روایت آفرینش

هیچکدام از روایات آفرینش سخنی از «آفرینش از عدم» به میان نمی آورند. دیدگاه پیش فرض گرفتن ماده بعدها از تاثیر اندیشه‌های یونانی مآبانه بر یهودیت، گسترش یافت. این ادعا را می توان با مراجعه به کتاب دوم مکابیان که از سال ۱۳۵ تا ۱۷۵ ق.م را در خود دارد و در اصل به زبان یونانی نوشته شده است، اثبات کرد.
جمعه، 28 تير 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روایت آفرینش
روایت آفرینش در سفر پیدایش (پیدایش ۲۵-۲۰۴) چند قرن قبل‌تر تدوین شده است. این منبع حدود ۹۰۰ سال قبل از میلاد توسط یکی از متصدیان ناشناس الوهیمی نوشته یا ویراسته شده است. محققان این منبع را «یهوه ای» نام نهاده اند و برای اشاره به این منبع از حرف (ج) استفاده می شود چرا که این منابع توسط محققان آلمانی معرفی شده اند و آنان یهوه را «جهوه» تلفظ می کنند. یهوهای خواندن این منبع به این دلیل است که مؤلف آن در بیشتر متن و قبل از کشف نام یهوه در سفر خروج ۳۰۱۵ دائما خداوند را با نام یهوه معرفی می کند. در این کتاب باز هم آفرینش با انتظام چیزهایی که به آشفتگی حضور داشتند، رخ می دهد. این حکایت تأثیر گذار بر خلقت اولین زوج انسانی متمرکز می شود. آنچه اینجا موردنظر است و به صورت مصور به تصویر کشیده شده است، این نیست که خداوند چگونه مرد و زن را خلق کرد، بلکه بحث بر سر ماهیت مرد و زن است که روح و بدنی به صورت خداوند دارند. زن که از همان جوهر مرد آفریده شده، مونس مرد است. «فائق آمدن بر زمین» (چنان که در ابتدای مدرنیته ممکن شد) به معنای «استثمار» آن نیست بلکه مقصود «پروردن و مراقبت از آن» است. «حکومت» بر حیوانات به معنای تعهد در قبال آنان است چرا که انسان به صورت خدا آفریده شده است و «برای آنان نام بگذار» به این معناست که با ماهیت آنان آشنا شویم.
 
هیچکدام از روایات آفرینش سخنی از «آفرینش از عدم» به میان نمی آورند. دیدگاه پیش فرض گرفتن ماده بعدها از تاثیر اندیشه‌های یونانی مآبانه بر یهودیت، گسترش یافت. این ادعا را می توان با مراجعه به کتاب دوم مکابیان که از سال ۱۳۵ تا ۱۷۵ ق.م را در خود دارد و در اصل به زبان یونانی نوشته شده است، اثبات کرد. حال آنکه زبان واقعی کتاب مقدس یعنی «عهد عتیق» عبری است. با وجود این حتی جایی که کتاب مقدس به زبان استعاری تکلم می کند، حرف های مهمی برای گفتن دارد.
 
با اینکه فهم‌های متحول از خداوند وجود دارد، هیچ نوع فرایند متغیری در کار نیست. در کتاب مقدس خدا را می توان مخاطب قرار داد و این از ثابت‌های کتاب مقدس است. اینجاست که فرآیند «روحانی ساختن» ضعیف می شود. این امر مبنای نیایش و پرستش واقعی را حذف می کند. به هر حال خداوند در کتاب مقدس سخن گفته است، خواه اسطوره ای یا غیر اسطوره ای، استعاری یا مفهومی، به نظم یا به نثر، ارتباط با خدا چنان است که بتوان او را مخاطب قرار داد، چنان که دوم شخص را (تو) - حال هر کس می خواهد او را شخص، شخص وار، فراشخص وار، فوق شخص وار یا هر چیز دیگری بنامد و این از امهات تغییر ناپذیر ایمانی است که کتاب مقدس پیش می نهد و نمی توان از آن دست کشید، اگرچه دائما تفسیر تازه ای از آن ارائه می شود.
 
البته هیچ لزومی ندارد که مسیحیان و یهودیان کتاب مقدس را، آن طور که مسلمانان درباره ی قرآن باور دارند، کلام مستقیم خداوند و فرو آمده از آسمان بدانند. به هر حال طبق فهم سنتی مسلمانان، قرآن کلمه به کلمه برای آدمیان املا شده است و بنابراین بدون شک تمام جملات آن درست هستند. اما کتاب مقدس نشان می دهد که کلام خدا در کلام آدمیان است. به همین دلیل می بینیم که همه جا این کتاب جمله به جمله توسط آدمیان جمع آوری شده، نوشته شده، بر روی آن کار شده و به انحاء مختلف گسترش داده شده است. این کتاب همچون دیگر نوشته های بشری واجد نقص، تناقض، پنهان کاری، آشفتگی، خطا و نقطه ضعف است. در هر صورت کتاب مقدس مجموعه ای بی نهایت متنوع از اسناد دینی است که در میان آنها هم اسناد ضعیف هست هم قوی، هم واضح و هم مبهم، هم اصلی و هم اسنادی که بعدا به دست آمده اند. تصاویر واقعی و استعاره‌های زنده وجود یک «طراح یا معمار کیهانی» را اثبات نمی کند، بلکه این تصاویر ما را دعوت می کنند که به خدایی ایمان بیاوریم و اعتماد کنیم که نمی توان او را مستقیما دید یا توصیف کرد. کسی که عالم را آفرید و آن را مستدام می دارد. هم اوست که نمی توان به تصویرش کشید و یا ترسیمش کرد.این ویژگی تاریخی متون مقدس نه تنها امکان نقد آنها را فراهم می کند، بلکه حتی نشان می دهد که نیاز مبرم به چنین نقدی دارند. اما از نقد جدی کتب مقدس ناگزیریم، چرا که پیامی که خداوند در کتاب مقدس به ما داده است به عنوان کتابی کهنه که مردمان پیشین نوشته اند، به دست فراموشی سپرده نمی شود بلکه با طلوع زندگی جدید در هر عصر دوباره طنین انداز میشود.
 
به این ترتیب کتاب مقدس صرفا وحی خداوند نیست بلکه گواهی بشری است به زبان تصاویر و تمثیل هایی که «نقشی در زندگی» دارند (برای مثال ستایش نظم جامعه و امثال آن). کتاب مقدس با این تمثیل ها و تصویرها به سؤالاتی پاسخ می دهد که برای مردم آن زمان اهمیت داشت و هم اکنون نیز برای مردم امروز مهماند. یکی از این پرسش ها دربارهی سرآغاز آفرینش و ماهیت جهان و انسان هاست که در همان صفحات اول آمده است. انسان دوران ماقبل علمی چگونه می تواند خدا را با چیزی غیر از استعاره و تشبیهاتی که برگرفته از حوزهی اعمال آدمی اند، توصیف کند؟ چنان که فلاسفه ی یونان و اعقابشان نیز بر همین سبیل بودند.
 
این مضمون به نحو خاصی در مزامیر آمده است. آنجا خداوند همچون سازنده ی یک شهر یا یک قصر «زمین را یافته است.» و همچون یک خیمه دوز «آسمانها را همچون خیمه ای برافراخته است.» و به سان سازندهای سقف آسمان را «محکم و پابرجا» ساخت. آبهای فراوان» را از آسمان حیات بیرون کشید و «فلک» را و «دو نور بزرگ» را آفرید.
 
«Stiz in leben » به زبان آلمانی و ترجمه آن در انگلیسی «situation in life »‌ است. این اصطلاح مربوط به نقادی شکلی است. نقادی شکلی که از دههی ۱۹۲۰ به بعد تأثیرگذار شد بر واحدهای ادبی کوچکتری که نقشی در زندگی دارند متمرکز می شود. از طریق این نقش ها می توان به مقصود اصلی متون پی برد. به این ترتیب یک داستان انجیلی می تواند به شکلی مربوط باشد که برای جدال با یهودین مناسب است. (تاریخ تفسیر کتاب مقدس، نشریه هفت آسمان، تابستان ۸۶ شماره ۳۴ )
 
تصاویر واقعی و استعاره‌های زنده وجود یک «طراح یا معمار کیهانی» را اثبات نمی کند، بلکه این تصاویر ما را دعوت می کنند که به خدایی ایمان بیاوریم و اعتماد کنیم که نمی توان او را مستقیما دید یا توصیف کرد. کسی که عالم را آفرید و آن را مستدام می دارد. هم اوست که نمی توان به تصویرش کشید و یا ترسیمش کرد.
 
منبع: علم و دین، هانس کوک، ترجمه رضا یعقوبی، چاپ اول، نشر تمدن علمی، تهران 1395


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.