دموکراسی و تعلیم وتربیت

مبانی تربیتی پراگماتیسم

پراگماتیستها مدرسه فعال و شاگرد فعال را در نظر می‌گیرند.همانطور که دیویی گفته است کاراساسی تعلیم و تربیت انتخاب فعالیتهایی است که منجر به پیدایش معرفت اساسی و فهم مفید شود.
سه‌شنبه، 31 ارديبهشت 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مبانی تربیتی پراگماتیسم
در جریان کسب معرفت مهم بکار افتادن نیروی تفکر است. حفظ معلومات و مهارتها فاقد ارزش تربیتی می باشد. بنابراین محیط کلاس باید نیروی تفکر شاگردان را تحریک کند و از این راه در کسب معرفت به آنها کمک نماید. علاوه بر این محیط کلاس باید روح دموکراسی را پرورش دهد و عملا شاگردان را متوجه ارزش فرد و قدرت عقلانی او بنماید. یکی از اشکالاتی که به هول فیش گرفته شده به عبارت زیر بیان میشود:
 
در دنیای ما که با سرعت تغییر می کند معرفی ارزشهای معین که جوانان به آنها تکیه کنند بهتر از توجه دادن آنها به امروز و فردا نیست؟ هول فیش اشکال کار را در معرفی ارزشهای معین میداند. فرض کنیم این ارزشها بوسیله مرجع مخصوص معرفی شده باشد، وقتی اجرای آنها ممکن نباشد چه باید کرد؟ آیا باید به مرجعی دیگر رجوع نمود؟ ما به خاطر داشتن ارزشهایی که دیگران تعیین کرده اند احساس امنیت نمی کنیم، بلکه امنیت شخصی وقتی حاصل می شود که فرد روش عقلانی را در برخورد به مسائل بکار برد. جواب مسائل امروز را نمی توان در گذشته پیدا کرد. اما می توان معرفتهای گذشته را مورد استفاده قرار داد و با اجرای روش عقلانی راه حلهای مناسب را جهت مسائل حاضر پیدا نمود.
 
آیا تعلیم وتربیت جدید که نتیجه فلسفه پراگماتیسم و فلسفه آزمایشی می۔ باشد، در پرورش افراد مستعد و منضبط در عصری که اوضاع و احوال وجود چنین افرادی را ایجاب می‌کند دچار شکست نشده است؟
 
هول فیش در جواب این اشکال می گوید دلیلی در دست نیست که امکان پاسخ به این سؤال را فراهم سازد. جای تردید نیست که تعلیم وتربیت جدید را به شکست در پرورش افراد با انضباط متهم می سازند. با توجه به اینکه تعداد معدودی از مدارس را می توان جزء مدارسی که تعلیم وتربیت جدید را اجرا نموده اند محسوب نمود چگونه می توان این ادعا را ثابت کرد؟ بسیاری از مدارس از تمام جهات مترقی نیستند و پاره ای نیز روش قدیم و جدید را در جنبه های مختلف بکار می برند. بنابراین نمی توان به طور قطع گفت که تعلیم جدید در زمینه انضباط دچار شکست شده است. اشکال دیگر به صورت زیر مطرح شده است:
وقتی فلسفه پراگماتیسم یا آزمایشی به شاگردان تعلیم میدهد که هیچ چیز به طور مطلق حقیقی و صحیح نیست آیا این امر جوانان را تشویق نمی کند که آنچه را می آموزند جدی تلقی نکنند؟
 
در جواب این اشکال هول فیش می گوید، این امر با موقعیتی که در کلاس بوجود می آید ارتباط دارد. راهی که در آن معلمان با معرفت، با مسائل و با شاگردان برخورد می کنند مهم است. فلسفه آزمایشی عقیده ندارد که مسائل را به طور دلخواه بررسی نماید و معرفتهای گذشته را فراموش کند. آنچه مورد توجه می باشد تغییراتی است که در معرفت، در ارزشها و تجربیات رخ میدهد بنابراین این امر وابسته به این است که ما با مسائل را به طور اتفاقی و از روی دلخواه بررسی کنیم یا با استفاده از روش عقلانی با آنها برخورد نما پیم.ما به خاطر داشتن ارزشهایی که دیگران تعیین کرده اند احساس امنیت نمی کنیم، بلکه امنیت شخصی وقتی حاصل می شود که فرد روش عقلانی را در برخورد به مسائل بکار برد.   فلسفه آزمایشی شاگردان را تشویق می کند که پیوسته درمقابل مسائل بهتر فکر کنند و هیچ چیز انضباطی تر از بکار انداختن فکر نیست. فردی که فکر خود را بکار می اندازد نمی تواند مسائل را شوخی تلقی کند. او هر امری را جدی می گیرد و مسؤولیت اخذ تصمیم درباره آن را بعهده می گیرد. بنابراین مسأله این نیست که شاگرد عقاید دیگران را بپذیرد یا رد کند، مهم استفاده از روش عقلانی می باشد.
 

دموکراسی و تعلیم وتربیت

جان دیوئی در کتاب دموکراسی در تعلیم و تربیت، زیر عنوان «مفهوم دموکراسی و تعلیم وتربیت» ضمن خلاصه فصل هفتم چنین بیان می دارد. چون تعلیم وتربیت جریانی است، احتماع و انهاء اجتماعات وجود دارند میزانی که برای انتقاد و ساختن تعلیم وتربیت مورد استفاده قرار می گیرد بریک ایدآل اجتماعی مخصوص دلالت دارد.
 
دو نکته ای که بوسیله آنها می توان ارزش شکل زندگی اجتماعی را تعیین نمود عبارتند از:
حدی که در آن منافع یک گروه بوسیله تمام اعضاء آن تعیین شده باشد و آزادی که این گروه در برخورد با گروههای دیگر از آن برخوردار است. یک جامعه نامطلوب، جامعه ای است که از داخل یا خارج موانعی در مقابل آزادی و ارتباط تجربیات افراد با گروهها بوجود آورده است. جامعه ای که برخورداری از منافع را برای تمام اعضاء میسر سازد و با وضعی قابل انعطاف و از طریق تأثیر متقابل گروهها در تشکیل و تجدید سازمان مؤسسات اجتماعی اقدام کند جامعه ای دموکراتیک محسوب می شود. در چنین اجتماعی تعلیم و تربیتی جریان دارد که دخالت علاقه و نفع شخصی را در روابط و کنترل اجتماعی برای افراد آماده می سازد و آنها را از لحاظ فکری طوری تربیت می کند که بدون ایجاد بی نظمی تغییرات اجتماعی را بدست آرند.
 
در جامعه ای که افلاطون پیشنهاد می کند خصوصیات بالا را در نظر می۔ گیرد اما به جای فرد طبقه را مورد توجه قرار میدهد. فردیت قرن ۱۸ که جامعه را به صورت اجتماع بزرگ انسانی معرفی می نماید پیشرفت فرد را در نظر دارد، اما فاقد مؤسسه ای است که او را آماده سازد و بالاخره به طبیعت به عنوان عامل تربیت کننده رجوع می کند. فلسفه اید آلیستی مؤسسات اجتماعی قرن ۱۹ دولت را به عنوان عامل تربیت کننده معرفی می نماید و هدف اجتماعی را محدود به آنچه گروه خاص سیاسی می خواهد می سازد و همچنین فرد را مطیع مؤسسات اجتماعی می کند.
 

منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.