ابن عربي بنيانگذارجهان بيني عرفاني (1)

عرفان يک حوزه مستقل معرفتي است که با روش کشف و شهود به بررسي انسان و جهان مي پردازد و غايت اصلي آن شناخت حق و اسما و صفات اوست .عارف نيز کسي است با سير و سلوک،از منزل بيداري به منزل وصول به حق نائل مي شود .عرفان به دو بخش عملي و نظري تقسيم مي شود .
دوشنبه، 17 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ابن عربي بنيانگذارجهان بيني عرفاني (1)

ابن عربي بنيانگذارجهان بيني عرفاني (1)
ابن عربي بنيانگذارجهان بيني عرفاني (1)


 

نويسنده:علي رنجبرحقيقي




 

 

چکيده :
 

عرفان يک حوزه مستقل معرفتي است که با روش کشف و شهود به بررسي انسان و جهان مي پردازد و غايت اصلي آن شناخت حق و اسما و صفات اوست .عارف نيز کسي است با سير و سلوک،از منزل بيداري به منزل وصول به حق نائل مي شود .عرفان به دو بخش عملي و نظري تقسيم مي شود .
در حوزه ي عرفان (شناخت و خواستن )و (ديدن و رفتن )به هم آميخته است .عرفان نظري شبيه به فلسفه و نوعي جهان بيني است .
عرفان نظري بعنوان يک نظام معرفتي و جهان بيني مخصوص ،بوسيله محي الدين ابن عربي تأسيس گرديد .
ابن عربي آثار زيادي دارد ؛از آثار وي «فتوحات مکيه »و «فصوص الحکم »از همه مهمتر و عميقتراست .مروجين عقايد ابن عربي ،به علت اهميت مطالب فصوص الحکم و تاثيرآن درآراي صوفيه معاصر ابن عربي و عرفان بعد ازاو بالغ بر 120شرح و عربي بر آن نوشته اند .
کلمات کليدي :
عرفان ،عارف ،مکاشفه ،عرفان عملي ،سير وسلوک ،عرفان نظري ،جهان بيني عرفاني ،عرفان فلسفي ،شريعت و طريقت .

1-عارف و عرفان
 

عرفان بر وزن «فعلان »مصدرثلاثي مجرد از «عرف يعرف »و درلغت به معناي شناختن ،آگاه شدن ،دانستن پس از جهل و ناداني ،دانشمندي ،صبوري و شکيبايي است که اغلب به مفهوم شناخت معرفت حق تعالي استعمال مي شود .عرفان در اصطلاح علمي است ازعلوم الهي که موضوع آن شناخت حق و اسما و صفات اوست .و بالجمله راه وروشي که اهل الله براي شناخت حق انتخاب کرده اند .«عرفان »مي نامند .عرفان به مفهوم خاص آن يافتن حقايق به طريق کشف و شهود است .(1)عارف نيز کسي بود که حضرت الهي او را به مرتبه شهود ذات و اسما و صفات خود رسانيده باشد و اين مقام به طريق حال و مکاشفه ظاهر گشته باشد نه طريق مجرد علم .(2)

 

دل عارف شناساي وجود است
وجود مطلق او را در شهود است .(3)

عارف کامل نيز کسي است که منزل به منزل طي مراحل کند و با آشنايي کامل از هر منزلي و هرمرتبه اي از منازل و مراتب وجود به منزل و مرتبه ديگري گام نهد تا تمام دايره وجود را در قوس نزول و صعود طي کند و به حضرت معبود که علم مطلق و عقل مطلق است راه يابد .(4)

درهستي دوست چونکه ما نيست شديم
از غايب نيستي چنين هست شديم .(5)

 

2-عرفان عملي و عرفان نظري
 

«عرفان عملي »عبارت است از سير و سلوک انسان ،يا بيان سير و سلوک انسان الي الله .به عبارت ديگر بيان حالات و مقامات انسان در سير به سوي حق که از اولين منزلي که عرفا آن را «منزل يقظه »نام مي نهند ،يعني منزل بيداري تا به آخرين منزل که منزل وصول به حق است و آنها آن را تعبير به «توحيد»مي کنند .«عرفان نظري »يعني جهان بيني عرفاني ،بينش عرفاني ،يعني آن نظري که عارف و عرفان درباره جهان و هستي دارد .يعني طبقه عرفا يک جهان بيني خاصي دارند که با سايرجهان بيني ها متفاوت است .(6)
در واقع عرفان بر اساس «يکي ديدن »و «يکي شدن»استوار است .سالک اين طريقت با شهود باطني ،ضمن يکسونگري ،درجهت يگانه شدن گام بر مي دارد .به همين خاطر ،در حوزه عرفان ،«شناختن و خواستن »و «ديدن و رفتن »به هم آميخته است و عارف با آميزه اي ازآندو ،بستر کمال را در مي نوردد.
مايه اصلي عرفان را «معرفت »و «گرايش »تشکيل مي دهند و هر کدام از آنها فقط به بخشي از عرفان دلالت دارند .عنصر «معرفت »حاوي بينش خاص درباره هستي و انسان و ضوابط حرکت در طريق عرفان است که ازآن به «عرفان نظري »تعبير مي شود .عنصر «گرايش »نيز گوياي حرکت و سير و سلوک عرفاني است که از آن به «عرفان عملي »ياد مي کنند .در وادي عرفان ،معرفت و گرايش به هم پيوند خورده و انفکاک آندو از هم و منحصر کردن معناي عرفان به يکي از آنها ،مفهوم واقعي عرفان را خدشه دارمي کند .«شرف الدين داوود قيصري »مي نويسد :«همانا وصول به آستان قدس ربوبي بر دو قسم عملي و نظري است. و قسم عملي مشروط به قسم علمي است .تا عمل از روي بصيرت باشد .»(7)
بدين ترتيب :عرفان عملي عبارت است از اجراي يک برنامه دقيق و پر مشقت جهت گذشتن از مراحل و منازل و رسيدن به مقالات و احوالي در راه دست يافتن به آگاهي عرفاني و نيل به «توحيد و فنا »و عرفان نظري ،مجموعه تعبيرات عرفا است از آگاهي ها و دريافتهاي شهودي خود درباره حقيقت ،حقيقت جهان و انسان .(8)

3-جهان بيني عرفاني
 

عرفان در مقوله نظري نوعي جهان بيني محسوب مي شود .دراين بعد ،عرفان در کنار ساير حوزه هاي شناختي قرار مي گيرد و همانند جهان بيني ها ،تفسير و ديدگاه خاصي از هستي و انسان ارائه مي دهد .از آنجا که عرفان نظري ،تبيين و تفسير ويژه اي از هستي و انسان را در بر دارد لذا از آن به «جهان بيني عرفاني »تعبير مي شود .به اين ترتيب ،عرفان نظري نوعي جهان بيني است در کنار جهان بيني فلسفي و علمي و ديني که بر پايه کشف و شهود استوار است .اين جنبه از عرفان به فلسفه شباهت دارد لذا بينش اشراقي و دريافتهاي معنوي اهل عرفان را به زبان فلسفي و گفتار فيلسوفانه به تصوير مي کشد به همين خاطر به اين بخش از عرفان «عرفان فلسفي »(9)نيز گفته اند .
اعتقاد به جهان خارج و وحدت واقعي آن ،اساس جهان بيني عرفاني است .از اين منظر ،هستي ظاهري دارد و باطني .ظاهر آن آميخته به کثرت و امواج وجود است و باطن آن وجود محض و مبرا از هر گونه از کثرت مي باشد .بر اساس اين نگرش ،انسان نيز ظاهري دارد و باطني .حواسي در ظاهردارد و حواسي در باطن .با حواس ظاهري ،ظواهر و کثرات را در مي يابد و با حواس باطني ،حقيقت محض و وجود مطلق را شهود مي کند و البته شهود حقيقت هستي ،جز به رها شدن از قيود ظواهر ممکن نخواهد بود .

 

هرچه عارف داند از دل خوانده است
از کتاب و درس دست افشانده است (10)

عرفاي پشمينه پوش و صوفي مسلک ،در سير و سلوک عرفاني خود به سه مرحله معتقدند تا به قرب الهي و حقيقت مطلق برسند :
1-شريعت :ظاهر راه است و به منزله پوسته طريقت و راه محسوب مي شود .
2-طريقت:خود راه است که به منزله باطن شريعت و پوسته حقيقت به شمار مي آيد .
3-حقيقت :پايان راه است که به حقيقت مطلق منتهي مي شود .
گفته شده است :«صوفي شريعت و طريقت را به منزله چراغ و راه مي داند اما هدف او نه راه است و نه چراغ ،بلکه وصول به حقيقت است که ازاين هر دو و ازهرچيز برتر است و آن را حقيقت و حق مي خواند ،»(11)

شريعت پوست ،مغز آمد حقيقت
ميان اين و آن باشد شريعت

خلل در راه سالک نقص مغز است
چو مغزش پخته شد بي پوست نغز است (12)

با اين که عرفان نظري شبيه به فلسفه و نوعي جهان بيني است .ولي بي ترديد مايه اصلي آن را اشراق و کشف و شهود تشکيل مي دهد نه برهان و استدلال .عرفان نظري فقط يک بيان فيلسوفانه که مکاشفات روحاني و دريافتهاي عميق معنوي اصحاب سير و سلوک و اهل عرفان را در معرض ديگران قرار مي دهد .صدرالمتالهين شيرازي ،مي نويسد :
«همانا بزرگان عرفان به وسيله قلب سليم و فطرت پاک و توجه کامل به آستان قدس ربوبي و تواضع و فروتني و توجه آگاهانه به عنايات ويژه خداوندي و توبه و انابه به درگاه احديت به مقام عرفاني و شهود نائل شده اند نه با ترکيب مقدمات و تعريف و محافظت ازضوابط قياسي و رعايت قوانين تصور و تصديق منطقي »(13)
به اين ترتيب بايد گفت :عرفان علمي است که در بخش علمي و نظري ،بر پايه اصول و داده هاي مکاشفه و شهود ،حقيقت وجود و مراتب و تجليات و اسما و صفاتش را به گونه اي منطقي تفسير و تبيين مي کند (14)
 

4-عرفان و برهان
 

عرفان نظري بيان فيلسوفانه و برهاني و منطقي مکاشفات و داده هاي معنوي اهل عرفان است .قيصري در توجيه رابطه عرفان و برهان و علل گرايش جماعت عرفا به بيان فلسفي و منطقي و استدلالي و به تعبيرديگر،تمايل به عرفان نظري را چنين بيان مي کند :
«هر چند اين علم ،علمي است کشفي و دروني که جز صاحبان وجد و شايستگان عيان و شهود ،کسان ديگر از آن بهره اي ندارند ،اما مي بينيم که علماي ظاهري بر اين گمانند که اين علم نه اساسي دارد و نه حاصلي ،بلکه همه ،تخيلات شعري و طامات ذکري است .اينان مي گويند :علماي اين علم را نه دليل و برهاني است و نه مجرد کشفشان موجب هدايت و آگاهي .به همين خاطر بر بيان موضوع ومسائل و مبادي آن پرداخته و برهان و دليلي که آورده ام بدان لحاظ بوده که با مخالفان به روش و اصول مورد قبول خودشان برخورد داشته باشم ،چه آنان کشف و شهود را حجت نمي دانند .پس بايد با ايشان به زبان و منطق خودشان سخن گفت .»(15)
از سخنان قيصري موارد زير قابل استخراج است :
1-در نزد عرفا ،حجت و برهان ،بي مقدار است و حضورگفتارهاي برهاني و بيانات مطابق با ضوابط اصحاب منطق در اين حوزه ،به منظورمقابله با اهل برهان مورد استفاده قرار گرفته است .
2-کشف و شهود و دريافتهاي دروني ،مايه اصلي عرفان را تشکيل مي دهد .چنان که قواعد برهاني نظري نيز تنها براي بيان همين بينش اشراقي و دريافتهاي باطني به کار مي آيد و لاغير .
3-با توجه به بيان قيصري ،عرفان نظري و تعابيرآميخته به قالبهاي برهاني و قياسي در حوزه عرفان ،ازديالوگ اصحاب عرفان با اصحاب برهان حاصل شده است .چنان که فلسفه نيزدراين تبادل پرفايده ،با سود جستن از روح لطيف عرفان و با اتکال به مکاشفات روحاني و تجربيات دروني صاحبدلان ،توانسته با جسارت بيشتر در اثبات و معرفي حقايق غيرمادي گام بردارد و تا حدودي پايه هاي خشک خود را تلطيف نمايد .نتيجه اين تبادل ارزشمند را مي توان در فلسفه سهروردي بويژه در حکمت متعاليه ملاصدراي شيرازي به سهولت دريافت که با پيوند عرفان و برهان ،سازش عرفان و فلسفه را در اوج خود به تصوير کشيدند .

5-ابن عربي ،پدر عرفان نظري
 

عرفان نظري به عنوان يک نظام معرفتي و جهان بيني مخصوص ،با مبادي و مقدمات و مسائل خاص خود ،به وسيله شخصيت بزرگ عرفان اسلامي ،محي الدين ابن عربي تاسيس گرديد .اين شخص بزرگوار که به «ابن عربي »و نيز «شيخ اکبر »معروف است ،عرفان را وارد مرحله جديد کرد و عمر خود را سراين کار گذاشت .(16)ابن عربي که به خاتم الاوصيا و غوث اکبر شهرت دارد بنيانگذار عرفان نظري است .او نخستين کسي است که عرفان را انتظام بخشيد و آن را به صورت يک مکتب فکري منظم و منسجم در آورد و يک بنياد کامل فکري براي عرفان تنظيم نمود .چنان که گفته شده است :
«محيي الدين عربي بنيانگذار عرفان علمي است و کتب متعددي در تصويف و عرفان علمي تصنيف کرده است .محيي الدين به کثرت تاليفات و تصنيف و احاطه به مسائل عرفاني معروف و مشهوراست .محققان از عرفا که بعد ازمحيي الدين پا به عرصه وجود گذاشته اند همه ،شارح کلمات و تحقيقات و تعليمات ارزنده او هستند .احدي هم سنگ و هم پايه او نيست .دانشمندان بعد از او همه ،جيره خوارسفره بي دريغ او هستند و او را سرآمد عرفان اسلامي مي دانند .»(17)
گفته شده است که حکت ذوقي و فلسفه اشراقي شيخ شهاب الدين سهروردي صاحب «حکمه الاشراق »و نيز شخصيت بزرگي مانند صدرالدين شيرازي ،در طرح مباحث مهم و جديد در فلسفه مانند حرکت جوهري و غيره ،تحت تاثير تعليمات وي بوده اند .مي توان از ابن عربي به عنوان «پدر عرفان نظري »نام برد .مثل ايشان در عرفان ،مانند ابن سينا در فلسفه مشاء،سهروردي در حکمت اشراق و ملاصدرا در حکمت متعاليه است .جامي مي نويسد :«شيخ ابن عربي در شب روز دوشنبه هفدهم ماه رمضان سال 560هجري قمري در شهر مرسيه از بلاد اندلس به دنيا آمد و در شب جمعه دهم ماه ربيع الاول سال 638رحلت کرد و ظاهراً در دامنه کوه قاسيون دردمشق که الان به صالحيه مشهور است دقت شد.»(18)

پی نوشت ها :
 

1-رک:لغتنامه دهخدا ،ماده عرفان .
2-شمس الدين محمد لاهيجي ،شرح گلشن راز ،مقدمه و تصحيح و تعليقات محمد رضا برزگرخالقي و عفت کرباسي،ص53،انتشارات زوار ،چاپ1371.
3-رک:محمود شبستري ،گلشن راز ؛به اهتمام صابر کرماني ،ص44،کتابخانه طهوري ،چاپ 1362.
4-ملاصدراي شيرازي ،الشواهد الربوبيه ،ترجمه و تفسيرجواد مصلح ،ص56،انتشارات سروش ،چاپ 1366.
5-رک:علاءالدين سمناني ،خمخانه وحدت ،به کوش عبدالرفيع حقيقت ،ص64،شرکت مولفان و مترجمان ايران ،چاپ1362.
6-رک:مرتضي مطهري ،عرفان حافظ ،صص12و14،انتشاراتصدرا ،چاپ1373(با تلخيص ).
7-رک:مقدمه قيصري بر شرح تانيه ابن فارض ،تفسير و تحليل سيد يحيي يثربي در قالب کتاب عرفان نظري ،ص205،مرکز انتشارات تبليغات اسلامي حوزه علميه قم ،چاپ1374.
8-رک :سيد يحيي يثربي ،فلسفه عرفان ،ص33و34،مرکزانتشارات دفترتبليغات اسلامي حوزه علميه قم ،چاپ1370.
9-رک:عرفان حافظ ،ص14.
10-رک:محمد اسيري لاهيجي ،مثنوي اسرار الشهود ،تصحيح برات زنجاني ،ص172،انتشارات امير کبير ،چاپ1365.
11-رک:عبدالحسين زرين کوب ،ارزش ميراث صوفيه ،ص101،چاپخانه سپهر ،چاپ1373.
12-رک:شيخ محمود شبستري ،گلشن راز ؛به اهتمام صابرکرماني ،کتابخانه طهوري ،چاپ 1362.
13-رک: ملا صدرا ، ايقاظ النائمين ، مقدمه وتصحيح محسن مويدي ،ص 5 ، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، چاپ 1361.
14- رک: ملا صدرا ،مفاتيح الغيب ،ترجمه وتعليق محمد خواجوي،ص 70،انتشارات مولا ،چاپ 1371.
15- رک: شرف الدين داوود قيصري ،رساله التوحيد والنبوه والولايه، شرح يحيي يثربي به ضميمه ،عرفان وتصرف،ص 183،انتشارات دانشگاه تبريز،چاپ 1368.
16- رک : فلسفه عرفان ،ص 34.
17- سيد جلال الدين آشتياني ،شرح مقدمه قيصري،صص43 و 44 ،مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي ،چاپ 1365.
18- نور الدين عبد الرحمن جامي ،نفحات الانس من حضرات القدس،مقدمه و تصحيح محمود عابدي ،ص 554 ،انتشارات موسسه اطلاعات ،چاپ 1370.
 

 

منبع:نشريه پايگاه نور،شماره 11.
ادامه دارد...



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.