نقد فرهنگ‌های دو زبانه(قسمت اول)

منتقد فرهنگ‌ها با به کارگیری روش علمی و سنجه‌های مناسب در نقد جنبه‌های مختلف فرهنگ، از چندین جهت به مخاطبان و فرهنگ‌نگاران خدمت می‌کند. از یک جهت فرهنگ‌های نو را به مخاطبان معرفی می‌کند و از طرف دیگر به فرهنگ‌نگاران در ارائه‌ی خدمات بهتر به مخاطبان یاری می‌رساند
چهارشنبه، 16 آبان 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقد فرهنگ‌های دو زبانه(قسمت اول)
جنبه‌های مختلف در نقد فرهنگ
چکیده:
منتقد فرهنگ‌ها با به کارگیری روش علمی و سنجه‌های مناسب در نقد جنبه‌های مختلف فرهنگ، از چندین جهت به مخاطبان و فرهنگ‌نگاران خدمت می‌کند. از یک جهت فرهنگ‌های نو را به مخاطبان معرفی می‌کند و از طرف دیگر به فرهنگ‌نگاران در ارائه‌ی خدمات بهتر به مخاطبان یاری می‌رساند. اما در نهایت باید توجه داشت که منتقدان فرهنگ‌ها علاوه بر داشتن زبان شناسی و فرهنگ‌نگاری، باید زبان‌دان هم باشند تا بتوانند درستی اطلاعات ارائه شده در فرهنگ‌ها را تشخیص دهند.
 
تعداد کلمات: 1173کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه     
 
نقد فرهنگ‌های دو زبانه(قسمت اول)
نویسنده: نرگس انتخابی
 
  نقد فرهنگ‌ها شاخه‌ای از پژوهش‌های فرهنگ‌نگاری است که به توصیف و ارزشیابی فرهنگ‌ها و دیگر منابع مرجع می‌پردازد. این پژوهش ممکن است به مقایسه‌ی موشکافانه‌ی فرهنگ‌های هم‌تراز در عرصه‌ی خدمات به مخاطبان فرضی بپردازد، جامعیت و شمول واژگانی فرهنگ را بررسی کند، ادعاهای فرهنگ‌نگاران را بسنجد و در نهایت به مقاله‌ای در یکی از نشریات منجر شود. نقد هر اثر علمی، فرهنگی و هنری بر پایه‌ی نظریه‌ای استوار است ولی با آنکه فرهنگ‌نگاری در جهان و در ایران شاخه‌ای پر سابقه از پژوهش‌های زبانی است، نقد فرهنگ‌ها دانشی نوپاست که هنوز نظریه‌ای در این زمینه ارائه نشده است (جکسون، 2002 174)
 
فرهنگ‌نگاری، دست کم در جهانی که ما اکنون در آن زندگی می‌کنیم، فعالیتی گروهی است. هر یک از اعضای گروه فرهنگ‌نگاران ممکن است در شاخه‌ها یا جنبه‌هایی از زبان تخصص داشته باشند. حاصل این فعالیت گروهی، یعنی فرهنگ، جلوه‌ای است از توانایی‌های فرهنگ‌نگاران در عرصه‌ی طراحی فرهنگ و محتوای زبانی آن. این نکته که فرهنگ‌نگاران باید دست‌کم از چه توانایی‌هایی برخوردار باشند، موضوعی است که ‌هارتمان (2001) به آن پرداخته است. از نظر‌ هارتمان فرهنگ‌نگار [دوزبانه] باید با جنبه‌های مختلف زبان‌های مبدأ و مقصد آشنایی کامل داشته باشد که این آشنایی و تسلط از راه تحصیل حاصل نمی‌شود بلکه در اثر تماس مستقیم و مکرر با گویشور بومی زبان به دست می‌آید و در نتیجه‌ی آن فرهنگ‌نگار می‌تواند به شم زبانی گویشور بومی نزدیک شود و حد و مرز معناها و کاربردها را در اثر غوطه‌ور بودن در زبان تشخیص دهد. از دیگر سو، فرهنگ‌نگار لازم است به ادبیات کلاسیک و مدرن آشنا باشد، اهل مطالعه‌ی کتاب‌های مختلف به ویژه داستان و شعر باشد، مجلات مختلف ادبی را دنبال کند و شوخ طبع و سرزنده باشد! اما اینکه چه کسی و با چه روشی و بر پایه‌ی کدام سنجه‌ها کی تواند فرهنگ‌ها را نقد کند، پرسش‌هایی هستند که این نوشتار در پی پاسخ‌گویی به آن‌هاست.
 
فرهنگ‌ها از یک منظر بخشی از پیکره‌ی زبانی هستند و در نتیجه درخور مطالعات تخصصی زبان‌شناسان؛ اما از دیگر سو، کتاب‌هایی کاربردی‌اند که به کار هر فرد عادی می‌آیند. از این منظر، اولین منتقدان فرهنگ‌ها، کاربران آن‌ها هستند و از نقطه‌نظر کاربران فرهنگی «خوب» است که واژه‌ی موردنظر آنان را داشته باشد و گرهی از کار آنان بگشاید. این‌گونه نقد ممکن است در نظر اول غیرموجه و حتی مضحک جلوه کند اما نکته‌ی ظریفی در آن نهفته است که همان شناخت مخاطبان و توجه به نیازهای آنان است. حال اگر از کاربر عادی فرهنگ‌ها بگذریم و زبان‌شناسان و متخصصان را مدنظر قرار دهیم، باید ببینیم نقد فرهنگ را از کجا و چگونه باید آغاز کرد.
 فرهنگ‌ها از یک منظر بخشی از پیکره‌ی زبانی هستند و در نتیجه درخور مطالعات تخصصی زبان‌شناسان؛ اما از دیگر سو، کتاب‌هایی کاربردی‌اند که به کار هر فرد عادی می‌آیند. از این منظر، اولین منتقدان فرهنگ‌ها، کاربران آن‌ها هستند و از نقطه‌نظر کاربران فرهنگی «خوب» است که واژه‌ی موردنظر آنان را داشته باشد و گرهی از کار آنان بگشاید. این‌گونه نقد ممکن است در نظر اول غیرموجه و حتی مضحک جلوه کند اما نکته‌ی ظریفی در آن نهفته است که همان شناخت مخاطبان و توجه به نیازهای آنان است. حال اگر از کاربر عادی فرهنگ‌ها بگذریم و زبان‌شناسان و متخصصان را مدنظر قرار دهیم، باید ببینیم نقد فرهنگ را از کجا و چگونه باید آغاز کرد.
فرهنگ‌ها کتاب‌های منحصربه فرد و غیرمتعارفی هستند. منتقدان هر نوع کتاب دیگری از رمان و داستان کوتاه و شعر گرفته تا کتاب‌های علمی حداقل یک بار آن کتاب را از سر تا ته می‌خوانند اما ظاهراً تنها کسانی که فرهنگ‌ها را چندین و چندبار از بای بسم الله تا تای تمت می‌خوانند، خود فرهنگ‌نگارانند و بس! حتی منتقدان زبان‌شناس و متخصص فرهنگ‌ها امکان بررسی موبه موی کتابی با حجم 1000 تا 2000 صفحه که هر صفحه‌ی آن حداقل در دو ستون تنظیم شده و تا حدود 2 تا 3 میلیون واژه را در برمی‌گیرد که تازه هر واژه هم جنبه‌ای از اطلاعات زبانی را ارائه می‌دهد، اگر نگوییم کاری غیرعملی و غیرممکن، حداقل بسیار وقت‌گیر و خسته کننده است. منتقدان فرهنگ‌ها سنتاً برای فایق آمدن بر مشکل حجم، گاه به سراغ اطلاعاتی می‌روند و در نهایت با تورق در فرهنگ و بررسی چند مدخل، به خمصوص مدخل‌های مسئله‌دار که از پیش در نظر گرفته‌اند، به نتیجه‌گیری‌ای کلی در مورد فرهنگ می‌رسند. ردپای این روش نقد در بسیاری از مقالاتی که درباره‌ی فرهنگ‌ها نوشته شده‌اند، دیده می‌شود. این روش با آنکه از لحاظ عملی بودن مناسب است اما کفه‌ی نقد را می‌تواند به نفع فرهنگ (در صورت پررنگ بودن تبلیغات ناشر) و یا به ضرر فرهنگ (در صورت عدم کارآیی فرهنگ در حل مشکلات چند نمونه‌ی مسئله‌دار) بچرخاند و اولین اصل هر نقد علمی را که بی طرفی است، نادیده انگارد.
 
هارتمان (1998) اولین قدم در یافتن روش صحیح در بررسی فرهنگ‌ها را آشنایی و انس با فرهنگ‌ها می‌داند. این آشنایی و انس می‌تواند از یک سو از طریق بررسی عملکرد علمی و فرهنگ‌نگاران و دستیاران آنان و از دیگر سو از طریق مطالعه‌ی صفحات اول، راهنمای استفاده و صفحات پایانی و پیوست‌ها و ضمائم صورت گیرد. انتظار می‌رود که منتقد پس از این مطالعه و بررسی، گستره‌ی فرهنگ و مخاطبان احتمالی آن و دیگر اطلاعاتی را که فرهنگ‌نگاران مدعی ارائه‌ی آن‌ها هستند، تشخیص دهد و به عنوان مثال به این نتیجه برسد که حجم و میزان اطلاعات ارائه شده در پیوست‌ها با نیازهای مخاطبان مورد نظر فرهنگ‌نگاران هماهنگی دارد با تنها به منظور حجیم‌تر کردن فرهنگ طراحی شده‌اند.

  بیشتر بخوانید : سبک‌های سنّتی داستان ایرانی

در بررسی محتوای فرهنگ‌ها، رابرت چیمن (1977) به شیوه‌های آماری توجه دارد و روش نمونه‌گیری تصادفی را به عنوان روشی بی‌طرفانه و مناسب معرفی می‌کند که پس از گذشت یه دهه همچنان از اعتبار و روایی کافی برای ارزیابی فرهنگ‌ها برخوردار است. در روش پیشنهادی چیمن، برای اینکه منتقد بتواند به فهرستی دست یابد که از لحاظ حجم اطلاعات، قابل بررسی دقیق و جامع باشد، باید به عنوان مثال هر 20 صفحه به 20 صفحه مدخل دهم را انتخاب کند و به این ترتیب فهرستی به دست آورد. سپس آن فهرست را به لحاظ «دقت، جامعیت، درستی، سادگی و به روز بودن» بسنجد. حسن این روش آن است که منتقد تنها به بررسی مدخل‌های مسئله دار، که فهرست آن را خود از پیش تهیه کرده، نمی‌پردازد بلکه به کنکاش تصادفی در بدنه‌ی فرهنگ روی می‌آورد و تمام جنبه‌های طراحی فرهنگ‌نگاران را در ارائه‌ی اطلاعات دقیق و متناسب بررسی می‌کند. با این وصف، این روش ممکن است منتقد را دچار خطا کند؛ به این معنی که فهرستی که به صورت نمونه‌گیری تصادفی تهیه می‌شود ممکن است نماینده‌ی مؤثقی از کل فرهنگ نباشد و برای مثال این فهرست تمام مقولات دستوری را پوشش ندهد و یا از تمام مقولات دستوری به یک تعداد مدخل جمع‌آوری نشود. برای رفع این نقص منتقد لازم است چندین بار از فرهنگ نمونه‌برداری تصادفی کند تا فهرستی تهیه شود که شامل مقولات مختلف دستوری، کلمات چندمعنایی، مدخل‌های عمومی، مدخل‌های تخصصی، نکات کاربردی و غیره باشد. از طرف دیگر، چیمن پیشنهاد می‌کند برای آنکه منتقد درک جامع‌تری از فرهنگ به دست آورد، لازم است پس از بررسی فهرستِ مدخل‌های تصادفی، به فهرستِ مشکلات بسنجد. چیمن همچنین پیشنهاد می‌کند که نقد فرهنگ‌ها هم مانند فرهنگ‌نگاری باید فعالیتی گروهی تلقی شود و لازم است توسط گروهی از متخصصان صورت گیرد و هر منتقد بر جنبه‌ای از اطلاعات مثلاً معادل‌ها، تلفظ‌ها، نکات کاربردی، مثال‌ها و غیره متمرکز شود. در صورتی که بررسی فرهنگ‌ها با روش پیشنهادی چیمن صورت گیرد، شاهد نقدهایی خواهیم بود که بر پایه‌ی معیارهای نظری استوار هستند و نه پیش‌فرض‌های شخصی.
 
حال پی از یافتن روش مناسب در بررسی فرهنگ‌ها، باید دید معیارهای نقد کدام هستند و چگونه به دست می‌آیند.‌ هارتمان (2001: 48) متذکر می‌شود که با آنکه سنجه‌هایی جهانی مانند 1990 ISO برای بررسی برخی جنبه‌های فرهنگ‌ها مانند تعداد صفحات، قطع و حتی برخی وجوه معادل‌یابی و نمادها ارائه شده‌اند اما هنوز سنجه‌های جهانی برای بررسی تمام وجوه فرهنگ‌ها تدوین نشده‌اند.
 
ادامه دارد..

منبع: 
به یاد دکتر علی محمد حق شناس ، عنایت سمیعی وعباس مخبر ، نشر آگه ، چاپ اول 1390
 

 بیشتر بخوانید :
  زبان ؛ کلید ارتباط اجتماعی
  خصوصیات یک زبان خوب
  زبان فارسی در اینترنت

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.