گفتگوهای روشن‌گرایانه امام کاظم علیه السلام با ابوحنیفه و هارون

در این مقاله، به بررسی چگونگی رهبری فکری و علمی امام کاظم علیه ‌السلام و چالش‌های ایشان در عصر خود پرداخته و نیز به مناظرات و پاسخگویی‌‌های علمی این امام همام اشاره می‌نماییم.
دوشنبه، 19 خرداد 1404
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گفتگوهای روشن‌گرایانه امام کاظم علیه السلام با ابوحنیفه و هارون

مقدمه

دوران پیشوایی حضرت امام موسی کاظم (علیه ‌السلام) همزمان با تحولات عظیم فکری و علمی در تاریخ اسلام بود که بذرهای دانش و معرفت به سرعت در حال رویش و گسترش بودند. 

در این دوران، نه تنها کتاب‌های فلسفی و علمی از ملل مختلف به زبان عربی ترجمه می‌شدند، بلکه تضادها و چالش‌های فکری جدیدی نیز پدیدار گردید که ضرورت وجود رهبری فکری و معنوی را به شدت نمایان می‌ساخت. در این راستا، شخصیت علمی امام موسی کاظم (علیه ‌السلام) در روشنگری و هدایت جامعه به روش‌های مؤثر و متقن بسی پراهمیت و حساس بود.

این امام همام، در نوجوانی و حتی پیش از نشستن بر منصب امامت، توانایی‌های علمی خود را در مناظرات و مباحثات نشان داده بود. با وجود اینکه بسیاری از مخالفانش، سعی در زیر سوال بردن وجهه علمی ایشان داشتند، امام کاظم (علیه ‌السلام) با قدرت استدلال و دانش عمیق خود، در هر میدان علمی پیروز برمی‌خاست. رهبری‌ ایشان علاوه بر مدیریت علمی، بر مبنای ترویج حقیقت و صداقت استوار بود.

به‌واقع، حضرت امام موسی کاظم (علیه ‌السلام) نه‌ تنها بر دانش‌های دینی بلکه بر مجموع علوم آن دوران اشراف کامل داشت و این دانش را در خدمت به تبیین حقایق دین اسلام و هم‌چنین پاسخ به شبهات و چالش‌های فکری دیگر مذاهب به کار می‌برد.

شخصیت علمی آن حضرت و مناظرات وی با علمای دیگر مذاهب و همچنین پاسخ‌های قاطع و مستدل ایشان به شبهات دینی، نشان‌دهنده بلندی مقام علمی این امام همام و کارکردهای ایشان در تبیین حقایق دین است.

در ادامه، به بررسی چگونگی رهبری فکری و علمی حضرت امام موسی کاظم (علیه ‌السلام) و چالش‌های وی در عصر خود پرداخته خواهد شد و نیز به واقعه‌های مهمی چون مناظرات و پاسخگویی‌های علمی ایشان اشاره می‌نماییم. 
 

امام کاظم علیه السلام بر بلندای دانش

یکی از محورهای اساسی و محکم‌ترین پشتوانه‏‌های امامت، دانش امام است که بر اساس آن، بشریت از کوره‌راه‌‏های نابودی رهایی می‌‏یابد. شخصیت علمی امام موسی کاظم (علیه السلام) از همان دوران کودکی و پیش از امامت ایشان شکل گرفته بود.

مناظره‌‏های علمی، پاسخ‏گویی به شبهه‌‏های اعتقادی و تربیت شاگردان برجسته، نمونه‏‌های برجسته‌‏ای از جایگاه والای علمی امام موسی کاظم (علیه السلام) است. 

این امام همام، در همان کودکی، مسائل پیچیده فقهی را که بسیاری از بزرگان و دانشمندان در حلّ آن فرو می‌‏ماندند، پاسخ می‌داد. گنجینه‏‌ای پایان‏‌ناپذیر از دانش و چکادنشینی در بلندای بینش بود.

بسیاری از ساده‌‏اندیشان به‌خیال ‌در‌هم‌ ‌شکستن وجهه علمی ایشان، مناظره‌‏های علمی تشکیل می‏‌دادند، ولی جز رسوایی و فضاحت ثمره‌‏ای نمی‌‏دیدند. از این رو، به بلندی مقام او اعتراف می‌کردند و سر تسلیم فرود می‌آوردند.
 

رهبری فکری و معنوی جامعه توسط امام کاظم علیه السلام

امام موسی ‌بن جعفر (علیه السلام) پس از شهادت پدر عالی‏‌قدرشان، اداره‌کننده‏ فکری و علمی دانشگاه بزرگی بود که از او، میراث باقی مانده بود. اینک گروه‏‌های بی‏‌شماری از متکلمان، فقها، فلاسفه و اصحاب دانش، متوجه مقام علمی امام موسی ‌بن جعفر (علیه السلام) شده بودند و از فضایل و دانش بی‏‌پایان او بهره می‏‌گرفتند. 

امام صادق (علیه السلام) در تصدیق دانش و آگاهی‌‏های علمی فرزندش می‌‏فرماید: 
«فرزندم موسی به حدی آمادگی علمی دارد که اگر از تمام محتویات قرآن پرسش کنید، با دانش و حلم کافی که دارد، به تو پاسخ قانع‌کننده‌‏ای می‌‏دهد».1

در دوران امام هفتم (علیه السلام)، کتاب‏‌های دانشمندان ایران، یونان و هند به زبان عربی ترجمه ‏شد و فلسفه، ادبیات و دیگر شاخه‌‏های علوم به اوج اعتلای خود رسید. 

امام کاظم (علیه السلام) در محافل علمی با دانشمندان گفتگو و مناظره می‏‌کرد و با پیشوایان مذاهب دیگر در جلسه‏‌های بحث و استدلال شرکت می‏‌جست. گاه شاگردان آن حضرت همانند هشام ‌بن حکم، هشام‌ بن سالم و مؤمن طاق عهده‌‏دار مناظره می‏‌شدند. نتیجه‏ این حرکت، انتشار اندیشه‏ ناب اسلام و تشیع بود.2

از جمله این مناظره‌‏ها، به مناظره‏ امام با ابوحنیفه می‌‏توان اشاره کرد.
 

مناظره‏ امام کاظم (علیه السلام) با ابوحنیفه

حضرت موسی ‌بن جعفر (علیه السلام) کودکی نابالغ بود که با ابوحنیفه، پیشوای حنفیان گفتگو کرد و قدرت علمی و فقهی خود را به نمایش گذارد. سیره‌نویسان، این مناظره را از زبان ابوحنیفه این‏گونه نقل می‌‏کنند:

در سفر حج به قصد دیدار و مناظره با امام صادق (علیه السلام) در برخی مسائل اختلافی، عازم مدینه گشتم. هنگامی که وارد منزل امام صادق (علیه السلام) شدم، در دهلیز منزل، منتظر اجازه‏ ملاقات نشسته بودم که ناگاه کودکی بیرون آمد. از او چند سؤال کردم از جمله اینکه: منشأ معصیت از آن کیست؟ 

آن کودک (موسی ‌بن جعفر علیه السلام) با چشمان کنجکاوانه و نافذ خود به ابوحنیفه نگاهی کرد و سپس فرمود: «بنشین تا پاسخ تو را بگویم». ابوحنیفه سراپا گوش شد و با دقت به سخنان او گوش فرا داد. حضرت فرمود:

معصیت یا باید از آفریده یا آفریدگار او یا هر دو با هم سر زند.

اگر از خود آفریدگار باشد، او عادل‌‏تر و منصف‌تر از آن است که خود سرچشمه‏ معصیت باشد و گناه عمل خود را به آفریده‏ خود نسبت دهد و او را در برابر عمل خویشتن، مجازات و مؤاخذه کند.

اگر از هر دو طرف سر زند، در این صورت آفریدگار است که نیرومندترین شریک است و شریک نیرومند بر بنده‏ ضعیف و ناتوان، بر تحمّل مجازات سزاوارتر است یا او را عفو می‏‌کند.

اگر تنها از بنده و آفریده سر زند، حقیقت هم همین است که اگر از او بگذرد، به کرم و بخشش و احسان خویش رفتار کرده است و اگر مجازات و کیفر دهد، به دلیل گناه و عمل خویشتن، سزاوار آن بوده است.

ابوحنیفه با شنیدن این استدلال محکم و متقن از آن کودک نابالغ، قانع شد و بی‏‌آنکه به دیدار امام صادق (علیه السلام) برسد؛ راه خود را پیش گرفت و با خود می‏‌گفت: نوادگان خاندان رسالت، علم را از یکدیگر به ارث برده‏اند و همگان عالم و آگاه هستند.3

گفتگوهای روشن‌گرایانه امام کاظم علیه السلام با هارون و نظریه‌پردازان زمان
 

مناظره‌‏های امام با هارون پیرامون خویشاوندی با پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله)

یکی از سیاست‌‏های عباسیان، مشروعیت‌بخشیدن به حکومت خود از راه ادعای خویشاوندی با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) بود. عباسیان به‌ویژه هارون همواره در تلاش بودند ارتباط امام موسی ‌بن جعفر (علیه السلام) را با پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) مخدوش کنند. 

او ادعا می‏‌کرد آن حضرت، فرزند علی (علیه السلام) است؛ زیرا فرزند به پدر منسوب است، نه به مادر و با این سیاست، قصد فریب مردم را داشت. به همین دلیل، بارها در این زمینه، مناظره‏‌ها و ماجراهایی رخ داد. در ادامه، به چند نمونه از مناظره‌‏ها و ماجراهایی در این زمینه، اشاره می‌شود.
 
۱. گواهی از نسبت حضرت عیسی علیه السلام
حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) برای اثبات فرزندی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به آیه 84 سوره انعام استدلال می‏‌کرد. محمد جنون فاسی مغربی4 در کتاب الدرر المکنونه چنین آورده است: 
هارون الرشید از موسی کاظم (علیه السلام) پرسید: چگونه خود را فرزند پیامبر می‌‏دانید با آنکه شما فرزند علی هستید و نسبت فرزندی از راه پدر معتبر است، نه مادر؟ 

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) [در پاسخ] این آیه را تلاوت فرمود: «و از فرزندان او (ابراهیم)... زکریا و یحیی و عیسی [را هدایت کردیم] که همه آنان از شایستگان بودند. (انعام: 84) با آنکه عیسی پدر نداشت، بلکه نسبش از طریق مادر به پیامبران پیش از خود و به ابراهیم می‏‌رسید، همین‏ گونه، فرزندی ما نسبت به پیامبر، از طریق مادرمان زهرا (سلام الله علیها) است.5

پرسش این است که هارون از این شبهه‌‏افکنی چه هدفی را دنبال می‌‏کرد؟ در پاسخ باید گفت: غرض از نفی پیوند امام با پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله)، انکار حق ایشان در جانشینی رسول اللّه (صلّی الله علیه و آله) و زیر سؤال ‌بردن نسب آن بزرگوار بود. 

تمام تلاش هارون، زدودن باور راستین مردم به امامت موسی ‌بن جعفر (علیه السلام) بود. مردم با توجه به سیره امام و با الهام از آموزه‌‏های قرآن و سنّت، ایشان را مصداق آیه ذوی القربی6 می‌‏دانستند و محبتش را بر خود واجب می‏‌شمردند و این باور، برای هارون بسیار زیان‏بار بود.
 
۲. آیه مباهله
حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) در یکی از مناظره‌‏های خود با هارون، برای اثبات پیوند خویش با پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله)، به آیه 61 سوره «آل عمران» که به «آیه مباهله» معروف است، استناد جست.7

قرآن کریم در آیه مباهله، امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) را فرزندان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) دانسته است، آنجا که فرمود:
«هرگاه پس از شناخت و دانشی که [درباره مسیح] به تو رسیده است، [باز] کسانی با تو به محاجّه برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را فرا می‌خوانیم و شما هم فرزندان خود را... ». (آل عمران: 61) 

سپس پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله) برای مباهله، تنها علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) را حاضر فرمود.

بنابراین، امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) با اینکه از طریق مادر به پیامبر می‌‏رسند، ولی فرزندان پیامبر به شمار آمده‌‏اند.8
 
۳. محرم‌ بودن پیامبر با همسر و فرزندان امام
از استدلال‏‌های شگفت‌‏آور امام کاظم (علیه السلام) برای هارون در زمینه مسأله خویشاوندی، بیان حکم شرعی محرم‌بودن رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) با همسر و فرزندان خودشان است. در ادامه، به دو ماجرا که در این ‏باره گزارش شده است، می‏‌پردازیم:

«روزی [امام] موسی کاظم (علیه السلام) بر هارون وارد شد. هارون پرسید: چرا شما خود را بیشتر از ما به پیامبر، خویشاوند می‌‏پندارید؟ 

امام کاظم (علیه السلام) فرمود: اگر پیامبر زنده بود و از دخترت برای خودش خواستگاری می‌‏کرد، آیا به او پاسخ مثبت نمی‏‌دادی؟ گفت: سبحان‌الله! بر عرب و عجم افتخار می‏‌کردم. 

امام (علیه السلام) فرمود: ولی من افتخار نمی‏‌کردم!؛ زیرا نه پیامبر از دختر من خواستگاری می‏‌کرد و نه من به او دختر می‌‏دادم؛ چون دختر من، فرزند و محرم اوست، ولی شما فرزندان او نیستید».9

همچنین علامه القرمانی10 (کرمانی) در کتاب اخبار‌الدول آورده است: 
«امام [به هارون] فرمود: آیا پیامبر بر حریم خانه تو در حالی‌که سربرهنه هستند، وارد می‏‌شود؟ هارون گفت: خیر. امام فرمود: ولی حق دارد به حریم خانه من وارد شود. از همین ‌رو، خویشاوندی ما به او نزدیک‌‏تر است تا شما».11
 
۴. خطاب پدر جان، به پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله)
ابن‌ حجر در زمینه ادعاهای هارون درباره خویشاوندی خود با پیامبر و پاسخ قاطع امام به او، در کتاب الصواعق چنین آورده است: 
«زمانی که امام کاظم (علیه السلام) و هارون در کنار هم، در برابر قبر پیامبر قرار گرفتند، هارون ‌الرشید رو به قبر پیامبر کرد و گفت: پسرعمو سلام! به‌طوری‌که اطرافیان بشنوند [تا از خویشاوندی نزدیک او با رسول ‏اللّه (صلّی الله علیه و آله) آگاه شوند]. 

در همین هنگام، امام موسی ‌بن جعفر (علیه السلام) خطاب به قبر شریف پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آل) فرمود: سلام بر تو پدر جان! این جریان سبب گردید هارون ‌الرشید، آن بزرگوار را دستگیر کند و با خود به بغداد ببرد و زندانی کند».12

گفتگوهای روشن‌گرایانه امام کاظم علیه السلام با هارون و نظریه‌پردازان زمان
 

مناظره‌ دیگر امام کاظم علیه السلام با هارون

گفتگوها و مناظره‌‏های حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) از جمله نمونه‌هایی است که با بررسی آنها می‌‏توان به جایگاه علمی آن حضرت پی برد. در این قسمت، گفتگوی حضرت امام کاظم (علیه السلام) با هارون از کتاب الروض الفائق13 اثر علامه ابومدین حُریفیش14 ارائه می‌شود:

وقتی خانه خدا را برای طواف هارون قرق کرده بودند، عربی (با شکستن قرق) پیش از هارون به طواف پرداخت. هارون از این حرکت ناراحت شد و با نگاهی تند، مأمور مخصوص (حاجب) را سرزنش کرد. 

حاجب نیز خطاب به عرب گفت: طواف را رها کن تا امیرمؤمنان طواف کند، ولی عرب گفت: خداوند همه مردم را در حرم و خانه‌‏اش مساوی قرار داده است، آنجا که می‌‏فرماید: «آن (خانه و حرم) را برای مردم، اعمّ از مقیم در آنجا و بادیه‏‌نشین، یکسان قرار دادیم و هر که بخواهد در آنجا به ستم (از حق) منحرف شود، او را عذابی دردناک می‏‌چشانیم». (اعراف: 25)

وقتی هارون ‏الرشید آیه را شنید، از حاجب خواست از عرب دست بردارد. هنگامی که هارون خواست حجرالاسود را ببوسد، آن عرب باز بر او پیشی گرفت. 

هارون پس از نماز طواف، به حاجب گفت: عرب را بیاور! حاجب نزد او رفت و از وی خواست پیش امیرمؤمنان برود؛ ولی او گفت: من با او کاری ندارم. اگر حاجتی دارد، خود در پی آن باشد. 

حاجب با خشم از او روی برتافت و هارون ‏الرشید را از پیام وی آگاه ساخت. 

هارون گفت: راست می‏‌گوید، من خود نزدش می‏روم. آن ‏گاه نزد مرد عرب رفت و گفت: برادر عرب! اجازه می‏‌دهی اینجا بنشینم؟ 

گفت: نه خانه، خانه من است و نه حرم؛ بلکه خانه و حرم از آن خداست و همه ما در آن از حق یکسانی برخورداریم. دوست داری بنشین و دوست داری برگرد! 

این جسارت بر هارون ‏الرشید بسیار گران آمد؛ زیرا برخوردی ناباورانه بود. با این حال، خود را مهار کرد و کنار عرب نشست و به او گفت: ای اعرابی! می‏‌خواهم درباره فرضت (تکلیف شرعی) از تو بپرسم. اگر درست پاسخ دهی، در دیگر عرصه‌‏ها نیز پاسخگو و توانا هستی وگرنه، خیر. 

اعرابی پرسید: پرسش‏‌ها آموختنی است یا آزمودنی؟ 

هارون از حاضرجوابی او شگفت‌‏زده شد و گفت: آموختنی است. 

عرب گفت: پس ادب استاد و شاگردی را رعایت کن! آن‏ گاه هارون دو زانو نشست. 

سپس عرب گفت: اکنون، آنچه می‏‌خواهی بپرس. 

هارون گفت: از تکلیف الهی خود آگاه کن! گفت: از کدام تکلیف می‌‏پرسی؟ از یک تکلیف؛ از پنج تکلیف؛ از هفده تکلیف؛ از سی و چهار تکلیف؛ از نود و چهار تکلیف؛ از یک تکلیف از چهل تا؛ از یک تکلیف در طول عمر و یا از پنج تکلیف از دویست تا؟ 

حاجب می‏‌گوید: هارون خنده تمسخرآمیزی کرد و گفت: از یک تکلیف پرسیدم، ولی تو تکلیف همه جهانیان را حسابرسی کردی! 

آن‏ گاه عرب گفت: هارون! تمام دین، حساب و کتاب است وگرنه فردای قیامت، خدا از مردم حساب‏‌کشی نمی‏‌کرد. خداوند فرموده است: «پس هیچ ‏کس [در روز رستاخیز] در چیزی ستم نمی‌‏بیند، هر چند [عمل] هم‏وزن دانه خردلی باشد، آن را می‌‏آوریم و کافی است که ما حسابر‏س باشیم.» (انبیاء: 47).

حاجب می‌‏گوید: از اینکه مرد عرب، هارون را با نام، و نه با عنوان «امیرالمؤمنین» خطاب کرد، خشم در چهره‌‏اش آشکار گشت و حالش بی‏‌اندازه دگرگون شد. سپس هارون به او گفت: به خاک پدرانم سوگند! اگر آنچه گفتی تفسیر نکنی، دستور می‏‌دهم بین صفا و مروه، گردنت را بزنند. 

حاجب گفت: ای امیرالمؤمنین! به خاطر این مکان مقدس از او درگذر! عرب، خنده‌‏ای کرد. هارون پرسید: به چه می‏‌خندی؟ پاسخ داد: به گفتار شما دو تن؛ زیرا یکی از شما درخواست می‏‌کند مرگ آماده، بخشیده شود و دیگری در پی اجرای مرگی است که زمان آن فرا نرسیده است! 

وقتی هارون [این گفتار حکیمانه را شنید و] آرام گرفت، به عرب گفت: تو را به خدا سوگند! آنچه گفتی تفسیر کن! مشتاق دانستن آن هستم. آن‏گاه مرد عرب گفت: [پس بدان] خدا یک واجب ندارد، بلکه واجباتی دارد:

مراد از یک تکلیف، پذیرفتن دین اسلام است؛
مراد از پنج تکلیف، نمازهای پنج‌‏گانه است؛
مراد از هفده تکلیف، هفده رکعت نمازهای واجب شبانه‌‏روزی است؛
مراد از سی و چهار واجب، سجده‌‏های نمازهای یومیه است؛
مراد از نود و چهار فرض، تکبیرهای واجب است؛
مراد از یک واجب از چهل تا، پرداخت یک دینار زکات واجب از چهل دینار است؛15
مراد از یک واجب در طول عمر، حج واجب است؛
و مراد از پنج واجب از دویست تا، زکات پول رایج است.

هارون از پاسخ‏‌های زیبا، شیوایی در گفتار و زیرکی آن عرب شادمان شد و آن مرد در نظر او بزرگ جلوه کرد.

سپس مرد عرب گفت: تو پرسیدی و من پاسخ گفتم. اکنون آماده‌‏ای تا به پرسش‌‏های من پاسخ دهی؟ 

هارون گفت: بپرس! اعرابی گفت: امیرالمؤمنین چه می‏‌گوید درباره زنی که در اول روز بر مردی حرام بود، ظهر حلال شد و [دوباره] به هنگام عصر بر او حرام گشت. وقت نماز مغرب حلال و [باز] به هنگام نماز عشا حرام شد. به وقت طلوع فجر حلال شد و [دوباره] ظهر حرام گشت و عصر حلال گردید و [باز] به وقت نماز مغرب، حرام شد و به هنگام نماز عشا حلال گشت؟!

هارون گفت: در دریایی ژرف غرقم کردی که تنها خود می‌‏توانی از آن نجاتم بخشی. عرب گفت: [به ادعای تو] امیرالمؤمنین تو هستی! کسی برتر از تو نباید و ناتوانی تو را نشاید. چگونه از پاسخ من، درمانده‌‏ای؟ هارون گفت: دانش، مقاومت را بزرگ و نامت را بلندآوازه کرده است. دوست دارم به حرمت من و این خانه شریف، گفته‌‏هایت را تفسیر کنی.

آن ‏گاه عرب گفت: آن زن، در اول روز، کنیز شخص دیگری بود و بر آن شخص حرام بود.
هنگام ظهر او را خریداری کرد و بر او حلال شد.
وقت عصر آزادش کرد و دوباره حرام شد.
به وقت نماز مغرب با او ازدواج کرد و حلال شد.
سپس هنگام نماز عشا، او را طلاق رجعی داد و زن بر او حرام شد.
به وقت طلوع فجر دوباره رجوع کرد و زن برایش حلال شد.
هنگام ظهر، آن مرد مرتد شد و زن دوباره بر او حرام شد و چون عصر هنگام، توبه کرد و به آن زن رجوع کرد، زن برایش حلال شد.
باز وقت نماز مغرب، آن زن مرتد شد و بر آن مرد حرام گشت، ولی به وقت نماز عشا، توبه کرد و همسرش به او رجوع کرد و زن بر او حلال شد.

در این هنگام، هارون خوشحال و شگفت‌‏زده شد و دستور داد هزار درهم به آن عرب عطا شود. مرد عرب گفت: نیازی ندارم، آنها را به صاحبان‌شان برگردان. 

هارون گفت: می‏‌خواهی تا پایان عمر، برایت حقوق مستمر در نظر بگیرم؟ پاسخ داد: آن کسی که به تو روزی می‏‌دهد، روزی‏رسان من هم هست. 

هارون گفت: اگر بدهی داری، آن را ادا کنم، ولی او نپذیرفت. آن‏ گاه سروده‌‏ای خواند و چون آن سروده پایان یافت، هارون آهی کشید و از شهر و دیار و تبار او جویا شد. 

اطرافیان گفتند: او موسی ‌بن جعفر است، ولی به‌دلیل پرهیز از تشریفات، لباس بادیه‏‌نشینان پوشیده است. هارون برخاست و پیشانی او را بوسید و این آیه را در حق امام خواند: «خدا بهتر می‏‌داند رسالتش را کجا قرار دهد.» (انعام: 124) 
 

نتیجه‌گیری:

در این مقاله، به بررسی چگونگی رهبری فکری و علمی حضرت امام موسی کاظم (علیه ‌السلام) و چالش‌های ایشان در عصر خود پرداختیم و نیز به مناظرات و پاسخگویی‌‌های علمی این امام همام اشاره نمودیم.

نتیجه‌گیری از سیره و فعالیت‌های امام موسی کاظم (علیه‌ السلام) در عصر خود، نشان می‌دهد که ایشان شخصیتی بی‌نظیر در تاریخ اسلام بوده است.

این امام همام، با دانش گسترده و قدرت استدلال خود، نه تنها به زنگ خطر افکار انحرافی پاسخ داده، بلکه در قالب مناظره‌هایی با علمای زمان خویش، پایه‌گذار حقایق اصیل دین اسلام نیز گشته است. 

توانایی امام موسی کاظم (علیه‌ السلام) در گفتگو و استدلال با صداقت و شفافیت علمی، تأثیر عمیقی بر اندیشه‌های مسلمانان و جامعه اطرافش گذاشت.

علاوه بر این، نقش این امام همام به‌عنوان یک معلم و رهبر معنوی در پرورش بسیاری از شخصیت‌های علمی و فکری مشهود است. با تربیت شاگردان برجسته و انسجام بخشیدن به دانشگاه جعفری، ایشان توانست منبعی از معرفت را در جامعه اسلامی ایجاد کند.

حضرت امام موسی کاظم (علیه‌ السلام) به‌عنوان یک الگوی زنده در علم، اخلاق و دیانت، سرمشق مسلمانان برای مقابله با چالش‌های فکری و اعتقادی است.

بررسی زندگی و سلوک آن حضرت، به ما نشان می‌دهد که رهبری فکری و معنوی در مواجهه با بحران‌ها، همچنان اهمیت و اعتبار خاصی دارد و می‌تواند در هر عصر و زمانه‌ای مشعل راهنمایی برای جویندگان حقیقت باشد. 

پی‌نوشت‌ها:
1. بحارالانوار، ج 48، ص 12.
2. تمدن اسلامی، ج 1، ص 127.
3. سیره‏ چهارده معصوم (علیهم السلام)، صص 607-606.
4. محمد ‌بن مدنی ‌بن علی، مکنّی به ابوعبداللّه و مشهور به جنون، در سال 1239 ه.ق در فاس مراکش زاده شد و در 1302 ه.ق در همان‏ جا درگذشت. وی فقیه مالکی مذهب، شخصیتی نوگرا و سرآمد عالمان کشور مغرب در قرن سیزدهم بود. او مفتی، متخصص در علم حدیث و لغت‏‌شناس بود. (الأعلام، ج 7، ص 94؛ معجم المؤلفین، ج 12، ص 10).
5. الدرر المکنونه فی النسبه الشریفه المصونه، ص14. زرکلی در الأعلام ج7، ص94؛ عمر کحّاله در معجم ‌المؤلفین (ج 12، ص 10) آن کتاب را از آثار جنون دانسته‌‏اند.
6. شوری: 24.
7. عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج 1، ص 84.
8. الصواعق المحرقه، ص 203.
9. الأتحاف بحب الأشراف، ص 54؛ القرمانی، اخبار الدول و آثار الاول، ص 123.
10. احمد چلبی فرزند یوسف ‌بن احمد، مکنّی به ابوالعباس و مشهور به کرمانی القرمانی است. در سال 939 ه.ق در دمشق زاده شد و در 1019ق در همان‏ جا درگذشت. تاریخ‌‏نگاران با عنوان‏‌هایی چون تاریخ‌‏نگار، منشی دربار، خوش‌بیان، ناظر بر اوقاف حرمین (جامع‏ اموی دمشق و...) و خوش‌‏نشین از وی تجلیل کرده‌‏اند. کتاب معتبر اخبار ‌الدول و آثار ‌الأول مشهور به تاریخ القرمانی از آثار مشهور اوست که در چندین کشور اسلامی بارها به چاپ رسیده است.
11. اخبار الدول، ص 123.
12. الصواعق‌ المحرقه، ص 203.
13. الیان سرکیس درباره این کتاب نوشته است: «مشتمل بر موعظه، نکات دقیق، خطبه، ستایش، روایات، قصه، حکایت و... است. دارای 56 مجلس وعظ است و بارها در مصر به چاپ رسیده است». (معجم المطبوعات العربیه، ج 1، ص 751)
14. شیخ شعیب ‌بن عبداللّه ‏‌بن عبدالکافی، مکنّی به ابومدین و معروف به حریفیش بود. وی مالکی ‏مذهب، اهل مصر، عالم، زاهد، صوفی، واعظ، خادم به مردم و گره‏‌گشا بود. او در سال 801 ه.ق در مصر درگذشت. سی سال مجاور مکه بود. مردم به او اعتقاد فراوانی داشتند. او آثاری دارد که الروض ‌الفائق از آنهاست. (کشف ‌الظنون، ج 1، ص 919)
15. اگر طلا به چهل دینار برسد، زکات واجب آن یک دینار است.

منبع: دریای حلم (رهیافتی بر شخصیت‌شناسی، سیره‌شناسی و اندیشه‌شناسی امام موسی کاظم علیه السلام)، تهیه‌‎کننده و ناشر: اداره کل پژوهش‌های اسلامی رسانه صدا و سیما، 1398ش.

تهیه و تنظیم: تحریریه راسخون


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
کدام کشورها حمله رژیم صهیونیستی به ایران را محکوم کردند؟
کدام کشورها حمله رژیم صهیونیستی به ایران را محکوم کردند؟
بلایی که موشک‌های ایرانی بر سر ساختمان در تل‌آویو آوردند!
play_arrow
بلایی که موشک‌های ایرانی بر سر ساختمان در تل‌آویو آوردند!
واکنش مزدور اینترنشنال بعد از شنیدن صدای موشک‌های ایران
play_arrow
واکنش مزدور اینترنشنال بعد از شنیدن صدای موشک‌های ایران
اصابت موشک‌های مافوق صوت ایران در تل‌آویو
play_arrow
اصابت موشک‌های مافوق صوت ایران در تل‌آویو
حال و روز تل‌آویو بعد از اصابت موشک‌های ایرانی
play_arrow
حال و روز تل‌آویو بعد از اصابت موشک‌های ایرانی
ناتوانی گنبد آهنین در رهگیری موشک ایران
play_arrow
ناتوانی گنبد آهنین در رهگیری موشک ایران
لحظه اصابت موشک‌های ایران به مقر وزارت جنگ در تل‌آویو
play_arrow
لحظه اصابت موشک‌های ایران به مقر وزارت جنگ در تل‌آویو
رهبر انقلاب: نیروهای مسلح رژیم رذل صهیونی را بیچاره خواهند کرد
play_arrow
رهبر انقلاب: نیروهای مسلح رژیم رذل صهیونی را بیچاره خواهند کرد
خاطره شهید طهرانچی که دوست داشت پس از شهادتش منتشر شود
play_arrow
خاطره شهید طهرانچی که دوست داشت پس از شهادتش منتشر شود
با فرماندهان جدید آشنا شوید
play_arrow
با فرماندهان جدید آشنا شوید
نشان فاطمی بر سینه‌ شهید حاجی‌زاده
play_arrow
نشان فاطمی بر سینه‌ شهید حاجی‌زاده
ستاره پرسپولیسی: تنها راه نجات ما مقابله مقتدرانه است
play_arrow
ستاره پرسپولیسی: تنها راه نجات ما مقابله مقتدرانه است
روایت سوزناک یکی‌ از قربانیان حملات رژیم صهیونی
play_arrow
روایت سوزناک یکی‌ از قربانیان حملات رژیم صهیونی
فرماندهان شهید ایران را بیشتر بشناسید
play_arrow
فرماندهان شهید ایران را بیشتر بشناسید
اعلام خبرسرنگونی دو جنگنده پیشرفته اف ۳۵ رژیم اسرائیل در تلویزیون
play_arrow
اعلام خبرسرنگونی دو جنگنده پیشرفته اف ۳۵ رژیم اسرائیل در تلویزیون