اسامی فارسی
سابودهاله، خرمن ماه
ساتی
در مصر باستان، نام فرشته نگهبان ارواح
ساتیا
از نامهای باستانی
ساتین
محبوب و دوست داشتنی
سارگل
گل زرد
سارنگ
نام پرندههای کوچک به رنگ سیاه، سار، ساری؛ گوشه ای در آواز ابوعطا؛ نام سازی مثل کمانچه
سارنیا
خالص، پاک، منزه، بانوی بی ریا، دختر پاکدامن
ساریان
نام روستایی در نزدیکی مشهد
سارینا
خالص، پاک
سالی
بی غم و سرخوش، سالمند و دارای عمر طولانی، نام روستایی حوالی خرم آباد
سالینا
سال + ین (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت)، منسوب به سال
سامه
عهد، پیمان، جای امن و امان، پناه، مأمن
سامینا
مانند مینا؛ نام گلی
سانوا
دختر خوش سخن، بانویی که شیرین حرف میزند.
سانیا
سایه روشنِ جنگل
ساویس
با ارزش، گرانمایه
سایه
تاریکی نسبی که به سبب جلوگیری تابش مستقیم نور در سطح یا فضا ایجاد میشود در مقابلِ روشن؛ (به مجاز)، توجه، عنایت، پناه، حمایت؛ حشمت و بزرگی.
سبارو
کبوتر
سبزبهار
نام یکی از الحان قدیم ایرانی
سبزپری
فصل بهار
سبزه
گیاهی که به صورت خودرو در جایی سبز شده است، سبزه وار، چمن زار، گندمگون
سپیتا
سفیدترین و پاکترین
سپیده
روشنی کم رنگ آسمان در افق مشرق قبل از طلوع آفتاب
سپیده گل
گل سپید
سپینود
در شاهنامه دختر پادشاه هند (شنگل) و زن بهرام گور
سپیدار
درختی از خانواده بید با برگهای براق
ستاره
هر یک از اجسام نورانی آسمان که معمولًا شبها از زمین به صورت نقطههای نورانی چشمک زنِ نسبتاً ساکن دیده میشوند؛ (به مجاز) بخت و اقبال و نماد شخص مجلس آرا و زیبارو
ستایش
حمد و سپاس خداوند، شکرگزاری (به درگاه خداوند)؛ تعریف و تمجید
ستوده
آنکه او را ستودهاند؛ ستایش شده
سداب
نام گیاهی است
سرآویز
آنچه به سر میآویزند
سرمه
مخلوطی از کانههای آنتیموان که سیاه رنگ است و از آن برای آرایش چشم استفاده میشود، (به مجاز) سیاهی، تاریکی
سَرو
از انواع درختان که همیشه سبز است؛ (به مجاز) شاداب و با طراوت
سَرور
آنکه مورد احترام است و نسبت به دیگری یا دیگران سِمَت بزرگی دارد؛ فرمانده، رئیس، بزرگ
سرور
شادمانی
سرگل
اولین گل، بهترین از هر چیز
سرنا
(تلفظ: sornā) (در موسیقی ایرانی) نوعی ساز بادی چوبی از خانواده نی
سَروگل
(سرو = درخت سرو + گل) (به مجاز) زیبا و با طراوت و شاداب
سَروناز
سرو نورسته، سروی که شاخههای آن به هر طرف مایل باشد؛ نام نوایی در موسیقی ایرانی
سَروی
منسوب به سرو؛ نوعی از خطوط اسلامی
سَروین
شبیه سَرو؛ (در کردی) روسری و چارقد
سَریرا
منسوب به سَریر (تخت پادشاهی)، زیبا
سَمن
نام گیاهی (رازقی)، یاسمن؛ (به مجاز) چهرهی سفید و لطیف و همینطور بوی خوش
سَمنبر
دارای اندام معطّر چون سَمن، یا دارای اندام سفید و لطیف
سمن چهر
دارای چهرهی سفید و لطیف
سَمن رخ
سمن چهر
سمنزار
بوستان یاسمن
سَمن ناز
(سَمن + ناز= کرشمه، ناز و غمزه) (به مجاز) زیباروی دارای ناز و کرشمه
سُنبل
گلِ خوشهای بلند، به هم فشرده و معطر به رنگهای قرمز، آبی، سفید و زرد، (به مجاز) گیسو، زلف
سُنبله
نوعی گل آذین که گلهای بدون دُمگل آن در اطراف یک محور جمع میشوند؛ خوشهی بعضی گیاهان مانند گندم و جو؛ صورت ششم از صورتهای فلکیِ منطقه البروج
سودابه
(سوداوه) به معنی دارندهی آب روشنی بخش؛ در شاهنامه همسر که عاشق سیاوش شد.
سیرانوش
خوشنودی و رضایت مندی جاودان، نام دیگر شیرین همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی
سی گل
سی عدد گل
سومیتا
لطف و محبت، مهربانی
سومیا
محبوب، دوست داشتنی
سمن سیما
سمن (فارسی) + سیما (عربی )، سمن چهره
سمن گل
گل یاسمن
سمن ناز
مرکب از سمن (یاسمن) + ناز (زیبا)
سوزان
دارای حرارت و گرمای بسیار زیاد، (به مجاز) سرشار از اندوه و اشتیاق
سوسن
نام گلی خوشبو
سوگند
قسم، استواری بر پیوند، استواری بر گفتن و راست گفتن
سودابه
دارندهی آب روشنی بخش، نام زن کیکاووس
سهی
راست و بلند، نام زن ایرج
سیما
روی، چهره، صورت
سیمبر
دارنده اندام سفید
سیمروی
سپیدروی
سیمگون
نقره فام
سیمین
نقره فام، سفید
سیمین چهر
سپیدروی
سیمین دخت
دختر سپید و نقره فام، درخشنده
سیمین رخ
سپیدروی
سیندخت
نام دختر مهراب، پادشاه کابل
اسامی عربی
ساجدهمؤنث ساجد
ساحل
زمینی که در کنار دریا یا دریاچه یا رودی بزرگ واقع شده است، مرزبین آب و خشکی، کرانه
ساحله
(ساحل + ه (پسوند نسبت))، منسوب به ساحل
ساریه
ابری که در شب آید؛ نام یکی از دختران امام موسی کاظم(ع)
ساطعه
مؤنث ساطع
ساعده
مؤنث ساعد، کمک کننده، مددکار
ساغر
ظرفی که در آن شراب مینوشند، جام شراب؛ دل عارف است که انوار غیبی در آن مشاهده میشود.
ساقی
آن که شراب در پیاله میریزد و به دیگری میدهد؛ (به مجاز) معشوق؛ در ادبیات عرفانی نماد خداوند
سامیه
مؤنث سامی
سامره
مؤنث سامر، نام شهری در عراق که مرقد امام دهم و یازدهم در آن واقع شده است.
ساهره
زمین یا روی زمین، زمینی که حق سبحانه در روز قیامت آن را مجدداً پیدا سازد، زمین روز رستاخیز، چشمه روان، ماه، چشمه روان
سبا
سورهی سی و چهارم از قرآن کریم؛ نام شهر بلقیس؛ (در عبری) انسان
سِتی
عنوانی احترام آمیز برای زنان؛ زن و دختر (مخفف سیدتی)
سِتیلا
نام دختر حضرت موسی کاظم(ع)؛ نام حضرت مریم.
سَحر
زمان قبل از سپیده دم؛ صبح
سحرگل
(عربی فارسی) گل سپیده دم؛ (به مجاز) زیبا و با طراوت
سَحرناز
(عربی فارسی) زیبایی سپیده دم؛ (به مجاز) زیبا
سحرنوش
(عربی فارسی) دوستدار سحر و روشنایی، صبوحی کننده
سخاوت
بخشش، عطا، کرم
سدنا
(تلفظ: sadenā) سجده کننده بر خانه خدا، مرکب از سدن (عربی) به معنای سجده کردن به کعبه + ابف فاعلی (فارسی)
سُرور
خوشحالی، شادمانی
سُعاد
نام زن محبوبی در عرب، نام معشوقهای در عرب
سَعادت
خوشبختی
سعاده
نیک بختی، خوشبختی
سعیده
مؤنث سعید
سَکینه
آرامش خاطر؛ نام دختر امام حسین(ع)
سُلاله
نسل؛ فرزند، نطفه
سَلامه
سلامه یا سلافه مشهور به شهربانو دختر یزدجرد ابن شهریار یا هرمزان و همسر امام حسین(ع)
سلما
(تلفظ: selmā) نام درختی، صلح، آشتی، زنِ صلح طلب
سَلمی
نام گیاهی است؛ زنی معشوقه در عرب
سِلوا
گیاهی علفی، خودرو یا زینتی از خانواده نعنا، مریم گلی؛ هر چیز که تسلّی دهد؛ انگبین، عسل.
سَلوی
(معرب از لاتین) گیاهی علفی، خودرو یا زینتی از خانواده نعناع؛ مریم گلی
سَلیله
دختر، دخت، فرزندِ دختر
سَلیمه
مؤنث سلیم
سَما
آسمان
سَمانه
(مخفف آسمان) یعنی سقف خانه؛ نام پرندهای کوچک که به آن در ترکی بلدرچین میگویند.
سَمر
حکایت، افسانه، داستان؛ مشهور و گفتار و سخن
سَمرا
زن گندمگون
سَمیرا
زن گندمگون، شمیرا
سَمیره
سمیرا
سمیعه
گوش شنوا
سُمیه
صدای خوش، آوازی که در آن خیر باشد، نام مادر عمار یاسر که از اصحاب پیامبر (ص) بود و اولین زن شهیده در صدر اسلام.
سَنا
روشنایی؛ گروهی از گیاهان درخچهای یابوتهای گرمسیری و خودرو از خانواده گل ارغوان
سَنیه
عالی، خوب
سودا
فکر، خیال، شور و شوق؛ (به مجاز) علاقهی شدید به کسی یا چیزی، عشق.
سوده
ساییده، ساییده شده، از همسران پیامبر اسلام(ص)
سوره
هر یک از بخش های صد و چهارده گانه ی قرآن که خود شامل چند آیه است.
سها
(تلفظ: sohā) نام کوچکترین ستاره ی دب اصغر که در قدیم چشم پزشکان از آن برای آزمون صحت بینایی استفاده میکردند.
سیما
چهره، صورت، نشان و حالتی در صورت انسان که مبین حالات درونی باشد.
اسامی عبری
ساراخالص، نام زن حضرت ابراهیم(ع) و مادر اسحاق(ع)
ساران
آغاز، ابتدا؛ سر
سارای
سارا
ساره
سارا، امیرهی من
سالومه
زوجه زبدی و مادر یعقوب کبیر و یوحنای انجیلی
اسامی ترکی
ساچلیدارای موهای بلند و پرپشت، گیسو بلند
ساناز
نام گلی؛ کمیاب، نادره
سانای
مهنام، بیقرار
سانلی
نامدار، معروف، مشهور
سایا
یکرنگ، بیریا
سُلدا
حامی، یاور
سَلین
سیل مانند؛ نام رودخانهای در آذربایجان
سَلینا
(سَلین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به سَلین
سوگل
مورد علاقه و محبت زیاد، محبوب
سوین
شادباش، عشق، محبت، علاقه شدید
سویل
(تلفظ: sevil) لایق، دوست داشته شده
سونیا
(سو = نور + نیا) نورِ نیاکان، (در یونانی) خرد و عقل، دختر نور، دختری که در اجتماع رتبه بالایی داشته باشد.
سونای
(تلفظ: sonāy) به معنی آخرین ماه ، زیبا روی، ماه شب چهارده، قویی که پرهای سرش سبزرنگ بوده تعلق به ماه داشته باشد.
سولماز
گلی که پژمرده نمىشود، همیشه شاداب
اسامی کردی
ساریساکوشا
سایان
منسوب به سایه، نام رشته کوهی در آسیای مرکزی
سایدا
سایه مادر
سَروه
نسیم، باد ملایم، باد خنک، ایاز.
سارال
نام روستایی در نزدیکی سنندج
اسامی آشوری
سابرینامژده، بشارت
سوریا
سوری، ثریا
اسامی فرانسوی
سابینسروکوهی
سینره
گیاهی زینتی و نیز دارویی با گلهایی که در اواخر زمستان و اوایل بهار شکوفا میشوند، پامچال فرنگی
سی بل
نام ربة النوع خاک
سولینا
(فرانسه – ترکی) رسمی، مقدس، موقر، محترم
اسامی اوستایی-پهلوی
ساینانام خاندانی از موبدان زرتشتی؛ (در طبری) ساکت و بیصدا؛ سایهای که مشخص و قابل رؤیت باشد.
سِتیا
گیتی، دنیا و روزگار
سروشا
منسوب به سروش، در اوستا سروش به معنی اطاعت و فرمانبرداری امر خداوند و نام فرشتهای است که مظهر تسلیم و رضا در مقابل اهورا است.
اسامی لاتین
سالساتند و تیز، نوعی سسس اسپانیایی
سالویا
نام گلی است
سیلوانا
الهه جنگل، دختر جنگلی
اسامی هندی
سیتاجهان، گیتی
سوژا
سویا، گیاهی علفی یک ساله و کاشتنی، (در کردی) سوزان
اسامی ارمنی
سدانام قهرمان یکی از داستانهای ارمنی
منبع: سایت ستاره