حاج آقا ياسين را دوست داشت

پسر با پدر مو نمي زند. پدر با اطرافيان و مخصوصا جوانان مهربان بود و حالا پسر هم وارث خوش‎اخلاقي پدر شده. فهميدنش زياد سخت نيست. اين را خيلي زود و وقتي ما را «داداش جون» خطاب كرد، فهميديم. سئوال‎هاي‎مان را با مهرباني و خوش‎اخلاقي پاسخ مي داد. با اين كه احساس مي كرديم از طولاني شدن گفت‎و‎گو خسته شده و هر لحظه ممكن است اعتراض كند،
يکشنبه، 10 مرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حاج آقا ياسين را دوست داشت
حاج آقا ياسين را دوست داشت
حاج آقا ياسين را دوست داشت

تهیه کننده : دانيال ابوالحسن معمار




روايت حاج حسن حق‎شناس از پدر

پسر با پدر مو نمي زند. پدر با اطرافيان و مخصوصا جوانان مهربان بود و حالا پسر هم وارث خوش‎اخلاقي پدر شده. فهميدنش زياد سخت نيست. اين را خيلي زود و وقتي ما را «داداش جون» خطاب كرد، فهميديم. سئوال‎هاي‎مان را با مهرباني و خوش‎اخلاقي پاسخ مي داد. با اين كه احساس مي كرديم از طولاني شدن گفت‎و‎گو خسته شده و هر لحظه ممكن است اعتراض كند، ولي او هيچ گلايه اي نمي كرد و تا آخر گفت‎وگو با روي گشاده، از پدر و خاطراتش مي گفت. حجت‎الاسلام حسن حق‎شناس، يكي از پسران آيت ا... حق‎شناس بزرگ است كه اميد زيادي به پيدا كردنش نداشتيم. اما همه چيز به‎طرز غريبي دست‎به‎دست هم داد تا روايت پسر از پدر، اكنون پيش روي شما باشد.
علماي زيادي بوده اند كه حالا فقط در كتاب ها نام‎شان ديده مي شود، ولي انگار نام آيت ا... حق‎شناس هميشه بر سر زبان‎هاست. رمز اين ماندگاري را در چه مي دانيد؟
رمز اين ماندگاري را در دو چيز مي دانم؛ يكي در تهذيب و صيانت نفس و ديگري در اخلاص عمل، گفتار و كردار. اين‎ها خصوصياتي اند كه پدرم از همان دوران نوجواني در پي تحصيل آن‎ها بود. خيلي از علماء اعتراف كرده اند كه سيره عملي آيت ا... حق‎شناس جلوتر از سيره گفتاري‎شان بود. در ضمن، سيره عملي بسياري بعد از خارج شدن از حوزه متوقف مي شود، ولي پدرم تا آخر عمر حتي يك لحظه هم از تهذيب نفس غافل نشدند. ايشان ارتباط بسيار خوبي هم با جوانان داشتند و بسيار خوش‎اخلاق و خوش‎رفتار بودند. شايد يكي ديگر از اسرار ماندگاري نام حق‎شناس همين خصوصيت باشد.

اين خوش‎رفتاري در وجود ايشان ذاتي بود يا تربيتي؟

مسلما اين خصوصيت هم ذاتي بود و هم براي رسيدن به كمال در وجود ايشان تربيت شد. خوش‎اخلاقي ايشان هميشه زبان‎زد اطرافيان بود. معمولا با لبخند صحبت مي كردند و حتي اين اواخر در بيمارستان هم با وجود كسالت و بيماري با روي گشاده از عيادت‎كنندگان استقبال مي كردند. امكان نداشت كه با نوجوان و جواني برخورد كنند و لبخند نزنند. ايشان در بيمارستان حدود 9 - 8 بار ايست قلبي داشتند و دكترها با تعجب مي گفتند كه وقتي بعد از اين ايست‎ها، ايشان به حالت عادي برمي گشتند، باز هم با روي گشاده با ديگران برخورد مي كردند. نمي توان گفت همه اين خصوصيات برجسته اخلاقي، ذاتي بوده است.
خيلي ها اين نقد را وارد مي دانند كه علوم قرآني در محافل درسي مهجور است. در مدتي كه آيت ا... حق‎شناس، مديريت مدرسه فيلسوف‎الدوله و سپهسالار قديم را برعهده داشتند، چقدر به تدريس علوم قرآني توجه مي شد؟
پدرم عمرش را در راه تحصيل و تدريس علوم قرآني گذراندند. ايشان هميشه اين علوم را در صدر برنامه هاي درسي مدارسي كه اداره مي كردند، قرار مي دادند. پايه و اساس مطالبي كه آيت ا... در مجالس موعظه‎شان بيان مي كردند، بر قرآن استوار بود. ايشان هميشه در صحبت‎‎هاي‎شان از قرآن و روايات استفاده مي كردند و بسيار كم از خودشان مي گفتند. اعتقاد داشتند كه اثر گفتار خداوند و اهل‎بيت(ع) روي قلوب جوانان بسيار بيشتر از كلام ديگران است.

شما از نزديك شاهد اعمال و احوال پدرتان در خانه بوديد. ايشان برنامه روزانه اي براي تلاوت قرآن داشتند؟

نه تنها ايشان، بلكه همه اعضاي خانواده به تبعيت از پدرم هر روز به خواندن منظم مقداري از قرآن مي پرداختند. مسلما اين برنامه تلاوت در ماه مبارك رمضان بسيار بيشتر مي شد. آيت ا... طوري در خانواده رفتار كرده بودند كه همه ما با تمام وجود دوست داشتيم در اعمال و رفتار از ايشان پيروي كنيم. خيلي وقت ها پيش مي آمد كه فردي براي ملاقات و صحبت با پدرم كه مشغول تلاوت قرآن بودند، وارد خانه مي شد، ايشان با دست به فرد تازه وارد اشاره مي كردند كه او هم مشغول تلاوت قرآن شود. بعد از آن كه تلاوت‎شان به اتمام مي رسيد با او هم‎صحبت مي شدند.

ساعت هاي خاصي را در روز براي تلاوت قرآن در نظر گرفته بودند يا سوره اي بود كه بيشتر بخوانند؟

ايشان سوره ياسين را يك بار بعد از نماز صبح و يك بار هم شب ها قبل از خواب مي خواندند. علاقه خاصي به اين سوره داشتند و ديگران را بسيار به خواندن اين سوره سفارش مي كردند.
با توجه به اين كه آيت ا... حق‎شناس علاقه زيادي به تحصيل و كسب علم داشتند، قلبا راضي بودند كه به دستور آيت ا... بروجردي از حوزه خارج شوند و براي اداره مسجد امين‎الدوله به تهران بيايند؟
همان‎طور كه گفتم؛ سيره عملي ايشان از سيره گفتاري‎شان جلوتر بود. كمال ادب پدرم به استادان‎شان در قالب عمل به وظايفي كه بر عهده شان مي گذاشتند، ظهور مي كرد. هميشه مقابل اساتيد، متواضع و گوش به فرمان بودند. آيت ا... بروجردي هم از استادان بزرگ آيت ا... حق‎شناس به حساب مي آمدند و به همين دليل ايشان بدون هيچ اعتراضي به تهران هجرت كردند. در ضمن، ايشان درباره آمدن به تهران با حضرت امام(ره) هم مشورت كردند و با تشويق ايشان مواجه شدند.
خبر داريم كه خيلي از اطرافيان آيت ا... حق‎شناس در انجام اعمال ديني از ايشان تقليد مي كردند، ولي چرا مرجعيت فقهي ايشان هيچ‎گاه به‎طور گسترده در عموم جامعه مطرح نشد و ايشان رساله عملي ننوشتند؟
موضوع مرجعيت فقهي ايشان غير‎قابل خدشه است. حدود 12 مرجع به پدرم حكم اجتهاد داده بودند كه ميان آن‎ها نام هاي بزرگي مثل آيات عظام حكيم، خويي، نائيني، زنجاني و ديگران ديده مي شد. اما ايشان هميشه دوست داشتند گمنام بمانند. اساسا گمنامي، مسلك علماي قديم بود. اگر مرجعيت فقهي براي عموم جامعه را به آن‎ها پيشنهاد مي دادند، معمولا واپس مي زدند. آيت ا... حق‎شناس هرچند در علوم ظاهري و فقه به كمال رسيدند و مجتهدي صاحب رأي و فيلسوفي اهل نظر بودند، ولي باز هم دوست داشتند در گمنامي باقي بمانند.
يكي از تكيه‎كلام هاي معروفي كه آيت ا... حق‎شناس ديگران را با آن خطاب مي كرد و در يادها باقي مانده است «داداشي» و «داداش جون» بود. خبر داريد كه اين اصطلاح از چه زماني جزو عادت هاي گفتاري ايشان شد؟
اولين استاد پدرم شيخ محمد حسين زاهد بودند و مرحوم پدر، سلوك اخلاقي را نزد ايشان آغاز كردند. آن بزرگوار هم با اين تكيه‎كلام، ديگران را خطاب مي كردند. آيت ا... حق‎شناس هم از همان دوران از اصطلاح «داداشي» و «داداش جون» در صحبت كردن با ديگران استفاده كردند. اتفاقا اين اصطلاح باعث مي شد كه مخاطبان احساس صميميت و نزديكي بيشتري با پدرم داشته باشند.
خاطره اي به ياد داريد كه نشان‎دهنده ظهور يك خصوصيت اخلاقي ويژه در اعمال و كردار ايشان باشد؟
پدرم واقعا از دروغ و غيبت تنفر داشتند و حتي يك نفر هم اين دو خصلت زشت را در ايشان نديده بود. يك بار ايشان در يك مهماني حاضر شدند كه حدود 400 نفر از اعضاي فاميل و دوستان و آشنايان در آن حضور داشتند. همه به پدرم علاقه داشتند و حضور ايشان در مهماني براي‎شان خيلي مهم بود. بعضي از افراد حاضر در اين مهماني شروع به غيبت كردند. پدرم ابتدا به آن‎ها تذكر داد كه اين گناه را انجام ندهند و وقتي از دست نكشيدن آن‎ها مطمئن شد، مجلس را همراه خانواده ترك كرد. هر چقدر ميزبانان اصرار كردند كه ايشان دوباره برگردند، قبول نكردند. مادرم هم مي گويد كه از 12 سالگي به خانه پدرم رفته و در اين مدت حتي يك دروغ و غيبت هم از ايشان نشنيده است.

توصيه و سفارش ويژه اي هم به شما و ديگر فرزندان‎شان داشتند؟

توصيه دائمي‎شان ارتباط مستمر با قرآن و كلام وحي بود. روي استمرار اين امر هم بسيار تأكيد داشتند و معتقد بودند كه با اين استمرار مي توان به درجات عالي دست يافت. درضمن، عاشق كتاب و مطالعه بودند. هيچ وقت از جهت علمي تعطيلي نداشتند. هميشه ما را به كسب علم و دانش و مخصوصا علوم ديني تا حد اجتهاد توصيه مي كردند. ايشان به ما مي گفتند كه محصل واقعي كسي است كه كتاب از دستش نيفتد و همواره كتابي در دستش باشد. روي رفتار با جوانان و كوچك‎ترها هم تأكيد خاصي داشتند. خودشان هميشه با جوان ها مهربان بودند و به ما هم مي گفتند كه خوش‎اخلاقي با جوانان را هيچ‎گاه ترك نكنيم. به غير از اين‎ها به خواندن نماز اول وقت و نماز شب هم تأكيد مي كردند.

كمي هم از دوران كسالت و بيماري ايشان بگوييد. بيماري ايشان چه بود؟

بيماري ايشان به ريه و دستگاه تنفسي‎شان مربوط مي شد كه در روزهاي آخر، حال‎شان را بسيار وخيم كرد. در ضمن، زخم معده هم داشتند كه علت آن استمرار در روزه گرفتن بود. در طول عمر پربركت‎شان بسياري از ماه هاي رجب و شعبان را به‎طور كامل روزه گرفته بودند. با اين حال دكترها مي گفتند كه هيچ‎وقت بيماري نتوانست بر پدرم غلبه كند.
منبع: هفته نامه پنجره




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.