فرایند تقابل بین جبهه حق و باطل یک فراینده پیچیده و نیازمند تحلیل است و این تحلیل به برسیهای تاریخی، جامعهشناختی، روانشناختی، زیباییشناختی وچندین و چند بعد دیگر دارد. نکته مهم این است که سطح تقابل هرچه بالاتر برود پیچیدگی آن به مراتب دشوارتر شده و تحلیل آن به دایره گستردهتری از اطلاعات و تحلیل نیاز دارد.
معمولا جبهه باطل برای غلبه بر جبهه حق نقاط ثقل و مؤلفههای اصلی در بقای جبهه حق را هدف گرفته و تلاش میکند به روشهای مختلف آن نقطه ثقل را از بین برده یا از کارآمدی بیندازد تا با فرو ریختن یکی از ستونهای اصلی جبهه حق ساختار این جبهه متزلزل شده و پویایی آن از بین برود.
یکی از این نقاط ثقل در جبهه حق جریان سیدالشهدا(ع) و مجالس عزاداری آن حضرت است که در طول تاریخ خونبار تشیع در برهههای مختلف مورد هجمه قرار گرفته است؛ چرا که آنگونه که در کلمات بزرگان مکتب آمده است آنچه باعث بقای تشیع تا به امروز شده است همین مجالس سید الشهدا(ع) و فرهنگ امام حسین(ع) است، تا آنجا که امام راحل محرم و صفر را علت تامه در بقای اسلام دانسته و میفرماید: محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.[1]
این اهمیت بالا نه تنها از طرف بزرگان جبهه حق درک شده و به مردم گوشزد میشود بلکه از طرف اقطاب جبهه باطل نیز فهمیده شده و از زمان خود حضرات معصومین در دستور کار تقابلی با جبهه حق قرار گرفته است که این تقابل به شکلهای مختلفی ظهور و بروز داشته است.
ایجاد شبهه
یکی از گامهای اساسی در تقابل با عزاداری سید الشهدا(ع) که از طرف دستگاه فکری جبهه باطل برآن همت گمارده شده است ایجاد شبهه نسبت به جریان عزاداری و حرکت سید الشهدا(ع) است. آنها تلاش کردند با تشکیک در اصلات و انگیزههای امام حسین(ع) افکار جوال جوانان را نسبت به این حرکت بدبین کنند اما این حرکت با هوشمندی و مجاهدتهای علمای بزرگ شیعه ناکام ماند و اندیشه حسینی روز به روز در عالم فراگیر شد تا آنجا که شخصیت غیر مسلمانی مثل گاندی نیز امام حسین(ع) را به عنوان الگوی خود مطرح کرده و میگوید:
من زندگى امام حسین(ع)، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده و توجه کافى به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستى از سرمشق امام حسین(ع) پیروى کند.[2]
ایجاد رعب، ترس و ممنوعیت
از دیگر حرکتهایی که جریانهای معاند با جبهه حق انجام دادهاند ایجاد رعب نسبت به اظهار عشق و علاقه نسبت به خاندان اهل بیت(ع) و عزاداری سید الشهدا(ع) بوده، به عنوان مثال طبق نقل مورخ بزرگ مسعودی زمانی در خلافت بنی العباس دستور داده شد که هرکس بخواهد به زیارت کربلا برود باید به ماموران حکومت اجازه قطع دست راست خود را بدهد؛ اما این ارعابها نیز نتوانست مردم را منصرف از زیارت نماید و در مواردی افراد حتی از دست چپ خود نیز برای زیارت میگذشتند؛ به عنوان نمونه خانمی که به قصد ثبت نام برای زیارت حرم امام حسین (ع) مراجعه کرده بود، دست چپ خود را برای قطع کردن بیرون آورد. مأموران به وی متذکر شدند که بهای زیارت، قطع دست راست است. خانم با نشان دادن دست قطع شدۀ خود گفت: دست راستم را سال گذشته قطع کردید.[3]
علاوه بر ایجاد رعب و ترس ممنوعیتهای قانونی نیز در ادواری از تاریخ برای گریه و عزاداری وضع شد تا از این رهگذر این چراغ فروزان رو به افول بگذارد؛ به عنوان مثال در دوره رضاخان در همین ایران ممنوعیتهای شدیدی در مورد عزاداری اعمال شد؛ تا آنجا که دستههای خیابانی به کلی ممنوع شد و محدودیتهای شدیدی برای عزای سیدالشهدا(ع) اعمال شد ولی این محدویتها هم نتوانست جلوی اقامه عزا توسط عشاق اهل بیت(ع) را بگیرد و مجالس یه صورت مخفیانه برگزار میشد.[4]
گاندی: من زندگى امام حسین(ع)، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده و توجه کافى به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستى از سرمشق امام حسین(ع) پیروى کند.
نفوذ و استحاله
هیچکدام از ابزاری که گذشت نتوانست دستگاه سیدالشهدا(ع) را از میان جامعه شیعی بردارد و هرچه فشار بیشتر میشد جامعه شیعی ایران در تمسک به فرهنگ حسینی و اقامه عزا استوارتر و مستحکمتر از گذشته میگردید؛ تا آنجا که مردم حاضر بود برای اقامه عزا بر امام شهید خونهای پاک بر زمین ریخته شود ولی این علم بر زمین نماند.
از اینجا به بعد جریانهایی که روح دستگاه سید الشهدا(ع) را با منافع خود در تضاد میدیدند طرحی کهنه را در قالبی نو در دستور کار خود قرار دادند و تلاش کردن با نفوذ در دستگاه سیدالشهدا(ع) به استحاله این دستگاه پرداخته تا دیگر دستگاه سیدالشهدا(ع) آن کارآمدی سابق را نداشته باشد.
هیئت سکولار
سکولاریزه کردن هیئتها و مراسمات حسینی را شاید بتوان اصلیترین رکن طرح نفوذ و استحاله دستگاههای حسینی دانست. ترویج سیره حسینی در طول تاریخ برای جریانها استکباری دردسر ساز بوده و الهام از حرکت سیدالشهدا(ع) هزینه زیادی را به آنها تحمیل کرده است و باعث شده که بسیاری از ملتهای مسلمان و حتی غیر مسلمان در مقابل زیادهخواهی استعمارگران بایستند. به همین دلیل باید کاری میشد که هیئتها از آموزههای حسینی خالی شوند و بین مسائل روز و هیئت فاصله بیفتند؛ به همین دلیل با تحریک برخی از مادحین ناآگاه و حتی خطبای غیر تحلیلگر محتوای هیئتها به سمت مسایلی مثل ظاهر اهلبیت(ع) و معجزات خارج از درک عمومی جامعه رفت و هیئتهایی که زمانی شعرهایشان یک دوره معارفی کامل بود تبدیل به مجالس شاعرانهای شد که روز به روز از معارف اصلی دور میشد؛ به عنوان مثال از ابیات معروف هیئتها در گذشته این بیت مرحوم علی اکبر خوشدل تهرانی بود که گفته بود:
معمولا جبهه باطل برای غلبه بر جبهه حق نقاط ثقل و مؤلفههای اصلی در بقای جبهه حق را هدف گرفته و تلاش میکند به روشهای مختلف آن نقطه ثقل را از بین برده یا از کارآمدی بیندازد تا با فرو ریختن یکی از ستونهای اصلی جبهه حق ساختار این جبهه متزلزل شده و پویایی آن از بین برود.
یکی از این نقاط ثقل در جبهه حق جریان سیدالشهدا(ع) و مجالس عزاداری آن حضرت است که در طول تاریخ خونبار تشیع در برهههای مختلف مورد هجمه قرار گرفته است؛ چرا که آنگونه که در کلمات بزرگان مکتب آمده است آنچه باعث بقای تشیع تا به امروز شده است همین مجالس سید الشهدا(ع) و فرهنگ امام حسین(ع) است، تا آنجا که امام راحل محرم و صفر را علت تامه در بقای اسلام دانسته و میفرماید: محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.[1]
این اهمیت بالا نه تنها از طرف بزرگان جبهه حق درک شده و به مردم گوشزد میشود بلکه از طرف اقطاب جبهه باطل نیز فهمیده شده و از زمان خود حضرات معصومین در دستور کار تقابلی با جبهه حق قرار گرفته است که این تقابل به شکلهای مختلفی ظهور و بروز داشته است.
ایجاد شبهه
یکی از گامهای اساسی در تقابل با عزاداری سید الشهدا(ع) که از طرف دستگاه فکری جبهه باطل برآن همت گمارده شده است ایجاد شبهه نسبت به جریان عزاداری و حرکت سید الشهدا(ع) است. آنها تلاش کردند با تشکیک در اصلات و انگیزههای امام حسین(ع) افکار جوال جوانان را نسبت به این حرکت بدبین کنند اما این حرکت با هوشمندی و مجاهدتهای علمای بزرگ شیعه ناکام ماند و اندیشه حسینی روز به روز در عالم فراگیر شد تا آنجا که شخصیت غیر مسلمانی مثل گاندی نیز امام حسین(ع) را به عنوان الگوی خود مطرح کرده و میگوید:
من زندگى امام حسین(ع)، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده و توجه کافى به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستى از سرمشق امام حسین(ع) پیروى کند.[2]
ایجاد رعب، ترس و ممنوعیت
از دیگر حرکتهایی که جریانهای معاند با جبهه حق انجام دادهاند ایجاد رعب نسبت به اظهار عشق و علاقه نسبت به خاندان اهل بیت(ع) و عزاداری سید الشهدا(ع) بوده، به عنوان مثال طبق نقل مورخ بزرگ مسعودی زمانی در خلافت بنی العباس دستور داده شد که هرکس بخواهد به زیارت کربلا برود باید به ماموران حکومت اجازه قطع دست راست خود را بدهد؛ اما این ارعابها نیز نتوانست مردم را منصرف از زیارت نماید و در مواردی افراد حتی از دست چپ خود نیز برای زیارت میگذشتند؛ به عنوان نمونه خانمی که به قصد ثبت نام برای زیارت حرم امام حسین (ع) مراجعه کرده بود، دست چپ خود را برای قطع کردن بیرون آورد. مأموران به وی متذکر شدند که بهای زیارت، قطع دست راست است. خانم با نشان دادن دست قطع شدۀ خود گفت: دست راستم را سال گذشته قطع کردید.[3]
علاوه بر ایجاد رعب و ترس ممنوعیتهای قانونی نیز در ادواری از تاریخ برای گریه و عزاداری وضع شد تا از این رهگذر این چراغ فروزان رو به افول بگذارد؛ به عنوان مثال در دوره رضاخان در همین ایران ممنوعیتهای شدیدی در مورد عزاداری اعمال شد؛ تا آنجا که دستههای خیابانی به کلی ممنوع شد و محدودیتهای شدیدی برای عزای سیدالشهدا(ع) اعمال شد ولی این محدویتها هم نتوانست جلوی اقامه عزا توسط عشاق اهل بیت(ع) را بگیرد و مجالس یه صورت مخفیانه برگزار میشد.[4]
گاندی: من زندگى امام حسین(ع)، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده و توجه کافى به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستى از سرمشق امام حسین(ع) پیروى کند.
نفوذ و استحاله
هیچکدام از ابزاری که گذشت نتوانست دستگاه سیدالشهدا(ع) را از میان جامعه شیعی بردارد و هرچه فشار بیشتر میشد جامعه شیعی ایران در تمسک به فرهنگ حسینی و اقامه عزا استوارتر و مستحکمتر از گذشته میگردید؛ تا آنجا که مردم حاضر بود برای اقامه عزا بر امام شهید خونهای پاک بر زمین ریخته شود ولی این علم بر زمین نماند.
از اینجا به بعد جریانهایی که روح دستگاه سید الشهدا(ع) را با منافع خود در تضاد میدیدند طرحی کهنه را در قالبی نو در دستور کار خود قرار دادند و تلاش کردن با نفوذ در دستگاه سیدالشهدا(ع) به استحاله این دستگاه پرداخته تا دیگر دستگاه سیدالشهدا(ع) آن کارآمدی سابق را نداشته باشد.
هیئت سکولار
سکولاریزه کردن هیئتها و مراسمات حسینی را شاید بتوان اصلیترین رکن طرح نفوذ و استحاله دستگاههای حسینی دانست. ترویج سیره حسینی در طول تاریخ برای جریانها استکباری دردسر ساز بوده و الهام از حرکت سیدالشهدا(ع) هزینه زیادی را به آنها تحمیل کرده است و باعث شده که بسیاری از ملتهای مسلمان و حتی غیر مسلمان در مقابل زیادهخواهی استعمارگران بایستند. به همین دلیل باید کاری میشد که هیئتها از آموزههای حسینی خالی شوند و بین مسائل روز و هیئت فاصله بیفتند؛ به همین دلیل با تحریک برخی از مادحین ناآگاه و حتی خطبای غیر تحلیلگر محتوای هیئتها به سمت مسایلی مثل ظاهر اهلبیت(ع) و معجزات خارج از درک عمومی جامعه رفت و هیئتهایی که زمانی شعرهایشان یک دوره معارفی کامل بود تبدیل به مجالس شاعرانهای شد که روز به روز از معارف اصلی دور میشد؛ به عنوان مثال از ابیات معروف هیئتها در گذشته این بیت مرحوم علی اکبر خوشدل تهرانی بود که گفته بود:
بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
اما این ابیات آرام آرام جایگاه خود را از دست داد و کار به جایی رسید که بعضی از هیئت گردانان در مخالفت با واکنش هیئتهای عزاداری به مسائل روز رسما اعلام کردند که دستگاه امام حسین(ع) نباید سیاسی باشد در حالی که امام خمینی فرمودند: والله اسلام تمامش سیاسی است.[5]
این مسئله البته تازگی ندارد و طرح سکولاریزه کردن هیئتهای حسینی از گذشته در دستور کار جریانها استعماری بوده است و در برهههایی از زمان موفقیتهایی نیز داشته است، استاد رحیم پور ازغدی نقل میکنند: زمانی که روسها آذربایجان را گرفته بودند، روز عاشورا که بیست تا سی هزار قمه زن در خیابانهای تبریز آمده بود، همانروز روسها عالم مشروطه خواه و مجاهد تبریز-میرزاعلی ثقه الاسلام تبریزی- را گرفته بودند و میخواستند اعدامش کنند،در میدان مرکزی شهر این آخوند مجاهد را آوردند به دار بکشند، بیست هزار مرد هم در خیابانها، قمه میزدند، یکی رفت پیش قمه زنها ، گفت شما که اینها را توی سر خودتان میزنید، من نمیگویم توی سر روسها بزنید ولی لااقل با همین قمه ها بیایید به میدان اعدام و پای چوبه دار که اینها ببینند بیست هزار آدم قمه به دست آمده و بترسند و ایشان را به دار نکشند، قمه زن ها گفتند برو خجالت بکش، اباعبدالله را سیاسی نکن، امام حسین را بگذار برای ما، امروز ما آمدیم با امام حسین حال کنیم و قمه بزنیم ... خب این نوع امام حسین را ، انگلیس و روس قمه هایش را میخرند و هدیه میدهند.[6]
در این دسیسه مقرر شده بود تا تقابل کفر و ایمان را در حد تقابل سیدالشهدا(ع) و یزید در برههای از تاریخ تقلیل دهند و اجازه ندهند تا آموزههای عاشورا در تاریخ جریان پیداکند و کسی با منش حسینی به فکر تقابل با شمر و یزید زمان بیفتد؛ تا از این رهگذر عاشورا درسی برای همیشه نباشد و فقط چیزی در حد داستانی از اساطیر آن هم آنگونه که آنها میخواهند برای مردم بیان شود.
در راستای همین تقابل و برای تکمیل پازل ناکارآمدی مجالس عزاداری آرام آرام مجالس اهل بیت(ع) از شعرها و نکات اخلاقی، اعتقادی، تاریخی و .... خالی شد و شعرهایی کاملا ضد ارزشی پا به مجالس اهل بیت(ع) گذاشت تا جایی که آیت الله سید احمد خاتمی در جلسه خبرگان رهبری رسما در سخنانی مفصل به این اشعار اعتراض کرده و مراجع معظم این شعرها را خلاف شان اهلبیت(ع) دانستند؛ کار به همین جا ختم نشد و برخی از مجلس داران به اشعاری روی آوردند که کاملا بر خلاف مبانی دینی بود؛ به عنوان مثال یکی از مداحان در اشعار خود در محرم با خواندن یک بیت رسما قرآن را دروغ دانسته و گفت:
این مسئله البته تازگی ندارد و طرح سکولاریزه کردن هیئتهای حسینی از گذشته در دستور کار جریانها استعماری بوده است و در برهههایی از زمان موفقیتهایی نیز داشته است، استاد رحیم پور ازغدی نقل میکنند: زمانی که روسها آذربایجان را گرفته بودند، روز عاشورا که بیست تا سی هزار قمه زن در خیابانهای تبریز آمده بود، همانروز روسها عالم مشروطه خواه و مجاهد تبریز-میرزاعلی ثقه الاسلام تبریزی- را گرفته بودند و میخواستند اعدامش کنند،در میدان مرکزی شهر این آخوند مجاهد را آوردند به دار بکشند، بیست هزار مرد هم در خیابانها، قمه میزدند، یکی رفت پیش قمه زنها ، گفت شما که اینها را توی سر خودتان میزنید، من نمیگویم توی سر روسها بزنید ولی لااقل با همین قمه ها بیایید به میدان اعدام و پای چوبه دار که اینها ببینند بیست هزار آدم قمه به دست آمده و بترسند و ایشان را به دار نکشند، قمه زن ها گفتند برو خجالت بکش، اباعبدالله را سیاسی نکن، امام حسین را بگذار برای ما، امروز ما آمدیم با امام حسین حال کنیم و قمه بزنیم ... خب این نوع امام حسین را ، انگلیس و روس قمه هایش را میخرند و هدیه میدهند.[6]
در این دسیسه مقرر شده بود تا تقابل کفر و ایمان را در حد تقابل سیدالشهدا(ع) و یزید در برههای از تاریخ تقلیل دهند و اجازه ندهند تا آموزههای عاشورا در تاریخ جریان پیداکند و کسی با منش حسینی به فکر تقابل با شمر و یزید زمان بیفتد؛ تا از این رهگذر عاشورا درسی برای همیشه نباشد و فقط چیزی در حد داستانی از اساطیر آن هم آنگونه که آنها میخواهند برای مردم بیان شود.
در راستای همین تقابل و برای تکمیل پازل ناکارآمدی مجالس عزاداری آرام آرام مجالس اهل بیت(ع) از شعرها و نکات اخلاقی، اعتقادی، تاریخی و .... خالی شد و شعرهایی کاملا ضد ارزشی پا به مجالس اهل بیت(ع) گذاشت تا جایی که آیت الله سید احمد خاتمی در جلسه خبرگان رهبری رسما در سخنانی مفصل به این اشعار اعتراض کرده و مراجع معظم این شعرها را خلاف شان اهلبیت(ع) دانستند؛ کار به همین جا ختم نشد و برخی از مجلس داران به اشعاری روی آوردند که کاملا بر خلاف مبانی دینی بود؛ به عنوان مثال یکی از مداحان در اشعار خود در محرم با خواندن یک بیت رسما قرآن را دروغ دانسته و گفت:
لم یلد یولد دروغی بیش نیست چون خدا یک دختری دارد که نامش زینب است
در بعد اجتماعی نیز تلاش کردند تا هیئتها که زمانی محل اتحاد و همدلی بود را به یک عنصر ضد اجتماعی تبدیل نمایند و روحیه پرخاشگری و خود ویژه بینی را در میان اقشار هیئتی به وجود بیاورند تا از این را یک تقابل اجتماعی بین هیئت و بدنه اجتماعی به وجود بیاورند و این مسئله حتی در بعضی از اشعار نمود و جلوه پیدا کرد؛ به عنوان مثال زمانی یکی از مداحان مطرح بیت زیر را به عنوان شعار هیئت خود انتخاب کرد:
برود هرکه دلش خواست شکایت بکند شهر باید به من هیئتی عادت بکند
در همین راستا در برهه ای از زمان سبکهای مداحی که زمانی الهام گرفته از روح حماسی عاشورا بود جای خود را به سبکهای مستهجن ترانههای آنور آبی داد تا سبک مستهجن به کمک محتوای تو خالی از دستگاهی که بیش از هزار سال مکتب را حفظ کرده بود یک دستگاه ناکارامد بسازد و آن را در انظار عمومی در یک تخلیه گاه هیجانات پائین بیاورد.
اما این مسئله نیز با هوشیاری بزرگان دین و دلسوختگان واقعی اهلبیت(ع) به خصوص مقام معظم رهبری(حفظه الله) به عنوان سکان دار جریان دینی در عصر حاضر به نتیجه نرسید و علمای دین با تذکر به مادحین و شعرا و نیز با ارشاد خطیبان نامآور ورقی که زمانی به نفع جریان استعمار در حال رقم خوردن بود به سمت منافع مکتب و تشیع برگشت و با ظهور مداحان اندیشه ورز و آگاه به زمان و نیز شاعرانی که سیلان آموزههای حسینی در اعصار و قرون را درک کرده و به شعر کشیده بوند این مکر کهنه نیز به ثمر نرسید و کار به جایی رسید که امروزه بسیاری از مداحان جوان قطعات بسیار زیبایی در حمایت از جبهه مقاومت و مسائلی از این دست تولید و منتشر کردهاند.
خلاصه آنکه
چراغی را که ایزد برفروزد هر آنکس پف کند ریشش بسوزد
منابع:
[1] امام خمینی(س) چهارم آبان سال 60 در جمع وعاظ و خطبای تهران و قم
[2] ر.ک باشگاه خبرنگاران جوان،امام حسین(ع) در نگاه سیاستمداران و نویسندگان بزرگ خارجی؛ 30/8/1391
[3] ر.ک تاریخ خلافت عباسی (از آغاز تا پایان آل بویه) و از ظهور اسلام تا سقوط بغداد (تاریخ تحلیلی اسلام و ایران)
[4] ر.ک رضاخان با روضههای سیدالشهدا چه کرد؟ سایت مشرق 7 آبان 1393
[5] صحیفه امام خمینی ، ج 1، ص 267 ، 21 فروردین 1343 پس از آزادی از زندان و بازگشت به قم
[6] زندگی به سبک امام حسین" سال ۹۱ استاد رحیم پور ازغدی