
در سلسله مقالاتی به ویژگیهای رفتاری مدیر شایسته پرداخته میشود.
ارزش قائل شدن برای کار و روابط انسانی برای بقای مدیریت، ضروری است و مدیران با اخلاق و ارزشمدار از محبوبیت بسیاری برخوردارند.
مدیرانی که رفتار معقول و اخلاقی دارند و سنجیده عمل میکنند، همان مدیران مسئولیتپذیر، منضبط و امانتدارند. مدیران موفق در واقع، خدمتگزارند. آنان علاوه بر اینکه خویشتن خود را پرورش دادهاند به توسعه و رشد افراد مجموعه خویش نیز میاندیشند.
ویژگی های عالی رفتاری، که همواره مورد تأکید اسلام بوده و مفاهیم آیات قرآن کریم نیز در بردارنده آن است در مدیریت، اهمیت بسزایی دارد.
به تعبیر قرآن، ثمره ایمان و تقوا در عمل صالح معلوم، و نیت خوب در آثار و جلوه های خود آشکار میشود:
وَ یبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کبِیرًا؛ و به مؤمنانی که اعمال صالح انجام میدهند، بشارت میدهد که برای آنها پاداش بزرگی است. (سوره مبارکه اسراء، آیه 9)
در سلسله مقالاتی به ویژگیهای رفتاری مدیر شایسته پرداخته میشود. مدیران موفق و شایسته دارای اخلاق اسلامی، امانت دار، قانون گرا، مسئولیت پذیر، اطاعت پذیر، برخوردار از نظم و انضباط و انگیزه و روحیه خدمت هستند، تلاش و کوشش آنها را در محیط کار توصیف کرده است و در عین حال آنان را دارای انضباط مالی و سیاسی می باشند که از مناعت طبع والایی برخوردارند.
در این نوشتار، به بیان و شرح روحیه مسئولیتپذیری مدیر که یکی از مهم ترین ویژگی های رفتاری یک مدیر شایسته و کارامد می باشد، خواهیم پرداخت.
مسئولیت پذیری
دهخدا در لغتنامه، «مسئولیّت» را به معنای موظّف بودن و یا متعهّد بودن نسبت به کاری میداند. واژه مسئولیت معمولاً با واژههایی مانند «تکلیف»، «وظیفه» و «حقّ» همراه است؛ چرا که در همه این موارد امری بر عهده شخص است که اجرای آن، لازم و واجب است.در قرآن مجید آیات فراوانی هست که اهمیّت مسئولیتپذیری و وظیفهشناسی را برای انسان بیان کرده است.
ابعاد پاسخگویی در قیامت به قدری وسیع است که حتّی اعضا و جوارح انسان را نیز در بر میگیرد:
اِنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَالفُؤادَ کُلُّ اولئکَ کانَ عَنهُ مسؤولاً1
همانا گوش و چشم و دلها همه مسئولند.
خالق متعال، انسانها را به گونهای آفریده است که توان و تحمل مسئولیت و مشکلات آن را دارد؛ لذا در قرآن میفرماید:
اِنّا عَرَضنا الاَمانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ وَالاَرضِ وَ الجِبالِ فَاَبَینَ اَن یَحمِلنَها وَ اَشفَقنَ مِنهَا وحَمَلَهَا الاِنسَانُ اِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً2
ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم آنها از حمل آن ابا کردند و از آن هراس داشتند امّا انسان، آن را بر دوش کشید. او بسیار ظالم و جاهل بود.
در بسیاری از تفاسیر از امانت الهی به همان تعهّد و پذیرش مسئولیت تعبیر شده است و علّت اینکه این امانت عظیم به انسان سپرده شد این بود که او این توان را داشت که میتوانست ولایت الهی را پذیرا گردد؛ یعنی در جادّه عبودیّت و کمال به سوی معبود لایزال سیر کند.
در فرهنگ اسلام، اصولاً دینداری بدون مسئولیتپذیری و تعهّد معنایی ندارد. پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در اینباره فرمودهاند:
أَلَا کلُّکمْ رَاعٍ وَ کلُّکمْ مسؤول عَنْ رَعِیتِهِ فَالْأَمِیرُ عَلَى النَّاسِ رَاعٍ وَ هُوَ مسؤول عَنْ رَعِیتِهِ وَ الرَّجُلُ رَاعٍ عَلَى أَهْلِ بَیتِهِ وَ هُوَ مسؤول عَنْهُمْ فَالْمَرْأَةُ رَاعِیةٌ عَلَى أَهْلِ بَیتِ بَعْلِهَا وَ وُلْدِهِ وَ هِی مسؤولةٌ عَنْهُمْ وَ الْعَبْدُ رَاعٍ عَلَى مَالِ سَیدِهِ وَ هُوَ مسؤول عَنْهُ3
آگاه باشید که همه شما تا حدودى فرمانروا و نگهبان هستید و در مورد فرمانبرداران خویش مؤاخذ و مسئولید. زمامداران کشور فرمانروایان جامعه هستند و در برابر آن مسئولند. مرد که رئیس خانواده است فرمانرواى زن و فرزندان خویش است و در برابر آنان مسئول است، زن بر کودکان خود فرمانروا و حاکم است و در برابر آنان مسئولیت دارد. آگاه باشید همه شما فرمانروا و نگهبان هستید و همه شما در مورد فرمانبرداران خویشتن مؤاخذ و مسئولید.
کارشناسان علوم رفتارشناسی، انسانها را در ارتباط با مسئولیتپذیری به دو گروه تقسیم می کنند:
انسانهای مسئولیتپذیر که مسئولیت آنچه را انجام میدهند بر عهده میگیرند و بیمسئولیت که در هر وضعیتی از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند. انسانها تحت تأثیر عوامل گوناگون تربیتی و اجتماعی و ... مسئولیتپذیری را میآموزند. کسانی که دستورهای تربیتی یا رفتارهای اجتماعی را فرا نمیگیرند معمولاً وظایف خود را به درستی انجام نمیدهند؛ پیامد تصمیمات خود را در زندگی نمیپذیرند و دیگران را عامل شکستهای خود قلمداد میکنند.
امام علی علیه السلام آنچنان خود را در پیشگاه خدا مسئول میداند که حتّی دریاره آنچه بر زبان میراند، خویش را ضامن می داند و می فرماید:
ذِمَّتی بِما اَقُولُ رَهِینَةٌ وَ اَنا بِهِ زَعِیمٌ4
ذمّه من گرو سخنانی است که میگویم و تمام آنها را ضمانت میکنم.
همین احساس مسئولیت بود که ایشان را به قبول خلافت وادار کرد؛ چنان که میفرمایند:
أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یقَارُّوا عَلَى کظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیتُ آخِرَهَا بِکأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیتُمْ دُنْیاکمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ5
آگاه باشید سوگند به خدایی که میان دانه را شکافت و انسان را خلق نمود اگر حاضر نمیشدند آن جمعیت بسیار (برای بیعت با من) و یاری نمیدادند که حجت تمام شود و نبود عهدی که خدای تعالی از علما و دانایان گرفته تا راضی نشوند بر سیری ظالم (از ظلم) و گرسنه ماندن مظلوم (از ستم او)، هرآینه ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن میانداختم (تا ناقه خلافت به هر جا که خواهد برود و در هر خارزاری که خواهد بچرد و بار ضلالت و گمراهی هر ظالم و فاسقی بشود) و آب میدادم آخِر خلافت را به کاسه اول آن و (چنان که پیش از این بر این کار اقدام ننمودم، اکنون هم کنار میرفتم و امر خلافت را رها کرده و مردم را به ضلالت و گمراهی وامیگذاشتم زیرا) فهمیدهاید که این دنیای شما نزد من خوارتر است از عطسه بُز ماده.
امام علی علیه السلام بارها پیروان خودرا به تقوی در برابر مسئولیتهایی که بر دوش گرفتهاند سفارش کرده و حتّی آنان را در مقابل زمین و حیوانات نیز مسئول دانسته است و میفرماید:
اِتَّقُوااللهَ فِی عِبادِهِ وَ بِلادِهِ فَاِنَّکُم مسئولونَ حَتّی عَنِ البِقاعِ وَ البَهائِمِ وَ اَطِیعوا اللهَ وَ لا تَعصُوهُ6
از خدا بترسید درباره بندگان و شهرهای او (بر کسی ستم نکرده به ویرانی و تباهکاری در زمین اقدام ننمایید) زیرا (در قیامت همه چیز را) از شما میپرسند حتی از زمینها و چهارپایان (سؤال میکنند) و از خدا فرمان ببرید و از او نافرمانی ننمایید.
آن حضرت در خطبه دویست و هفتم نهج البلاغه تنها خداوند را صاحب حقّ میدانند و این حقّ همان اطاعت و بندگی خداست؛ چون همه هستی از آن خدایمتعال است و او مالک همه چیز است. روایات اسلامی در باب مسئولیت و تکلیف بسیار است و دامنه این گفتار اندک، از این رو به هفت مبحثی که در ادامه میآید بسنده میشود.
.jpg)
1. پاسخگو بودن در برابر مردم و ارباب رجوع
انسانها در برابر خداوند، معصومین علیهم السلام، دیگران و خود، مسئولیت دارند. یکی از ابعاد مسئولیتپذیری، پاسخگو دانستن خویش نسبت به اربابرجوع در حیطه کار است.پاسخگویی به نوعی التزام و پایبندی صاحبان قدرت و مقام به حسابپسدادن یا پذیرش مسئولیتِ اقدامات خویش است. دین مبین اسلام، که حکومت را همچون امانتی در دست حاکمان و کارگزاران حکومت میداند، نظارت بر چگونگی استفاده و نگهداری از این امانت و ضرورت پاسخگویی در برابر این امانت را از مسلمات مبانی سیاسی اسلام به شمار میآورد. فرد مسئول و مدیر، حتی باید پاسخگوی رفتار و کردار کارمندان تحت امر خود باشد. پسندیده نیست مدیری مدعی شود که عیب و نقص از وی نبوده و به فلان کارمند مربوط است.
همان طور که در بخش روابط اجتماعی قسمت «پاسخگو دانستن خود نسبت به دیگران» گفته شد، نهادینه شدن پاسخگویی برای این که از خطاها کاسته، و از بروز اشتباهات جلوگیری شود، مفید و ضروری است. احقاق حقوق اربابرجوع نیز از مهمترین مزیتهای پاسخگویی کارگزاران است.
پاسخگویی ملزومات و شرایطی دارد که بدون آنها امکان پاسخگو بودن نیست:
۱ـ نخستین و مهمترین مبنا و پیش زمینه پاسخگویی، نظارت است به گونهای که بدون نظارت، پاسخگویی معنا پیدا نمیکند و عملاً تا نظارتی نباشد، نمیتوان افراد و نهادها را به پاسخگویی فراخواند.
۲ـ دومین مبنای پاسخگویی، شفافیت است. بدون وجود شفافیت در تمام کارها پاسخگویی نمیتواند منشأ آثار و نتایج مثبت باشد. شفافیت در نظام سازمانی سهم بزرگی در به وجود آوردن مدیریت صحیح دارد.
۳ـ سومین مبنای پاسخگویی که میتواند نظام پاسخگویی را به نتیجه برساند و استمرار، تداوم و صحت آن را تضمین کند، رسیدگی به شکایت است. پس از تدوین نظام پاسخگویی باید موارد تخلف به طور جدی پیگیری، و به ارباب رجوع اطمینان داده شود که در صورت تضییع حقوقشان افراد متخلف مجازات خواهند شد.
به طور کلی پاسخگویی در مقابل ذینفعان بیرونی زمانی میتواند کاملاً منطقی به اجرا گذاشته شود که سازمانها از نظام پاسخگویی مناسبی در ساختار و تشکیلات خود برخوردار باشند تا به اتکای آن بتوانند تمهیدات و ملزومات پاسخگویی را فراهم آورند.
امام علی علیه السلامبرای اطمینان از پاسخگویی اداری، تشکیلاتی را به نام دارالقصاص به منظور رفع کاستی در عملکرد مدیران ایجاد کرده بودند. امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد پاسخگویی به ارباب رجوع به مالک رحمه الله سفارش میفرمایند:
وَ اجْعَلْ لِذَوِی الْحَاجَاتِ مِنْک قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِیهِ شَخْصَک وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً فَتَتَوَاضَعُ فِیهِ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَک وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَک وَ أَعْوَانَک مِنْ أَحْرَاسِک وَ شُرَطِک حَتَّى یکلِّمَک مُتَکلِّمُهُمْ غَیرَ مُتَتَعْتِعٍ7
مقداری از وقت خود را برای مراجعهکنندگان نیازمند قرار بده و خویش را برای شنیدن سخنانشان آمادهسازند؛ در جمع آنان بنشین و برای خشنودی خداوندی که تو را آفرید در برابرشان فروتن باش و سپاهیان و همکاران و نگهبانان و پاسداران خود را از حضور در آن مجلس دور بدار تا بدون ترس و نگرانی، سخن دل خویش را بگویند.
کارکنان نیروی انتظامی، که خود را خدوم مردم میدانند، به این نکته توجه دارند که باید نیازهای مراجعهکنندگان را برآورد و هر خدمتى که از دستشان برمىآید از دیگران دریغ ندارند؛ چنینکارى، هم خشنودى خدا را در پىدارد و هم سبب همبستگى، تألیف قلوب، صفا و صمیمیت و افزایش مهر و محبت مىگردد.
در روایتى از امام صادق علیه السلام آمده که خداوند عزو جل فرموده است:
الْخَلقُ عِیالى فَاحَبُّهُم الَىَّ الْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ اسْعاهُم فى حَوائِجِهَمْ8
مردم عیال منند. محبوبترین آنها نزد من کسى است که بیش از همه به مردم مهربان باشد و کوشش بیشترى در رفع نیازمندىهاى آنان کند.
امام حسین علیه السلام مىفرمایند شنیدم که امیرمؤمنان علیه السلام از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم چنین نقل کرد:
مَنْ سَعَى فِی حَاجَةِ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ فَکأَنَّمَا عَبَدَ اللَّهَ تِسْعَةَ آلَافِ سَنَةٍ صَائِماً نَهَارَهُ قَائِماً لَیلَهُ9
هر کس که در براوردن نیاز برادر مؤمنش بکوشد، گویى نه هزار سال با روزهدارى و شبزندهدارى خدا را عبادت کرده است.
امام على علیه السلام خود نیز در دستورالعمل حکومتى به مالک اشتر رحمه الله چنین دستور دادند:
وَ اشْعِرْ قَلْبَک الرَّحْمَةَ لِلرَّعیةِ وَ الَمحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطفَ بِهِمْ10
دلت را سرشار از مهربانى و دوستى و لطف به مردم و زیردستان کن.
بر این اساس، معصومین علیهم السلام همه همت خویش را در راه خدمت و رفاه و حل مشکلات مردمی که به آنان مراجعه و اظهار نیاز میکردند به کار مىبردند و چون پدرانى دلسوز، همه مسلمانان را فرزندان خویش مىدانستند و آسایش آنان را بر راحتى خود ترجیح مىدادند. در سازمانی که مسئولان، خود را خدمتگزار مردم میدانند، پاسخگویی در صدر اهداف مدیریتی قرار دارد. مقام معظم رهبری مدظله العالی درباره آمادگی و توانایی نظام برای پاسخگویی میفرمایند:
«خواهشمندم نیروهای انقلاب را برای حل مشکلات جامعه با هم متحد نموده تا از افتراق بپرهیزند؛ زیرا نظام ما باید در دو بعد فکر و عمل به همه پاسخ گوید.»11
.jpeg)
2. با ارزش داشتن شغل
آیین اسلام به کار ارزش فراوان مىدهد و معتقد است براى انسان بهرهاى جز سعى و کوشش او نیست. در هر سازمان باید به کار و تلاش تکیه کرد که صِرف نظریهپردازی، منشأ اثر نمى شود و هر نوع پیشنهاد و طرح بدون پشتوانه عملى در روند تکاملى مجموعه تأثیری نخواهد داشت. باید تأثیر طرح را در اجرای آن ثابت نمود و دانست که برای پیشرفت کارها باید پس از برنامهریزی منسجم، کار و تلاش مضاعف به خرج داد. حضرت امام صادق علیه السلام مىفرمایند:ما جَعَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بَسْطَ اللِّسانِ وَ کفَّ الْیدِ وَ لکنْ جَعَلَهُما یبْسَطانِ مَعاً وَ یکفَّانِ مَعاً12
خدا، زبان را براى گشادن [گفتن] و دست را براى بستن [کار نکردن] نیافریده است، بلکه باید این دو عضو با هم گشاده و با هم بسته شوند.
چند عامل میتواند اهمیت و ارزشمندی مشاغل را در نظر مدیران و کارکنان سازمانی بهتر آشکار سازد تا به تبع آن حس مسئولیتپذیری نیز ارتقا یابد.
یکی از ملاکهای با ارزش و از ویژگیهاى کار در نظام اقتصادى اسلام شایسته و مفید بودن آن است؛ یعنى کسى که کارى انجام مىدهد باید به حال جامعه کنونى و آینده مفید باشد و از کارهاى پراکنده و بىفایده پرهیز کند و وقت و نیروى خود را به هدر ندهد.
حضرت على علیه السلام مىفرمایند:
الْعاقِلُ مَنْ لا یضیعُ لَهُ نَفَساً فیما لا ینْفَعُهُ وَ لا یقْتَنى ما لا یصْحَبُهُ13
عاقل کسى است که (حتى به اندازه) یک نَفَس به کار بىسود نپردازد و چیزى که با او نماند، گرد نیاورد.
یکی دیگر از این عوامل، شناخت زوایای مهم و فواید شغل مورد نظر است. اگر فرد شاغل به اهمیت وجودی کار خود و تأثیر مفید آن در اجتماع پی ببرد، حس مفید بودن را درک، و به جایگاه خود در سازمان افتخار خواهد کرد. اندیشیدن به چشماندازهای سازمان و اهداف آن هنگام کار و فعالیت به حس باارزش دانستن فعالیتها کمک می کند.
مقام معظم رهبری مدظله العالی در گفت و شنودی صمیمانه با جوانان، خدمت به جامعه را به عنوان هدف معرفی نموده و فرمودند:
«شما در جامعه، هر شغلی انتخاب کنید که به نفع مردم باشد، لابد درآمدی هم دارد، لابد زندگی مناسبی هم همراه آن هست، اما وقتی شما این را انتخاب کردید که به جامعه خدمت بکنید برای اینکه امر الهی و دستور دینی را عمل بکنید، خودتان را به آن هدف، نزدیک کردهاید.»14
عامل سوم، رضایت شغلی است. رضایت شغلی، احساسی روانی است که از عواملی نظیر وضعیت محیط کار، روابط حاکم بر محیط کار و عوامل فرهنگی و اجتماعی تأثیر می پذیرد. اگر افراد شاغل در سازمان، رضایت شغلی مطلوبی داشته باشند میتوانند از کارایی، نشاط عمومی و حداکثر بهرهوری برخوردار گردند. چنانچه این امر نباشد از بین رفتن انگیزة تلاش و ایجاد روحیه یأس و دلسردی، طبیعیترین نتیجه آن خواهد بود و در نهایت عوارض آن علاوه بر شخص، متوجه سازمان نیز خواهد شد. بنابراین میتوان با شناخت عوامل ضدانگیزشی در سازمان به افزایش ارزشمندی مشاغل و به دنبال آن به افزایش رضایت شغلی کمک نمود.
به عقیده صاحبنظران رفتار سازمانی، افزایش رضایت از شغل، باعث برانگیختهشدن کارکنان به کار بیشتر میشود و در نتیجه تولید یا خدمات افزایش پیدا میکند. رضایت شغلی بر فرد و سازمان تأثیر متقابل دارد.
هنگامی که خواستها و آرزوهای فرد در سازمان برآورده شود، مسلماً در وی رضایت شغلی ایجاد خواهد شد و او از اشتغال در آن سازمان لذت خواهد برد و طبعاً از تمام تواناییها و استعداد و امکانات خود در راه رسیدن به هدفهای شغلی استفاده خواهد کرد. با شناسایی وضع موجود و عواملی که به گونه ای در رضایت یا عدمرضایت شغلی کارکنان مؤثر است و با ایجاد جوّی مناسب، میتوان رضایت شغلی را برای خود و کارکنان فراهم آورد.
ارزشمندی مشاغل در نظر کارکنان، یکی از عوامل افزایش حس مسئولیتپذیری در آنان است. ارزشمندی مشاغل بدین معناست که کار نباید با اخلاق و اهداف تربیتى اسلام مخالف باشد و مسئولان نباید کارمندان را به کارهایی بگمارند که با اصول اخلاقی سازگار نیست.
کارکنان سازمان نیروی انتظامی نیز وقتی کارهای خود را در راستای دین اسلام ببینند و خود را مفید حس کنند و به عظمت و شأن خدمتی که برای جامعه مسلمین انجام میدهند، بیندیشند و با ارزشمندی آن نزد خداوند و معصومین علیهم السلام آشنا شوند با رغبت بیشتری این بار مسئولیت را بر دوش خواهند کشید.
این سازمان باید بداند که به فرموده امام مؤمنان علی علیه السلام زینت دولت و حکومت، و حصارهای امن و مطمئن مردم جامعه هستند و مردم جز با حضور ایشان، امنیت کامل نخواهند یافت.
.jpg)
3. علاقه و دلسوزی در کارها
یکی از بزرگترین عوامل موفقیت در کارها، علاقه به کار است. کسی که به کاری علاقهمند باشد با تمام توان در انجام دادن آن میکوشد. بر عکس، یکی از عوامل مهم در شکست انسان، نداشتن انگیزه است که نه تنها انسان را به پیشرفت نمیرساند، بلکه روز به روز به شکست و ناکامی نزدیک تر میکند.پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم در نکوهش انجام دادن کار با بیعلاقگی و به اجبار میفرمایند:
إِذا حاکَ فِی نَفْسِکَ شَیْئٌ فَدَعْهُ15
وقتی دل تو از کاری چرکین است از آن چشم بپوش.
بنابراین مدیری کارامد است که به کار خود علاقمند باشد و از صمیم قلب نسبت به آن دلسوزی کند. از این رو، باید تدیبر کارها به کسانی سپرده شود که به ارزش کار خود اعتقاد و انگیزهای از درون داشته باشند.
بزرگترین الگوی ناب مدیریت دلسوز، پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم است. ایشان آنچنان عاشق هدایت مردم بود که گاه از عدم پذیرش آنان به اندازهای متأثر میشد که به فرموده قرآن نزدیک بود جان عزیزش را از دست بدهد:
فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً16
گویی میخواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی؛ اگر به این گفتار ایمان نیاورند!
طبق نقل تفسیر نمونه ذیل این آیه شریفه، رهبران الهی بیش از آنچه تصور شود از گمراهی مردم رنج میبردند و به ایمان آنها عشق میورزیدند؛ از اینکه میدیدند تشنهکامانی در کنار چشمه آب زلال نشستهاند و از تشنگی فریاد میکشند، ناراحت بودند؛ اشک میریختند؛ دعا میکردند؛ شب و روز تلاش و کوشش داشتند؛ در نهان و آشکار تبلیغ میکردند؛ در خلوت و اجتماع فریاد میزدند و از اینکه مردم راه روشن و راست را گذارده به بیراهه میرفتند، غصه میخوردند؛ غصهای جانکاه که گاهی آنها را تا سرحد مرگ پیش میبرد! و البته تا چنین نباشد «رهبری» در مفهوم عمیقش پیاده نخواهد شد!
خداوند متعال در سوره توبه خطاب به مردم میفرماید:
لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ17
به یقین، رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است.
توصیف پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به «مِنْ أَنْفُسِکم» گویای شدت ارتباط پیامبر با مردم است و نیز توصیف آن بزرگوار به «عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم» و همچنین تعبیر «حَرِیصٌ عَلَیکم» به معنای شدت علاقه پیامبر به مردم است. همه این اوصاف بیانگر ویژگی عشق و دلسوزی در پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است.
مقام معظم رهبری مدظله العالی میفرمایند:
«مسلمان ها نسبت به یکدیگر، باید با علاقه و دلسوزی و بدون ذرهای بی تفاوتی، سر و کار داشته باشند. این طور نیست که اگر شما دیدید مسلمانی مورد ابتلا به حادثهای قرار گرفته است از کنار او بیتفاوت بگذرید. نه، همکاری و همدردی و دلسوزی و محبت متقابل بین مسلمانها یکی از کارهای بزرگ رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم بود.»18
تعداد زیادی از افراد وقتی کار جدیدی را آغاز میکنند، بسیار شیفته و علاقهمند آن هستند. اما انگیزه آنها به سرعت کاهش مییابد. این مشکل به اصول و مبانی مدیریت مربوط میشود.
مدیران و فرماندهان برای حفظ علاقه و شیفتگی از ابتدای شروع کار خود، باید اهدافی را که در پی آن هستند، شناسایی، و سپس آنها را برآورده کنند؛ اهدافی مانند امنیت شغلی، موفقیت و افتخار، روابط خوب و پربار با همکاران.
اگر این نیازها برطرف شود، حس علاقمندی نیز افزایش مییابد. مدیران باید بدانند که نتیجه خوب، نتیجه تلاشی خوب و مشفقانه است. لذا باید پس از برطرف کردن موانع علاقمندی با شور و شوقی مضاعف به فعالیت بپردازند و این شور و انگیزه را به دیگران نیز منتقل سازند. امام خمینی رحمه الله بیان کرده اند:
«من به این طلبگی که دارم این شغل خودم را خوب اداره کنم، شما هم که پاسبان هستید هر یک پاسبانی خودتان را خوب انجام بدهید، این خانمها که شغل دیگری دارند، این شغل خودشان را خوب انجام بدهند، وزارتخانهها هم شغل خودشان را خوب انجام بدهند، دهقانها هم شغل خودشان را خوب انجام بدهند، کارگرها هم شغل خودشان را خوب انجام بدهند. وقتی بنا شد همه قشرها اسلامی باشند، همه فکرشان این باشد که یک مملکت اسلامی را اداره بکنند.»19
بنیانگذار انقلاب رحمه الله، پیشرفت و یا انحطاط کشور را به نیروی کار آن کشور و علاقمندیشان وابسته دانسته و فرمودهاند:
«اگر کشوری رو به رشد برود با دست شما کارگران عزیز رو به رشد میرود و اگر کشوری رو به انحطاط برود، باز هم با شماست که رو به انحطاط میرود. با کار نکردن یا کم کار کردن یا علاقه به کار نداشتن است که رو به انحطاط میرود.»20
در نظر داشتن خداوند متعال به عنوان ناظر همیشگی، عامل مهمی در اجرای دلسوزانه کارها است. طبق فرموده مقام معظم رهبری مدظله العالی:
«آن وقتی که شما نسبت به کارتان با علاقه و دلسوزی تلاش میکنید و میدانید که خدا عالم و راضی است در آن صورت شما خوشحال باشید که کارتان تمام شده است و به هدف رسیدهاید. این، صلاح و نجاح و فوز است؛ یعنی رسیدن و دست یافتن به هدف.»21
فرمانده معظم کل قوا در سخنان خویش بیان کرده اند:
«هم مسئولان که انصافا با ایمان و علاقه و دلسوزی و کاردانی و لیاقت، مشغول تلاش و خدمت هستند و هم آحاد و گروههای مردم در بخشهای مختلف، باید این تلاش را ادامه بدهند و ادامه هم میدهند.»22
فعالیتی که برخاسته از اعماق وجود آدمی باشد و با شور و اشتیاق عجین گشته با فعالیتی که تنها برای رفع تکلیف است، نتایج متفاوتی دارد. در بیانات مقام معظم رهبری مدظله العالی آمده است:
«هر کس و در هر کجا که هستیم، وجدان کار را در کاری که به گردن گرفتیم و تعهد کردیم رعایت کنیم؛ چه این کار شخصی یا کاری برای نان درآوردن باشد و چه کاری اجتماعی و مردمی و مربوط به دیگران باشد؛ همانند کارهای مهم اجتماعی و مسئولیتهای کشوری. همه این امور را با برخورداری از وجدان انجام دهیم؛ آن را خوب و دقیق و کامل و تمام انجام دهیم و به تعبیر معروف برای کار، سنگ تمام بگذاریم.»23
.jpg)
4. انجام دادن داوطلبانه کارها
قصد خدمتگزارى در کارهاى مسلمانان و نگران آنان بودن در دین مبین اسلام، ارزش است و پیشوایان دینی همواره بر آن تأکید کردهاند. رسولاللَّه صلّی الله علیه و آله و سلّم در اینباره فرمودهاند:مَنْ أَصْبَحَ لَا یهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیسَ بِمُسْلِمٍ24
کسی که صبح کند و به امور مسلمین همت نگمارد، مسلمان نیست.
حضور در محل کار و کار انجام دادن، آنگاه از ارزش والایى برخوردار است که داوطلبانه باشد. کارکنان و کارمندان سازمان باید با علاقه و شناخت کامل در محل کار حضور یابند و از دستور مدیر و فرمانده اطاعت کنند. نه اینکه به اجبار و برای دریافت صرفا حقوق و مزایا و گذراندن ایام به سازمان رفت و شد داشته باشند. حضرت علی علیه السلام پس از دعوت سپاهیانش به مبارزه و جهاد، مایل است که انتخاب با رغبت آنان همراه باشد؛ لذا میفرمایند:
وَ لَیسَ لِی أَنْ أَحْمِلَکمْ عَلَى مَا تَکرَهُون25
من نمىتوانم شما را به راهى که دوست ندارید اجبار کنم.
در صدر اسلام، جوانان نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم می آمدند و براى حضور داوطلبانه در جبهه اعلام آمادگى مىکردند و بدین ترتیب شوق و رغبت خود را نسبت به حضور در جبهه نشان می دادند و افراد علاقهمندى که داوطلب حضور در جبهه جنگ بودند، مورد تشویق پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم قرار مىگرفتند.
از بیانات امام خمینی رحمه الله در این زمینه است:
«یک وقت این است که یک سازمانی است که این سازمان الزام دارد انسان به اینکه برود بیرون خودش را به خطر بیندازد، یک وقت این است که نه، یک سازمانی که او را ملزم کند نیست، داوطلب است برای اینکه برود و خدمت کند. اینکه ارزش به خدمت و عمل زیاد میدهد همین معناست.»26
مدیری که در رأس هر مجموعه قرار میگیرد علاوه بر اینکه همکاری از همکاران خود شناخته میشود در چشم دیگران اُسوه و الگو نیز به حساب میآید لذا در هر کار و در رسیدن به هر نیّت و مقصودی او عامل سرمشق دهنده به زیردستان به شمار می رود و همه راه و روش و شیوه او را در رفتار خود به کار میگیرند. از این زاویه، مدیر دیگر همکار دیگران نیست بلکه رهبر، مقتدا، مرشد و معلم آنهاست.
5. رعایت حقوق و مصالح سازمانی
تمام افراد سازمان موظفند ضمن حفظ ارزشها، تمامی تلاش خود را در جهت تحقق ارزشها و مصالح سازمانی بکار بندند؛ یعنی تمامی افراد سازمان موظف به رعایت حقوق سازمان و دفاع از آن در هر مقطع و زمان و مکان هستند.اصل بر پاداشتن حق به عنوان یک اصل مدیریتی در کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام بارها به چشم میخورد. در نظر آن حضرت نجات و رستگاری هر کس تنها در عمل نمودن به حق است. ایشان برتری انسانهای حقمدار را نسبت به دیگران اینگونه تبیین میفرمایند:
إِنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ مَنْ کانَ الْعَمَلُ بِالْحَقِّ أَحَبَّ إِلَیهِ وَ إِنْ نَقَصَهُ وَ کرَثَهُ مِنَ الْبَاطِلِ وَ إِنْ جَرَّ إِلَیهِ فَائِدَةً وَ زَادَهُ27
همانا برترین مردم نزد خدا کسی است که عمل به حق را بیشتر دوست داشته باشد از باطل؛ اگر چه حق به او زیان رساند و اندوهگینش کند و باطل سود داشته باشد و بهرهمندش سازد.
در نگاه معنوی، آنچه در نظام اسلامى باید براى مدیر به عنوان اصلى از اصول اولیه مورد توجه و دقت قرار بگیرد، رعایت حدود و حقوق سازمان و بیتالمال و تلاش براى حفظ منافع و مصالح سازمان با رعایت حقوق کارکنان است.
ممکن است در این مسیر برخی از کارکنان، قوانین سازمانی را رعایت نکنند و یا بدون دلیل به ماموریت بروند و یا از مزایای اضافه کار استفاده کنند و در پی دریافت پاداش و مزایایی باشند که حق آنان نیست.
در اینصورت مدیران باید با وضع قوانین از اتلاف حقوق سازمانی جلوگیری، و با افراد خاطی و سودجو برخورد قاطع کنند و همانگونه که حقوق سازمان را از کارکنان مطالبه مىکنند، حقوق کارکنان را نیز از سازمان استیفا کنند و بین سازمان و کارکنان تبعیض قائل نشوند؛ چرا که یکى از عوامل مهم گردهمایى و همکارى افراد در هر سازمان، سود مادّى و برخوردارى از امکانات، حقوق و مزایاى رفاهى، و دوام و پویایى تشکیلات و موفقیت مدیر نیز با آن مرتبط است.
به همین دلیل، مدیر باید در راستای رعایت حقوق و مصالح سازمان بلندنظر و سخاوتمند باشد و حقوق و رفاهیات نیروها را مدّ نظر قرار دهد و در استیفاى آن کوشا باشد؛ رفاه و شادابى زندگى آنان را از خود بداند و رکود و مستمندى آنان را برنتابد.
در روایات اسلامى بر سخاوت مدیران و مسئولان - در چارچوب اختیارات قانونى و مصالح سازمانی - بسیار تأکید شده است به گونه ای که مىتوان از آنها چنین برداشت کرد که سخاوتمندى، لازمه مدیریت و تنگچشمى آفت آن است. امیر مؤمنان علی علیه السلام فلسفه آن را چنین بیان مىکنند:
لا ینْبَغى انْ یکونَ عَلَى الْفُرُوجِ وَالدِّماءِ وَالْمَغانِمِ وَ الْاحْکامِ وَ امامَةِ الْمُسْلِمینَ الْبَخیلُ فَتَکونَ فى امْوالِهِمْ نَهْمَتُهُ28
هرگز روا نیست که انسان تنگنظر بر ناموس، جان، مال، احکام و قوانین و پیشوایى مسلمانان گمارده شود تا حرص و ولع خویش را بر بیتالمال تحمیل کند.
این روایت گویاى این است که مدیران بخیل علاوه بر نادیده گرفتن حق مردم و همکاران به علت حرص و تنگ نظرى، هزینه ها و ریخت و پاشهاى خود را نیز بر بودجه سازمان تحمیل مىکنند.
مدیران باید با احقاق حقوق سازمانی و ترجیح دادن مصالح سازمانی بر منافع فردی، بُعد دیگری از مسئولیت خویش را انجام دهند. هر سازمانی برای خود، مصالح و منافع متفاوتی دارد. مدیران با دانستن این ارزشها و احترام به آن، میتوانند در تمام تصمیمگیریها و برنامهریزیها احقاق حق کنند.
این مصلحتگرایی ابعاد گوناگونی دارد. عدم سوءاستفادههای شخصی یکی از این ابعاد است. رعایت اصول شایستهسالاری در سازمان و عدم اقدامات خودسرانه و دلخواهانه نشانی از این مصلحتگرایی است. در سخنان امام علی علیه السلام به کارگزارانش به عدم تخصیص امتیازات به خود بسیار سفارش شده است.
بُعد دیگر، طرحریزی اهداف اساسی و اولویتبندی آنهاست. مدیر کارامد و مصلحتاندیش وقت خود را صرف کارهای زائد و غیر مهم نمیسازد و طبق منطق و عقل عمل می کند.
مقام معظم رهبری مدظله العالی میفرمایند:
«به همه قشرها و آحاد مردم و هر کس در هر شغل و مسئولیتی که قرار دارد، توصیه میکنم که به تناسب شغل و مسئولیت خود، تقوا و پرهیزگاری را مراعات کنند؛ یعنی توجه نمایند که وظیفه الهی آنها در این شغل و موقعیت چیست و دقیقا آن وظیفه و مسئولیت را عمل کنند.»29
از بیانات امام خمینی رحمه الله در این زمینه حفظ آداب اسلامی است:
«داوطلبانی که برای دفاع از اسلام و دفاع از شرافت اسلامی خودشان به جبههها میروند همه شماها لشکرهای اسلامی هستید، همه شما ارتش امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف هستید. توجه کنید که آن آداب اسلامی را حفظ کنید.»30
.jpg)
6. پذیرش مسئولیت نتایج اقدامات
پذیرفتن مسئولیت یکی از بهترین معیارهای توانایی و بلوغ فرد است. کسی که مسئولیتی را به عهده میگیرد، باور دارد که هر اتفاقی بیفتد، چه خوب و چه بد، خود، موجباتش را فراهم آورده است.قبول مسئولیت نشان دهنده خودباوری و اعتماد به نفس است. شخص مسئول و متعهد به شکست باور ندارد و میداند که اگر بر خود مسلط باشد، موفق میشود؛ در نهایت چیزی از دست نمیدهد، بلکه تجربیات زیادی کسب میکند و به نتایج سودمندی میرسد. آنان که قبول مسئولیت میکنند، نیرومندند و آنان که از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند، افراد ضعیفی هستند که توانایی رویارویی با مسائل را ندارند.
مسئولیتپذیری در نظام اسلامی در عین اینکه وجوه مردمسالار را نیز شامل میگردد به گونه ای با اخلاق و معرفت اسلامی نیز در ارتباط است. مسئولیتپذیری در نظام اسلامی گذشته از وجوه بوروکراتیک و سیاسی صرفاً نوعی عمل بر اساس اصول و باورهای اسلامی است.
بسیاری از آموزههای اسلامی و قرآنی ما مسلمانان نیز بر محوریت و اهمیت بحث مسئولیتپذیری به ویژه در زمینه حکومت تأکید دارد.
هر مدیری نه تنها مسئول اجرای وظایف خاص خودش است بلکه مسئولیت رفتار زیردستان نیز بر عهده اوست. وقتی مدیری معیارهایی را تعیین میکند تا کارها با رعایت آن انجام شود در واقع کارهای زیردستان خود را کنترل می کند و کارکنان را در چارچوب این معیارها پاسخگو میداند. پاسخگویی نقطهای است که اختیار و مسئولیت در آنجا با هم تلاقی میکند. مقام معظم رهبری مدظله العالی در اینباره فرمودهاند:
«فرمانده باید مسئولیتپذیر و مطلع باشد. فرماندهی که بگوید دیگر چه کار کنیم، اینگونه است، این طوری شد، فرمانده قادری نیست. باید آن مسئولیتی را که به او سپرده میشود و او قبول میکند، حقیقتا قبول کرده باشد و تبعات ناشی از آن مسئولیت را بپذیرد. مترتب بر این مسئولیتپذیری، دلسوزی و پشتکار و خستگیناپذیری است.»31
البته مدیران به تنهایی نمیتوانند تمام وظایف مورد نیاز را برای تحقق هدفهای سازمانی انجام دهند؛ بنابراین برای اطمینان از اجرا و تکمیل کارها باید اختیار رسمی را بین اعضای سازمان توزیع کنند. چگونگی توزیع اختیار در سراسر سازمان کلیدی برای تصمیمگیری است. مقام معظم رهبری مدظله العالی در اینباره میفرماید:
«فرمانده باید مسئولیتپذیر باشد. فرماندهی که از دنبال کردن کار خیلی راحت صرف نظر میکند، هرگز فرمانده موفقی نخواهد بود. راهش هم بازرسیهایی است که بایستی پی در پی انجام بگیرد. ابزار بازرسی در دست شماست.
بازرسیها را فعال کنید البته این حرف فقط خطاب به شما نیست. شما این حرفها را به تمام سلسله مراتب فرماندهی تا فرمانده دسته یا هر فرماندهی که باید مراقب حیطه کار خودش باشد، منتقل خواهید کرد.
از یک فرمانده، بیاطلاعی و ناآگاهی از حوزه مأموریت خودش را نمیشود قبول کرد. تلاش، خبرگیری، سؤال، خسته نشدن از این قضیه و نظمپذیری به معنای حقیقی کلمه همان چیزی که از اوائل دائماً به عنوان سلسه مراتب تکرار شده، باید وجود داشته باشد.»32
واگذاری اختیار به معنای انتقال قسمتی از اختیارات و وظایف خاص مدیر و فرمانده سازمان به زیردستان و مدیران واحدهای تابع به منظور تسریع در اجرای کارها و تحقق به موقع هدفهای سازمان است. واگذاری اختیار به زیردستان از مدیر سلب مسئولیت نمیکند و مدیران نمیتوانند با واگذاری کار به دیگران از خود سلب مسئولیت کنند.
حضرت امام علی علیه السلام در بخشی از خطبه سی و چهار میفرمایند:
غُلِبَ وَ اللَّهِ الْمُتَخاذِلُونَ33
به خدا سوگند که هر مسئولیت گریز بیتفاوت، محکوم به شکست است.
در نتیجه، هدف از واگذاری اختیار این است که زیردستان بتوانند در حدود وظایف محول به طور مستقل تصمیمگیری کنند (در هر مورد موظف نباشند از مافوق خود نظرخواهی کنند) تا تحقق هدفهای سازمان را سرعت بخشند. اختیار با مسئولیت و پاسخگویی همراه است. وقتی مدیران از اختیار خود استفاده میکنند؛ یعنی مسئولیت نتایج را میپذیرند و در برابر موفقیت یا ناکامی خود پاسخگو هستند.
هر فرد در هر سازمانی که به کار اشتغال دارد، باید حدود اختیارات خود را بداند و در کاری که به عهده دارد به شدت احساس مسئولیت کند. در این صورت وظیفهاش را به گونه ای مطلوب انجام خواهد داد. هر فرد سازمانی باید بداند کار او به کار دیگران وابسته است و این دیگران کسانی هستند که یا در مقام بالاتر از او قرار دارند و یا در جایگاه پائینتر؛ در هر حال رعایت حقوق و اختیارات آنها بر او، لازم است. حیثیت و اعتبار شغلی افراد مطلبی است که هر فرد سازمانی، باید آن را همواره محترم بشمارد و خود را به رعایت آن ملزم بداند.
بسیار دیده شده است که مدیری در نتیجه ترس از عدم موفقیت در کارها و یا احیانا سرزنش و مجازات به هیچ کاری دست نمیزند؛ این طرز فکر به کلی مردود است؛ زیرا معایبی در بردارد؛ از جمله این که زیردستان نیز به تدریج به آن عادت میکنند و در مجموع، سازمان به سوی رخوت و عدم تحرک سوق داده میشود.
خداوند متعال در سوره مبارکه بقره فرموده است:
تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا کانُوا یعْمَلُونَ34
آنها امتی بودند که درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نیز مربوط به خود شماست و شما هیچگاه مسئول اعمال آنها نخواهید بود.
گرچه مطابق با برخی تفاسیر قرآنی، ظاهراً مخاطب این آیه یهود و اهل کتابند، منطقی است که این حکم مخصوص آنها نیست. همه مسلمانان مشمول همین اصل اساسی هستند و باید هر کس خود را نسبت به رفتار فردی خویش مسئول بداند. با استنباطی که از این کلام الهی میشود باید قبل از هر کاری به پیامد آن خوب فکر کرد. گرچه برخی از اشتباهات با صرف وقت و پشتکار قابل جبران است، بررسی همه زوایای تصمیم و اقدام، راهی عاقلانه برای دستیابی به موفقیت در کار است.
موفقترینها، هیچوقت آنهایی نیستند که بیخطرترین و امنترین راهها را انتخاب میکنند. افراد موفق کسانی هستند که از اشتباهاتشان درس میگیرند. برای چالشهای تازه باید تا آخرین مرحله را در نظر خود مجسم نمود و نتیجه هر چه شد، باید مسئولیت آن را پذیرفت. تنها انسانهای شجاع و مسئول هستند که با پذیرش پیامد کار خود اقدام میکنند. در کلامی معروف آمده است:
«برنده هیچ گاه نمیترسد و ترسو هیچ گاه برنده نمیشود.»
از این رو نباید از کارهای منفی و ناخوشایند حاصل از تصمیمات خود فرار نمود بلکه باید آن را فرصتی برای اصلاح خود و آینده کاری دانست. با استفاده از این فرصت میتوان همه چیز را دوباره به حالت مثبت درآورد.
انسانهای مسئول میدانند که مردم همیشه کارهایشان را نقد خواهند کرد؛ اما این بدان معنی نیست بنشینند و به هیچ اقدامی دست نزنند. این افراد با همه انتقاداتی که از آنها میشود خردمندانه اقدام میکنند و مسئولانه پیامد آن را میپذیرند و با ایمان به تواناییهای خویش در صدد جبران اشتباهاتشان برمیآیند.
.jpg)
7. پافشاری برای حل مشکلات و چالشها
یکی از صفاتی که برای مدیر و مدیریت ضروری است، صبر و مقاومت است. از این دیدگاه میتوان گفت که صبر، اساس و زیر بنای سایر صفات است؛ چرا که توانایی و نیروی هیچکس در رویارویی با مشکلات، نامحدود و بینهایت نیست و پیروزی و کامیابی مستلزم این است که مدیر توانایی و نیروی عظیمی از این دست داشته باشد؛ یعنی از ظرفیت روحی بسیار قوی برای تحمل سختیها و دشواریها برخوردار باشد.خدای متعال پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم را بارها به صبر و استقامت توصیه و امر میفرماید:
فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ35
پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن و همچنین کسانی که با تو به سوی خدا آمدهاند (باید استقامت کنند) و طغیان نکنید که خداوند آنچه را انجام میدهید، میبیند.
طبق این آیه شریفه، امروزه مسئولیت مهم فرماندهان مسلمانان و مدیران اسلامی در این چهار اصل خلاصه میشود: استقامت، اخلاص، رهبری مؤمنان و عدم طغیان و تجاوز. بدون به کار بستن این اصول، پیروزی بر دشمنانی که از هر سو از داخل و خارج ما را احاطه کردهاند و از تمام وسائل فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی بر ضد ما بهرهگیری میکنند، امکانپذیر نیست.
حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم که تابع دستور الهی و تربیت یافته مکتب توحیدی و قرآنی است در برابر مشکلات رسالت، بسیار تلاش و پافشاری مینمود.
پافشاری و ابرام در کارها، تأثیرات و نتایج بسیار شیرینی دارد و هیچ سعی و تلاش برنامهریزی شدهای بدون نتیجه نخواهد ماند. مدیران و فرماندهان با پافشاری بر برنامههای خویش و عزم راسخ در تصمیمات میتوانند در چالشها و مشکلات، برنده میدان باشند. شاعر در این زمینه چنین میسراید:
همت اگر سلسله جنبان شود
مور تواند که سلیمان شود
وحشی بافقی
امام خمینی رحمه الله نیز فرمودند:
«امروز هم که در جمهوری اسلامی همه با هم هستند و دولت و مردم با هم دوست هستند، حل مشکلات آسانتر است. با گرمی با مشکلات مواجه شوید و مبارزه کنید تا حل شود.»36
نقل سرگذشت دانشمند بزرگ قرن هفتم هجری، جناب سکّاکی بسیار جالب است. وی در سی سالگی شروع به تحصیل کرد. با این که آموزگار وی از موفقیت او مأیوس بود، او با شور و پشتکار عجیبی مشغول تحصیل شد. آموزگار برای ارزیابی میزان درک و هوش و فهم وی، مسئله سادهای از فقه شافعی را برای او طرح کرد: «استاد گفت: پوست سگ با دباغی پاک میشود.» سکاکی آن را زیاد تکرار کرد و با شور و شوق آماده ارائه تکلیف خود به استاد شد.
فردای آن روز سکّاکی در پاسخ به سؤال روز گذشته معلم گفت: «سگ گفت: پوست استاد با دباغی پاک میشود!»
در این لحظه، شلیک خنده شاگردان و معلم بلند شد. ولی روح آن نوآموز سالمند به اندازهای بلند بود که از این عدم موفقیت در امتحان، شکست نخورد و ده سال تمام در این راه گام نهاد ولی به علت زیادبودن سن، تحصیل او رضایت بخش نبود.
روزی برای حفظ درس به صحرا رفت و اثر ریزش باران را روی صخرهای مشاهده کرد و از دیدن این منظره پند گرفت و گفت:
«هرگز دل و روح من سختتر از این سنگ نیست اگر قطرات دانش بسان آب باران در دل من جاری شود به طور مسلم اثر نیکویی در روان من خواهد گذارد.»
او به شهر بازگشت و با شور زائدالوصفی مشغول تحصیل شد و بر اثر استقامت و پشتکار، یکی از نوابغ ادبیات عرب گردید. وی کتابی در علوم عربی انتشار داد که مدتها محور تدریس در دانشکدههای اسلامی بود.37
طبق فرموده حضرت امام علی علیه السلام مدیر و مسئول باید کسی باشد که فشار کار و دشواریها و فراز و نشیبهای شغلی و تلخیها و سختیهای آن، وی را هیجانزده نکند و او را سرکش نسازد و بالعکس، باید که در برابر ضعف و ناتوانی دیگران (چه فرودستان خود و چه دیگر ضعیفان که در جامعه و یا در سازمانهای دیگر هستند) زمینگیر و ناتوان نشود و ضعف آنان به وی سرایت نکند، بلکه در برابر دشواریها چون کوه استوار و با استقامت باشد و در برابر سستیها و کاستیها صاحب عزم و اراده پولادین و پشتکار باشد.
وَ مِمَّنْ لا یثِیرُهُ الْعُنْفُ، وَ لا یقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ38
از آنانکه دُرُشتی او را از جا نکَند(که بر اثر آن ستم روا دارد) و نرمی او را (در انجام دادن کار) ننشاند (باز ندارد).
ملک الشعرای بهار، نتیجه سعی و کوشش را اینچنین به نظم کشیده است:
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید
به هر چیز خواهی کماهی رسید
برو کارگر باش و امیدوار
که از یأس جز مرگ ناید به بار
گرت پایداری است در کارها
شود سهل پیش تو دشوارها
قرآن کریم اصلی را تعلیم میدهد که برای همه کارها قابل توجه و تعمیم است:
وَ أَنْ لَیسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى39
و اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست.
این اصل بااهمیت بیانگر میزان بهرهمندی انسان است. هر انسانی تنها به میزان تلاش و سعی خود بهرهمند میگردد نه بیشتر! حضرت امام علی علیه السلام نیز قدر و منزلت هر انسانی را متناسب با همت وی می داند:
قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِه40
مقام و مرتبه مرد به اندازه همت اوست.
پینوشتها:
1. سوره مبارکه اسراء، آیه 36.
2. سوره مبارکه احزاب، آیه 72.
3. مجموعه ورام (تنبیه الخواطر)، ج1، ص6.
4. نهج البلاغه، خطبه 16.
5. نهج البلاغه، خطبه 3.
6. نهج البلاغه، خطبه166.
7. نهج البلاغه، نامه53.
8. بحارالانوار، ج71، ص336.
9. بحارالانوار، ج71، ص315.
10. نهج البلاغه، نامه53.
11. بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تربیت مدرس، 12/6/1377.
12. الحیاة، ج1، ص518.
13. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص54.
14. بیانات مقام معظم رهبری، 14/11/1376.
15. نهج الفصاحه، ص192.
16. سوره مبارکه کهف، آیه 6 .
17. سوره مبارکه توبه، آیه128.
18. خطبه های نماز جمعه تهران، 28/7/1368.
19. صحیفه نور، ج 7، ص491.
20. صحیفه نور، ج22، ص227.
21. سخنرانی در دیدار با فرماندهان یگان های عمده عملیاتی نیروی زمینی و هوانیروز، 5/12/1368.
22. خطبه های نماز عید فطر تهران، 1/12/1374.
23. روزنامه جمهوری، 6/1/1373.
24. الکافی، ج2، ص163.
25. نهج البلاغه، خطبه 199.
26. صحیفه نور، ج7، ص 147.
27. نهج البلاغه، خطبه125.
28. بحارالانوار، ج25، ص167.
29. خطبههای نماز جمعه تهران، 20/11/1368.
30. صحیفه نور، ج13، ص195.
31. دیدار با فرماندهان عالی رتبه نیروهای نظامی و انتظامی، 22/10/1369.
32. بیانات در دیدار با فرماندهان عالی رتبه نظامی و انتظامی هنگام اعطای آییننامه انضباطی، 2/10/1369.
33. نهج البلاغه، خطبه34.
34. سوره مبارکه بقره، آیه 134.
35. سوره مبارکه هود، آیه112.
36. صحیفه نور، ج18، ص64.
37. رمز پیروزی مردان بزرگ، ص 39 -40.
38. نهج البلاغه، نامه53.
39. سوره مبارکه نجم، آیه 39.
40. نهج البلاغه، حکمت 44.
منبع: مدیران و فرماندهان شایسته، جلد سوم: ویژگیهای رفتاری، سید احمد سجادی، ناشر: نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، بازرسی کل، دفتر تحقیقات کاربردی، تهران، 1390، صص 212-181.