
مقدمه
تولید یکی از محوریترین مفاهیم در علم اقتصادی و زندگی انسانی به شمار میرود که جنبههای مختلفی از زندگی فردی و اجتماعی ما را تحت تأثیر قرار میدهد.از گذشتههای دور، انسانها به امید فراهم آوردن نیازهای اولیه خود از طریق فعالیتهای تولیدی به کار پرداختند. این نیازها نه تنها به بقای فیزیکی انسانها مرتبط است، بلکه تأثیری مستقیم بر کیفیت زندگی، سطح رفاه و حتی اعتلای فرهنگی و معنوی انسان دارد.
تولید به معنای ایجاد منابع، کالاها و خدماتی است که میتواند زندگی بهتر و راحتتری را برای افراد جامعه به ارمغان بیاورد. با ظهور فناوریهای نوین و تحولات اقتصادی، نیازهای انسانها به طور مداوم در حال تغییر و تحول است و لذا اهمیت تولید روز به روز افزایش یافته است.
در این راستا، دین اسلام به عنوان یک نظام جامع و کامل، فصل جدیدی از نگاه به تولید را با هدفگذاریهای معنوی و اخلاقی معرفی کرده است. آیات قرآن کریم و احادیث اهل بیت (علیهم السلام) مؤید این موضوع است که در نظام اقتصادی اسلام، تولید به عنوان یک عبادت و وسیلهای برای تقرب به خداوند مطرح میشود.
در ادامه این نوشتار، ضمن تعریف تولید و بیان اهمیت آن، اهداف و انگیزه های تولید را بر اساس آیات قرآن کریم و روایات معصومین بررسی می نماییم.
اهمیت تولید و تعریف آن
انسان برای ادامه حیات و بهزیستن و بالابردن سطح معیشت خود نیاز به نعمتهایی دارد که خداوند برای او مهیا فرموده است. مقداری از این نعمتها، بدون هیچگونه تلاشی در اختیار او قرار دارد. نمونه بارز آن «هوایی» است که جو زمین را فرا گرفته است؛ انسان چنان به آن نیاز دارد که نمیتواند دقایقی بدون هوا زندگی کند، ولی بهرهمندی از آن، به هیچگونه تلاشی احتیاج ندارد، بلکه بهطور آماده در اختیار بشر است.خداوند بر اساس حکمتها و مصالحی، بسیاری از نعمتها را چنان قرار داده که انسان تنها در سایه تلاش و کوشش میتواند بدانها دست یابد. در بعضی موارد، اصل دستیابی به آنها نیازمند تلاش است، اگرچه پس از دستیابی، بدون هیچگونه تغییری قابل استفاده و بهرهبرداری است.
مانند آب در محیطهای خشک و کمآب که دستیابی به آن، احتیاج به تلاش دارد، اما پس از بهدستآوردن آن در بسیاری از مصارف نیاز به کار روی آن نیست و در موارد فراوانی، علاوه بر تلاش برای دستیابی به نعمتهای الهی، لازم است با ایجاد تغییراتی در آنها؛ یعنی با تلاشی مجدد استفاده کرد. مانند آهن، مس، طلا، نقره و... . به هر حال بقای انسان، سلامت او، بالارفتن سطح زندگی و علم او متوقف بر تلاش و کوشش است.
حتی تلاشهای مادی بشر میتواند در مسائل معنوی او هم، تأثیر بسزایی بگذارد. مثلاً اگر انسانها بخواهند آیات عظمت خداوند را بر فراز آسمانها، در دل دریاها، درون درهها، یا حتی در وجود خودشان بیابند، اگر تلاش نکنند و تولید بیشتری نداشته باشند، شناخت کاملی برای آنان میسر نمیگردد.
بنابراین کمالات معنوی نیز بهنوعی بر فعالیتهای تولیدی و اقتصادی متوقف است. از این نظر میتوان تولید را این چنین تعریف کرد: هر عمل اقتصادی که در جهت به فعلیترساندن بهرهمندی از نعمتهای الهی باشد، تولید است.
البته این یک تعریف تفصیلی میباشد و در آن به مطالب متعددی اشاره شده است. اگر بخواهیم یک تعریف ساده از تولید ارائه بدهیم، میتوانیم «ایجاد فایده» را که بعض از اقتصاددانها نیز گفتهاند به جای تعریف بالا قرار بدهیم. البته منظور از تولید در اینجا اعم از تولید کالا یا خدمت است. گرچه ممکن است در عرف اجتماعی، مقصود از تولید، تولید کالا باشد.1
صاحبنظران، مجموعه عملیات اقتصادی را که برای رفع نیازمندیهای انسان انجام میگیرد، به چهار دسته تقسیم میکنند که مهمترین گروه، عملیات تولیدی است. در تعریف عملیات تولید گفته شده است: «هر عملی که منتهی به تغییر شکل و تبدیل کالاها و خدمات بهصورت کالاها و خدمات دیگر و قابل استعمال و استفاده برای ارضای احتیاجات فردی یا عمومی باشد، عمل تولید نامیده میشود».2
با توجه به این تعریف، به دو نکته مهم پی میبریم:
اولاً عمل تولیدی، عملی است که بر مبنای تصمیم و عمل انسانی صورت گرفته باشد. بر این اساس، تولیدمثل حیوانات و روییدن گیاهان و درختها، وقتی تولید در نظر گرفته میشود که ناشی از پرورش و رسیدگی انسان باشد؛ یعنی بهصورت دامپروری و باغداری انجام بگیرد.
ثانیاً منظور از تغییر شکلدادن و تبدیل منابع به منابع دیگر، عبارت است از: بهکارگیری و امتزاج مواد اولیه کار انسانی، سرمایه فنی و کالاهای نیمساخته و خدمات مختلف، برای ایجاد کالاها و خدمات دیگر.3
۱. اهمیت تولید
امروزه انجام عملیات تولیدی، یعنی به فعلیترساندن بهرهبرداری از نعمتهای الهی، ضرورتی انکارناپذیر است که بدون آن، نظام زندگی مختل میشود. به علاوه تغییراتی که هر روز نسبت به روز پیش، در زندگی انسانها رخ میدهد، نیازهای جدیدی را پدید میآورد که ضرورت تولید محصولات تازهای را مطرح میسازد.آیا این امور را بدون تولید میتوان سروسامان داد؟ بنا بر آنچه گفته شد، امروزه مسأله تولید در نظامهای اقتصادی، به مراتب بیشتر از زمانهای گذشته اهمیت دارد و روز به روز نیز در حال گسترش است.
۲. اسلام و مسأله تولید
از راههای بسیاری میتوان به جایگاه تولید در آموزههای اسلامی پی برد. برخی از آنها به شرح زیر است:الف) در نظر گرفتن اصول و اهداف کلی نظام اقتصادی
در نظام اقتصادی اسلام، اهدافی مطرح شده است که بدون رونق تولید، نمیتوان به آنها دست یافت. از جمله این موارد، میتوان امور زیر را بر شمرد:
ب) سیره ائمه اطهار (علیهم السلام) در افزایش تولید
یکی از راههای آشنایی با دیدگاه اسلام در زمینه تولید، تأمل در رفتار و سیره عملی اهل بیت (علیهم السلام) است. در متون روایی، احادیث فراوانی در زمینه شرکت حضرات معصومین (علیهم السلام) در عرصه تولید نقل شده است.
برای مثال، امام صادق (علیه السلام) در این زمینه میفرماید:
«اِنّ امیرالمؤمنینَ (علیه السلام) اِعتَقَ الفَ مملوک مِنْ کدِیدِهِ؛
همانا حضرت علی (علیه السلام) هزار بنده را با پولی که از دسترنج خویش بهدست آورده بود، آزاد ساخت».4
بر اساس شواهد تاریخی، اصلی ترین راه درآمد امیرمومنان، علی (علیه السلام) تلاش و کار در عرصههای تولید، یعنی کشاورزی و باغ داری و... بوده است.
«یکی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) به نام محمد بن عذافر میگوید: حضرت امام صادق (علیه السلام) هفتصد دینار به من داد و فرمود: این پول را برای کاری صرف کن و من به سود آن نیازی ندارم، اما دوست دارم خداوند عزوجل، مرا در حالی ببیند که از این پول استفاده میکنم.
عذافر میگوید: با بهکارگیری آن پول در تولید، سودی در حدود صد دینار بهدست آمد. در طواف به خدمت آن حضرت رسیدم و موضوع را به اطلاع ایشان رساندم. امام فرمود: آن سود را نیز به سرمایه[ات] اضافه کن».5
از این روایت پی می بریم که افزایش تولید، مطلوب است، هرچند از راه گذاشتن ابزار و سرمایه در اختیار دیگران باشد.
ج) قوانین و مقررات مربوط به افزایش تولید
بسیاری از مقررات و احکام اسلامی، زمینه ساز افزایش تولید هستند. وجود آن قوانین و احکام هم راه دیگری برای تشخیص منزلت تولید در نگرش اسلامی است. این گونه قوانین، افزون بر دهها مورد است که تنها به بیان برخی از آنها بسنده می شود:
1. زمینی که حکومت اسلامی آن را در اختیار افراد قرار داده است، اگر بدون استفاده رها شد، باید آن را پس گرفت؛
2. درآمدهایی که منشأ آنها انجامدادن کار نباشد، مشروعیت ندارند؛
3. تحریم بهره ربوی؛
4. تحریم درآمدهای ناشی از قمار و جادوگری؛
5. جلوگیری از تمرکز ثروت نزد عدهای؛
6. نداشتن جواز واسطه گریهایی که هیچگونه کار مفیدی بر آنها مترتب نمیشود؛
7. قانون ارث؛
8. حرمت اسراف و تبذیر؛
9. واجب کفاییبودن آموزش فنون و صنایع روز؛
10. دادن حق نظارت و هدایت و جهت دهی به دولت در فعالیتهای اقتصادی؛
11. تعلقنداشتن امکانات ارائهشده از سوی سازمانهای تأمین اجتماعی به کسانی که قدرت کار دارند؛
12. ممنوعسازی تکدیگری.
یکی از عمدهترین پیامدهای چنین قوانینی، رونق مسأله تولید در سطح جامعه است. تذکر این نکته نیز ضروری است که این مسائل احکام و شرایط خاصی دارند که پرداختن به آنها در این اثر ممکن نیست.

۳. تفاوت نگرش اسلام به تولید در مقایسه با دیگر نظام ها
اسلام از جهات مختلفی با دیگر نظامها تفاوت دارد. از جمله آنها موارد زیر است:الف) تفاوت در هدف
در مکتبهای اقتصادی حاکم بر جهان، انگیزه تولید برای افراد، جز سود مادی نیست. برای مثال، در مکتب اقتصاد سرمایهداری که مظهر کامل تمدن جدید مطرح است، افزایش سرمایه، هدف اساسی در فعالیتهای اقتصادی است؛ زیرا بر اساس جهانبینی این نظام، همه مسائل در ماده خلاصه میشود؛ از این رو، در این ساختار افزایش ثروت ملی، بسیار مهم است، بدون آنکه به شیوه توزیع و میزان برخورداری افراد از آن ثروت توجهی شود.
ب) تفاوت در اقسام تولید
اسلام، هرگونه تولیدی را تأیید نکرده است، بلکه اسلام تولیداتی را پذیرفته است که برای انسان مفید و دارای نتایج سازندهای باشد؛ از این رو، انواع تولیدات، به مباح، مستحب، مکروه، واجب و حرام تقسیم میشود؛ یعنی تولیدات را زمانی واجب و لازم میداند که مردم نیازمند واقعی باشند.
از سوی دیگر، تولیداتی را حرام و ممنوع میشمارد که از جهتی زیان و ضرر داشته باشد؛ یعنی در نظام اقتصاد اسلامی، فعالیتهای تولیدی در دو لبه واجب و حرام قرار دارند و نمی توانند از آن محدوده خارج شوند؛ چون سلامت جامعه و سعادت و آسایش و امنیت اقتصادی و معنوی انسان ها به خطر میافتد؛ از این رو، بهدستآوردن درآمد از راه اموری چون تولید شراب و مواد مخدر، تولید سلاحهای خطرناک، پرورش خوک و سگ، ساختن اسباب قمار و موسیقیهای زیانبار ممنوع است، اما در نظامهای اقتصادی دیگر، مانند سرمایهداری و کمونیستی، چنین محدودیتهایی وجود ندارد.
ج) تفاوت نگاه به عوامل تولید
اسلام، عوامل تولید؛ یعنی کار، سرمایه و منابع خدادادی را موهبتهای الهی میداند که خداوند آنها را در چارچوب احکام و مقرراتی مشخص در اختیار انسان بهصورت امانت قرار داده است که در راستای تحقق اهداف خاصی بهکار گرفته میشوند.
در صورت عدول انسان از این محدودهها، وی بازخواست و مجازات میشود، اما در نظامهای دیگر، چنین محدودیتهایی مطرح نیست. همه این عوامل را هدیههای طبیعت میدانند که میتوان از آنها در طول عمر، به هر گونهای که میسر است، در راستای خواستها و امیال بهرهبرداری کرد.
اهداف و انگیزههای تولید6
از مطالبی که در بیان اهمیت و تعریف تولید گفته شد، میتوان به اهداف و انگیزههای تولید دست یافت که همان، رفع نیازها و بالابردن ـ یا به تعبیر بهتر ـ بهبودبخشیدن به وضع زندگی انسان میباشد.۱. اهداف جمعی و فردی در تولید
در تعیین اهداف تولید، گاهی جمع و زمانی فرد مورد نظر است. مسلماً هدفی که از تولید برای جمع ـ بهعنوان یک کل ـ میتوان فرض کرد، تأمین نیازهای جمع و ارتقای سطح معیشت و بهبودبخشیدن به آن است.مثلاً هنگامی که دولتی برای تولید، برنامهریزی میکند، بهطور معمول هدف او از برنامهریزی چیزی جز تأمین نیازها و بهبودبخشیدن وضع زندگی جمع نیست، اما درباره فرد، هدفهای عمده تولید را از دو جهت میتوان بررسی کرد؛ زیرا در فعالیتهای تولیدی فرد، با نظر به اینکه فرد است، دو گونه هدف اصلی تصورکردنی است:
یکی تولید به انگیزه بالابردن سطح زندگی خویش و در نهایت زندگی افراد تحت تکفل خود که مسئولیت اداره معیشت آنان را به عهده دارد، و دیگری به انگیزه بالابردن سطح زندگی دیگران.
در یک مقطع زمانی ممکن است افرادی پیدا شوند که از نظر نیازمندیهای مادی اشباع شده باشند و دیگر زمینهای برای بهرهمندی آنان وجود نداشته باشد یا با توجه به اوضاع خاص متمایل نباشند که بیشتر بهره ببرند، ولی برای بالابردن سطح زندگی دیگران، به فعالیتهای تولیدی علاقهمندند.
۲. ترکیب اهداف فردی و جمعی
در اینجا فرض سومی نیز متصور است که ناشی از ترکیب دو انگیزه در دو جهت مختلف میباشد. بدین معنی که امکان دارد افراد، اصل فعالیتهای تولیدی را با انگیزه رفع نیازهای شخصی انجام دهند، اما نوع فعالیتها را با در نظرگرفتن مصالح عمومی انتخاب کنند.مثلاً فردی که برای اداره زندگی خود به کارکردن نیاز دارد و در برابر او شغلهای زیادی مانند کشاورزی، پزشکی، نانوایی و... موجود است، کاری را انتخاب میکند که فایدهاش برای جامعه بیشتر باشد، هر چند سود مادی حاصل از آن فعالیت، نسبت به کارهای دیگر کمتر باشد. غالباً چنین انتخابی در جوامعی حاکم است که رهبرانش الهی باشند.
از نظر اسلام گاهی مصلحت تولید برای اجتماع، آنچنان ضرورت دارد که بر طبق آن، شارع، تولید را حتمی و واجب میداند که در بحث اقسام تولید از آن سخن خواهیم گفت. درصورتیکه چنین ضرورتی بر جامعه حاکم نباشد افزایش تولید و ایجاد رفاه برای جمع، باز هم عملی پسندیده است که ادله شرعی زیادی بر آن تأکید دارد.
۳. الگوی عالی تولید
یکی از ادله بسیار محکمی که در این مورد وجود دارد، رفتار ائمه اطهار (علیهم السلام) است که حتی در بعضی از کتابهای اصیل روایی نظیر کافی، فصلی مستقل به بیان رفتارهای اقتصادی ائمه (علیهم السلام) بهعنوان الگو، اختصاص یافته است. برای نمونه چند روایت را بیان میکنیم:امام صادق (علیه السلام):
«ان امیرالمؤمنین (علیه السلام) اَعتَقَ اَلفَ مَملوک مِن کدِّیده؛
همانا امیرالمؤمنین (علیه السلام) هزار بنده را با پولی که از دسترنج خویش بهدست آورده بود، آزاد فرمود».7
البته این سعی در افزایش تولید و رفاه دیگران، گاهی با مباشرت انجام میپذیرد و خود شخص عهدهدار کار میشود و گاهی با وساطت و گذاشتن امکانات تولید در اختیار دیگران انجام میگیرد مانند اینکه پول خود را به کسی میدهد تا با آن فعالیتی انجام دهد.
چنانکه یکی از راویان، به نام محمد بن عذافر چنین نقل میکند که پدرم گفت:
دَفعَ اِلَی اَبُو عبدالله (علیه السلام) سَبعَ مِأه دینار وَ قالَ: یا غذافرُ اصرفها فی شی، اَما عَلی داک مابی شَرَهٌ وَلکن أحبَبس اَن یرانی الله عزوجل مُتَعَرضاً لِفَوائِدهِ. قالَ عَذافِرٌ. فَرَ بحتُ فیها مأةَ دینارٍ، فَقُلتُ لَهُ فی الطوافِ: جُعِلتُ فِداک، قَد رَزَقَ اللهُ عزوجلَّ فیها مَأه دینارٍ، فقالَ: اَثبِتها فی رَأَسِ مالی.8
امام صادق (علیه السلام) به من هفتصد دینار داد و فرمود: این پول را به کاری صرف کن، اما من نسبت به آن طمعی ندارم (به تعبیر روایت دیگر رغبتی در سود آن ندارم گرچه سود، مورد رغبت است) ولی دوست دارم که خداوند عزوجل، مرا در حالی ببیند که این پول را در معرض استفاده قرار دادهام.
عذافر میگوید: با استفادهکردن از آن پول، صد دینار سود بردم و به آن حضرت در طواف عرض کردم فدایت شوم، خدای عزوجل صد دینار در آن، روزی فرمود. امام به او فرمود: آن را به سرمایه[ات] اضافه کن.
از این روایت به روشنی استفاده میشود که بالابردن تولید جامعه، مطلوب است هر چند از راه تسبیب و گذاردن ابزار تولید در اختیار دیگران باشد. روایات فراوان دیگری هست که صریحاً سفارش میکند، دیگران را در تولید، مورد نظر قرار دهید:
مَن طَلَبَ الرزقَ (فی الدنیا) اِستِعفافاً عَنِ الناسِ وَ تَوسیعاً عَلی اَهلِهِ وَ تَعَطُّفاً عَلی جارِهِ لَقَی اللهَ عزَوَجلَّ یومَ القیامَةِ وَ وَجهَهُ مِثلُ القَمَرِ لَیلةَ البدر؛
کسی که روزی را در دنیا برای بینیازی خود از مردم و گشایش بر خانوادهاش و ابراز محبت بر همسایهاش طلب کند، خداوند عزوجل را در روز قیامت ملاقات میکند در حالی که چهره او همچون ماه شب چهارده است.9
خدمت به همسایگان در این روایت هدف تولید قرار گرفته که یک هدف جمعی است. در روایات، خدمت به جامعه با تعبیرهای گوناگون بیان شده است: خدمت به همسایه؛ خدمت به ارحام و اقوام و... ، ولی همه آنها به این نکته اشاره دارند که فکر انسان در تولید، نباید همیشه متوجه خود باشد، بلکه دیگران را نیز باید مد نظر قرار داد.
.jpg)
۴. هدف نهایی تولید
آنچه در اینجا درباره اهداف شخصی یا جمعی تولید گفته شد از اهداف متوسط است که میتواند در طول هدف نهایی؛ یعنی قرب به خداوند قرار گیرد؛ زیرا همانطور که رفع نیازهای دیگران از نظر شرع پسندیده است، شرع بر رفع نیاز شخصی نیز تأکید دارد. هرکدام از اینها شرایط و قیودی دارد که آنها را به جهت صحیح سوق میدهد، اما هر دو موضوع میتواند بهعنوان یک عبارت تلقی شود.باوجود این، تولید با انگیزه مادی بدون در نظرگرفتن هدف نهایی و قرب الهی در محدوده انواع تولیدات مجاز، تحریم نشده است؛ زیرا همه مردم همیشه در حدی نیستند که انگیزههای الهی، موجب شود آنها حرکت و فعالیت اقتصادی کنند و از طرف دیگر تولید در جامعه باید سطح مطلوب خود را حفظ کند.
بنابراین اگر انگیزههای مادی از افراد گرفته شود و تحریم گردند، ممکن است کسانی فعالیتهای اقتصادی را ترک کنند که آماده نباشند به سمت انگیزههای الهی حرکت کنند و از این راه، کل جامعه اسلامی زیان ببیند.
در اینجا گویا با یک ترتب و تنزلی، انگیزههای مادی نیز پذیرفته شده است. این مسأله مطلوب نیست، ولی این ویژگی، ناشی از ویژگی جمعگرایی و واقعنگری مکتب اسلام است که میتواند اجتماع بشری را تحت شرایط مختلف بهطور مطلوب اداره کند. نظام اسلامی بهاندازهای همه جوانب را رعایت میکند که حتی انگیزه تولید را از یک کافر هم نمیگیرد.
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرماید:
«اِنَّهُ لابُدَّ لِلنّاسِ مِن اَمیرٍ بَرٍ اَوفاجِرِ یعَمَلُ فی امرَتِهِ المؤمِنُ وَ یستَمتِعُ فیها الکافِرُ؛
مردم از داشتن زمامداری خوب یا بد، ناگزیرند تا آنکه مؤمن در سایه حکومتش به کار خود بپردازد (و راه کمال را طی کند) و کافر نیز در آن بهرهمند شود».10
حتی کافری که زیر لوای اسلام زندگی میکند در محدودهای که برای او قرار داده شده، برای تولید انگیزه دارد؛ زیرا میداند که از حاصل عملی که انجام میدهد، خود و بستگانش میتوانند بهرهمند شوند. مقابل این شخص کافر، اگر مؤمنی باشد که جز به رضایت خداوند، حرکتی نمیکند و اصولاً دنیا و جلوههای آن برای او ارزشی ندارد و اگر دستور خداوند نبود از دنیا اعراض و رهبانیت اختیار میکرد، چنین شخصی نیز انگیره برای تولید دارد؛ زیرا خداوند بدان امر فرموده و در نتیجه برای او، تولید، عبادت خواهد بود.
همین حالت جمعی، در افراد متوسطالایمان نیز جلوهگر است؛ زیرا به آن اندازه که فرد با انگیزههای مادی حرکت میکند، بر اساس این انگیزهها، تولید مورد نظر محقق میشود و آن مقدار که فرد از انگیزههای الهی اثر میپذیرد، آن انگیزهها، فعالیتهای تولیدی او را هدایت میکند؛ زیرا افرادی که فقط واجبات و محرمات شرع موجب حرکت آنان میشود، بهاندازهای در مدارج کمال پیش نرفتهاند که پایبند انجامدادن مستحبات و ترک مکروهات نیز باشند.
بنابراین در تبیین رفتارهای اقتصادی افراد، بر اثر انگیزههای حاکم بر آنان، دو نوع انگیزه را در جامعه اسلامی میتوانیم در نظر بگیریم:
انگیزه الهی که مطلوب و ایدئال است و مکتب اسلام سعی میکند مردم را بهسوی این انگیزه عالی سوق دهد.
انگیزههای مادی در محدوده فعالیتها، مجاز است. هر چند از نظر اسلام، کمال مطلوب نیست، ولی بر اساس مصالحی تحریم نشده است.
۵. انگیزههای فرعی تولید
علاوه بر دو انگیزه اصلی که برای تولید ذکر شد، میتوان بر اساس فواید جنبی که بر تولید مترتب است انگیزههای فرعی نیز برای آن تصور کرد. در روایت اسلامی برای انواع تولیدات، آثاری ذکر شده که میتوان آنها را نتایج جنبی تولید دانست که به برخی از آنها اشاره میکنیم:حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«تجارت موجب زیادی عقل میشود».11
در روایتی دیگری از موسی بن جعفر (علیه السلام) آمده که ایشان به شخصی به نام مصادف میفرماید:
«صبحگاهان بهسوی عزتت؛ یعنی بازار، برو».
در این روایت، امام کسب و کار را موجب عزت او میشمارد، یا بر اساس برخی روایات، بعضی مشاغل، موجب ترتیب اخلاقی انسان و پدیدآمدن صفاتی نیکو در وی میشود. بهطور عملی میبینیم کشاورزان از سلامتی بیشتری برخوردارند.
بنابراین، اینگونه انگیزهها و نظایر آنها نیز کنار دیگر انگیزهها، میتواند در تولید مؤثر باشد. البته هدف اصلی تولید، بهبودبخشیدن به وضع اقتصادی زندگی خود و دیگران است؛ یعنی اگر این هدف تأمین شده باشد، انسان برای بهدستآوردن فواید جنبی تولید، میتواند از راههای دیگری استفاده کند که ارتباطی به تولید ندارد، اما در رسیدن به فواید جنبی، تولید مؤثرتر است.
۶. کنترل انگیزهها
اسلام در کنار تشویق به تولید و پذیرفتن انگیزههای متفاوت در مورد آن، میکوشد انسان را از اسیرشدن در گرداب مادیات نجات بخشد و از گرفتارآمدن در پنجههای انسانکش حرص و آز رها سازد.اسلام با حفظ بالاترین سطح ممکن تولید، ریشه مادهپرستی را میخشکاند و انسان را در میان شعلههای آتش، سالم نگه میدارد. اسلام دنیا را وسیلهای برای رسیدن به آخرت میداند. در نتیجه هرگاه اصطکاکی پدید بیاید، آخرت، مقدم است.
از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«دنیا خوب کمکی برای بهدستآوردن آخرت است».12
در جهانبینی اسلامی، روزی هرکس را خداوند مقدر کرده است که با پایبندی به احکامی شرع بدان میرسد. بنابراین هیچ دلیلی برای تخلف از قوانین اقتصادی اسلام وجود ندارد.
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
روزی دوگونه تقسیم شده است: یک قسم آن به صاحبش میرسد گرچه آن را طلب نکند و روزی دیگر وابسته به کوشش او میباشد. آنچه برای بنده قسمت شده به هر حال به او میرسد، هر چند برای آن تلاشی نکند و آنچه با تلاشریال قسمت او میباشد، باید از راههای خودش آن را بجوید و آن راههایی است که خداوند برای او حلال قرار داده است، نه راههای دیگر؛ پس اگر از طریق حرام روزی خود را بطلبد و بهدست آورد به حساب روزی او گذاشته میشود و در مقابل آن مؤاخذه هم میگردد.13
در روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) وارد شده است:
تلاش تو برای زندگی باید بالاتر از تلاش اهمالکننده و کمتر از تلاش حریصی باشد که به دنیای خود خشنود و دلبسته است همانا کسانی که به آنان مال اعطا شده و شکرگزاری نکردند، مالی برای آنان نخواهد ماند.14
اینگونه بینشها و تربیتهاست که انسان مسلمان را میسازد و او را در مسیر مستقیم کمال به پیش میبرد و فرد را از تبدیلشدن به یک حیوان و تهیشدن از انسانیت باز میدارد. چیزی که فرض آن بههیچوجه در نظامهای سرمایهداری و سوسیالیسم و مانند آنها ممکن نیست.
بنیان طبیعت اینگونه نظامها بر اساس حیواننمودن انسان و هدف قراردادن دنیا میباشد. آنها تمام ارزشها را به بهترخوردن و بهترپوشیدن میدانند و بهناچار از هر طریقی ـ خوب یا بد ـ این غرض را تأمین میکنند.
.jpg)
با تحلیلی دقیق و بررسی همهجانبه میتوان گفت مجموعه اهدافی که برای اموری چون تولید در آموزههای اسلامی بیان شده، در کل به اهداف کلانی باز میگردد که در نظام اقتصاد اسلامی به آن توجه شده است. مهمترین این هدفها عبارتاند از:
الف) تأمین نیازهای معیشتی
بر اساس جهانبینی اسلامی، روزی هرکس بر پایه تقدیر الهی است که با التزام به احکام شرع به آن میرسد. بنابراین، هیچ دلیلی برای تخلف از قوانین اقتصادی اسلام وجود ندارد.
امام صادق (علیه السلام) در این باره فرموده است:
رهنمودهای دینی افزون بر تعیین چارچوب برای فعالیتهای اقتصادی، در زمینه اصل تلاش برای تأمین نیازها، سفارشهای فراوانی دارد.
برای نمونه، دین اسلام همگان را به تحصیل معاش (از راهِ کار و تولید و سرمایهگذاری و انجام خدمات یا شرکت در روند توزیع و...) تشویق میکند. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ؛ در پی بهدستآوردن نعمت خدا باشید». (جمعه: 10)
رسول اکرم صلی الله علیه و آله در سفارشی عام خطاب به همگان چنین میفرماید:
«کلوا مِن کدّ ایدِیکم؛
با دسترنج خودتان امور زندگی را سامان ببخشید.»15
ایشان در روایتی دیگر نیز میفرماید:
«هرکس از دسترنج خود ارتزاق کند، خداوند به او نظر رحمت کند و او را به عذاب دچار نسازد».16
همچنین حضرت امام کاظم (علیه السلام) در این باره میفرماید:
«کسی که روزی حلال طلب کند تا از آن در راه تأمین نیازهای خود و خانوادهاش بهرهبرداری نماید، همانند کسی است که در راه خدا به جهاد میپردازد».17
از اینگونه روایات پی میبریم که یکی از هدفهای مهم فعالیتهای اقتصادی، تأمین نیازهای معیشتی افراد جامعه اسلامی است.
ب) انجامدادن وظایف عبادی
اسلام به مسائل اقتصادی، رنگ عبادی و معنوی میبخشد و از انسان میخواهد، تلاشهای مادی او با انگیزه الهی انجام گیرد؛ از این رو، در بسیاری از مسائل اقتصادی، قصد قربت اعتبار دارد. برای نمونه، در احکامی مانند زکات، خمس و دیگر واجبات و مستحبات اقتصادی، قصد قربت شرط است؛ زیرا در اسلام، مال و کار، وسیله تقرب به خدا است.
خداوند در قرآن میفرماید:
«وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَن یؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَیتَّخِذُ مَاینفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلاَ إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَیدْخِلُهُمُ اللّهُ فِی رَحْمَتِهِ؛
گروهی از اعراب به خدا و روز قیامت ایمان دارند و آنچه را انفاق میکنند، مایه تقرب به خدا و دعای پیامبر میدانند. آگاه باشید اینها مایه تقرب آنهاست و خداوند آنها را در رحمت خود وارد خواهد ساخت». (توبه: 99)
بنابراین، در اسلام، سیاست اقتصادی و مالی، از مسائل عبادی و معنوی جدا نیست.
در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است:
«پروردگارا! برای ما در نان برکت ده و میان ما و آن جدایی میفکن؛ چراکه بینان، توان روزهگرفتن، نمازخواندن و انجامدادن فرایض را نداریم».18
در روایاتی، دنیا بهترین وسیله برای بهدستآوردن آخرت است. امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
«نِعمَ العونُ الدنیا علی الاخِرَه؛
دنیا خوب کمکی برای بهدستآوردن آخرت است.»19
در روایتی دیگر آن حضرت میفرماید:
«لاتَدْع طلبَ الرِّزقِ مِنْ حِلِّهِ، فَاِنَّه عونٌ لک فی دینِک؛
از طلب روزی حلال غفلت نکن؛ زیرا آن (داشتن اسباب معیشت) کمک تو برای حفظ دین است».20
ج) تحکیم ارزشهای معنوی و اخلاقی
یکی از تفاوتهای اساسی مکتب اسلام با مکاتب اقتصادی دیگر، در این است که در اسلام ارزشهای اخلاقی و معنوی، رفتارهای اقتصادی افراد را شکل میدهد، درحالیکه در مکتبهای دیگر، ارزشهای اخلاقی، جدا از مسائل اقتصادی مطرح میشوند.
در اسلام، مسائل اقتصادی از مسائل اخلاقی جدا نیست؛ زیرا نظام اقتصاد اسلامی بر اساس ارزشها و اخلاق طراحی شده، اما در مکتبهای مادی، روابط اقتصادی کاملاً خشک و بیروح و بر پایه رقابتهای منفی استوار است؛ از این رو، سبب ورشکستگی، درگیری، تفرقه و اختلاف، دشمنی و عداوت مردم میشود.
در این نوع مکاتب، درآمد از هر راهی که میسر شود، ولو با راهانداختن جنگ و کشتارهای دسته جمعی، تولید و فروش مواد مخدر و غارت حق دیگران اشکالی ندارد، اما روابط اقتصادی در اسلام بر پایه اصول اخلاقی، مانند اخوت، تعاون، ایثار و احسان استوار است.
بر این اساس، بسیاری از معاملات و مکاسب در اسلام حرام دانسته شده؛ چون مسائل اخلاقی و انسانی در برخی از آنها نادیده گرفته میشود و بسیاری از آنها به زیان مردم تمام میشود.
امام صادق (علیه السلام) در روایتی فرمود:
«هر چیزی که در آن مصلحت و منفعتی برای مردم و بندگان خدا باشد، معامله، خرید و فروش، اجاره و هرگونه نقل و انتقالی حلال است و هر چیزی که مفسده و ضرر مردم در آن باشد، خرید و فروش، اجاره و...، باطل و حرام میباشد».21
خلاصه اینکه اقتصاد در اسلام، زیر چتر اخلاق است و ممنوعبودن برخی معاملات به دلیل رعایت مسائل اخلاقی و انسانی است. اسلام میخواهد سایه اخلاق و عاطفه بر روابط اقتصادی حاکم باشد.
اسلام در رسیدن به اهداف اقتصادی خود از قبیل: زدودن فقر، ایجاد رفاه و اجرای عدالت، از چارچوب ارزشهای اخلاقی خارج نمیشود؛ زیرا تحقق این ارزشها همراه با اجرای اصول و احکام اقتصاد اسلامی، از اهداف اصلی مکتب اسلام بهشمار میرود؛ از این رو، کسی حق ندارد از راههای حرام کسب درآمد کند یا با اکراه، طرف مقابل را به معاملهای وادارد.
خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْکلُواْ أَمْوَالَکمْ بَینَکمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَکونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِّنکمْ...؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموالتان را در میان خود به باطل نخورید، مگر اینکه دادوستدی از روی رضایت شما باشد». (نساء: 29)
اسلام برخی اهداف اقتصادی خود، مانند تعدیل ثروت را با دریافت اموالی از مردم تحقق میبخشد، البته این کار را با عنوان عبادت و رشدیافتن صفات اخلاقی مردم انجام میدهد.
در جامعه اسلامی، پرداختن زکات و خمس عباداتی هستند که افراد با رضایت کامل به آن اقدام میکنند. قرآن، گرفتن زکات را وسیله پاکشدن و تزکیه اخلاق پرداختکننده آن بهشمار میآورد:
«خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکیهِم بِهَا...؛
ای رسول! از اموال آنان زکات بگیر و بدین وسیله آنان را پاک و تزکیه کن». (توبه: 103)
از سوی دیگر، به مردم و انفاقکنندگان سفارش میکند از بهترین اموال خود انفاق کنید، تا به «نیکی» دست یابید: «لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ؛ هرگز به نیکی نمیرسید، مگر آنکه از آنچه دوست دارید، انفاق کنید». (آل عمران: 92)
بر این اساس، هدف دیگر فعالیتهای اقتصادی، کمک به حاکمیت ارزشهای دینی و رشد و تعالی اوصاف اخلاقی و انسانی است.
د) عدالت اجتماعی
یکی از اهداف مهم اقتصاد اسلامی، برقراری عدالت فراگیر در همه ابعاد است. عدالت؛ یعنی برخورد متوازن و یکسان و به دور از افراط و تفریط، با همه اقشار جامعه. در قرآن، لفظ قسط و عدل در موارد متعدد و موضوعات مختلفی بهکار گرفته شده است. لفظ عدل، 28 بار و قسط، 27 بار در قرآن بهکار رفته است.
در برخی آیات، هدف اصلی خداوند از فرستادن پیامبران و کتابهای آسمانی و ارائه احکام و قوانین خاص نظامهای اجتماعی، از جمله نظام اقتصادی اسلام، بر پایی قسط و عدل بیان شده است. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند». (حدید: 25)
خداوند در آیهای دیگر میفرماید:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید، کاملاً به عدالت قیام کنید، برای خدا شهادت دهید». (نساء: 135)
اهمیت اجرای عدالت در جامعه، بهاندازهای است که خداوند پس از ایمان به قرآن، برپاداشتن عدالت را مهمترین مأموریت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، در مقام حاکم و رهبر جامعه اسلامی، تعیین میکند و میفرماید:
«قُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن کتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَینَکمُ؛
بگو به هر کتابی که خدا نازل کرده است، ایمان آوردهام و مأمورم در میان شما عدالت را بر پا کنم». (شورا: 15)
در روایات فراوانی بر این هدف تأکید شده است. امام کاظم (علیه السلام) از پیامبر گرامی اسلام نقل میکند که فرمود:
بِئسَ القومُ لایقومُونَ لِلّه تَعالی بِالقسطِ. بئسَ القومُ یقْتُلونَ الَّذِین یأمُرُونَ بِالقِسْطِ فِی الناسِ؛
چه بد مردمی هستند، کسانی که برای برقراری عدالت قیام نمیکنند و چه گروه بدی هستند، قومی که دعوتکنندگان مردم به قسط و داد (پیامبران) را میکشند.22
.jpg)
هـ) استقلال و وابستهنبودن اقتصادی
هدف اسلام این است که امت اسلامی در همه جنبههای زندگی از بیگانگان مستقل باشد. در این میان، استقلال اقتصادی اهمیت خاصی دارد. بدیهی است، این کار جز در سایه توسعه فعالیتهای اقتصادی، اعم از تولید و سرمایهگذاری و رونق اشتغال، امکانپذیر نیست.
استقلال، شرط لازم قدرت حکومت اسلامی است و بدون آن تحقق اقتدار اقتصادی حکومت، متصور نیست.
از مفاد و مفهوم برخی آیات، لزوم استقلال اقتصادی فهمیده میشود که در ذیل به چند نمونه اشاره میشود: «وَلَن یجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً؛ خداوند هرگز به نفع کافران، علیه مؤمنان راه تسلطی قرار نداده است». (نساء: 141)
بیشتر فقهای بزرگ اسلام، برای نفی هرگونه سلطه کافران بر مسلمانان به این آیه استناد میکنند و مفاد آن را حکم میدانند، نه اخبار؛ یعنی مسلمانان باید کاری کنند که کفار بر آنان مسلط نشوند و هر عملی که به سلطه کفار بینجامد، نامشروع است.23 بر این اساس، مسلمانان برای حفظ حیثیت اسلامیشان وظیفه دارند از هر عملی که راه نفوذ و تسلط بیگانگان را بر مسلمانان میگشاید، خودداری کنند.
تاریخ نشان میدهد کشورهای استعمارگر، از همین طریق توانستهاند به مقاصد شوم سیاسی ـ فرهنگیشان در کشورهای مستعمره و تحت حمایتشان دست یابند. متأسفانه در عصر حاضر، بیگانگان بر مسلمانان سلطه اقتصادی پیدا کردهاند و این واقعیت در بیتوجهی به آموزههای دینی ریشه دارد.
بر اساس مفاد آیه «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّهٍ؛ برای مقابله با کفار و مشرکان آنچه میتوانید نیرو آماده کنید» (انفال: 60)، مؤمنان وظیفه دارند بکوشند خود را از وابستگیها ـ از جمله وابستگی اقتصادی ـ رها کنند. سیاق کلی آیه نشان میدهد، آیه درباره جنگ است و بهطور طبیعی مهمترین نیرو برای مقابله با دشمن، نیروی نظامی است، اما کلمه «من قوه» شامل هر نیرویی میشود.
نیروی اقتصادی برای رویارویی با دشمن از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است، بهخصوص در جنگهای امروز که قدرت اقتصادی، یکی از دو طرف جنگ در سرنوشت آن، نقش بسزایی دارد. روایاتی در تفسیر این آیه آمده است که با استفاده از آنها شمول آیه را درباره توان اقتصادی بهتر میتوان فهمید.
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود:
«سیاهکردن موی صورت (برای پیرمردان) از مصادیق «قوه» در آیه است»24
در روایت دیگری از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که فرمود:
«گروهی بر امام حسین (علیه السلام) وارد شدند و دیدند که آن حضرت محاسن خود را به رنگ سیاه خضاب کرده است. علت آن را پرسیدند، فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله در یکی از جنگها به مسلمانان دستور داد، با رنگ سیاه خضاب کنند تا به این وسیله بر مشرکان قوت و قویتر بنمایند».25
با استناد به این قبیل آیات، جامعه اسلامی موظف است از راه توجه بیشتر به پیشرفت تلاشهای اقتصادی، اعم از تولید و سرمایهگذاری، زمینه استقلال اقتصادی جامعه اسلامی را فراهم سازد و این باید یکی از هدفهای اساسی نظام اقتصادی بهشمار آید.
و) خودکفایی و اقتدار اقتصادی
خودکفایی و اقتدار اقتصادی نیازمند توانمندی کمی و کیفی در تولید است؛ زیرا بسندهکردن به تولیدات اندک یا نامطلوب داخلی نمیتواند اقتدار ملی را به ارمغان آورد. از برخی آیات قرآن، لزوم اقتدار اقتصادی فهمیده میشود. قرآن تلاش برای رهایی از وابستگیها، از جمله وابستگی اقتصادی را وظیفه همه مؤمنان میداند و بر بهکارگیری تمام توان برای دستیابی به اقتدار کامل، تأکید میکند:
«وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّهٍ». (انفال: 6)
خداوند درباره مؤمنان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین میفرماید:
کزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ یعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیغِیظَ بِهِمُ الْکفَّارَ؛
مانند دانهای است که شاخ و بال بیرون آورده و (این شاخهها) او را تقویت کرده و در نتیجه، آن گیاه محکم شده، تا آنکه بر ساقه، استوار گردیده، بدانگونه که کشاورز را به شگفتی واداشته است (خدا آنان را قوی کرده)، تا بهوسیله آنان کافران را به خشم آورد. (فتح: 29)
مفاد این آیه، قدرتیافتن مسلمانان و رسیدن آنان به حدی از شکوه و عظمت است که دشمنان هرگز به خود جرئت نمیدهند به جامعه اسلامی، تعرض کنند. این مسأله، اقتدار مسلمانان را در امور سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نشان میدهد.
در عصر حاضر، توان و اقتدار سیاسی، نظامی و فرهنگی تا حد زیادی، در پرتوی توان اقتصادی میسر است. بنابراین، تولید فکر و فناوری، کالاها و خدمات، در مفهوم «اعداد قوه» نهفته است و رسیدن به عزت و اقتدار در سطح جهانی، از اهداف اساسی تولید و اشتغال و سرمایهگذاریها در جامعه اسلامی بهشمار میرود. بنابراین، در هدفگذاری فعالیتهای اقتصادی، دستیابی به اقتدار اقتصادی و حفظ آن باید در اولویت باشد.
ز) رفاه عمومی
کار و تولید در بینش اقتصادی اسلام، فقط برای رفع نیازهای اولیه و ضروری بشر و فراهمساختن سطح معمولی زندگی نیست، بلکه ایجاد رفاه نسبی و تأمین آسایش در زندگی هم ضرورت دارد؛ چون یکی از اهداف توسعه در اسلام، مسأله بهرهمندی از نعمتهای خداوند در این دنیاست که با سعادت انسان منافات ندارد و اسلام کسانی که از راههای مشروع، در پی فراهمآوردن اسباب رفاه خود و خانواده خویش برمیآیند، تشویق میکند.
خداوند نعمتهای بیشماری را در اختیار انسان قرار داده است تا از آنها بهره گیرد. در استفاده از این نعمتها، حدی که معین شده، دوری از اسراف و تبذیر و رعایت پرداخت حقوق متعلق به اموال و داراییهاست.
خداوند میفرماید:
«کلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یحِبُّ الْمُسْرِفِینَ؛
بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید. همانا خداوند مسرفان را دوست نمیدارد». (اعراف: 31)
حضرت باریتعالی در جایی دیگر میفرماید:
«وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُواْ إِخْوَانَ الشَّیاطِینِ؛
اسراف و ولخرجی مکن؛ زیرا اسرافکنندگان برادران شیطانهایند». (اسراء: 26 و 27)
خداوند با در اختیار قراردادن این نعمتها، درصدد آسانترکردن استفاده از آنها نیز برآمده و وسایل کاستن از رنج و زحمت بشر را نیز فراهم آورده است. به همین دلیل بر انسان منت مینهد که برای شما حیوانات بارکش را آفریدیم تا برای حمل بار خویش از آنها استفاده کنید:
«وَالأَنْعَامَ خَلَقَهَا... وَلَکمْ فِیهَا جَمَالٌ... وَتَحْمِلُ أَثْقَالَکمْ إِلَی بَلَدٍ لَّمْ تَکونُواْ بَالِغِیهِ إِلاَّ بِشِقِّ الأَنفُسِ؛
و چارپایان را آفرید... در آنها برای شما زیبایی است... و آنها بارهای سنگین شما را به شهری میبرند که جز با مشقت به آن نمیرسید». (نحل: 5 ـ 7)
خداوند در جایی دیگر میفرماید:
«لَئِن شَکرْتُمْ لأَزِیدَنَّکمْ؛
اگر شکر کنید، برای شما نعمتها را زیادتر هم میکنیم». (ابراهیم: 7)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی، رفاه و آسایش را وظیفه مهم حکومت برمیشمارد و میفرماید: «هر حاکمی که مسئول امور مسلمانان باشد، اما بیشائبه برای رفاه و بهرهوری آنان نکوشد، با آنان وارد بهشت نخواهد شد».26
یکی از ویژگیهای حکومت امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف که حکومت مطلوب همه معصومان (علیهم السلام) است و از همه نظر، از جمله اقتصادی به بلوغ کامل خواهد رسید] رفاه و آسایش عمومی است که بهصورت هدف اقتصادی، مطرح میشود و با برنامهریزیهای حکومت حضرت و با لطف و عنایت خدای متعال به اوج خود میرسد.
این مسأله میتواند تأیید روشن دیگری بر این مسأله باشد که رفاه و آسایش از اهداف مهم نظام اقتصاد اسلامی است. حضرت ولی عصر با روش عادلانه و تدابیری که در پیش میگیرد، همه گنجهای زمین و امکانات مادی و اقتصادی آن را در اختیار خواهد داشت تا رفاه و آسایش عمومی را فراهم کند.
در روایتی از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله نقل شده است:
«امت من در زمان مهدی، از چنان نعمتی برخوردار میشوند که مانند آن را هرگز برخوردار نشدهاند».27
گفتنی است، رفاه در الگوی توسعه اسلامی، ویژگیهای خاصی دارد که با رفاه مورد نظر دیگر نظامهای اجتماعی و اقتصادی، بسیار متفاوت است. برخی ویژگیهای رفاه اسلامی، به این شرح است:
یک ـ مشروعیت: رفاه و آسایش مردم باید از راههای مشروع تحقق یابد و موجب ارتکاب حرام یا تضییع حقوق دیگران نشود.
دو ـ همگانی بودن: باید عموم مسلمانان و افرادی که در کشور اسلامی زندگی میکنند، از رفاه برخوردار شوند. حتی در نظام اسلامی به حقوق اقلیتها نیز توجه شده است. حضرت علی (علیه السلام) از بیتوجهی به مرد بیکار و فرتوت مسیحی، ناراحت شد و فرمان داد نیازهای وی را از بیتالمال برآورده سازند.28
سه ـ رعایت حدود الهی: رفاه در توسعه اسلامی به اسرافنکردن و تبذیر محدود است. آنچه امروزه در بسیاری از کشورها رفاه خوانده میشود، از نظر مصرفی و مقدار آن، نوعی اسراف است. ترویج فرهنگ مصرف کالاهای لوکس، با افزایش تقاضا به کارخانهها، به معنای ازبینبردن منابع اولیه متعلق به نسلهای آینده و آلودهساختن محیط زیست است که همه از مصادیق بارز اسراف بهشمار میآیند.
چهار ـ پرهیز از غفلت و دنیازدگی: تأمین وسایل آسایش انسان در این دنیا، در راستای تحقق هدف والای وی؛ یعنی نزدیکی به خداست. بنابراین، استفاده از این نعمتها باید به فزونی شکر انسان و تربیت و تهذیب وی بینجامد، نه غفلت و سرکشیاش.

ح) حفظ حاکمیت سیاسی اسلام
حفظ حاکمیت سیاسی اسلام در قبال کشورها و حاکمیتهای غیر اسلامی، اصل مهمی در آموزههای اسلامی است. در اهداف اقتصادی اسلام، حفظ حاکمیت سیاسی در رأس اهداف قرار دارد؛ یعنی این گزینه مکمل دیگر اهداف است.
برای نمونه رفاه عمومی، توسعه و رشد اقتصادی، رفع فقر و نابرابری از نظر اولویت، در ردههای بعد از حفظ حاکمیت سیاسی قرار میگیرند؛ یعنی در صورتی آن اهداف باید تعقیب شوند که در نهایت، به حاکمیت سیاسی اسلام آسیب نزند.
در روایتی از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله آمده است:
«الاسلامُ یعلوا و لا یعلی علیه؛
اسلام برتر است و چیزی بر آن برتری ندارد.»29
بنابراین، در مناسبات سیاسی نیز باید برتری اسلام و مسلمانان مراعات شود.
خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّه وَمِن رِّبَاطِ الْخَیلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکمْ؛
برای مقابله با دشمنان تا آنجا که میتوانید نیرو و اسبهای بسته و آماده فراهم کنید تا به این وسیله دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید.» (انفال: 60)
یا میفرماید:
«وَلَن یجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً؛
خداوند برای کافران بر مؤمنان راه تسلطی قرار نداده است». (نساء: 141)
ط) توسعه و رشد اقتصاد
یکی از اهداف اقتصاد اسلامی، ایجاد توسعه و رشد است. اگر تولید کالاها یا خدمات، به هر وسیله ممکن در کشوری افزایش پیدا کند، میتوان گفت در آن کشور، رشد اقتصادی اتفاق افتاده است.
از نظر اسلام، رشد اقتصادی بر اساس عدل و قسط است که عوامل تولیدی آن، با عدالت اجتماعی و ضوابط انسانی بهوجود آمده باشد. رشد و توسعه اقتصادی دو هدف اصلی دارد:
1. افزایش ثروت و رفاه مردم جامعه و ریشهکنی فقر؛
2. ایجاد اشتغال.
برای دسترسی به این دو هدف، چارهای جز زمینهسازی برای رشد و توسعه مداوم اقتصادی نیست. همچنین قدرت اقتصادی و اقتدار مالی حکومت اسلامی، نیازمند ازبینبردن فاصله اقتصادی بین کشورهای اسلامی و دیگر کشورهاست که این امر، پیشرفت سریع اقتصادی را میطلبد.
بنابراین، هنگامی که اسلام، عدالت اقتصادی مشتمل بر رفاه عمومی و قدرت اقتصادی حکومت اسلامی را هدف نظام اقتصادی خود معرفی میکند، بدون شک، پیشرفت اقتصادی را برای رسیدن به سطح لازم توان اقتصادی، که تحققبخش این اهداف باشد، مطلوب میشمارد.
بر این اساس، گاهی آموزههای اسلامی مستقیم به عمران و آبادانی و گاهی غیر مستقیم به لوازم و پیامدهای آن دستور میدهد تا جامعه اسلامی از پیشرفت مستمر اقتصادی برخوردار باشد.
برای نمونه، خداوند متعال در آیاتی، آبادانی زمین را وظیفه و تکلیفی برای انسانها توصیف میکند و میفرماید: «هُوَ أَنشَأَکم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکمْ فِیهَا؛ خداوند شما را از خاک آفرید و برای آبادساختن زمین برگماشت». (هود: 61)
در روایتی از نبی مکرم اسلام صلّی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود:
«مَنْ کانَ لَهُ ارضٌ فَیزرعُها وَ الاّ فلیؤدَها اخاهُ و لا یؤاجِرُها ایاهُ؛
هرکس زمینی دارد، آن را بکارد، وگرنه به برادرش بدهد و از او اجاره نگیرد».30
این روایت نشانه یکی از سیاستهای اقتصادی پیامبر است؛ زیرا اجارهدادن زمین بر اساس احکام اسلامی، مشروع و مجاز است، اما با توجه به موقعیت خاص مدینه، آن حضرت با این کار، زمینه را برای رشد و تولید فراهم میکند.
پیرو همین تعالیم است که امیرمؤمنان، علی (علیه السلام) در نامه معروف خود به مالک اشتر، یکی از وظایف استانداران را عمران و آبادسازی شهرها معرفی میکند و میفرماید:
«جِبایةُ خِراجِها، وَ جَهادُ عَدُّوِها وَ اِسْتِصلاحُ اَهْلِها وَ عِمارَةُ بِلادِها؛
وظایف استاندار عبارت است از: جمعآوری مالیات آن منطقه و مبارزه با دشمن و به صلاحآوردن اهل آن و آبادکردن شهرهای آن».31
حضرت بیتوجهی به عمران و آبادانی را عامل خرابی شهرها، نابودی انسانها و زوال دولتها میداند و به او چنین سفارش میکند:
وَ لیکنْ نظرُک فِی عمارة الارضِ اَبلغُ مِنْ نظرِک فِی استجلاب الخراجِ. لِاَنَّ ذلک لایدرَک اِلاّ بالعمارةِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخراجَ بِغَیرِ عِمارةٍ اَخْرَبَ البلادَ وَ اهلک العبادَ وَ لَمْ یستقمْ اَمرُهُ الاَّ قَلیلاً؛
ای مالک! باید کوشش تو در آبادی زمین، بیش از کوشش تو در جمعآوری خراج باشد؛ زیرا خراج جز با آبادانی بهدست نمیآید و کسی که بخواهد مالیات را بدون عمران و آبادانی مطالبه کند، شهرها را خراب و بندگان خدا را نابود و حکومتش فقط مدت کمی دوام خواهد داشت.32
تشویق به کوشش و بهدستآوردن روزی را میتوان نشانه دیگری بر پذیرش اندیشه پیشرفت اقتصادی از سوی اسلام دانست. امام کاظم (علیه السلام) در روایتی گفته است: «اِعْمَلْ لِدُنیاک کانّک تَعِیشُ اَبداٌ؛ برای دنیایت آن چنان کار کن که گویا تا ابد زنده هستی».33
اسلام بهکارانداختن سرمایه و پرهیز از کنارگذاشتن پول را گامی دیگر برای توسعه اقتصادی دانسته و بدان سفارش کرده است.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
«مَا یخلفُ الرجلُّ بَعَدَهُ شَیئاً اَشدُّ عَلیهِ مِنْ الْمالِ الصامِتِ؛
سختترین و بدترین چیزی که شخص بعد از خود به جای میگذارد، مال راکد است.»
راوی سؤال میکند: پس با آن، چه کار کند؟ امام میفرماید:
«آن را در ساختن بنایی، بستانی یا خانهای (در راه آبادسازی) سرمایهگذاری کند».34
در راستای همین تدبیرها و تشویقها بود که اقتصاد جوامع اسلام، به توسعه بینظیری دست یافت، بهطوریکه حتی ضعیفترین کشورهای اسلامی (واقع در مناطق آفریقایی) با مازاد زکات مواجه میشدند و آن را به مرکز حکومت اسلامی میفرستادند.35
نتیجهگیری:
به طور خلاصه، تولید نه تنها یک فرآیند اقتصادی، بلکه بنیادیترین نیازهای انسانی و اجتماعی را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. اسلام در نگرش به تولید، نه تنها نیازهای معیشتی فردی و جمعی را مورد توجه قرار داده، بلکه آن را به عنوان راهی جهت بهبود زندگی معنوی و شرایط اجتماعی معرفی میکند.در این راستا، نگرش اسلامی بر اهمیت تولید تأکید دارد و آن را به عنوان یک ابزار برای تأمین نیازهای انسانها و نزدیک شدن به خداوند قلمداد میکند.
تجربه تاریخی نشان میدهد که جوامع اسلامی با رویکرد به تولید و افزایش آن، به موفقیتهای چشمگیری دست یافتهاند. این تجربه حکایت از این دارد که تولید در اسلام تنها به عایدی مالی محدود نمیشود، بلکه از برکات معنوی و اخلاقی نیز برخوردار است.
تأسیس یک نظام اقتصادی پایدار مستلزم توجه به این موارد و رسیدن به تولیدی است که از جنبههای مختلف لازمالتحقق باشد. به همین دلیل، با وجود چالشهای متعدد در دنیای معاصر، توجه به اصول اسلامی در افزایش تولید و بهرهمندی از آن ضروری به نظر میرسد.
در نتیجه، تولید به معنای واقعی آن، همواره باید به عنوان یک ارزش والای انسانی و دینی مورد توجه قرار گیرد تا ضمن تأمین نیازها، به رشد جامعه اسلامی و رسیدن به کمالات انسانی یاری رساند.
تعلیمات اسلامی نیاز به تولید را در تمامی ابعاد آن، امری ضروری میداند و در راستای این هدف، قوانین و مقرراتی را وضع کرده که برقراری عدالت اجتماعی، تأمین رفاه عمومی و دستیابی به استقلال و خودکفایی اقتصادی را در بر میگیرد.
این اهداف بخشی از نظام اقتصادی اسلام را تشکیل میدهند که میتوانند به عنوان راهنمایی برای بهینهسازی ساختارهای تولید در جوامع امروز مطرح شوند.
پینوشتها:
1. درآمدی بر اقتصاد، صص280ـ281.
2. عملیات اقتصادی چهارگانه، عبارتاند از: عملیات مالی، عملیات توزیع، عملیات تولید و عملیات مربوط به استعمال منابع تولید.
3. اقتصاد خرد و کلان، صص292 و 293.
4. محمد بن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج5، باب5، ح4، ص74.
5. همان، ص76، ح12.
6. درآمدی بر اقتصاد اسلامی، ص280.
7. کلینی، فروع کافی، ج 5، کتاب المعیشة، باب 5، ح 4، ص 74.
8. همان، ص 76، باب 5، ح 12.
9. همان، ص 78، باب 6، ح 5.
10. نهج البلاغه، ترجمه: صبحی صالح، کلام 40، ص 82.
11. فروع کافی، ج 5، ص 148؛ کتاب المعیشه، باب فضل التجاره، ح 2.
12. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 12، ص 17.
13. همان، ج 12، ص 29.
14. همان، ص 30، باب 13، ح 3.
15. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج66، ص314، به نقل از: الحیاه، ج5، ص429.
16. میرزا حسن محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج2، ص417.
17. وسائل الشیعه، ج12، ص11، به نقل از: الحیاه، ج5، ص437.
18. فروع کافی، ج6، ص287.
19. وسائل الشیعه، ج12، ص17.
20. شیخ صدوق، امالی، ج1، ص196.
21. شیخ مرتضی انصاری، مکاسب محرمه، ص2.
22. محمدرضا حکیمی، الحیاه، ج5، ص168.
23. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه ، مبانی اقتصاد اسلامی، ص202.
24. تفسیر المیزان، ج9، ص130.
25. همان، به نقل از: مبانی اقتصاد اسلامی، صص 201 و 202.
26. سعید فراهانی، نقش دولت در اقتصاد، ص165، به نقل از: صحیح مسلم، ج10، ص126.
27. علی کورانی، عصر ظهور، ص364.
28. وسائل الشیعه، ج11، ص49، باب 19، ح1.
29. علامه حلی، تذکرة الفقها، ج1، ص446.
30. علامه اعلاءالدین علی بن حسام متقی هندی، کنزالعمال، ج15، ش42053.
31. نهج البلاغه، ص427.
32. همان، ص436.
33. وسائل الشیعه، ج12، ص49، باب 28، ح2.
34. همان، ص44.
35. مبانی اقتصاد اسلامی، ص208.
منبع: رونق تولید؛ آموزههای اسلامی بایستههای رسانهای، سیدصادق سیدنژاد و زهرا متعلم، انتشارات دین و رسانه، 1398ش.
تهیه و تنظیم: تحریریه راسخون