حجاب؛ مصونیت یا محدودیت؟!

بدحجابی، علاوه بر این که خود یک ناهنجاری اجتماعی به شمار می آید و جامعه را به بی بند و باری می کشد، زمینه ساز بسیاری از زشتی های اخلاقی است. وقتی به پوشش و متانت بی اعتنایی شود، مسائل اخلاقی دیگر از جامعه رخت بر بسته و بدلباسی و مدپرستی رواج پیدا می کند. درواقع یک زن با حجاب نامناسب خود، علاوه بر اینکه به شان انسانی خود احترام نمی گذارد، به دیگران این پیغام را می رساند که حاضر به انجام گناهان دیگری هم است. در نتیجه این امر سلامت جسمی، آرامش روانی، امنیت اجتماعی و استحکام خانواده خود و جامعه را به خطر می اندازد
پنجشنبه، 10 مرداد 1398
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حدیثه اسفندیار
موارد بیشتر برای شما
حجاب؛ مصونیت یا محدودیت؟!

صبح/ ساعت 6/ خانه:

- من وقت ندارم هرروز صبحانه آماده کنم، بادوستم تو پارک قرار پیاده ­روی دارم.
- یه ­جور می گویی هر روز که انگار...
- خب خب، خواهشا سر صبحی دوباره شروع نکن، مگر سرکار صبحانه نمی­ دهند؟!
- می شود به جای اینکه یکساعت جلوی آینه بایستی، بروی مریم را از خواب بیدار کنی!
- تو پدرشی؛ برو بیدارش کن، بیرون براش حلیم بخر و بعدش هم برسونش مدرسه!
- امر دیگری ندارین سرکارخانم؟
- چرا هنوز هست عزیزم! لباس ورزشی من را از خشکشویی گرفتی؟

 صبح/ ساعت 8 / پارک:

- به به ...؛ خانم خانم ها، صبح شما به­ خیر!
- صبحت به خیر عزیزم!
- دیر کردی! چرا اخم­ هایت تو همه؟!
- سر صبحی گیر داده بود که اینکار را بکن، اون کار را نکن، از اون خرده فرمایشات همیشگی ...، خلاصه حسابی اعصابم رو خرد کرد!
- حالا خودت رو اذیت نکن! تولد نگار چی کار کنیم؟
- هیچی دیگر؛ بعداز پیاده­ روی می ­رویم برایش کادو می­ خری!
- نه منظورم این که اصلا برویم؟!
- وا...؛ برای چی نرویم؟! آهان... نکند مسعود گیر داده؟!
- خب ... خب ... آره؛ می­ گوید هم دور است، هم تا برگردین دیروقت می ­شود.
- ....

عصر/ ساعت 5/ خانه

- وا... چرا انقدر امروز زود برگشتی خونه؟!
- ببخشید خوابتون به هم خورد سرکارخانم! حالا نهار چی داریم؟
- امروز برنامه پیاده­ روی مون خیلی طولانی شد، دیگه رسیدم خونه از خستگی خوابم برد!
- مریم کجاست؟
- من چه می­ دانم! خواهش می­ کنم برو عزیزم؛ خسته ­ام، حوصله ندارم،... یکساعت دیگر وقت آرایشگاه دارم!
- یعنی از صبح که رفته مدرسه، هنوز برنگشته است؟
- ای بابا؛ خب زنگ بزن به موبایلش، برو، منو سوال پیچ نکن عزیزم، دست از سرمن بردار...

شب/ ساعت 11/ بیمارستان/ بخش مراقبت­های ویژه

- خانم پرستار؛ خانم پرستار... تو را به خدا  بگین چه بلایی سر دخترم آمده؟!
- آقا، آرامش خودتان را حفظ کنید ...
- خانم می­ گویی چی شده؟ یا خودم بروم تو بخش؟
- مادرش کجاست؟
- از سرشب مهمانی رفته، هرچی زنگ می­زنم موبایلش دردسترس نیست.
- دخترتون تو جاده تصادف کرده ...
- چی؟! تصادف کرده؟ وای... وای...
- راننده جوان مستی بوده که نرسیده به بیمارستان تموم کرد، دخترتون هم الان تو کماست.
- چی داری می­ گویی خانم؟! تو کماست؟ خدایا خدایا به فریادم برس.


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.