حوزه و توليد دانش (3)

طرح و درخواست پرسش، بيانگر بلوغ فكري و فرهنگي است. هم بلوغ فكري پرسش گر و هم بلوغ فكري كساني كه به پرسش گوش فرا مي دهند و زمينه را براي طرح پرسش فراهم مي آورند. بيش از همه، اساتيد حوزه اند كه مي توانند طلاب جوان و پرتوان را با دغدغه و مسأله روبه رو كنند؛ آن هم مشروط به اينكه اساتيد حوزه، خود را مسؤول و باني
پنجشنبه، 10 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حوزه و توليد دانش (3)
حوزه و توليد دانش (3)
حوزه و توليد دانش (3)

نويسنده: حسن جمشيدي




اثر گذاري اساتيد بر طرح پرسش

طرح و درخواست پرسش، بيانگر بلوغ فكري و فرهنگي است. هم بلوغ فكري پرسش گر و هم بلوغ فكري كساني كه به پرسش گوش فرا مي دهند و زمينه را براي طرح پرسش فراهم مي آورند.
بيش از همه، اساتيد حوزه اند كه مي توانند طلاب جوان و پرتوان را با دغدغه و مسأله روبه رو كنند؛ آن هم مشروط به اينكه اساتيد حوزه، خود را مسؤول و باني پاسخگويي و حل تمامي شبهه ها و پرسشهاي ديني ندانند. به طلاب اجازه طرح پرسش دهند. طرح پرسش و ايجاد شبهه در همه جابد نيست. بردن شبهه ها در بين مردم ناپسند است؛ ولي تا در بين طلاب طرح پرسش نشود و شبهه شكل نگيرد، تلاشي هم صورت نخواهد گرفت. اگر شبهه ي آكل و مأكول شكل مي گرفت؟ اگر نظريه ي ولايت فقيه را به عنوان شكل خاص حكومت امام خميني (ره) مطرح نمي كرد و ديگر صاحب نظران فقيهان بنام، به زواياي آن نمي پرداختند و شماري به نقد و بررسي آن رو نمي آوردند، آيا ما هم اينك با انبوه منبع در اين باره رو به رو بوديم؟
مي توان حوزه علميه را به تمام معني، دچار تحول كرد و طلاب جوان را به عرصه هاي پژوهشي كشاند، به شرط آن كه اجازه بدهيم تا طلاب جوان خود در پي دغدغه ها برآيند. اگر بخواهيم فضاي حوزه، فضاي علمي و پژوهشي شود، بايد پرسشها، بخشي از دغدغه هاي خود افراد باشد، تا حاصل پژوهش، كارآمد و مفيد باشد.
دقت شود كه اگر بخواهيم در حوزه، طلاب اهل ورع و آراسته به اخلاق حسنه داشته باشيم، راهكار خاص خود را مي طلبد و روش تربيتي خاصي را بايد در پيش گرفت و اگر بخواهيم طلاب فاضل و با سواد باشند، اين نيز راهكار خاص خود را مي طلبد. اين دو به گونه اي نيست كه قابل جمع نباشد، ولي به كار بستن روش درست است كه نتيجه ي خوشايند مي دهد.
راه با سواد شدن طلبه ها و توليد انديشه، ضمن تقويت حوزه با اساتيد پرتوان و قوي، ايجاد فضاي پرس و جو در خود حوزه است. انديشه در سرزمين باير شكل نمي گيرد و شكوفا نمي شود. اساتيد به جاي پاسخ دادن به پرسشها، بايد بتوانند طلبه را به حوزه ي مطالعه ي منابع مكتوب و كتابخانه سوق دهند. شماري از استادان، وقتي معناي لغتي پرسيده مي شود سريع پاسخ مي دهند. اين به معناي با سوادي آن استاد و حضور ذهن او خواهد بود، ولي پيامد چنين پاسخي، سطحي بار آمدن طلبه است. همين پرسش گر را در باب يك لغت مي توان به لغت نامه ارجاع اش داد. در ضمن، راهكار استفاده از لغت نامه را هم در اين فرصت مي توان به او آموخت. روشن است كه هنگام مراجعه به آن معناي خاص، معناي چند واژه ديگر را نيز خواهد آموخت.
دقت شود كه بسياري از چيزهايي كه استادان آنها را روشن مي انگارند، بديهي نيستند و مي تواند همان، محور و مدار مطالعه و پژوهش قرارگيرد. عمده سخن اين است كه استاد اين احساس را پيدا كند كه به جاي ماهي دادن به شاگرد و طلبه ماهي گيري را و چگونگي صيد را به او آموزش دهد.
شماري از استادان به بهانه ي كمي فرصت و اعتراض ديگر شاگردان، مجال طرح پرسش را از شاگردان خود مي گيرند. به نظر مي رسد فايده ي به دست آمده از درسهايي كه طلاب به راحتي بر استاد اشكال مي كنند و استاد هم ماهرانه به تجزيه و تحليل پرسش شاگرد مي پردازد، به مراتب بيشتر است از درسهايي كه يك جانبه از طرف استاد القا مي شود.
به يقين اگر كسي صد صفحه ي اصول مظفر و يا كفايه را پيش استاد بخواند و بفهمد، ديگر صفحه ها و ديگر بخشهاي كتاب را خود با مطالعه، به خوبي فهم خواهد كرد و نيازي نيست كه تمامي كفايه و رسائل و مكاسب را پيش استاد ببرد و از استاد درس بگيرد. در گذشته هم تمامي كتاب را نمي خواندند. هم اينك نيز در درس خارج، از آغاز تا پايان فقه كه درس داده نمي شود، بلكه استاد ماهر، دشوارترين بخش از عبادت يا عقود، يا ايقاعات و يا حدود و ديات را به عنوان محور مي گيرد و مسائلي از آن را تجزيه و تحليل مي كند و در ضمن آن، متدولوژي يا روش شناسي استنباط را به صورت تجربي به شاگرد خود مي آموزد.

چه كسي مي پرسد:

نسبت به هر مقوله اي كه مورد توجه قرار گيرد، انسانها بر چهار دسته اند:
1. عالم مطلق
2. جاهل مطلق
3. عالم نسبي، يعني در باره ي آن مقوله چيزهايي مي دانند و احتمال مي دهد كه چيزهايي هم باشد كه نمي داند.
4. جاهل نسبي؛ يعني در باره آن مقوله ي خاص اطلاعات بسيار ناچيز و اندك دارد؛ بلكه هيچ اطلاعاتي ندارد؛ ولي مي داند كه نسبت بدان اطلاع و آگاهي ندارند.
با توجه به دسته بندي كه بيان گرديد، براي دسته اول و دوم، هيچ گاه پرسشي ايجاد نخواهد شد. كسي كه مي گويد من مشهد را مثل كف دستم بلد هستم؛ يا كسي كه مي گويد من تمامي كوچه پس كوچه هاي شهر را مي دانم، كسي كه مي گويد نسبت به همه ي حقايق، آگاهي و وقوف كامل دارم، دليلي ندارد كه به دنبال داده ها يا يافته هاي نو در باره ي شهر مشهد باشد و يا بخواهد چيزي از اين و آن بپرسد؛ چون او بر اين نظر است كه همه چيز را مي داند و نمي داند كه چيزهايي شايد باشد كه نداند. و فكر هم نمي كند كه آن چه مي داند شايد غلط باشد. كسي كه علم مطلق دارد:
1. چيزي نمي پرسد.
2. دليلي هم ندارد كه چيزي بپرسد.
3. اگر هم چيزي بپرسد از سه حال بيرون نيست:
الف. براي امتحان ديگران است.
ب . براي اعتراف گرفتن از آنان است
ج . براي اذيت و مسخره كردن آنان.
زيرا چيزي نيست كه پاسخ دهنده بخواهد بگويد كه وي ندانسته باشد. بيش تر پرسشهايي كه خداوند در قرآن كريم بيان مي كند؟ بيانگر يكي از وجوه بالاست:
«هل يستوي الاعمي و البصير؟» (1)
«هل تستوي الظلمات و النور.» (2)
«مثل الفريقين كالاعمي و الاصم و البصير والسّميع هل يستويان مثلا.» (3)
«هل من خالق غير الله يرزقكم من السّماء والارض.» (4)
«هل من شركائكم من يبدا الخلق ثم يعيده.» (5)
«قل هل يستوي الذين يعلمون والذين لا يعلمون.» (6)
«هل يهلك إلا القوم الظالمون.» (7)
و آيات بسيار ديگر كه اين پرسشها از طرف خداوند بيان شده است و در آيات بسياري پرسشهايي مطرح شده كه آن پرسشها از طرف غير خداست. (8)
دسته ي دوم كه جاهلان مطلق باشند هرگز چيزي نخواهند پرسيد. چون وجهي ندارد كه چيزي بپرسند. سرزمين ذهن آنان همچون سرزمين باير و شوره زار است. هيچ چيزي در آن نمي رويد. بنابراين پرسش از آن كسي نيست كه مي داند ـ علم مطلق ـ و پرسش نيز از آن كسي نيست كه نمي داند ـ جهل مطلق ـ. پرسش از آن كسي است كه مي داند كه نمي داند ـ علم و جهل بسيط ـ. پرسش، دياليتيك، يا درگيري بين دانستن و ندانستن است. چيزهايي هست كه مي داند و چيزهايي هم هست كه نمي داند. اين تنها بستر و جولانگاه طرح پرسش است.

از چه كسي بايد پرسيد؟

اين كه از چه كسي بايد پرسيد، آيه شريفه به روشني تمام براي ما بيان مي كند. در حقيقت مخاطب و شنونده ي پرسش و يا همان پرسش شونده را براي ما به طور كامل توصيف مي كند.
«و ما ارسلنا قبلك إلا رجالا نوحي اليهم فاسالوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون.» (9)
« وما ارسلنا من قبلك إلا رجالا نوحي اليهم فاسالوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون.» (10)
پرسش بايسته است كه از كساني باشد كه اهل ذكرند. يعني مي دانند.

عرصه و پهنه پرسش

با توجه به آيات قرآن كه به روشني مي فرمايند پرسشهاي خود را با اهل ذكر در ميان بگذاريد و از آنها بپرسيد، تا اندازه اي فضا و نوع پرسش، روشن مي شود:
«و پيش از تو [هم] جز مرداني كه بدي شان وحي مي كرديم گسيل نداشتيم. پس اگر نمي دانيد از پژوهندگان كتابهاي آسماني جويا شويد.» (11)
دقت شود كه موضوع پرسش در آيه، پيامبر و نزول وحي از طرف خداوند است. يعني خداوند از افراد مي خواهد كه در اين باره اگر ترديدي دارند به بررسي بپردازند تا ترديدها و گمانه ها برطرف شود. در آيات ديگر پرسش از توحيد، آفرينش زمين و آسمان، قيامت، كوه ها ، خوردنيها، وظايف انسان، ارزشها، باورها و... است. نوع اين پرسشها گواه براين است كه بدون ترديد در حوزه يدين هر پرسشي را مي توان مطرح كرد. و فضاي عمومي قرآن خود به گونه اي است كه سؤال خيز است.
اين كه مي فرمايد در آيات قرآن تدبر كنيد به معناي آن است كه بينديشيد و طرح پرسش كنيد در پي پاسخ آن برآييد.
بدون هيچ ترديدي، بيش تر پرسشهاي قرآن، ناظر است به پرسشهاي ديني و خصوصاً حوزه ي باورها و اعتقادات. با توجه به رويكرد قرآن به اين نوع از پرسشها، به روشني مي توان بيان داشت كه فضاي طرح اين پرسشها بايد آزاد و به دور از فضاي عمومي رعب و وحشت باشد. پرسش گر بدون هيچ واهمه و ترس از آينده بايد بتواند پرسش خود را بپرسد.
اگر بپذيريم كه بديهيات بسيار محدود و اندك است، پس نسبت به غير بديهيات طرح پرسش آزاد و پاسخ بدان نيز بايد آزاد باشد. البته در صورتي كه به دنبال توليد انديشه باشيم؛ بويژه انديشيه ديني.
استاد مطهري در بحث منطق مي گويد:
«چون مسائل منطق تماماً حل و فصل شده است ديگر رشدي در منطق ديده نمي شود. زيرا پرسشي نيست تا بدان پاسخ بگويند و يا بدان بپردازند.»
بنابراين هر حوزه اي كه در آن طراحي پرسش نشود و با مسأله رو به رو نشود، مرگ حتمي آن فرا رسيده است. اگر بخواهيم فضاي ديني هميشه پويا و زنده بماند بايسته است فضاي طرح پرسش و ايجاد مسأله را فراهم آوريم.
به نظر مي رسد پس از پيروزي انقلاب، اگر جست و خيزي در حوزه ي دين ديده مي شود، به دليل طرح پرسشهايي است كه در اين باره صورت گرفته است. مهم نيست كه اين پرسشها ترجمه باشد يا برگرفته از فرهنگ ديگران و يا توليدات انديشمندان مسلمان، مهم اين است كه با مسأله و پرسش روبه رو شويم و بدان بپردازيم و جوانب امر را بررسي كنيم.
بي گمان اگر ماركسيستها و چهره هاي شاخصي مانند احسان طبري، خواجه نوري و... نبودند ما هرگز با كتابهاي ارزش مندي همچون: اصول فلسفه و روش رئاليسم، نگارش علامه طباطبايي و پاورقي و شرح استاد شهيد مطهري را اكنون نداشتيم. يا ما هم اينك آثاري با عنوان: مقدمه اي برجهان بيني، نوشته استاد مطهري نداشتيم. اگر نگوييم تمام، بي گمان بيشتر آثار استاد مطهري را اكنون نداشتيم. يا ما هم اينك آثاري با عنوان: مقدمه اي برجهان بيني، نوشته استاد مطهري نداشتيم. اگر نگوييم تمام، بي گمان بيشتر آثار استاد مطهري، حاشيه و يا نقد بر انديشه هاي ماركسيسم و ماركسيستها است. بايد قدردان فضاهاي ايجاد شده از سوي پرسش گران باشيم. ارزش يك پرسش چه بسا بسيار ارزشمندتر از پاسخ بدان باشد. زيرا اين پرسش پاسخهاي بسياري را در پي خواهد داشت.
پرسشي را يكي از كشيشان پروتستان در شماره دسامبر 1783 ميلادي ماهنامنه برلين Berinische Monatsschrift در مخالفت با نكاح عرفي و دفاع از ازدواج كليسايي مطرح كرد. يعني ازدواج به شيوه خاصي كه بايد در كليسا تحقق بيابد تا صحت شرعي بيابد. وي در پانوشت مقاله ي خود اين پرسش چالش گرانه را پيش كشيد كه: « براستي روشن نگري چيست؟ (12) هنوز نيز اين پرسش پاسخ جدي مي طلبد گرچه كانت، پيش تر بدان پاسخ گفته است. ده ها مقاله فقط در پاسخ به اين پرسش وجود دارد.
بايد باور كرد كه در طرح پرسش خير و بركت بسيار است كه در پيشگيري از آن چه بسا فايده ي بسيار اندك باشد، اگر فايده اي در پي داشته باشد. امام رضا(ع) براي طرح پرسش فايده هاي بسياري بر مي شمارد:
«عن داوودبن سليمان عن علي بن موسي الرضا(ع) عن ابيه عن موسي، عن ابيه جعفر عن ابيه محمد، عن ابيه علي، عن ابيه الحسين، عن ابيه علي بن ابي طالب(ع) قال رسول الله (ص):
العلم خزائن و مفتاحه السؤال فأسئلوا رحمكم الله فانه يوجر اربعه: السائل و المجيب و المستمع و المجب لهم.» (13)
علم انباشته شده است و كليد آن پرسش است. پس بپرسيد ـ خداوند شما را رحمت كند ـ كه به راستي چهار گروه سود مي برند: پرسشگر، پاسخ دهنده، شنونده، دوستدار ايشان. يعني حداقل با طرح يك پرسش، چهار دسته و گروه سود مي برند.
نكته اساسي در سخن امام اين است كه امر مي فرمايد: فاسئلوا. و بر پرسش گر رحمت مي فرستد و براي او دعا مي كند كه خداوند وي را مورد رحمت خود قرار دهد.
به نظر مي رسد خود طرح پرسش، بخشي از همان رحمت الهي باشد. بنابراين با توجه به تأكيد قرآن و ائمه (ع) در باب پرسش و طرح مسأله و ايجاد مشكل، وجهي براي سخن گفتن از آزادي بيان و عدم آزادي بيان و چگونگي آن خواهد ماند؟

پي نوشتها:

1. سوره رعد، آيه 16.
2. سوره رعد، آيه 16.
3. سوره هود، آيه 24.
4. سوره فاطر، آيه 3.
5. سوره يونس، آيه 34.
6. سوره زمر، آيه 9.
7. سوره انعام، آيه 47.
8. رك : مقاله : تأثير پرسش در توليد دانش با رويكرد به سخن امام رضا(ع) يا شرحي بر سخن امام رضا(ع)، از اين نويسنده، همايش جاده ولايت، آذر ماه 1387، مشهد.
9. سوره انبياء، آيه 7.
10. سوره نحل ، آيه 43.
11. سوره نحل، آيه 43؛ سوره انبيا، آيه 7.
12. رك: مقاله تأثير پرسش در توليد دانش بارويكرد به سخن امام رضا(ع)، از اين نويسنده.
13. منسدالرضا، داوودبن سليمان الغازي/89؛ المجازات النبويه، سيد مرتضي/209؛ تحف العقول.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما