اتیمولوژی فردیدی (قسمت اول)

زبان شناسان می کوشند تا به تغییرات و تحولات تاریخی واژگان و نیز صیرورت خود زبانها به طور کلی پی برده، بر اساس اصول و قواعدی علمی به ریشه‌های اصلی و مشترک واژگان در زبان های گوناگون و در زبان هایی که خانواده زبانی مشترکی را تشکیل می دهند دست یابند.
يکشنبه، 28 بهمن 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اتیمولوژی فردیدی  (قسمت اول)
نگاهی به اتیمولوژی فردیدی  
 
چکیده:
زبان شناسان می کوشند تا به تغییرات و تحولات تاریخی واژگان و نیز صیرورت خود زبانها به طور کلی پی برده، بر اساس اصول و قواعدی علمی به ریشه‌های اصلی و مشترک واژگان در زبان های گوناگون و در زبان هایی که خانواده زبانی مشترکی را تشکیل می دهند دست یابند.
 
تعداد کلمات: 1250 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 اتیمولوژی فردیدی  (قسمت اول)
نویسنده: پیژن عبد الکریمی
 
اتیمولوژی اصطلاحی است که عموما در حوزه علم زبان شناسی کاربرد دارد و به نحو تحت اللفظی می توان آن را به فقه الغه، علم الاشتقاق یا ریشه شناسی کلمات ترجمه کرد. از اواخر قرن هجده اتیمولوژی به صورت گسترده ای شروع به رشد کرد تا آن که در دوران ما به صورت یکی از ابزارهای مهم علم زبان شناسی درآمده است. با این روش، زبان شناسان می کوشند تا به تغییرات و تحولات تاریخی واژگان و نیز صیرورت خود زبانها به طور کلی پی برده، بر اساس اصول و قواعدی علمی به ریشه‌های اصلی و مشترک واژگان در زبان های گوناگون و در زبان هایی که خانواده زبانی مشترکی را تشکیل می دهند دست یابند.
 
صرف نظر از به دست دادن نتایج زبان شناختی در خصوص نسبت واژگان و زبان ها با یکدیگر و تحولات تاریخی آنها، اتیمولوژی در عرصه تفکر فلسفی نیز میتواند دستاوردهایی مهم و جدی به همراه داشته باشد. دلایل آن نیز کاملا روشن است. زیرا زبان یکی از مهم ترین و بنیادی ترین عناصر هر فرهنگ و هر دوره تاریخی است. ظهور و حدوث واژگان و تحولات و احیانا مرگ آنها بازتابی از روح زمانه و فرهنگ هر دوره ای از ادوار تاریخی است. حتی ما در نام گذاری فرزندانمان، مکانها یا خیابانها، آگاهانه یا ناآگاهانه با این پدیدار رو به رویم که چگونه هر نامی حکایتگر و بازگو کننده جهان بینی، اهداف یا غایات خاصی است. به همین دلیل، توجه تاریخی به زبان در بسیاری از متفکران، از جمله نیچه، برنتانو، هوسرل، هایدگر و هانری کربن دیده میشود. هایدگر در بسیاری از مباحث خود نشان میدهد که چگونه با تحولات واژگان یونانیان اولیه در دوره متافیزیک و با ترجمه این واژگان از زبان یونانی به زبان لاتین، نحوه مواجهه با وجود، حقیقت، طبیعت و.. تغییر کرده و هر یک از کلمات، مفاهیم و معانی تازه ای یافته اند که گاه کاملا در تغایر با مفاهیم و معانی پیشین بوده تا آن جا که عدم توجه به این تحولات در بسیاری از مواقع سد راه بزرگی برای فهم درست سیر تفکر در دوران های گوناگون تاریخی و مواجهه شایسته با آن است.

  بیشتر بخوانید :   هایدگر، زمان و ملال

در کنار این التفات به اتیمولوژی و زبان شناسی تاریخی، عنصر دیگری را باید وارد بحث کرد که بدون توجه بدان نه اندیشه هایدگر و نه تحولی که با فردید در التفات هایدگری به اتیمولوژی و زبان شناسی تاریخی شکل گرفته است، هیچ کدام قابل فهم نخواهد بود. این عنصر دوم، بحث و موضعی فلسفی در حوزه فلسفه زبان است. سؤال این است که ماهیت زبان چیست و زبان و واژگان چه نسبتی با جهان از یک سو و با ذهن و تفکر از سوی دیگر، دارند. بحث از نسب موجود میان سه عنصر زبان، تفکر و حقیقت (جهان یا واقعیت) در واقع تا روزگار ما در برگیرنده تقریبا همه مباحث فلسفی و به قدمت خود تاریخ فلسفه بوده است. آنچه در این جا لازم است بدان اشاره شود این است که از نظر هایدگر زبان امری صرفأ وضعی، قراردادی و حاصل میل و اراده سوبژه یا فاعل شناسا نیست و نمی توان فرضا همچون فردینان دو سوسور معتقد بود که نظام زبان امری خودبسنده، و معانی واژگان قائم به ارجاعات معنایی در چارچوب خود زبان است و تمام آثار زبانی را می توان به معانی ایجاد شده در جریان بازی بین خود دال ها، مستقل از مدلولها، تقلیل داد و اعتقاد داشت که معانی بر حسب موضع یا جایگاهشان در خود شبکه زبانی تعیین و تعریف می شوند، بلکه از نظر هایدگر زبان، معنای واژگان و نظام معنایی آنها نسبتی با خود جهان دارد و وجود موجودات خود را از طریق زبان و به واسطه زبان آشکار می سازد.
 
این عبارت مشهور هایدگر که «زبان خانه وجود است» معنایی جز این ندارد که زبان امری خودبسنده و قائم به سوبژه با ذهن فاعل شناسا نیست و بنیاد زبان را باید در نسبت آدمی با جهان جستجو کرد.
 
حال اگر این دو عنصر بسیار قابل فهم، یعنی از یک سو، توجه به اتیمولوژی و زبان شناسی تاریخی و التفات به ظهور و حدوث واژگان و تحولات آنها به منزله بازتابی از روح زمانه و فرهنگ هر دوره ای از ادوار تاریخی، و از سوی دیگر، تأکید بر عدم خودبسندگی زبان و نظام معنایی آن و مستقل نبودن آنها از وجود موجودات را کنار هم بگذاریم، این نتیجه گیری هایدگر بیشتر قابل فهم می گردد که در هر دوره تاریخی وجود، خود را به نحو خاصی در زبان همان دوره آشکار می سازد.
 در کنار این التفات به اتیمولوژی و زبان شناسی تاریخی، عنصر دیگری را باید وارد بحث کرد که بدون توجه بدان نه اندیشه هایدگر و نه تحولی که با فردید در التفات هایدگری به اتیمولوژی و زبان شناسی تاریخی شکل گرفته است، هیچ کدام قابل فهم نخواهد بود. این عنصر دوم، بحث و موضعی فلسفی در حوزه فلسفه زبان است. سؤال این است که ماهیت زبان چیست و زبان و واژگان چه نسبتی با جهان از یک سو و با ذهن و تفکر از سوی دیگر، دارند.
لیکن با فردید در استفاده از روش اتیمولوژی، که در متفکرانی چون هایدگر و کربن دیده می شود، تحولات قابل تأملی صورت می گیرد. نخستین مرحله این است که فردید می کوشد تا اتیمولوژی و زبان شناسی تاریخی را با تفکر علم الاسمایی ابن عربی، یعنی با این باور که هر دوره تاریخی مظهر ظهور اسمی از اسمای الهی است پیوند دهد. تا این جا، به اعتقاد من، اتفاق مهمی صورت نگرفته است، زیرا به درستی می توان تفکر هایدگر در مقاله «پرسش از تکنولوژی» را مبنی بر این که ظهور دوره های گوناگون تاریخی حاصل ظهور وجودشناسی و فهمهای گوناگون تاریخی از وجود است و خود تحول در نحوه فهم وجود و ظهور و حدوث وجودشناسیهای گوناگون در هر دوره تاریخی امری بشری، یعنی سوبژهمحور، نیست، بلکه باید آن را حاصل نوعی تقدیر تاریخی دانست، کاملا در انطباق با تفکر علم الاسمایی ابن عربی و دیگر عرفای پیرو او، یعنی تأویل و تفسیر هر دوره تاریخی به منزله ظهور اسمی از اسمای الهی، دانست. تا اینجا تا حدود زیادی با بصیرت فلسفیای واحد، در دو سنت گوناگون تاریخی و در دو نظام زبانی متفاوت لیکن دارای روحی واحد مواجهیم.
 
اما تحول مورد اشاره و به اعتقاد من، انحراف از تفکر هایدگر و حتى انحطاط در خود بحث، از آن جایی آغاز می شود که فردید می کوشد تا عناصر پیشین، یعنی توجه به اتیمولوژی و زبان شناسی تاریخی و فهم غیربشری و غیرسوبژه محورانه از زبان و تاریخ در هایدگر را با عنصر سوم، یعنی نوعی فلسفه تاریخ، آن هم از نوع «فلسفه تاریخ» گونه تئولوژیک و اسطوره ای پیوند دهد. همین اوصاف تئولوژیک و اسطوره ای بحث است که سبب مبتذل شدن و به انحطاط گراییدن مسیر مباحث اتیمولوژیک و زبان شناسی تاریخی در تفکر فردید می گردد.
 
البته، قبل از ادامه بحث، باید اشاره کنم که اینجانب به شدت در این باره تردید دارم که آیا ورود عنصر سوم، یعنی فلسفه تاریخ فردید در اینجا مرادم فلسفه تاریخ به نحو فی نفسه نیست، بلکه بیشتر اوصاف تئولوژیک و اسطوره ای فلسفه تاریخ او مورد نظر است و، در نتیجه، پیوند سه عنصر اتیمولوژی، تفکر علم الاسمایی و فلسفه تاریخی که فردید آن را برساخته است، حاصل کار خود فردید است یا نشئت گرفته از عطش شدید عباس معارف نسبت به انتظام دادن و نظام بخشی به گفته های پراکنده استاد.
 
 این تردید از این جهت جدی است که برای شرح و توضیح اجزای گوناگون اندیشه فردید در کتاب نگاهی دوباره به مبادی حکمت انسی معارف، قراینی در دیگر منابع مستقیم و غیرمستقیم مربوط به فردید وجود دارد، لیکن در مورد ورود عناصر تئولوژیک و اسطوره ای در مباحث فردید در زمینه اتیمولوژی و زبان شناسی تاریخی، بنده تاکنون غیر از توضیحات معارف، هیچ قرینه دیگری در منابع موجود نیافته ام. به هر تقدیر، اگر خوانش معارف از مقومات آرای فردید در حوزه مباحث مربوط به اتیمولوژی و زبان شناسی تاریخی را بپذیریم، باید بگوییم که مطابق این خوانش، فردید میان اتیمولوژی و حکمت انسی پیوند میزند.

ادامه دارد..
 
منبع:
هایدرگر در ایران، بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394

  بیشتر بخوانید :
  مارتین هایدگر
  هایدگر، انسان‌گرایی و تخریبِ تاریخ
  اندیشه سیاسی هایدگر

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.