

دستان و تهمينه در هاليوود!
ترجمه: شهاب بيضايي
گزارش توليد «شاهزاده ي پارس: شن هاي زمان» ساخته ي مايك نيوئل
اين فيلم چهارمين اثر والت ديزني است كه به خاطر خشونت و اكشن بودن آن، افراد زير سيزده سال اجازه تماشاي آن را ندارند. به رغم اينكه اين فيلم بطور كلي بر اساس بازي شاهزاده ي پارس: شنهاي زمان ساخته شده عناصر بازي هاي جنگجوي درون و دو تخت پادشاهي نيز در آن با هم تركيب شده است.
دستان، كودك بي خانماني است كه در سرزمين پارس زندگي مي كند. او بعد از يك مبارزه، شجاعت و دلاوري خودش را به نمايش مي گذارد و باعث مي شود كه شاه به او توجه خاص كند و به عنوان جانشين شاه شناخته شود. بنابراين اختلاف دو پسر شاه بر سر تاج خاتمه مي يابد. او با شاهزاده تهمينه همدست مي شود تا شن هاي زمان را از دست نجيب زاده شرور نظام نجات دهد. شن هاي زمان هديه خدايان است كه كنترل زمان به دست آن صورت مي گيرد.
در مارس سال 2004 شركت فيلم جري بروكهايمر تلاش مي كرد تا حقوق بازي ويدئويي شاهزاده ي پارس: شن هاي زمان (2003) را به دست بياورد تا با كمك شركت والت ديزني آن را توليد كند. جان آگست به عنوان تهيه كننده و جردن مكنر به عنوان فيلمنامه نويس در نظر گرفته شدند. نظر مكنر اين بود كه عناصر موفق اين بازي ويدئويي را در اين فيلم بايد استفاده كرد و داستان جديدي خلق كرد. در فوريه 2006 شركت والت ديزني، جفري ناكمنوف را به عنوان نويسنده فيلمنامه استخدام كرد تا فيلمنامه جديدي از اين داستان خلق كند. در نوامبر سال 2007 شركت والت ديزني قبل از اينكه فيلمنامه اي در دست داشته باشد يا حتي يكي از بازيگران را تعيين كرده باشد اعلام كرد كه اين فيلم را در ژوئيه 2009 اكران خواهد كرد. در نوامبر سال 2007 ديزني مذاكراتش را با مايك نيوئل در باب كارگرداني فيلمي براساس فيلمنامه اي از ناكمنوف و مكنر شروع كرد. نيوئل به فيلم هاي بروكهايمر علاقه داشت و عاشق داستان هاي رمانتيك و هيجان انگيز آنها بود. دستيار او نيز قبلاً آن بازي ويدئويي را تجربه و او را در جريان جزئيات قرار داده بود. نيوئل تلاش كرد كه خط داستان را از سبك دو طرفه بودن بازي به يك طرفه بودن رابطه با بينندگان در فيلم تغيير دهد. وقتي فيلمبرداري شروع شد تاريخ اكران فيلم به بيست و هفتم مه 2010 موكول شد.
گماآرترتون براي نقش اول زن (شاهزاده تهمينه) انتخاب شد او مي گويد قبل از شروع فيلم در مادريد اسب سواري ياد گرفته بود. بن كينگزلي در نقش ضد قهرمان داستان، نظام بازي مي كند. آلفرد مولينا در نقش فردي به نام شيخ عمر ظاهر مي شود كه مربي شاهزاده است.
در مارس 2008 مايك نيوئل كارگردان، مراكش را به عنوان محل فيلمبرداري شاهزاده ي پارس انتخاب كرد و تصميم گرفت در استوديوهاي پاينوود لندن، فيلمبرداري را انجام دهد. قرار بود فيلمبرداري در اواسط ژوئن 2008 آغاز شود. تا مه 2008 بازيگران (جيک گيلنهال و گما آرترتون) روي نقش هايشان کار کردند و در ژانويه 2008 فيلمبرداري فيلمنامه ي جديد در مراكش و لندن شروع شد.
داستان شاهزاده ي پارس درباره ي شاهزادهاي در قرون وسطي است كه با شاهزاده ي رقيبش همدست شدهاند و عليه فرمانروايي مبارزه مي كنند كه مي خواهد توفاني ويرانگر برپا كند. وزير مردني دربار، شاهزاده را راضي مي كند كه "شن هاي زمان" را رها كند كه باعث مي شود حكومت منهدم شده و سكنه به ديوهاي وحشي تبديل شوند. به همين دليل شاهزاده سعي مي کند اشتباهاتش را جبران و حکومتش را نجات دهد. همه چيز وابسته به اين است كه اين دو شاهزاده، شن ها را به وسيله "خنجر زمان" به ساعت شني برگردانند يا نه.
فيلمبرداري در مراكش انجام شد كه كار در آنجا براي همه ي افراد گروه بي رحمانه بود: حرارت بالا و تنش هاي زياد و... اما مايك نيوئل همچنان بشاش و شوخ طبع بود. گيلنهال بازيگر نقش دستان درباره اينكه آيا اول از لحاظ فيزيكي خود را براي نقش آماده كرده يا از لحاظ دروني، مي گويد: «من اول از لحاظ فيزيكي شروع به كار كردم، چون خودم ورزشكار هستم، بنابراين اول تمريناتم را شروع كردم. با خودم فكر كردم كه اگر قرار بود چنين فيلمي را بسازم، اول حقهها و حركات را آماده مي كردم و كارهاي عملي را انجام مي دادم. اگر قرار بود روي ديوار راه بروم، واقعاً روي ديوار راه مي رفتم. سعي مي كردم ياد بگيرم چطور اينكار را بدون اين كه آسيب ببينم انجام دهم. هر نقشي به يك نوع آمادگي نياز دارد، نقش دستان هم به تمرين زياد نياز داشت.»
مايكل نيوئل كارگردان در پاسخ به اين سؤال كه آيا خودش قبلاً "شاهزاده پارس" را بازي كرده يا نه، مي گويد: «بله، البته كه بازي كرده بودم. به محض اينكه تصميم گرفتم اين فيلم را بسازم، رفتم و آن را بازي كردم. خيلي هم جدي و با پشتكار آن را بازي كردم. البته اوايل خيلي ناشي بودم و خوب اوضاع را كنترل نمي كردم.»
نيوئل همچنين درباره ي فرآيند ساختن اين فيلم مي گويد: «در ابتدا خيلي نااميد بودم. واقعاً نااميد بودم. اما سعي مي كرديم به اين فكر نكنيم كه چه كاري داريم انجام مي دهيم. من اين را مي دانستم كه داستان بر اساس يك بازي است. من جردن مكنر را كه نويسنده ي آن بازي بود و نقش مؤثري در خلق دو نسخه اول آن داشت، تحسين مي كردم. حالا در دفترم مي نشينم و ساعت ها كتاب هايي در مورد تاريخ ايران در قرن ششم مي خوانم. من و جردن هر دو عاشق تحقيق هستيم و واقعاً به ما خوش گذشت. او داستان را نوشت و به اتفاق آن را ادامه داديم. ما طراح و فيلمبردار فوق العادهاي داشتيم. در تمام مدت تلاش ما اين بود كه دنياي فيلم مان محلي قابل اعتماد باشد، بدون ذره اي بيهودگي و كدورت، كليت داستان عاشقانه است. روابط يك دختر و يك پسر كه عاشق هم هستند. سعي كرديم اين را واقعي نمايش دهيم. من از قبل هم ايران قرن ششم را مي شناختم و براي گيلنهال در اين نقش آينده بسيار خوبي را مي ديدم. شما نمي دانيد كه او چقدر سخت كار مي كرد تا از لحاظ فيزيكي خودش را به نقش نزديك كند. نقش آدم كوچكي در آن بازي ويدئويي كه حالا در اينجا كار مي كند، اسب سواري مي كند، مي جنگد، شكار مي كند و كارهاي يك پهلوان بي نظير را انجام مي دهد. هدفم اين بود كه نقش را به همان اختصاري كه در بازي آمده نمايش ندهم. دوست داشتم واقعاً بجنگد و يك شخصيت اكشن را ايفا كند.»
Twich Film (May 2010)
منبع:مجله ي صنعت سينما، شماره ي 95
/ن