منابع شيخ مفيد در گزارش هاي تاريخي

در اين نوشته با اشاره به اهميت منابع در تاريخ اسلام، به ويژه اهميت منابع کهن تاريخي، به منابع شيخ مفيد و نيز ويژگي هاي روش وي در بهره گيري از منابع پرداخته شده است. بيان مواردي از اين منابع کهن و ويژگي آن ها و نيز اشاره به گزارش هاي تاريخي شيخ مفيد، به ويژه در دو کتاب الارشاد و الجمل و مقايسه ي آن ها با گزارش هاي مشابه که در منابع ديگر وجود دارد، مطالب اين نوشته را در بر مي گيرد. همچنين بخشي از منابع شيخ مفيد که به گزارش هاي شفاهي و غير مکتوب
چهارشنبه، 25 فروردين 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
منابع شيخ مفيد در گزارش هاي تاريخي
منابع شيخ مفيد در گزارش هاي تاريخي
منابع شيخ مفيد در گزارش هاي تاريخي

نويسنده: قاسم خانجاني *




چکيده

در اين نوشته با اشاره به اهميت منابع در تاريخ اسلام، به ويژه اهميت منابع کهن تاريخي، به منابع شيخ مفيد و نيز ويژگي هاي روش وي در بهره گيري از منابع پرداخته شده است. بيان مواردي از اين منابع کهن و ويژگي آن ها و نيز اشاره به گزارش هاي تاريخي شيخ مفيد، به ويژه در دو کتاب الارشاد و الجمل و مقايسه ي آن ها با گزارش هاي مشابه که در منابع ديگر وجود دارد، مطالب اين نوشته را در بر مي گيرد. همچنين بخشي از منابع شيخ مفيد که به گزارش هاي شفاهي و غير مکتوب اختصاص دارد به اختصار بررسي شده است.
واژگان کليدي: تاريخ اسلام، شيخ مفيد، منابع تاريخي، مصنفات شيخ مفيد.

مقدمه

مطالعه در زمينه ي تاريخ، به ويژه تاريخ اسلام و تحليل وقايع تاريخي بايد با استفاده از منابع تاريخي کهن صورت گيرد. بر اين اساس، صرف نظر از استثنا هايي که وجود دارد و با در نظر گرفتن معيار هايي که منبع مورد استفاده را اعتبار مي بخشد، بايد اذعان داشت هر چه منبع مورد استفاده در مطالعات تاريخي به زمان وقوع حوادث نزديک تر باشد از اتقان و درستي بيشتري برخوردار است. بسياري از منابع تاريخي به مرور زمان از ميان رفته و امروزه در دسترس ما نيست از اين رو ناگزير بايد از آثاري استفاده کرد که از آن منابع بهره برده اند. يکي از عالمان بزرگي که به زمان منابع کهن نزديک بوده و در آثار خود از آن ها بهره برده شيخ مفيد است. از آن جا که اين موضوع اهميت بسيار دارد، آثار شيخ مفيد مورد مطالعه و بررسي قرار گرفته و منابع مورد استفاده ي ايشان در گزارش هاي تاريخي تا حد ممکن بازشناسي شده است.

منابع شيخ مفيد در گزارش هاي تاريخي

شيخ مفيد به سبب واقع شدن در دوره اي که رشد و تکامل علوم اسلامي در اوج پيشرفت بوده از سويي، و موجود بودن بسياري از منابع کهن تاريخ اسلام که در دوره هاي بعد از بين رفتن است، از سوي ديگر، اين امکان را داشته است که بتواند از منابع دست اول در جهت هر چه پربار تر شدن نوشته هاي تاريخي خويش بهره جويد. از اين رو برخي معتقدند کتاب الجمل بخشي از خطبه ها، نامه ها و احاديث امام علي (ع) را که برگرفته از کتاب هاي مفقود شده است، در بر دارد. (1) در اين صورت، الجمل در زمره ي منابع تاريخ اسلام به شمار مي آيد.
براي شناسايي منابع مورد استفاده ي شيخ مفيد در مباحث تاريخي بايد آن ها را ضمن يک تقسيم بندي ارائه کرده، زيرا ايشان در نقل حوادث تاريخي از يک يا چند منبع مشخص يا از يک طريق و يا يک شکل معيني بهره نگرفته است. براين اساس، مي توان منابع مورد استفاده ي ايشان را به طور کلي به چند دسته تقسيم کرد:

دسته ي اول

در اين دسته، کتاب ها رواياتي است که ايشان از آن ها نام برده، اما چگونگي استفاده و حتي در برخي موارد، مقدار استفاده ي ايشان کاملاً مشخص نيست. اين دسته از منابع اگر چه تعدادشان اندک است، اما راهنماي خوبي براي شناسايي پاره اي از گزارش هاي ايشان در نگارش هاي تاريخي به شمار مي رود. البته در اينجا توجه به يک نکته بسيار مهم است و آن اين که منابع ياد شده اگرچه بيشترشان تاريخي است، اما خودشان لزوماً نوشته هاي تاريخي نيستند، بلکه ممکن است برخي از آن ها آثار ادبي يا مربوط به علوم ديگر باشند. اين دسته از منابع عبارت اند از:
1. الجمل: نوشته ي ابو مخنف لوط بن يحيي بن سعيد بن مخنف بن سليم ازدي (2) (م 157 ق). (3) جدّ وي (مخنف) را از اصحاب اميرالمؤمنين امام علي (ع) دانسته اند. (4) چنانکه گفته اند، در تشيع سياسي ابو مخنف ترديد نيست، اما بر امام بودن وي نيز دليلي وجود ندارد. (5) تراجم نگاران وي را بزرگِ مورخان کوفه مي دانند و از کثرت نوشته هايش سخن گفته اند. (6) موضوع آثار يا اخبار وي بيشتر درباره ي فتوحات، اخبار جنگ ها و مانند آن است. (7)
شيخ مفيد در موارد بسياري از نوشته هايش به شکل مستقيم و غير مستقيم از آثار ابو مخنف بهره برده که از آن جمله کتاب الجمل است. (8) وي در چند مورد مستقيماً از آن مطلب نقل کرده است و هنگام ياد کردن از آن، با عبارت «کتابه المصنّف في حرب البصره» يا «کتابه الذي صنّفه في حرب البصره» به آن اشاره کرده است. (9) البته کتاب الجمل ابو مخنف اکنون در دسترس نيست و شايد در زمان هاي پيشين از بين رفته باشد.
شيخ مفيد در موارد ديگري نيز از ابو مخنف استفاده کرده، اگرچه از کتاب او ياد نکرده است. اين موارد در کتاب جمل ايشان عبارت اند از: روايتي درباره ي اجبار کردن ديگران براي بيعت با ابوبکر توسط عمر (ص 118)، گزارشي درباره ي فرستادگان امام علي (ع) براي دعوت مردم به جهاد با ناکثين (ص 257)، سخني از مروان مبني بر پيمان شکني و ظلم به امام علي (ع) و سخناني از امام علي (ع) (ص 416)، خطبه اي از امام علي (ع) هنگام قراردادن عبدالله بن عباس در بصره (ص 420) و سخناني از امام علي (ع) هنگام خروج از بصره به طرف کوفه (ص 422).
شيخ مفيد در الارشاد نيز دو مورد از ابو مخنف نام برده است: يکي در جلد اول که گزارش شهادت امام علي (ع) و مطالب مربوط به آن را آورده است (ص 17) و ديگري در جلد دوم که خطبه ي امام حسن (ع) را در نخستين روز خلافتش پس از شهادت امام علي (ع) نقل کرده است (ص 7).
البته استفاده ي شيخ مفيد از آثار ابو مخنف منحصر در همين موارد نيست و با تطبيق مطالب الارشاد در بخش مربوط به واقعه ي کربلا يا گزارش هاي ابو مخنف به آساني مي توان پي برد که بسياري از اخبار آن بخش نيز برگرفته از کتاب مقتل الحسين (ع) ابو مخنف به واسطه ي شاگردش هشام بن محمد کلبي (م 204 يا 206 ق) است. اين کتاب در زمره ي آثار مفقود ابو مخنف به شمار مي رود، اما بخش هاي قابل توجهي از آن را مورخاني چون محمد بن جرير طبري (م 310) (10) در آثار خود آورده اند. بخش هاي ياد شده توسط يکي از پژوهشگران برجسته ي معاصر از تاريخ طبري استخراج و با عنوان وقعة الطف منتشر شده که مطالب آن بر قطعات نقل شده در گزارش هاي تاريخ طبري منطبق است.
چون شيخ مفيد در ابتداي گزارش خود از واقعه ي کربلا تصريح کرده که مطالبش را به نقل از کلبي (11) و مدائني (12) آورده است، (13) به نظر مي رسد در اين زمينه از کتاب مقتل الحسين (14) کلبي بهره برده باشد که وي نيز اخبار واقعه ي کربلا را عمدتاً از ابو مخنلف و در مواردي از عوانة بن الحکم نقل کرده است.
ممکن است کساني تاريخ طبري را در اين زمينه، منبع شيخ مفيد قلمداد نمايند، اما با تطبيق مطالب الارشاد با تاريخ طبري و دقت در آن ها به تفاوت هايي بين اين دو مشاهده مي شود که استفاده ي شيخ مفيد را از تاريخ طبري بعيد مي نمايد. به عنوان نمونه مي توان به جمله هايي اشاره کرد که در الارشاد آمده است اما در تاريخ طبري موجود نيست و نيز برخي از روايات الارشاد که با تاريخ طبري تفاوت دارد. بدين ترتيب در موارد ياد شده يا مي بايست شيخ مفيد از اصل روايات ابو مخنلف استفاده کرده و يا از منابع ديگري همچون اخبار مدائني که خود نيز بدان اشاره کرده، (16) بهره برده باشد.
2. مقتل عثمان: نوشته ي ابوحذيفه اسحاق بن بشر قرشي بخاري (م 206 ق). (17) وي در بلخ زاده شد، اما در بخاري سکنا گزيد و در همان جا نيز در گذشت و از اين رو به بخاري منسوب شده است. (18) صاحبان تراجم براي او تأليفاتي شمرده، اما از اين کتاب او نامي نبرده اند. (19) شايد اين کتاب خيلي زود مفقود شده باشد. شيخ مفيد ضمن استفاده از اين کتاب با عبارت «کتابه الذي صنّفه في مقتل عثمان» در کتاب الجمل از آن ياد کرده است. (20) البته ايشان در چند مورد ديگر که در کتاب الجمل از وي رواياتي آورده، اشاره نکرده است که آيا از همين کتاب او نقل کرده يا نه. (21)
3. کتاب الجمل: نوشته ي ابوعبدالله محمد بن عمر بن واقد واقدي مدني (م 207 ق). (22) ابن نديم او را عالم به مغازي، سيره، اخبار و ... مي داند و او را به فزوني تأليفات شناسانده، گفته است که دو غلام داشته که شبانه روز برايش مي نوشتند و پس از خود کتاب هاي بسياري بر جاي گذاشت. (23) کتاب مشهور المغازي از اوست. بسياري از نوشته هاي واقدي از بين رفته است. يکي از کتاب هايش کتاب الجمل (24) يا کتاب يوم الجمل (25) نام داشته که آن نيز به دست ما نرسيده است. شيخ مفيد در پاره اي از نوشته هايش از اين کتاب بهره برده با عبارت «کتابه الذي صنّفه في حرب البصرة» از آن ياد کرده است. (26) وي در موارد بسيار ديگري نيز از واقدي ياد کرده، اما بدون آن که از کتاب او نام ببرد از گزارش هاي او استفاده کرده است. (27) البته بعيد نيست که تمام يا بسياري از آن ها را نيز از همان کتاب الجمل واقدي نقل کرده باشد. به هر صورت، وي براي نگارش حدود سي صفحه از کتابش، از جمل واقدي استفاده کرده که نزديک به ده درصد از کتابش است.
همچنين شيخ مفيد در الارشاد نيز در دو مورد از واقدي روايت نقل کرده، اما به کتاب يا اثري از وي اشاره نکرده است. (28) البته با توجه به تناسب مطالب ذکر شده در مورد اول و تطبيق آن با مغازي واقدي، بايستي از اين کتاب بهره برده باشد. درباره ي روايت دوم نيز با توجه به موضوع آن، ممکن است از کتاب مقتل الحسين (ع) يا کتاب مولد الحسن و الحسين (ع) و مقتل الحسين (ع) (29) نوشته ي واقدي که اکنون در دست نيست، استفاده کرده باشد.
به جز موارد ياد شده، با تطبق مطالب الارشاد بر مغازي موارد ديگري مي توان يافت که احتمال استفاده ي شيخ مفيد از مغازي را تقويت مي کند. برخي از اين موارد عبارت اند از: گزارش هايي مربوط به جنگ بدر (ج 1، ص 74 و 76) که با صفحه ي 68 و 91 مغازي برابر است، بخشي از گزارش جنگ أحد (ج 1، ص 81) که با صفحه ي 226 مغازي و بخشي ديگر از آن (ج 1، ص 88) با صفحه ي 279 مغازي مطابقت دارد.
4. البيان و التبيين: اين کتاب نوشته ي ابوعثمان عمرو بن بحر بن محبوب، مشهور به جاحظ (م 255 ق) است. (30) برخي جاحظ را يکي از سه نفري دانسته اند که به دانش حريص بوده است به طوري که هر کتابي که به دست مي آورد، آن را از آغاز تا پايان مي خواند. (31) برخي جاحظ را به تأليف کتاب هاي بديع و نو شناسانده اند (32) و کتاب هاي بسياري براي وي شمرده اند که البيان و التبيين از آن جمله است. (33) موضوع البيان و التبيين مباحث تاريخي نيست، بلکه محور اصلي مطالبش، ادبيات، شعر، طبقات شعرا، بلاغت و معرفي برخي افراد بليغ، فصاحت، خطبه، انواع خطبه، خطبه هاي برگزيده، لباس و انواع آن، عصا و ويژگي هاي آن و موضوعاتي از اين دست است. شيخ مفيد به مناسبت بيان برخي از خطبه هاي امام علي (ع) از اين کتاب استفاده کرده و در يک مورد در کتاب الجمل خود از آن نام برده است. (34)
5. فضيلة المعتزلة، نوشته ي جاحظ: (35) شيخ مفيد ضمن استفاده از اين کتاب، در صفحه ي 62 کتاب الجمل از آن نام برده است. البته اين کتاب نيز مفقود شده و به دست ما نرسيده است. گفتني است شيخ مفيد در جايي ديدگاه جاحظ را درباره ي امام علي (ع) نقل کرده (36) که به درستي مشخص نيست اين ديدگاه را از کدام يک از آثار جاحظ برگفته است؛ البته محقق محترم کتاب الجمل شيخ مفيد، ذيل موضوع قتل عثمان، با استفاده از رسائل جاحظ انتساب اين ديدگاه را به وي درست ندانسته است. (37)
6. المنبيء: نوشته ي ابوالحسن علي بن حسن بن فضّال کوفي (در گذشته حدود سال 290 ق). (38) وي را به گستردگي دانش و نيکويي تصانيف ستوده اند. (39) نجاشي با عنوان «فقيه اصحاب شيعه در کوفه» از او نام برده، تعدادي از کتاب هايش را شمرده است، (40) اما اين کتاب در شمار آنان نيست، گرچه شيخ مفيد از اين کتاب او استفاده کرده و از آن به عنوان کتاب معروف وي ياد نموده است. (41)
7. مقاتل الطالبيين: نوشته ي ابوالفرج علي بن حسين اصفهاني (م 356 ق). (42) اصل او از اصفهان است، اما در بغداد پرورش يافته (43) و در همان جا در گذشته است. (44) وي در زمينه هاي بسياري از علوم و فنون متبحر بوده و به گونه هاي مختلفي او را ستوده اند. (45) گفته شده است که در حفظ کردن أخبار، حديث، نسب و ... هرگز کسي را چون او نديده اند. (46) کتاب مشهور الأغاني از اوست و گويا طي پنجاه سال آن را تدوين کرده است. (47) کتاب هاي بسياري به او نسبت داده اند که از آن جمله مقاتل الطالبيين است که البته ابن نديم با عنوان مقاتل آل أبي طالب از آن ياد کرده است. (48) اين کتاب يکي از بهترين کتاب هاي کهني است که سرگذشت کشته شدگان خاندان ابوطالب را در بر دارد.
شيخ مفيد در آثار خويش از اين کتاب بهره برده و در يک مورد با تأکيد بر استفاده اش از اصل کتاب مقاتل الطالبيين، از آن ياد کرده است. (49)
البته استفاده ي شيخ مفيد از آثار ابوالفرج اصفهاني قطعاً منحصر در اين يک مورد نيست، زيرا ايشان در الارشاد نيز بدون آن که به کتابي از ابوالفرج اشاره کند، از وي ياد کرده، گزارش ديگري از او نقل کرده است. (50) ضمن آن که با مقايسه ي برخي مطالب مقاتل الطالبيين با الارشاد مي توان پي برد که پاره اي از گزارش هاي شيخ مفيد در الارشاد شباهت بسيار زيادي با مقاتل الطالبيين دارد و به نظر مي رسد از همين کتاب گرفته شده است اين موارد عبارت اند از:
1. مهم ترين و مفصل ترين گزارش تاريخي شيخ مفيد که منطبق بر روايات مقاتل الطالبيين است، گزارش مربوط به پيمان عده اي بر کشتن علي (ع) و جزئيات و چگونگي شهادت آن حضرت است که در يک فصل با عنوان «و من الأخبار الواردة بسبب قتله و کيف جري الأمر في ذلک» تنظيم شده است، (51) جز آن که بين آن ها چند تفاوت ديده مي شود:
اول: شيخ مفيد نام دو هم پيمان ابن ملجم را در خلال همين گزارش آورده است، اما ابوالفرج ضمن اين گزارش نياورده و پس از آن از قول ابو مخنف نام آن ها را ذکر کرده است.
دوم: سرانجام کار آن دو تن در مقاتل الطالبيين پيش از گزارش شهادت امام علي (ع) بيان شده، اما در الارشاد به طور خلاصه در پايان اين گزارش آمده است. (52)
سوم: نام مبارک امام علي (ع) در مقاتل الطالبيين بيشتر بدون وصف «أمير المؤمنين» آمده، اما در الارشاد بيشتر به طور مطلق «اميرالمؤمنين (ع)» آمده است که البته ناشي از اعتقاد شيخ مفيد است و به استفاده ي ايشان از آن منبع آسيبي نمي رساند. اين تفاوت هاي جزئي ناشي از سبک تاريخ نگاري شيخ مفيد است که حوادث را به اختصار و با ترکيب چند گزارش، همانند يعقوبي، مسعودي و دينوري مي آورد.
2. ابوالفرج در کنار گزارش شهادت امام علي (ع) روايتي مربوط به بيعت مردم با آن حضرت و پيش گويي ايشان از شهادتش و اشاره به قاتلش ابن ملجم آورده که شيخ مفيد همان را پيش از اين فصل ذکر کرده است. (53)
تنکته اي که بايد به آن توجه داشت اينکه ابوالفرج در برخي موارد، تصريح کرده که بيشتر الفاظ اين گزارش را از ابو مخنف گرفته است. (54) از اين رو مي توان احتمال داد که شيخ مفيد نيز اين گزارش ها را مستقيماً از کتاب مقتل علي (ع) نوشته ي ابو مخنف (55) نقل نموده باشد اما چون کتاب ابو مخنف در دست نيست، بايستي مقاتل الطالبيين را منبع روايات شيخ مفيد به شمار آورد.
3. موضوع شهادت امام کاظم (ع) در الارشاد با اندکي اختلاف که شايد ناشي از تفاوت نسخه هاي آن باشد، با گزارش مقاتل الطالبيين برابر است. (56)
4. گزارش شيخ مفيد درباره ي ولايت عهدي امام رضا (ع) با گزارش مقاتل الطالبيين مطابق است. (57)
5. گزارش شيخ مفيد در خصوص آوردن امام رضا (ع) از مدينه به خراسان با اندکي تفصيل بيشتر، با گزارش مقاتل الطالبيين برابر است. (59)
6. گزارش شيخ مفيد درباره ي سبب شهادت امام رضا (ع) با گزارش ابوالفرج اصفهاني برابر است. (59)
7. دو روايت از گزارش هاي مفيد درباره ي سبب شهادت امام حسن (ع) با گزارش ابوالفرج يکي است. (60)
8. درباره ي فضايل زيدبن علي بن حسين (ع) نيز يک روايت شيخ مفيد دقيقاً مطابق با روايت مقاتل الطالبيين است. (61)
علاوه بر منابع ياد شده، شيخ مفيد يک مورد در الارشاد ضمن يادکردي از کتابي متعلق به ابوجعفر محمدبن عباس رازي، مطلبي از آن نقل کرده است، (62) اما اين شخص، نه خود و نه کتابش شناخته شده نيست و چون شيخ مفيد نيز از کتاب وي نام نبرده، شناسايي آن دشوارتر است.

دسته ي دوم

اين بخش از منابع شيخ مفيد، برخي از مشايخ ايشان و راوياني است که وي بخشي از مطالب و گزارش هاي تاريخي خود را از آن ها گرفته است. در اين جا به نام اين راويان و موارد استفاده ي شيخ مفيد از آن ها اشاره مي شود.
1. ابوبکر محمد بن عمر جعابي (م 355 ق). (63) او را قاضي، حافظ و از بزرگان اهل علم معرفي کرده، (64) و مذهب وي را شيعه دانسته اند. (65) وي صاحب تأليفات بسياري بوده و گويا در آخر عمر وصيت کرده است که کتاب هايش را بسوزانند. (66) با اين حال، نام برخي از کتاب هاي او را ذکر کرده اند که از جمله ي آن ها کتاب من روي حديث غدير خمّ است. (67)
شيخ مفيد در الارشاد از او روايت نقل کرده است (68) و چون وي کتاب هايي در زمينه ي تاريخ به نام کتاب أخبار آل أبي طالب و کتاب أخبار علي بن الحسين (ع) و ... (69) داشته است، شايد برخي از آن ها منبع اين روايات باشند.
2. ابومحمد حسن بن محمد بن يحيي علوي (م 358 ق). (70) وي به «ابن أخي طاهر» معروف است. (71) شيخ مفيد از او رواياتي آورده و او احتمالاً آن ها را از جدش، يحيي بن حسن علوي نقل کرده است. (72) جدّ او صاحب کتاب نسب آل أبي طالب (73) يا أنساب آل أبي طالب (74) بوده است. برخي از ابن أخي طاهر به عنوان «صاحب کتاب النسب» (75) ياد کرده اند که البته نام اين کتاب در شمار کتاب هايي که نجاشي براي او شمرده است، ديده نمي شود.
به هر صورت شيخ مفيد در جلد دوم الارشاد از ابن اخي طاهر روايت هايي نقل کرده است (76) که شايد وي اين روايات را از همان کتاب جدّش نسب آل أبي طالب نقل کرده باشد.
3. ابوالجيش مظفر بن محمد بلخي (م 367 ق). (77) متکلم و اهل بحث و مناظره بوده است (78) و بايد کتابي که با عنوان کتاب مجالسة مع المخالفين في معان مختلفة از او نام برده اند، (79) شامل همين جلسات مناظره ي او باشد. کتاب فدک و کتاب النکت و الأغراض في الإمامة نوشته ي ديگر اوست. (80)
شيخ مفيد در الارشاد از وي رواياتي نقل کرده است که شايد برگرفته از کتاب النکت و الأغراض وي باشد. (81)
البته لازم به يادآوري است که در صفحات ياد شده و مواردي که شيخ مفيد از ديگران مطالبي را نقل کرده است در برخي موارد از يک راوي، دو يا چند روايت نقل شده است که ما فقط به صفحه ي آن اشاره کرديم.
4. ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه (م 369 ق). (82) نجاشي وي را از بزرگان فقه و حديث و مورد اعتماد دانسته، او را ممتاز از ويژگي هايي که ديگران را به آن ها مي ستايند، شناسانده است. (83) شيخ مفيد فقه را نزد او فرا گرفته است. (84) او را صاحب کتاب ها و آثاري دانسته اند. (85)
شيخ مفيد در کتاب الارشاد در بخش هاي زندگاني امام صادق، امام کاظم و امام رضا (ع) و تا پايان کتاب از او رواياتي نقل کرده، (86) و او نيز اين روايات را از کليني (87) نقل نموده است که اگرچه از کتاب کافي کليني نامي به ميان نيامده، اما قطعاً کافي مهم ترين منبع براي بخش هاي پاياني الارشاد به شمار مي رود، زيرا با تطبيق روايات و گزارش هاي تاريخي نقل شده از طريق کليني، به خوبي مي توان پي برد که اين اخبار با روايات کافي منطبق است و حتي از نظر سلسله سند نيز دقيقاً يکي است.
استفاده ي شيخ مفيد از روايات کافي از بخش مربوط به زندگاني امام صادق (ع) آغاز شده و هر چه به پايان کتاب نزديک مي شويم بر حجم اين روايات افزوده مي شود که به سبب کثرت اين روايات، از نقل صفحات آن ها خودداري مي کنيم.
علاوه بر موارد ياد شده، گزارش هاي شيخ مفيد در مطالب بخش هاي پيش از امام صادق (ع) نيز با پاره اي از روايات کافي، دست کم از نظر مضمون و نيز برخي از جملات، منطبق است. اما معلوم نيست که شيخ مفيد براي نقل آن ها نيز از کافي بهره برده باشد.
5. ابوالحسن علي بن بلال مهلبي. نجاشي به عنوان «شيخ أصحابنا بالبصرة» از او ياد کرده، ضمن تأييد وثاقت او نام تعدادي از کتاب هاي وي را آورده است، از جمله کتاب البيان عن خيرة الرحمن في إيمان أبي طالب و آباء النبي (ع) (88) شيخ طوسي به جز اين کتاب، از کتاب الغدير او نيز نام برده است. (89)
شيخ مفيد در الارشاد از او روايت نقل کرده (90) و سند آن به فضل بن شاذان مي رسد و چون روايات پس از آن نيز به فضل بن شاذان مي رسد و فضل نيز کتاب القائم (ع) و کتاب الملاحم (91) داشته، ممکن است روايات اين فصل تا آخر کتاب، در مواردي که از ابن شاذان نقل شده است، برگرفته از اين دو کتاب او باشد. البته شيخ مفيد از ايشان مطالب ديگري نيز در الامالي (92) و در صفحات بسياري از فصول المختاره آورده است. (93)
6. ابوحفص عمر بن محمد اصيرفي. شيخ مفيد در الارشاد از وي رواياتي نقل کرده است. (94)
7. ابوالحسين محمد بن مظفر بزاز (م 379 ق). (95) وي را محدث عراق در عصر خويش خوانده اند. اصل او از سامرا و محل تولد و وفاتش بغداد است. او را صاحب کتاب هايي مي دانند. (96) از وي در الارشاد چهل روايت نقل شده است. (97)
8. ابوالحسن محمدبن جعفر تميمي نحوي (م 402 ق). (98) وي معروف به «ابن نجّار» است. (99) او را در علم عرب و شناخت حديث عالم دانسته اند. (100) گويا به تاريخ نيز اشتغال داشته است. (101) کتاب هايي را نيز براي او شمرده اند (102) در الارشاد از وي روايتي نقل شده است. (103)
9. ابو عبيدالله محمد بن عمران مرزباني (م 384 ق). (104) از وي به عنوان راوي راست گو، با شناخت گسترده به روايات و کسي که بسيار روايت شنيده است ياد کرده اند. (105) او را صاحب تأليفات بسياري شمرده اند (106) که از جمله ي آن ها کتاب الفرج است. (107) او را در تصنيف آثارش حتي از جاحظ نيکوتر دانسته اند. (108) شيخ مفيد از وي در الارشاد و الامالي، رواياتي نقل کرده است. (109)
10. ابونصر محمدبن حسين مقري بصير سيرواني. شيخ مفيد در الارشاد و الامالي رواياتي از وي نقل کرده است. (110)

دسته ي سوم

اين دسته منابع شيخ مفيد مواردي است که ايشان به شکل کلي روايات و گزارش هاي تاريخي را به عده اي از راويان يا مورخان يا سيره نگاران مستند کرده است و گرچه ممکن است در برخي موارد از آن ها نام برده باشد، اما اين کمکي به ما نمي کند تا بتوانيم منابع مربوط به آن موضوع را دقيقاً بشناسيم، زيرا در اين موارد، مشخص نيست که ايشان از کتاب آنان استفاده کرده يا نه و يا از کدام يک استفاده کرده است و چه بسا از کتاب ديگران که از آنان روايت نقل کرده اند آورده باشد. به عنوان نمونه مي توان به اين مورد اشاره کرد که مي گويد:
... ما رواه جماعة من أهل السير منهم أبومحنف لوط بن يحيي و إسماعيل بن راشد و أبو هشام الرفاعي و أبو عمرو الثقفي و غيرهم ... . (111)
البته در برخي موارد با تطبيق روايات يا گزارش هاي تاريخي ايشان بر منابع کهن تا اندازه اي مي توان به شناخت منابع مورد استفاده ي شيخ مفيد دست يافت، مانند گزارش برخي غزوات پيامبر (ص) که شباهت هاي بسيار زيادي با مغازي واقدي دارند يا شباهت هاي ديگري که با مقايسه ي اين گزارش ها با منابع ديگري چون تاريخ طبري مي توان آن ها را دريافت، اما در اين مرحله نيز به چيزي بيش از حدس و گمان نمي توان رسيد. البته در برخي موارد، گمان و احتمال بسيار قوي خواهد بود و حتي اگر شيخ مفيد در ابتداي مباحث، به برخي منابعش اشاره کرده باشد تا حدودي مي توان به اطمينان رسيد. همچنان که درباره ي حوادث مربوط به کربلا اين چنين است. شيخ مفيد در آغاز اين بحث گفته است: «فمن مختصر الأخبار ... ما رواه الکلبي و المدائني ... ». (112)
با اين عبارت ها روشن مي شود که ايشان مطالب خود را در اين بخش از کلبي و مدائني نقل مي کند و کلبي نيز مطالبش را به ويژه در اين بخش، از ابو محنف و عوانة بن حکم گرفته است. (113) اما آنچه مهم است، اين اشاره ها از ناحيه ي شيخ مفيد در آثارش چندان زياد نيست که بتوان به منابع مورد استفاده ي ايشان به طور کامل پي برد، از اين رو در بخش هايي که از منبع و مصدر روايات شيخ مفيد يادي نشده، شناخت منبع مورد استفاده ي ايشان نيز دشوار است.

نتيجه

از مطالب ياد شده چنين نتيجه مي گيريم که شيخ مفيد با روشي علمي و به دور از تعصب هاي رايج فرقه اي، به ويژه با دوري از نزاع هاي کلامي و تاريخي زمان خود به بيان مطالب تاريخي پرداخته است. وي در اين راستا از منابع بسياري که بخش قابل توجهي از آن ها متعلق به اهل سنت بوده، بدون تعصب افراطي براي بيان مطالبش بهره برده است. شيخ مفيد از اين ره گذر، بسياري از مطالبي را که چه بسا منابع آن ها در دوره هاي بعد مفقود شده و امروزه نيز در دست نيست، به آيندگان منتقل کرده است، از اين رو با تطبيق گزارش هاي تاريخي شيخ مفيد با برخي منابع و مقايسه ي آن ها، مي توان پاره اي از گزارش هاي تاريخي را که تنها در منابع کهن از آن ياد شده است، بازسازي کرد.

پي‌نوشت‌ها:

* عضو گروه تاريخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. دريافت: 87/8/25- پذيرش: 87/10/2.
1. شيخ مفيد، الجمل، 1413، مقدمه، ص 24.
2. ابن نديم، الفهرست، [بي تا]، ص 105/ رجال نجاشي، ص 320/ محمدبن شاکر کتب، فوات الوفيات، [بي تا]، ج 3، ص 225.
3. ابن نديم، همان، ص 105/ ياقوت حموي، معجم الأدباء، [بي تا]، مجلد 9، جزء 17، ص 41.
4. ابن نديم، همان، ص 105/ محمدبن شاکر کتبي، همان، ج 3، ص 225/ ياقوت حموي، همان، مجلد 9، جزء 17، ص 41.
5. ابو مخنف، وقعة الطف، 1417، ص 20.
6. نجاشي، همان، ص 320/ شيخ طوسي، الفهرست، [بي تا]، ص 129.
7. ياقوت حموي، همان، مجلد 9، جزء 17، ص 41.
8. نجاشي، همان، ص 320/ ياقوت حموي، همان، مجلد 9، جزء 17، ص 42.
9. شيخ مفيد، الجمل، ص 95، 128 و 167.
10. عبدالکريم بن محمد سمعاني، الأنساب، 1419، ج 4، ص 25/ ابن خلکان، وفيات الأعيان، 1414، ج 4، ص 192.
11. منظور هشام بن محمد کلبي نسابه مشهور و صاحب کتاب مهم جمهرة النسب (م 204 يا 206 ق) است. براي اطلاع بيشتر درباره ي او، ر.ک: نجاشي، همان، ص 435/ خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، [بي تا]، ج 14/ ص 45 و ابن خلّکان، همان، ج 6، ص 82.
12. مقصود علي بن محمد أبوالحسن مدائني مورخ بزرگ (م 225 ق) است. براي اطلاع بيشتر درباره ي او، ر.ک: خطيب بغدادي، همان، ج 12، ص 54 و ابن نديم، همان، ص 113.
13. شيخ مفيد، الارشاد، 1413، ج 2، ص 32.
14. ابن نديم، همان، ص 114.
15. ابو مخنف، همان، مقدمه ي محقق کتاب، ص 9.
16. شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 32.
17. خطيب بغدادي، همان، ج 6، ص 328.
18. همان، ص 326/ ابن حجر عسقلاني، لسان الميزان، 1406، ج 1، ص 393/ ذهبي، العبر، [بي تا]، ج 1، ص 273.
19. خطيب بغدادي، همان، ج 6، ص 326/ ابن نديم، همان، ص 106.
20. شيخ مفيد، الجمل، ص 137.
21. اين موارد عبارت اند از: ص 143، 146، 148، 185، 186، 207 و 208.
22. ابن نديم، همان، ص 111 و خطيب بغدادي، همان، ج 3، ص 20.
23. ابن نديم، همان، ص 111.
24. همان.
25. ياقوت حموي، همان، مجلد 9، جزء 18، ص 282.
26. شيخ مفيد، الجمل، ص 139.
27. ر.ک: شيخ مفيد، همان، ص 111، 113، 131، 231، 232، 257، 273، 290، 297، 299، 302، 309، 355، 357، 361، 373، 375، 377، 378، 381، 402، 413 و 420.
28. ر.ک: شيخ مفيد، الارشاد، ج 1، ص 100 و ج 2، ص 147.
29. ابن نديم، همان، ص 112.
30. ابن نديم، همان، ص 208/ خطيب بغدادي، همان، ص 220.
31. ابن نديم، همان، ص 208.
32. خطيب بغدادي، همان، ج 12، ص 213.
33. ابن نديم، همان، ص 310؛ ياقوت حموي، همان، مجلد 8، جزء 16، ص 106.
34. شيخ مفيد، الجمل، ص 210.
35. ابن نديم، همان، ص 210.
36. شيخ مفيد، الجمل، ص 205.
37. همان، پاورقي، ص 205.
38. زرکلي، الأعلام، 1992، ج 4، ص 272.
39. نجاشي، همان، ص 257 و نيز ر.ک: رجال طوسي، [بي تا]، ص 92/ آقا بزرگ تهراني، الذريعه، 1406، ج 1، ص 63.
40. نجاشي، همان، ص 257.
41. شيخ مفيد، الجمل، ص 426.
42. ابن خلکان، همان، ج 3، ص 307/ ياقوت حموي، همان، مجلد 7، جزء 13، ص 95.
43. ابن خلکان، همان، ج 3، ص 307.
44. خطيب بغدادي، همان، ج 11، ص 400.
45. ابن نديم، همان، ص 127-128/ خطيب بغدادي، همان، ج 11، ص 398 و 399/ ابن خلکان، ج 3، ص 307.
46. خطيب بغدادي، همان، ج 11، ص 399/ ابن خلکان، همان، ج 3، ص 307.
47. ابن خلکان، همان، ج 3، ص 307/ ياقوت حموي، همان، مجلد 7، جزء 13، ص 98.
48. ابن نديم، همان، ص 128.
49. شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 19.
50. همان، ص 193.
51. ر.ک: همان، ج 1، ص 17-23/ ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، 1405 ق، ص 17-19.
52. ر.ک: ابوالفرج اصفهاني، همان، ص 18-19/ شيخ مفيد، الارشاد، ص 22-23.
53. ر.ک: ابوالفرج اصفهاني، همان، ص 18/ شيخ مفيد، همان، ج 1، ص 11.
54. ابوالفرج اصفهاني، همان، ص 17.
55. ابن نديم، همان، ص 105.
56. شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 227-243/ ابوالفرج اصفهاني، همان، ص 333-336.
57. شيخ مفيد، همان، ج 2، ص 261-263/ ابوالفرج اصفهاني، همان، ص 375-377.
58. شيخ مفيد، همان، ج 2، ص 259-261/ ابوالفرج اصفهاني، همان، ص 375.
59. شيخ مفيد، همان، ج 2، ص 270-271/ ابوالفرج اصفهاني، همان، ص 377-378.
60. شيخ مفيد، همان، ج 2، ص 16-17/ ابوالفرج اصفهاني، همان، ص 48.
61. شيخ مفيد، همان، ج 2، ص 172/ ابوالفرج اصفهاني، همان، ص 88.
62. شيخ مفيد، همان، ج 1، ص 37.
63. خطيب بغدادي، همان، ج 3، ص 31/ ذهبي، ميزان الإعتدال، [بي تا]، ج 3، ص 671.
64. نجاشي، همان، ص 394؛ خطيب بغدادي، همان، ج 3، ص 26 و ذهبي، ميزان الإعتدال، ج 3، ص 670.
65. خطيب بغدادي، همان، ج 3، ص 30/ ذهبي، ميزان الإعتدال ، ج 3، ص 670.
66. خطيب بغدادي، همان، ج 3، ص 31/ ذهبي، ميزان الإعتدال، ج 3، ص 670-671.
67. نجاشي، همان، ص 395/ شيخ طوسي، الفهرست، ص 151.
68. شيخ مفيد، الارشاد، ج 1، ص 33 و 39.
69. نجاشي، همان، ص 395.
70. نجاشي، همان، ص 64/ خطيب بغدادي، همان، ج 7، ص 421/ ذهبي، ميزان الاعتدال، ج 1، ص 521.
71. نجاشي، همان، ص 64/ خطيب بغدادي، همان، ج 7، ص 421.
72. نجاشي، همان، ص 64 و 442.
73. نجاشي، همان، ص 442/ شيخ طوسي، الفهرست، ص 179/ آقابزرگ تهراني، همان، ج 24، ص 135.
74. همان، ج 2، ص 378.
75. رجال الطوسي، ص 465/ خطيب بغدادي، همان، ج 7، ص 421، رجال ابن داود، 1392 ق، ص 239.
76. ر.ک: شيخ مفيد، الارشاد، ص 140، 151، 160، 163، 166، 171، 232، 233، 245 و 260.
77. نجاشي، همان، ص 422/ زرکلي، همان، ج 7، ص 257.
78. همان.
79. نجاشي، همان، ص 422.
80. همان.
81. ر.ک: شيخ مفيد، الارشاد، ج 1، ص 29، 43-45 و 47.
82. رجال الطوسي، ص 458/ علامه حلي، رجال، ص 31.
83. نجاشي، همان، ص 123.
84. همان/ علامه حلي، همان، ص 31.
85. رجال الطوسي، 1381 ق، ص 458/ شيخ طوسي، الفهرست، ص 42/ نجاشي، همان، ص 123.
86. ر.ک: شيخ مفيد، الارشاد، ج 1، ص 45؛ ج 2، ص 194 و 199 (زندگاني امام صادق (ع))؛ 221 و 223 (زندگاني امام کاظم (ع)) و صفحاتي که مربوط به زندگاني امام رضا (ع) است.
87. وي محمدبن يعقوب کليني در گذشته به سال 229 ق، و صاحب کتاب ارجمند کافي از کتب اربعه شيعه است. براي اطلاع بيشتر، ر.ک: نجاشي، همان، ص 377/ رجال الطوسي، ص 495.
88. نجاشي، همان، ص 265.
89. شيخ طوسي، الفهرست، ص 96.
90. شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 370.
91. نجاشي، همان، ص 307.
92. ر.ک: شيخ مفيد، الامالي، ص 104، 106، 114، 116، 121، 134، 139، 145، 152، 161، 175، 288، 294، 301 و 312.
93. شيخ مفيد، الفصول المختارة، 1414 ق، ص 167-182.
94. همو، الارشاد، ج 1، ص 30-31.
95. خطيب بغدادي، همان، ج 3، ص 262/ ابن حجر عسقلاني، لسان الميزان، ج 5، ص 434/ زرکلي، همان، ج 7، ص 104.
96. همان.
97. ر.ک: شيخ مفيد، الارشاد، ج 1، ص 34 و 36.
98. خطيب بغدادي، همان، ج 2، ص 159/ ابن جوزي، المنتظم، 1412، ج 15، ص 88.
99. خطيب بغدادي، همان، ج 2، ص 158. ابن جوزي، همان، ج 15، ص 88/ ياقوت حموي، همان، مجلد 9، جزء 18، ص 103.
100. نجاشي، همان، ص 394/ زرکلي، همان، ج 6، ص 71.
101. همان.
102. نجاشي، همان، ص 394/ ياقوت حموي، همان، مجلد 9، جزء 18، ص 104.
103. ر.ک: شيخ مفيد، الارشاد، ج 1، ص 33.
104. ابن نديم، همان، ص 146/ خطيب بغدادي، همان، ج 3، ص 136/ ذهبي، ميزان الإعتدال، سال [بي تا]، ج 3، ص 673.
105. ابن نديم، همان، ص 146/ ياقوت حموي، همان، مجلد 9، جزء 18، ص 268.
106. خطيب بغدادي، همان، ج 3، ص 135/ ذهبي، ميزان الإعتدال، ج 3، ص 673.
107. ابن نديم، همان، ص 148/ ياقوت حموي، همان، مجلد 9، جزء 18، ص 270.
108. ياقوت حموي، همان/ خطيب بغدادي، همان، ج 3، ص 135.
109. ر.ک: شيخ مفيد، الارشاد، ج 1، ص 32، 40-41 و 43/ همو، الامالي، ص 14، 61، 86، 94، 113، 120، 124، 127، 138، 142، 159 و 167.
11. ر.ک: شيخ مفيد، الارشاد، ج 1، ص 31/ همو، الامالي، ص 91.
111. شيخ مفيد، الارشاد، ج 1، ص 17.
112. همان، ج 2، ص 32.
113. ابو مخنف، وقعة الطف، ص 9.

منابع
- ابن جوزي، ابوالفرج عبدالرحمن بن علي، المنتظم في تاريخ الامم و الملوک، تحقيق محمد عبدالقادر، عطا و مصطفي عبدالقادر عطا؛ 18 جلد، بيروت، دارالکتب العلمية، 1412 ق.
- ابن حجر عسقلاني، شهاب الدين احمد بن علي، لسان الميزان، بيروت، مؤسسة الأعلمي، 1406 ق، چاپ دوم.
- ابن خلکان، ابوالعباس أحمد بن محمد، وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان، تحقيق احسان عباس، بيروت، دار صادر، 1414 ق.
- ابن داود حلّي، تقي الدين حسن بن علي، رجال ابن داود، نجف، المطبعة الحيدريه، 1392 ق.
- ابن نديم، أبوالفرج محمد بن اسحاق، الفهرست، تحقق رضا تجدد، [بي جا، بي نا، بي تا].
- ابوالفرج اصفهاني، علي بن حسين، مقاتل الطالبين، به کوشش کاظم مظفر، قم، انتشارات رضي، 1405 ق.
- أبو مخنف أزدي، لوط بن يحيي، مقتل الحسين (ع) (وقعة الطف)، تحقيق محمد هادي يوسفي غروي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم، 1417 ق، چاپ سوم.
- حلّي، جمال الدين حسن بن يوسف، رجال العلامه، به کوشش سيد محمد صادق بحرالعلوم، قم، انتشارات رضي، 1402 ق.
- خطيب بغدادي، أحمد بن علي، تاريخ بغداد أو مدينه السلام، بيروت، دارالکتب العلميه، [بي تا].
- ذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد، العبر في خبر من غبر، تحقيق محمد سعيد بن بسيوني زغلول، بيروت، دارالکتب العلميه، [بي تا].
- ـــــــــــــــــــــــ، ميزان الإعتدال في نقد الرجال، تحقيق علي محمد بجاوي، بيروت، دارالفکر، [بي تا].
- زرکلي، خيرالدين، الأعلام، بيروت، دارالعلم للملايين، 1992 م، چاپ دهم.
- سمعاني، ابوسعد عبدالکريم بن محمد، الأنساب، تحشيه محمد عبدالقادر عطا، 6 جلد، بيروت، دار الکتب العلميه، 1419 ق.
- سيد مرتضي، علي بن حسين موسوي، الفصول المختاره من العيون و المحاسن، قم، المؤتمر العالمي لألفية الشيخ المفيد، 1413 ق.
- تهراني، محمد محسن آقا بزرگ، الذريعه إلي تصانيف الشيعه، 26 جلد، بيروت، دار الأضواء، 1406 ق، چاپ دوم.
- طوسي، أبوجعفر محمدبن حسن، الفهرست، به کوشش سيد محمدصادق بحرالعلوم، قم، انتشارات شريف رضي، [بي تا].
- ـــــــــــــــــ، رجال الطوسي، تحقيق محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، مکتبة الحيدرية، 1381 ق.
- کتبي، محمدبن شاکر، فوات الوفيات، تحقيق احسان عباس، بيروت، دار صادر، [بي تا].
- مفيد، محمد بن محمد، الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، تحقيق مؤسسة آل البيت لإحياء التراث، قم، المؤتمر العالمي لألفية الشيخ المفيد، 1413 ق.
- ـــــــــــــــــــــــ، الفصول المختارة، تحقيق سيد ميرعلي شريفي، بيروت، دارالمفيد، 1414 ق.
- ــــــــــــــــــــــ، الأمالي، تحقيق علي اکبر غفاري و حسين استاد ولي، قم، مؤسسة نشر الاسلامي، 1413 ق، چاپ دوم.
- ـــــــــــــــــــــ، الجمل و النصره لسيد العتزة في حرب البصره، تحقيق سيد علي ميرشريفي، قم، المؤتمر العالمي لألفية الشيخ المفيد، 1413 ق.
- نجاشي، أبوالعباس أحمد بن علي، رجال النجاشي، تحقيق سيد موسي شبيري زنجاني، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1407 ق.
- ياقوت حموي، ابوعبدالله بن عبدالله، معجم الادباء، بيروت، دار احياء التراث العربي.
منبع: تاريخ در آيينه ي پژوهش، شماره ي 19




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.