
مقدمه
این نوشتار شامل سه بخش کلی است، در ابتدای مطلب متن کامل پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به همایش بینالمللی یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزهی علمیهی قم میآید و سپس در بخش دوم به تحلیل و تبیین اجمالی این پیام تاریخی و راهگشا میپردازیم. در بخش پایانی، کلیدواژههای پیام حوزه پیشرو و سرآمد که برگرفته از متن پیام است، جهت تحقیق و بسط توسط پژوهشگران ارایه میگردد.
بخش تحلیلی این نوشتار، در پنج فصل اصلی تنظیم شده است که هر فصل به تفصیل به یکی از محورهای پنجگانه پیام مقام معظم رهبری (مدظله العالی) میپردازد. در هر فصل پس از بررسی تاریخی و مفهومی، راهکارهای عملی برای تحقق آن محور ارائه شده است.
این اثر میکوشد با نگاهی جامع و تحلیلی به پیام مقام معظم رهبری (مدظله العالی) به مناسبت یکصدمین سالگرد بازتأسیس حوزه علمیه قم، هم جایگاه تاریخی حوزه علمیه قم را تبیین کند و هم نقشه راهی برای تحول و پیشرفت آن در آینده ارائه دهد.
شایان ذکر است که ساختار کلی ارایه مباحث این نوشتار، بر اساس ارایه رئوس کلی هست که جا دارد پژوهشگران حوزوی و دانشگاهی این رئوس را بسط دهند. چرا که نگارنده به دلیل اختصارگویی، از بسط و توضیح بیشتر سلسله مطالب ارایه شده صرف نظر نموده است. امید است این تحقیق و پیشنهادات ارایه شده، گامی هر چند کوچک در جهت تحقق آرمانهای بلند حوزه علمیه و نظام مقدس اسلامی باشد.
بخش تحلیلی این نوشتار، در پنج فصل اصلی تنظیم شده است که هر فصل به تفصیل به یکی از محورهای پنجگانه پیام مقام معظم رهبری (مدظله العالی) میپردازد. در هر فصل پس از بررسی تاریخی و مفهومی، راهکارهای عملی برای تحقق آن محور ارائه شده است.
این اثر میکوشد با نگاهی جامع و تحلیلی به پیام مقام معظم رهبری (مدظله العالی) به مناسبت یکصدمین سالگرد بازتأسیس حوزه علمیه قم، هم جایگاه تاریخی حوزه علمیه قم را تبیین کند و هم نقشه راهی برای تحول و پیشرفت آن در آینده ارائه دهد.
شایان ذکر است که ساختار کلی ارایه مباحث این نوشتار، بر اساس ارایه رئوس کلی هست که جا دارد پژوهشگران حوزوی و دانشگاهی این رئوس را بسط دهند. چرا که نگارنده به دلیل اختصارگویی، از بسط و توضیح بیشتر سلسله مطالب ارایه شده صرف نظر نموده است. امید است این تحقیق و پیشنهادات ارایه شده، گامی هر چند کوچک در جهت تحقق آرمانهای بلند حوزه علمیه و نظام مقدس اسلامی باشد.
بخش اول: متن کامل پیام رهبر معظم انقلاب
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و افضل الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد المصطفی و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی العالمین.
برآمدنِ حوزهی مبارک قم در طلیعهی قرن چهاردهم هجری شمسی، پدیدهای بینظیر بود که در میانهی حوادثی بزرگ و سهمگین رخ داد؛ حوادثی که فضای منطقهی غرب آسیا را تیرهوتار و زندگی ملّتهای آن را دستخوش آشفتگی و تباهی کرده بود.
منشأ و علّت این مرارت گسترده و دیرپا، دخالتهای دول استعماری و فاتحان جنگ جهانی اوّل بود که با هدف تصرّف و تسلّط بر این جغرافیای حسّاس و سرشار از منابع زیرزمینی، از همهی ابزارها استفاده کردند و با نیروی نظامی، با طرّاحیهای سیاسی، با رشوه و استخدام خیانتکاران داخلی، با ابزارهای تبلیغاتی و فرهنگی، و با هر وسیلهی ممکن دیگر، توانستند هدفهای خود را تحقّق بخشند.
در عراق، یک حکومت انگلیسی و سپس یک دولت پادشاهی دستنشانده بر سر کار آوردند؛ در منطقهی شامات، از سویی انگلیس و از سویی فرانسه، تصرّفات استعماری خود را با ایجاد نظام طائفی در بخشی و حکومت خاندان دستنشاندهی انگلیس در بخشی دیگر، و ایجاد اختناق و فشار بر مردم بخصوص مسلمانان و علمای دینی در سراسر آن گستردند؛ در ایران، یک قزّاق بیرحم و طمّاع و بیشخصیّت را بتدریج برکشیده و به صدارت و سپس پادشاهی رساندند؛ در فلسطین، کوچ تدریجی عوامل صهیونی و تسلیح آنها را آغاز و با حرکتی آرام، زمینه را برای ایجاد غدّهی سرطانی در قلب دنیای اسلام آماده کردند.
هر جا ــ چه در عراق و چه در شام و فلسطین و چه در ایران ــ مقاومتی در برابر نقشههای گامبهگام آنها وجود داشت، سرکوب کردند، و در برخی شهرها همچون نجف کار را به دستگیری دستهجمعی علما و حتّی به تبعید اهانتآمیز مراجع بزرگی همچون میرزای نائینی و سیّدابوالحسن اصفهانی و شیخ مهدی خالصی رساندند و برای دستگیری مردان مجاهد، تفحّص خانه به خانه راه انداختند. ملّتها دهشتزده و سرگشته و افقها تاریک و نومیدکننده شدند. در ایران، مجاهدانِ گیلان و تبریز و مشهد را به خاکوخون کشیدند و مباشرانِ قراردادهای خائنانه در رأس امور قرار گرفتند.
در میانهی چنین حوادث تلخ و چنین شب بیفروغی بود که ستارهی قم طلوع کرد. دست قدرت الهی، فقیهی بزرگ و پرهیزکار و مجرّب را برانگیخت تا با هجرت به قم، حوزهی مندرس و تعطیل شده را دوباره جان بخشد و نهالی تازه و مبارک در سنگلاخ آن زمانهی ناسازگار، در مجاورت حرم دُخت مطهّر حضرت موسی بن جعفر (علیهم السّلام) و در آن زمین مستعد بنشاند.
قم در هنگام ورود آیت الله حائری از علمای بزرگ خالی نبود؛ بزرگانی چون آیات الله میرزا محمّد ارباب و شیخ ابوالقاسم کبیر و تعدادی دیگر در این شهر میزیستند، ولی هنر بزرگ تشکیل حوزهی علمیّه یعنی پرورشگاه علم و عالِم و دین و دَیّن(۱) با همهی ظرافتها و تدبیرهایش فقط از شخصیّت مؤیَّدی چون آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری (اعلی الله مقامه فی الجنان) برمیآمد.
تجربهی هشت سالهی تشکیل و ادارهی حوزهی علمیّهی پُررونق در اراک، و سالها پیش از آن، معاشرت نزدیک با رهبر بزرگ شیعه، میرزای شیرازی در سامرّا و ملاحظهی تدابیر ایشان در تشکیل و ادارهی حوزهی علمیّهی آن شهر، به او رهنمایی میدادند؛ و درایت و شجاعت و انگیزه و امید در او، وی را در این راه دشوار به پیش میبردند.
حوزه در سالهای آغازین، با پایداری مخلصانه و متوکّلانهی او از زیر تیغ آختهی رضاخانی که برای محو نشانهها و پایههای دین، به صغیر و کبیر رحم نمیکرد، به سلامت جَست؛ ستمگر خبیث نابود شد، و حوزهای که سالها زیر فشار حدّاکثریِ او بود، ماند و رشد کرد؛ و از آن، خورشیدی چون حضرت روح الله سر برآورد.
حوزهی علمیّهای که یک روز طلّابش برای حفظ جان خود از سحرگاه به زوایایی در بیرون شهر پناه میبردند و به درس و بحث میپرداختند و شبانگاه به حجرههای تاریک در مدرسهها بازمیگشتند، در چهار دهه پس از آن، کانونی شد که شعلههای مبارزه با دودمان خبیث رضاخان را به سراسر ایران میفرستاد و دلهای افسرده و ناامید را برمیافروخت و جوانان منزوی را به میانهی میدان میکشاند.
و همین حوزه بود که چندی پس از درگذشت مؤسّسش، با قدوم مرجع عظیم الشّأن، آیت الله بروجردی، قلّهی علمی و تحقیقی و تبلیغیِ تشیّع در سراسر جهان شد. و سرانجام همین حوزه بود که در کمتر از ششدهه، قدرت معنوی و وجههی مردمی خود را به آنجا رساند که توانست رژیم خائن و فاسد و فاسق پادشاهی را به دست مردم ریشهکن کند و پس از قرنها، اسلام را در جایگاه حاکمیّت سیاسیِ کشوری بزرگ و بافرهنگ و دارای همهگونه استعداد بنشاند.
متخرّج همین حوزهی پُربرکت بود که ایران را الگوی اسلامخواهی در جهان اسلام، بلکه پیشروِ دینگرایی در سراسر جهان ساخت؛ با خطاب پیامبرانهی او خون بر شمشیر پیروز شد؛ با تدبیر او جمهوری اسلامی متولّد شد؛ با شجاعت و توکّل او ملّت ایران در برابر تهدیدها سینه سپر کرد و بر بسیاری فائق آمد؛ و امروز با درسها و مواریث او کشور در بسیاری از ابعاد زندگی، مانعها را درمینوردد و پیش میرود.
رحمت و رضوان پیوستهی خدا بر بنیانگذار این حوزهی پُربرکت و باعظمت و این شجرهی طیّبهی پُرثمر؛ انسان والا و دانا و مبارک، عالِم دین و آراسته به آرامشِ یقین، حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری.
اکنون لازم است دربارهی چند موضوع که گمان میرود به کار امروز و فردای حوزهی علمیّه خواهد آمد، سخنانی گفته شود، به امید آن که حوزهی موفّق کنونی را در راهِ رسیدن به حوزهای «پیشرو و سرآمد» کمک کند.
نخستین موضوع، عنوان «حوزهی علمیّه» و محتوای عمیق آن است.
ادبیات رایج در این باره، کوته و نارسا است. حوزه برخلاف آنچه این ادبیّات نشان میدهد، صرفاً یک مؤسّسهی تدریس و تدرّس نیست، بلکه مجموعهای از علم، و تربیت، و کارکردهای اجتماعی و سیاسی است. ابعاد گوناگون این واژهی پُرمعنا را عمدتاً میتوان اینگونه فهرست کرد:
۱- یک مرکز علمی با تخصّصهای معیّن؛
۲- مرکز تربیت نیروی مهذّب و کارآمد برای هدایت دینی و اخلاقیِ جامعه؛
۳- خطّ مقدّم جبههی تقابل با تهدیدهای دشمنان در عرصههای گوناگون؛
۴- مرکز تولید و تبیین اندیشهی اسلام در باب نظامات اجتماعی؛ از نظام سیاسی و شکل و محتوای آن، تا نظامات مربوط به ادارهی کشور، و تا نظام خانواده و روابط شخصی، بر اساس فقه و فلسفه و منظومهی ارزشی اسلام؛
۵- مرکز و شاید قلّهی نوآوریهای تمدّنی و آیندهنگریهای لازم در چارچوب پیام جهانی اسلام.
این سرفصلها است که واژهی «حوزهی علمیّه» را معنی میکند و عناصر تشکیلدهندهی آن و به تعبیری «انتظارات» از آن را نشان میدهد؛ و همینها است که تلاش برای تقویت و پیشرفت آنها، میتواند حوزه را به معنی واقعی «پیشرو و سرآمد» نماید و چالشها و تهدیدهای محتمل پیش رو را علاج کند.
دربارهی هر یک از این سرفصلها واقعیّات و نیز نظراتی وجود دارد که به اجمال میتوان اینگونه بیان کرد:
و الحمدلله ربّ العالمین و افضل الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد المصطفی و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی العالمین.
برآمدنِ حوزهی مبارک قم در طلیعهی قرن چهاردهم هجری شمسی، پدیدهای بینظیر بود که در میانهی حوادثی بزرگ و سهمگین رخ داد؛ حوادثی که فضای منطقهی غرب آسیا را تیرهوتار و زندگی ملّتهای آن را دستخوش آشفتگی و تباهی کرده بود.
منشأ و علّت این مرارت گسترده و دیرپا، دخالتهای دول استعماری و فاتحان جنگ جهانی اوّل بود که با هدف تصرّف و تسلّط بر این جغرافیای حسّاس و سرشار از منابع زیرزمینی، از همهی ابزارها استفاده کردند و با نیروی نظامی، با طرّاحیهای سیاسی، با رشوه و استخدام خیانتکاران داخلی، با ابزارهای تبلیغاتی و فرهنگی، و با هر وسیلهی ممکن دیگر، توانستند هدفهای خود را تحقّق بخشند.
در عراق، یک حکومت انگلیسی و سپس یک دولت پادشاهی دستنشانده بر سر کار آوردند؛ در منطقهی شامات، از سویی انگلیس و از سویی فرانسه، تصرّفات استعماری خود را با ایجاد نظام طائفی در بخشی و حکومت خاندان دستنشاندهی انگلیس در بخشی دیگر، و ایجاد اختناق و فشار بر مردم بخصوص مسلمانان و علمای دینی در سراسر آن گستردند؛ در ایران، یک قزّاق بیرحم و طمّاع و بیشخصیّت را بتدریج برکشیده و به صدارت و سپس پادشاهی رساندند؛ در فلسطین، کوچ تدریجی عوامل صهیونی و تسلیح آنها را آغاز و با حرکتی آرام، زمینه را برای ایجاد غدّهی سرطانی در قلب دنیای اسلام آماده کردند.
هر جا ــ چه در عراق و چه در شام و فلسطین و چه در ایران ــ مقاومتی در برابر نقشههای گامبهگام آنها وجود داشت، سرکوب کردند، و در برخی شهرها همچون نجف کار را به دستگیری دستهجمعی علما و حتّی به تبعید اهانتآمیز مراجع بزرگی همچون میرزای نائینی و سیّدابوالحسن اصفهانی و شیخ مهدی خالصی رساندند و برای دستگیری مردان مجاهد، تفحّص خانه به خانه راه انداختند. ملّتها دهشتزده و سرگشته و افقها تاریک و نومیدکننده شدند. در ایران، مجاهدانِ گیلان و تبریز و مشهد را به خاکوخون کشیدند و مباشرانِ قراردادهای خائنانه در رأس امور قرار گرفتند.
در میانهی چنین حوادث تلخ و چنین شب بیفروغی بود که ستارهی قم طلوع کرد. دست قدرت الهی، فقیهی بزرگ و پرهیزکار و مجرّب را برانگیخت تا با هجرت به قم، حوزهی مندرس و تعطیل شده را دوباره جان بخشد و نهالی تازه و مبارک در سنگلاخ آن زمانهی ناسازگار، در مجاورت حرم دُخت مطهّر حضرت موسی بن جعفر (علیهم السّلام) و در آن زمین مستعد بنشاند.
قم در هنگام ورود آیت الله حائری از علمای بزرگ خالی نبود؛ بزرگانی چون آیات الله میرزا محمّد ارباب و شیخ ابوالقاسم کبیر و تعدادی دیگر در این شهر میزیستند، ولی هنر بزرگ تشکیل حوزهی علمیّه یعنی پرورشگاه علم و عالِم و دین و دَیّن(۱) با همهی ظرافتها و تدبیرهایش فقط از شخصیّت مؤیَّدی چون آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری (اعلی الله مقامه فی الجنان) برمیآمد.
تجربهی هشت سالهی تشکیل و ادارهی حوزهی علمیّهی پُررونق در اراک، و سالها پیش از آن، معاشرت نزدیک با رهبر بزرگ شیعه، میرزای شیرازی در سامرّا و ملاحظهی تدابیر ایشان در تشکیل و ادارهی حوزهی علمیّهی آن شهر، به او رهنمایی میدادند؛ و درایت و شجاعت و انگیزه و امید در او، وی را در این راه دشوار به پیش میبردند.
حوزه در سالهای آغازین، با پایداری مخلصانه و متوکّلانهی او از زیر تیغ آختهی رضاخانی که برای محو نشانهها و پایههای دین، به صغیر و کبیر رحم نمیکرد، به سلامت جَست؛ ستمگر خبیث نابود شد، و حوزهای که سالها زیر فشار حدّاکثریِ او بود، ماند و رشد کرد؛ و از آن، خورشیدی چون حضرت روح الله سر برآورد.
حوزهی علمیّهای که یک روز طلّابش برای حفظ جان خود از سحرگاه به زوایایی در بیرون شهر پناه میبردند و به درس و بحث میپرداختند و شبانگاه به حجرههای تاریک در مدرسهها بازمیگشتند، در چهار دهه پس از آن، کانونی شد که شعلههای مبارزه با دودمان خبیث رضاخان را به سراسر ایران میفرستاد و دلهای افسرده و ناامید را برمیافروخت و جوانان منزوی را به میانهی میدان میکشاند.
و همین حوزه بود که چندی پس از درگذشت مؤسّسش، با قدوم مرجع عظیم الشّأن، آیت الله بروجردی، قلّهی علمی و تحقیقی و تبلیغیِ تشیّع در سراسر جهان شد. و سرانجام همین حوزه بود که در کمتر از ششدهه، قدرت معنوی و وجههی مردمی خود را به آنجا رساند که توانست رژیم خائن و فاسد و فاسق پادشاهی را به دست مردم ریشهکن کند و پس از قرنها، اسلام را در جایگاه حاکمیّت سیاسیِ کشوری بزرگ و بافرهنگ و دارای همهگونه استعداد بنشاند.
متخرّج همین حوزهی پُربرکت بود که ایران را الگوی اسلامخواهی در جهان اسلام، بلکه پیشروِ دینگرایی در سراسر جهان ساخت؛ با خطاب پیامبرانهی او خون بر شمشیر پیروز شد؛ با تدبیر او جمهوری اسلامی متولّد شد؛ با شجاعت و توکّل او ملّت ایران در برابر تهدیدها سینه سپر کرد و بر بسیاری فائق آمد؛ و امروز با درسها و مواریث او کشور در بسیاری از ابعاد زندگی، مانعها را درمینوردد و پیش میرود.
رحمت و رضوان پیوستهی خدا بر بنیانگذار این حوزهی پُربرکت و باعظمت و این شجرهی طیّبهی پُرثمر؛ انسان والا و دانا و مبارک، عالِم دین و آراسته به آرامشِ یقین، حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری.
اکنون لازم است دربارهی چند موضوع که گمان میرود به کار امروز و فردای حوزهی علمیّه خواهد آمد، سخنانی گفته شود، به امید آن که حوزهی موفّق کنونی را در راهِ رسیدن به حوزهای «پیشرو و سرآمد» کمک کند.
نخستین موضوع، عنوان «حوزهی علمیّه» و محتوای عمیق آن است.
ادبیات رایج در این باره، کوته و نارسا است. حوزه برخلاف آنچه این ادبیّات نشان میدهد، صرفاً یک مؤسّسهی تدریس و تدرّس نیست، بلکه مجموعهای از علم، و تربیت، و کارکردهای اجتماعی و سیاسی است. ابعاد گوناگون این واژهی پُرمعنا را عمدتاً میتوان اینگونه فهرست کرد:
۱- یک مرکز علمی با تخصّصهای معیّن؛
۲- مرکز تربیت نیروی مهذّب و کارآمد برای هدایت دینی و اخلاقیِ جامعه؛
۳- خطّ مقدّم جبههی تقابل با تهدیدهای دشمنان در عرصههای گوناگون؛
۴- مرکز تولید و تبیین اندیشهی اسلام در باب نظامات اجتماعی؛ از نظام سیاسی و شکل و محتوای آن، تا نظامات مربوط به ادارهی کشور، و تا نظام خانواده و روابط شخصی، بر اساس فقه و فلسفه و منظومهی ارزشی اسلام؛
۵- مرکز و شاید قلّهی نوآوریهای تمدّنی و آیندهنگریهای لازم در چارچوب پیام جهانی اسلام.
این سرفصلها است که واژهی «حوزهی علمیّه» را معنی میکند و عناصر تشکیلدهندهی آن و به تعبیری «انتظارات» از آن را نشان میدهد؛ و همینها است که تلاش برای تقویت و پیشرفت آنها، میتواند حوزه را به معنی واقعی «پیشرو و سرآمد» نماید و چالشها و تهدیدهای محتمل پیش رو را علاج کند.
دربارهی هر یک از این سرفصلها واقعیّات و نیز نظراتی وجود دارد که به اجمال میتوان اینگونه بیان کرد:
اوّل ـ مرکز علمی:
حوزهی قم، وارث سرمایهی سترگ علمی شیعه است. این ذخیرهی در نوع خود بینظیر، محصول اندیشهورزی و پژوهشگریِ هزاران عالِم دینی در دانشهایی همچون فقه و کلام و فلسفه و تفسیر و حدیث، در طول هزار سال است.
تا پیش از اکتشافات علوم طبیعی در قرنهای اخیر، حوزههای علمی شیعه، عرصهای برای پرداختن به علوم دیگر نیز به شمار میرفته؛ ولی در همهی ادوار، محور اصلیِ بحث و تحقیق در حوزهها، «علم فقه» و پس از آن با فاصلهای، «کلام و فلسفه و حدیث» بوده است.
پیشرفت تدریجی علم فقه در طول این دورهی طولانی، از زمان شیخ طوسی تا عصر محقّق حلّی، و از آنجا تا شهید، و از آنجا تا محقّق اردبیلی، و از آنجا تا شیخ انصاری و تا دوران کنونی برای اهل فن محسوس است. معیار در پیشرفت فقه، افزودن به داشتهها یعنی تولیدات علمی فاخر و ارتقاء سطح علم و یافتههای جدید است؛ ولی امروز با نگاه به تحوّلات سریع و شدید فکری و عملی در دورانهای معاصر، مخصوصاً در سدهی اخیر، انتظاراتی بیش از این را در زمینهی پیشرفت علمی حوزه باید مورد توجّه قرار داد.
در خصوص علم فقه این نکات درخور ملاحظه است:
اوّلاً فقه، پاسخ دین به نیازهای عملی فرد و جامعه است. با عقلانیّت تحوّلیافتهی نسلها، این پاسخگویی باید امروز بیش از گذشته دارای پشتوانهی فکری و علمی استوار و در عین حال قابل فهم و هضم باشد.
دیگر این که پدیدههای پیچیده و پُرتعداد در زندگی امروز مردم، سؤالهای بیسابقهای را پیش میآورد که فقه معاصر باید پاسخ آنها را آماده داشته باشد.
دیگر این که امروز با تشکیل نظام سیاسی اسلام، سؤال اصلی، چگونگی نگاه کلان شارع به ابعاد فردی و اجتماعی زندگی بشر و پایههای اصولی آن است؛ از نگاه به انسان و جایگاه انسانی و هدفهای زندگی او، تا نگاه به شکل مطلوب جامعهی بشری، و نگاه به سیاست و قدرت و روابط اجتماعی و خانواده و جنسیّت و عدالت و دیگر ابعاد زندگی. فتوای فقیه در هر مسأله باید نشاندهندهی بخشی از این نگاه کلان باشد.
الزام مهم برای دست یافتن به این خصوصیّات، اوّلاً آشنایی فقیه با همهی ابعاد و معارف دینی در همهی زمینهها، و ثانیاً آشنایی مناسب با یافتههای امروز بشر در عرصهی علوم انسانی و دانشهای مرتبط با زندگی انسان است.
باید پذیرفت که ذخیرهی انباشتهی علم در حوزه این ظرفیّت را دارد که طلبه را به این حدّ از تواناییهای علمی برساند، مشروط بر این که برخی نکتهها در شیوهی کار کنونی با چشم باز دیده و با دست توانا علاج شود.
یکی از این نکتهها، طولانی بودن دورهی تحصیل است. دورهی متنخوانی طلبه به شیوهای سؤالبرانگیز میگذرد؛ طلبه ناگزیر است کتاب قطور و محقّقانهی یک عالِم بزرگ را به عنوان کتاب درسی بیاموزد. این کتاب در واقع مربوط به هنگام ورود او به مرحلهی تحقیق اجتهادی است و سپردن آن به او پیش از این مرحله، تنها اثرش، طولانی کردن زمان متنخوانی است.
کتاب درسی باید حاوی مطلب و زبان مناسب طلبه برای دوران محدود پیش از ورود به مرحلهی تحقیق باشد. تلاش موفّق یا ناموفّق بزرگانی همچون آخوند خراسانی، حاج شیخ عبدالکریم حائری و حاج سیّدصدرالدّین صدر برای جایگزین کردن کتابهایی چون قوانین و رسائل و فصول، با کفایه و دررالفوائد و خلاصة الفصول، با نگاه به همین ضرورتِ مهم بوده است. با این که آنها در زمانی زندگی میکردند که طلبه با انبوه واردات ذهنی و تکالیف عملی مانند امروز روبهرو نبود.
نکتهی دیگر، مسألهی اولویّتهای فقهی است. امروز با تشکیل نظام اسلامی و مطرح شدن حکمرانی به شیوهی اسلام، موضوعات مهمّی برای حوزه اولویّت یافته که در گذشته مطرح نبوده است؛ مسألههایی از قبیل روابط دولت با مردمش و با دولتها و ملّتهای دیگر، موضوع نفی سبیل، نظام اقتصادی و پایههای اصولی آن، پایههای اصولی نظام اسلامی، منشأ حاکمیّت از نظر اسلام، نقش مردم در آن و موضعگیری در قضایای مهم و در مقابل نظام سلطه، مفهوم و محتوای عدالت، و دهها موضوع اساسی و بعضاً حیاتی دیگر، برای امروز و فردای کشور دارای اولویّت و منتظر پاسخ فقهی است. (برخی از آنها دارای جنبهی کلامی نیز میباشد که در جای خود باید بحث شوند.)
در شیوهی کار کنونیِ حوزه، در بخش فقهی، توجّه کافی به این اولویّتها دیده نمیشود. گاه میبینیم برخی مهارتهای علمی که عموماً جنبهی آلی و مقدّماتی برای رسیدن به حکم شرع را دارد یا بعضی موضوعات فقهی یا اصولی خارج از اولویّتها، فقیه و محقّق را با شیرینی وسوسهانگیز خود، چنان در خود غرق میکند که ذهن او را بکلّی از آن مسائل اصلی و اولویّتدار منصرف میسازد و فرصتهای بیجایگزین و سرمایههای انسانی و مالی را فدا میکند، بیآنکه در وانفسای هجوم کفر، کمکی به تبیین سبک زندگی اسلامی و هدایت جامعه برساند.
اگر هدف کار علمی، اظهار فضل و سُمعهی(۲) علمی و مسابقه در فاضلنما شدن باشد، مصداق فعل مادّی و دنیاگرایانه و «اِتَّخَذَ اِلهَهُ هَواه»(۳) خواهد بود.
تا پیش از اکتشافات علوم طبیعی در قرنهای اخیر، حوزههای علمی شیعه، عرصهای برای پرداختن به علوم دیگر نیز به شمار میرفته؛ ولی در همهی ادوار، محور اصلیِ بحث و تحقیق در حوزهها، «علم فقه» و پس از آن با فاصلهای، «کلام و فلسفه و حدیث» بوده است.
پیشرفت تدریجی علم فقه در طول این دورهی طولانی، از زمان شیخ طوسی تا عصر محقّق حلّی، و از آنجا تا شهید، و از آنجا تا محقّق اردبیلی، و از آنجا تا شیخ انصاری و تا دوران کنونی برای اهل فن محسوس است. معیار در پیشرفت فقه، افزودن به داشتهها یعنی تولیدات علمی فاخر و ارتقاء سطح علم و یافتههای جدید است؛ ولی امروز با نگاه به تحوّلات سریع و شدید فکری و عملی در دورانهای معاصر، مخصوصاً در سدهی اخیر، انتظاراتی بیش از این را در زمینهی پیشرفت علمی حوزه باید مورد توجّه قرار داد.
در خصوص علم فقه این نکات درخور ملاحظه است:
اوّلاً فقه، پاسخ دین به نیازهای عملی فرد و جامعه است. با عقلانیّت تحوّلیافتهی نسلها، این پاسخگویی باید امروز بیش از گذشته دارای پشتوانهی فکری و علمی استوار و در عین حال قابل فهم و هضم باشد.
دیگر این که پدیدههای پیچیده و پُرتعداد در زندگی امروز مردم، سؤالهای بیسابقهای را پیش میآورد که فقه معاصر باید پاسخ آنها را آماده داشته باشد.
دیگر این که امروز با تشکیل نظام سیاسی اسلام، سؤال اصلی، چگونگی نگاه کلان شارع به ابعاد فردی و اجتماعی زندگی بشر و پایههای اصولی آن است؛ از نگاه به انسان و جایگاه انسانی و هدفهای زندگی او، تا نگاه به شکل مطلوب جامعهی بشری، و نگاه به سیاست و قدرت و روابط اجتماعی و خانواده و جنسیّت و عدالت و دیگر ابعاد زندگی. فتوای فقیه در هر مسأله باید نشاندهندهی بخشی از این نگاه کلان باشد.
الزام مهم برای دست یافتن به این خصوصیّات، اوّلاً آشنایی فقیه با همهی ابعاد و معارف دینی در همهی زمینهها، و ثانیاً آشنایی مناسب با یافتههای امروز بشر در عرصهی علوم انسانی و دانشهای مرتبط با زندگی انسان است.
باید پذیرفت که ذخیرهی انباشتهی علم در حوزه این ظرفیّت را دارد که طلبه را به این حدّ از تواناییهای علمی برساند، مشروط بر این که برخی نکتهها در شیوهی کار کنونی با چشم باز دیده و با دست توانا علاج شود.
یکی از این نکتهها، طولانی بودن دورهی تحصیل است. دورهی متنخوانی طلبه به شیوهای سؤالبرانگیز میگذرد؛ طلبه ناگزیر است کتاب قطور و محقّقانهی یک عالِم بزرگ را به عنوان کتاب درسی بیاموزد. این کتاب در واقع مربوط به هنگام ورود او به مرحلهی تحقیق اجتهادی است و سپردن آن به او پیش از این مرحله، تنها اثرش، طولانی کردن زمان متنخوانی است.
کتاب درسی باید حاوی مطلب و زبان مناسب طلبه برای دوران محدود پیش از ورود به مرحلهی تحقیق باشد. تلاش موفّق یا ناموفّق بزرگانی همچون آخوند خراسانی، حاج شیخ عبدالکریم حائری و حاج سیّدصدرالدّین صدر برای جایگزین کردن کتابهایی چون قوانین و رسائل و فصول، با کفایه و دررالفوائد و خلاصة الفصول، با نگاه به همین ضرورتِ مهم بوده است. با این که آنها در زمانی زندگی میکردند که طلبه با انبوه واردات ذهنی و تکالیف عملی مانند امروز روبهرو نبود.
نکتهی دیگر، مسألهی اولویّتهای فقهی است. امروز با تشکیل نظام اسلامی و مطرح شدن حکمرانی به شیوهی اسلام، موضوعات مهمّی برای حوزه اولویّت یافته که در گذشته مطرح نبوده است؛ مسألههایی از قبیل روابط دولت با مردمش و با دولتها و ملّتهای دیگر، موضوع نفی سبیل، نظام اقتصادی و پایههای اصولی آن، پایههای اصولی نظام اسلامی، منشأ حاکمیّت از نظر اسلام، نقش مردم در آن و موضعگیری در قضایای مهم و در مقابل نظام سلطه، مفهوم و محتوای عدالت، و دهها موضوع اساسی و بعضاً حیاتی دیگر، برای امروز و فردای کشور دارای اولویّت و منتظر پاسخ فقهی است. (برخی از آنها دارای جنبهی کلامی نیز میباشد که در جای خود باید بحث شوند.)
در شیوهی کار کنونیِ حوزه، در بخش فقهی، توجّه کافی به این اولویّتها دیده نمیشود. گاه میبینیم برخی مهارتهای علمی که عموماً جنبهی آلی و مقدّماتی برای رسیدن به حکم شرع را دارد یا بعضی موضوعات فقهی یا اصولی خارج از اولویّتها، فقیه و محقّق را با شیرینی وسوسهانگیز خود، چنان در خود غرق میکند که ذهن او را بکلّی از آن مسائل اصلی و اولویّتدار منصرف میسازد و فرصتهای بیجایگزین و سرمایههای انسانی و مالی را فدا میکند، بیآنکه در وانفسای هجوم کفر، کمکی به تبیین سبک زندگی اسلامی و هدایت جامعه برساند.
اگر هدف کار علمی، اظهار فضل و سُمعهی(۲) علمی و مسابقه در فاضلنما شدن باشد، مصداق فعل مادّی و دنیاگرایانه و «اِتَّخَذَ اِلهَهُ هَواه»(۳) خواهد بود.
دوّم ـ تربیت نیروی مهذّب و کارآمد
حوزه نهادی برونگرا است. خروجی حوزه در همهی سطوح، در خدمت فکر و فرهنگ جامعه و انسانها است. حوزه موظّف به «بلاغ مبین» است. دامنهی این بلاغ، گسترهای عظیم است از معارف والای توحیدی تا وظایف شخصی شرعی، و از تبیین نظام اسلامی و شاکله و وظایف آن تا سبک زندگی و محیط زیست و حمایت از طبیعت و از حیوان، و بسی عرصهها و زوایای دیگر حیات بشری.
حوزههای علمیّه از دیرباز به این وظیفهی سنگین پرداخته و کسان بسیاری از متخرّجان(۴) آنها در سطوح مختلف علمی به شیوههای گوناگونِ تبلیغ دین روی آورده و عمری در آن گذراندهاند. پس از انقلاب، نهادهایی برای نظم بخشیدن و احیاناً قوام دادن به محتوای این حرکتهای تبلیغی در حوزه پدید آمد. خدمات باارزش آنان و دیگر متحرّفان(۵) امر تبلیغ دین نباید نادیده گرفته شود.
آنچه مهم است، آشنایی با فضای فکر و فرهنگ جامعه و ایجاد تناسب میان آوردههای تبلیغی با واقعیّتهای فکری و فرهنگی در میان مردم بویژه جوانان است. در این بخش حوزه دچار مشکل است. این صدها مقاله و مجلّه و گفتارهای مجلسی و تلویزیونی و امثال آن، در برابر سیل القائات مغالطهآمیز، نمیتواند وظیفهی بلاغ مبین را چنانکه نیاز و شایسته است، به انجام رساند.
جای دو عنصر کلیدی برای این بخش در حوزه خالی است: «تعلیم» و «تهذیب».
رساندن پیامی که بهروز و پُرکنندهی خلأ و برآورندهی هدف دین باشد، حتماً نیازمند آموزش و فراگیری است. دستگاهی باید متصدّی این مأموریّت شود و قدرت اقناع، آشنایی با شیوهی گفتگو، آگاهی از نوع تعامل با افکار عمومی و فضای رسانهای و مجازی، انضباط در مواجهه با عنصر مخالف را به طلبه بیاموزد و با تمرین و ممارست، در دورهای محدود، او را آمادهی ورود به این میدان کند.
از سویی با استفاده از ابزارهای فنّی روز، تازهترین و شایعترین القائات و آفتهای فکری و اخلاقی را گردآوری و بهترین و رساترین و قویترین پاسخ را در قالب ادبیّات متناسب با زمان برای آن فراهم کند، و از سوی دیگر لازمترین دانستنیهای دینی متناسب با وضع فرهنگی و فکری روز را به صورت بستههای مناسب اندیشه و فرهنگ نسل جوان و نوجوان و خانوادهها تدوین نماید. این مجموعهی شکلی و محتوایی، مهمترین موضوع تعلیم در این بخش است.
در کار تبلیغ، موضع ایجابی و حتّی تهاجمی، از موضع دفاعی مهمتر است. آنچه دربارهی دفع و رفع شبههها و القائات گفته شد، نباید دستگاه تبلیغ را از تهاجم به مسلّمات فرهنگ انحرافی رایج در جهان و احیاناً در کشور ما، به غفلت بکشاند. فرهنگ تحمیلی و القائی غرب، با سرعتی روزافزون، رو به کجرَوی و انحطاط است؛ حوزهی فلسفهدان و متکلّم، به دفاع در برابر شبههانگیزی بسنده نمیکند بلکه در قبال این کجرَوی و گمراهی، چالشهای فکری میآفریند و مدّعیان گمرهساز را مجبور به پاسخگویی میکند.
تدارک این دستگاهِ آموزشدهنده از جمله اولویّتهای حوزه است؛ این، پرورشِ «مجاهد فرهنگی» است و با توجّه به تحرّک دشمنان دین که بجد در حال نیروپروری بخصوص در برخی عرصههای مهم میباشند، شایسته است بسیار جدّی شمرده شود و شتاب بگیرد.
تهذیب، ضرورت دیگری در کنار تعلیم است. تهذیب به معنیِ منزویپروری نیست. بخش عمدهای از گسترهی فعّالیّت مجاهد فرهنگی، دعوت به تهذیب نفْس و اخلاق اسلامی است، و این بدون برخورداریِ دعوتکننده از آنچه بدان دعوت میکند، کاری بیاثر و بیبرکت است. حوزه نیازمند تحرّکی بیش از گذشته در تأکید بر توصیههای اخلاقی است.
شما طلّاب و فضلای جوان به طور حتم قادرید به مدد دل پاک و ناآلوده و زبان صادقِ خود، وظیفهی تهذیب اخلاقی نسلِ جوان امروز را به سرانجام برسانید، مشروط بر این که نخست از خود شروع کنید.
اخلاص در عمل و بستن راه بر وسوسهی مال و نام و مقام، کلید ورود به فضای دلنواز معنویّت و حقیقت است؛ و چنین است که کار دشوار مجاهدت فرهنگی، وظیفهای شیرین و حرکتی اثرگذار خواهد شد. سختیهای طلبگی در چنین وضعی به جای آنکه مانع رفتار مجاهدانهی تبلیغ شود، به وسیلهای برای ارادهی محکم و عزم راسخ تبدیل خواهد شد.
تأکید میکنم که به صحنهی تبلیغ دین هرگز به چشم یک میدان بیرقیب نباید نگریست و از مقابله با ابهامها و مغالطاتی که پیدرپی به صحنه فرستاده میشود، لحظهای نباید غفلت کرد.
در این بخش، در کنار تربیت نیرو برای بلاغ مبین، باید تربیت نیرو برای وظایف خاصّ در نظام و ادارهی کشور و نیز تربیت نیرو برای سامان دادن به درون حوزهی علمیّه و انجام دادنِ وظایف آن نیز مورد توجّه قرار گیرد، که مستلزم بحث جداگانه است.
حوزههای علمیّه از دیرباز به این وظیفهی سنگین پرداخته و کسان بسیاری از متخرّجان(۴) آنها در سطوح مختلف علمی به شیوههای گوناگونِ تبلیغ دین روی آورده و عمری در آن گذراندهاند. پس از انقلاب، نهادهایی برای نظم بخشیدن و احیاناً قوام دادن به محتوای این حرکتهای تبلیغی در حوزه پدید آمد. خدمات باارزش آنان و دیگر متحرّفان(۵) امر تبلیغ دین نباید نادیده گرفته شود.
آنچه مهم است، آشنایی با فضای فکر و فرهنگ جامعه و ایجاد تناسب میان آوردههای تبلیغی با واقعیّتهای فکری و فرهنگی در میان مردم بویژه جوانان است. در این بخش حوزه دچار مشکل است. این صدها مقاله و مجلّه و گفتارهای مجلسی و تلویزیونی و امثال آن، در برابر سیل القائات مغالطهآمیز، نمیتواند وظیفهی بلاغ مبین را چنانکه نیاز و شایسته است، به انجام رساند.
جای دو عنصر کلیدی برای این بخش در حوزه خالی است: «تعلیم» و «تهذیب».
رساندن پیامی که بهروز و پُرکنندهی خلأ و برآورندهی هدف دین باشد، حتماً نیازمند آموزش و فراگیری است. دستگاهی باید متصدّی این مأموریّت شود و قدرت اقناع، آشنایی با شیوهی گفتگو، آگاهی از نوع تعامل با افکار عمومی و فضای رسانهای و مجازی، انضباط در مواجهه با عنصر مخالف را به طلبه بیاموزد و با تمرین و ممارست، در دورهای محدود، او را آمادهی ورود به این میدان کند.
از سویی با استفاده از ابزارهای فنّی روز، تازهترین و شایعترین القائات و آفتهای فکری و اخلاقی را گردآوری و بهترین و رساترین و قویترین پاسخ را در قالب ادبیّات متناسب با زمان برای آن فراهم کند، و از سوی دیگر لازمترین دانستنیهای دینی متناسب با وضع فرهنگی و فکری روز را به صورت بستههای مناسب اندیشه و فرهنگ نسل جوان و نوجوان و خانوادهها تدوین نماید. این مجموعهی شکلی و محتوایی، مهمترین موضوع تعلیم در این بخش است.
در کار تبلیغ، موضع ایجابی و حتّی تهاجمی، از موضع دفاعی مهمتر است. آنچه دربارهی دفع و رفع شبههها و القائات گفته شد، نباید دستگاه تبلیغ را از تهاجم به مسلّمات فرهنگ انحرافی رایج در جهان و احیاناً در کشور ما، به غفلت بکشاند. فرهنگ تحمیلی و القائی غرب، با سرعتی روزافزون، رو به کجرَوی و انحطاط است؛ حوزهی فلسفهدان و متکلّم، به دفاع در برابر شبههانگیزی بسنده نمیکند بلکه در قبال این کجرَوی و گمراهی، چالشهای فکری میآفریند و مدّعیان گمرهساز را مجبور به پاسخگویی میکند.
تدارک این دستگاهِ آموزشدهنده از جمله اولویّتهای حوزه است؛ این، پرورشِ «مجاهد فرهنگی» است و با توجّه به تحرّک دشمنان دین که بجد در حال نیروپروری بخصوص در برخی عرصههای مهم میباشند، شایسته است بسیار جدّی شمرده شود و شتاب بگیرد.
تهذیب، ضرورت دیگری در کنار تعلیم است. تهذیب به معنیِ منزویپروری نیست. بخش عمدهای از گسترهی فعّالیّت مجاهد فرهنگی، دعوت به تهذیب نفْس و اخلاق اسلامی است، و این بدون برخورداریِ دعوتکننده از آنچه بدان دعوت میکند، کاری بیاثر و بیبرکت است. حوزه نیازمند تحرّکی بیش از گذشته در تأکید بر توصیههای اخلاقی است.
شما طلّاب و فضلای جوان به طور حتم قادرید به مدد دل پاک و ناآلوده و زبان صادقِ خود، وظیفهی تهذیب اخلاقی نسلِ جوان امروز را به سرانجام برسانید، مشروط بر این که نخست از خود شروع کنید.
اخلاص در عمل و بستن راه بر وسوسهی مال و نام و مقام، کلید ورود به فضای دلنواز معنویّت و حقیقت است؛ و چنین است که کار دشوار مجاهدت فرهنگی، وظیفهای شیرین و حرکتی اثرگذار خواهد شد. سختیهای طلبگی در چنین وضعی به جای آنکه مانع رفتار مجاهدانهی تبلیغ شود، به وسیلهای برای ارادهی محکم و عزم راسخ تبدیل خواهد شد.
تأکید میکنم که به صحنهی تبلیغ دین هرگز به چشم یک میدان بیرقیب نباید نگریست و از مقابله با ابهامها و مغالطاتی که پیدرپی به صحنه فرستاده میشود، لحظهای نباید غفلت کرد.
در این بخش، در کنار تربیت نیرو برای بلاغ مبین، باید تربیت نیرو برای وظایف خاصّ در نظام و ادارهی کشور و نیز تربیت نیرو برای سامان دادن به درون حوزهی علمیّه و انجام دادنِ وظایف آن نیز مورد توجّه قرار گیرد، که مستلزم بحث جداگانه است.
سوّم ـ خطّ مقدّم جبههی تقابل با تهدیدهای دشمن در عرصههای گوناگون
این یکی از ناشناختهترین ابعاد حوزههای علمیّه و کارکرد مجموع علمای دین است. بیشک هیچ حرکت اصلاحی یا انقلابی در ۱۵۰ سال اخیر را در ایران و عراق نمیتوان یافت که علمای دین آن را رهبری نکرده یا در خطوط مقدّم آن حضور نداشتهاند. این نشانهی مهمّی از سرشت حوزههای علمیّه است.
در طول این دوران، در همهی مواردِ سیطرهجویی استعمار و استبداد، تنها علمای دین بودند که ابتدائاً وارد میدان شده و در بسیاری موارد به برکت حمایت مردم توانستند دشمن را ناکام بگذارند. هیچ کس جز آنان جرئت دم زدن نداشت و یا مسأله را بدرستی درک نمیکرد و پس از فریاد علما بود که شاید دیگرانی هم صدایی بلند میکردند.
کسروی که از معاندین سرسخت علمای دین به شمار میرود، اعتراف میکند که آغاز جنبش مشروطه از همراهی بخردانهی دو سیّد بهبهانی و طباطبایی پدید آمد. آری، آن روزها که غول استبداد در ایران پرچم افراشته بود، هیچ کس جز مراجع و علما جرئت دم زدن نداشت.
قراردادهای ننگین در طول این مدّت با مخالفت و ممانعت علما بود که ابطال شد؛ قرارداد رویتر با جلوگیری حاج ملّاعلی کنی، عالِم بزرگ تهران؛ قرارداد تنباکو با حکم میرزای شیرازی، مرجع اعلی، و همراهی علمای بزرگ ایران؛ قرارداد وثوقالدّوله با افشاگری مدرّس؛ مبارزه با منسوجات خارجی با ابتکار آقانجفی اصفهانی و همراهی علمای اصفهان و پشتیبانی علمای نجف؛ و مواردی دیگر.
در همان سالهای مقارن با تشکیل حوزهی قم، بخشهایی از عراق و مرزهای ایران، با مرکزیّت نجف و کوفه، صحنهی جنگ مسلّحانهی علما با قوای اشغالگر انگلیس بود؛ نهتنها طلّاب و مدرّسین، که برخی علمای معروف همچون سیّدمصطفی کاشانی و بعضی فرزندان مراجع در این درگیریها شرکت داشتند، که برخی شهید و بسیاری پس از آن به نقاط دوردست مستعمرات انگلیس تبعید شدند.
فعّالیّت مراجع بزرگ در مسألهی فلسطین نیز ــ چه در اوایل قرن که سیاست کوچ و تسلیح صهیونیستها در فلسطین اجرا میشد، و چه در دههی سوّم آن که بخش مهمّ فلسطین رسماً به صهیونیها سپرده و دولت جعلی صهیونی اعلام شد ــ از بخشهای افتخارآمیز حوزههای علمیّه است. نامهها و بیانیّههای آنان در این باره، در شمار ارزشمندترین اسناد تاریخی است.
نقش بیبدیل حوزهی قم و سپس دیگر حوزههای علمیّه در ایران در ایجاد نهضت اسلامی و بر پا کردن انقلاب و توجیه افکار عمومی و به میدان آوردن عموم مردم نیز از برجستهترین نشانههای هویّت جهادی حوزههای علمیّه است.
تحصیلکردگان حوزه با ذهنهای فعّال و زبانهای گویا از نخستین کسانی بودند که به غریو دشمنشکنِ امام مجاهد پاسخ گفته و با سرعت و جدّیّت و همراه با تحمّل صدمات، وارد میدان شده و به گسترش مفاهیم انقلابی و توجیه افکار عمومی پرداختند.
با آگاهی از این حقایق است که امام راحل (رضوان الله علیه) در پیام پُرمحتوا و تکاندهندهی خود به حوزههای علمیّه،(۶) روحانیّت را پیشکسوت شهادت در همهی انقلابهای مردمی و اسلامی دانسته، و متقابلاً راه شهدا و کار آنها را رسیدن به حقیقت تفقّه شمردهاند. در تعبیری دیگر علما را پیشگام در میدان جهاد و حمایت از میهن و حمایت از مظلومان معرّفی کردهاند.
برای آیندهی حوزه هم بیشترین امید خود را به طلّاب و فضلائی بستهاند که دغدغهی نهضت و مبارزه و انقلاب، آنها را به تحرّک واداشته است، و از کسانی که فارغ از این مسائل حیاتی، فقط به کتاب و درس خود اکتفا میکردهاند، گلایهمندی خود را نشان دادهاند.
در این پیام بارها به تحجّرگرایان اشاره شده و نسبت به نفوذ دشمن با استفاده از غفلت آنان هشدار و دربارهی شیوههای تحوّلیافتهی دینفروشی اعلام خطر شده است. به نظر صائب امام بزرگوار، شکارچیان استعمار در سراسر جهان در کمین شیردلان روحانی سیاستشناس نشسته و برای مبارزه با مجد و عظمت و نفوذ مردمی روحانیّت برنامهریزی میکنند.
در آن متنِ خردمندانه که با احساساتی عارفانه و عاشقانه به نگارش درآمده است، دلواپسی امام بزرگوار از این که جریان تحجّر و تقدّسنمایی، حوزهی علمیّه را دچار وسوسهی جدایی دین از سیاست و فعّالیّتهای اجتماعی کند و راه درست پیشرفت را مسدود سازد، آشکار است.
این دغدغه ناشی از ترویج جریان خطرناکی است که دخالت حوزه در مسائل اساسی مردم و ورود در فعّالیّتهای اجتماعی و سیاسی و مبارزهی آن با ظلم و فساد را منافی با قدسیّت دین و حریم معنوی آن وانمود میکند و روحانیّت را به صلح کل بودن و دوری کردن از مخاطرات ورود در سیاست سفارش میکند.
ترویج این توهّم باطل، بزرگترین هدیه به عوامل استعمار و استکبار است که همواره از حضور و ورود علمای دین در معرکهی مبارزه با آنان زیان دیده و در موارد متعدّد شکست خوردهاند؛ و بزرگترین هدیه به عوامل نظام فاسد و فاسق و مزدوری است که با حرکت ملّت ایران به رهبری یک مرجع تقلید، ریشهکن و ازاله شد.
قدسیّت دین بیش از همهجا در میدانهای جهاد فکری و سیاسی و نظامی بُروز میکند و با فداکاری و جهادِ حاملانِ معارف دین و نثار خون پاک آنان تثبیت میشود. قدسیّت دین را در سیرهی پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باید دید که در هنگام ورود به یثرب اوّلین اقدامش تشکیل حکومت و تنظیم نیروی نظامی و یکپارچه کردن عرصهی سیاست و عبادت در مسجد بود.
حوزهی علمیّه برای حفاظت از اعتبار معنوی و وفاداری به فلسفهی وجودیاش باید از مردم و جامعه و مسائل اساسی آن هرگز جدا نشود و جهاد را در همهی گونههایش در هنگام نیاز، وظیفهی قطعی خود بداند.
این همان سخن مهمّی است که امام بزرگوار بارها با حوزه و پیشکسوتها و بزرگان و به گونهی ویژه با طلّاب و فضلای جوان آن در میان گذاشته و بر آن تأکید کردهاند.
در طول این دوران، در همهی مواردِ سیطرهجویی استعمار و استبداد، تنها علمای دین بودند که ابتدائاً وارد میدان شده و در بسیاری موارد به برکت حمایت مردم توانستند دشمن را ناکام بگذارند. هیچ کس جز آنان جرئت دم زدن نداشت و یا مسأله را بدرستی درک نمیکرد و پس از فریاد علما بود که شاید دیگرانی هم صدایی بلند میکردند.
کسروی که از معاندین سرسخت علمای دین به شمار میرود، اعتراف میکند که آغاز جنبش مشروطه از همراهی بخردانهی دو سیّد بهبهانی و طباطبایی پدید آمد. آری، آن روزها که غول استبداد در ایران پرچم افراشته بود، هیچ کس جز مراجع و علما جرئت دم زدن نداشت.
قراردادهای ننگین در طول این مدّت با مخالفت و ممانعت علما بود که ابطال شد؛ قرارداد رویتر با جلوگیری حاج ملّاعلی کنی، عالِم بزرگ تهران؛ قرارداد تنباکو با حکم میرزای شیرازی، مرجع اعلی، و همراهی علمای بزرگ ایران؛ قرارداد وثوقالدّوله با افشاگری مدرّس؛ مبارزه با منسوجات خارجی با ابتکار آقانجفی اصفهانی و همراهی علمای اصفهان و پشتیبانی علمای نجف؛ و مواردی دیگر.
در همان سالهای مقارن با تشکیل حوزهی قم، بخشهایی از عراق و مرزهای ایران، با مرکزیّت نجف و کوفه، صحنهی جنگ مسلّحانهی علما با قوای اشغالگر انگلیس بود؛ نهتنها طلّاب و مدرّسین، که برخی علمای معروف همچون سیّدمصطفی کاشانی و بعضی فرزندان مراجع در این درگیریها شرکت داشتند، که برخی شهید و بسیاری پس از آن به نقاط دوردست مستعمرات انگلیس تبعید شدند.
فعّالیّت مراجع بزرگ در مسألهی فلسطین نیز ــ چه در اوایل قرن که سیاست کوچ و تسلیح صهیونیستها در فلسطین اجرا میشد، و چه در دههی سوّم آن که بخش مهمّ فلسطین رسماً به صهیونیها سپرده و دولت جعلی صهیونی اعلام شد ــ از بخشهای افتخارآمیز حوزههای علمیّه است. نامهها و بیانیّههای آنان در این باره، در شمار ارزشمندترین اسناد تاریخی است.
نقش بیبدیل حوزهی قم و سپس دیگر حوزههای علمیّه در ایران در ایجاد نهضت اسلامی و بر پا کردن انقلاب و توجیه افکار عمومی و به میدان آوردن عموم مردم نیز از برجستهترین نشانههای هویّت جهادی حوزههای علمیّه است.
تحصیلکردگان حوزه با ذهنهای فعّال و زبانهای گویا از نخستین کسانی بودند که به غریو دشمنشکنِ امام مجاهد پاسخ گفته و با سرعت و جدّیّت و همراه با تحمّل صدمات، وارد میدان شده و به گسترش مفاهیم انقلابی و توجیه افکار عمومی پرداختند.
با آگاهی از این حقایق است که امام راحل (رضوان الله علیه) در پیام پُرمحتوا و تکاندهندهی خود به حوزههای علمیّه،(۶) روحانیّت را پیشکسوت شهادت در همهی انقلابهای مردمی و اسلامی دانسته، و متقابلاً راه شهدا و کار آنها را رسیدن به حقیقت تفقّه شمردهاند. در تعبیری دیگر علما را پیشگام در میدان جهاد و حمایت از میهن و حمایت از مظلومان معرّفی کردهاند.
برای آیندهی حوزه هم بیشترین امید خود را به طلّاب و فضلائی بستهاند که دغدغهی نهضت و مبارزه و انقلاب، آنها را به تحرّک واداشته است، و از کسانی که فارغ از این مسائل حیاتی، فقط به کتاب و درس خود اکتفا میکردهاند، گلایهمندی خود را نشان دادهاند.
در این پیام بارها به تحجّرگرایان اشاره شده و نسبت به نفوذ دشمن با استفاده از غفلت آنان هشدار و دربارهی شیوههای تحوّلیافتهی دینفروشی اعلام خطر شده است. به نظر صائب امام بزرگوار، شکارچیان استعمار در سراسر جهان در کمین شیردلان روحانی سیاستشناس نشسته و برای مبارزه با مجد و عظمت و نفوذ مردمی روحانیّت برنامهریزی میکنند.
در آن متنِ خردمندانه که با احساساتی عارفانه و عاشقانه به نگارش درآمده است، دلواپسی امام بزرگوار از این که جریان تحجّر و تقدّسنمایی، حوزهی علمیّه را دچار وسوسهی جدایی دین از سیاست و فعّالیّتهای اجتماعی کند و راه درست پیشرفت را مسدود سازد، آشکار است.
این دغدغه ناشی از ترویج جریان خطرناکی است که دخالت حوزه در مسائل اساسی مردم و ورود در فعّالیّتهای اجتماعی و سیاسی و مبارزهی آن با ظلم و فساد را منافی با قدسیّت دین و حریم معنوی آن وانمود میکند و روحانیّت را به صلح کل بودن و دوری کردن از مخاطرات ورود در سیاست سفارش میکند.
ترویج این توهّم باطل، بزرگترین هدیه به عوامل استعمار و استکبار است که همواره از حضور و ورود علمای دین در معرکهی مبارزه با آنان زیان دیده و در موارد متعدّد شکست خوردهاند؛ و بزرگترین هدیه به عوامل نظام فاسد و فاسق و مزدوری است که با حرکت ملّت ایران به رهبری یک مرجع تقلید، ریشهکن و ازاله شد.
قدسیّت دین بیش از همهجا در میدانهای جهاد فکری و سیاسی و نظامی بُروز میکند و با فداکاری و جهادِ حاملانِ معارف دین و نثار خون پاک آنان تثبیت میشود. قدسیّت دین را در سیرهی پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باید دید که در هنگام ورود به یثرب اوّلین اقدامش تشکیل حکومت و تنظیم نیروی نظامی و یکپارچه کردن عرصهی سیاست و عبادت در مسجد بود.
حوزهی علمیّه برای حفاظت از اعتبار معنوی و وفاداری به فلسفهی وجودیاش باید از مردم و جامعه و مسائل اساسی آن هرگز جدا نشود و جهاد را در همهی گونههایش در هنگام نیاز، وظیفهی قطعی خود بداند.
این همان سخن مهمّی است که امام بزرگوار بارها با حوزه و پیشکسوتها و بزرگان و به گونهی ویژه با طلّاب و فضلای جوان آن در میان گذاشته و بر آن تأکید کردهاند.
چهارم ـ مرکز مشارکت در تولید و تبیین نظامات اجتماعی
کشورها و جوامع بشری در همهی شئون اجتماعیِ خود با نظامات مشخّصی اداره میشوند؛ شکل حکومت، شیوهی حکمرانی (استبداد، مشورت و ...)، نظام قضایی و داوری در اختلافات و تخلّفات و موضوعات حقوقی یا جزائی، نظام اقتصادی و مالی و مسألهی پول و غیره، نظام اداری، نظام کسب و کار، نظام خانواده، و دیگرها و دیگرها، همه در شمار شئون اجتماعی کشورند که در جوامع عالم به شیوههای گوناگون و در قالب نظامهای گوناگون اداره میشوند.
بیشک هر یک از این نظامها متّکی بر یک پایهی فکری ــ چه برآمده از ذهن متفکّران و صاحبنظران، و چه زاییده از سنّتها و عادتهای بومی و ارثی ــ و برخاسته از آن است.
در حکومت اسلامی این مبنا و قاعده طبعاً باید برگرفته از اسلام و متونِ معتبر آن باشد و نظامات ادارهی جامعه از آنها استخراج شود.
فقه شیعه اگرچه جز در برخی موارد ــ همچون باب قضا ــ به گونهی کافی به این کار نپرداخته، ولی به برکت قواعد گستردهی فقهیِ مستفاد از کتاب و سنّت، و نیز به مدد عناوین ثانویّه، کفایت لازم را برای طرّاحی نظامهای گوناگون ادارهی جامعه دارا است.
در باب اصل و منشأ حکومت، کار برجستهی امام راحل در مباحث «ولایت فقیه» در هنگام تبعید به نجف، آغازی مبارک بود و راه تحقیق را به روی فضلای حوزوی گشود، و پس از تشکیل جمهوری اسلامی، ابعاد گوناگون آن در نظر و عمل تکامل یافت؛ ولی این کار در بسیاری از نظامات اجتماعی کشور همچنان نافرجام و بیسامان باقی مانده است.
این خلأ را حوزه باید پُر کند؛ این در شمار وظایف حتمی حوزهی علمیّه است. امروز با حاکمیّت و استقرار نظام اسلامی، وظیفهی فقیه و فقاهت سنگین است. امروز نمیتوان فقاهت را به تعبیر امام راحل، همچون ناآگاهان، غرق شدن در احکام فردی و عبادی دانست. فقه امّتساز، محدود به حد و اندازهی احکام عبادی و وظایف فردی نیست.
البتّه حوزه برای طرّاحی و تنظیم نظامات اجتماعی نیاز دارد که با یافتههای امروز جهان دربارهی این نظامات به اندازهی لازم آشنایی داشته باشد. این آشنایی، فقیه را قادر خواهد ساخت که با بهرهبرداری از درست و نادرست این یافتهها، حضور ذهن لازم برای استفاده از تصریحات و اشارات کتاب و سنّت بیابد و شاکلهی نظامات اجتماعی را برای ادارهی جامع و کامل جامعه بر اساس اندیشهی اسلامی طرّاحی کند.
در کنار حوزه، دانشگاه کشور نیز در این زمینه، دارای توان و تکلیف است؛ این میتواند یکی از موارد همکاری حوزه و دانشگاه باشد. کار بزرگ دانشگاه آن است که در علوم انسانیِ مرتبط با نظامات حاکمیّتی و مردمی، به کمک نگاه محقّقانه و نقّاد، درست و نادرست نظرات رایج دانش جهان را مشخّص کند و با همکاری حوزه، محتوای اندیشهی دینی را در قالبهای متناسب ارائه کند.
بیشک هر یک از این نظامها متّکی بر یک پایهی فکری ــ چه برآمده از ذهن متفکّران و صاحبنظران، و چه زاییده از سنّتها و عادتهای بومی و ارثی ــ و برخاسته از آن است.
در حکومت اسلامی این مبنا و قاعده طبعاً باید برگرفته از اسلام و متونِ معتبر آن باشد و نظامات ادارهی جامعه از آنها استخراج شود.
فقه شیعه اگرچه جز در برخی موارد ــ همچون باب قضا ــ به گونهی کافی به این کار نپرداخته، ولی به برکت قواعد گستردهی فقهیِ مستفاد از کتاب و سنّت، و نیز به مدد عناوین ثانویّه، کفایت لازم را برای طرّاحی نظامهای گوناگون ادارهی جامعه دارا است.
در باب اصل و منشأ حکومت، کار برجستهی امام راحل در مباحث «ولایت فقیه» در هنگام تبعید به نجف، آغازی مبارک بود و راه تحقیق را به روی فضلای حوزوی گشود، و پس از تشکیل جمهوری اسلامی، ابعاد گوناگون آن در نظر و عمل تکامل یافت؛ ولی این کار در بسیاری از نظامات اجتماعی کشور همچنان نافرجام و بیسامان باقی مانده است.
این خلأ را حوزه باید پُر کند؛ این در شمار وظایف حتمی حوزهی علمیّه است. امروز با حاکمیّت و استقرار نظام اسلامی، وظیفهی فقیه و فقاهت سنگین است. امروز نمیتوان فقاهت را به تعبیر امام راحل، همچون ناآگاهان، غرق شدن در احکام فردی و عبادی دانست. فقه امّتساز، محدود به حد و اندازهی احکام عبادی و وظایف فردی نیست.
البتّه حوزه برای طرّاحی و تنظیم نظامات اجتماعی نیاز دارد که با یافتههای امروز جهان دربارهی این نظامات به اندازهی لازم آشنایی داشته باشد. این آشنایی، فقیه را قادر خواهد ساخت که با بهرهبرداری از درست و نادرست این یافتهها، حضور ذهن لازم برای استفاده از تصریحات و اشارات کتاب و سنّت بیابد و شاکلهی نظامات اجتماعی را برای ادارهی جامع و کامل جامعه بر اساس اندیشهی اسلامی طرّاحی کند.
در کنار حوزه، دانشگاه کشور نیز در این زمینه، دارای توان و تکلیف است؛ این میتواند یکی از موارد همکاری حوزه و دانشگاه باشد. کار بزرگ دانشگاه آن است که در علوم انسانیِ مرتبط با نظامات حاکمیّتی و مردمی، به کمک نگاه محقّقانه و نقّاد، درست و نادرست نظرات رایج دانش جهان را مشخّص کند و با همکاری حوزه، محتوای اندیشهی دینی را در قالبهای متناسب ارائه کند.
پنجم ـ نوآوریهای تمدّنی در چارچوب پیام جهانی اسلام
این برجستهترین انتظار از حوزهی علمیّه است. شاید بلندپروازی و آرزوپروری تلقّی شود. در آن شب تاریخیِ پس از حمله به فیضیّه در سال ۴۲ که امام راحل در خانهی خود پس از نماز عشاء، برای جمع محدود و مرعوب طلّاب سخن میگفت، شاید این تعبیر بلند که «اینها میروند و شما میمانید»، به نظر بعضی از ما بلندپروازی و آرزوپروری تلقّی میشد، امّا گذر زمان نشان داد که ایمان و صبر و توکّل، کوه موانع را از جا میکَند و کید دشمنان در برابر سنّت الهی ناکارآمد است.
«استقرار تمدّن اسلامی» برترین هدف دنیایی انقلاب است، یعنی تمدّنی که در آن، علم و فنّاوری و منابع انسانی و منابع طبیعی و همهی تواناییها و همهی پیشرفتهای بشری، و حکومت و سیاست و نیروی نظامی و هر آنچه در اختیار بشر است، در خدمت عدالت اجتماعی و رفاه عمومی و کاستن از فواصل طبقاتی و افزودن بر پرورش معنوی و ارتقاء علمی و شناخت روزافزون طبیعت و استحکام ایمان به کار میرود.
تمدّن اسلامی، مبتنی بر توحید و ابعاد اجتماعی و فردی و معنوی آن است؛ مبتنی بر تکریم انسان از جهت انسانیّت ــ و نه از جهت جنس و رنگ و زبان و قومیّت و جغرافیا ــ است؛ متّکی بر عدالت و ابعاد و مصادیق آن است؛ متّکی بر آزادی انسان در عرصههای گوناگون است؛ متّکی بر مجاهدت عمومی در همهی میدانهایی است که در آنها نیاز به حضور جهادی هست.
تمدّن اسلامی در نقطهی مقابل تمدّن مادّی کنونی است. تمدّن مادّی از آغاز با استعمار، با تصرّف سرزمینها و تحقیر ملّتهای ضعیف، با کشتارهای دستهجمعی بومیان، با استفاده از علم برای سرکوب دیگران، با ظلم، با دروغ، با ایجاد درّههای طبقاتی، با زورگویی شروع شد و بتدریج فساد و انحراف از مبانی اخلاقی و تحفّظهای جنسی نیز در آن راه یافت و رشد کرد.
امروز نمونههای آشکار و کاملشدهی این بنای کجنهاد را در کشورهای غربی و دنبالهروان آنها میبینیم: قلّههای ثروت در کنار درّههای فقر و گرسنگی؛ زورگویی شیفتگان قدرت به هر آن کس که بتوان به او زور گفت؛ بهکارگیری علم برای کشتارهای عمومی؛ کشاندن فساد جنسی به داخل خانوادهها و تا کودکان و نونهالان؛ ظلم و قساوت بینظیر در نمونههایی همچون غزّه و فلسطین؛ تهدید به جنگ به خاطر دخالت در امور دیگران در نمونههایی مانند رفتار دولتمردان آمریکا در دورانهای اخیر.
بدیهی است که این تمدّنِ باطل رفتنی است و ازاله خواهد شد؛ این، سنّت حتمی آفرینش است: «اِنَّ الباطِلَ کانَ زَهوقاً»؛(۷) «فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً».(۸) وظیفهی امروز ما اوّلاً کمک به ابطال این باطل و ثانیاً تدارک تمدّن جایگزین در نظر و عمل به قدر توانایی است. این که بگویند: «دیگران نتوانستند، پس ما هم نمیتوانیم»، مغالطه است. دیگران هر جا با ایمان و با محاسبه و با استقامت حرکت کردند، توانستند و پیروز شدند. نمونهی واضح و پیش چشم ما: انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی.
در این مبارزه آسیبها و ضربهها و دردها و فقدانهایی هست که باید تحمّل شود. در این صورت پیروزی حتمی است. پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شبانه و مخفیانه از مکّه و از میان حلقهی بتپرستان بیرون آمد و در غار پنهان شد، ولی پس از هشت سال با شکوه و اقتدار به مکّه قدم نهاد و کعبه را از بتها و مکّه را از بتپرستان پیراست. در این هشت سال رنج بیحساب برد و یارانی چون حمزه را از دست داد، ولی پیروز شد.
دفاع مقدّس هشت سالهی ما هم در برابر ائتلاف جهانیِ قدرتمندان ظالم و دروغگو نمونهای دیگر است. حوزهی بزرگ و کارآمد امروز قم هم که در آغاز با آن محنتها روبهرو بود، نمونهی جلوی چشم ما است؛ و از این نمونهها فراوان میتوان یافت.
حوزهی علمیّه در این بخش وظیفهای ارزشمند بر دوش دارد، و آن در درجهی اوّل، ترسیم خطوط اصلی و فرعی تمدّن نوین اسلامی است، و سپس تبیین و ترویج و فرهنگسازی آن در جامعه است. این از جملهی برترین مصادیق «بلاغ مبین» است.
در باب ترسیم شاکلهی تمدّن اسلامی، فقه به نوعی، و علوم عقلی به نوعی نقش دارند. فلسفهی اسلامی ما باید برای مسائل اصلی خود، امتداد اجتماعی ترسیم کند. فقه ما هم با گسترش میدان دید و نوآوری در استنباط، مسائل نوپدیدِ چنین تمدّنی را احصاء و احکام آن را معیّن نماید.
بیان روشن امام بزرگوار دربارهی فقاهت و روش آن در حوزهی علمیّه راهگشا است. در این بیان، شیوهی استنباط همان روش فقه سنّتی و به تعبیر ایشان، اجتهاد جواهری است؛ با این حال، «زمان» و «مکان» دو عنصر تعیینکننده در اجتهادند.
ممکن است موضوعی در گذشته حکمی داشته ولی با تغییر روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد، اکنون حکم جدیدی یافته باشد. این تغییر حکم ناشی از آن است که موضوع هر چند در ظاهر همان موضوع قبلی است ولی با توجّه به تغییر روابط سیاسی و اجتماعی و غیره، در واقع تغییر کرده و موضوع جدیدی شده است، پس حکم جدیدی میطلبد.
افزون بر این، حوادث پیدرپی جهانی و پیشرفتهای علمی و غیره در مواردی میتواند فقیه ماهر را در یک مدرک از کتاب و سنّت، به فهم تازهای برساند و حجّت شرعی برای تغییر حکم شود؛ همچنان که در تبدّل رأی مجتهدان غالباً اتّفاق میافتد. در هر حال، فقه باید فقه بماند و نوفهمی تبدیل به ناخالصسازی شریعت نشود.
دربارهی تعریف و تفسیر از عنوان حوزهی علمیّه و محتوای عمیق آن به آنچه گفته شد بسنده میکنم و سخنی کوتاه دربارهی حوزهی قم که اکنون به صدسالگی رسیده است میگویم.
حوزهی قم امروز حوزهای زنده و بالنده است. حضور هزاران مدرّس و مؤلّف و محقّق و نویسنده و گوینده و متفکّر در معارف اسلامی و انتشار مجلّات علمی و تحقیقی و نگارش مقالات تخصّصی و عمومی، مجموعاً ثروت بزرگی برای امروز جامعه و ظرفیّت عظیمی برای فردای کشور و امّت به شمار میرود.
رواج درسهای تفسیر و اخلاق و افزایش مراکز و دروس علوم عقلی، نقطهی قوّت برجستهای است که حوزهی پیش از انقلاب به آن دسترسی نداشت. حوزهی قم هرگز این تعداد طلّاب و فضلای صاحب فکر به خود ندیده بود. حضور فعّال در همهی میدانهای انقلاب و حتّی در میدان نظامی و تقدیم شهدای گرانقدر در دوران دفاع مقدّس و پیش و پس از آن، از افتخارات بزرگ حوزه و در شمار حسنات بیشمار امام راحل است.
گشودن راه به عرصهی تبلیغات جهانی و تربیت هزاران طالب علم از ملّتهای گوناگون و حضور دانشآموختگان آن در بسیاری از کشورها کار بزرگ و بیسابقهی دیگری است که باید از آن تقدیر کرد. توجّه فقهای تازهنفَس به مباحث مبتلابه معاصر و دروس فقهی مربوط به آنها نیز آیندهی مطلوبی را در پیشرفت و تحوّل علمی نوید میدهد.
اقبال فضلای جوان به دقّت در نکات معرفتیِ متون معتبر اسلامی بویژه کلام الله مجید نیز مبشّر مطرح شدن بیشتر قرآن در حوزهی علمیّه است. تشکیل حوزههای علمیّهی بانوان هم ابتکار مهم و اثرگذاری است که پاداش دائمی آن به روح مطهّر امام راحل واصل میشود. حوزهی قم با این نگاه، مجموعهای زنده و پویا است و امیدهایی را زنده میکند.
با این حال، این انتظار منطقی که حوزهی قم حوزهای پیشرو و سرآمد باشد، فاصلهی قابل توجّهی با وضعیّت کنونی دارد. توجّه به نکات زیر میتواند این فاصله را کاهش دهد:
ــ حوزه باید بهروز باشد؛ به طور دائم با زمان پیش برود، بلکه حتّی جلوتر از زمان حرکت کند.
ــ به تربیت نیرو در همهی بخشها اهمّیّت داده شود. مسیر حرکت این ملّت و آیندهی انقلاب را نیروهایی ترسیم خواهند کرد که امروز در حوزهی علمیّه تربیت میشوند.
ــ حوزویان رابطهی خود را با مردم افزایش دهند. برای حضور فضلای حوزه در میان مردم و رابطهی صمیمی میان آنان برنامهریزی شود.
ــ مدیران حوزه با تدبیر مناسب، القائات مغرضانهای را که طلّاب جوان را از آینده ناامید میکند، خنثی کنند. امروز اسلام و ایران و شیعه در جهان از عزّت و حرمتی برخوردار است که هرگز در گذشته دارا نبوده است. طلبهی جوان با این احساس درس بخواند و رشد کند.
ــ به نسل جوان جامعه با چشم خوشبینی نگریسته و با این نگاه با آنان تعامل شود. بخش مهمّی از جوانان امروز با ضریب هوشی بالا، با وجود همهی القائات مخرّبِ فکر و احساس دینی، وفادار به دین و مدافع آنند و بسیاری دیگر هم به هیچ رو با دین و انقلاب بر سر عناد نیستند. اقلّیّت بسیار اندکِ مُعرض از ظواهر دینی، حوزه را دچار تحلیل غیرواقعبینانه نکند.
ــ برنامههای درسی حوزه به گونهای نوشته شود که فقه روشنبین و پاسخگو و بهروز، و البتّه فنّی و متّکی به شیوهی اجتهادی، همراه با فلسفهی روشن و دارای امتداد اجتماعی و صاحبنظر در شاکلهی زندگی جامعه، در کنار دانش کلام رسا و استوار و دارای قدرت اقناع، به وسیلهی استادان ماهر تدریس شود و این هر سه در پرتو فهم قرآن و درسهای تفسیر، جلا و نورانیّت و عمق یابد.
ــ زهد، تقوا، قناعت، استغناء از غیر خدا، توکّل، روحیهی پیشرفت، آمادگی برای مجاهدت، توصیههای همیشگی امام بزرگوار و بزرگان اخلاق و معرفت به طلّاب جوان بوده و اکنون نیز شما جوانان عزیز حوزهی علمیّه مخاطبِ همین توصیههایید.
ــ دربارهی مدارک تحصیلی حوزه، سفارش همیشگی و کنونی اینجانب آن است که مدرک را خود حوزه ــ و نه مرکزی بیرون از آن ــ باید به دانشآموختهها بدهد. البتّه میتوان رتبههای حوزوی را به جای ۱ و ۲ و ۳ و ۴، نامگذاریهای شناخته شده در مراکز علمی کشور و دنیا قرار داد، مثلاً: کارشناسی، کارشناسی ارشد، کارشناسی تحقیقی (دکتری) و امثال آن.
سخن را در اینجا به پایان میبرم و از خداوند متعال عزّت و شوکت روزافزون اسلام و قوّت و استحکام روزافزون امّت اسلامی و پیشرفت و سعادت روزافزون ملّت ایران و سربلندی و کارآمدی روزافزون حوزههای علمیّه و نصرت بر دشمنان و بدخواهان و معاندان را مسألت میکنم.
سلام خدا بر حضرت بقیّة الله (ارواحنا فداه و عجّل الله فرجه) و درود خالصانهی ما بر ارواح شهیدان و روح مطهّر امام امّت باد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
سیّدعلی خامنهای
۱۴۰۴/۲/8
«استقرار تمدّن اسلامی» برترین هدف دنیایی انقلاب است، یعنی تمدّنی که در آن، علم و فنّاوری و منابع انسانی و منابع طبیعی و همهی تواناییها و همهی پیشرفتهای بشری، و حکومت و سیاست و نیروی نظامی و هر آنچه در اختیار بشر است، در خدمت عدالت اجتماعی و رفاه عمومی و کاستن از فواصل طبقاتی و افزودن بر پرورش معنوی و ارتقاء علمی و شناخت روزافزون طبیعت و استحکام ایمان به کار میرود.
تمدّن اسلامی، مبتنی بر توحید و ابعاد اجتماعی و فردی و معنوی آن است؛ مبتنی بر تکریم انسان از جهت انسانیّت ــ و نه از جهت جنس و رنگ و زبان و قومیّت و جغرافیا ــ است؛ متّکی بر عدالت و ابعاد و مصادیق آن است؛ متّکی بر آزادی انسان در عرصههای گوناگون است؛ متّکی بر مجاهدت عمومی در همهی میدانهایی است که در آنها نیاز به حضور جهادی هست.
تمدّن اسلامی در نقطهی مقابل تمدّن مادّی کنونی است. تمدّن مادّی از آغاز با استعمار، با تصرّف سرزمینها و تحقیر ملّتهای ضعیف، با کشتارهای دستهجمعی بومیان، با استفاده از علم برای سرکوب دیگران، با ظلم، با دروغ، با ایجاد درّههای طبقاتی، با زورگویی شروع شد و بتدریج فساد و انحراف از مبانی اخلاقی و تحفّظهای جنسی نیز در آن راه یافت و رشد کرد.
امروز نمونههای آشکار و کاملشدهی این بنای کجنهاد را در کشورهای غربی و دنبالهروان آنها میبینیم: قلّههای ثروت در کنار درّههای فقر و گرسنگی؛ زورگویی شیفتگان قدرت به هر آن کس که بتوان به او زور گفت؛ بهکارگیری علم برای کشتارهای عمومی؛ کشاندن فساد جنسی به داخل خانوادهها و تا کودکان و نونهالان؛ ظلم و قساوت بینظیر در نمونههایی همچون غزّه و فلسطین؛ تهدید به جنگ به خاطر دخالت در امور دیگران در نمونههایی مانند رفتار دولتمردان آمریکا در دورانهای اخیر.
بدیهی است که این تمدّنِ باطل رفتنی است و ازاله خواهد شد؛ این، سنّت حتمی آفرینش است: «اِنَّ الباطِلَ کانَ زَهوقاً»؛(۷) «فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً».(۸) وظیفهی امروز ما اوّلاً کمک به ابطال این باطل و ثانیاً تدارک تمدّن جایگزین در نظر و عمل به قدر توانایی است. این که بگویند: «دیگران نتوانستند، پس ما هم نمیتوانیم»، مغالطه است. دیگران هر جا با ایمان و با محاسبه و با استقامت حرکت کردند، توانستند و پیروز شدند. نمونهی واضح و پیش چشم ما: انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی.
در این مبارزه آسیبها و ضربهها و دردها و فقدانهایی هست که باید تحمّل شود. در این صورت پیروزی حتمی است. پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شبانه و مخفیانه از مکّه و از میان حلقهی بتپرستان بیرون آمد و در غار پنهان شد، ولی پس از هشت سال با شکوه و اقتدار به مکّه قدم نهاد و کعبه را از بتها و مکّه را از بتپرستان پیراست. در این هشت سال رنج بیحساب برد و یارانی چون حمزه را از دست داد، ولی پیروز شد.
دفاع مقدّس هشت سالهی ما هم در برابر ائتلاف جهانیِ قدرتمندان ظالم و دروغگو نمونهای دیگر است. حوزهی بزرگ و کارآمد امروز قم هم که در آغاز با آن محنتها روبهرو بود، نمونهی جلوی چشم ما است؛ و از این نمونهها فراوان میتوان یافت.
حوزهی علمیّه در این بخش وظیفهای ارزشمند بر دوش دارد، و آن در درجهی اوّل، ترسیم خطوط اصلی و فرعی تمدّن نوین اسلامی است، و سپس تبیین و ترویج و فرهنگسازی آن در جامعه است. این از جملهی برترین مصادیق «بلاغ مبین» است.
در باب ترسیم شاکلهی تمدّن اسلامی، فقه به نوعی، و علوم عقلی به نوعی نقش دارند. فلسفهی اسلامی ما باید برای مسائل اصلی خود، امتداد اجتماعی ترسیم کند. فقه ما هم با گسترش میدان دید و نوآوری در استنباط، مسائل نوپدیدِ چنین تمدّنی را احصاء و احکام آن را معیّن نماید.
بیان روشن امام بزرگوار دربارهی فقاهت و روش آن در حوزهی علمیّه راهگشا است. در این بیان، شیوهی استنباط همان روش فقه سنّتی و به تعبیر ایشان، اجتهاد جواهری است؛ با این حال، «زمان» و «مکان» دو عنصر تعیینکننده در اجتهادند.
ممکن است موضوعی در گذشته حکمی داشته ولی با تغییر روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد، اکنون حکم جدیدی یافته باشد. این تغییر حکم ناشی از آن است که موضوع هر چند در ظاهر همان موضوع قبلی است ولی با توجّه به تغییر روابط سیاسی و اجتماعی و غیره، در واقع تغییر کرده و موضوع جدیدی شده است، پس حکم جدیدی میطلبد.
افزون بر این، حوادث پیدرپی جهانی و پیشرفتهای علمی و غیره در مواردی میتواند فقیه ماهر را در یک مدرک از کتاب و سنّت، به فهم تازهای برساند و حجّت شرعی برای تغییر حکم شود؛ همچنان که در تبدّل رأی مجتهدان غالباً اتّفاق میافتد. در هر حال، فقه باید فقه بماند و نوفهمی تبدیل به ناخالصسازی شریعت نشود.
دربارهی تعریف و تفسیر از عنوان حوزهی علمیّه و محتوای عمیق آن به آنچه گفته شد بسنده میکنم و سخنی کوتاه دربارهی حوزهی قم که اکنون به صدسالگی رسیده است میگویم.
حوزهی قم امروز حوزهای زنده و بالنده است. حضور هزاران مدرّس و مؤلّف و محقّق و نویسنده و گوینده و متفکّر در معارف اسلامی و انتشار مجلّات علمی و تحقیقی و نگارش مقالات تخصّصی و عمومی، مجموعاً ثروت بزرگی برای امروز جامعه و ظرفیّت عظیمی برای فردای کشور و امّت به شمار میرود.
رواج درسهای تفسیر و اخلاق و افزایش مراکز و دروس علوم عقلی، نقطهی قوّت برجستهای است که حوزهی پیش از انقلاب به آن دسترسی نداشت. حوزهی قم هرگز این تعداد طلّاب و فضلای صاحب فکر به خود ندیده بود. حضور فعّال در همهی میدانهای انقلاب و حتّی در میدان نظامی و تقدیم شهدای گرانقدر در دوران دفاع مقدّس و پیش و پس از آن، از افتخارات بزرگ حوزه و در شمار حسنات بیشمار امام راحل است.
گشودن راه به عرصهی تبلیغات جهانی و تربیت هزاران طالب علم از ملّتهای گوناگون و حضور دانشآموختگان آن در بسیاری از کشورها کار بزرگ و بیسابقهی دیگری است که باید از آن تقدیر کرد. توجّه فقهای تازهنفَس به مباحث مبتلابه معاصر و دروس فقهی مربوط به آنها نیز آیندهی مطلوبی را در پیشرفت و تحوّل علمی نوید میدهد.
اقبال فضلای جوان به دقّت در نکات معرفتیِ متون معتبر اسلامی بویژه کلام الله مجید نیز مبشّر مطرح شدن بیشتر قرآن در حوزهی علمیّه است. تشکیل حوزههای علمیّهی بانوان هم ابتکار مهم و اثرگذاری است که پاداش دائمی آن به روح مطهّر امام راحل واصل میشود. حوزهی قم با این نگاه، مجموعهای زنده و پویا است و امیدهایی را زنده میکند.
با این حال، این انتظار منطقی که حوزهی قم حوزهای پیشرو و سرآمد باشد، فاصلهی قابل توجّهی با وضعیّت کنونی دارد. توجّه به نکات زیر میتواند این فاصله را کاهش دهد:
ــ حوزه باید بهروز باشد؛ به طور دائم با زمان پیش برود، بلکه حتّی جلوتر از زمان حرکت کند.
ــ به تربیت نیرو در همهی بخشها اهمّیّت داده شود. مسیر حرکت این ملّت و آیندهی انقلاب را نیروهایی ترسیم خواهند کرد که امروز در حوزهی علمیّه تربیت میشوند.
ــ حوزویان رابطهی خود را با مردم افزایش دهند. برای حضور فضلای حوزه در میان مردم و رابطهی صمیمی میان آنان برنامهریزی شود.
ــ مدیران حوزه با تدبیر مناسب، القائات مغرضانهای را که طلّاب جوان را از آینده ناامید میکند، خنثی کنند. امروز اسلام و ایران و شیعه در جهان از عزّت و حرمتی برخوردار است که هرگز در گذشته دارا نبوده است. طلبهی جوان با این احساس درس بخواند و رشد کند.
ــ به نسل جوان جامعه با چشم خوشبینی نگریسته و با این نگاه با آنان تعامل شود. بخش مهمّی از جوانان امروز با ضریب هوشی بالا، با وجود همهی القائات مخرّبِ فکر و احساس دینی، وفادار به دین و مدافع آنند و بسیاری دیگر هم به هیچ رو با دین و انقلاب بر سر عناد نیستند. اقلّیّت بسیار اندکِ مُعرض از ظواهر دینی، حوزه را دچار تحلیل غیرواقعبینانه نکند.
ــ برنامههای درسی حوزه به گونهای نوشته شود که فقه روشنبین و پاسخگو و بهروز، و البتّه فنّی و متّکی به شیوهی اجتهادی، همراه با فلسفهی روشن و دارای امتداد اجتماعی و صاحبنظر در شاکلهی زندگی جامعه، در کنار دانش کلام رسا و استوار و دارای قدرت اقناع، به وسیلهی استادان ماهر تدریس شود و این هر سه در پرتو فهم قرآن و درسهای تفسیر، جلا و نورانیّت و عمق یابد.
ــ زهد، تقوا، قناعت، استغناء از غیر خدا، توکّل، روحیهی پیشرفت، آمادگی برای مجاهدت، توصیههای همیشگی امام بزرگوار و بزرگان اخلاق و معرفت به طلّاب جوان بوده و اکنون نیز شما جوانان عزیز حوزهی علمیّه مخاطبِ همین توصیههایید.
ــ دربارهی مدارک تحصیلی حوزه، سفارش همیشگی و کنونی اینجانب آن است که مدرک را خود حوزه ــ و نه مرکزی بیرون از آن ــ باید به دانشآموختهها بدهد. البتّه میتوان رتبههای حوزوی را به جای ۱ و ۲ و ۳ و ۴، نامگذاریهای شناخته شده در مراکز علمی کشور و دنیا قرار داد، مثلاً: کارشناسی، کارشناسی ارشد، کارشناسی تحقیقی (دکتری) و امثال آن.
سخن را در اینجا به پایان میبرم و از خداوند متعال عزّت و شوکت روزافزون اسلام و قوّت و استحکام روزافزون امّت اسلامی و پیشرفت و سعادت روزافزون ملّت ایران و سربلندی و کارآمدی روزافزون حوزههای علمیّه و نصرت بر دشمنان و بدخواهان و معاندان را مسألت میکنم.
سلام خدا بر حضرت بقیّة الله (ارواحنا فداه و عجّل الله فرجه) و درود خالصانهی ما بر ارواح شهیدان و روح مطهّر امام امّت باد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
سیّدعلی خامنهای
۱۴۰۴/۲/8

بخش دوم: تبیین و تحلیل پیام رهبر معظم انقلاب
درآمدی بر جایگاه تاریخی و تمدنی حوزه علمیه قم
حوزههای علمیه شیعه، بهویژه حوزه مقدسه قم، همواره بهعنوان کانونهای تولید علم دینی، تربیت عالمان مجاهد و پایگاههای مقاومت در برابر استعمار و استبداد شناخته شدهاند. بازتأسیس حوزه علمیه قم در سال ۱۳۰۱ شمسی به دست فقیه بزرگوار، آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (رحمه الله)، نقطه عطفی در تاریخ تشیع و جریانهای فکری جهان اسلام بود. این حوزه در شرایطی شکل گرفت که جهان اسلام درگیر تهاجم همهجانبه استعمار بود و ایران تحت سلطه رضاخان، به سوی غربزدگی و حذف هویت دینی پیش میرفت.
حوزه علمیه قم؛ از مقاومت تا تمدنسازی
تأسیس حوزه علمیه قم در بحبوحه سیطره استعمار بر جهان اسلام، حرکتی آگاهانه و هوشمندانه بود. در آن دوران، استعمار انگلیس و فرانسه با طراحی نظامهای سیاسی دستنشانده در عراق، شامات و ایران، تلاش میکردند پایههای دین و فرهنگ اسلامی را سست کنند. در چنین فضایی، آیت الله حائری (رحمه الله) با درایت و شجاعت، نهال حوزه علمیه قم را در خاکی کاشت که به برکت خون شهیدان و مجاهدت عالمان، به درختی تناور تبدیل شد.
تحلیل محتوایی پیام رهبر معظم انقلاب
پیام تاریخی حضرت آیت الله العظمی امام خامنهای (مدظله العالی) به مناسبت یکصدمین سالگرد بازتأسیس حوزه علمیه قم، نه تنها مروری بر دستاوردهای این نهاد کهن است، بلکه نقشهای راهبردی برای تحول و پیشرفت حوزه در عصر حاضر ارائه میدهد. ایشان در این پیام، با تأکید بر ضرورت "حوزه پیشرو و سرآمد"، پنج محور اساسی را برای حرکت رو به جلوی حوزه تبیین میکنند:
۱. حوزه بهعنوان مرکز علمیِ پاسخگو به نیازهای نوین؛
۲. حوزه بهعنوان پرورشدهنده نیروهای مهذب و کارآمد برای هدایت جامعه؛
۳. حوزه بهعنوان خط مقدم مقابله با تهدیدهای دشمنان اسلام؛
۴. حوزه بهعنوان مرکز تولید و تبیین نظامات اجتماعیِ اسلامی؛
۵. حوزه بهعنوان پیشگام در نوآوریهای تمدنی و آیندهنگری.
۱. حوزه بهعنوان مرکز علمیِ پاسخگو به نیازهای نوین؛
۲. حوزه بهعنوان پرورشدهنده نیروهای مهذب و کارآمد برای هدایت جامعه؛
۳. حوزه بهعنوان خط مقدم مقابله با تهدیدهای دشمنان اسلام؛
۴. حوزه بهعنوان مرکز تولید و تبیین نظامات اجتماعیِ اسلامی؛
۵. حوزه بهعنوان پیشگام در نوآوریهای تمدنی و آیندهنگری.
حوزههای علمیه شیعه؛ سنگرهای علم و جهاد
حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ پر فراز و نشیب اسلام، بهویژه پس از غیبت کبری، همواره بهعنوان دژهای مستحکم حفظ و نشر معارف اهل بیت (علیهم السلام) و کانونهای مقاومت در برابر استکبار جهانی ایفای نقش کردهاند. این نهادهای علمی-دینی که ریشه در مکتب علمی امامان شیعه (علیهم السلام) دارند، در طول قرون متمادی سه رسالت خطیر را بر عهده داشتهاند:
۱. تولید و توسعه علوم دینی
حوزههای شیعه با حفظ و تدوین میراث علمی ائمه اطهار (علیهم السلام)، به تدریج نظامی منسجم از علوم اسلامی شامل فقه، اصول، کلام، تفسیر و حدیث را پایهگذاری کردند. شیخ طوسی (رحمه الله) با تأسیس حوزه نجف در قرن پنجم هجری، اولین نظام آموزشی منسجم را بنیان نهاد. در قرون بعدی، مکاتب فقهی و اصولی متعددی در حلّه، جبل عامل، اصفهان، نجف و قم شکل گرفت که هر کدام سهم بسزایی در توسعه علوم اسلامی داشتند.
۲. تربیت عالمان مجاهد
حوزههای علمیه همواره پرورشدهنده عالمانی بودهاند که علاوه بر تسلط بر علوم دینی، به مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه نیز حساس بودهاند. از شیخ مفید (رحمه الله) که در عصر آل بویه به دفاع عقلانی از تشیع پرداخت تا علامه حلی (رحمه الله) که با حضور در دربار اولجایتو به ترویج معارف اهل بیت (علیهم السلام) کمک کرد، و از محقق کرکی (رحمه الله) که نظام وقف شیعه را در عصر صفوی سامان داد تا میرزای شیرازی (رحمه الله) که با فتوای تاریخی تنباکو استعمار انگلیس را به زانو درآورد، همگی محصول همین نظام تربیتی بودهاند.
۳. مقاومت در برابر استعمار و استبداد
تاریخ حوزههای علمیه شیعه آکنده از مبارزات ضداستعماری است. در دوران معاصر، هنگامی که استعمار انگلیس و فرانسه خاورمیانه را تحت سیطره خود درآورده بودند، حوزههای نجف و سامرا به مراکز مقاومت تبدیل شدند. نهضت مشروطه با رهبری علمای نجف و تهران، قیام مردم عراق علیه اشغال انگلیس در ۱۹۲۰ میلادی با فتوای میرزای شیرازی دوم (رحمه الله)، و مبارزات ضدصهیونیستی در فلسطین با هدایت علمایی مانند سیدمحسن حکیم (رحمه الله)، همگی گواه این مدعا هستند.
بازتأسیس حوزه قم؛ تولدی دوباره در تاریکترین دوران
سال ۱۳۰۱ شمسی، در حالی که جهان اسلام در سیطره کامل استعمار قرار داشت و ایران تحت حکومت رضاخان به سمت غربزدگی و حذف هویت دینی پیش میرفت، آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (رحمه الله) با درایتی کمنظیر، حوزه علمیه قم را بازتأسیس کرد. این اقدام در شرایطی صورت گرفت که:
۱. وضعیت جهان اسلام
- فروپاشی امپراتوری عثمانی و تقسیم خاورمیانه بین انگلیس و فرانسه
- اشغال عراق توسط انگلیس و تأسیس رژیم دستنشانده
- گسترش تبلیغات ضددینی توسط مستشرقان و میسیونرهای مسیحی
- ترویج اندیشههای سکولار و ضدمذهبی در میان روشنفکران
- اشغال عراق توسط انگلیس و تأسیس رژیم دستنشانده
- گسترش تبلیغات ضددینی توسط مستشرقان و میسیونرهای مسیحی
- ترویج اندیشههای سکولار و ضدمذهبی در میان روشنفکران
۲. شرایط ایران
- روی کار آمدن رضاخان با حمایت انگلیس
- شروع فرآیند غربزدگی و حذف شعائر دینی
- تضعیف نهادهای دینی و محدودیت فعالیت روحانیون
- گسترش مدارس به سبک غربی و کوشش برای جایگزینی آن با مدارس دینی
در چنین فضایی، آیت الله حائری یزدی (رحمه الله) با الهام از سیره ائمه اطهار (علیهم السلام) و با بهرهگیری از تجربه مدیریت حوزه اراک، اقدام به تأسیس حوزه علمیه قم کرد. ایشان با تدابیر حکیمانهای مانند:
- جذب استادان برجسته از نجف و سایر شهرها
- ایجاد نظام آموزشی منسجم
- تأسیس مدارس علمیه جدید
- ارتباط مستمر با مردم و مراجع تقلید
توانست نهالی بکارد که به برکت خون شهدا و مجاهدت عالمان دین، به درختی تناور تبدیل شد.
- شروع فرآیند غربزدگی و حذف شعائر دینی
- تضعیف نهادهای دینی و محدودیت فعالیت روحانیون
- گسترش مدارس به سبک غربی و کوشش برای جایگزینی آن با مدارس دینی
در چنین فضایی، آیت الله حائری یزدی (رحمه الله) با الهام از سیره ائمه اطهار (علیهم السلام) و با بهرهگیری از تجربه مدیریت حوزه اراک، اقدام به تأسیس حوزه علمیه قم کرد. ایشان با تدابیر حکیمانهای مانند:
- جذب استادان برجسته از نجف و سایر شهرها
- ایجاد نظام آموزشی منسجم
- تأسیس مدارس علمیه جدید
- ارتباط مستمر با مردم و مراجع تقلید
توانست نهالی بکارد که به برکت خون شهدا و مجاهدت عالمان دین، به درختی تناور تبدیل شد.
حوزه علمیه قم؛ از مقاومت تا تمدنسازی
تأسیس حوزه علمیه قم در آن شرایط حساس، حرکتی کاملاً آگاهانه و هوشمندانه بود. استعمارگران که به خوبی میدانستند حوزههای علمیه اصلیترین مانع در برابر سیطره آنان هستند، تلاش گستردهای برای تضعیف این نهادها آغاز کرده بودند:
۱. توطئههای استعمار
- ایجاد تفرقه بین علمای نجف و قم
- ترویج اندیشههای انحرافی مانند وهابیت
- حمایت از جریانهای روشنفکری ضد دین
- نفوذ در میان برخی روحانیون و ایجاد انحراف فکری
- ترویج اندیشههای انحرافی مانند وهابیت
- حمایت از جریانهای روشنفکری ضد دین
- نفوذ در میان برخی روحانیون و ایجاد انحراف فکری
۲. مقاومت حوزه علمیه قم
در برابر این توطئهها، حوزه علمیه قم به رهبری حضرت آیت الله حائری (رحمه الله) و سپس حضرت آیت الله بروجردی (رحمه الله) ایستادگی کرد و به تدریج به مرکزی تأثیرگذار تبدیل شد. این حوزه با ویژگیهای منحصر به فردی که داشت، توانست:
- نسلی از عالمان مجاهد تربیت کند
- در برابر سیاستهای ضد دینی رضاخان مقاومت نماید
- پایگاه مردمی خود را تقویت کند
- به تدریج جایگزین حوزه نجف به عنوان مرکز اصلی تشیع شود
اوج این نقشآفرینی را در نهضت حضرت امام خمینی (رحمه الله) و انقلاب شکوهمند اسلامی شاهد بودیم که حوزه علمیه قم به عنوان کانون اصلی رهبری انقلاب عمل کرد و توانست نظامی مبتنی بر ولایت فقیه را پایهگذاری نماید.
- نسلی از عالمان مجاهد تربیت کند
- در برابر سیاستهای ضد دینی رضاخان مقاومت نماید
- پایگاه مردمی خود را تقویت کند
- به تدریج جایگزین حوزه نجف به عنوان مرکز اصلی تشیع شود
اوج این نقشآفرینی را در نهضت حضرت امام خمینی (رحمه الله) و انقلاب شکوهمند اسلامی شاهد بودیم که حوزه علمیه قم به عنوان کانون اصلی رهبری انقلاب عمل کرد و توانست نظامی مبتنی بر ولایت فقیه را پایهگذاری نماید.

پیام مقام معظم رهبری؛ نقشه راه حوزه پیشرو و سرآمد
پیام تاریخی رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالی) به مناسبت یکصدمین سالگرد بازتأسیس حوزه علمیه قم، سندی راهبردی برای تحول و پیشرفت این نهاد کهن است. در این پیام، پنج محور اساسی برای "حوزه پیشرو و سرآمد" ترسیم شده است:
۱. مرکز علمی پاسخگو
حوزه باید با بهروزرسانی روشهای آموزشی و پژوهشی، پاسخگوی نیازهای نوین جامعه باشد. این امر مستلزم موارد ذیل است:
- بازنگری در متون درسی
- کوتاهسازی دورههای تحصیلی
- توجه به مسائل مستحدثه
- ارتباط با مراکز علمی جهانی
- بازنگری در متون درسی
- کوتاهسازی دورههای تحصیلی
- توجه به مسائل مستحدثه
- ارتباط با مراکز علمی جهانی
۲. پرورش نیروی مهذب
تربیت مبلغان و عالمانی که هم از نظر علمی قوی و هم از نظر اخلاقی متعهد باشند، از ضروریات است. این بخش نیازمند موارد ذیل است:
- نظام جامع تربیتی
- آموزش مهارتهای تبلیغی
- تقویت بنیه علمی و اخلاقی طلاب
- آشنایی با نیازهای نسل جوان
- نظام جامع تربیتی
- آموزش مهارتهای تبلیغی
- تقویت بنیه علمی و اخلاقی طلاب
- آشنایی با نیازهای نسل جوان
۳. خط مقدم مقابله با تهدیدات
حوزه باید در برابر تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام ایستادگی کند. این مهم با تحقق موارد ذیل محقق میشود:
- شناخت دقیق تهدیدات
- تولید ادبیات دفاعی
- تربیت نیروهای متخصص
- استفاده از ابزارهای نوین
- شناخت دقیق تهدیدات
- تولید ادبیات دفاعی
- تربیت نیروهای متخصص
- استفاده از ابزارهای نوین
۴. تولید نظامات اجتماعی
با تشکیل نظام اسلامی، حوزه موظف به طراحی نظامات اجتماعی مبتنی بر اسلام است. این امر شامل موارد ذیل میشود:
- فقه حکومتی
- نظام اقتصادی اسلامی
- حقوق اجتماعی
- سیاست خارجی اسلامی
- فقه حکومتی
- نظام اقتصادی اسلامی
- حقوق اجتماعی
- سیاست خارجی اسلامی
۵. پیشگامی تمدنی
حوزه باید با ترسیم افق تمدن نوین اسلامی، پیشگام تحولات جهانی باشد. این امر نیازمند موارد ذیل است:
- آیندهنگری
- نوآوری علمی
- تعامل سازنده با جهان
- ارائه الگوی پیشرفت اسلامی
این نوشتار، در پنج بخش اصلی تنظیم شده است که هر بخش به تفصیل به یکی از محورهای پنجگانه پیام مقام معظم رهبری (مدظله العالی) میپردازد. در هر بخش پس از بررسی تاریخی و مفهومی، راهکارهای عملی برای تحقق آن محور ارائه شده است.
این اثر میکوشد با نگاهی جامع و تحلیلی به پیام مقام معظم رهبری (مدظله العالی) به مناسبت یکصدمین سالگرد بازتأسیس حوزه علمیه قم، هم جایگاه تاریخی حوزه علمیه قم را تبیین کند و هم نقشه راهی برای تحول و پیشرفت آن در آینده ارائه دهد.
شایان ذکر است که ساختار کلی ارایه مباحث این نوشتار، بر اساس ارایه رئوس کلی هست که جا دارد پژوهشگران حوزوی و دانشگاهی این رئوس را بسط دهند. چرا که نگارنده به دلیل اختصارگویی، از بسط و توضیح بیشتر سلسله مطالب ارایه شده صرف نظر نموده است. امید است این تحقیق گامی هر چند کوچک در جهت تحقق آرمانهای بلند حوزه علمیه و نظام مقدس اسلامی باشد.
- آیندهنگری
- نوآوری علمی
- تعامل سازنده با جهان
- ارائه الگوی پیشرفت اسلامی
این نوشتار، در پنج بخش اصلی تنظیم شده است که هر بخش به تفصیل به یکی از محورهای پنجگانه پیام مقام معظم رهبری (مدظله العالی) میپردازد. در هر بخش پس از بررسی تاریخی و مفهومی، راهکارهای عملی برای تحقق آن محور ارائه شده است.
این اثر میکوشد با نگاهی جامع و تحلیلی به پیام مقام معظم رهبری (مدظله العالی) به مناسبت یکصدمین سالگرد بازتأسیس حوزه علمیه قم، هم جایگاه تاریخی حوزه علمیه قم را تبیین کند و هم نقشه راهی برای تحول و پیشرفت آن در آینده ارائه دهد.
شایان ذکر است که ساختار کلی ارایه مباحث این نوشتار، بر اساس ارایه رئوس کلی هست که جا دارد پژوهشگران حوزوی و دانشگاهی این رئوس را بسط دهند. چرا که نگارنده به دلیل اختصارگویی، از بسط و توضیح بیشتر سلسله مطالب ارایه شده صرف نظر نموده است. امید است این تحقیق گامی هر چند کوچک در جهت تحقق آرمانهای بلند حوزه علمیه و نظام مقدس اسلامی باشد.

فصل اول: حوزه بهعنوان مرکز علمیِ پاسخگو به نیازهای نوین
۱. سیر تاریخی فقه شیعه از شیخ طوسی تا عصر حاضر
۱-۱. دورهبندی تاریخی فقه امامیه
فقه شیعه در طول تاریخ بیش از هزار ساله خود، دورههای مختلفی را پشت سر گذاشته است که هر کدام ویژگیهای منحصر به فردی داشتهاند. در این بخش، این تحولات را در پنج دوره اصلی بررسی میکنیم:
الف) عصر غیبت تا شیخ طوسی (قرن ۴-۵ قمری)
این دوره که از زمان غیبت کبری (۳۲۹ ق) تا ظهور شیخ طوسی (۴۶۰ ق) را شامل میشود، دارای ویژگیهای زیر است:
- غالب بودن روش نقلی: در این دوره، فقها بیشتر به نقل روایات ائمه (علیهم السلام) میپرداختند و کمتر به استنباط عقلی روی میآوردند.
- کتابهای مهم:
- کافی کلینی (۳۲۹ ق)
- من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق (۳۸۱ ق)
- تهذیب الاحکام و استبصار شیخ طوسی
- چالشها:
- پراکندگی روایات
- فشار حکومتهای عباسی بر شیعیان
- نبود نظام آموزشی منسجم
ب) عصر شیخ طوسی تا محقق حلی (قرن ۵-۸ قمری)
با تأسیس حوزه نجف توسط شیخ طوسی، فقه شیعه وارد مرحله جدیدی شد:
- نوآوریهای شیخ طوسی:
- تألیف المبسوط به عنوان اولین کتاب فقه استدلالی
- پایهگذاری روش نظاممند در فقه
- تربیت شاگردان برجسته مانند شیخ طبرسی
- مکتب حلّه:
- ظهور فقهایی مانند محقق حلی (۶۷۶ ق) با کتاب شرایع الاسلام
- توسعه روشهای اجتهادی
- تعامل بیشتر با حکومتها
ج) عصر صفویه تا مشروطه (قرن ۱۰-۱۴ قمری)
در این دوره، فقه شیعه بهدلیل تشکیل حکومت صفویه، رنگ اجتماعی بیشتری به خود گرفت:
- تحولات مهم:
- ورود فقه به عرصه حکومتداری
- تألیف جواهر الکلام توسط شیخ محمدحسن نجفی
- ظهور اخباریگری و مقابله اصولیان
- چالشها:
- تقابل با حکومتهای استبدادی
- مواجهه با استعمار غرب
د) عصر مشروطه تا انقلاب اسلامی (قرن ۱۴ قمری)
این دوره شاهد تحولات بزرگی در فقه شیعه بود:
- نقش علما در مشروطه:
- فتواهای آیت الله نائینی و آخوند خراسانی
- تقابل دو دیدگاه مشروعهخواهان و مشروطهخواهان
- نهضت امام خمینی(رحمه الله):
- طرح نظریه ولایت فقیه
- انقلابی کردن فقه
ه) عصر انقلاب اسلامی تا کنون
با تشکیل نظام اسلامی، فقه شیعه وارد مرحله جدیدی شد:
- تحولات:
- گسترش فقه حکومتی
- ظهور مسائل مستحدثه
- ارتباط بیشتر با علوم انسانی
الف) عصر غیبت تا شیخ طوسی (قرن ۴-۵ قمری)
این دوره که از زمان غیبت کبری (۳۲۹ ق) تا ظهور شیخ طوسی (۴۶۰ ق) را شامل میشود، دارای ویژگیهای زیر است:
- غالب بودن روش نقلی: در این دوره، فقها بیشتر به نقل روایات ائمه (علیهم السلام) میپرداختند و کمتر به استنباط عقلی روی میآوردند.
- کتابهای مهم:
- کافی کلینی (۳۲۹ ق)
- من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق (۳۸۱ ق)
- تهذیب الاحکام و استبصار شیخ طوسی
- چالشها:
- پراکندگی روایات
- فشار حکومتهای عباسی بر شیعیان
- نبود نظام آموزشی منسجم
ب) عصر شیخ طوسی تا محقق حلی (قرن ۵-۸ قمری)
با تأسیس حوزه نجف توسط شیخ طوسی، فقه شیعه وارد مرحله جدیدی شد:
- نوآوریهای شیخ طوسی:
- تألیف المبسوط به عنوان اولین کتاب فقه استدلالی
- پایهگذاری روش نظاممند در فقه
- تربیت شاگردان برجسته مانند شیخ طبرسی
- مکتب حلّه:
- ظهور فقهایی مانند محقق حلی (۶۷۶ ق) با کتاب شرایع الاسلام
- توسعه روشهای اجتهادی
- تعامل بیشتر با حکومتها
ج) عصر صفویه تا مشروطه (قرن ۱۰-۱۴ قمری)
در این دوره، فقه شیعه بهدلیل تشکیل حکومت صفویه، رنگ اجتماعی بیشتری به خود گرفت:
- تحولات مهم:
- ورود فقه به عرصه حکومتداری
- تألیف جواهر الکلام توسط شیخ محمدحسن نجفی
- ظهور اخباریگری و مقابله اصولیان
- چالشها:
- تقابل با حکومتهای استبدادی
- مواجهه با استعمار غرب
د) عصر مشروطه تا انقلاب اسلامی (قرن ۱۴ قمری)
این دوره شاهد تحولات بزرگی در فقه شیعه بود:
- نقش علما در مشروطه:
- فتواهای آیت الله نائینی و آخوند خراسانی
- تقابل دو دیدگاه مشروعهخواهان و مشروطهخواهان
- نهضت امام خمینی(رحمه الله):
- طرح نظریه ولایت فقیه
- انقلابی کردن فقه
ه) عصر انقلاب اسلامی تا کنون
با تشکیل نظام اسلامی، فقه شیعه وارد مرحله جدیدی شد:
- تحولات:
- گسترش فقه حکومتی
- ظهور مسائل مستحدثه
- ارتباط بیشتر با علوم انسانی
۲. ضرورت تحول در روشهای آموزشی حوزه
۲-۱. مقایسه نظام آموزشی قدیم و جدید
نظام آموزشی حوزه در طول تاریخ تحولات زیادی داشته است:
الف) روش سنتی (استاد-شاگردی)
- ویژگیها:
- عدم وجود برنامهریزی مدون
- تأکید بر فهم عمیق به جای سرعت
- رابطه عاطفی قوی بین استاد و شاگرد
- مزایا:
- عمق بخشیدن به فهم علمی
- پرورش روحیه تحقیق
ب) نظام مدرسهای (از شیخ طوسی تا کنون)
- ویژگیها:
- تشکیل حلقههای درسی منظم
- تدوین متون درسی مانند قوانین الاصول و کفایه
- چالشها:
- طولانی شدن دوره تحصیل
- کهنگی برخی متون درسی
ج) نظام آموزشی پس از انقلاب
- تحولات:
- ایجاد مراکز تخصصی
- ارتباط بیشتر با دانشگاهها
- نقاط ضعف:
- عدم تطابق کامل با نیازهای روز
- کمبود روشهای نوین تدریس
الف) روش سنتی (استاد-شاگردی)
- ویژگیها:
- عدم وجود برنامهریزی مدون
- تأکید بر فهم عمیق به جای سرعت
- رابطه عاطفی قوی بین استاد و شاگرد
- مزایا:
- عمق بخشیدن به فهم علمی
- پرورش روحیه تحقیق
ب) نظام مدرسهای (از شیخ طوسی تا کنون)
- ویژگیها:
- تشکیل حلقههای درسی منظم
- تدوین متون درسی مانند قوانین الاصول و کفایه
- چالشها:
- طولانی شدن دوره تحصیل
- کهنگی برخی متون درسی
ج) نظام آموزشی پس از انقلاب
- تحولات:
- ایجاد مراکز تخصصی
- ارتباط بیشتر با دانشگاهها
- نقاط ضعف:
- عدم تطابق کامل با نیازهای روز
- کمبود روشهای نوین تدریس
۲-۲. راهکارهای تحول در نظام آموزشی
برای تحول در نظام آموزشی حوزه، این راهکارها پیشنهاد میشود:
۱. بازنگری در متون درسی
- حذف مطالب تکراری
- تألیف کتابهای جدید با زبان روز
۲. کوتاه سازی دوره تحصیل
- تعریف سطوح تحصیلی مشخص
- کاهش دروس غیرضروری
۳. استفاده از روشهای نوین
- به کارگیری فناوری در آموزش
- برگزاری دورههای مهارتافزایی
۱. بازنگری در متون درسی
- حذف مطالب تکراری
- تألیف کتابهای جدید با زبان روز
۲. کوتاه سازی دوره تحصیل
- تعریف سطوح تحصیلی مشخص
- کاهش دروس غیرضروری
۳. استفاده از روشهای نوین
- به کارگیری فناوری در آموزش
- برگزاری دورههای مهارتافزایی
۳. اولویتهای فقهی در عصر حکومت اسلامی
۳-۱. فقه نظام؛ چالشها و راهکارها
با تشکیل نظام اسلامی، این شاخههای فقهی در اولویت قرار گرفتهاند:
الف) فقه سیاسی
- نظریه ولایت فقیه
- حقوق اساسی در اسلام
ب) فقه اقتصادی
- بانکداری بدون ربا
- نظام مالیاتی اسلامی
ج) فقه قضایی
- حقوق جزا در اسلام
- دادرسی اسلامی
الف) فقه سیاسی
- نظریه ولایت فقیه
- حقوق اساسی در اسلام
ب) فقه اقتصادی
- بانکداری بدون ربا
- نظام مالیاتی اسلامی
ج) فقه قضایی
- حقوق جزا در اسلام
- دادرسی اسلامی
۳-۲. فقه بینالملل
- حقوق بینالملل اسلامی
- روابط دولت اسلامی با دیگر کشورها
- روابط دولت اسلامی با دیگر کشورها
۳-۳. فقه فضای مجازی
- حکم شرعی پدیدههای نوظهور
- حقوق دیجیتال در اسلام
- حقوق دیجیتال در اسلام
۴. نقش علوم انسانی در تکامل فقه
۴-۱. تعامل فقه با علوم روز
یک فقیه امروزی باید با این علوم آشنا باشد:
- اقتصاد (برای استنباط مسائل بانکی)
- روانشناسی (در مسائل خانواده)
- علوم سیاسی (در فقه حکومتی)
- اقتصاد (برای استنباط مسائل بانکی)
- روانشناسی (در مسائل خانواده)
- علوم سیاسی (در فقه حکومتی)
۴-۲. راهکارهای تعامل حوزه و دانشگاه
- تشکیل گروههای پژوهشی مشترک
- برگزاری دورههای آموزشی تخصصی
- برگزاری دورههای آموزشی تخصصی
جمعبندی فصل اول:
در جمعبندی مطالب فصل اول باید گفت که حوزه علمیه برای تبدیل شدن به مرکز علمی پاسخگو باید:
۱. تحول در نظام آموزشی ایجاد کند.
۲. اولویتهای فقهی جدید را شناسایی نماید.
۳. تعامل با علوم انسانی را گسترش دهد.
این تحولات میتواند حوزه را به نهادی پیشرو در جهان اسلام تبدیل کند.
۱. تحول در نظام آموزشی ایجاد کند.
۲. اولویتهای فقهی جدید را شناسایی نماید.
۳. تعامل با علوم انسانی را گسترش دهد.
این تحولات میتواند حوزه را به نهادی پیشرو در جهان اسلام تبدیل کند.

فصل دوم: حوزه بهعنوان پرورشدهنده نیروهای مهذب و کارآمد
۱. سیر تاریخی تربیت مبلغان در حوزههای شیعه
۱-۱. نظام تربیتی حوزههای کهن (قرن ۴-۱۰ قمری)
الف) روشهای سنتی تربیت طلاب
- ویژگیهای نظام استاد-شاگردی:
- رابطه عمیق عاطفی و علمی بین مرشد و مرید
- تأکید بر سیر و سلوک عملی همراه با تحصیل
- نظام "صحبت" و "خدمت" به عنوان پایههای تربیت
- نمونههای تاریخی: شیخ انصاری و شاگردانش
- محتوا و مراحل تربیت:
- مرحله مقدماتی (اخلاق، آداب طلبگی)
- مرحله علمی (فقه، اصول)
- مرحله سلوکی (تهذیب نفس)
- مرحله اجتماعی (مسئولیتپذیری)
ب) مکاتب تربیتی مهم
- مکتب نجف:
- تربیت مبلغان جهانی
- تأکید بر استقلال فکری
- مکتب سامرا:
- تربیت عالمان زاهد
- نظام "ربط" و نظارت استادان
- مکتب اصفهان:
- تلفیق علم و عمل
- پرورش مبارزان سیاسی
۱-۲. تحولات تربیتی در دوره معاصر (قرن ۱۴-۱۵ قمری)
نظام تربیتی حوزه قم
- دوره تأسیس (آیت الله حائری):
- ایجاد مدارس منظم
- نظارت بر اخلاق طلاب
- دوره توسعه (آیت الله بروجردی):
- نظام "حوزههای درسی"
- تربیت مبلغان بینالمللی
- دوره انقلاب (امام خمینی):
- تربیت طلاب انقلابی
- ایجاد نهادهای تبلیغی
۲. آسیبشناسی نظام تربیتی فعلی
۲-۱. چالشهای تربیت طلاب در عصر حاضر
الف) چالشهای درونی
- ضعف در نظام نظارت تربیتی
- کمرنگ شدن رابطه استاد-شاگردی
- ناکافی بودن برنامههای مهارتافزایی
ب) چالشهای بیرونی
- هجمه فرهنگی رسانههای بیگانه
- تغییر ارزشهای اجتماعی
- جذابیتهای زندگی مدرن
۲-۲. بررسی میدانی مشکلات تبلیغی
نمونههای عینی
- عدم اقناع نسل جوان در مسائل اعتقادی
- ضعف در پاسخگویی به شبهات جدید
- ناتوانی در استفاده از زبان روز
- عدم اقناع نسل جوان در مسائل اعتقادی
- ضعف در پاسخگویی به شبهات جدید
- ناتوانی در استفاده از زبان روز
۳. الگوی مطلوب تربیت نیرو
۳-۱. ویژگیهای مبلغ کارآمد
الف) ویژگیهای علمی
- تسلط بر منابع دینی
- آگاهی از علوم روز
- توانایی استدلال منطقی
ب) ویژگیهای اخلاقی
- تقوا و تهذیب نفس
- صبر و تحمل
- مردمداری
ج) ویژگیهای مهارتی
- فن بیان و سخنوری
- آشنایی با رسانههای جدید
- مهارتهای ارتباطی
۳-۲. نظام جامع تربیت مبلغ
الف) ساختار پیشنهادی
- مرحله اول (طلبه جوان):
- آموزش مبانی دین
- پرورش اخلاقی
- مرحله دوم (طلبه متوسط):
- مهارتهای تبلیغی
- آشنایی با شبهات
- مرحله سوم (طلبه پیشرفته):
- تخصص در یک حوزه
- مسئولیتپذیری اجتماعی
ب) برنامههای عملیاتی
- کارگاههای فن بیان
- دورههای رسانهای
- اردوهای عملی تبلیغی
- سیستم نظارت و ارزیابی
۴. راهکارهای نوین تبلیغی
۴-۱. تبلیغ در فضای مجازی
الف) ضرورتها
- گسترش استفاده از فضای مجازی
- تغییر الگوهای ارتباطی
- هجمههای سازمانیافته
ب) راهکارها
- تشکیل تیمهای تخصصی
- تولید محتوای جذاب و بهروز
- راهاندازی پلتفرمهای اختصاصی
۴-۲. روشهای اقناع نسل جدید
الف) زبان شناسی تبلیغ
- استفاده از ادبیات روز
- به کارگیری هنر در تبلیغ
- روشهای غیرمستقیم
ب) الگوهای موفق
- استفاده از تجربههای موفق داخلی و نمونههای خارجی
جمعبندی فصل دوم:
۱. خلاصه یافتهها
- نظام تربیتی حوزه نیازمند تحول است
- باید به نیازهای جدید پاسخ داد
- تربیت باید همهجانبه باشد
- باید به نیازهای جدید پاسخ داد
- تربیت باید همهجانبه باشد
۲. پیشنهادات اجرایی
۱. بازنگری در برنامههای تربیتی
۲. ایجاد مراکز مهارتآموزی
۳. تقویت ارتباط با جامعه
۲. ایجاد مراکز مهارتآموزی
۳. تقویت ارتباط با جامعه
۳. چشمانداز آینده
- تربیت نسل جدید مبلغان
- تأثیرگذاری بیشتر در جامعه
- مقابله مؤثر با تهاجم فرهنگی
رئوس ارایه شده در این فصل، نشان میدهد که حوزه با اصلاح نظام تربیتی میتواند نسلی از مبلغان کارآمد را پرورش دهد که هم از نظر علمی قوی و هم از نظر تبلیغی مؤثر باشند.
- تأثیرگذاری بیشتر در جامعه
- مقابله مؤثر با تهاجم فرهنگی
رئوس ارایه شده در این فصل، نشان میدهد که حوزه با اصلاح نظام تربیتی میتواند نسلی از مبلغان کارآمد را پرورش دهد که هم از نظر علمی قوی و هم از نظر تبلیغی مؤثر باشند.

فصل سوم: حوزه بهعنوان خط مقدم مقابله با تهدیدهای دشمنان اسلام
۱. پیشینه تاریخی مواجهه حوزهها با استعمار
۱-۱. نقش حوزههای شیعه در مقابله با استعمار غرب (قرن ۱۹-۲۰ میلادی)
الف) رویارویی علمی-فرهنگی
- مکتب نجف و استعمار انگلیس:
- فتوای میرزای شیرازی در تحریم تنباکو (۱۸۹۱ م)
- نامههای تحلیلی سیاسی از علما علیه قراردادهای استعماری
- نقش سیدجمال الدین اسدآبادی در بیداری اسلامی
ب) رویارویی نظامی-سیاسی
- قیام ۱۹۲۰ م در عراق:
- رهبری میرزای شیرازی دوم
- مشارکت حداکثری طلاب نجف
- نتایج: عقبنشینی موقت انگلیس
- نهضت مشروطه ایران:
- نقش کلیدی آخوند خراسانی
- همکاری حوزههای نجف و تهران
- نامههای سرگشاده تحلیلی از علما
۱-۲. مکانیسمهای دفاعی حوزههای سنتی
الف) سازوکارهای علمی
- تألیف کتب ردیه:
- "الانوار النعمانیه" در رد وهابیت
- "کشف الارتیاب" در رد استعمار فرهنگی
- نظام "مناظرات علمی":
- مناظرههای فراوان تاریخی ثبت شده
- روشهای اقناع مخالفان
ب) سازوکارهای اجتماعی
- شبکههای ارتباطی:
- ارتباط مستمر با آحاد مردم
- نهاد "سفارتهای علمی" در شهرها
- اقتصاد مقاومتی:
- نظام وقف خاص مقابله با استعمار
- اهتمام به بانکداری اسلامی
۲. تهدیدات جدید و حوزههای معاصر
۲-۱. ماتریس تهدیدات قرن ۲۱
الف) سیر تحول تهدیدات
- از استعمار کلاسیک تا جنگ ترکیبی
- از تبشیر مسیحی تا تهاجم نرم
- از جنگ نظامی تا جنگ اقتصادی
ب) طبقهبندی تهدیدات کنونی
۱. تهدیدات اعتقادی:
- شبههافکنی سازمانیافته
- فرقهسازی هدفمند
۲. تهدیدات فرهنگی:
- تغییر سبک زندگی
- ترویج سکولاریسم
۳. تهدیدات سیاسی:
- جنگ روانی
- نفوذ در نهادها
۲-۲. آسیبشناسی عملکرد حوزه
الف) نقاط قوت
- حفظ خطوط قرمز اعتقادی
- مقاومت در برابر فشارها
- تولید ادبیات دفاعی
ب) نقاط ضعف
- کندی در پاسخگویی
- ضعف در استفاده از رسانه
- ناآشنایی با روشهای جدید
۳. الگوی جامع مقابله
۳-۱. راهبردهای کلان
الف) راهبرد علمی
۱. تولید دانش دفاعی:
- تأسیس رشتههای تخصصی
- مرکز رصد مستمر شبهات
۲. نوآوری در روشها:
- مناظرات اقناعی مدرن
- تولید محتوای دیجیتال بهروز
ب) راهبرد فرهنگی
۱. جریانسازی فکری:
- ایجاد کرسیهای آزاداندیشی
- ایجاد شبکههای مردمی
۲. مهارتافزایی:
- برگزاری دورههای رسانهای
- آموزش زبانهای خارجی
۳-۲. ساختار پیشنهادی
الف) نهادهای تخصصی
- شورای عالی دفاع فکری:
- ترکیب: مراجع تقلید و اندیشمندان حوزوی
- وظایف: تعیین خط مشی و سیاستگذاری
- ستادهای تخصصی:
- ستاد رسانهای
- ستاد علمی
- ستاد بینالملل
ب) برنامههای عملیاتی
۱. طرح پایش فکری:
- رصد مستمر شبهات
- پاسخگویی سریع
۲. طرح پیشنهادی طلایهداران فرهنگی:
- تربیت نیروهای متخصص تبلیغی
- اعزام مستمر طلبهها به دانشگاهها
- اعزام مستمر طلبهها به سراسر کشور
جمعبندی فصل سوم
در جمعبندی مطالب فصل سوم باید گفت که حوزه علمیه با تکیه بر تجربیات تاریخی و بهکارگیری روشهای نوین میتواند سد محکمی در برابر تهدیدات باشد.

فصل چهارم: حوزه بهعنوان مرکز تولید و تبیین نظامات اجتماعی اسلامی
۱. پیشینه تاریخی فقه نظامساز
۱-۱. سیر تحول فقه حکومتی در تاریخ تشیع
الف) دوره حضور ائمه (علیهم السلام) (قرن ۱-۳ قمری)
- ویژگیهای فقه تمدنی:
- تأسیس نظام قضایی توسط امام علی (علیه السلام) در کوفه
- تشکیل سیستم مالیاتی در زمان امام باقر (علیه السلام)
- طراحی نظام آموزشی توسط امام صادق (علیه السلام)
- مستندات تاریخی:
- نامه های امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه درباره حکمرانی
- احادیثی از امام صادق (علیه السلام) درباره اقتصاد اسلامی
- سیره عملی ائمه اطهار (علیهم السلام) در مدیریت اجتماعی
ب) دوره فقهای متقدم (قرن ۴-۷ قمری)
- نظریهپردازیهای اولیه:
- شیخ مفید و "المقنعه" در فقه سیاسی
- شیخ طوسی و "النهایه" در فقه قضایی
- محقق حلی و "شرایع الاسلام" در فقه اقتصادی
ج) دوره صفویه (قرن ۱۰-۱۲ قمری)
- تجربه عملی حکومت دینی:
- نظام وقف به عنوان پایه اقتصاد مقاومتی
- تشکیل سیستم قضایی مستقل
- طراحی نظام آموزشی یکپارچه
۲. مبانی نظری نظامات اسلامی
۲-۱. فلسفه نظامات اجتماعی در اسلام
الف) اصول کلان:
۱. اصل توحید در حاکمیت:
- نفی طاغوت در تمام سطوح
- ولایت الهیه به عنوان محور
۲. اصل عدالت اجتماعی:
- قسط به عنوان اساس حکومت
- نفی هرگونه تبعیض
ب) مبانی فقهی:
- نظریه ولایت فقیه:
- ادله قرآنی (أطیعوا الله...)
- روایات (الفقها امناء الرسل)
- عقل (ضرورت حکومت)
۲-۲. الگوی پیشنهادی برای نظامات اسلامی
الف) نظام سیاسی:
- ساختار حکومت بر اساس بیعت
- رابطه حکومت و مردم
- نظام نظارتی
ب) نظام اقتصادی:
- بانکداری بدون ربا
- نظام مالیاتی اسلامی
- اقتصاد مقاومتی
۳. الزامات و راهکارهای اجرایی
۳-۱. ساختارهای مورد نیاز
الف) نهادهای پژوهشی:
- پژوهشکدههای تخصصی:
- فقه سیاسی
- فقه اقتصادی
- فقه قضایی
ب) مراکز تصمیمگیری:
- شورای عالی نظامات اسلامی
- کمیتههای تخصصی
- اتاقهای فکر
۳-۲. روششناسی تولید نظامات
الف) مراحل کار:
۱. استنباط اولیه:
- بررسی آیات و روایات
- نظرات فقهای پیشین
۲. تنظیم نظام:
- طراحی ساختار
- تعیین روابط
۳. بازخوردگیری:
- اجرای آزمایشی
- اصلاح و تکمیل
۴. مطالعات موردی
۴-۱. تجربه جمهوری اسلامی
الف) دستاوردها:
- نظام قضایی اسلامی
- اقتصاد مقاومتی
- نظام آموزشی دینی
ب) چالشها:
- ناهماهنگی برخی قوانین
- کمبود متخصص
- مقاومت بدنه اجرایی
۴-۲. تجربیات جهانی
الف) الگوهای موفق:
- مالزی در اقتصاد اسلامی
- لبنان در مقاومت اسلامی
- اندونزی در آموزش دینی
جمعبندی فصل چهارم:
۱. یافتههای کلیدی:
- ظرفیت بالای فقه شیعه
- نیاز به کار سیستماتیک
- ضرورت تعامل حوزه و حکومت
- نیاز به کار سیستماتیک
- ضرورت تعامل حوزه و حکومت
۲. پیشنهادات:
۱. تشکیل شورای عالی فقه نظام
۲. راهاندازی رشتههای تخصصی
۳. ارتباط مستمر با نهادهای اجرایی
۲. راهاندازی رشتههای تخصصی
۳. ارتباط مستمر با نهادهای اجرایی
۳. چشمانداز:
- ارائه الگوی کامل اسلامی
- تبدیل شدن به مرجع جهانی
- تحقق تمدن نوین اسلامی
مطالب و رئوس مذکور در این فصل، نشان میدهد حوزه با نظاممند کردن فقه میتواند الگوی کاملی برای اداره جامعه ارائه دهد.
- تبدیل شدن به مرجع جهانی
- تحقق تمدن نوین اسلامی
مطالب و رئوس مذکور در این فصل، نشان میدهد حوزه با نظاممند کردن فقه میتواند الگوی کاملی برای اداره جامعه ارائه دهد.

فصل پنجم: حوزه بهعنوان پیشگام در نوآوریهای تمدنی و آیندهنگری
۱. مبانی نظری تمدن نوین اسلامی
۱-۱. مفهومشناسی تمدن در اندیشه اسلامی
الف) تعاریف و مؤلفهها
- تعریف جامع تمدن اسلامی:
- نظام یکپارچه معرفتی، ارزشی و ساختاری مبتنی بر وحی
- ترکیب سه عنصر: "بینش"، "منش" و "کنش" تمدنی
- ۵ رکن اساسی:
1. نظام معرفتی توحیدی
2. نظام اخلاقی کرامتمحور
3. نظام اجتماعی عدالتبنیاد
4. نظام علمی پویا
5. نظام مدیریتی کارآمد
ب) تفاوت تمدن اسلامی با تمدن غربی: تحلیل گفتمان تمدنی
۱. مبانی معرفتشناختی
تمدن اسلامی بر پایه "معرفت وحیانی" استوار است که ترکیبی از عقل، نقل و شهود را شامل میشود. در این نظام، عقل در چارچوب شریعت به کار گرفته میشود و وحی به عنوان منبع اصلی شناخت حقیقت تلقی میگردد. در مقابل، تمدن غربی بر "عقلانیت سکولار" مبتنی است که وحی را از دایره معرفت معتبر خارج میکند و تنها به عقل تجربی و حسّی اکتفا مینماید. بحران معنویت در غرب نتیجه همین نگاه تکبعدی به معرفت است.
۲. انسانشناسی
در تمدن اسلامی، انسان "خلیفة الله" با کرامت ذاتی و مسئولیتپذیری در برابر خداوند تعریف میشود. این نگاه، انسان را موجودی چندبعدی (مادی-معنوی) میداند که باید به تعادل میان نیازهای دنیوی و اخروی دست یابد. اما تمدن غربی با رویکرد "اومانیستی"، انسان را موجودی مستقل از خدا تصور میکند که غایت وجودش، حداکثرسازی لذت و منفعت شخصی است. این نگرش به بحران هویت و پوچگرایی در جوامع غربی انجامیده است.
۳. نظام ارزشی
تمدن اسلامی "عدالت" را به عنوان محور اساسی ارزشها قرار میدهد که هم شامل عدالت فردی و هم اجتماعی میشود. ارزشهایی مانند تقوا، ایثار و اخوت اسلامی، ستونهای این نظام ارزشی هستند. در مقابل، تمدن غربی بر "لیبرالیسم" و اصالت سود فردی تأکید دارد که نتیجه آن، رشد فردگرایی افراطی، فروپاشی نهاد خانواده و افزایش شکاف طبقاتی بوده است.
۴. رابطه دین و سیاست
در تمدن اسلامی، "حاکمیت الهی" به عنوان اصل اساسی پذیرفته شده است و دین در تمام شئون زندگی از جمله سیاست حضور فعال دارد. اما تمدن غربی با شعار "جدایی دین از سیاست"، به حذف نقش دین از عرصه عمومی پرداخته که نتیجه آن، شکلگیری نظامهای سکولار و بحران مشروعیت سیاسی بوده است.
۵. نظام اقتصادی
اقتصاد اسلامی بر اساس "عدالت اقتصادی" و حرمت ربا استوار است و هدف آن، تأمین نیازهای اساسی همه آحاد جامعه و جلوگیری از انباشت ثروت در دست عدهای خاص است. در مقابل، تمدن غربی با نظام "سرمایهداری لیبرال"، به رشد شرکتهای چندملیتی و افزایش شکاف بین فقیر و غنی انجامیده است. آمارهای بانک جهانی نشان میدهد یک درصد ثروتمندان جهان بیش از پنجاه درصد ثروت جهان را در اختیار دارند.
۶. جایگاه علم و فناوری
در تمدن اسلامی، علم وسیلهای برای "قرب الهی" و خدمت به بشریت است و باید در چارچوب ارزشهای اخلاقی به کار گرفته شود. اما در تمدن غربی، علم تبدیل به ابزاری برای "سلطه جهانی" و کسب منافع مادی شده است. استفاده از فناوریهای نوین برای ساخت سلاحهای کشتار جمعی، نمونه بارز این نگرش است.
۷. روابط بینالملل
تمدن اسلامی بر اساس "اخوت اسلامی" و وحدت امت اسلام شکل گرفته و روابط بینالملل را در چارچوب ارزشهای الهی تعریف میکند. اما تمدن غربی با رویکرد "استعماری"، به دنبال سلطه بر دیگر کشورها و بهرهکشی از منابع آنهاست. تاریخ استعمار کشورهای آفریقایی و آسیایی توسط قدرتهای غربی گواه این مدعاست.
۸. بحرانهای تمدنی
تمدن غربی با "بحرانهای چندلایه" مواجه است:
- بحران معنویت (افزایش خودکشی و افسردگی)
- بحران خانواده (افزایش طلاق و فرزندان نامشروع)
- بحران محیط زیست (تخریب گسترده طبیعت برای سود بیشتر)
در مقابل، تمدن اسلامی با ارائه "راهکارهای متوازن"، به دنبال حل این بحرانها در چارچوب ارزشهای الهی است.
- بحران معنویت (افزایش خودکشی و افسردگی)
- بحران خانواده (افزایش طلاق و فرزندان نامشروع)
- بحران محیط زیست (تخریب گسترده طبیعت برای سود بیشتر)
در مقابل، تمدن اسلامی با ارائه "راهکارهای متوازن"، به دنبال حل این بحرانها در چارچوب ارزشهای الهی است.
۹. آیندهنگاری تمدنی
تمدن اسلامی با تکیه بر "مبانی ثابت و روشهای پویا"، ظرفیت بالایی برای ارائه الگوی بدیل به جهان معاصر دارد. در حالی که تمدن غربی در "دام تناقضات درونی" گرفتار شده و روزبهروز از مشروعیت جهانی آن کاسته میشود.
این تحلیل نشان میدهد که تمدن اسلامی نه تنها یک الگوی جایگزین، بلکه تنها راه نجات بشریت از بحرانهای کنونی است. حوزههای علمیه به عنوان نگهبانان این تمدن، مسئولیت خطیری در تبیین و اجرایی کردن این الگو دارند.
این تحلیل نشان میدهد که تمدن اسلامی نه تنها یک الگوی جایگزین، بلکه تنها راه نجات بشریت از بحرانهای کنونی است. حوزههای علمیه به عنوان نگهبانان این تمدن، مسئولیت خطیری در تبیین و اجرایی کردن این الگو دارند.
۱-۲. سیر تاریخی اندیشه تمدنی در اسلام
الف) دوره بنیانگذاری (قرن ۱-۵ قمری)
- تمدن نبوی در مدینه:
- طراحی شهر اسلامی با محوریت مسجد
- نظام اقتصادی مبتنی بر انفاق
- ساختار سیاسی بیعتمحور
- تجربه تمدنی ائمه اطهار (علیهم السلام):
- نظام قضایی امام علی (علیه السلام)
- اقتصاد علوی در حکومت ۵ ساله
- دانشگاه علمی امام صادق (علیه السلام)
ب) دوره شکوفایی (قرن ۶-۱۰ قمری)
- دولتهای شیعی:
- آل بویه و احیای معارف اهل بیت (علیهم السلام)
- صفویه و ایجاد حکومت دینی
- نقش حوزههای علمیه در حفظ میراث تمدنی
۲. الزامات تمدنسازی در عصر حاضر
۲-۱. نیازسنجی تمدنی
الف) چالشهای جهانی
1. چالشهای معرفتی:
- نسبیگرایی حقیقت
- بحران معنویت
2. چالشهای اجتماعی:
- فروپاشی خانواده
- شکاف طبقاتی
3. چالشهای علمی:
- سلطه تکنوکراسی (فنسالاری)
- بحران اخلاق زیستی
ب) ظرفیتهای حوزه
- آمایش نیروی انسانی:
- وجود بیش از 10۰ هزار طلبه در کشور
- وجود مراکز تخصصی متعدد
- وجود مجتهدین تراز اول
- ساختارهای موجود:
- مرکز مدیریت حوزههای علمیه
- پژوهشگاههای تخصصی
- مجامع علمی-پژوهشی
۲-۲. الگوی پیشنهادی تمدنسازی
الف) ساختار حکمرانی علمی
- شورای عالی تمدن نوین اسلامی:
- ترکیب: فقها، اندیشمندان، متخصصان
- وظایف:
1. ترسیم نقشه راه
2. هماهنگی نهادها
3. پایش پیشرفت
ب) نظام موضوعیابی
- اولویتهای پژوهشی:
1. انسان شناسی اسلامی
2. خانواده تمدنی
3. اقتصاد مقاوم
4. حکمرانی دانشبنیان
۳. راهکارهای عملیاتی
۳-۱. تحول در نظام آموزشی
الف) برنامه درسی تمدنمحور
- دروس پایه:
- فلسفه تمدن اسلامی
- تاریخ تمدنها
- روششناسی آیندهپژوهی
- دروس تخصصی:
- فقه تمدنی
- اقتصاد اسلامی پیشرفته
- سیاستگذاری فرهنگی
ب) روشهای نوین آموزش
- آموزش مسألهمحور
- شبیهسازی تمدنی
- پروژههای میانرشتهای
۳-۲. ساختارهای پژوهشی
الف) پژوهشکدههای تخصصی
1. پژوهشکده آیندهنگاری:
- رصد تحولات جهانی
- سناریونویسی تمدنی
2. پژوهشکده مهندسی تمدن:
- طراحی نظامهای اجتماعی
- الگوسازی نهادها
ب) نظام نوآوری
- شبکه آزمایشگاههای تمدنی:
- آزمایشگاه شهر اسلامی
- آزمایشگاه اقتصاد مقاوم
- آزمایشگاه حکمرانی دینی
۴. مطالعات موردی
۴-۱. تجربیات موفق داخلی
الف) حوزه علمیه قم
- پروژههای شاخص:
- طراحی نظام بانکداری اسلامی
- الگوی خانواده پایدار
- نظام آموزشی مکتبمحور
ب) نهادهای انقلابی
- جهاد دانشگاهی در خودکفایی علمی
- بنیاد برکت در توسعه محرومیتزدایی
- ستاد اجرایی فرمان امام در پروژههای کلان
۴-۲. تجربیات جهانی
الف) جهان اسلام
- ترکیه در توسعه صنعتی اسلامی
- مالزی در پیشرفت علمی
- اندونزی در اقتصاد اسلامی
ب) تمدنهای دیگر
- چین در توسعه تمدنی مستقل
- هند در حفظ هویت تمدنی
جمعبندی فصل پنجم:
۱. دستاوردهای پژوهش
- ترسیم الگوی جامع تمدنی
- طراحی ساختارهای نوین
- ارائه روشهای عملیاتی
- طراحی ساختارهای نوین
- ارائه روشهای عملیاتی
۲. پیشنهادات اجرایی
۱. تأسیس دانشگاه تمدنسازی اسلامی
۲. راهاندازی پارک فناوریهای تمدنی
۳. تشکیل اندیشکدههای آیندهپژوهی
۲. راهاندازی پارک فناوریهای تمدنی
۳. تشکیل اندیشکدههای آیندهپژوهی
۳. چشمانداز آینده
- احیای تمدن اسلامی در سطح جهانی
- ارائه الگوی بدیل برای بشریت
- تحقق جامعه مهدوی
مطالب و رئوس مذکور در این فصل، نشان میدهد که حوزه علمیه با تکیه بر میراث غنی اسلامی و بهکارگیری روشهای نوین میتواند پیشگام تحول تمدنی باشد. نقش حوزه در این فرآیند، هم به عنوان تولیدکننده معرفت تمدنی و هم به عنوان مربی نیروهای تمدنساز، بیبدیل است.
- ارائه الگوی بدیل برای بشریت
- تحقق جامعه مهدوی
مطالب و رئوس مذکور در این فصل، نشان میدهد که حوزه علمیه با تکیه بر میراث غنی اسلامی و بهکارگیری روشهای نوین میتواند پیشگام تحول تمدنی باشد. نقش حوزه در این فرآیند، هم به عنوان تولیدکننده معرفت تمدنی و هم به عنوان مربی نیروهای تمدنساز، بیبدیل است.
بخش سوم: کلیدواژههای پیام حوزه پیشرو و سرآمد
مهمترین کلیدواژههای پیام رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) به همایش بینالمللی یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزهی علمیهی قم عبارتند از:
ابزارهای تبلیغاتی و فرهنگی / اجتهاد جواهری / اداره جامعه / افتخارات حوزه / امتداد اجتماعی فقه / امتداد اجتماعی فلسفه / امیدهای حوزه / انتظارات از حوزه علمیه / اولویّتهای فقهی / برنامههای درسی حوزه / بلاغ مبین (تبلیغ دین) / پیشرفت علم فقه / تربیت طلاب خارجی / تربیت نیروی مهذب و کارآمد / استعمار / تغییر حکم و موضوع / تمدّن غرب / تمدّن نوین اسلامی / تولید و تبیین اندیشه اسلام / تهذیب نفس / اخلاق اسلامی / جدایی دین از سیاست / جریان تحجّر و تقدّسنمایی / حاکمیّت سیاسی اسلام (حکومت اسلامی) / حوزه علمیه قم / حوزه پیشرو و سرآمد / حوزههای علمیّه بانوان / تفسیر قرآن / دفع و رفع شبههها / رواج درسهای اخلاق / روش فقه سنّتی / رهبری علمای دین / سبک زندگی اسلامی / سرمایه علمی شیعه / عدالت / علوم انسانی / علوم عقلی / فرهنگ تحمیلی غرب / فرهنگسازی در جامعه / فضای رسانهای و مجازی / فقه امّتساز / فقه پاسخگو و بهروز / فلسفه اسلامی / مبارزه با ظلم و فساد / مدارک تحصیلی حوزه / نسل جوان / نظام اسلامی / نظام اقتصادی / نظام خانواده / نظامات اجتماعی / نفوذ دشمن / نقش زمان و مکان در اجتهاد / نگاه محقّقانه و نقّاد به دانش جهانی / نوآوری در استنباط / نوآوریهای تمدّنی / وظیفه فقیه و فقاهت / ولایت فقیه / هدایت دینی و اخلاقیِ جامعه / همکاری حوزه و دانشگاه / هویّت جهادی حوزههای علمیّه
شایسته است که نویسندگان، اندیشمندان، محققان، اساتید و دانشآموختگان حوزوی و دانشگاهی بر روی این کلیدواژههای اساسی مستخرج از پیام تاریخی، حکیمانه و راهگشای مقام معظم رهبری (مدظله العالی) تحقیقات جامع به همراه ارایه پیشنهادات کاربردی انجام دهند.
ابزارهای تبلیغاتی و فرهنگی / اجتهاد جواهری / اداره جامعه / افتخارات حوزه / امتداد اجتماعی فقه / امتداد اجتماعی فلسفه / امیدهای حوزه / انتظارات از حوزه علمیه / اولویّتهای فقهی / برنامههای درسی حوزه / بلاغ مبین (تبلیغ دین) / پیشرفت علم فقه / تربیت طلاب خارجی / تربیت نیروی مهذب و کارآمد / استعمار / تغییر حکم و موضوع / تمدّن غرب / تمدّن نوین اسلامی / تولید و تبیین اندیشه اسلام / تهذیب نفس / اخلاق اسلامی / جدایی دین از سیاست / جریان تحجّر و تقدّسنمایی / حاکمیّت سیاسی اسلام (حکومت اسلامی) / حوزه علمیه قم / حوزه پیشرو و سرآمد / حوزههای علمیّه بانوان / تفسیر قرآن / دفع و رفع شبههها / رواج درسهای اخلاق / روش فقه سنّتی / رهبری علمای دین / سبک زندگی اسلامی / سرمایه علمی شیعه / عدالت / علوم انسانی / علوم عقلی / فرهنگ تحمیلی غرب / فرهنگسازی در جامعه / فضای رسانهای و مجازی / فقه امّتساز / فقه پاسخگو و بهروز / فلسفه اسلامی / مبارزه با ظلم و فساد / مدارک تحصیلی حوزه / نسل جوان / نظام اسلامی / نظام اقتصادی / نظام خانواده / نظامات اجتماعی / نفوذ دشمن / نقش زمان و مکان در اجتهاد / نگاه محقّقانه و نقّاد به دانش جهانی / نوآوری در استنباط / نوآوریهای تمدّنی / وظیفه فقیه و فقاهت / ولایت فقیه / هدایت دینی و اخلاقیِ جامعه / همکاری حوزه و دانشگاه / هویّت جهادی حوزههای علمیّه
شایسته است که نویسندگان، اندیشمندان، محققان، اساتید و دانشآموختگان حوزوی و دانشگاهی بر روی این کلیدواژههای اساسی مستخرج از پیام تاریخی، حکیمانه و راهگشای مقام معظم رهبری (مدظله العالی) تحقیقات جامع به همراه ارایه پیشنهادات کاربردی انجام دهند.

خلاصه جامع و کاربردی پنج فصل با پیشنهادات اجرایی
حوزههای علمیه شیعه در آستانه قرن پانزدهم هجری با چالشها و فرصتهای بیسابقهای مواجه هستند. این تحقیق پنج فصلی با ارایه رئوس کلی و توضیح اجمالی نشان میدهد حوزهها میتوانند با بازتعریف نقش خود در عصر حاضر، هم به نیازهای داخلی پاسخ دهند و هم پیشگام تحولات تمدنی در جهان اسلام شوند. سه محور کلیدی برای این تحول عبارتند از:
۱. تحول درونی ساختارهای آموزشی و پژوهشی
۲. تعامل فعال با نظام اسلامی
۳. نقشآفرینی در عرصه بینالملل
۱. تحول درونی ساختارهای آموزشی و پژوهشی
۲. تعامل فعال با نظام اسلامی
۳. نقشآفرینی در عرصه بینالملل
فصل اول: تحول آموزشی
خلاصه یافتهها:
- طولانی بودن غیرضروری دورههای تحصیلی
- عدم تناسب برخی متون درسی با نیازهای روز
- ضعف در آموزش مهارتهای عملی
- عدم تناسب برخی متون درسی با نیازهای روز
- ضعف در آموزش مهارتهای عملی
پیشنهادات اجرایی:
۱. بازمهندسی برنامه درسی:
- تدوین سرفصلهای جدید در سه سطح مقدماتی، متوسطه و عالی
- کاهش دوره سطح مقدماتی
- ارتقای کیفی سطوح متوسطه و عالی
- تألیف کتابهای درسی بازنگری شده
۲. راهاندازی دانشکدههای تخصصی:
- دانشکده فقه نظام با رشتههای تخصصی
- دانشکده تبلیغ و ارتباطات اسلامی
- دانشکده علوم انسانی اسلامی
۳. نظام مهارتافزایی:
- کارگاههای سالانه فن بیان و مناظره
- دورههای عملی رسانهای
- اردوهای میدانی تبلیغی
- تدوین سرفصلهای جدید در سه سطح مقدماتی، متوسطه و عالی
- کاهش دوره سطح مقدماتی
- ارتقای کیفی سطوح متوسطه و عالی
- تألیف کتابهای درسی بازنگری شده
۲. راهاندازی دانشکدههای تخصصی:
- دانشکده فقه نظام با رشتههای تخصصی
- دانشکده تبلیغ و ارتباطات اسلامی
- دانشکده علوم انسانی اسلامی
۳. نظام مهارتافزایی:
- کارگاههای سالانه فن بیان و مناظره
- دورههای عملی رسانهای
- اردوهای میدانی تبلیغی
فصل دوم: تربیت نیروی انسانی
خلاصه یافتهها:
- ضعف در نظام نظارت تربیتی
- عدم ارتباط مؤثر با نسل جوان
- کمبود مبلغان مسلط به زبانهای خارجی
- عدم ارتباط مؤثر با نسل جوان
- کمبود مبلغان مسلط به زبانهای خارجی
پیشنهادات اجرایی:
۱. سامانه جامع تربیتی:
- پرونده الکترونیک تربیتی برای هر طلبه
- نظام استاد-پژوهشی نوین
- برنامهریزی فردی تحصیلی
۲. مرکز تربیت مبلغان بینالمللی:
- آموزش زبانهای زنده دنیا
- دورههای تخصصی شناخت ادیان
- کارگاههای روشهای تبلیغ دیجیتال
۳. طرح پیشنهادی طلایهداران فرهنگی:
- اعزام مستمر طلبهها به دانشگاهها
- اعزام مستمر طلبهها به سراسر کشور
- تشکیل گروههای گفتمانسازی
- راهاندازی کرسیهای آزاداندیشی
- پرونده الکترونیک تربیتی برای هر طلبه
- نظام استاد-پژوهشی نوین
- برنامهریزی فردی تحصیلی
۲. مرکز تربیت مبلغان بینالمللی:
- آموزش زبانهای زنده دنیا
- دورههای تخصصی شناخت ادیان
- کارگاههای روشهای تبلیغ دیجیتال
۳. طرح پیشنهادی طلایهداران فرهنگی:
- اعزام مستمر طلبهها به دانشگاهها
- اعزام مستمر طلبهها به سراسر کشور
- تشکیل گروههای گفتمانسازی
- راهاندازی کرسیهای آزاداندیشی
فصل سوم: مقابله با تهدیدات
خلاصه یافتهها:
- افزایش شبهات سازمانیافته
- تغییر روشهای تهاجم فرهنگی
- ضعف در پاسخگویی به موقع
- تغییر روشهای تهاجم فرهنگی
- ضعف در پاسخگویی به موقع
پیشنهادات اجرایی:
۱. ستاد پایش فکری:
- رصدخانه شبهات با پژوهشگران متخصص
- بانک اطلاعاتی پاسخهای علمی
- انتشار هفتگی بولتن تحلیلی-تبیینی
۲. نیروی واکنش سریع علمی:
- تشکیل تیمهای تخصصی
- پاسخگویی در حداقل زمان
- تولید محتوای چندزبانه و بهروز
۳. طرح پیشنهادی شهید مطهری (رحمه الله):
- تربیت مناظرهکنندگان حرفهای
- راهاندازی شبکه مناظرات علمی
- برگزاری مناظرههای منسجم
- رصدخانه شبهات با پژوهشگران متخصص
- بانک اطلاعاتی پاسخهای علمی
- انتشار هفتگی بولتن تحلیلی-تبیینی
۲. نیروی واکنش سریع علمی:
- تشکیل تیمهای تخصصی
- پاسخگویی در حداقل زمان
- تولید محتوای چندزبانه و بهروز
۳. طرح پیشنهادی شهید مطهری (رحمه الله):
- تربیت مناظرهکنندگان حرفهای
- راهاندازی شبکه مناظرات علمی
- برگزاری مناظرههای منسجم
فصل چهارم: فقه نظامساز
خلاصه یافتهها:
- نیاز به توسعه فقه حکومتی
- ضرورت طراحی نظامات اجتماعی
- کمبود متخصص در فقه کاربردی
- ضرورت طراحی نظامات اجتماعی
- کمبود متخصص در فقه کاربردی
پیشنهادات اجرایی:
۱. شورای عالی فقه نظام:
- ترکیبی از مراجع تقلید و متخصصان
- کمیتههای تخصصی (سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، قضایی، بینالملل)
- انتشار مستمر نظریههای فقهی
۲. پژوهشکدههای تخصصی:
- پژوهشکده بانکداری اسلامی
- پژوهشکده حقوق اسلامی
- پژوهشکده سیاست خارجی اسلامی
۳. طرح آزمایشگاههای فقهی:
- اجرای آزمایشی طرحها در چند استان
- ارزیابی میدانی نتایج
- اصلاح و تکمیل نظریهها
- ترکیبی از مراجع تقلید و متخصصان
- کمیتههای تخصصی (سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، قضایی، بینالملل)
- انتشار مستمر نظریههای فقهی
۲. پژوهشکدههای تخصصی:
- پژوهشکده بانکداری اسلامی
- پژوهشکده حقوق اسلامی
- پژوهشکده سیاست خارجی اسلامی
۳. طرح آزمایشگاههای فقهی:
- اجرای آزمایشی طرحها در چند استان
- ارزیابی میدانی نتایج
- اصلاح و تکمیل نظریهها
فصل پنجم: تمدنسازی
خلاصه یافتهها:
- ظرفیت بالای حوزه در تمدنسازی
- نیاز به آیندهنگری نظاممند
- ضرورت طراحی الگوی اسلامی پیشرفت
- نیاز به آیندهنگری نظاممند
- ضرورت طراحی الگوی اسلامی پیشرفت
پیشنهادات اجرایی:
۱. دانشگاه تمدن اسلامی:
- دانشکدههای تخصصی
- تربیت اساتید تراز اول
- پذیرش سالانه دانشجو
۲. اندیشکده آیندهپژوهی:
- رصد تحولات جهانی
- سناریونویسی تمدنی
- ارائه راهبردهای کلان
۳. پارک فناوریهای تمدنی:
- مرکز نوآوریهای اجتماعی
- آزمایشگاههای کاربردی
- شتابدهندههای استارتآپی
- دانشکدههای تخصصی
- تربیت اساتید تراز اول
- پذیرش سالانه دانشجو
۲. اندیشکده آیندهپژوهی:
- رصد تحولات جهانی
- سناریونویسی تمدنی
- ارائه راهبردهای کلان
۳. پارک فناوریهای تمدنی:
- مرکز نوآوریهای اجتماعی
- آزمایشگاههای کاربردی
- شتابدهندههای استارتآپی
برنامه اجرایی پیشنهادی پنج ساله
سال اول:
- راهاندازی ساختارهای مدیریت تحول
- تدوین برنامههای درسی جدید
- تأسیس مراکز پایش و رصد
- تدوین برنامههای درسی جدید
- تأسیس مراکز پایش و رصد
سال دوم:
- آغاز بازآموزی اساتید
- شروع دورههای مهارتافزایی
- اجرای آزمایشی طرحهای فقهی
- شروع دورههای مهارتافزایی
- اجرای آزمایشی طرحهای فقهی
سال سوم:
- گسترش دانشکدههای تخصصی
- توسعه شبکه مبلغان بینالمللی
- راهاندازی آزمایشگاههای تمدنی
- توسعه شبکه مبلغان بینالمللی
- راهاندازی آزمایشگاههای تمدنی
سال چهارم:
- ارزیابی میانی طرحها
- اصلاح و بهینهسازی برنامهها
- توسعه کمی و کیفی فعالیتها
- اصلاح و بهینهسازی برنامهها
- توسعه کمی و کیفی فعالیتها
سال پنجم:
- تثبیت ساختارهای جدید
- انتشار دستاوردها
- برنامهریزی برای دوره بعد
- انتشار دستاوردها
- برنامهریزی برای دوره بعد
سخن پایانی
تحقق "حوزه پیشرو و سرآمد" نیازمند ارادهای جمعی و برنامهای نظاممند است. این پیشنهادات اجمالی اجرایی که حاصل بررسی پنج فصل تحقیق و رئوس کلی است، میتواند نقشه راه مناسبی برای تحول حوزه باشد. موفقیت این برنامهها در گرو موارد ذیل است:
۱. حمایت مراجع عظام تقلید
۲. همراهی مدیران حوزه علمیه
۳. مشارکت فعال طلاب
۴. تعامل سازنده با نهادهای حکومتی
5. تعامل مستمر حوزه علمیه و دانشگاه
با اجرای این طرح پیشنهادی، حوزههای علمیه میتوانند در آستانه قرن جدید، هم نقش تاریخی خود را در هدایت جامعه ایفا کنند و هم پیشگام تحقق تمدن نوین اسلامی باشند.
شایسته است که نویسندگان، اندیشمندان، محققان، اساتید و دانشآموختگان حوزوی و دانشگاهی بر روی کلیدواژههای اساسی مستخرج از پیام تاریخی، حکیمانه و راهگشای مقام معظم رهبری (مدظله العالی) که در بخش سوم این نوشتار ارایه گردید، تحقیقات جامع به همراه ارایه پیشنهادات کاربردی انجام دهند.
۱. حمایت مراجع عظام تقلید
۲. همراهی مدیران حوزه علمیه
۳. مشارکت فعال طلاب
۴. تعامل سازنده با نهادهای حکومتی
5. تعامل مستمر حوزه علمیه و دانشگاه
با اجرای این طرح پیشنهادی، حوزههای علمیه میتوانند در آستانه قرن جدید، هم نقش تاریخی خود را در هدایت جامعه ایفا کنند و هم پیشگام تحقق تمدن نوین اسلامی باشند.
شایسته است که نویسندگان، اندیشمندان، محققان، اساتید و دانشآموختگان حوزوی و دانشگاهی بر روی کلیدواژههای اساسی مستخرج از پیام تاریخی، حکیمانه و راهگشای مقام معظم رهبری (مدظله العالی) که در بخش سوم این نوشتار ارایه گردید، تحقیقات جامع به همراه ارایه پیشنهادات کاربردی انجام دهند.
پینوشتها:
۱) دیندار، پرهیزکار
2) شهرت، آوازه
3) سوره فرقان، بخشی از آیه ۴۳
4) فارغالتحصیلان، تحصیلکردهها
۵) شاغلان حرفهای
۶) صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۷۳؛ پیام به روحانیّون، مراجع، مدرسین، طلّاب و ائمّه جمعه و جماعات (۱۳۶۷/۱۲/3)
7) سوره اسراء، بخشی از آیه ۸۱؛ «... آری، باطل همواره نابودشدنی است.»
8) سوره رعد، بخشی از آیه ۱۷؛ «... امّا کف، بیرون افتاده از میان میرود ...»
2) شهرت، آوازه
3) سوره فرقان، بخشی از آیه ۴۳
4) فارغالتحصیلان، تحصیلکردهها
۵) شاغلان حرفهای
۶) صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۷۳؛ پیام به روحانیّون، مراجع، مدرسین، طلّاب و ائمّه جمعه و جماعات (۱۳۶۷/۱۲/3)
7) سوره اسراء، بخشی از آیه ۸۱؛ «... آری، باطل همواره نابودشدنی است.»
8) سوره رعد، بخشی از آیه ۱۷؛ «... امّا کف، بیرون افتاده از میان میرود ...»
منبع: تحریریه راسخون
© استفاده از این مطلب، فقط با ذکر منبع بلامانع است.