
در این نوشتار، با توجه به عنوان خاصی از دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان، حول محور آن به بحث و تحقیق پرداخته شده است و شامل قسمتهای مختلفی چون آیاتی از کلام اللّه مجید، روایات مأثوره، مثال عرفی، شعر، داستان اخلاقی و ... میباشد که در ادامه مطلب، شرحی اخلاقی بر این دعا با تاکید بر مساله شکرگزاری خواهیم داشت.
متن و ترجمه دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان
«اللَّهُمَّ قَوِّنِی فِیهِ عَلَی اِقَامَةِ اَمْرِکَ وَ اَذِقْنِی فِیهِ حَلاوَةَ ذِکْرِکَ وَ اَوْزِعْنِی فِیهِ لِاَدَاءِ شُکْرِکَ بِکَرَمِکَ وَ احْفَظْنِی فِیهِ بِحِفْظِکَ وَ سِتْرِکَ یَا اَبْصَرَ النَّاظِرِینَ».
خدایا در این ماه برای برپاداشتن امرت نیرومند ساز مرا، و شیرینی ذکرت را به من بچشان، و ادای شکرت را به من الهام فرما، و به نگهداری و پوششت نگاهم بدار، ای بیناترین بینندگان.
شکرگزاری
از نشانه های ایمان و بندگی خداوند متعال، «شکرگزاری» نعمت های بی پایان اوست که به بندگان خود عنایت فرموده است. نقطه مقابل آن «کفران نعمت» که عبارت است از نشناختن نعمات الهی و به جا نیاوردن شکر آن و مصرف آن در مصرفی که خداوند راضی نیست.
بندگان واقعی خدا به آنچه که به آنها عنایت شده راضی و شاکر هستند و همواره خود را حتی در مصائب، غرق در نعمت های خدا می دانند. البته امکان شکرگزاری حقیقی از نعمت های بی کران الهی برای کسی مقدور نیست.
از دست و زبان که بر آید
کز عهده شکرش به در آید
آیات مرتبط با شکرگزاری
آیه اول
«لئن شکرتم لازیدنّکم و لئن کفرتم انّ عذابی لشدید»1
اگر شکرگزاری کنید نعمت شما را افزون می کنم و اگر ناسپاسی نمائید قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.
آیه دوم
«و امّا بنعمة ربّک فحدّث»2
از نعمت هائی که خدا به تو داده با پروردگارت سخن بگوی.
آیه سوم
«و من یشکر فانما یشکر لنفسه»3
هر کس شکر کند برای خود سپاسگزاری کرده است.
آیه چهارم
«و کلوا من ما رزقکم اللّه حلالاً طیباً و اشکروا نعمة اللّه ان کنتم ایاه تعبدون»4
پس از آنچه که خدا برای شما روزی کرده است از حلال و طیب بخورید و نعمت خدا ـ را اگر تنها او را می پرستید ـ شکر گزارید.
آیه پنجم
«فکفرت بانعم اللّه فاذاقها اللّه لباس الجوع و الخوف»5
کفران کردند پس خدا ایشان را به گرسنگی و بیم مبتلا ساخت.

روایات مرتبط با شکرگزاری
روایت اول
حضرت امام علی (علیه السلام) فرمودند:
ان لله تعالی فی کل نعمة حقا فمن ادّاه زاده منها و من کفها قصر فیه خاطر بزوال نعمة؛
در هر نعمتی برای خداوند حقی است که هر کس آن را انجام دهد آن نعمت فزونی یافته و هر کس که در ادای آن کوتاهی کند در خطر نابودی آن نعمت قرار می گیرد6.
روایت دوم
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمودند:
ان اللّه عزوجل اذا انعم علی عبد احب ان یری علیه آثار نعمته؛
هر گاه خدا به کسی نعمتی دهد دوست دارد که آثارش را بر او ببیند7.
روایت سوم
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمودند:
اسرع الذنوب عقوبةً کفران نعمة؛
سریع ترین کیفری که دامن گیر انسان می شود کفران نعمت است8.
روایت چهارم
حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
من حمد اللّه علی النعمة فقد شکره و کان الحمد افضل من تلک النعمة؛
کسی که خدا را به خاطر نعمتی سپاس می گوید آن نعمت را شکر گذاشته و همانا سپاسگزاری از خدا با فضیلت تر از خود آن نعمت است9.
روایت پنجم
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمودند:
اول من یدعی الی الجنة الحمّادون الذین یحمدون اللّه فی السّراء و الضّراء؛
اولین کسی که به بهشت خوانده می شود کسی است که خدا را بسیار سپاس می گوید و او را در شادمانی و اندوه شکر می گزارد10.
روایت ششم
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمودند:
ان للنّعم اَوابِد کأوابد الوحش فقیدوها بالشکر؛
نعمت ها فرار کننده هستند همان طوری که حیوانات فرار می کنند پس باید آنها را با شکرگزاری به دام انداخت11.
روایت هفتم
حضرت امام علی (علیه السلام) فرمودند:
ان قوما عبدوا اللّه رغبة فتلک عبادة التّجار و ان قوما عبدوا اللّه رهبة فتلک عبادة العبید و ان قوما عبدوا اللّه شکرا فتلک عبادة الاحرار؛
گروهی برای سود عبادت می کنند که عبادت بازرگانان است، عده ای به خاطر ترس عبادت می کنند که عبادت بردگان است و عده ای نیز برای شکر عبادت می کنند که این عبادت آزاد مردان است.
روایت هشتم
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمودند:
خصلتان من کانت فیه کتب اللّه شاکرا صابرا و من لم یکونا فیه لم یکتبه اللّه شاکرا و صابرا من نظر فی دینه الی من فوقه فاقتدی به و من نظر فی دنیا الی من دونه فحمد اللّه علی ما فضّله علیه به؛
دو صفت هست که در هر کسی باشد خدا او را جزو شاکران و صابران می نویسد و اگر این دو خصلت در او نباشد جزو شاکران و صابران نیست. اول کسی که در امور دینی اش به بالاتر از خودش نظر کند و از آنها الگو بگیرد دوم کسی که در نعمات دنیایش به پائین دست خود نگاه کند و آنچه خدا به او داده شکر کند12.

مثال
مثال استفاده از نعمت های الهی و شکر آن مانند «سرمایه»ای است که پدر در اختیار فرزندش می گذارد تا با آن تجارت کند و به معامله بپردازد. اگر معامله را به ثمر رساند و درست از سرمایه اش استفاده کند برای بار دوم پدر سرمایه بیشتری در اختیارش می گذارد.
اما اگر فرزند رفت و آن پول را بیهوده خرج کرد و در مصارف واهی و یا به ضرر خود مصرف نمود پدر می گوید چرا به او پولی بدهم که او خودش را از بین ببرد و یا چند برابرش را هزینه درمان او کنم؟ مگر من دشمن او هستم که با این پول او را از بین ببرم؟
پس به ناچار دیگر سرمایه ای را در اختیارش نمی گذارد و یا اگر گذاشته، آن را از او باز می گیرد. اگر انسان قدر نعمت های خدا را نداند و با گفتار و رفتارش شکر او را به جا نیاورد خدا آن را از او باز می ستاند.
داستان
بنده شاکر
«مسمع عبدالملک» می گوید: در منی خدمت حضرت امام صادق (علیه السلام) بودیم، که سائلی نزد حضرت آمد. حضرت مشغول خوردن انگور بود و امر فرمود که خوشه انگوری به سائل بدهند. سائل گفت: «من انگور نمی خواهم اگر پول بدهید بهتر است».
حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود: «خدا به تو وسعت دهد» و چیزی به او نداد. بعد از مدتی سائل دیگری آمد و از حضرت تقاضای کمک کرد و حضرت فقط سه حبه انگور به او داد. سائل گرفت و گفت: «الحمد للّه رب العالمین الذی رزقنی»
حضرت امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: «صبر کن!» آن گاه دو کف مبارک خود را از انگور پر کرد و به او داد. سائل گرفت و باز شکر خدا کرد. حضرت باز فرمود: «صبر کن!» و به غلام خود فرمود: «چه مقدار پول همراه داری؟» غلام گفت: «بیست درهم».
حضرت همه بیست درهم را به سائل داد و سائل مجدداً گرفت و شکر کرد و گفت:
«الحمد للّه رب العالمین هذا منّک وحدک لاشریک لک». سپس حضرت به او فرمود: «به جای خود باش!» و پیراهن خود را از تن در آورد و به او داد و سائل گرفت و پوشید و شکر خدای را به جا آورد و از حضرت تشکر نمود و رفت.
مسمع می گوید: «ما گمان می کردیم که اگر آن سائل متوجه آن حضرت نمی شد و پیوسته شکر خدا می کرد، حضرت نیز مدام به او عطا می کرد»13.
قناعت شکر است
«ابو هاشم جعفری» می گوید: مدتی بود در تنگنای اقتصادی بودم و مشکلات زندگی بر من فشار زیادی آورده بود ناچار خدمت حضرت امام هادی علیه السلامرفتم تا ایشان گره از کار من بگشاید.
خدمت ایشان رسیدم اما قبل از اینکه حرفی بزنم به من فرمود: «ای اباهاشم! کدام یک از نعمت های خدا را می خواهی شکر کنی؟
ایمانی که به شما داده تا به واسطه آن بدنت را از آتش دوزخ در امان داری و یا عافیتی که به شما عطا فرموده که در راه اطاعت و بندگی خدا تو را کمک نماید و یا قناعتی که به شما عنایت کرده که از درخواست بیجا از مردم بپرهیزید؟
ای اباهاشم! علت اینکه من ابتدا به سخن کردم این است که شکایت از مشکلات و گرفتاری ها نکنی و این باعث کفران نعمت نشود». سپس دویست درهم به او داد و فرمود: «به همین قناعت کن»14.

داستان علماء
علما و بزرگان دین ما همگی انسان های ساده زیست و قانعی بوده اند و با اینکه می توانستند زندگی مرفهی برای خود مهیا سازند، همواره با قناعت و ساده زیستی، ایام سپری کرده و به نحوی زندگی می کردند.
ملاهادی سبزواری (رحمه الله)
در احوال حکیم «ملاهادی سبزواری» آمده است: «نهار ایشان غالباً یک تکه نان بود که بیشتر از یک سیر از آن را نمی خوردند و یک کاسه دوغ آسمان گون. در اواخر عمر، به واسطه کبر سن و نداشتن دندان، شام شان یک بشقاب چلو با خورشت بی گوشت و روغن بود و به آبگوشت و اسفناج قناعت می کردند15.
ناصرالدین شاه که بعضی از آثار وی را خوانده بود، می خواست او را ببیند و هنگامی که از تهران به مشهد می رفت، در سبزوار توقف نمود و عازم خانه حاج ملا هادی سبزواری گردید و به ملتزمین سپرد که ورود او را اطلاع ندهند و تنها راه خانه دانشمند را پیش گرفت و ملتزمین از عقب ناصرالدین شاه می آمدند.
وقتی ناصرالدین شاه وارد خانه شد هنگام ظهر بود و صاحب خانه بر سر سفره نشسته، می خواست غذا بخورد. شاه قاجار مشاهده کرد که غذای آن دانشمند یک گرده نان است و لقمه های نان را در یک ظرف کوچک که مایعی در آن می باشد فرو می کند و در دهان می گذارد و ناصرالدین شاه فهمید که در آن سرکه است.
کنار سفره بر زمین نشست و از حال صاحب خانه پرسید و در ضمن نظری به اطراف انداخت و مشاهده کرد که در این اتاق جز یک قطعه نمد که بر زمین گسترده شده و سفره را روی آن انداخته، چیز دیگری دیده نمی شود گفت: «آقا من تصور می کردم که زندگی شما خوب است و اینک می بینم که بر نمد می نشینید و نان و سرکه می خورید».
بعد از مدتی صحبت کردن ناصرالدین شاه فهمید که فرش اتاق دیگری که در آن خانه است نیز از نمد می باشد و از حاجی پرسید چرا به آن زندگی محقر ساخته است. و او گفت: «این سه قطعه نمد را هم که کف اتاق انداخته ام باید در جهان بگذارم و این نمدها در دنیا می ماند و من رفتنی خواهم بود».
ناصرالدین شاه گفت: «در این سن که شما دارید نباید غذای شما نان و سرکه باشد» و حاج ملا هادی سبزواری گفت: «کسانی هستند که مستحق می باشند و من به آنها کمک می کنم وبه همین جهت به خود من بیشتر از این نمی رسد»16.
پینوشتها:
1. ابراهیم/7.
2. ضحی/11.
3. لقمان/12.
4. نحل/114.
5. نحل/112.
6. نهج البلاغه /6/184.
7. مستدرک/1/257.
8. مجموعة ورام/2/175.
9. مستدرک /1/386.
10. همان.
11. جامع السعادات/3/239.
12. اقوال الائمة/9/36.
13. بحار/11/87.
14. بحار/50/129.
15. اسرارالحکم/17و16.
16. اسرار الحکم/243.
منبع:
ضیافت نور (پندهای اخلاقی به مناسبت ماه مبارک رمضان)، ابوالفضل هادیمنش، ناشر: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1380ش.