

دور دنيا با كلاهبرداري
ترجمه : شهاب بيضايي
گفت گو با آدرين برودي ، بازيگر«برادران بلوم» (The brothers Bloom) ساخته رايان جانسن
فيلم با داستان جواني دو قهرمان فيلم آغاز مي شود كه نشان مي دهد كه چطور به عنوان كودكان بي سرپرست از خانه اي به خانه ديگر مي روند و اولين كلاهبرداري هاي خود را انجام مي دهند . بعد جهشي به چند سال بعد استفن و بلوم اتفاق مي افتد . بلوم تصميم مي گيرد دست از كلاهبرداري بكشد و استفن شاهد رفتن و دور شدن اوست.بلوم سه ماه است كه در مونته نگرو زندگي مي كند كه استفن براي درخواست كمك پيش او مي رود تا آخرين كلاهبرداري خودرا انجام دهند. نقشه مربوط به زن ثروتمندي از نيوجرسي به نام پنه لوپه است و آن ها قصد دارند در لباس مبدل دلال اثار هنري دربيايند. بلوم راضي مي شود و هر دو به نيوجرسي مي روند تا پنه لوپه را ببينند. نقشه اوليه اين است که بلوم در يک تصادف ساختگي که با دوچرخه به پنه لوپه مي زند با او ملاقات كند. اما زماني كه دوچرخه او با اتومبيل پنه لوپه برخورد مي كند، اتومبيل پنه لوپه به صخره اي مي خورد و او راهي بيمارستان مي شود. وقتي پنه لوپه از بيمارستان مرخص مي شود، آن دو در منزل او درمورد کارهايي که پنه لوپه در جواني اش كرده و اين كه در خانه محدود بوده است با هم صحبت مي كنند. بلوم در آخر به او سرنخي مي دهد كه او و برادرش قصد دارند روز بعد با كشتي آن جا را ترك كنند و ازخانه بيرون مي رود. روز بعد پنه لوپه خودش را به کشتي مي رساند تا آن دو را ملاقات کند. مردي روي کشتي به او مي گويد که آن دو دلال آثار هنري نيستند، بلکه قاچاقچي آثار هنري هستند. پنه لوپه هم وسوسه مي شود كه وارد ماجرا شود. وقتي كشتي آن ها در يونان پهلو مي گيرد پنه لوپه همراه آن مرد است و ادعا مي كنند كه مي خواهند كتابي قديمي را كه در پراگ مخفي كرده اند معامله كنند . پنه لوپه دو برادر را متقاعد مي كند كه همراه او به پراگ سفر كنند. غافل از اين كه اين ماجرا بخشي از نقشه خود آن هاست . در راه پراگ زماني كه در قطار هستند، پنه لوپه احساسي را كه به بلوم پيدا كرده است ابراز مي كند . روز بعد وقتي به پراگ مي رسند با مردي ملاقات مي كنند كه ادعا مي كند متصدي موزه اي است كه كتاب در آن جا قرار دارد. اين مرد چند ميليون دلار از پنه لوپه مي گيرد و مي رود و بلوم استفن فكر مي كنند نقشه شان با موفقيت به پايان رسيده است، در حالي كه پنه لوپه تصميم مي گيرد واقعا كتاب را بدزدد. امابا انفجار مواد منفجره در قلعه به جاي روشن كردن آژير دود، نقشه با شكست مواجه مي شود. پنه لوپه وارد مي شود و كتاب را پيدا مي كند. بعد آن ها راهي مكزيكو مي شوند جايي كه قرار بود مراحل آخر كلاهبرداري آن ها انجام شود.بلوم تصميم مي گيرد پنه لوپه را از احساسي كه نسبت به او دارد، مطلع كند و بگويد كه آن ها كلاهبردار هستند. اما استفن مانع مي شود و آن دو با هم درگير مي شوند و پنه لوپه آن ها را ترك مي كند. بلوم به مونته نگرو بر مي گردد. پنه لوپه او را پيدا مي كند . اين بار استفن همراه اوست و نقشه يك كلاهبرداري ديگر در سن پترزبورگ را در سر دارند. برادرها راهي سن پترزبورگ مي شوند. روس ها مي خواهند قهرمانان داستان را بكشند و آن ها را به جنگل مي برند. به بلوم گفته اند اين بخشي از نقشه است. سرانجام او استفن را در ساختماني قديمي در حالي كه دست و پايش را بسته اند مي يابد ، در حالي كه چندين مرد مراقب او هستند . او اسلحه اش را بيرون مي كشد و مردان را فراري مي دهد. اما استفن كه تظاهر به مرد بودن مي كرد، يك مرتبه از جا مي پرد، استفن مي گويد اين يك نقشه بوده و پول باجي كه پنه لوپه فرستاده در حسابشان است. اسفتن از بلوم مي خواهد كه به ريو برود. وقتي بلوم مي رود، وقتي بلوم مي رود به نظر مي رسد كه استفن واقعا در حال مرگ است . او در داخل همان ساختمان جان مي دهد و بلوم تازه در مي يابد كه استفن واقعا بد حال بوده و خوني كه روي پيراهنش بوده خوني واقعي بوده. پنه لوپه وبلوم در مزرعه اي با هم صحبت مي كنند و با اتومبيلي از آن جا دور مي شوند.
چه شد كه وارد جريان اين فيلم شديد و با رايان جانسن همكاري كرديد؟
آن ها برايم فيلمنامه را فرستادند و من هم آن را خواندم. با آن ملاقات كردم و كارهاي رايان را ديدم. فيلمنامه و كارهايي كه انجام داده بود من را جذب كرد. ملاقات ما يك ملاقات كاملا عادي بود. نقش پيشنهادي نقش جالبي بود. داستان خوب و منحصربه فرد بود و نظر من را جلب كرد.
چطور خودتان را براي چنين نقشي آماده كرديد؟ آيا فيلم هاي مشابه آن را تماشا كرديد يا سعي كرديد خودتان راهتان را باز كنيد؟
خب اين يك موقعيت منحصر به فرد بود. من معمولا سعي نمي كنم كه ازمنابع ديگري الهام بگيرم يا فيلم هاي ديگر را تماشا كنم.مثلا قبل از اينكه در كينگ كنگ بازي كنم، كينگ كنگ هاي قبلي را نديده بودم. دوست دارم خودم راهم را پيدا كنم. به نظر من درست است كه اين فيلم از دسته فيلم هاي كلاهبرداري است، ولي در عين حال رگه هايي از كمدي و فيلم هاي عشقي و احساسي هم در آن وجود دارد و مجموعه اين ها بود كه من را به خود جذب كرد. من نمي خواستم براي اين فيلم از چيزي تاثير بگيرم.
نام فيلم برادران بلوم است و نام شخصيتي هم كه بازي مي كنيد بلوم است. چرا بلوم در بلوم شده است؟!
ما هم در اين مورد بحث كرديم، نمي دانم چرا. خيلي در اين مورد با هم حرف زديم كه نام كوچك را چه بگذاريم؟ آخر هم همان بلوم را پذيرفتيم؟
زماني كه بچه بوده ايد ظاهراً خيلي حيرت انگيز بوده ايد و حتي كلك هاي تردستي هم مي زده ايد. بلوم هم مانند شما به نظر مي رسد . آيا در نقشتان ازخودتان و خاطرات كودكي تان بهره گرفتيد؟
من در فيلم هاي ديگرم دست به تردستي زده ام. فكر مي كنم اين دسته فيلم ها با فيلم هايي كه در مورد شعبده بازي و سحر و جادو هستند وجه اشتراك هاي زيادي دارند. بيشتر در مورد توهمات و خيال هاي باطل هستند و چشم بندي كردن تا نيرنگ به كار بستن . حداقل براي من مانند اين بود كه چيزي پيدا كنم تا از طريق آن به عمق داستان راه پيدا كنم و سپس به حسي واقعي دست يابم . اگر اين انتقال و دستيابي رخ دهد، آن گاه همه چيز ملموس مي شود، نه اين كه من خودم را چيزي نشان دهم كه نيستم . كار مشكلي بود، ولي هدف اين بود.
با توجه به گذشته شما ، فكر كردم خيلي جالب است كه زماني كه مارك رافالو و ريچل ويتس دست به تردستي مي زنند شما اين كار را نمي كنيد . شما اين ترفندها را به آن ها يابد داده ايد؟
نه ، ايده من نبوده است.در يك صحنه من از ترفندهايي استفاده مي كنم، ولي در فيلم نيست.
زمان فيلم مربوط به دوره كنوني است ، اما لباس هاي دوبرادر، كلاه هايشان و... قديمي به نظر مي رسند . چطور سعي كرديد يك شخصيت بدون زمان را كه ممكن است مربوط به عصر حاضر يا دوره اي ديگر با زماني در ميان اين دو دوره باشد، تصوير كنيد؟
سوال خوبي ست . نمي دانم. من از اين ابهام لذت بردم. تا جايي كه به لباس ها مربوط مي شود از ظاهر آن ها نمي توان فهميد متعلق به كدام دوره هستند. دوره زماني اين فيلم مشخص نيست. شما را به زمان ديگري مي برد. شما جايي در سواحل مونته نگرو هستيد و آدم ها را در كت و شلوار سفيد مي بينيد.
شباهت هايي اساسي بين اين سفر و روابط برادرانه در اين فيلم با نقشي كه در دارجلينگ داشتيد وجود دارد. آيا از ويژگي هاي آن شخصيت در آن فيلم براي نقشي كه دراين فيلم داشتيد استفاده كرديد يا براي متمايز شدن آن ها از هم اقدامي كرديد؟
به نظر من شخصيت ها كاملا متفاوت هستند . ماجراي بلوم خيلي پيچيده تر و تراژيك تر است. مطمئنا من از اين شخصيت تاثير بيشتري گرفتم. جريانات فيلم دارجلينگ به نوعي به من انرژي داد تا نقش بلوم را بازي كنم و اين فيلم بر پايه هاي فيلم قبلي استوار بود.
البته از نظر ساختار اين دو فيلم كاملا با هم متفاوت هستند.
البته من هم شباهت هايي بين آن ها مي بينم. آن سه برادر و برادران بلوم در اين جا همگي دچار بحران هستند .اما راه هاي مقابله آنان با اين بحران ها متفاوت است. بلوم دستخوش تغيير و تحولات بزرگ تري مي شود و مجبور مي شود خودش را بيابد . پنه لوپه و ملاقات او با كسي كه پر از انگيزه زندگي است او را در اين مسير ياري مي دهد. اين همان چيزي است كه بلوم به دنبالش مي گردد.
چرا فكر مي كنيد شور وشوق بلوم براي به دست آوردن يك زندگي متفاوت چندان مهم نيست؟
چون او خودش را نمي شناسد . شخصيتي را در ذهن ندارد تا از او الگو بگيرد. مي دانيد آدم ها وقتي جوان هستند از كسي مانند پدر، مادر يا معلم هايشان الگو مي گيرند، اما او والديني نداشته است. شخصيت هاي خيالي تنها چيزي است كه او دارد. گرفتار مخمصه مي شود و وقتي سياه بازي هايش را كنار مي گذار، در مي يابد كه تا چه حد سرگشته است. او مي خواهد خودش را آزاد و رها سازد،ولي نمي تواند.
شيوه بازيگري تان را چطور با همبازي هايتان هماهنگ كرديد؟
توضيحش سخت است. هنگام همكاري با ديگران ، رمز موفقيت، گوش دادن است. هر چه ارائه مي كنند به آن ها گوش بده و اميدوار باش كه آن ها هم گوش دهند. همبازي هاي من هر دو بازيگران بزرگي بودند ، رابي و رينكو هم همين طور. همه آن ها فوق العاده بودند.
آيا نقشي هست كه دوست داشته باشيد و بخواهيد روي آن كار كنيد؟
چند كار جالب هست، اما هنوز هيچ چيز معلوم نيست.فعلا نمي توانم در موردش حرفي بزنم. اما قصد دارم كمي استراحت كنم و بعد ببينم چه مي شود . اگر نقش هاي جالب و جسورانه باشد، بازي خواهم كرد.
منبع:نشريه صنعت سينما شماره84
/خ