«شهر مقصد نهايي شما» به روايت جيمز ايوري، كارگردان
شهر مقصد نهايي شما اولين فيلم كمپاني مرچنت ايوري است كه بدون تهيه كننده ي معروف اسماعيل مرچنت و نويسنده ي معروف ريچارد رابينز كار شده است. جيمز ايوري كارگرداني و روت پراور جاب والا نويسندگي آن را انجام داده اند.
در اكتبر سال 2009 جيمز ايوري فيلمش را به رم برد و در جشنواره بين المللي فيلم رم، اولين نمايش رسمي جهاني اش را پشت سر گذاشت، بدون اينكه در رقابت قرار بگيرد و بعد در جشنواره ي بين المللي فيلم توكيو در يك نمايش خصوصي نمايش داده شد.
اين فيلم بر اساس رماني با همين نام از پيتر كامرون كه در سال 2002 نوشته شده، ساخته شده است. فيلم ماجراي دانشجوي فارغ التحصيلي (عمر رزاقي با بازي عمر متوالي) را دنبال مي كند كه مي خواهد زندگينامه ي نويسنده اي مرموز به نام جولز گاند را كه سال ها پيش درگذشته بنويسد. او بايد به اروگوئه سفر كند تا بيوه گاند (لورا ليني)، محبوبه اش (شارلوت گينزبورگ) و برادرش (آنتوني هاپكينز) را ملاقات كند و از آنها براي نوشتن زندگينامه او اجازه بگيرد.
مرچينت و ايوري كاملاً برعكس همديگر بودند. مرچنت كه در هندوستان متولد شده، مردي برون گرا و جنب و جوش بود كه همه ي افراد گروه را به حركت وامي داشت، درست مثل غذاهاي پرادويه هندي، اما ايوري كه در آمريكا متولد شده، كم حرف است و بسيار محتاط و اصيل رفتار مي كند. اين دو به همراه هم 47 فيلم ساخته اند و شش بار جايزه اسكار برده اند.
در سال 2005 مرچنت به خاطر زخم معده و خونريزي شديد فوت كرد. شهر مقصد نهايي شما اولين فيلمي است كه ايوري پس از مرگ او به تنهايي ساخته است. اين فيلمساز 81 ساله مي گويد: «اسماعيل در همه ي مراحل طرح فيلم با من همراه بود. ما با هم به آرژانتين رفتيم تا لوكيشنها را پيدا كنيم. بعد به چين رفتيم براي ساخت كنتس سفيد و هنگامي كه به لندن برگشتيم، او فوت كرد. مجبور بودم كنتس سفيد را بدون او تمام كنم. كمي زمان برد تا بهبود پيدا كردم» و درباره ي شهر مقصد نهايي شما مي افزايد:

از بهترينها ياد بگيريم اما تقليد نكنيم
جوان ها در فيلم هاي كارگردان هاي ديگر غوطه ور مي شوند و بيشتر از اين كه سعي كنند هويت خودشان را كشف كنند، از آن ها تقليد مي كنند اين خيلي مهم است كه تا مي توانيم آثار كارگردان هاي ديگر را ببينيم، اما نبايد اجازه بدهيم آن ها ما را به آدم هاي كم رويي تبديل كنند. بايد قبول كنيم كه كارهاي اول در مقايسه با آثار برتر كارگران هاي مهم، بي نقص نيستند و پستي و بلندي بسياري دارند.
شما كارگردان هستيد، نه ديكتاتور
كارگردان بايد آرام و با انگيزه باشد. فكر مي كنم خودم خيلي راحت و آرام هستم. براي اكثر كارگردان ها ساخت فيلم يك مشكل به حساب مي آيد اما براي من اصلاً اين طور نيست. بعضي ها اين طور فكر نمي كنند، اما به نظر من كارگردان بايد با اراده و قوي باشد تا به هدفش برسد.
وقت اتمام ساخت
امروزه فيلم خيلي راحتتر از قبل شده است، كافي ست فيلم را شروع كني و اجازه بدهي خودش پيش برود. اما به هر حال سرمايه است، بايد بداني كي تماش كني. مثل نقاشي نيست كه براي تكميل كردنش سال ها وقت داشته باشي. در ساخت فيلم مجبوري در زمان خودش كار را تمام كني. البته اين نكته بدي نيست. من و اسماعيل معمولاً فيلم هايمان را بعد از اتمام ساخت، تحليل نمي كرديم. من هر وقت مي خواستم براي اصلاح صدا گذاري يا نورپردازي بعد از اتمام ساخت كاري بكنم او اجازه نمي داد و مي گفت تهيه كننده هرگز دوباره به سراغ فيلمي كه قبلاً تمام شده نمي رود، چون خيلي خرج برمي دارد. من در اين نبرد معمولاً بازنده بودم.
لوكيشن
ظاهر فيلم هاي من ناشي از لوكيشن هاي آنها است. يك صحنه بسيار دوست داشتني، اتاقي است با منظرهاي رو به يك مزرعه ي گندم كه جوليان سندز و هلنا بنهام كارتر درآن هستند اين صحنه ي خيلي به موقع فيلمبرداري شد. بعد از ظهر با نور طلايي آفتاب و خشخاش ها و گندم هاي مزرعه. اصلاً فكر نمي كردم اين قدر خوب دربيايد. به همين خاطر هم هست كه كمتر صحنه اي را در استوديو فيلمبرداري مي كنيم. در اين صورت بايد خودت را براي وضع متغير هوا آماده كني و انعطاف پذير باشي. براي بازمانده روز ما از يك لوكيشن خارج از خانه (پارك دورهام) و پنج لوكيشن مختلف داخلي استفاده كرديم. شايد فقط يك معمار مي تواند تشخيص بدهد كه اين لوكيشنها پنج تصوير متفاوت از يك خانه هستند.
قبول كن، هميشه حق با تو نيست
اسماعيل نقش اصلي را در اين كار بر عهده داشت. او خيلي از بازيگران را بدون اينكه به من بگويد انتخاب كرد (غير از بازيگراني مثل جيمز ميسن، مگي اسميت يا جودي دنچ). حالا كيست كه شكايت كند؟ او در فيلم اتاقي با يك چشم انداز خيلي زيركانه عمل كرد. ما حقوق آن را خريديم و كار ديگري لازم نبود انجام دهيم. اما من و روت (پراور جاب والا نويسنده) روي يك فيلمنامه كار مي كرديم كه يك داستان معاصر بود. گفتم ديگر نمي خواهم روي يك فيلم تاريخي كار كنم و خدا را شكر مي كنم كه اين كار را انجام دادم، چون فرصت هاي زيادي براي در استوديو ايجاد كرد. همه گيج شده بودند كه فيلمي كه سه و نيم ميليون دلار هزينه برداشته تا ساخته شود، چگونه هفتاد ميليون دلار در گيشه ها مي فروشد. همه فكر مي كردند رازي در اين كار نهفته است.
فكر جذاب اوليه
همه ي مبارزات و تلاش هاي داستان كه با يك حس بذله گويي لطيف بازگو شده بود، مرا به اين كار جذب كرد. از اين قبيل چيزها خوشم مي آيد. نكته دوم اين بود كه لازم بود اين فيلم در آمريكاي جنوبي ساخته شود. جذابيت رفتن به آمريكاي جنوبي براي ساخت اين فيلم از همه چيز قوي تر بود.
غيبت مرچنت
حالا ديگر مرچنت را در كنارمان نداريم كه از او سوال كنيم و اطمينان پيدا كنيم. او بهترين ياور ما بود. او ما را در هر كاري كه مي كرديم همراهي مي كرد و ابراز رضايت مي كرد. ما بعد از او هيچ كاري نكرديم، مگر آن صحنه هايي كه در مونترال مجددا گرفتيم. اين صحنهها اولين صحنه هايي بودند كه من و روت پس از فوت مرچنت با هم كار كرديم. اما همه چيز خيلي خوب پيش رفت. نيازي نبود در روش كارمان تغييري بدهيم. البته مشكلاتي برايمان پديد آمد در كارهايي مربوط به بانك ها و وام ها. او به اين جور كارها عادت داشت اما من تا حالا با اين كارها سرو كار نداشتم. قبلاً در كنتس سفيد اين كارها را انجام داده بودم، اما آن فيلم در استوديو گرفته مي شد و شركت سوني اسپانسر آن بود و اين نگراني ها را نداشتم. اين مسائل از نوع ديگري بودند حالا مجبور بودم با مسائل ديگري دست و پنجه نرم كنم كه تا به آن زمان به آن ها برنخورده بودم.
فيلمبرداري در آمريكاي جنوبي
ما در حومه ي شهري كوچك فيلمبرداري مي كرديم. حدود نود مايل دور از بوينس آيرس در پامپاس (در علفزاري در آمريكاي جنوبي) بوديم. در راستاي رودخانه اي غول پيكر بين آرژانتين و اروگوئه.
Inside Movies (May 2010)
منبع:مجله ي صنعت سينما، شماره ي 95
/ن