ویژگی های رفتاری مدیر شایسته: مناعت طبع

در این نوشتار، به بیان و شرح مناعت طبع مدیر که یکی از مهم ترین ویژگی های رفتاری یک مدیر شایسته و کارامد می باشد، خواهیم پرداخت.
سه‌شنبه، 30 ارديبهشت 1404
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ویژگی های رفتاری مدیر شایسته: مناعت طبع
مدیر تنها با ابزارهای مدیریتی و مهارت ‌های ظاهری، شایستگیِ فرماندهی و مدیریت بر مجموعه ‌های انسانی را ندارد، بلکه مدیریت بر مجموعه‌ های بشری نیازمند رعایت مکارم اخلاقی و اصول انسانی است.
 
در سلسله مقالاتی به ویژگی‌های رفتاری مدیر شایسته پرداخته می­شود.
 
ارزش قائل شدن برای کار و روابط انسانی برای بقای مدیریت، ضروری است و مدیران با اخلاق و ارزش‌مدار از محبوبیت بسیاری برخوردارند.
 
مدیرانی که رفتار معقول و اخلاقی دارند و سنجیده عمل می‌کنند، همان مدیران مسئولیت‌پذیر، منضبط و امانت‌دارند. مدیران موفق در واقع، خدمتگزارند. آنان علاوه بر اینکه خویشتن خود را پرورش داده‌اند به توسعه و رشد افراد مجموعه خویش نیز می‌اندیشند.
 
ویژگی ‌های عالی رفتاری، که همواره مورد تأکید اسلام بوده و مفاهیم آیات قرآن کریم نیز در بردارنده آن است در مدیریت، اهمیت بسزایی دارد.
 
به تعبیر قرآن، ثمره ایمان و تقوا در عمل صالح معلوم، و نیت خوب در آثار و جلوه های خود آشکار می‌شود:
وَ یبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کبِیرًا؛ و به مؤمنانی که اعمال صالح انجام می‏دهند، بشارت می‏دهد که برای آنها پاداش بزرگی است. (سوره مبارکه اسراء، آیه 9)
 
در سلسله مقالاتی به ویژگی‌های رفتاری مدیر شایسته پرداخته می­شود. مدیران موفق و شایسته دارای اخلاق اسلامی، امانت دار، قانون گرا، مسئولیت پذیر، اطاعت‌ پذیر، برخوردار از نظم و انضباط و انگیزه و روحیه خدمت هستند، تلاش و کوشش آنها را در محیط کار توصیف کرده است و در عین حال آنان را دارای انضباط مالی و سیاسی می باشند که از مناعت طبع والایی برخوردارند.
 
در این نوشتار، به بیان و شرح مناعت طبع مدیر که یکی از مهم ترین ویژگی های رفتاری یک مدیر شایسته و کارامد می باشد، خواهیم پرداخت.
 

مناعت طبع

در فرهنگ اسلام و ادبیات ایران زمین، گر چه رفاه و گشایش و برخورداری از نعمتها، مطلوب تلقی شده، دلبستگی به مظاهر دنیوی و حرص و آز بسیار نکوهش گشته است.
 
رفاه و بهبود کیفی زندگی آن‌گاه مطلوب است که همه مردم امکان برخورداری از آن را داشته باشند؛ اما در وضعیتی که افرادی از جامعه در تنگنای معیشتی باشند، افراد متمکن و مرفه می‌باید دیگران را بهره‌مند سازند و زندگی خود را با عموم مردم هماهنگ و متناسب قرار دهند.
 
این مطلب به ویژه درباره رهبران جامعه، که مسئولیت تدبیر و اداره کشور را بر عهده دارند، ضرورت بیشتری می‌یابد؛ از همین رو بزرگان مذهب و فرهنگ ما، قانع بودن و بسنده کردن به ضروریات زندگی را گنجی بی‌مانند و تاج پادشاهی می‌دانند.
 
امیر مؤمنان امام على علیه السلام در این‌ باره فرموده‌اند:
لَا کنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَة1
هیچ گنجى بیش از قناعت مایه بى‏نیازى نیست‏.
 
تا به دارالملک عزّت گشته ام فرمانروا
تاج فقرم ساخت بر تخت قناعت پادشا
ادیب الممالک فراهانی
 
این شعر، یادآور این سخن گران قدر از امیر مؤمنان علی علیه السلام است که فرمودند:
کفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْکاً2
با قناعت مى‏توان پادشاهى کرد.
 
با طبع منیع و بلندنظری، می‌توان بدون چشمداشت به اموال دیگران، زندگی ساده و آرامی را برگزید و از تمام خلق بی‌نیاز شد؛ همچنان که آن حضرت علیه السلام فرموده‌اند:
طَلَبْتُ الْغِنَى فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِالْقَنَاعَةِ عَلَیکمْ بِالْقَنَاعَةِ تَسْتَغْنُوا3
به جستجوى بى‏نیازى برخاستم آن را جز در قناعت نیافتم؛ همواره قناعت کنید تا بى‏نیاز باشید.
ویژگی های رفتاری مدیر شایسته: مناعت طبع 


1. کم ‌توقع و قانع بودن

راغب اصفهانی در تعریف قناعت می‌گوید: قناعت این است که انسان اکتفا کند به مقدار کم از زمینی که به آن احتیاج دارد.
 
قناعت در مقابل واژه حرص قرار دارد؛ دستیابی به ثروت با هر قیمتی و به هر صورتی. حرص و طمع  عامل ویرانگری است که پیامدهای فراونی چون: آلودگی‌های مالی، دور شدن از بهره‌ های معنوی، ناآرامی روحی ناشی از مقایسه دارایی خود با دیگران، کفران و ناسپاسی را به همراه می‌آورد. در حالی که عزت، شرافت و سربلندی هر فرد در قناعت است.
 
حضرت رسول اعظم  صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند:
عِزُّ الْمُؤْمِنِ اسْتِغْنَاؤُهُ عَنِ النَّاس‏ وَفِی الْقَناعَةَ الْحُرِّیة وَ العِزّ4
عزّت مردم با ایمان در بى‏نیازى از مردم است و آزادى و شرافت در پرتو قناعت بدست مى‏آید.
 
عزتی که از قناعت به دست می‌آید، باعث بی‌نیازیِ شخص قانع می‌شود. حضرت امام صادق علیه السلام در این باره می‌فرمایند:
مَنْ قَنِعَ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاس‏5
هر کس به آنچه خدا روزى او ساخته است قناعت کند از بى‏نیازترین مردم است.
 
بى‏نیازترین مردم از آن روست که قانع، ثروتی در دست دارد که پایان‌ناپذیر است.
 
امام علی علیه السلام می‌فرمایند:
الْقَنَاعَةُ مَالٌ لایَنفَدُ6
قناعت، ثروتى تمام نشدنى است.
 
انسانِ قانع با خاطری مطمئن و ذهنی آسوده به کسب معاش می‌اندیشد و از حرص و یا آرزوهایِ غیر قابل دسترس، خود را به دور می‌دارد.
 
قناعت، سیره و خلق حسنه‌ای است که پیشوایان آسمانی و صالحان علیهم السلام برای دوری از حرص و طمع، داشتن آن را به همگان سفارش کرده‌اند.
 
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند:
مَنْ رَضِی مِنَ الدُّنْیا بِمَا یجْزِیهِ کانَ أَیسَرُ مَا فِیهَا یکفِیهِ وَ مَنْ لَمْ یرْضَ مِنَ الدُّنْیا بِمَا یجْزِیهِ لَمْ یکنْ شَی‏ءٌ مِنْهَا یکفِیه‏7
کسى که از دنیا به اندازه کفایت (بسندگى) خرسند باشد، اندک چیزى او را بس است و کسى که به اندازه کفایت خرسند نباشد، هیچ‌چیز او را بس نیست‏.
 
بنابراین از معیارهای قناعت حقیقی، این است که به آنچه خداوند قسمت تو کرده است قانع باشی. از دیگر معیارهای قناعت چشم نداشتن به مال مردم است. سخنی از حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم شاهدی بر این مدعاست:
عَلَیک بِالْیأْسِ مِمَّا فِی أَیدِی النَّاسِ فَإِنَّهُ الْغِنَى الْحَاضِر8
بر تو باد به ناامیدی از آنچه در دست مردم است؛ بدرستیکه آن در حقیقت بی‌نیازی آماده است.
 
سومین معیار برای سنجیدن میزان قناعت این است که از آرزوهای دست نیافتنی چشم بپوشی. امام علی علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام به این نکته اشاره فرمودند:
وَ اعْلَمْ یقِیناً أَنَّک لَنْ تَبْلُغَ أَمَلَک وَ لَنْ تَعْدُوَ أَجَلَک وَ أَنَّک فِی سَبِیلِ مَنْ کانَ قَبْلَک فَخَفِّضْ فِی الطَّلَبِ وَ أَجْمِلْ فِی الْمُکتَسَب‏9
به یقین بدان که تو به همه آرزوهاى خود، نخواهى رسید و تا زمان مرگ بیشتر زندگى نخواهى کرد و بر راه کسى مى‏روى که پیش از تو مى‏رفت؛ پس در به دست آوردن دنیا آرام باش و در مصرف آنچه به دست آوردى، نیکو عمل کن.
 

شأن و مقام افراد قانع

حضرت امام صادق علیه السلام در ترسیم مقام فرد قانع چنین می‌فرمایند:
لَوْ حَلَفَ الْقَانِعُ بِتَمَلُّکهِ الدَّارَینِ لَصَدَّقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِک وَ لَأَبَرَّهُ لِعِظَمِ شَأْنِ مَرْتَبَةِ الْقَنَاعَة10
اگر انسان قانع قسم بخورد که مالک دنیا و آخرت است، بدون شک خداوند او را به خاطر قناعت تصدیق می‌کند و او را به خاطر عظمت شأن و مرتبه قناعت بلند مرتبه می‌سازد.
 
امام خمینی رحمه الله برتری اسلام و مقام انقلابیون را بر دنیاخواهان در قالب این سخن بیان فرمودند:
«آن چیزی که برای ما ارزش دارد اولاً اسلام است که در آن همه چیز است. ما برای شکم‌مان قیام نکردیم که اگر شکم‌مان را یک وقت جلویش را بگیرند ما بنشینیم سر جایمان؛ ما برای اسلام قیام کردیم.»11
 
کیمیایی تو را کنم تعلیم
رو قناعت گزین در عالم     
که در اکسیر و در صناعت نیست
کیمیایی به از قناعت نیست
انوری
 
برای دستیابی به این کیمیا، که هر مسّ معیشتی را طلا می‌کند، باید از نوع نگرش و نگاه به مظاهر دنیوی آغاز نمود. اگر بشر به چشم دنیادوستی و زیاده‌خواهی به اطراف خویش ننگرد و دیده بر هر چه وبال و وابستگی و فزونی‌خواهی است بربندد، روانش آسوده می‌گردد.
 
در مرتبه دیگر باید باور کند که خالق هستی او را از روزی خویش بی‌نصیب نخواهد کرد.
 
پروردگار عالم در قرآن فرموده است:
وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَکمْ عَلى‏ بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ‏12
خداوند بعضى از شما را بر بعضی دیگر از نظر روزى برتری داد (چرا که استعدادها و تلاشهایتان متفاوت است).
 
پس در دادن برتری به افراد از نظر روزی، کسی از خداوند طلبکار نیست. این مشیت الهی است که به هر کس بر اساس حکمت خداوندی خود روزی برساند و البته این غیرقابل تردید است که خداوند مخلوقاتش را بدون روزی رها نکرده و رزق آنان را ضامن شده است.
 
در مرتبه عمل نیز انسان باید به تمرین و ممارست در این زمینه بپردازد تا بیاموزد می‌توان با حداقل دنیا در آرامش زیست.
 
فرمانده معظم کل قوا درباره دلفریبی دنیا هشدار می‌دهند:
«نگذارید جوان‌های زیر مجموعه‌های شما مجذوب جلوه‌های مادی بشوند و دلشان را بدهند به آن چیزهایی که به مردم معمولی و عادی دنیا تعلّق دارد.»13
 
ایشان بارها  بر پارسایی و پاکدامنی و عزت نفس پاسداران اسلام به ویژه نیروی انتظامی تأکید نموده، و قانع بودن را مایه عزت و سربلندی در میان جامعه دانسته‌اند.
ویژگی های رفتاری مدیر شایسته: مناعت طبع 


2. ساده‌ زیستی و پرهیز از تجمل‌گرایی (فردی و سازمانی)

در اسلام رعایت اعتدال و میانه‌روی در برخورداری از مواهب زندگی، بسیار سفارش شده است و دارا بودن افراد، دلیلی بر برتری آنان نسبت به دیگران نیست بلکه آنان امانت‌داران خداوند برای استفاده صحیح و مشروع از اموال هستند.
 
حضرت امام علی علیه السلام مظهر ساده‌ زیستی در کارهای فردی و حکومتی بودند و پیروان خود را به این امر سفارش می‌فرمودند.
 
زمانی که حکم فرمانداری مدائن به سلمان رحمه الله داده شد،14 او در حالی که سوار بر الاغی بود وارد مدائن شد. مردم که مدت‌ها منتظر ورود حاکم و فرماندار جدید بودند به استقبالش رفتند، ولی وضع ساده سلمان رحمه الله باعث شد که متوجه نشوند او همان فرماندار است. به همین علت از او پرسیدند از فرماندار چه خبر دارد؟ سلمان گفت من فرماندارم. او حصیربافی می‌کرد و از دسترنج خویش زندگی را می‌گذراند و از حقوق خود صدقه می‌داد. به او گفتند چرا این کار را می‌کنی؟ گفت دوست دارم از عمل خود نان بخورم.15
 
در حدیثی از حضرت امام صادق علیه السلام آمده است:
أَ تَرَى اللَّهَ أَعْطَى مَنْ أَعْطَى مِنْ کرَامَتِهِ عَلَیهِ وَ مَنَعَ مَنْ مَنَعَ مِنْ هَوَانٍ بِهِ عَلَیهِ لَا وَ لَکنَّ الْمَالَ مَالُ اللَّهِ یضَعُهُ عِنْدَ الرَّجُلِ وَدَائِعَ وَ جَوَّزَ لَهُمْ أَنْ یأْکلُوا قَصْداً وَ یشْرَبُوا قَصْداً وَ یلْبَسُوا قَصْداً وَ ینْکحُوا قَصْداً وَ یرْکبُوا قَصْداً وَ یعُودُوا بِمَا سِوَى ذَلِک عَلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ یلُمُّوا بِهِ شَعَثَهُمْ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِک کانَ مَا یأْکلُ حَلَالًا وَ یشْرَبُ حَلَالًا وَ یرْکبُ وَ ینْکحُ حَلَالًا وَ مَنْ عَدَا ذَلِک کانَ عَلَیهِ حَرَاما16
به نظرت مى‏آید خداوند به کسى که عطاى بسیار فرموده از این جهت است که او نزد پروردگار، عزیز و ارزنده است و کسى را که از عطایاى خود محروم نموده از این جهت است که وى نزد خداوند ذلیل و خوار است. هرگز چنین نیست. حقیقت این است که مال، مال خداوند است و آن را به امانت نزد شخص متمکن سپرده است و به امانت‌داران اجازه داده است که از مال خداوند در راه تأمین غذا و لباس و انتخاب همسر و تهیه مرکب خود به قدر معتدل و در خور شأن خویش استفاده‏ کنند و مازاد امانت خدا را به مسلمانان مستمند و از کار افتاده برگردانند و بدین وسیله پراکندگى آنان را جمع کنند. اگر کسى در مال خداوند این چنین مشروع و معتدل تصرف نماید، آنچه را بهره‏بردارى کرده بر وى حلال است و اگر جز این عمل کند و بیش از اندازه در آن تصرف نماید، ناروا و حرام است.
 
یکی از آیات عظیم‌الشأن قرآن، که زنان و مردان درستکار و با ایمان را به زندگی پاک وعده داده از عبارت حیات طیبه یاد کرده است که مرتبط با عمل ساده زیستی و قناعت است:
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً وَلَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کانُواْ یعْمَلُونَ17
هر کس کار شایسته‌ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن در حالی که مؤمن است او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می‌دادند خواهیم داد.
 
مفسران در معنی حیات طیبه (زندگی پاکیزه) تفسیرهای متعددی آورده‌اند: بعضی آن را روزی حلال و برخی قناعت و رضا دادن به نصیب و... می‌دانند.
 
لمّا سُئِلَ عَنْ قَولِه تعالی "فَلَنُحینیه حیاةً طیبةً ": هی القَناعةُ18
حضرت امیر علیه السلام در پاسخ به پرسش از آیۀ «فلنحینیه حیاه طیبه» فرمودند: مقصود قناعت است.
 
در آیات 76 تا 82 سوره مبارکه قصص خداوند متعال، قارون را فردى تجمّل‏گرا معرفی می کند و مال اندوزى و ثروت را از موجبات تجمل‌گرایى می‌شمارد.
 
خودنمایى و تجمّل‏گرایى قارون، موجب برانگیخته شدن خوی دنیاطلبى افراد دنیاطلب بنى‏اسرائیل شد ولی همین خوی ناپسند عامل محرومیت او از نصرت خداوند، هنگام فرو رفتن او با خانه‏اش در زمین، و درس عبرتی برای قوم بنی‌اسرائیل شد:
إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ فَبَغى‏ عَلَیهِمْ وَ آتَیناهُ مِنَ الْکنُوزِ ... قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدی ... فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ فی‏ زینَتِهِ قالَ الَّذینَ یریدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا یا لَیتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِی قارُونُ ... فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ ... وَ أَصْبَحَ الَّذینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ بِالْأَمْسِ یقُولُونَ ... لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَینا لَخَسَفَ بِنا ...
قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم کرد و از گنجینه‏ها آن قدر به او داده بودیم .... [قارون‏] گفت «من اینها را در نتیجه دانش خود یافته‏ام.» ..... پس [قارون‏] با کوکبه خود بر قومش نمایان شد؛ کسانى که خواستار زندگى دنیا بودند گفتند «اى کاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما [هم‏] داده مى‏شد... آنگاه [قارون‏] را با خانه‏اش در زمین فرو بردیم، ... و همان کسانى که دیروز آرزو داشتند به جاى او باشند، صبح مى‏گفتند ...اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را [هم‏] به زمین فرو برده بود... .
 
از همین رو امام پرهیزکاران، امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمانروایان خود را از تجمل‌گرایی برحذر داشت و به یکی از کارگزارانش نوشت:
فَدَعِ الْاِسْرَافَ مُقْتَصِدا وَ اذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَدا وَ اَمْسِکْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِیَوْمِ حَاجَتِکَ اَ تَرْجُو اَنْ یُعْطِیَکَ اللَّهُ اَجْرَ الْمُتَوَاضِعِینَ وَ اَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ الْمُتَکَبِّرِینَ وَ تَطْمَعُ وَ اَنْتَ مُتَمَرِّغٌ فِی النَّعِیمِ تَمْنَعُهُ الضَّعِیفَ وَ الْاَرْمَلَةَ اَنْ یُوجِبَ لَکَ ثَوَابَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ اِنَّمَا الْمَرْءُ مَجْزِیٌّ بِمَا اَسْلَفَ وَ قَادِمٌ عَلَی مَا قَدَّمَ وَ السَّلَامُ19
اسراف را کنار بگذار و میانه‌روی را پیشه کن. از امروز به فکر فردا باش و از اموال دنیا به مقدار ضرورت برای خویش نگاهدار و زیادی را برای روز نیازت از پیش بفرست. آیا امید داری خداوند ثواب متواضعان را به تو بدهد در حالی که در پیشگاهش از متکبران باشی و آیا طمع داری که ثواب انفاق‌کنندگان را به تو عنایت کند در صورتی که در زندگی پرنعمت و ناز قرار داری و مستمندان و بیوه زنان را از آن منع می‌کنی؟ بدان انسان به آنچه از پیش فرستاده پاداش داده می‌شود و به آنچه قبلاً برای خود ذخیره کرده وارد می‌گردد.
 
از مقام معظم رهبری مدظله العالی در رابطه با تجمل‌گرایی پرسیده شد که نظر حضرت عالی در مورد ترویج تجمل‌گرایی چیست. ایشان در جواب مرقوم کردند که:
«این جانب از این کسانی که می‌کوشند تا در میان مردم ما رسم تجمل‌گرایی و اسراف و ولخرجی را شایع کنند، شدیداً نگران و متأسفم و از این که مردم فداکار و انقلابی ایران در امور شخصی به مصرف‌گرایی سوق داده شوند و قناعت انقلابی را از یاد ببرند به خدا پناه می‌برم... برای متمکّنین، میانه‌روی و برای قشرهای متوسط، قناعت در امور شخصی و برای همه تلاش و کار و تولید و رونق دادن به وضع عمومی فریضه‌ای انقلابی و رسمی اسلامی است.»20
 
اسراف و تبذیر در همه جا ناپسند و مذموم است، ولى در محیط کار، مذمت آن تشدید مى شود؛ زیرا معمولا حیف و میل اموال عمومى تلقى مى‌شود و ظلم به همه مردم به شمار مى‌آید.
 
اسراف در سازمان، شکلهای گوناگونى مى‌تواند داشته باشد؛ ولی مدیران از آن به عنوان«اتلاف منابع»، یاد می‌کنند؛ زیرا اسراف و تبذیر موجب هدر دادن منابع، اعم از طبیعى، مالى، انسانى و... مى‌شود.
 
منابع هر سازمانى محدود است. محدودیت منابع، ضرورت استفاده مناسب از منابع را آشکار مى‌سازد؛ زیرا در غیر این صورت، زیاده‌روى در مصرف، نتیجه‌اى جز فقر منابع به بار نخواهد آورد.
 
گرچه وظیفه صرفه‌جویى در مصرف منابع و امکانات در درجه اول، متوجه مدیران است؛ زیرا آنان با در اختیار داشتن منابع و امکانات، قدرت تصرف در آن را دارند، همه کارکنان باید با مدنظر قرار دادن دستور دین اسلام در صرف این منابع و امکانات توجه کافی داشته باشند.
 
فرمانده معظم کل قوا مدظله العالی در جمع کارگزاران نظام فرمودند:
«فضا را فضای تجمّلاتی و تجمّل‌گرایی و عادت‌کردن به تجمّل قرار ندهیم؛ چون امروز اگر این روحیه تجمّل‌گرایی در جامعه ما رواج پیدا کند – که متأسفانه تا میزان زیادی هم رواج پیدا کرده است – بسیاری از مشکلات اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی کشور اصلاً حل نخواهد شد.»21
 
گرایش نداشتن به تجملات به معنای بخل و تنگ‌نظری نیست؛ چون هر خصلت و عملی دارای حد و اندازه خاص است. حضرت امام عسکرى علیه السلام در بیان حد و اندازه برخی مسائل از جمله صرفه‌جویی فرموده‌اند:
لِلِاقْتِصَادِ مِقْدَاراً فَإِنْ زَادَ عَلَیهِ فَهُوَ بُخْلٌ22
صرفه‏جویى و اعتدال در صرف مال اندازه‏اى دارد که اگر از آن بیشتر شود، بخل است.
 
فرمانده معظم کل قوا مدظله العالی در دیدار با پاسداران اسلام در تبیین مسئله قناعت و مغلوب دنیا نشدن فرمودند:
«بنده نمی‌خواهم کسی را به زهد علوی دعوت کنم؛ زهد علوی بزرگتر از دهان و ذهن ماست؛ اما به قناعت و به این که نگذارید زیاده‌طلبی و افزون‌طلبی به سمت شما هجوم بیاورد، دعوت می‌کنم؛ اینها مراقبت می‌خواهد. راحت‌طلبی، رفاه‌طلبی، عیش‌طلبی، چیزهایی است که به تدریج در انسان اثر بد می‌گذارد که انسان از آن غافل است؛ یک وقت می‌خواهد حرکت کند، می‌بیند نمی‌تواند پرواز کند. مراقب باشید و مجموعه را حفظ کنید. ذهن‌ها، دل‌ها، فکرها و ایمان‌ها را  مورد پاسداری دقیق قرار دهید. این سفارش همیشگی من است؛ بدانید که در این صورت است که هیچ نیرویی زیر این آسمان وجود ندارد که بتواند بر شما غلبه کند. شکست‌ها اول در دل به وجود می‌آید و همین انسان‌ها را منهدم می‌کند.»23
 
اسراف و بخل هر دو قبیح اند و اقتصاد              
باشد باتفاق پسندیده از رجال
کز اقتصاد مال و شرف باقی اند لیک 
امساک، خصم فخر شد و اسراف، خصم مال
ادیب الممالک فراهانی
 
مدیران و کارکنانى که صرفه‌جویى را به عنوان ارزش اسلامى پذیرفته‌اند و اسراف و تبذیر را ضد ارزش مى‌دانند در محیط کار از ریخت و پاش‌هاى ادارى و زیاده‌روى در مصرف اموال ادارى پرهیز مى‌کنند و بى‌ اینکه نظارت و یا منعى از سوى کسى متوجه آنان باشد، خود به کنترل خویش اهتمام مى‌ورزند؛ زیرا مى‌دانند که اسراف، حرام و مبغوض پروردگار است و انجام دادن حرام، عقاب اخروى را به دنبال دارد.
ویژگی های رفتاری مدیر شایسته: مناعت طبع 


3. حریص نبودن نسبت به کسب امتیازات مادی

راغب اصفهانی در کتاب مفردات در مورد معنای کلمه حرص می‌گوید:
‌«حرص به معنای افراط در اراده طمع است و وقتی انسان بیش از حد معمول تصمیم به کاری بگیرد و بیش از اندازه متعارف اراده قوی خود را به کار گیرد به «حرص» مبتلا شده  است».
 
بعضی دیگر گفته‌اند که حرص به معنای رغبت شدید برای کاری است که نتیجه این رغبت، فعالیت و عملی است که از انسان حریص صادر می‌شود.
 
حریص را نکند نعمت دو عالم سیر    
همیشه آتش سوزنده اشتها دارد
صائب تبریزی
 
افراد حریص نسبت به مردم تذلل بیشتری دارند؛ چرا که بسیاری از تلاش‌های آن‌ها چون در مسیر درست نیست، ناکام می‌ماند. حضرت امام علی علیه السلام می‌فرمایند:
 أَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ فَکمْ مِنْ حَرِیصٍ خَائِبٌ وَ مُجْمِلٍ لَمْ یخِب24
به بهترین روش طلب معیشت کنید؛ چه بسیار حریصى که نومید شد و نیکو طلب‌کننده‌ای که نومید نگشت.
 
حریص به دلیل خواهش و میل نفسانی و گستردگی خواهش‌های نفسانی و عدم اکتفا به آنچه به او رسیده از همه کس نیازمند است.
 
حضرت امام صادق علیه السلام در سخنی زیبا دنیا را به آب دریا تشبیه کرده و فرموده اند:
مَثَلُ الدُّنْیا کمَثَلِ مَاءِ الْبَحْرِ کلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى یقْتُلَه25
مثل دنیا مثل آب دریاست که هر چه شخص تشنه از آن بیشتر بیاشامد، تشنگى او فزونتر شود تا سرانجام تشنگى او را هلاک کند.
 
حضرت امام باقر علیه السلام نیز حریص را به کرم ابریشمی تشبیه نموده است که به دور خود پیله می‌تند:
مَثَلُ الْحَرِیصِ عَلَى الدُّنْیا کمَثَلِ دُودَةِ الْقَزِّ کلَّمَا ازْدَادَتْ مِنَ الْقَزِّ عَلَى نَفْسِهَا لَفّاً کانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ الْخُرُوجِ حَتَّى تَمُوتَ غَمّا26
مثل آدم حریص نسبت به دنیا مثل کرم ابریشم است که هر چه بیشتر بر گرد خود بتند، بیرون آمدنش از پیله دشوارتر مى‏شود و سرانجام از اندوه در آن خواهد مرد.
 
حمزة بن حمران می‌گوید مردى از وضع روحى و اخلاقى خود به حضرت صادق علیه السلام شکایت کرد که در طلب مال می‌رود و ثروت بدست مى‏آورد ولى قانع نمی‌شود و نفس حریصش با وى منازعه دارد و مال بیشترى طلب می‌کند. پس به حضرت علیه السلام گفت به من چیزى بیاموزید که در اصلاح خوى خود بهره مند شوم. حضرت علیه السلام در جواب فرمودند:
إِنْ کانَ مَا یکفِیک یغْنِیک فَأَدْنَى مَا فِیهَا یغْنِیک وَ إِنْ کانَ مَا یکفِیک لَا یغْنِیک فَکلُّ مَا فِیهَا لَا یغْنِیک27
اگر به کفاف زندگى اکتفا کنى، کمترین مال دنیا بى‏نیازت می‌کند و اگر اکتفا نکنى، تمام ثروت جهان نمی‌تواند تو را غنى و بى‏نیاز سازد.
 
یکی از راه‌ های نفوذ شیطان، تمایلات انسان در زیاده خواهی است؛ همچنان که قوم شعیب نیز به دلیل همین ویژگی به مخالفت با این پیامبر بزرگ برخاستند:
یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِین‏‏28
و ای قوم من، پیمانه و وزن را با عدالت تمام دهید و بر اشیا (و اجناس) مردم، عیب نگذارید و از حق آنان نکاهید و در زمین به فساد نکوشید.
 
در قرآن کریم، قوم یهود به عنوان حریص‌ترین مردم معرفی و مورد نکوهش واقع شده اند:
و َلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکواْ29
و آنان را حریص‌ترین مردم حتی حریص‌تر از مشرکان بر زندگی (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهی یافت.
 

آثار حرص

در آیات قرآن و روایات ائمه معصومین علیهم السلام آثار زیانبار و متعددی برای این صفت رذیله برشمرده است که به دلیل اختصار به پنج اثر قرآنی حرص، اکتفا می شود.
 
 -آخرت‏گریزى‏
حرص شدید یهودیان به زندگى دنیا موجب آخرت‏گریزى آنان شد به گونه‌ای که حاضر نشدند دنیای خود را با هیچ متاعی عوض کنند:
قُلْ إِنْ کانَتْ لَکمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کنْتُمْ صادِقِینَ، وَ لَنْ یتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ، وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى‏ حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکوا یوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ30
ای پیامبر به یهودیان بگو «اگر (آن چنان که مدعی هستید) سرای آخرت نزد خدا، مخصوص شماست نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می‏گویید.» ولی آنها به دلیل اعمال بدی که پیش از خود فرستاده‏اند، هرگز آرزوی مرگ نخواهند کرد و خداوند از ستمگران آگاه است و آنها را حریص‏ترین مردم - حتی حریص‌تر از مشرکان - بر زندگی (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهی یافت (تا آنجا) که هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود!
 
 -استهزا
یکی دیگر از آثار حرص به ثروت اندوزى، این است که این ویژگی زمینه استهزا و ریشخند به دیگران را فراهم می‌سازد:
وَیلٌ لِکلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، الَّذِی جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ31
وای بر هر عیبجوی مسخره‏کننده‏ای؛ همان کس که مال فراوانی جمع‏آوری و شماره کرده است.
 
 -بخل‏
بخل‏ورزى و خوددارى از رسیدن خیر به دیگران، برخاسته از حرص و آزمندى است.
إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً، وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیرُ مَنُوعاً، وَ إذا مَسَّهُ الشَرِّ جَزوعاً32
به یقین انسان، حریص و کم‏طاقت آفریده شده است؛ هنگامی که خیری به او رسد از دیگران منع می‌کند و اگر بدی به او رسد بی‌تابی می‏کند.
 
 -بى‏توجّهى به نیازمندان ‏
حرص به دنیا (علاقه به ثروت) از عوامل بى‏توجّهى به بینوایان و ترک تلاش در رفع گرسنگى آنان است:
وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکینِ، وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا33
و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمی‏کنید و مال و ثروت را بسیار دوست دارید.
 
 -مانع رستگارى‏
حرص و چشمداشت به مال و حقوق دیگران، مانع رستگارى هر انسان است.
وَ مَنْ یوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ34
کسانی که از بخل و حرص، نفس خویش را باز داشته‏اند، رستگارانند.
 
بر اساس همین آثار زیانبار است که پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و سلّم ، حرص دنیا را یکی از نشانه‌ های بدبختی می‌شمارد:
مِنْ عَلَامَاتِ الشَّقَاء ... شِدَّةُ الْحِرْصِ فِی طَلَبِ الرِّزْق35
از نشانه‌های بدبختی...حرص زیاد در طلب روزی است.
 
دلی کز آتش حرص است سوزان هست محمومی         
دمادم اضطراب از بهر زر اوقات هجرانش
چو کس را نیست بر تکمیل اسباب جهان قدرت           
ره حرص است آن راهی که پیدا نیست پایانش
محمد فضولی
 
تعالیم پیامبران و ائمه هدی علیهم السلام به ما می‌آموزد که از بزرگترین فضیلت‌ها برای انسان قانع بودن به حداقل نیاز از دنیا است.
 
قناعت تنها جنبۀ معنوی ندارد بلکه از نظر سیاسی و اقتصادی نیز ریشه کارها است. بسیاری از جهت‌گیری‌های سیاسی در روابط بین‌الملل بر میزان قناعت صورت می‌گیرد. آبروی سیاسی و اقتصادی و خود‌کفایی یک مملکت را قناعت حفظ می‌کند.36
 ویژگی های رفتاری مدیر شایسته: مناعت طبع


4. عدم چشمداشت نسبت به اموال مردم در برابر  خدمت

هر انسانی با قرار گرفتن در موضع قدرت و ریاست می‌تواند در معرض بهره‌گیری از دیگران قرار گیرد. بنابراین شخص باید از ظرفیت وجودی و تقوای لازم برخوردار باشد تا این موقعیت‌های خطرناک، وی را در معرض فساد مالی قرار ندهد.
 
در معارف اسلامی به انواع عفت، اعم از عفت چشم، عفت دامان، ... و عفت شکم(عفت اقتصادی) سفارش شده است.
 
یکی از ملکات اخلاقی و محاسن انسانی داشتن عفت اقتصادی است به این معنا که مسلمان نه تنها به ناحق در مال مردم تصرف نمی‌کند و درون خویش را از اموال مردم پر نمی‌سازد، بلکه فراتر از آن حتی اگر نیازمند باشد هیچگونه ابراز نیازمندی به مردم نمی‌کند.
 
باری تعالی در سوره بقره این مطلب را چنین بیان فرموده است:
یحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ، تَعْرِفُهُمْ بِسِیماهُمْ لا یسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً37
از شدت خویشتنداری، افراد ناآگاه آنها را بی‌نیاز می‌پندارند اما آنها را از چهره‌هایشان می‌شناسی و هرگز با اصرار چیزی از مردم نمی‌خواهند.
 
جمعى از مفسران، شأن نزول این آیه را «اصحاب صفه‏» دانسته‌‏ اند. آنها مجاهدانى بودند که به فرمان رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم به میدان‌هاى جنگ‏ می شتافتند و در عین گرسنگى و نیازمندى شدید، عزت نفس و خویشتن‌دارى و عفت‏ خود را حفظ می‌کردند. آنها گروهی از مسلمانان مکه و اطراف مدینه بودند که نه خانه‌اى در مدینه ‏داشتند و نه خویشاوندانى که به منزل آنها بروند و نه کسب و کار، ولى در عین حال در نهایت تعفّف در محلى که به صورت سکویى بزرگ (صفه) در کنار مسجد پیامبر  صلّی الله علیه و آله و سلّمبود، زندگى مى‌‏کردند.
 
خودداری از دست نیاز دراز کردن در مقابل دیگران، نوعی عفاف، و از مظاهر منیع بودن طبع است. بدیهى است که‏ «عفت‏» در این آیه به معنى خویشتن ‏دارى در مسائل مالى است.
 
به هر حال، قرآن مجید اولا این گروه از عفیفان را در این آیه با تعبیرات مختلف ستوده و آنها را الگوی سایر مسلمانان معرفى نموده است و ثانیا در دو آیه قرآن، پیامبر و مومنان را از چشم دوختن به مال و منال ثروتمندان بر حذر داشته و این عمل را نکوهیده بر شمرده است و می‌فرماید:
لا تَمُدَّنَّ عَینَیک إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ38
 
حضرت امام موسی کاظم علیه السلام در سخنی ارزشمند، مؤمنان را به پرهیز از چشمداشت نسبت به اموال مردم سفارش فرموده‌اند:
إِیاک وَ الطَّمَعَ وَ عَلَیک بِالْیأْسِ مِمَّا فِی أَیدِی النَّاس39
از طمع بپرهیز و بر تو باد به ناامیدى از آنچه در دست مردم است.
 
«طمع» آرزوی فرد است و انسان طمّاع کسی است که دوست دارد چیزی را که در اختیارش نیست مالک شود.
 
حضرت امام علی در مورد ارتباط قناعت با آزادگی علیه السلام فرمودند:
الْعَبْدُ حُرٌّ مَا قَنِعَ الْحُرُّ عَبْدٌ مَا طَمِع‏40
انسان آزاده، عبد است تا زمانی که طمع دارد و عبد، آزاد است هرگاه قانع شود.
 
مقام معظم رهبری مدظله العالی نیز در فرموده‌ای به مدیران نظام برای کسب عفت اقتصادی توصیه کرده‌اند:
«در نظام اسلامی، مراکز قدرت و کسانی که دستگاه‌های مختلف، مدیریت‌ها و امضاها را در اختیار دارند باید به جمع ثروت شخصی برای خود به چشم یک گناه نگاه کنند، اگر این طور باشد، آنگاه دست‌ها و دامن‌ها پاک خواهد ماند.»41
 
ایشان برای دور کردن تشویش از آینده اقتصادی مدیران، خداوند را ولی نعمت و مدبّر امور همه آن‌ها معرفی نموده‌اند:
«مدیران کشور به فکر نباشند که آینده خودشان را تأمین کنند. همه چیز به دست خداست؛ پس اداره زندگی و ادامه آن هم به دست خداست.»42
 
در مدیریت اسلامی کار برای مردم در واقع کار برای نظام اسلامی است که منفعت آن به همه مردم از جمله شخصِ کارپرداز بر می‌گردد؛ لذا حقوق او بر عهده حکومت است و او نباید از مردم مطالبه وجهی نماید تا بدین وسیله مناعت طبع کارپرداز حفظ شود و نظام اداری دچار فساد نگردد.
 
حضرت امام علی علیه السلام می‌فرمایند:
مَنْ عَلِمَ أَنَّ مَا صَنَعَ إِنَّمَا صَنَعَ لِنَفْسِهِ لَمْ یسْتَبْطِئِ النَّاسَ فِی بِرِّهِمْ وَ لَمْ یسْتَزِدْهُمْ فِی مَوَدَّتِهِمْ فَلَا تَطْلُبَنَّ مِنْ غَیرِک شُکرَ مَا آتَیتَهُ إِلَى نَفْسِک وَ وَقَیتَ بِهِ عِرْضَک43
هر کس بداند که هر کارى کند در واقع به خود کرده است در نیکى کردن به مردم درنگ نمى‏کند و در دوستى با آنان در انتظار دوستى آنها نمى‏شود. از دیگران در باره آنچه به خود کرده‏اى و آبروى خود را با آن حفظ کرده‏اى، انتظار تشکر نداشته باش.
 
در اخلاق اسلامی نیز انسانِ والا در مواقع بخشش هیچ گونه توقعی از دریافت کننده عطاها ندارد و بخشش خود را نوعی معامله با خداوند متعال می‌داند. یحیى‌بن‌عمران حلبى گوید به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم کدام یک از ویژگی ها براى مرد زیبندگى دارد فرمودند:
وَقَارٌ بِلَا مَهَابَةٍ وَ سَمَاحٌ بِلَا طَلَبِ مُکافَاةٍ وَ تَشَاغُلٌ بِغَیرِ مَتَاعِ الدُّنْیا44
وقار بدون این که مردم را از خود بترساند؛ بخشندگی بدون این که از مردم انتظار پاداش داشته باشد؛ شغل بدون این که به مواهب دنیایی چشمداشتی داشته باشد.
ویژگی های رفتاری مدیر شایسته: مناعت طبع 


فواید یأس از مال مردم

برای بیان فواید و برکات قطع امید از دارایی‌های مردم، می‌توان به چند مورد اشاره کرد:
 
 -توانگری
حضرت امام علی علیه السلام فرمودند:
الْغِنَى الْأَکبَرُ الْیأْسُ عَمَّا فِی أَیدِی النَّاس‏45
بزرگ ترین توانگری، چشم نداشتن به مال مردم است.
 
- عزّت
در این‌ باره حضرت امام صادق علیه السلام فرموده‌اند:
وَ الْیأْسُ مِمَّا فِی أَیدِی النَّاسِ عِزٌّ لِلْمُؤْمِنِ فِی دِینِهِ46
قطع امید کردن از آنچه مردم دارند، مایه عزت دینی مؤمن است.
 
عزّت به قناعت است و خواری ز طمع
با عزّت خود بساز و خواری مطلب
افضل کاشانی
 
 -جلب محبت
مولای متقیان امام علی علیه السلام برای در امان ماندن از نیرنگ مردم و بدست آوردن دوستی آنان در حدیثی فرموده‌اند:
تَحَلَّ بِالْیأْسِ مِمَّا فِی أَیدِی النَّاسِ تَسْلَمْ مِنْ غَوَائِلِهِمْ وَ تُحْرِزِ الْمَوَدَّةَ مِنْهُم47
ناامیدی از داشته‏های مردم را زینت خود ساز تا از نیرنگ‏هایشان در امان باشی و دوستی آنان را به دست آوری.
 
 
مردى به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد مرا چیزى بیاموز که چون بکار بندم خدا در آسمان و مردم در زمین مرا دوست بدارند؛ حضرت به او فرمودند:
ارْغَبْ فِیمَا عِنْدَک سَیحِبُّک اللَّهُ وَ ازْهَدْ فِیمَا عِنْدَ النَّاسِ یحِبَّک النَّاس48
میل داشته باش به آنچه نزد خودت است؛ باشد تا خدا تو را دوست بدارد و بدان چه نزد مردم است بى‏رغبت باش تا مردم نیز تو را دوست بدارند.
 
پی‌نوشت‌ها:
1. الحیاة، ج‏3، ص450.
2. نهج ‌البلاغه، حکمت220.
3. بحارالانوار، ج‏66، ص399.
4. الحکم الزاهره، ص651.
5. الکافی، ج2، ص 139.
6. بحارالانوار، ج71، ص344.
7. الحیاة، ج‏3، ص373.
8. بحار‌الانوار، ج‏1، ص156.
9. نهج ‌البلاغه، نامه31.
10. بحار‌الانوار، ج‏68، ص349.
11. صحیفه نور، ج13، ص143.
12. سوره مبارکه نحل، آیه 71.
13. دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران، 26/6/1371.
14. معجم البلدان، ج 5، ص 74.
15. الاحتجاج، ص110.
16. بحار‌الانوار، ج‏72، ص305.
17. سوره مبارکه نحل، آیه 97.
18. نهج ‌البلاغه، حکمت221.
19. نهج ‌البلاغه، نامه21.
20. 2/9/1368.
21. دیدار با کارگزاران نظام، 4/10/1378.
22. بحار‌الانوار، ج‏66، ص407.
23. بیانات در دیدار با گروه بسیاری از اعضای سپاه پاسداران،24/6/1381.
24. تصنیف غرر‌الحکم و درر‌الکلم، ص296.
25. بحار‌الانوار، ج‏70، ص79.
26. بحار‌الانوار، ج‏70، ص23.
27. بحار‌الانوار، ج‏70، ص178.
28. سوره مبارکه هود، آیه 85.
29. سوره مبارکه بقره، آیه 96.
30. سوره مبارکه بقره، آیات 94 تا 96.
31. سوره مبارکه همزه، آیه 1 و 2.
32. سوره مبارکه معارج، آیات 19 و 21.
33. سوره مبارکه فجر، آیات  18 و 20.
34. سوره‌ های مبارکه حشر، آیه 9 و تغابن، آیه 16.
35. روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج‏2، ص414.
36. اخلاق اسلامی در نهج ‌البلاغه، ص358.
37. سوره مبارکه بقره، آیه273.
38. سوره ‌های مبارکه حجر، آیه 88 و طه آیه131.
39. بحار‌الانوار، ج‏1، ص156.
40. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص391.
41. سخنرانی در تاریخ:1/8/1381.
42. بیانات در دیدار رئیس جمهور و هیأت وزیران به مناسبت هفته دولت، 8/6/1375.
43. بحارالانوار، ج‏72، ص42.
44. بحارالانوار، ج‏66، ص369.
45. نهج ‌البلاغه، حکمت326.
46. مشکاة‌ الانوار، ص185.
47. تصنیف غرر‌‌الحکم و درر‌الکلم، ص 398.
48. ثواب ‌الاعمال و عقاب ‌الاعمال، ص182.
 
منبع: مدیران و فرماندهان شایسته، جلد چهارم: ارزش ها و بینش ها، سید احمد سجادی، ناشر: نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، بازرسی کل، دفتر تحقیقات کاربردی، تهران، 1390، صص 441-416.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما