

حکايت ايمان
خداوند دوست دارد که او را بخوانيم، با واژگاني که هرگز کسي را جز او نستوده ايم و با دهاني که هرگز گناه نکرده ايم. اما مگردهان بي گناه هم يافت مي شود؟
مولانا مي گويد:آري!
گر نداري تو دم خوش دردعا
رو دعا مي خوان ز اخوان صفا
بهر اين فرمود با موسي خدا
وقت حاجت خواستن اندر دعا
کاي کليم الله ز من ميجو پناه
با دهاني که نکردي توگناه
گفت موسي من ندارم آن دهان
گفت ما را از دهان غيرخوان
از دهان غير کي کردي گناه
از دهان غير بر خوان کاي اله
اما به تعبيري ديگر «نيايش» پاک کردن دل است ازغبار آلودگي ها و بارور کردن درخت ايمان در گلستان روحمان.
حکايت لطيفي از دعا و ايمان برايتان بگويم.
مرد با ايمان گفت: «حتماً اين هم حکمتي دارد، نبايد نگران باشيم، زيرا خداوند ما را مي نگرد.»
فرداي آن روز يک کشتي به جزيره آمد و آنها را نجات داد.
ناخداي کشتي گفت: «ديروز ما دود را ديديم و فکر کرديم حتماً به کمک احتياج داريد و به طرف جزيره آمديم».
«امانوئل» بعد از شنيدن اين حکايت مي گويد:
وقتي ايمان داشته باشيم که همه چيز به سوي يگانگي با خدا در حرکت است، آن گاه موانع داراي معنا و مفهوم و به شکل متفاوتي خواهند بود. از ديدگاه بشري، اين موانع ، باز دارنده هستند؛ اما در بينش الهي، آگاهانه و آموزنده اند!
حتماً جواب مي دهيد: «براي رفع غبار!»
مي پرسم: «با غبار نشسته بر دل چه مي کنيد؟»
جواب مي دهيد....؟!
سوال بعدي: «جسمتان را چرا استحمام مي کنيد؟»
نتيجه: وقتي همه وظايف مان را در قبال يک موضوع انجام دهيم (مثلاً رابطه عاطفي، در آمد، اصلاح رابطه باهمکاران و خانواده و...) انتظار داريم همه چيز طبق روال پيش رود؛ ولي وقتي اين طور نمي شود، خيلي سر خورده مي شويم. فکر مي کنيم به ما خيانت شده و هستي و خداي هستي ما را تنها گذاشته است... اما موضوع هميشه به سادگي محاسبات ما نيست. نظير اين داستان در زندگي خيلي ها پيش مي آيد؛ به طوري که اتفاق بزرگ تري در پيش است و ما غافل ايم. وقتي همه وظايف ات را انجام مي دهي، تنها مي توانم بهت بگويم منتظر باش!
منبع:نشريه زندگي ايده آل شماره 42 /س
مولانا مي گويد:آري!
گر نداري تو دم خوش دردعا
رو دعا مي خوان ز اخوان صفا
بهر اين فرمود با موسي خدا
وقت حاجت خواستن اندر دعا
کاي کليم الله ز من ميجو پناه
با دهاني که نکردي توگناه
گفت موسي من ندارم آن دهان
گفت ما را از دهان غيرخوان
از دهان غير کي کردي گناه
از دهان غير بر خوان کاي اله
اما به تعبيري ديگر «نيايش» پاک کردن دل است ازغبار آلودگي ها و بارور کردن درخت ايمان در گلستان روحمان.
حکايت لطيفي از دعا و ايمان برايتان بگويم.
حکايت ايمان:
مرد با ايمان گفت: «حتماً اين هم حکمتي دارد، نبايد نگران باشيم، زيرا خداوند ما را مي نگرد.»
فرداي آن روز يک کشتي به جزيره آمد و آنها را نجات داد.
ناخداي کشتي گفت: «ديروز ما دود را ديديم و فکر کرديم حتماً به کمک احتياج داريد و به طرف جزيره آمديم».
«امانوئل» بعد از شنيدن اين حکايت مي گويد:
وقتي ايمان داشته باشيم که همه چيز به سوي يگانگي با خدا در حرکت است، آن گاه موانع داراي معنا و مفهوم و به شکل متفاوتي خواهند بود. از ديدگاه بشري، اين موانع ، باز دارنده هستند؛ اما در بينش الهي، آگاهانه و آموزنده اند!
حمام روح
حتماً جواب مي دهيد: «براي رفع غبار!»
مي پرسم: «با غبار نشسته بر دل چه مي کنيد؟»
جواب مي دهيد....؟!
سوال بعدي: «جسمتان را چرا استحمام مي کنيد؟»
نتيجه: وقتي همه وظايف مان را در قبال يک موضوع انجام دهيم (مثلاً رابطه عاطفي، در آمد، اصلاح رابطه باهمکاران و خانواده و...) انتظار داريم همه چيز طبق روال پيش رود؛ ولي وقتي اين طور نمي شود، خيلي سر خورده مي شويم. فکر مي کنيم به ما خيانت شده و هستي و خداي هستي ما را تنها گذاشته است... اما موضوع هميشه به سادگي محاسبات ما نيست. نظير اين داستان در زندگي خيلي ها پيش مي آيد؛ به طوري که اتفاق بزرگ تري در پيش است و ما غافل ايم. وقتي همه وظايف ات را انجام مي دهي، تنها مي توانم بهت بگويم منتظر باش!
منبع:نشريه زندگي ايده آل شماره 42 /س