بیان آداب و مراسمی که زرتشتیان برای رفتگان برگزار می کنند
چکیده:
آیین نیایش برای درگذشتگان که در کلیات یکی است، در جزئیات با گذر زمان تغییر فراوانی را نشان میدهد. شادروان کیخسرو فرود خسرویانی نقل میکرد که پس از درگذشت کسی از خانواده، در خانه خوراک نمی پخته اند و حتی هنگام نان خوردن، طعام را بر روی جاروی نو و آب ندیده یا بوته هیزم می نهاده اند.
تعداد کلمات: 1381 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
آیین نیایش برای درگذشتگان که در کلیات یکی است، در جزئیات با گذر زمان تغییر فراوانی را نشان میدهد. شادروان کیخسرو فرود خسرویانی نقل میکرد که پس از درگذشت کسی از خانواده، در خانه خوراک نمی پخته اند و حتی هنگام نان خوردن، طعام را بر روی جاروی نو و آب ندیده یا بوته هیزم می نهاده اند.
تعداد کلمات: 1381 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: کتایون مزداپور
رسم زیبایی که خیلی گویا و چشمگیر است، «شمع و لنگری» است: در شب سیروزه، و نیز مراسم یکمین سال درگذشت، نزدیکترین خانواده در سینی بزرگ مسی لنگری سی عدد میوه، مانند سیب یا به و یا حتی شلغم و خیار می گذارند؛ یا گاهی آنها را در لنگری بر روی گل قرار میدهند و در هر یک از این سی میوه شمعی فروزان می نهند. شمع و لنگری را معمولا با ساز و آواز، بویژه برای جوانان، در سر شب یا غروب آفتاب به خانه «مرگمند» می برند و به نظر میرسد که نوعی بازگشت «روان» به خانه در این رسم مطرح است و شمع و لنگری بنوعی، پیشواز از روان است. در سیروزه می گویند که روان «سی وسه پشت» ( si -se posta) یعنی سی وسه نسل از نیاکان و خویشاوندان گرد می آیند. ملاحظه می فرمایید که چگونه در این آداب و رسوم، جزئیات آیینها نقش برجسته و ارزشمند و نمادین دارند.
آیین نیایش برای درگذشتگان که در کلیات یکی است، در جزئیات با گذر زمان تغییر فراوانی را نشان میدهد. شادروان کیخسرو فرود خسرویانی (راستی) نقل میکرد که پس از درگذشت کسی از خانواده، در خانه خوراک نمی پخته اند و حتی هنگام نان خوردن، طعام را بر روی جاروی نو و آب ندیده یا بوته هیزم می نهاده اند. لعل خانم ژخوا به جای جاروی نو یا بوته هیزم، از ترکه های درخت سخن می گوید که بر زمین میچیده و به جای سفره به کار می برده اند. چنان که گذشت، حتی برای برگزاری آیین نیایش هم هنوز تا سیروزه سفره نمیکشند.
این گونه قطع رابطه زندگان با خوردن و رامش و زندگانی روزمره ریشه کهن دارد و مثلا در متون پهلوی و نیز وندیداد، آمده است که خانه مرگمند، یعنی خانه و یا احتمالا اطاقی که در آن مرگ واقع شده است، تا مدتی نباید در آن رفت وآمد کرد و بردن آب و آتش در آن گناه است (مثلا شایست ناشایست، فصل دوم، بندهای ۵۰-۵۴). بیگمان رعایت این رسوم امروزه نه میشر است و نه آن که اصلا در خاطرها مانده است. نمونه این تغییر، یکی تهیه چهار «سیروسداب» در بامداد چهارم و دیگری ذبح گوسفند است در همان روز.
در آذرماه ۱۳۵۸، شادروان «گل» که در برگزاری مراسم چهارم مادر من (شیرین چنین خداداد خسرویان) کمک و کار می کرد، چهار «سیروسداب»، یکی با سرکه، یکی با ) شیر، یکی با شربت و یکی با شراب درست کرد. آن شادروان توالی درست این چهار را میدانست و من آن را با زحمت به یاد آوردم: سرکه نماد جدایی تلخ روان از تن، شیر ا متناسب با زادن مجدد و تولد دوباره روان، شربت آرزوی شیرینی رسیدن به بهشت و نماد آن و شراب نماد سرمستی ابدیت و شادی جاویدان و کمال روحانی بهشتی است. از لعل خانم رخوا (۸۲ ساله) و خانم مروارید بهرام فولادی (بیش از ۷۵ ساله) هم پرسیدم، ولی ایشان هم این توالی را به یاد نداشتند؛ جز این که مروارید خانم بر اهمیت سیروسداب با سرکه تأکید داشت؛ حال آن که دستور بمان مهربانی همان یک سیروسداب را کافی می داند. یا خوردن ارده شیره که کمابیش خاص همین روزها بوده است، امروزه فقط گاهی هنوز هم دیده می شود؛ اما گمانی نیست که خوردنی رایج امروزی در این ایام، یعنی سیب زمینی و تخم مرغ جوشانده، طبعا نمی تواند قدمتی بیش از آمدن سیب زمینی به ایران داشته باشد.
بیشتر بخوانید : شاخههای انسان شناسی
خلاف رسم کنونی، که بهدینان در روزهای «نابر» یا «بر»، یعنی بهمن و ماه و گوش و رام، از خوردن گوشت پرهیز می کنند، در فصل ۱۷ (بندهای ۱و۲) کتاب پهلوی شایست ناشایست فقط این پرهیز را به روزهای پس از درگذشت کسی از نزدیکان منحصر میشمارد و همانند با متنی که در زیر ملاحظه خواهید فرمود، ذبح گوسفندی را در بامداد روز چهارم سفارش می کند. این توصیه امروزه در ایران نه تنها معمولا به عمل درنمی آید، بلکه گرایش همگانی بر آن است که اصولا گوشت را در هیچیک از مراسم درگذشت به کار نبرند؛ مگر برای مهمانی شام و ناهاری که پس از روز چهارم برگزار شود، مانند سیروزه و سال. رسم قدیم قربانی کردن گوسفند در بامداد روز چهارم، به نظر می رسد آیینی دیرینه باشد که در آرای پوریوتکیشان به این شکل بیان شده است، ولی هنوز میبینیم که بسیاری از ایرانیان غیرزرتشتی، از جمله خانواده کندری که دیرباز در تجریش تهران سکونت داشته اند، اولا مقید اند که جسد را از خانه حتما تشییع کنند و ثانیا گوسفندی را پیش پای تشییع کنندگان می کشند و این قربانی به آن منظور است که می گویند «سگ ارواح» به این گوشت حمله می برد و جسد را آسوده رها خواهد کرد.
آیین نیایش برای درگذشتگان که در کلیات یکی است، در جزئیات با گذر زمان تغییر فراوانی را نشان میدهد. شادروان کیخسرو فرود خسرویانی (راستی) نقل میکرد که پس از درگذشت کسی از خانواده، در خانه خوراک نمی پخته اند و حتی هنگام نان خوردن، طعام را بر روی جاروی نو و آب ندیده یا بوته هیزم می نهاده اند. لعل خانم ژخوا به جای جاروی نو یا بوته هیزم، از ترکه های درخت سخن می گوید که بر زمین میچیده و به جای سفره به کار می برده اند. چنان که گذشت، حتی برای برگزاری آیین نیایش هم هنوز تا سیروزه سفره نمیکشند.بدین شمار، سیری از تحول و تطور هست که پنداشته ها و باورها را در همین قطعه کوتاه با دورانهای پیشین و پس از خود، مرزبندی و از هم جدا میکند. در بند ۶ احتمالا ابهامی که در قرائت هست ناشی از همین دیگرگونی است: در دوره های قدیمی باور داشتند که مردان در جایی مایۂ آلوده گشتن فضا و نیز زمین می شود. حد و حدود این آلودگی را قواعد فقهی خاصی معین می کرده و این باور نیز وجود داشته است که در آن جای و فضای آلوده، یا به اصطلاح قدیمی «ریمن» (reman)، بردن آب و آتش گناه است و برگزاری آیین دینی در آنجا جایز نیست.
دو نکته دیگر که در بندهای ۱۴ و ۱۵ مطرح می شود، یکی تعیین روز برای برگزاری روزه و سال، یعنی آیین سر ماه و سر سال کسی است که در یکی از روزهای پنجه گاهانی یا خمسه مسترقه درگذرد و یا نخستین ماه درگذشتش به این پنج روز افتد، زیرا که این پنج روز به نامهای عادی دیگر روزهای سال خوانده نمی شوند؛ نکته دوم تعیین روز برگزاری این مراسم برای کسی است که روز و ماه درگذشتش معلوم نباشد. در واقع پاسخ هر دو پرسش را با رجوع به بند ۱۶ میشود یافت. مبنای این پاسخ و نیز پرسش مربوط به آن، که در جاهایی دیگر مانند بخش نخستین از کتاب روایت پهلوی هم مطرح شده است، در باور و عقیده ای است که در پس همه این آداب و رسوم و اعتقادات پنهان است: نخست این که هر یک از روزها با نام یکی از ایزدان سی روزه ماه و یکی از ماهها خوانده می شود و این نام، نام ایزد و ایزدان موگل آن روز است. دیگر آن که روان بهشتیان و دوزخیان در برخی از روزها و در پناه ایزدان به این جهان و به گیتی می آیند و در همین روزها است که برای آنان نیایش و آیین ویژه برگزار می کنند.
روان در سه روز نخستین درگذشت بر بالین تن می ماند و در دوش، یعنی بامداد چهارم، که روز شمارش اعمال نیک و بد وی در ترازوی زرد و زرین ایزد رشتی راست است، اگر بهشتی باشد، با فروهر خویش به بهشت می رسد و اگر نه، به دوزخ می افتد. در بند ۱۶، نام دیگر روزهایی که روان به این جهان می آید، یاد شده است و فروردیان ده روز آخر سال و مجموع پنجه کوچک و بزرگ (اشتاد روز و اسفند ماه تا پایان سال است. پنج روز دوم، یعنی پنجه بزرگ یا «اندرگاه» یا پنجه دزدیده و خمسه مسترقه با نام پنج گاه گاهان (سرودهای زرتشت، گاتها) خوانده میشود.
بنابر آنچه در بندهای ۱۶ و ۱۷ می بینیم، روانی بهشتی پاکان که با فروهر در فراخوانی و یاد یکتا می شوند، برای یاری دادن به «گیتیان»، یعنی مردم گیتی و زندگان، به این جهان می آیند و این سود گیتیان همان سود خود ایشان است. نیز چون روان پارسا با فروهر همراهی و همسانی دارد، همواره بر فروهر اشوان درود میفرستیم. فروهر پارسایان با خواندن پزشن و نیایش نیرومندتر و تواناتر میگردند و بهتر می توانند کسان خود و مردم پارسا را در سراسر جهان یاری دهند. این باوری همان است که امروزه به آن میگویند «همت به همراه کسی کردن»: hemmat - e nubi do ! hem - rah kren باشد که همت نیک به همراهتان کنند، انشاء الله که یاریتان کنند.
بدین شمار است که با درگذشت و مرگ رابطه مردم از میان نمی رود و این پیوند آرام بخش و تسلا دهنده همچنان برقرار می ماند و نوعی تداوم حضور رفتگان و نیاکان و عزیزان همچنان در زندگانی بازماندگان احساس می شود.
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)
آیین نیایش برای درگذشتگان که در کلیات یکی است، در جزئیات با گذر زمان تغییر فراوانی را نشان میدهد. شادروان کیخسرو فرود خسرویانی (راستی) نقل میکرد که پس از درگذشت کسی از خانواده، در خانه خوراک نمی پخته اند و حتی هنگام نان خوردن، طعام را بر روی جاروی نو و آب ندیده یا بوته هیزم می نهاده اند. لعل خانم ژخوا به جای جاروی نو یا بوته هیزم، از ترکه های درخت سخن می گوید که بر زمین میچیده و به جای سفره به کار می برده اند. چنان که گذشت، حتی برای برگزاری آیین نیایش هم هنوز تا سیروزه سفره نمیکشند.بدین شمار، سیری از تحول و تطور هست که پنداشته ها و باورها را در همین قطعه کوتاه با دورانهای پیشین و پس از خود، مرزبندی و از هم جدا میکند. در بند ۶ احتمالا ابهامی که در قرائت هست ناشی از همین دیگرگونی است: در دوره های قدیمی باور داشتند که مردان در جایی مایۂ آلوده گشتن فضا و نیز زمین می شود. حد و حدود این آلودگی را قواعد فقهی خاصی معین می کرده و این باور نیز وجود داشته است که در آن جای و فضای آلوده، یا به اصطلاح قدیمی «ریمن» (reman)، بردن آب و آتش گناه است و برگزاری آیین دینی در آنجا جایز نیست.
دو نکته دیگر که در بندهای ۱۴ و ۱۵ مطرح می شود، یکی تعیین روز برای برگزاری روزه و سال، یعنی آیین سر ماه و سر سال کسی است که در یکی از روزهای پنجه گاهانی یا خمسه مسترقه درگذرد و یا نخستین ماه درگذشتش به این پنج روز افتد، زیرا که این پنج روز به نامهای عادی دیگر روزهای سال خوانده نمی شوند؛ نکته دوم تعیین روز برگزاری این مراسم برای کسی است که روز و ماه درگذشتش معلوم نباشد. در واقع پاسخ هر دو پرسش را با رجوع به بند ۱۶ میشود یافت. مبنای این پاسخ و نیز پرسش مربوط به آن، که در جاهایی دیگر مانند بخش نخستین از کتاب روایت پهلوی هم مطرح شده است، در باور و عقیده ای است که در پس همه این آداب و رسوم و اعتقادات پنهان است: نخست این که هر یک از روزها با نام یکی از ایزدان سی روزه ماه و یکی از ماهها خوانده می شود و این نام، نام ایزد و ایزدان موگل آن روز است. دیگر آن که روان بهشتیان و دوزخیان در برخی از روزها و در پناه ایزدان به این جهان و به گیتی می آیند و در همین روزها است که برای آنان نیایش و آیین ویژه برگزار می کنند.
روان در سه روز نخستین درگذشت بر بالین تن می ماند و در دوش، یعنی بامداد چهارم، که روز شمارش اعمال نیک و بد وی در ترازوی زرد و زرین ایزد رشتی راست است، اگر بهشتی باشد، با فروهر خویش به بهشت می رسد و اگر نه، به دوزخ می افتد. در بند ۱۶، نام دیگر روزهایی که روان به این جهان می آید، یاد شده است و فروردیان ده روز آخر سال و مجموع پنجه کوچک و بزرگ (اشتاد روز و اسفند ماه تا پایان سال است. پنج روز دوم، یعنی پنجه بزرگ یا «اندرگاه» یا پنجه دزدیده و خمسه مسترقه با نام پنج گاه گاهان (سرودهای زرتشت، گاتها) خوانده میشود.
بنابر آنچه در بندهای ۱۶ و ۱۷ می بینیم، روانی بهشتی پاکان که با فروهر در فراخوانی و یاد یکتا می شوند، برای یاری دادن به «گیتیان»، یعنی مردم گیتی و زندگان، به این جهان می آیند و این سود گیتیان همان سود خود ایشان است. نیز چون روان پارسا با فروهر همراهی و همسانی دارد، همواره بر فروهر اشوان درود میفرستیم. فروهر پارسایان با خواندن پزشن و نیایش نیرومندتر و تواناتر میگردند و بهتر می توانند کسان خود و مردم پارسا را در سراسر جهان یاری دهند. این باوری همان است که امروزه به آن میگویند «همت به همراه کسی کردن»: hemmat - e nubi do ! hem - rah kren باشد که همت نیک به همراهتان کنند، انشاء الله که یاریتان کنند.
بدین شمار است که با درگذشت و مرگ رابطه مردم از میان نمی رود و این پیوند آرام بخش و تسلا دهنده همچنان برقرار می ماند و نوعی تداوم حضور رفتگان و نیاکان و عزیزان همچنان در زندگانی بازماندگان احساس می شود.
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)
بیشتر بخوانید :
انسان شناسی نمادین و تفسیری
انسان شناسی و ساختارگرایی
انسان شناسی در ایران