اسم پسرانه که با ه شروع شود

در این مطلب فهرست کامل اسم پسر که با حرف ه شروع می‌شود به همراه معنی اسم و معرفی ریشه آن گردآوری شده است.
دوشنبه، 14 مرداد 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسم پسرانه که با ه شروع شود

اسامی فارسی

هارپاک
نام وزیر آستیاژ، آخرین پادشاه ماد
 
هامن
هامون
 
هامون
زمین هموار و بدون پستی و بلندی، نام دریاچه‌ای در سیستان
 
هامویه
نامکارگزار یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی
 
هامی
سرگشته و حیران
 
هباسپ
دارنده اسب اصیل
 
هجیر
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز از پهلوانان ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
 
هخامنش
در پارسی باستان مرکب از هخا( دوست و یار) + منش( فهم و شعور)، نام سرسلسله خاندان هخامنشی
 
هرمز
نام روز اول از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام ستاره مشتری، نام یکی از پادشاهان ساسانی
 
هرمزد
هرمز، نام روز اول از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام ستاره مشتری، نام یکی از پادشاهان ساسانی
 
هرواک
نام دیگر خسروپرویز پادشاه ساسانی
 
هزاره
از شخصیتهای شاهنامه، لقب کوت از سرداران رومی سپاه خسروپرویز پادشاه ساسانی
 
هزبر
هژبر، شیر
 
هژبر
هزبر، شیر
 
هژیر
هجیر، خوب، پسندیده، زیبا، چابک و چالاک، نام پسر گودرز
 
هماوند
از نامهای امروزی زرتشتیان
 
همایون
خجسته، مبارک، فرخنده، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی مشهور به زرین کلاه در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی
 
همنواد
از شخصیتهای شاهنامه در زمان ساسانیان
 
هوتک
نام روستایی در نزدیکی کرمان
 
هوتن
نیرومند، خوش اندام، نام پسر ویشتاسب پادشاه هخامنشی
 
هوداد
نیک آفریده، داده خوب، داده نیک
 
هوراد
جوانمرد و با خدا، مرد نیک
 
هورمز
هرمز
 
هورمزد
هرمز
 
هوریار
یار و دوست خورشید
 
هوشمند
دارای هوش و توانیی ذهنی و بسیار با هوش، عاقل، خردمند
 
هوشنگ
به معنی کسی که منازل خوب فراهم سازد، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند سیامک پادشاه پیشدادی
 
هوشیار
دارای هوش، باهوش، خردمند، عاقل
 
هوفر
مرکب از هو به معنای خوب بعلاوه فر به معنای شأن و شکوه و شوکت، شأن و شکوه نیک، شان و شوکت خوب
 
هوم
نام گیاهی مقدس نزد ایرانیان باستان، ازشخصیتهای شاهنامه، نام مردی پرهیزکار و عابدی کوه نشین از نژاد فریدون، در زمان افراسیاب تورانی
 
هومان
دارای سرای نیک، صاحب جایگاه نیکو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر ویسه برادر پیران و از سپهسالاران افراسیاب تورانی
 
هومن
نیک اندیش
 
هونام
خوشنام، نیک نام
 
هونیاک
پهلوی با اصل و نسب
 
هویدا
روشن، آشکار، نمایان
 
هیتاسب
از فرماندهان داریوش اولاسم فارسی
 
هیراب
نام فرشته باد
 
هیراد
کسی که چهره‌ای خوشحال و شاد دارد.
 
هیربد
شاگرد، آموزنده، از شخصیتهای شاهنامه، نام دانایی پاکدل و کلیددار سراپرده کیکاووس پادشاه کیانی
 
هیرسا 
پارسا
 
هیرمند
نام رودی بزرگ در سیستان، لقب گشتاسپ پادشاه کیانی
 
هیرود
نام مردی از اهالی سارد در زمان کوروش پادشاه هخامنشی
 
هیشنگ
هوشنگ، پسر سیامک پادشاه پیشدادی ایران
 
هیشوی
از شخصیتهای شاهنامه، نام مرزداری در مرز ایران و روم در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی
اسامی عربی
هاتف
نوادهنده‌ای که صدایش شنیده شود، اما خودش دیده نشود، سروش، نام شاعر معروف قرن دوازدهم، هاتف اصفهانی
 
هادی
هدایت کننده، راهنما، از نامهای خداوند، از القاب پیامبر (ص) و امام علی نقی (ع)
 
هاشم
شکننده، خرد کننده، (در اعلام) نام ابن عبد مناف از اجداد پیغمبر اکرم (ص) معروف به هاشم بن عبد مناف، هاشم نیز نام یکی از اصحاب حضرت رسول اکرم (ص) است.
 
هامر
ابر باران زا
 
هبیةلله
بخشیده شده از جانب خداوند، نام چندتن از شخصیتهای ادبی و تاریخی
 
هدایت
راهنمایی کردن به مسیر درست، ارشاد
 
هدایت الله
هدایت شده توسط خداوند
 
همام
دارای مقام و منزلت و فضایل، ارجمند، نام یکی از شعرا و سخنگویان مشهور در آذربایجان
 
همام الدین
دارای مقام و منزلت در دین
 
همت
اراده، انگیزه و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف، بلندطبعی، بلندنظری، جوانمردی
 
هود
نام پیامبر قوم عاد، نام سوره‌ای در قرآن کریم
 
هیبت
رعب، جلال، شکوه
 
هیبت الله
شکوه و جلال خداوند


اسامی یونانی

هامان
معرب از یونانی، مشهور، نام وزیر اخشویروش
 
هرمان
نام یکی از پادشاهان یونانی
 
هرمس
از خدایان اولمپی، نام پسر زئوس و مایا


اسامی اوستایی - پهلوی

هامرز
نام سردار ساسانی
 
هامین
تابستان
 
هاوش
امت، پیروان یک پیامبر
 
هاووش
امت، پیروان یک پیامبر
 
هوبر
دربردارنده نیکی، نام میرآخور داریوش پادشاه هخامنشی
 
هورمک
شبان


اسامی کردی

هاوار
فریاد
 
هایکا
آرام، مرموز، از اسطوره‌های کردستان
 
هستیار
احساس کننده، ادیب
 
هفال
رفیق
 
هلموت
کنایه از کوهی که صعود به آن دشوار است.
 
هلمت
حمله، هجوم
 
هلکوت
فرصت، وقت
 
هلکو
کوه کوچک، تپه
 
هوار
قشلاق، خیمه سلطان در قشلاق
 
هوال
خبر، رفیق
 
هوتخش
صنعت گر
 
هوراز
دوست صمیمی
 
هورامان
منطقه‌ایی در کردستان
 
هوران
مرغزار کوچک در کوهستان
 
هوگر
انس گرفتن، عادت کردن
 
هولان
چوگان بازی
 
هیدی
آرام، آهسته، بردبار
 
هیرا
فراخ، وسیع
 
هیرش
فشار، هجوم
 
هیرو
نام گلی به زبان کردی (گل ختمی)
 
هیژا
گرامی، شایسته، گران بها، بزرگوار
 
هیمن
آرام، موقر، شکیبا
 
هیوا
امید


اسامی عبری

هابیل
معرب از عبری، نفس یا بخار، نام پسر آدم (ع)
 
هادان
معرب از عبری، نام پدر ساوه همسر ابراهیم (ع)
 
هاران
معرب از عبری، کوه نشین، برادر ابراهیم (ع)
 
هارون
معرب از عبری کوه نشین، نام برادر موسی (ع)
 
هلیوس
هلیون، خورشید


اسامی فنیقی

هانیبال
لاتینی از 28، نام سردار مشهور کارتاژ که با لشکر روم جنگید


منبع: سایت ستاره


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.