نظامهای امپراتوری و فئودالیسم
سیاست مداران امپراتوری، خود را با کشمکش و توطئه در میان گروهها و طبقات مسلط و مراکز شهری محلی مشغول میکردند

سیاست مداران امپراتوری، خود را با کشمکش و توطئه در میان گروهها و طبقات مسلط و مراکز شهری محلی مشغول می کردند؛ فراتر از آن، توسل به نیروی نظامی، ساز و کار اصلی متحد کردن و یکپارچه سازی مردم و قلمروها بود. گرچه قدرت غالبأ مؤثر بود، اما در اهمیت آن نباید مبالغه کرد. زیرا اندازه، بسیج و به کارگیری نیروهای نظامی به وجود آب و غلهی کافی در مناطق روستایی برای غارت کردن وابسته بود. ارتش به روستاها وابسته بود و نمی توانست سریع تر از افرادش حرکت کند، و این خود به میزان دسترسی به مواد غذایی بستگی داشت.
[نظام سیاسی فئودالیسم]
فئودالیسم که یک نظام سیاسی همپوشانی دارای اقتدار منقسم بود، در فاصلهی قرنهای هشتم تا چهاردهم صورتهای گوناگونی به خود گرفت. اما شاید منصفانه باشد بگوییم این نظام به طور کلی با شبکه ای از پیوندها و تعهدات متقابل، و نظامهای حاکمیت تکه پاره در بخش های کوچک و خودمختار متعدد مشخص می شد . کانون توجه قدرت سیاسی محلی تر و شخصی تر بود، و این وضعیت نوعی «سپهر اجتماعی دعاوی و قدرت های همپوشان را ایجاد میکرد» . بعضی از این ادعاها و قدرت ها با هم تعارض داشتند و هیچیک از فرمانروایان و دولت ها بر یک قلمرو جمعیت معین حاکمیت کامل نداشتند . در این نظام قدرت، تنش ها زیاد بود و اغلب به جنگ منتهی می شد.نخستین ریشههای فئودالیسم را می توان در بقایای امپراتوری روم و فرهنگ نظامی گری و نهادهای قبایل ژرمن دنبال کرد .در میان این مردم، وفاداری به جنگ و رهبری مؤثر آن به ایجاد رابطهی ویژه ای میان یک فرمانروا، یا ارباب، یا شاه (عموما به ادعای خود او، یا به واسطهی انتصاب از جانب پیروان براساس مهارتهای نظامی و استراتژیک) و جنگجویان برجسته ی قبیله منجر شد. این جنگجویان واسی (واسال، خدمتگزار) نامیده می شدند. این جنگجویان به ارباب خود اعلام وفاداری و با او بیعت می کردند و در عوض از برخی مزایا و حمایت او بهره مند می شدند. در اواخر قرن هفتم فرمانروایان فرانک، فکر رابطهی واسالی را از فعالیتهای صرف نظامی به محل عرصدی فرمانروایی بر قلمروهای خود گسترش دادند؛ فرمانروایان به واسالها حق تصرف زمینی را واگذار می کردند که بعدا فئودوم «فیف» نامیده شد، با این امید که وفاداری آنها استمرار یابد و خدمات نظامی و درآمد در اختیار فرمانروا قرار دهند. اما نتیجه ی این پیوند صرفا سلسله مراتب ساده ای از ارباب، واسال و دهقانان نبود. این سلسله مراتب غالبا با زنجیره ی بزرگی از مناسبات و تعهدات مشخص می شد، زیرا واسال های بزرگ بخشی از زمین های خود را به صورت «پیمانکاری فرعی» در اختیار دیگران قرار می دادند. البته در پایین این سلسله مراتب اکثریت وسیع جمعیت قرار داشت: آنها «موضوع»ه فرمانروایی بودند، اما هیچ گاه به «عامل» مناسبات سیاسی تبدیل نشدند .
با اینکه پادشاهان فئودال، نفر اول در میان افرادی هم شأن بودند، به استثنای مواردی خاص (به خصوص در انگلستان و شمال فرانسه)، اما در نظامهای گسترده تری از حقوق و تکالیف محدود می شدند. این حقوق و تکالیف ایجاب می کرد که به هنگام اخذ مالیات یا تشکیل ارتش، با قدرتمندترین لردها یا بارونها مشاوره و مذاکره کنند. از لردها انتظار می رفت توانایی نظامی مستقلی برای حمایت از شاه خود داشته باشند، اما این توانایی به آنها قدرت مستقلی می بخشید که وسوسه می شدند در جهت تأمین بیشتر منافع خود از آن استفاده کنند. با توجه به اینکه بعضی نیروهای سیاسی جویای قدرتی متمرکز و شماری دیگر خواهان استقلال محلی بودند، نظام دولتهای فئودال همواره با گرایشهای جدایی طلبانهی قابل توجه همراه بود.
در اروپای قرون وسطا اقتصاد زیر سیطرهی کشاورزی قرار داشت، و هر گونه مازادی که تولید می شد در معرض دعاوی رقیب قرار می گرفت. هر دعوی موفق، مبنای ایجاد و حفظ قدرت سیاسی را تشکیل می داد. اما شبکه ی قلمروهای پادشاهی، شاهزاده نشین ها، دوک نشین ها و سایر مراکز قدرتی که به این شبکه وابسته بود، بر اثر پیدایش قدرتهای بدیل در روستاها و شهرها پیچیده تر شد. شهرها و فدراسیونهای شهری، به تجارت و تولید و انباشت نسبتا بالای سرمایه وابسته بودند. آنها ساختارهای اجتماعی و سیاسی متفاوتی پدید آوردند و غالبا دارای نظامهای مستقل فرمانروایی بودند که با منشورها مشخص می شد. از جمله ی معروف ترین آنها می توان شهرهای ایتالیایی فلورانس، ونیز و سیه نا را نام برد، اما در سراسر اروپا صدها مرکز شهری شکل گرفت. هم این شهرها و هم شبکه ی مناسبات فئودالی در روستاها، در هیچ کجا نتوانستند به تنهایی الگوی فرمانروایی یا هویت سیاسی را تعیین کنند. زیرا در قرون وسطا، معنای دقیق تر «اروپا»، «قلمرو مسیحیت» بود. وحدت فراگیر قلمرو مسیحیت نیز مرهون حکومت پاپی و امپراتوری مقدس روم بود.
منبع: درآمدی بر فهم جامعهی مدرن، کتاب یکم: صورتبندیهای مدرنیته، استوارت هال و برم گیبن، مترجمان: محمود متحد، عباس مخبر، حسن مرتضوی، مهران مهاجر و محمد نبوی، 124-122، نشر آگه، تهران، چاپ چهارم، 1397