من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم

محتسب داند که من اين کارها کمتر کنم من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم توبه از مي وقت گل ديوانه باشم گر کنم من که عيب توبه کاران کرده باشم بارها
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
روي بنما و مرا گو که ز جان دل برگير
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم

شاعر : حافظ

محتسب داند که من اين کارها کمتر کنم من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
توبه از مي وقت گل ديوانه باشم گر کنم من که عيب توبه کاران کرده باشم بارها
سر فروبردم در آن جا تا کجا سر برکنم عشق دردانه‌ست و من غواص و دريا ميکده
داوري دارم بسي يا رب که را داور کنم لاله ساغرگير و نرگس مست و بر ما نام فسق
تا ز اشک و چهره راهت پرزر و گوهر کنم بازکش يک دم عنان اي ترک شهرآشوب من
کي نظر در فيض خورشيد بلنداختر کنم من که از ياقوت و لعل اشک دارم گنج‌ها
کجدلم خوان گر نظر بر صفحه دفتر کنم چون صبا مجموعه گل را به آب لطف شست
عهد با پيمانه بندم شرط با ساغر کنم عهد و پيمان فلک را نيست چندان اعتبار
کي طمع در گردش گردون دون پرور کنم من که دارم در گدايي گنج سلطاني به دست
گر به آب چشمه خورشيد دامن تر کنم گر چه گردآلود فقرم شرم باد از همتم
تنگ چشمم گر نظر در چشمه کوثر کنم عاشقان را گر در آتش مي‌پسندد لطف دوست
من نه آنم کز وي اين افسانه‌ها باور کنم دوش لعلش عشوه‌اي مي‌داد حافظ را ولي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط