
در علوم انسانی، به ویژه روانشناسی و جامعهشناسی، تلاش های فراوانی برای تعریف و تبیین سعادت انجام شده است. روان شناسان، به ویژه در قرن بیستم و بیستویکم، نگاه خود را از صرف درمان بیماری های روانی به سوی کشف رازهای شادی، آرامش و رشد مثبت انسان معطوف کردند. در همین راستا، شاخه ای به نام «روانشناسی مثبتگرا» شکل گرفت که هدف آن، مطالعه و ترویج عواملی است که موجب رضایت درونی و حس شکوفایی انسان میشود.
روانشناسی مثبتگرا "Positive Psychology " یکی از جدیدترین شاخههای علم روانشناسی است. این گرایش ویژه در روانشناسی به انسان کمک می کند تا بیشترین تمرکز خود را به کسب موفقیت و داشتن یک زندگی شاد اختصاص دهد. اگر اصطلاح «روانشناسی مثبتگرا» زیاد به گوشتان خورده اما مطمئن نیستید چه معنی می دهد، جای درستی آمدهاید! این روزها از اصطلاح روانشناسی مثبتگرا زیاد استفاده می کنند. حتی برخی مطالب زرد روانشناسی با به کار بردن این اصطلاح سعی در جلب توجه مخاطب دارند. در این شاخه، روان شناسانی مانند سلیگمن، مدلی با نام PERMA را ارائه دادهاند که سعادت را ترکیبی از پنج عامل می دانند: احساسات مثبت، درگیری عمیق با فعالیت ها، روابط انسانی سالم، معنا در زندگی و دستاوردهای شخصی؛ از این منظر، سعادت تنها شاد بودن یا خوش گذرانی نیست، بلکه مجموعه ای از تجربههای عمیق و رضایت بخش است که زندگی انسان را معنادار و غنی می سازد.
در جامعه شناسی، سعادت بیشتر در پیوند با ساختارهای اجتماعی و کیفیت زندگی فرد در بستر جامعه بررسی می شود. جامعه شناسان می پرسند که چه عواملی در سطح اجتماع می توانند احساس رضایت، امید و امنیت را در فرد تقویت یا تضعیف کنند. از منظر جامعه شناسی، شاخص هایی مانند رفاه اقتصادی، عدالت اجتماعی، آموزش، بهداشت، امنیت، و سرمایه اجتماعی از مهم ترین عوامل مؤثر بر سعادت افراد در یک جامعه هستند اما حتی این مطالعات نیز اذعان دارند که با وجود اهمیت این عوامل، رضایت و سعادت، امری صرفاً بیرونی نیست،بلکه به ادراک ذهنی افراد و ارزش های درونی شان نیز وابسته است.
با این حال، در سطح عمومی جامعه، برداشت مردم از سعادت اغلب ساده تر و ملموس تر است. برای بسیاری، سعادت یعنی داشتن خانه ای راحت، درآمدی کافی، سلامت جسم، خانواده ای مهربان، شغلی آبرومند و زندگی بدون تنش. برخی نیز سعادت را در آزادی فردی، سفر، هنر، لذت یا شهرت می جویند. رسانه ها، فیلم ها و تبلیغات نیز معمولاً چنین تعریفی را القا می کنند. اینکه اگر امکاناتی خاص را داشته باشی، خوشبختی تضمین شده است اما واقعیت این است که چنین نگاهی به سعادت، گرچه در ظاهر موجه و جذاب بهنظر می رسد اما در بسیاری از موارد، به خطا میرود. چه بسیارند کسانی که همه این عوامل را دارند اما در درون خود خلأیی عمیق، بی قراری، افسردگی یا احساس پوچی را تجربه می کنند.
اینجاست که پرسش مهم تری مطرح می شود: آیا ما واقعاً سعادت را می شناسیم؟ یا آنچه فکر می کنیم سعادت است، نوعی خوشی سطحی، آرامش مقطعی یا رضایت ظاهری است؟ آیا سعادت، صرفاً حال خوب داشتن است یا معنایی ژرف تر دارد؟ این پرسش ها ما را به باز اندیشی درباره حقیقت سعادت فرا می خواند.
بر اساس معارف دینی، بهویژه آموزه های اسلام و اهل بیت علیهمالسلام، سعادت نه فقط یک وضعیت روانی یا اجتماعی، بلکه یک مسیر معنوی و هستیشناختی است. امام علی علیهالسلام میفرماید: «السَّعَادَةُ فِی تَرْکِ الذُّنُوبِ»؛ یعنی سعادت در ترک گناهان است. در این نگاه، سعادت وابسته به امکانات بیرونی نیست، بلکه به هماهنگی با فطرت انسانی، پاکی روح، پیوند با خدا و حرکت در مسیر حق وابسته است. در واقع، انسان زمانی به سعادت واقعی دست می یابد که درونش آرام، دلش روشن و جهت زندگی اش معنادار باشد. این معنا نه با ثروت زیاد به دست میآید، نه با مدرک و شهرت و نه با قدرت یا لذت بلکه با رشد اخلاقی، بندگی آگاهانه و اتصال قلبی به حقیقت برتر.
امام علی علیه السلام نیز فرموده است: «إنّما السَّعیدُ مَن خافَ العِقابَ فَأمِنَ و رَجا الثَّوابَ فَأحسَنَ و اشتاقَ إلى الجَنَّةِ فَأدلَجَ»؛ خوشبخت، آن کسى است که از کیفر [خدا] ترسید، پس ایمن گردید و به پاداش، امید بست و نیکوکارى پیشه کرد و شوقِ بهشت در دلش جاى گرفت و شبانه راه پیمود.(غررالحکم، ح3906) یعنی کسیکه نگاهش به دنیا، نگاهی وسیع، آگاه و آخرتمحور است. او تنها زندگی چند ده ساله دنیا را نمی بیند، بلکه خود را در مسیر ابدیت می بیند و با این نگاه، سبک زندگی خود را انتخاب میکند. چنین انسانی، حتی در میان سختی های ظاهری، احساس سعادت می کند زیرا آرامش، معنا و امید را در دل خود دارد.
در حقیقت، سعادت واقعی نوعی آگاهی، انتخاب و راه رفتن در مسیری است که با روح انسان سازگار است. کسانی که فطرت خود را فراموش کرد هاند، ممکن است به ظاهر خوش باشند، اما در واقع سعادتمند نیستند. چون دیر یا زود، نبود معنا، ضعف ارتباط با خدا و فقدان آرامش درونی، آنها را از پا درمیآورد. از سوی دیگر، کسانی که خدا را دارند، معنا دارند و هر شب با آرامش وجدان می خوابند، ولو اینکه دارایی شان اندک باشد، در عمق جان خویش سعادتمندند.
بیایید نگاه دقیق تری به مفهوم سعادت و خوشبختی در مکتب داشته باشیم. در معارف شیعه، «سعادت» به معنای دستیابی به خیر حقیقی و نهایی در دنیا و آخرت است. خیر و کامیابی ای که در جهت رضای الهی، کمال انسان و فلاح ابدی قرار دارد. از منظر قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) عوامل مختلفی برای رسیدن به این سعادت ذکر شده اند. اگر این مسائل را درک کنیم و بفهمیم که سعادت حقیقی چیست؟ می توانیم زندگی الهی و انسانی آرامی داشته باشیم اما اگر سعادت و راه رسیدن به سعادت را نفهمیم و پیدا نکنیم در مشکلات دنیوی غرق خواهیم شد. اولین قدمی که میتوانیم برای رسیدن به سعادت دنیایی و آخرتی برداریم این است که رابطه خودمان را خدا، مخلوقات خدا و دنیا را اصلاح کنیم.
سکونى از امام صادق(علیه السلام) روایت کند که امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود: رسم فقهاء و دانشمندان این بود که چون به یکدیگر نامه مىنوشتند سه جمله در آن بود که چهارمى نداشت: 1-(این بود که مىنوشتند): هر که همت و اندوهش آخرتش باشد خداوند اندوه دنیاى او را برطرف کند. 2- هر که خود نهادش را اصلاح کند خداوند آشکار او را اصلاح گرداند. 3- هر که میان خود و خداى عزوجل را اصلاح کند خداى تبارک و تعالى میان او و مردم را اصلاح کند.(روضه الکافی، محلاتی، ج۲، ص۱۳۷) این سخن حکیمانه از امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) نمونهای بینظیر از عمق معارف اسلامی است که در قالب سه جمله کوتاه اما پرمعنا، مسیر روشن سعادت را برای انسان ترسیم می کند. مسیری که نه تنها آخرت انسان را آباد می کند، بلکه دنیای او را نیز آرام، اصلاح شده و پر برکت می سازد. امام علی علیه السلام در این بیان نورانی، از رسم فقهاء و اهل علم یاد می کند، کسانی که در اوج درک معنوی و تعهد دینی قرار دارند و سیره نوشتاری آنان، گواهی بر سبک زیستن شان بوده است. این سه جمله، نسخه ای است جامع و دقیق برای سعادت انسان، که اگر کسی با باور قلبی و عمل پیگیرانه، آن را سرلوحه زندگی خود قرار دهد، هم در دنیا به آرامش و عزت می رسد و هم در آخرت به نجات و فلاح ؛
نخستین جمله این است که «هر کس همت و اندوهش آخرتش باشد، خداوند اندوه دنیای او را برطرف می سازد». این جمله راز بزرگی از نظام هستی را فاش می کند. انسان ها به طور طبیعی، همواره درگیر غمها و نگرانی هایی هستند که ریشه در دنیا دارد: نگرانی از آینده، بیم از فقر، ترس از بیماری یا شکست و ده ها دغدغه دیگر که بسیاری از آنها را شیطان برای انسان ایجاد می کند.(بقره/268) اما امام(علیه السلام) می فرمایند که اگر کسی به جای تمرکز بر این مسائل زود گذر، نگرانی و دغدغه اش را متوجه سرنوشت ابدی خود کند، یعنی آخرت گرا شود و برای نجات و آبادانی آن سرزمین جاودانه تلاش کند، خداوند به او تضمین می دهد که خود، غم ها و گرفتاری های دنیوی اش را از میان برمیدارد.
اینجا نوعی تعهد متقابل بین بنده و خدا شکل میگیرد: بنده، دنیا را رها نمیکند، اما اولویت را به آخرت میدهد و خدا نیز در برابر این انتخاب درست، با الطاف ویژهاش، دنیا را برای او کفایت میکند. در واقع، این جمله ناظر بر همان معنای قرآنی است که میفرماید: «وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً وَیَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب»(طلاق: ۲-۳)؛ یعنی کسی که تقوا پیشه کند، خداوند راه بیرونرفتی برای او قرار میدهد و از جایی که گمان نمیبرد روزیاش میدهد. اندوه آخرت داشتن، یعنی در فکر نجات، طهارت باطن، توبه، عمل صالح، و رضای الهی بودن. کسی که چنین روحیهای دارد، به آرامش میرسد، چون هدفش فراتر از محدوده تنگ و ناپایدار دنیاست.
جمله دوم این است که «هر که خود نهادش را اصلاح کند، خداوند ظاهر او را اصلاح مینماید». انسان ها معمولاً بیشترین دغدغه را نسبت به ظاهر خود دارند، اینکه در چشم دیگران چگونه به نظر برسند، مورد احترام واقع شوند، شخصیت اجتماعی مقبولی داشته باشند و از آبرو برخوردار باشند. اما امام علی(علیه السلام) ریشه این عزت ظاهری را در باطن آدمی جستوجو میکند. اگر انسان درون خود را با صداقت، تقوا، حسن نیت و پاکی نیت اصلاح کند، خداوند بر اثر این نیک سیرتی، ظاهر او را نیز محبوب و محترم میگرداند. این وعده الهی است. چرا که نگاه مردم در نهایت، بازتاب تدبیر الهی است.
تاریخ، پر از نمونههایی است که انسانهای متواضع، پاکنهاد و بیادعا، بهسبب صفای درونشان در دلها جا گرفتهاند، بیآنکه تلاش کنند خود را تحمیل کنند یا به نمایش بگذارند. در مقابل، کسانی که ظاهرشان را بزک کردند اما باطنی خراب داشتند، بالاخره رسوا شدند. بنابراین سعادت انسان نه در ظواهر فریبنده، بلکه در پاکی دل و اصلاح درون است؛ آنچه امام علی(ع) بهزیبایی بدان اشاره دارد و در واقع یکی از قوانین خدایی در تربیت انسان است: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ»(رعد/۱۱)
اما جمله سوم، گوهری دیگر از این سهگانه نورانی است: «هر که میان خود و خدا را اصلاح کند، خداوند میان او و مردم را اصلاح مینماید». این جمله، از اسرار عمیق حیات اجتماعی و رابطه انسان با جامعه پرده برمیدارد. بسیاری از انسانها تلاش میکنند با مردم سازگار باشند، از دیگران احترام ببینند، محبوبیت کسب کنند یا از نزاع و درگیری در امان بمانند ولی راه را اشتباه میروند. گمان میکنند باید ظاهر اجتماعی، رفتوآمد یا حتی تملق و چاپلوسی را چاشنی کار کنند تا روابطشان خوب شود. اما امام(علیه السلام) میفرمایند: راه اصلاح روابط اجتماعی، از رابطه با خدا میگذرد. اگر انسان رابطهاش با خدا خوب شد، یعنی اهل صدق، نماز، توبه، ذکر، محبت، و بندگی شد، آنگاه خداوند دلهای دیگران را نسبت به او نرم میسازد و میان او و مردم را اصلاح میکند.
در حقیقت، سعادت انسان در دنیا بسیار وابسته به آرامش در روابط انسانی است. کسی که با دیگران درگیری مداوم دارد، همواره در رنج و بیقراری است؛ اما کسی که خدا را در دل دارد، از درون آرام است و همین آرامش و صداقت، نورانی بر چهره اش می تابد و در دل ها اثر میگذارد. این همان وعده خداوند است که در قرآن آمده است: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»(مریم/۹۶)؛ کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، خداوند برای آنان محبت در دل ها قرار می دهد.
از این سه جمله پربار، می توان به روشنی دریافت که امام علی علیهالسلام، راه سعادت را نه در وابستگی به دنیا، نه در تظاهر و نه در جلب رضایت خلق، بلکه در اصلاح رابطه با خدا، پرداختن به آخرت و پاک سازی باطن میداند. این یک مدل جامع از سبک زندگی الهی است. مدلی که هم دنیای انسان را در صلح و احترام، آرامش و عزت قرار می دهد و هم آخرت او را آباد و روشن می سازد.
اگر کسی این سه اصل را پایه زندگی خویش قرار دهد، بی نیاز از بسیاری از مشغولیات و پیچیدگی های روان فرسای زندگی مدرن می شود. چون دغدغه اصلی اش آخرت است، نه مدرک و ماشین و رقابت بیهوده. چون کارش اصلاح باطن است، نه مشغول شدن به چشم و همچشمی. چون رابطه اش با خدا را اصل می داند، نه جلب تایید و توجه دیگران را و اینجاست که سعادت، در معنای واقعی، محقق می شود: آرامش در دنیا، عزت در میان مردم، و نجات در آخرت.
این کلام شریف، نه تنها یک پند اخلاقی، بلکه نسخه ای کاربردی و حکیمانه است که اگر مبنای عمل قرار گیرد، می تواند مسیر زندگی انسان را به سوی فلاح و رستگاری حقیقی هدایت کند. امام علی علیه السلام، در قالب روایتی که رسم اهل علم معرفی می شود، راهی را به انسان نشان می دهد که از هر کلام روانشناسان، فیلسوفان یا مشاوران زندگی ژرف تر و تضمینشده تر است. این گونه است که کلمات اهل بیت علیهمالسلام، سرچشمه سعادتاند. اگر شنیده، فهمیده و به کار گرفته شوند.