ناپدید شدن مرزهای جغرافیایی (قسمت دوم)

تحول‌گرایی در فلسفه‌های اجتماعی قرن‌های هجدهم و نوزدهم، پیوسته بازشناسی دیگری را به نیاز متمدن کردن او پیوند می‌زند. اُمت واحده تحت نظر خدای قرون وسطا جای خود را به سلسله مراتبی انگاشتن طبیعی تمدن‌ها می‌دهد. بدین‌گونه، راه نسبی گرایی تدریجی فرهنگی و اجتماعی هموار می‌شود، که خود موضوع مردم‌شناسی قرن بیستم را تشکیل می‌دهد.
چهارشنبه، 23 آبان 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ناپدید شدن مرزهای جغرافیایی (قسمت دوم)
نگاهی به مسئله‌پردازی نظری و تجربی
 
چکیده
تحول‌گرایی در فلسفه‌های اجتماعی قرن‌های هجدهم و نوزدهم، پیوسته بازشناسی دیگری را به نیاز متمدن کردن او پیوند می‌زند. اُمت واحده تحت نظر خدای قرون وسطا جای خود را به سلسله مراتبی انگاشتن طبیعی تمدن‌ها می‌دهد. بدین‌گونه، راه نسبی گرایی تدریجی فرهنگی و اجتماعی هموار می‌شود،..
 
تعداد کلمات: 1642 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
 
ناپدید شدن مرزهای جغرافیایی (قسمت دوم)
نویسنده: ژان کوپانس
برگردان: حسین میرزایی
 
 تاحدودی متن ژُزِف ماری دُ ژِراندو (1) تحت عنوان «ملاحظاتی در مورد گوناگونی روش‌های مشاهده‌ی مردمان وحشی» در 1799 است که از این نخستین دوره‌ی پیش- ساختگیِ گفتمان و روش مردم‌شناختی، بهترین نتیجه گیری را می‌کند (2). زیرا این ملاحظات در عین حال به کار مسافران واقعی می‌آید (حتی اگر «انسان‌شناسِ» سفره‌های اکتشافی، اف. پرون (3) بیش‌تر انسان‌شناسی جسمانی را در آینده نوید داده باشد تا رویکرد اجتماعی و فرهنگی ژراندو (4). ملاحظات بالا دوره‌ی دومی را آغاز می‌کند که در آن تقسیم کار سازمان یافته و ارادی بین کسی که به کاوش می‌اندیشد (و از آن درس می‌گیرد) و کسی که پژوهش میدانی انجام می‌دهد، ایجاد می‌شود. البته کاوشگر میدانی فقط به طور پاره وقت به کاوش می‌پردازد: او قبل از هرچیز دریانورد، نظامی، مبلغ مذهبی، تاجر یا سیاح است، اما انجمن‌های علمی برای کمک‌های مالی، راهنماهای کاوش برای تهیه‌ی مجموعه‌ی اسناد منظم رخدادها و اشیای مورد نظر، بیش از پیش چارچوبی نهادی و فکری را فراهم می‌کنند که یک‌سان‌سازی و مقایسه را تسهیل می‌کند. مشهورترین راهنما و همیشه موجود در کتابفروشی‌ها، همانا کتاب یادداشت‌ها و جستارها در انسان‌شناسی، برای استفاده‌ی سیاحان و افراد مقیم در سرزمین‌های بی‌تمدن (5)در 1874 است. آیا بدیهی بودن این تقسیم کار را در سخنان مارسل مُوس در 1913 نمی‌بینیم که می‌گفت پرسنل استعماری، مستعدترین افراد برای مشاهده‌ی «بومیان» هستند؟
 
نخستین دوره، یعنی دوره‌ی اکتشاف و برقراری ارتباط، به اصل کار اندیشه‌ورزی، با خواندن سفرنامه‌ها و نوشته‌ها و گزارش‌های بعد از مسافرت، ابتدا در زمینه‌ی الهیات و سپس فلسفه اختصاص دارد. دوره‌ی دوم که در ابتدای قرن نوزدهم آغاز می‌شود، شاهد چرخش اندیشه‌ای هستیم که از این پس، سفر و راهنمای کاوش را برنامه ریزی می‌کند. اما مهم‌ترین تغییرات از روحیه‌ی جدیدی ناشی می‌شود که ناظر بر کنجکاوی مردم‌شناختی و انسان‌شناختی است. در بدو امر، تمایل به سوی طبیعت گرایی پیشی خواهد گرفت و خود نوع بشری را در طبقه‌بندی و طرح‌ریزی‌اش وادار می‌کند. انسان‌شناسی جسمانی، که قویاً نژادگرایانه است، به یک معنا به ایدئولوژی‌های انسان دوستانه، تمدن‌سازانه و استعمارگرایانه پاسخ می‌دهد.
 
مردم‌نگاری، فقط از نوع دست دوم آن، خمیرمایه‌ی اندیشه‌های بزرگ تلفیقی می‌شود و ابتدا به صورت فلسفی (کانت و هگل)، سپس تاریخی‌تر (مارکس) یا حتی جامعه‌شناختی در پایان قرن نوزدهم (اسپنسر و وبر)، یا در ابتدای قرن بیستم (دورکیم و مُوس) نمایان می‌شود. این جنبش بزرگ تجدد، به مثابه‌ی تحول‌گرایی‌ای تلقی می‌شود که جامعه‌های اولیه را ارزش‌گذاری می‌کند. فراموش نکنیم که دیرینه‌شناسی (6) و باستان‌شناسی پیش از تاریخ نیز در همین دوره پا به عرصه‌ی حیات نهاد، و نیز در این دوره است که مجموعه‌ی سرنوشت انسانی تابع دوراندیشی دست‌اندرکاران پژوهش‌های میدانی و تخیّل سیری‌ناپذیر تاریخ‌نگاران انسان‌شناس قرار می‌گیرد. پژوهش در اصالت‌های جسمانی و سپس اصالت مادی بشریت، مشاهده‌گران زمان حال را وادار می‌کند آدم‌هایی را که در شرایط کهنه‌ی فناوری یا فرهنگیِ به ظاهر اولیه زندگی می‌کنند، ابتدایی بنامند. مردم‌شناسی به شکل گسترده‌ای کتابخانه‌ای باقی می‌ماند اما اصالت تطبیق‌گرایانه‌ی آن، این امکان را فراهم می‌آورد تا پایه‌های رویکردهای نظری خاص خود را بریزد. حتی اگر نقد منابع هنوز کامل نباشد و علاقه به تولید چشم‌اندازهای انسان‌شناختی کلان، بیش‌تر از نوع سوداگرانه‌ی آن باشد، مانع از آن نمی‌شود که وسوسه‌ی رده‌بندی و طبقه‌بندی کردن به رخدادهایِ شناخته‌شده نظم ببخشد و راه بررسی‌های تجربی لازم را نشان دهد.

  بیشتر بخوانید : جامعه شناسی،انسان شناسی،مردم شناسی

به نظر آدام کوپر انسان‌شناس، مفهوم جامعه‌ی ابتدایی، که در جریان سال‌های 1860-1870 پدیدار می‌گردد، در طول یک قرن موضوع ممتازه‌ی انسان‌شناسی را (حتی اگر توهّمی باشد) شکل می‌دهد. جامعه‌ی ابتدایی به طور حتم می‌تواند صورت‌های ویژه‌ای از ذهنیت ابتدایی، مذهب ابتدایی، سکّه‌ی ابتدایی و غیره را به خود بگیرد (7)؛ و در عمل، تحول‌گرایی رشته بیش‌تر از هر کس به لامارک (8)و هربرت اسپنسر (9)(بنیان‌گذار از دهه‌ی 1850 و قبل از انتشار منشأ انواع (10)با یک جامعه‌شناسی تحول‌گرا) برمی‌گردد تا به داروین (11). برداشتی خطی از تحول، مفهوم پیشرفت، وجود مراحل در طی رشد آن، برداشتی بیش‌تر درون‌گرا از علل تغییر است که اساس پنداره‌های این جریان نظری و فلسفی را تشکیل می‌دهند. در بدو امر، این دغدغه‌ها به طور کلی، از مطالعات حقوقی ناشی می‌شد به دلیل آن که این مطالعات به ازدواج، خانواده، مالکیت خصوصی و دولت می‌پرداخت. وانگهی اثر بریتانیایی هنری مِین)، قانون کهن (1861)، نقطه‌ی حرکت این اندیشه‌هاست. در ادامه، افرادی چون باخوفنِ سوئیسی (حق مادری ، 1861)، فوستل دُکولانژ  فرانسوی (کوی کهن  1864)، مک‌لِنان  اسکاتلندی (ازدواج ابتدایی  1865) و به خصوص مورگان امریکایی خود را وقف بازسازی فرضی و تحول‌گرای جامعه‌ی ابتدایی، در مقابل جامعه‌ی جدید، کردند.
 
وفاق حول پنداره‌هایی که نقش اساسی روابط خویشاوندی را اصل قرار می‌هد، گسترش پیدا می‌کند، همین پنداره‌ها هستند که به گروه‌های آیندگان، برون‌همسر و دارای پیوندهای زناشویی ارجاع می‌دهند. این نهادها، به صورت واژه‌ها ادامه می‌یابند. آن‌ها برای جادو امتیاز قائل می‌شوند. جامعه‌ی ابتدایی، با ابداع دولتِ سرزمینی و مالکیت خصوصی، جای خود را به جامعه‌ی جدید می‌دهد: قرارداد به جای نظام‌نامه و رابطه‌ی زمین به جای رابطه‌ی خونی می‌نشیند.
این «موضوع» اجتماعیِ اولیه بیش از یک قرن نگاه انسان‌شناسی را سخت به خود جلب نمود، حتی اگر تکثر میدان‌های پژوهش مردم‌شناختی توانست تنوع راه‌های تحول و به خصوص عدم امکان دست یابی به الگوی اجتماعی واحد و نخستینی را به طور نسبتاً سریعی (و از همان ابتدای قرن بیستم) بپذیرد. بی‌شک مهم‌ترین و نمادی‌ترین انسان‌شناس این دوره لوئیس هِنری مورگان امریکایی است. ابتدا او به شیوه‌ی خود پیش - مردم‌نگاری  میدان پژوهش امریکایی را که در میانه‌ی قرن نوزدهم خود دارای نوعی سنت است، به نمایش می‌گذارد. در 1842، انجمن امریکایی مردم‌شناسی و در 1846 نهاد اسمیتسونیَن که اچ. آر. اِسکول‌کرافت  برای آن «طرحی جهت رسیدگی به مردم‌شناسی امریکایی» را می‌نویسد، تأسیس می‌شود. در 1845، لوئیس هِنری مورگان تک‌نگاری قوم‌نگارانه‌ای را در مورد دسته آیروکوئیزها منتشر می‌سازد که برخی آن را به عنوان اولین تک‌نگاری میدانی قلمداد می‌کنند. او پژوهش خود را به سمت باقیمانده‌ی سرخ‌پوست‌های نزدیک شهر راچِستر ، در ایالت نیویورک، جایی که او به کار وکالت اشتغال داشت، هدای کرد. سپس مسیر خود را به سوی کار وسیع مقایسه‌ی واژگانی و مردم‌نگاری در مورد 139 نظام خویشاوندی در سراسر جهان با سیاهه‌برداری از 260 نوع رابطه جهت‌گیری می‌کند. این کار که در 1865 به پایان رسید، فقط در 1871 با عنوان نظام‌های خویشاوندی صُلبی و قرابت‌های خانوادگی انسانی (به چاپ می‌رسد. اما مشهورترین اثر وی جامعه‌ی باستان است که پیشرفت‌های بشریت را از نظر فنون، نوع حکومت، خانواده و مالکیت ترسیم می‌کند. گذر از توحش به بربریت و سپس به تمدن، بر پایه‌ی بررسی روابط میان عناصر مختلف زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بنا شده است. مورگان با وجود تبیین تک خطی پیشرفت اجتماعی و سیاسی، در نگاه انگلس به طور ناخواسته‌ای به عنوان یک ماتریالیست، اگر نگوییم پیش-مارکسیست، ظاهر می‌شود (1891). مورگان مردم‌شناسی را به مثابه مطالعه‌ی جوامعی تعریف می‌کند که بر اساس خویشاوندی بنا شده است. اما اگر زاویه‌ی دید او چنین تأثیری داشت، به این دلیل بود که مستقل از نظریه‌ی عمومی تحول انسانی او بود. این نظریه از همان ابتدای قرن بیستم هم در ایالات متحد توسط فرانس بوآس هوادار خاص‌گرایی فرهنگی، و نیز در بریتانیای کبیر توسط برونیسلا و مالینوفسکی، بنیان گذار کارکردگرایی بی‌پیشینه، مورد نقد قرار گرفت، تا به امروز، اثر مورگن همچنان به عنوان چشم‌گیرترین ترکیب و تلفیق راستی‌ها و کاستی‌های ذهنیت سوداگرانه انسان‌شناختی نظری قرن نوزدهم خودنمایی می‌کند.
 
ایجاد الگوی جدید کار مردم‌شناختی، ناگزیر از مسیر بازشناسی نقش روش‌شناختی کاوش میدانی خودِ مردم‌شناس می‌گذرد. در این صورت، دغدغه‌ی تجربه گرایی پا به میدان می‌گذارد زیرا گردآوری واقعیت‌ها و اثبات جدی ماهیت آن‌ها و قیاس پذیری آن‌ها، ذهنیت و حتی طرح اندیشه‌ورزی انسان‌شناختی را مشخص می‌کند. درنتیجه، موضوع انسان‌شناسی یک فرهنگ مشخص می‌شود، حتی اگر این فرهنگ نتیجه‌ی تاریخی کم‌شناخته یا شناخت‌ناپذیر باشد. ارزش‌گذاری این الگو، به دلایلی مسلم از دیدگاه نهادی یا حتی عقیدتی، جز در مقام مخالفت با الگوی تحول‌گرا یا اشاعه‌گرا(55)ی مسلط در محدوده‌ی تحقیقات دست دومی، نخواهد توانست تحقق یابد. بعدها شیوه‌های جدید کار به صورت گاهی مجادله‌ای یا انتقادی شدید مطرح خواهند شد.

ادامه دارد..
 
پی‌نوشت‌ها:
1. Josephe Marie de Gérandi
2. مجموعه‌ای از متون جامعه‌ی دیده‌بان‌های انسان، گذار از انسان‌گرایی عصر روشنگری را به اثبات‌گرایی عینی‌سازی و استعماری نشان می‌دهد (Copans, Jamin, 1994).
3. F. Peron
4. J. M. de Gérando
5. Notes and Queies on anthropology, for the uxe of travellers and residans in uncivilized lands, 1874.
6. Trocadéro
7. به آثار هانری لوی-برول (H. Levy-Bruhl) ایی. تایلر (E. Tylor) و آر. تورنوالت (R. Thurnwald) بیندیشیم.
8. Lamarck
9. H. Spencer
10. L'origine des espèces
11. DaRWIN
 
منبع:
در آمدی بر مردم‌شناسی و انسان‌شناسی ، ژان کوپانس ، برگردان: حسین میرزایی ، طهران نشر ثالث، چاپ دوم1394

  بیشتر بخوانید :
  جامعه شناسی،انسان شناسی،مردم شناسی
  آغاز مردم شناسی
  انسان شناسی و کارکردگرایی

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.