معناي حقيقي ازدواج

عميقاً باوردارم که تعهد حقيقي را نمي توان با مراسم عروسي و يا يک « عقدنامه »خلق کرد .ازدواج يک قطعه کاغذ يا يک حلقه ي نامزدي يا آلبومي از عکس هاي مختلف ترتيب دادن نيست .اين نيز نيست که بگوييد : «ما بيست و پنج سال است که با هم ازدواج کرده ايم ». ازدواج روشي است ،براي عشق ورزيدن ، گرامي داشتن ، تجليل و ستايش هر روزه از همسرتان و همچنين صورتي از ابراز تعهدتان در قبال يکديگر .
شنبه، 25 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معناي حقيقي ازدواج
معناي حقيقي ازدواج
معناي حقيقي ازدواج

نويسنده: باربارا دي آنجلس
مترجم: هادی ابراهيمي


عميقاً باوردارم که تعهد حقيقي را نمي توان با مراسم عروسي و يا يک « عقدنامه »خلق کرد .ازدواج يک قطعه کاغذ يا يک حلقه ي نامزدي يا آلبومي از عکس هاي مختلف ترتيب دادن نيست .اين نيز نيست که بگوييد : «ما بيست و پنج سال است که با هم ازدواج کرده ايم ».
ازدواج روشي است ،براي عشق ورزيدن ، گرامي داشتن ، تجليل و ستايش هر روزه از همسرتان و همچنين صورتي از ابراز تعهدتان در قبال يکديگر .
بدين ترتيب ازدواج ، فرآيندي است فعال و شراکتي ، نه حالتي ساکن و ايستا . نمي توانيد بگوييد که متأهل هستيد زيرا عروسي مجللي داشتيد يا بيست و پنج دلارتمبرباطل کرديد و يا به دليل آنکه ديگران فکر مي کنند که متأهل هستيد . شما تنها هنگامي متأهل هستيد که با همسرتان از لحاظ فکري ، احساسي ، جسماني و روحي رزنانس داشته باشيد .معتقدم که تحقق ازدواج در قلب هاي ما حادث مي شود نه در يک مسجد يا محضر يا کليسا يا کنيسه يا سالن رقص يک هتل گران قيمت .ازدواج يک انتخاب است ، آن هم نه فقط يکبار و در يک روز به خصوص ، بلکه دوباره و دوباره و تبلور اين انتخاب ، رفتاري است که با همسرتان داريد .
هنگامي که يک زن به برنامه ي راديويي ام زنگ مي زند يا نامه اي برايم مي نويسد و به من مي گويد بيست سال است که ازدواج کرده است و خوشبخت نيست !زيرا شوهرش او را اذيت مي کند ، درباره ي مشکلات شان صحبت نمي کند، به او خيانت مي کند ، مشروب مي خورد و با او مثل آشغال رفتار مي کند و ...اما زن نمي خواهد که از او جدا شود و ازدواج شان را پايان دهد ، پاسخم همواره به او يک چيز است :«شما ازدواج نکرده ايد ، بلکه «قرار داد »زندگي مشترک داريد ».
ازدواج ارتباطي عمقي و صميمي است ، يک کانون گرم است ، نه يک ميدان نبرد .آن لحظه که با يکديگر بدون عشق و احترام رفتار مي کنيد ، ازدواج تان نيز ديگر پايان پذيرفته است .وقتي با خشم و بي اعتمادي با همسرتان زندگي مي کنيد ، او ديگر شوهر شما نيست .ممکن است با هم زندگي کنيد اما «زن و شوهر »نيستيد .ممکن است سال ها طول بکشد تا نهايتاً از هم جدا شويد . اما واقعيت امراين است که هر لحظه قلب هايتان را بر روي يکديگر بستيد ، از نظر احساسي طلاق گرفته ايد .
اين طور دريافته ام که بسياري از جوان ها با اين باورغلط و خطرناک زندگي مي کنند که وقتي ازدواج کردند ، رابطه شان دچار تغييري فوق العاده و اتفاقي مي شود به خود مي گويند :«وقتي که ديگر ازدواج کرده باشيم ، مطمئنم که اوضاع بهتر خواهد شد ».چنين معتقدم که «تصميم ازدواج »نوعي جديت ، شور و بيداري روحي مي طلبد و از آن پس ازدواج به يک عدسي درشت نما تبديل مي شود که هرگونه شرايط و مقتضيات پيش از ازدواج را ، اعم از مثبت يا منفي ،تنها بزرگتر نشان مي دهد چنانچه رابطه اي فوق العاده داريد ،ازدواج آن را بهتر خواهد کرد .چنانچه رابطه تان متزلزل و متشنج است ،ازدواج آن را حتي متلاطم تر نيز خواهد کرد .هرگونه مشکلات و مسائلي که قبلاً داشتيد پس از ازدواج ناراحت کننده تر به نظر خواهند آمد . هرگونه نقاط قوت شما ، غني تر و واقعي تر ديده خواهد شد .
چه وقت آمادگي ازدواج را داريد ؟ علاوه برانجام تمامي آزمون ها و پاسخ ها به پرسش هايي که در اين کتاب گنجانده ام ، پيشنهاد ديگري که به شما دارم اين است که از خود اين سؤال را بپرسيد :
«آيا همين الان نيزاين احساس را دارم که نامزدم ، همسرم است ؟ »
«آيا از همين الان نيز با او احساس «متأهل بودن »دارم ؟ »
چنانچه پيشاپيش يگانگي ، يکي بودن و رزنانسي را در قلب هايتان احساس مي کنيد ،آنگاه ازدواج بزرگداشتي از آن ارتباط است که قبلاً براي خلق آن سخت تلاش کرده ايد .عروسي شما به اين گراميداشت ، صورت رسمي مي بخشد ، اما احساس تأهل بايد از پيش ميان شما وجود داشته باشد .
باور نمي کنم کسي اين قدرت را داشته باشد که تنها با يک ازدواج حس تأهل شما را از آنچه قبلاً نسبت به او احساس مي کرديد ، بيشتر کند .قوياً باور دارم که سپردن ازدواج تان به خدا يا يک منبع متعالي و برتر از «آگاهي »و درخواست حمايت و رحمت از جانب او ، مي تواند به طرز فوق العاده اي نيروبخش باشد .اين يکي از راه هاي گرامي داشت «منبع »شما يا همانا آفريدگارتان و شکرگزاري به جهت عشقي است که در يکديگر يافته ايد و دعا و درخواست بينش و آگاهي جهت توسعه و افزايش هديه اي که به شما داده شده است .
طبيعتاً اين باورهاي شخصي شما هستند که مهم ترند و من تنها خواسته ام افکار خود را با شما سهيم شوم .از آنجا که در طول ساليان متمادي ، بسياري از مردم به من گفته اند ايده هايم به آن ها کمک کرده است تا به ديد خود نسبت به ازدواج وضوح بيشتري ببخشند .

پاسخ به پرسش هاي شما درباره ي تعهد

در زير برخي از رايج ترين سؤالاتي که در رابطه با تعهد از من پرسيده شده و نيز پاسخ هاي من به آن ها آورده شده است :

ـ «از کجا بدانم که کسي با تعهد مشکل دارد ؟ »

بايد تا هم اکنون دريافته باشيد که مشکلات يک رابطه تنها به يک دليل
موجب تعجب ما مي شوند که در ابتدا به نشانه هاي هشدار بي توجه هستيم .بنابراين بهترين راه شناسايي يک فرد «تعهد گريز »اين است که از دستورالعمل هاي سطوح مختلف تعهد پيروي کنيد که در اين مقاله به آن پرداختيم .اين بدان معناست که بايد از همسر آينده تان بپرسيد در قبال تعهد چه احساسي دارد و از همان ابتدا که رابطه تان «رابطه اي نوپا »محسوب مي شود به جواب هاي او توجه نشان دهيد !سپس اطمينان حاصل کنيد که با گذشت زمان ، تعهد سطح بعدي را متناسب با مرحله اي که رابطه تان در آن است (رابطه ي نوپا ، درحال رشد ، رابطه ي جدي )حتماً دريافت کنيد .ازصحبت کردن درباره ي اين موضوع اجتناب نکنيد و آن را به تعويق نيز نياندازيد .
چنانچه نامزدتان در دادن تعهد مورد نظر به شما مقاومت نشان داد و از اينکه بر روي آن کارکنيد نيزخودداري کرد با شهامت به رابطه تان با او پايان دهيد . اگر او به راستي از تعهد مي هراسد و اين طور فکر مي کند که مي تواند از زير آن شانه خالي کند و با شما بماند ، بدون اينکه به شما تعهدي بدهد ، پس اين کار را خواهد کرد .شما بايد خواسته هايتان را مطالبه کنيد و به استانداردهاي شخصي خود احترام بگذاريد و به آنچه فکر مي کنيد درست است ، پايبند
بمانيد.
ـ «مي گويد مي خواهد درباره ي آينده مان يک تعهد جدي به من بدهد ، اما آمادگي آن را ندارد .معناي آن چيست ؟ آيا فقط مي خواهد بهانه بياورد ؟ »
نه ، اگر مي گويد که آمادگي آن را ندارد ، حقيقت را گفته است .سؤالي که شما بايد از او بپرسيد اين است :«دليل اينکه آمادگي نداري ، چيست ؟ »چنانچه دليل آن را نمي داند پس به اين معنا است که نمي خواهد بيشتر درگير شود .او نمي تواند اوضاع را بهتر کند .اين گفته ي او که :« نمي دانم دليل آن چيست »دليل قابل قبولي نيست .بايد به او بگوييد :« چنانچه مي خواهي باز هم مرا ببيني دليل آن را پيدا کن !»در غير اين صورت شما ماه ها و سال ها در يک «برزخ روحي »و دو دلي و انتظار زندگي خواهيد کرد و هرگز به طرزي معجزه آسا و ناگهاني ترس او از تعهد دادن ناپديد نخواهد شد .
وحشتناک است به برنامه ريزي احساسي خود و ضربه عاطفي دوران کودکي مان نگاه کنيم و با آن ها رو به رو شويم .بگذاريد او بداند که راحت نبودنش را درک کنيد .اما درعين حال به او بگوييد که براي خود و احساسات تان نيز ارزش قائل هستيد و به رابطه اي که نمي دانيد به کجا خواهد رفت ، ادامه نمي دهيد .
وقت صرف کنيد و به شرايط زندگي نامزدتان فکرکنيد ، آيا مشکلاتي واقعي وجود دارند که او را از اينکه به شما تعهد دهد ، باز مي دارند ؟ مشکلاتي از قبيل :يک طلاق بد و زشت که هنوز از آن التيام نيافته است .يا فشار اقتصادي .با او درباره ي اين موضوعات صحبت کنيد .
گام مهم بعدي اين است که از او بپرسيد فکر مي کند کي و چه وقت آمادگي آن را خواهد داشت و اينکه به چه چيزي احتياج دارد تا بتواند آمادگي آن را کسب کند .اين حق مسلم شماست که بدانيد زماني که مورد نظر اوست چه مدت است .از او بخواهيد اين تمرين روشنگر را انجام دهد .اين به او کمک خواهد کرد تا با احساسات خود در رابطه با تعهد تماس برقرار کند :
آماده ي يک تعهد جدي /ازدواج خواهم بود هنگامي که :
اين تمرين ، از نوع «پرکردن جاي خالي »است .کسي که اين تمرين را انجام مي دهد ، بايد دست کم ده بار جمله ي فوق را تکرار کند .مثال :
آماده ي يک تعهد جدي /ازدواج خواهم بود هنگامي که :
ـ خانه اي از خود داشته باشم .
ـ پنجاه هزار دلار در حساب بانکي خود داشته باشم .
ـ سي ساله شده باشم .
ـ هرگز جاذبه ام را نسبت به نامزدم از دست ندهم .
ـ يک نمونه ازدواج موفق را ببينم .
ـ «به او گفته ام که بايد به من يک تعهد بدهد و او گفت که در آن باره فکر خواهد کرد .تا کي صبر کنم ؟ »
اين موضوع بستگي دارد که :«در آن باره فکر خواهم کرد »به چه معنا باشد.
براي برخي از مردم به اين معناست که :«به اين موضوع که چگونه از شر تو خلاص شوم و وقت بيشتري براي خود «خريداري »کنم ، فکر خواهم کرد ».براي برخي ديگر ممکن است به اين معنا باشد که واقعاً بخواهد به طور جدي بر روي برنامه ريزي احساسي خود کار کند تا بتواند دلايل ترس از تعهد خود را درک کند .بايد از او بپرسيد منظورش از «در آن باره فکر خواهم کرد »چيست .از او بپرسيد که «کي »و «چگونه »به آن فکر خواهد کرد :آيا نزد مشاور يا روانکاو مي رود ؟ کتاب مي خواند ؟ در گروه درماني ها شرکت مي کند ؟ آيا با افراد ديگري که متأهل هستند صحبت مي کند ؟ در نظر دارد چه اقدام به خصوص و مشخصي در اين رابطه بکند که «درآن باره فکر کند ؟ ».
«در آن باره فکر خواهم کرد »، «بر روي آن کار خواهم کرد »و ... جواب هاي قابل قبولي نيستند .هنگامي که در رابطه اي هستيد که طرف تان بر روي خودش کار مي کند ، به مراتب احساس بهتري خواهيد داشت ، اگر بدانيد که «دارم بر روي آن کار مي کنم /خواهم کرد »به چه معناست .کسي که دارد با ترس خود از صميميت مقابله مي کند و در اين راستا گامي برداشته است ، مي تواند همسر خوبي باشد .واقعيت امر اين است که او به مراتب از کسي که کورکورانه خود را به يک رابطه انداخته و سپس ديوارهاي عاطفي دور خود علم مي کند ، سالم تر و صادق تر است . بنابراين در اين «خودکاوي » و «خودشناسي »طرف مقابل تان ، از او حمايت کنيد .اما اطمينان حاصل کنيد که شما نيز در اين فرآيند منظور شده ايد و او شما را از جريان پيشرفت خود مرتباً با خبر مي سازد .
در ضمن مراقب نيز باشيد که به دنبال يک تعهد نپخته و زود هنگام نباشيد . براي نمونه ، چنانچه مدت کوتاهي است که يکديگر را مي شناسيد و مشتاق آن هستيد که فوراً نامزد شويد يا ازدواج کنيد ، ممکن است اين شما باشيد که مشکل داريد و نه او .بخش هاي مربوط به تعهد زود هنگام را دوباره بخوانيد .
ـ «همه اش قول مي دهد که به زودي يک حلقه ي نامزدي برايم خواهد خريد ؛ اما هيچوقت اين کار را نمي کند .آيا به نظر شما به وي اولتيماتوم بدهم؟»
شما را نمي دانم اما من هرگز از حلقه ي نامزدي خريدن مردي که او را تحت فشار قرار داده ام هيجان زده يا ذوق زده نمي شوم .اين کار چه لزومي دارد ؟ مسائل و موضوعاتي که وجود دارند ، اينها هستند که دليل اينکه او مقاومت مي ورزد ، چيست ؟ و اينکه نگراني هاي او کدام اند ؟ مجبور کردن او به اينکه برايتان حلقه ي نامزدي بخرد غيرصادقانه و بچگانه است .شما بايد بيشتر در فکر «حل »مسائل و مشکلات رابطه تان باشيد .از طرف ديگر ، چنانچه او نمي تواند به طرزي روشن در قبال مسائل تان به نتايج مشخصي برسد و توضيح نيز نمي دهد که «چرا »، آنگاه بايد اين حقيقت را بپذيريد که اين رابطه ، رابطه اي نيست که بدان اميد داشتيد و به زندگي خودتان بپردازيد .
«اولتيماتوم دادن »هنگامي که لازم باشد ، کاملاً ضروري است ؛ اما تنها هنگامي که از ساير امکانات استفاده کرده باشيد .براي نمونه ، اگرتنها چند ماه است که کسي را مي شناسيد و او مکرراً دير مي رسد ، درست نيست به او بگوييد که :«چنانچه فقط يک بار ديگر دير رسيدي ، ديگر اصلاً نيا !» چنين رفتاري بسيار «کنترل گرانه »است .از طرف ديگر چنانچه پس از يک سال او هنوز شديداً «بي مسئوليت »است ،مي توانيد به او بگوييد :«چنانچه موافقت نکني ظرف چند هفته ي آينده در رابطه با اين مشکل ات ، با يک مشاور يا يک متخصص صحبت کني ، ديگر مايل نخواهم بود به رابطه ام با تو ادامه دهم ».
توجه کنيد که اولتيماتوم فوق تا چه ميزان دقيق ، روشن و مشخص است . هر چه يک اولتيماتوم روشن تر و مشخص تر باشد ، به نتايج بهتري خواهيد رسيد .چرا که خواهد دانست انتظار و خواسته ي شما از او چيست و اينکه براي او به مراتب ساده تر خواهد بود که خواسته ي شما را برآورده کند . براي نمونه :
«چنانچه به زودي ازدواج نکنيم ، تو را ترک خواهم کرد »(روش نادرست )
«مي خواهم موافقت کني که با هم نزد يک مشاور خانواده برويم تا درباره ي اينکه چرا تاريخ عروسي مان را تعيين نمي کني با او صحبت کنيم .خواهش من از تو اين است که اين کار را ظرف چند هفته ي آينده انجام دهيد . چنانچه مايل نيستي اين کار را انجام دهيم ، مجبور خواهم بود تو را ترک کنم . (روش صحيح )
اولتيماتوم دادن مي تواند در متوجه کردن ما به زمينه هايي که نسبت به آن در انکار به سرمي بريم ، مؤثرواقع شود .درضمن نيز موجب مي شود از مساحمه کاري و موکول کردن کارها به بعد ،دست برداريم .اما همچون هر وسيله ي ديگر ، بايد با احتياط و حساسيت تمام از آن استفاده کنيم .
ـ «چنانچه آمادگي هيچگونه تعهد جدي را نداشته باشم ، پس با روابطم چه کار کنم ؟ من فقط بيست و دو سال دارم و فعلاً نمي خواهم تا سال ها بعد ازدواج کنم ».
براي پاسخ دادن به اين پرسش ساعت ها وقت لازم است ، اما در اينجا صورت خلاصه شده ي اين پاسخ را آورده ام :
روابط نامشروع هرگز سرانجامي نخواهند داشت و در نهايت به همه آسيب خواهند زد .
ممکن است احساس کنيد هر يک از آن ها بخشي از احتياجات شما را برآورده مي کنند ، اما حقيقت اين است که رفتار شما با هيچ يک از آنان منصفانه نبوده است .حتي اگر آن ها نيز ادعا کنند که رابطه ي شما ، آن ها را ناراحت نمي کند ، هيچ وقت از روابط جديد ، به منظور پرکردن خلاء ها و کمبودهاي رابطه ي قبلي خود استفاده نکنيد .
چنانچه به دو نفرعلاقه منديد ، بايد به نيازها و خواسته هاي خود از يک همسر به طرزي جدي و روشن نگاهي بياندازيد .ابزارهايي را که در اين کتاب ها در اختيارتان قرار داده ام ، به کار گيريد تا اينکه بتوانيد انتخاب کنيد .تا وقتي که فقط به يک نفرمتعهد نباشيد ، نخواهيد توانست که عشق سالم و حقيقي را با هيچ يک از آن ها تجربه کنيد .
ـ «به نظرمي آيد که من و نامزدم مدتي طولاني است که ميان تعهد سطح (3)و (4)متوقف مانده ايم .ما به يکديگر علاقه مند هستيم و مي دانيم که مي خواهيم با هم زندگي کنيم .اما از عروسي کردن و آغاز زندگي مشترک مي ترسيم .آيا تا ابد همين جا متوقف خواهيم ماند ؟ »
برخي از مردم با مرحله ي انتخاب همسر و دانستن اينکه مي خواهند با يکديگر زندگي کنند ، مشکلي ندارند ، در حالي که برخي ديگر هنوز با ترس ها و ترديدهايشان دست به گريبان اند .اين موضوع مخصوصاً ممکن است درباره ي شما صادق باشد .چنان چه والدين شما از هم جدا شده باشند و يا اينکه در گذشته به طرز جدي صدمه ديده باشيد و دلتان شکسته باشد ، به جاي اينکه فقط منتظر بمانيد تا دردهايتان خود به خود ناپديد شوند، با آن ها رو به رو شويد .فهرستي از ترس ها و نگراني هايتان را تهيه کنيد و آن ها را با نامزدتان در ميان بگذاريد .به تنهايي يا با کمک يک مشاور يا روانکاو ، درباره ي هر يک صادقانه با يکديگر صحبت کنيد .تلاش کنيد منبع و خاستگاه اصلي ترس هايتان را درک کنيد و بشناسيد .چنانچه اين ترس ها تا حد زيادي به واسطه ي برنامه ريزي احساسي شما هستند ، ممکن است براي تعهد دادن مردد بمانيد .چنانچه نگراني هاي شما از عوامل ديگري نشأت گرفته اند ، ايجاد تغييراتي مشخص و به خصوص به شما در رفع نگراني هايتان کمک خواهد کرد .چنانچه نگراني هاي شما از عوامل ديگري نشأت گرفته باشد ، اعمال تغييراتي مشخص و به خصوص به شما کمک خواهد کرد .شما مي بايست که بين اين دو حالت نقطه ي تعادلي بيابيد :
الف )کورکورانه جلو رفتن و ناديده گرفتن ترس هايتان ب )تسليم شدن و اجازه دادن به ترس هايتان که شما را از هرگونه حرکتي ساقط کنند .
چه وقت مي توانيد تعهدتان را بشکنيد و به ازدواج پايان دهيد .
يکي از دردناک ترين تجارب زندگي ، پذيرش اين واقعيت تلخ و اعتراف به اين موضوع است که رابطه تان کارآيي نداشته و وقت آن است که همسرتان را ترک کنيد .آرزو مي کرديد کاش مي توانستيد به خواب فرو رويد و صبح روز بعد همه چيز را متفاوت مي ديديد ؛ اما اين طور نخواهد شد .آرزو مي کرديد اي کاش همسرتان به طرزي معجزه آسا تغيير مي کرد و به همسر مطلوب تان مبدل مي شد ؛ اما او تغيير نخواهد کرد .مي دانيد که اين تصميم را به اندازه ي کافي به تعويق انداخته ايد و اينکه وقت آن فرا رسيده است به دردتان پايان دهيد و از او خداحافظي کنيد .
شخصاً معتقدم که بايد آنچه را که در توان داريد به کار ببنديد تا رابطه تان را که بيمار و خراب است ، نجات دهيد .اين تلاش شامل به کار بردن تمامي منابع ممکن از کمک هاي بيروني گرفته تا مشاوره ي حرفه اي و روانکاوي ، سمينار ، کتاب ، گروه درماني ، برنامه هاي اصلاحي و ...مي شود . ممکن است به جايي رسيده باشيد که احساس کنيد ، نمي توانيد يا نمي خواهيد ديگر با او ادامه دهيد و اينجاست که بايد تصميم بگيريد .بمانيد يا او را ترک کنيد .

هنگامي مي توانيد رابطه تان را ترک کنيد که :

ـ دريابيد که با همسرتان تفاهم نداريد .چنانچه قرار باشد تنها يک چيز از خواندن اين کتاب آموخته باشيد اين است که براي داشتن رابطه اي موفق بايد با همسرتان تفاهم داشته باشيد .چنان چه تفاهم نداريد ، عشق تان به تنهايي براي غلبه بر مشکلات اجتناب ناپذيري که وجود دارد کافي نخواهد بود .تنها هنگامي که رابطه اي نو و با تفاهم ساخته باشيد خواهيد فهميد تصميم تان در ترک رابطه ي ناسالم قبلي تا چه حد درست و صحيح بوده است .
ـ دريابيد که هيچگونه جاذبه اي ميان شما و همسرتان وجود ندارد .(نسبت به يکديگر اکراه داريد )چنان چه هيچگونه جاذبه ي جنسي ميان شما و همسرتان وجود نداشته باشد تا رابطه تان را از يک دوستي ساده متفاوت و متمايز کند، يکديگر را دريافتن يک کانون گرم با شخصي مناسب تر آزاد بگذاريد .
ـ شما و همسرتان در دو سمت کاملاً متفاوت رشد کرده باشيد .معتقدم که در برهه هايي از زندگي تنها به اين دليل با کسي همسفر مي شويم که براي يکديگر آموزگاراني باشيم و درس هايي بياموزيم و پس از آنکه درس هاي لازمه را آموختيم بايد هريک جداگانه به مسير خود ادامه دهيم .ممکن است طي سالياني که با همسرتان زندگي کرديد ، رشد چشمگيري کرده باشيد و به يکديگر هداياي احساسي ذي قيمتي اهداء کرده باشيد .گرچه ممکن است در اين زندگي به دو راهي جدايي رسيده باشيد .جايي که دست سرنوشت چنين رقم زده است که در دو جهت متفاوت به سفرتان ادامه دهيد تا زوج الهي خود را بيابيد .چنان چه اهداف و سبک رشد شخصي شما با همسرتان بسيار سازگار باشند، ادامه ي رابطه تان ناسالم و از لحاظ روحي غير رضايت بخش خواهد بود .
تلخ ترين تجربه ي رسيدن به دو راهي جدايي اين است که عشق شما به همسرتان تغيير نکرده باشد و اين موضوع خداحافظي را حتي مشکل تر نيز مي سازد . اين موضوع را از آنجا مي دانم که خود نيز آن را تجربه کرده ام . براي اينکه به شما اطمينان و تسلي خاطر داده باشم .تنها چيزي که مي توانم به شما بگويم اين است که راه جديد ، خوشحالي ، بينش و عشق بيشتري برايم به ارمغان آورد .خوشحالي ، بينش و عشقي که هرگز قبلاً آن را تجربه نکرده بودم .
ـ همسرتان ضعفي مهلک دارد که مايل نيست آن را برطرف کند .ميليون ها زن و مرد وجود دارند که تجربه ي تلخ ترک کردن کسي را تحمل کرده اند که دوستش داشته اند .تنها به اين دليل که شخص مقابل ضعفي مهلک داشته که نمي خواسته است با آن رو به رو شود .قبلاً در «دوري از فرد مناسب »ديديم که ضعف هاي مهلک براي بقاي يک رابطه تا چه حد مخرب و سمي هستند .اين ضعف هاي مهلک مي تواند از اعتياد به الکل و مواد مخدر باشد ، تا اعتياد به پرونوگرافي و يا خشم .همان گونه که در آن بخش گفتم ، اگر همسرتان در رويارويي با مشکل خود کمک نگيرد يا مشکل خود را اساساً انکار کند ،راه ديگري برايتان نمي ماند ، جز اينکه به رابطه خاتمه دهيد .
ـ همسرتان از کار کردن بر روي رابطه تان خودداري مي کند .اين موضوع شايد يکي از غم انگيزترين دلايلي باشد که براي آن رابطه اي پايان يابد . چنانچه همسرتان از اينکه با مسائل و مشکلات تان رو به رو شود و درباره ي آن ها با شما گفت وگو و مذاکره کند و با دريافت هرگونه کمک بيروني براي حل اختلافات تان نيز مخالف است ، تعهدش را نسبت به رابطه با شما زير پا گذاشته است ؛درست همچون هنگامي که رابطه اي نامشروع پا گرفته باشد . ممکن است ترسيده باشد .ممکن است اين باشد که در کودکي آزار و اذيت زيادي ديده است .ممکن است قلبي فوق العاده مهربان داشته باشد ؛ اما حقيقت نيز همچنان به قوت خود باقي است :درچنين اوضاع و شرايطي اصولاً رابطه اي بين شما وجود ندارد و شما بايد
به رابطه پايان دهيد ؛ مگر اينکه موافقت کند در رابطه تان به طرزي فعال مشارکت و همکاري داشته باشد .
چنان چه درحال حاضر در جدالي دروني بر سراتخاذ اين تصميم دردناک به سر مي بريد که آيا ادامه دهيد يا از همسرتان جدا شويد ، اميدوارم که اطلاعات موجود در اين کتاب به شما کمک کرده باشد تا درباره ي انتخاب تان با اطمينان بيشتري عمل کنيد و اين اعتماد به نفس را به شما بدهد تا بدانيد کاري که مي کنيد ، درست است .گرچه مي دانم ، ساده نخواهد بود .

تعهد دوباره

بعضي از زيباترين درخواست هايي که تا به حال از من شده است از طرف زوج هايي است که در سمينارهاي «موفقيت در عشق »من شرکت داشته اند .درخواست آن ها اين بوده است که يک مراسم ازدواج مجدد يا تجديد پيمان با همسرشان را براي آن ها اجرا کنم .اغلب چيزهايي نظير اين مي شنوم :
ـ پانزده سال است که ازدواج کرده ايم ؛ ولي تاپيش از آنکه با شما اين دوره را بگذرانيم ، معناي واقعي تعهد را نفهميده بوديم و حال دريافته ايم که هرگز به معناي واقعي کلمه ، «ازدواج »نکرده بوديم .بنابراين مي خواهيم تا مراسم جديدي برگزار کنيم .
ـ من و شوهرم چنان نسبت به يکديگر از لحاظ روحي بسته بوديم که ازدواج در نظرمان صرفاً چيزي بود که براي خواسته هاي ديگران و برطبق آنچه آن فکر مي کردند ، انجام مي شد .الان خيلي به يکديگر علاقه مند هستيم و واقعاً خواستار آنيم تا دوباره با يکديگر ازدواج کنيم ؛ چرا که حالا احساس واقعي تأهل را داريم .
احساس مي کنم تعهد دوباره به طورهميشگي ، بخشي مهم از هر رابطه ي پويا و در حال رشد است .تجديد پيمان با همسرتان ، توافق ها و قراردادهايتان را به شما يادآوري مي کند و به شما اين امکان را مي دهد که به توافق هاي جديدي برسيد .تعهد دوباره ، به شما کمک مي کند تا معناي واقعي ازدواج را به عنوان تجربه اي زنده که همواره درحال «نو شدن »است ، به ياد بياوريد . سالگرد ازدواج تان ، زماني است مطلوب براي تعهد دوباره به همسرتان به جاي خريدن کادو و بيرون رفتن براي شام و ...چرا رابطه تان را با تعهد دوباره دادن به همسرتان براي يک سال ديگر گرامي نداريد .مراسم ازدواج مجدد يا تعهد دوباره همچنين تجربه اي است فوق العاده که مي توانيد آن را با دوستان ، خانواده و فرزندان تان سهيم شويد .با نشان دادن عشق تان به يکديگر ، الگويي مي شويد براي ديگران که آن ها نيز سوداي عشق را در سر بپرورانند.
صرف نظر از اينکه به تازگي رابطه تان را به رابطه اي گرم تر و صميمي تر بدل کرده ايد و مي خواهيد آن را جشن بگيريد يا روزهاي سنتي راپشت سر گذاشته ايد و مي خواهيد شروعي تازه داشته باشيد و يا از ايده ي تجديد پيمان و تعهد دوباره به هيجان آمده ايد ، تعهد دوباره به عنوان مراسم، ابعاد تازه اي از لذت و صميميت را به رابطه ي شما خواهد افزود .

عمل به تعهدتان

روزي از گروهي از مردم که دوره اي را با من مي گذراندند ، خواستم تعريف هاي خود را از تعهد به من بگويند .چند تعريف اول همان هايي بودند که انتظار داشتم :«تسليم شدن »، «تمام و کمال بخشيدن »، «تمام و کمال حضور داشتن ».سپس مردي برخاست و گفت اگر مي خواهيد تا معناي واقعي تعهد را درک کنيد بايد به گوشت و تخم مرغ فکر کنيد .
پرسيدم :«گوشت و تخم مرغ ؟ »
با لبخندي موذيانه گفت :«بله ، گوشت و تخم مرغ .اين همان فوق « درگير بودن »و «متعهد بودن »است .مرغ درگير است در حالي که گاو متعهد است !»
بعد از آنکه خنده ام تمام شد ، اعتراف کردم که آن مرد نکته ي جالبي را گفته
بود .بسياري از ما فکر مي کنيم که به همسر خود متعهد هستيم ؛ اما در واقع چنين است که تنها قسمت هايي از خود و عشق مان را آن هم به طور متناوب و نه هميشگي مي بخشيم .درست همچون يک مرغ که فقط آخرين تخم خود را هديه مي کند .تعهد واقعي با چند بار در سال «دوستت دارم »گفتن ، يا کارت تبريک سالگرد ازدواج فرستادن تحقق نمي يابد .(گرچه آن نيز بخشي از تعهد است )بلکه حضور و وقوفي است کامل و مدام از فرآيندي مقدس که شما و همسرتان به آن گام نهاده ايد تا به همراه يکديگر بالاترين شادي ها و درس هايي را که عشق براي رشدتان در نظر دارد ، تجربه کنيد .اين تعهد متعالي ، در هر لحظه از رابطه تان با گوش دادن و شنونده بودن تان ، لمس کردن تان و بخشيدن تان ، متبلور مي شود .اين تعهد ، «ارتباط »و «رابطه » را به يک «کانون »مبدل مي سازد که در آن هر عمل شما سرشار از معنا و هدف خواهد بود .هنگامي اين سعادت نصيب تان مي شود که اين نوع تعهد تمام و کمال را عهده دار شويد ، به راستي هديه ي فوق العاده اي را به خودتان داده ايد .

حديث عشق

همواره براين باور بوده ام که خواندن يک کتاب درباره ي رشد شخصي ، همچون يک ماجراي مهيج است که در آن نويسنده به عنوان راهنماي سفراست .آن لحظه که کتاب را گشوده و اولين صفحه ي آن را مي خوانيد ،درست گويي نويسنده دست خود را دراز کرده است و مي گويد :«بيا ،بگذار بينش ، آگاهي و تجاربم را با تو قسمت کنم و راه هاي جديد نگاه کردن به زندگي و خودت را به تو نشان دهم .اگربه من اجازه دهيد که راهنماي شما باشم ، درهايي از احساسات و ادراکاتي را به روي شما خواهم گشود که تا به حال تجربه نکرده ايد .مي دانم که اين سفر ممکن است کمي ترسناک باشد ؛ چرا که خود نيز اين راه را پيموده ام .اما به شما قول مي دهم که تا سر حد ممکن سفر را براي شما ايمن کنم .در تمامي طول راه در کنارتان خواهم بود و همين که هرصفحه را ورق مي زنيد ، ترس تان از چيزي که درباره ي خودتان کشف خواهيد کرد ، درپي اينکه درک کنيد مجبور نخواهيد بود که اشتباهات گذشته را تکرار کنيد ، به خلاصي و رهايي تبديل خواهد شد و ناگهان از اينکه آزاد هستيد و مي توانيد انتخاب هاي بهتري بکنيد به هيجان خواهيد آمد . انتخاب هايي که هرگز فکر آن را هم نمي کرديد .
«آيا تو آن گمشده ام هستي ؟ »براي اين طراحي شده است که برايتان چنين سفري باشد .اميدوارم که از آن ، نتايج و پاداش هاي خوبي گرفته باشيد.مي دانم که آموختن درباره ي «افسانه هاي عشقي »«برنامه ريزي احساسي »و «عاشق شدن به دلايل نادرست »ممکن است چندان نيز خوشايند نباشد ، اما مطمئناً با آزاد کردن شما به شما نيرو مي بخشد تا در آينده عملکردتان متفاوت باشد ، پس براي عشقي که به خود داريد و تمايل تان به رشد کردن و تعقيب روياهايتان ،به خود افتخار کنيد .به قابليت ها و توانايي هاي جديدتان اعتماد کنيد تا با استفاده از فرمول تفاهم و ابزارهاي ديگري که دراين کتاب دريافت کرده ايد ، بتوانيد زمان درست را تشخيص دهيد و رابطه اي را که همواره روياي آن را در سر مي پرورانيد ،خلق کنيد.
سفر اين کتاب تقريباً در اينجا پايان مي پذيرد .اما با تمامي چيزهايي که آموخته ايد ، سفري به مراتب مهمتر نيز انتظارتان را مي کشد :سفر مورد علاقه تان :سفرعشق .ازآنجا که در بين تمامي مکان هاي زيبا و هيجان انيگز و تمامي جاده هاي زيبا و کم نظير ،عشق زيباترين ، هيجان انگيزترين و کم نظيرترين است .عشق نه از بيرون ، بلکه از درون است که از مناظر شکوهمند مقابل ديدگان ما پرده بر مي دارد .اعجاب قلب و شکوه احساس مان را به ما مي نماياند و چشمان مان را به حقيقت وجودي آنچه هستيم و آنچه شايسته است باشيم ، باز مي کند .کافي است اجازه دهيم تا روح مان را لمس کنند .آنگاه است که از موهبت هاي آن بهره مند خواهيم شد .عشق ما را تمام و کمال متحول مي کند .به طوري که هرگز ،آنگونه که بوديم ، نخواهيم بود .
همچون تمامي سفرهاي بزرگ ،سفرعشق شهامت روحي بزرگي مي طلبد .
ايجاب مي کند که ريسک کنيد ،تغييرکنيد و بزرگ شويد .تازه آن هنگام که فکر مي کنيد مي توانيد بايستيد و دمي بياساييد ،باز هم شما را فرا مي خواند تا کمي بيشتر نيزرشد کنيد .اما تنها با رشد کردن و بزرگ شدن است که پاداش خواهيد گرفت :اين پاداش که به طرز کامل تري زنده باشيد . احساسات مان به مراتب بيدارتر ازگذشته خواهند شد و بيش از آنچه بوديد ، خواهيد شد .
هر چه در سفرعشق به پيش مي رانيد ،با وضوح بيشتري خواهيد ديد که مقصد حقيقي شما جايي در آينده نيست ؛ بلکه «همين جا »و «همين الان »است و اينکه هدف تان اين نيز نيست که به جايي برسيد ؛ بلکه حضور در همان جايي است که هستيد .به اين درک نايل خواهيد شد که «عشق ورزيدن »چيزي نيست که براي نتيجه اي انجامش دهيد ، بلکه «فعلي »است که تنها به خودي خود از شادي سرشارتان خواهد کرد و بنابراين به هدف غايي خود در هر لحظه تحقق مي بخشد .
هنگامي که در سفرعشق با کسي که مناسب تان نيست همسفر مي شويد ، اين سفر ممکن است شما را در راه هايي دشوار به جلو برد و درس هاي ترسناک را به شما بياموزاند .تنها هنگامي که همسفر مناسب را مي يابيد سفرتان در عين چالش انگيزبودنش ، سفري خواهد شد که خوشحالي واقعي تان را در پي خواهد داشت و تنها هنگامي که با همسفر مناسب هستيد ، خواهد توانست که از رابطه تان به عنوان وسيله اي نه براي «سقوط »درعشق و «تن دردادن » به عشق ،بلکه براي «صعود »و «نشستن بر تخت عشق »استفاده کنيد . عميقاً باور دارم که در نهايت «سفرعشق »دربالاترين شکل خود به ما کمک خواهد کرد تا توهم تنهايي خود را در اين دنيا از هم فرو پاشيم و در فراسوي « محدوديت تنهايي »، «يکي شدن »با معشوق را تجربه کنيم .با اين توصيف ، عشق راهي است براي رسيدن به خدا .پس همسفرتان را هر چه هوشيارانه تر انتخاب کنيد .چرا که از روزنه ي ديدگان اوست که به درک گوشه اي از جمال حق نايل خواهيد آمد .
از اينکه به من اجازه داديد تا دراين کتاب براي مدتي با شما همسفر باشم ، متشکرم .برايتان عشق ، دوستي و آرامش آرزو مي کنم .
منبع:کتاب آيا تو آن گمشده ام هستي




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.