
مقدمه
حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام)، هفتمین پیشوای شیعیان، در هفتم صفر سال 128 هجری قمری در ابواء به دنیا آمد. او فرزند بزرگوار امام صادق (علیه السلام) و حمیده اندلسی بود.زندگی این امام همام، سرشار از آموزههای عمیق معنوی و تجارب انسانی است که میتواند الگو و سرمشق مناسبی برای تمامی مردم به ویژه مسلمانان قرار گیرد.
حضرت امام کاظم (علیه السلام) با لقبهای چون "کاظم" و "باب الحوائج" شناخته میشود و از حیثیت و مقام معنوی بالایی برخوردار است. دوران امامت ایشان به مدت 35 سال به صورت مقاطع پرچالش در تاریخ اسلام رقم زده است، بیآنکه او بر خود اجازه دهد که با ظلم و بیعدالتیهای زمانهاش مماشات کند.
برای درک ترسیم صحیح شخصیت حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام)، باید از زوایای مختلف به ابعاد زندگی ایشان نگریست: از دستاوردهای فکری و دینی این امام همام گرفته تا روشهای تربیتی و تعامل اجتماعیاش با مومنان و جامعه.
زندگی حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) مقطعی از تاریخ اسلامی است که در آن بسترهای لازم برای ترویج تفکر شیعه و حفظ حقوق اجتماعی بر بستر ظلم و ستم فراهم بوده است.
ایشان با وجود چالشهای فراوان، استقامت و صبوری را در پیش گرفتند و الگویی بینظیر از هدایت انسانها به سوی حق و حقیقت محسوب گردیدند. داستان زندگی ایشان، سرشار از یادآوری ارزشهای انسانی و دینی است که در هر زمان و مکانی میتواند الهامبخش باشد.
این مقاله به بررسی زندگی، شخصیت و آموزههای حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) میپردازد. از ولادت تا دوران امامت و شهادت ایشان، محورهای اصلی این مطلب خواهد بود. خوانندگان ضمن آشنایی با درایت ایشان در مواجهه با ظلم و ستمهای زمانه، از تجارب و آموزههای این امام همام بهرهمند خواهند شد.
زندگانی امام موسی کاظم (علیه السلام) در یک نگاه
نام: | موسی |
کنیه: | ابوالحسن و ابوابراهیم |
القاب مشهور: | عبد صالح، کاظم، باب الحوائج، صابر و امین |
نام پدر: | حضرت صادق (علیه السلام)؛ ششمین امام شیعیان |
نام مادر: | حمیده اندلسی؛ دختر صاعد بربری که کنیه او «لؤلؤه» است. |
تاریخ تولد: | بنا بر نظر مشهور، صبح روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 قمری |
محل تولد: | روستای «ابواء» بین مکه و مدینه که قبر آمنه بنت وهب، مادر پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) نیز در آن واقع شده است. |
آغاز امامت: | سال 148 قمری در 20 سالگی |
مدت امامت: | 35 سال |
تاریخ شهادت: | 25 رجب سال 183 قمری |
محل شهادت: | بغداد، زندان هارون |
طول عمر: | 55 سال |
علت شهادت: | مسمومیت به دستور هارون الرشید |
قاتل: | سندی بن شاهک |
محل دفن: | کاظمین |
از ولادت تا شهادت حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام)
امام موسی کاظم (علیه السلام)، روز یکشنبه 7 صفر1 سال 128 قمری 2 در محلی به نام ابواء، میان مکه و مدینه، چشم به جهان گشود.3 در واقع در صد و بیست و هشتمین بهار هجرت که صفرالمظفر، هفتمین روز خود را سپری می کرد، ستاره تابناک دیگری در آسمان امامت و ولایت درخشید.در این روز، زائران حرم الهی پس از شست و شوی جان و روان در زمزم توحید، آهنگ مدینة الرسول (صلّی الله علیه و آله) کرده و به «ابوا» رسیده بودند. حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) در این توقف گاه، پا به عرصه وجود نهاد و نور جمالش، جهان تیره و تاریک را روشن کرد.
آن حضرت در 25 رجب سال 183 قمری4 در زندان هارون الرشید5 در بغداد و بر اثر سم به شهادت رسید. هنگام شهادت، 55 سال از عمر آن بزرگوار می گذشت.6
ماجرای ولادت امام موسی کاظم (علیه السلام)
علامه مجلسی (رحمه الله) به نقل از ابوبصیر می گوید:در سال 128ق که امام موسی بن جعفر (علیه السلام) متولد شد، من به همراه پدربزرگوارش حضرت صادق (علیه السلام) و مادرش حمیده و دوستان دیگر به سفر حج می رفتیم. هنگامی که به ابوا رسیدیم، امام صادق (علیه السلام) دستور داد تا برای ما غذای بسیار نیکویی آورند.
هنگامی که ما مشغول غذا خوردن شدیم، قاصد حُمیده نزد آن حضرت آمد و گفت:
«حمیده می گوید: اثر وضع حمل در وجود من ظاهر شده و چون شما فرموده بودید این فرزند، نظیر فرزندان دیگر نیست و هنگامی که اثر وضع حمل را احساس کردم، به شما خبر دهم، اکنون شما را از این موضوع باخبر کردم».
در این هنگام حضرت امام صادق (علیه السلام) از جای برخاست و به سوی خیمه حمیده رفت. پس از گذشت اندک زمانی، بازگشت، در حالی که چهره او خندان و خوشحال به نظر می آمد.
ابوبصیر می گوید: «به آن حضرت عرض کردیم: «خدا پیوسته دهان شما را خندان و دل شما را شاد بدارد، بفرمایید که حال حمیده چگونه است؟»
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «پروردگار جهانیان فرزند پسری به من عطا فرموده که بهترین خلق خداست و حمیده مرا از موضوعی خبر داد که من پیش از او مطلع بودم. حمیده به من خبر داد: هنگامی که آن مولود مبارک چشم به جهان گشود، دست های خویش را بر زمین نهاد و سر خود را به سوی آسمان بلند کرد... من به حمیده گفتم: این کار، نشانه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و نشانه وصی پس از اوست».7
القاب و کنیههای حضرت امام کاظم (علیه السلام)
در هفتم صفر سال 128 قمری،8 هفتمین ستاره فروزان آسمان ولایت، روشنابخش شب تار زمینیان گردید و این سیاره خاکی را به نور وجودش «طور سینا» ساخت. پدر که مهرش را در دل می پروراند، او را «موسی» نامید تا با اعجاز «موسوی اش» کاخ فرعونیان را ویران سازد و مردمان رنج دیده را به وادی ایمن رساند. کنیه مشهورش: ابوالحسن و ابوابراهیم و القابش: کاظم، عبد صالح، امین، عالم، زین المجتهدین و باب الحوائج است.9او که آستان ولایتش، پناهگاه شیعیان و «باب حوایج» دردمندان بود، با دستان پرکرامتش نهال سخاوت می کاشت و خشم را اسیر صبر خویش می ساخت. عبد صالحی که مهر توحید بر پیشانی و تسبیح خدا بر لب داشت. مردمان، صبوری اش را می ستودند و کاظمش می خواندند، ولی فرعونیان، صلابتش را دیدند و تاب نیاوردند و در زندان، در محراب عبادت مسمومش کردند و جام شهادتش نوشاندند و به وصال معشوقش رساندند.
القاب حضرت امام کاظم (علیه السلام)
بررسی القاب آن امام بزرگوار و وجه تسمیه آن حضرت به آنها، موضوع مناسبی برای طرح در ایام ولادت و شهادت ایشان است.در کتاب های تاریخی، برای حضرت امام کاظم (علیه السلام) کنیه ها و القاب فراوانی از جمله: ابوالحسن الاول، ابوالحسن الماضی، ابوابراهیم، ابوعلی، ابواسماعیل، صالح، امین ذکر شده است. در میان این القاب، لقب «کاظم» برجستگی خاصی دارد.
لقب های دیگر حضرت امام کاظم (علیه السلام): عبد صالح، صابر، مأمون، طیب و سیداست.10
لقب در زبان عربی به معنای شهرت و گاه معادل فامیل زبان فارسی است و پس از اسم، نام دوم شخص است. اسم با لقب متفاوت است؛ زیرا غرض از گذاردن لقب، «معرفی، تکریم یا تحقیر»11 شخص است، ولی در اسم گذاری، غالباً چنین غرض هایی ملاحظه نمی شود. که گاه با ملاحظه ویژگی های ظاهری افراد و گاه با توجه به ویژگی های درونی و خلقی، به اشخاص لقب داده می شود.12
آگاهی از وضعیت زمانی حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) و در نظر گرفتن فشارهای طاقت فرسایی که بر ایشان وارد می شد و این که اعطای لقب ها با توجه به فضایل امام در آن وضعیت خاص صورت پذیرفته است، کمک می کند تا پژوهشگران به بلندای مقام آن وارث فضیلت های رسول اللّه صلی الله علیه و آله پی ببرند. نقطه مشترک تمامی آن لقب ها، ارزشی بودن آنهاست. در حالی که از بسیاری هم عصران آن امام با لقب های ناپسند یاد می شود. اکنون ویژگی های بعضی از این لقب ها را بررسی می شود.
.jpg)
۱. کاظم: معروف ترین لقب آن بزرگوار است و به معنای «فروخورنده خشم». تاریخ نگاران، درباره این لقب نوشته اند: «چون بیش از اندازه بردبار بود و آزاردهندگان خود را می بخشید، به «کاظم» شهرت یافت».13
هنگامی بزرگی این لقب امام را درک می کنیم که از وضعیت پیچیده عصر امام و فشارهای همه جانبه آشکار و نهان بر آن حضرت آگاهی داشته باشیم. چند گروه آن بزرگوار را زیر فشار قرار داشت:
نخست، هارون الرشید، خلیفه وقت عباسی، بیش از همه آن بزرگوار را آزرد و امام سال ها در زندان وی گرفتار بود.
سپس خودفروختگان به هارون الرشید و دنیاپرستان نیز آن حضرت را بسیار آزار می دادند.
سومین گروه، متعصبان جاهل، فریب خوردگان و توده بی خبر از مقام امام که اندک نیز نبودند، تحت تأثیر جریان سیاسی حاکم، گاه جرئت جسارت و زبان درازی به امام را می یافتند.
تنها وسیله دفاعی مؤثر امام در برابر این جریان بنیان کن، فروبردن خشم (کظم غیظ)، بردباری و شکیبایی بود و چون بحق و آگاهانه از آن بهره برد، به «کاظم» شهرت یافت.
۲. صالح: صالح یا «العبد الصالح» دومین لقبی است که برای آن امام برشمرده اند. محمدبن طلحه از عالمان اهل سنت درباره این لقب می گوید: چون خدا را فراوان عبادت می کرد، به عبد صالح شهرت یافت.14
این امام بزرگ، این اسوه بندگی خالصانه و این سرچشمه پاک عبودیت، ساعت های بسیاری از شب و گاه تمام شب را به عبادت و راز و نیاز با خدا می گذراند. پیشانی مبارک او هرگز از عطش ساییدن بر درگاه احدیت سیراب نشد.
او که نمونه انسان کامل و آیینه تمام نمای پرهیزکاری و پاکی و نیکوکاری بود، گاه مدّتی طولانی را در سجده می گذراند.
او چنان می گریست که باران اشک، محاسنش را خیس می کرد. امام، خدا را به زاری این گونه می خواند: «خدایا، پس از مرگ، راحتی، و گاه حساب، بخشایش را به من عطا فرما».15
راز و نیازها و سجده های طولانی آن بزرگوار در زندان هارون، حتی زشت کاران را به خود می آورد و خداترس می کرد.
۳. صابر: وقتی تنها برخی از مصیبت ها و غربت های امام موسی کاظم (علیه السلام) را از نظر بگذرانیم و از ایستادگی بهت آور ایشان آگاه شویم، به صبر فراوان امام پی می بریم؛ او به حق، تندیس شکیبایی و ایستادگی بود.
۴. امین و مأمون: این دو لقب، به امانت داری امام کاظم (علیه السلام) اشاره دارد.
۵. طیب و پاکیزه: این لقب گویای طهارت و پاکیزگی ظاهری و باطنی حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) است. او پاک است؛ چون از تباری است که آیه تطهیر در حق آنان نازل شده است؛ تباری که به اراده الهی از هرگونه پلیدی باطنی مانند گناه و خطا پاک شده اند. همچنین پاک است؛ زیرا به اعتراف تاریخ نگاران، در رعایت بهداشت، آرایش و آراستگی ظاهری، سرآمد همگان بود.
۶. سید: این لقب، به هیبت، شکوه و جلال خیره کننده معنوی امام اشاره دارد. همچنین این لقب به تقدم امام برای خلافت و زمام داری اشاره دارد. توصیف آن حضرت با واژه ها و عبارت هایی مانند: «القُدوَه»16 به معنای «امام و مقتدا» و نیز «اِمامٌ مِنْ اَئِمَّةِ المُسْلِمِینَ»17 «یکی از پیشوایان مسلمانان»، از تقدّم آن امام برای امر خلافت خبر می دهد.
کنیه های حضرت امام کاظم (علیه السلام)
پس از آشنایی اجمالی با لقب های حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام)، کنیه های ایشان را معرفی می کنیم. سیره نویسان برای آن حضرت، چهار کنیه ثبت کرده اند: «ابوالحسن، ابوابراهیم، ابوعلی و ابواسماعیل».18 که ابوالحسن،19 مشهورترین کنیه امام است.در عربی، به هر نامی که با اَب، اُم، اِبن و بِنت آغاز شود، کنیه گویند. منظور از گذاردن کنیه برای شخص، یا بزرگداشت اوست، مانند: ابوالحسن، ابوالفضل، ابوشریف، یا تحقیر اوست، مانند: ابولهب و ابوجهل. گاه نام فرزند شخص نیز سازنده کنیه وی می شود، مانند ابوعبداللّه . البته ویژگی برجسته مثبت یا منفی فرزند در کنیه شخص دخیل است. به هر حال، ویژگی تکریم یا تحقیر از کنیه، جدایی ناپذیر است».20

باب الحوائج بودن امام موسی کاظم (علیه السلام): «باب الحوائج» از لقب های مشهور آن بزرگوار است. به او باب الحوائج الی اللّه لقب داده اند؛ چون هر کس به او متوسل شد، حاجت روا شده است.
ابن حجر هیثمی دراین باره گفته است: «موسی کاظم (علیه السلام) نزد مردم عراق به باب الحوائج معروف است.»21
ابن صباغ نیز می گوید: «نزد مردم عراق به باب الحوائج الی اللّه معروف است؛ زیرا مسلمانان با توسل به او حاجت روا شده اند».22
همچنین محمد بن طلحه شافعی گفته است: «در عراق، به باب الحوائج معروف است؛ زیرا خداوند، حاجت واسطه کنندگان او را برآورده کرده است.»23
ابن صّان نیز می نویسد: «نزد مردمان عراق، به باب الحوائج مشهور است.»24 همچنین شیخ یاسین سنهوکی شافعی نوشته است: «نزد مردم عراق به درگاهی که برآورنده نیازهای خواسته شده از درگاه الهی است، مشهور است».25
مقام پدر و منزلت مادر امام کاظم (علیه السلام)
مهر پدر
حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) فرزند حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) هفتمین امام شیعیان و نهمین گل بوستان عصمت است. حضرت امام صادق (علیه السلام) به فرزند ارجمندش حضرت کاظم (علیه السلام) بسیار عشق می ورزید و همواره او را در نگاه همگان می ستود و می فرمود: «سوگند به خدا، من نور را در پیشانی موسی می نگرم؛ او از جان من است».26روایت شده که شخصی از حضرت امام صادق (علیه السلام) پرسید: چقدر فرزندت موسی را دوست داری؟ امام فرمود: «دوست داشتم غیر از موسی فرزندی نداشتم، تا هیچ کس در محبتم به او شریک نمی شد».27
مفضل بن عمر می گوید: در خدمت حضرت امام صادق (علیه السلام) بودم که ناگاه نام فرزند خود موسی را که کودکی بیش نبود بر زبان آورد و فرمود: «این همان کودکی است که در خاندان، برای شیعیانمان از آن بابرکت تر به وجود نیامده است».28
همچنین از علی بن جعفر نقل است: پدرم هر گاه پیروان خاص و دوستان خالص خود را می دید می فرمود: «موسی را وصی و جانشین من بدانید که او فاضل ترین و بهترین فرزندان من است و پس از من، حجت حق تعالی بر همه خلق خدا خواهد بود».29
مادر بزرگوار حضرت امام کاظم (علیه السلام)
مادر بزرگوار امام کاظم علیه السلام، حمیده بربریه معروف به «حُمَیده مُصفّا» بانویی دانشمند و بسیار پرهیزکار بود که در روایات از ایشان بسیار به نیکی یاد شده است. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)، درباره این بانوی گرامی می فرماید: «حمیده از هر پلیدی و ناپاکی پاک شده است».30حضرت امام باقر (علیه السلام) ایشان را برای همسری فرزندش امام صادق (علیه السلام) برگزید و در مورد وی چنین فرمود: «حُمیده فی الدنیا و محمودة فی الاخره؛ پسندیده ای در دنیا و در آخرت نیز پسندیده خواهی بود».31
حضرت امام صادق (علیه السلام) به این بانوی بزرگوار علم و دانش آموخت تا جایی که وی در شمار بانوان دانشمند روزگار خود به شمار می آمد و امام صادق (علیه السلام) زنان را برای فرا گرفتن مسائل حلال و حرام و احکام دین به این بانوی گرامی ارجاع می دادند.32
حضرت امام صادق (علیه السلام) درباره ایشان فرموده: «حمیده مثل زَر ناب و تصفیه شده؛ از آلودگی ها و پلیدی ها پاک است و این از لطف خدا بر من و امام بعد از من است که پای چنین بانوی پاک دامنی را به خانه من گشود».33
مادر بزرگوار ایشان، حُمیده34 است که به نقلی، از مردمان بربر35 بود.
به دستور امام محمد باقر (علیه السلام)، آن بانوی والامقام را از بازار بردگان خریدند. آن گاه، او را به همسری فرزند بزرگوارش، امام صادق (علیه السلام) درآورد و به وی فرمود: «به زودی نوزادی برایت می آورد که برترین انسان روی زمین است».36
نکته مهم حدیث این است که امام صادق (علیه السلام) در انتخاب همسر، تابع پدر بزرگوارش بود و انتخاب ایشان را شایسته می دانست، ولی امام باقر (علیه السلام) انتخاب خود را با فرزندش در میان گذاشت؛ زیرا:
1. امام می خواست دغدغه های احتمالی فرزندش را به عنوان شوهر آن بانوی بزرگوار برطرف کند؛
2. امام می خواست در این انتخاب، به استبداد رأی متهم نشود؛
3. به فرزند خویش احترام بگذارد؛
4. مقام والای حمیده را به فرزندش گوشزد کند؛
5. به دیگران بیاموزد که در تشکیل خانواده، مصلحت و حرمت و آینده دو طرف را در نظر بگیرند و برای فرزندان و زیردستان خود، همسرانی شایسته برگزینند؛
6. امام می خواست مقام والای پیشوای هفتم را به دوستان و پیروان اهل بیت (علیه السلام) معرفی کند.
.jpg)
از کودکی تا امامت حضرت امام کاظم (علیه السلام)
نهی از منکر امام کاظم (علیه السلام) در گهواره
یعقوب سراج می گوید: به حضور امام صادق (علیه السلام) رفتم. دیدم کنار گهواره پسرش موسی (علیه السلام) ایستاده و به او اسراری می گفت. پس از آنکه فارغ شد، نزدیکش رفتم. به من فرمود: «نزد مولایت (در گهواره) برو و بر او سلام کن». من کنار گهواره رفتم و سلام کردم.موسی بن جعفر (علیه السلام) (که در آن هنگام کودکی در میان گهواره بود) با کمال شیوایی، جواب سلام مرا داد و فرمود: «برو آن نام را که دیروز بر دخترت گذاشته ای، عوض کن و سپس نزد من بیا؛ زیرا خداوند نام او را ناپسند می دهد».
یعقوب می گوید: خداوند دختری به من داده بود و نام او را حمیرا گذاشته بودم. امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: «برو به دستور او (موسی (علیه السلام)) رفتار کن تا هدایت گردی». من رفتم و نام دخترم را عوض کردم.37
دوران کودکی حضرت امام کاظم (علیه السلام)
امام موسی کاظم (علیه السلام) در خاندانی زاده شد و پرورش یافت که تجلی هدایت و نور الهی بود. رفتارهای شگفت انگیز و بزرگوارانه ایشان موجب می شد تا در کانون توجه تمام اعضای خانواده قرار گیرد. پدرش نیز به دلایل بسیاری، وظیفه سنگین تری به او احساس می کرد. روابط این پدر و فرزند بسیار عاشقانه بود. امام صادق (علیه السلام) به فرزندش و فرزند نیز به پدر بزرگوارش علاقه فراوانی داشت.یکی از روش های مهم تر شکل گیری شخصیت واقعی و سلامتی روحی و روانی فرزندان که مبنای سازندگی های روحی و جسمی آنها به شمار می رود، محبت کافی پدر و مادر به فرزند است.
سیمای امام حضرت امام کاظم (علیه السلام)
درباره امام نوشته اند: زیبارو، بسیار گندم گون و لاغراندام بود. روی جامه اش، لباس پشمی پوشیده، عبا بر دوش نهاده و نعلین در پای می کرد بود.»38ابن خلدون درباره نوع پوشش امام می نویسد: «پوشش (امام) کاظم (علیه السلام)، مانند پوشش عرب ها بود».39
نقش نگین انگشتری حضرت امام کاظم (علیه السلام)
نقش نگین انگشتری، گزیده شعارها، نماد باورها و ارزش های پذیرفته هر شخص است؛ باورهایی که امیدآفرین هستند و با جهت گیری خاص سیاسی، همگان را به دعوتی خاص فرا می خوانند.در گذشته، پیشوایان دین، خلفای اسلامی، مصلحان بزرگ و مردان الهی، عبارتی خاص روی نگین انگشترشان نقش می کردند که تاریخ نگاران با دقت، آن را ثبت و گزارش کرده اند. بر نگین انگشتری امام موسی بن جعفر (علیه السلام)، عبارت توحیدی و دشمن شکن «المُلْک لِلّه الواحِدِ القَهَّار؛ پادشاهی، برازنده خدای یگانه قهار است» نقش شده بود.40
دلایل امامت حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام)
دلایل متعدد و متنوعی برای امامت امام موسی بن جعفر (علیه السلام) اقامه شده است که به چند مورد اشاره می شود:الف) روایات نقل شده از حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله)
در اخبار متعدد نقل شده که حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله)، بر امامت امام موسی بن جعفر (علیه السلام) به عنوان هفتمین امام تصریح کرده است. در برخی روایت ها، نبی مکرم اسلام هنگام برشمردن نام دوازده امام، تصریح می کرد: امام هفتم، حضرت کاظم (علیه السلام) هست.41ب) روایات نقل شده از امام صادق (علیه السلام)
بنابر نقل راویان بسیار، امام صادق (علیه السلام) به امامت امام کاظم (علیه السلام) پس از خود تصریح فرمود. از جمله آن راویان که بسیار راز، نگهدار و موثق امام صادق (علیه السلام) هستند، می توان به مُفَضّل بن عمر جعفی، معاذبن کثیر، عبدالرحمن بن حجاج و فیض بن مختار اشاره کرد که جملگی درباره ی امامت امام کاظم (علیه السلام) پس از امام صادق (علیه السلام)، نقل روایت کرده اند.در یکی از این احادیث، ابن مختار می گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «دستم را بگیر و از آتش گمراهی نجاتم بخش (و بفرما) امام و پیشوای ما پس از شما کیست؟ در همان زمان، ناگهان امام موسی کاظم (علیه السلام) که پسر بچه ای بیش نبود، وارد شد. امام صادق (علیه السلام) در حالی که به آن حضرت یعنی امام کاظم (علیه السلام) اشاره کردند و فرمودند: «هذا صاحبکم فَتَمَسَّک بِه؛ این آقا امام شما است. به او اقتدا کنید».42
در روایت دیگری، مفضّل بن عمر می گوید: در محضر امام صادق (علیه السلام) بودم که حضرت اباابراهیم موسی (علیه السلام) ـ که دوران کودکی را می گذراند ـ وارد شد. امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: «وصیت مرا درباره او (امام کاظم (علیه السلام)) بپذیر و جریان امامت او را تنها به اصحاب و دوستان مطمئن خود بگو».43
در حدیث دیگری معاذ بن کثیر می گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «از خداوندی که این مقام [امامت] را از جانب پدرت به تو داده است، خواستم که همین مقام را از جانب تو در حالی که زنده هستی، به جانشین شما بدهد».
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «خداوند این درخواست تو را انجام داده است». عرض کردم: «قربانت گردم جانشین شما کیست؟» آن حضرت به امام کاظم (علیه السلام) که در آن زمان کودکی بیش نبود و در گهواره خوابیده بود اشاره کرد.44
هم چنین عبدالرحمان بن حجاج نقل می کند که از حضرت صادق (علیه السلام) پرسیدم: «امام پس از شما کیست؟» فرمود: «ایا ابا عبدالرحمن انّ موسی قد لبس الدَّرع وَ استوت علیه؛ ای ابوعبدالرحمن! موسی زره (پیامبر صلی الله علیه و آله ) را پوشید و این لباس بر اندام او زیبنده و رسا است».45
.jpg)
امام چراغ هدایت است و کشتی نجات
امامان معصوم (علیهم السلام) همگی چراغ هایی در تاریکی های تاریخ برای امت ها46 و کشتی های نجات در دریاهای متلاطم گمراهی و هلاکتند.47 امام، انسان معصوم و کاملی است که به سرچشمه وحی متصل است. او آمده تا دست آدمی را بگیرد و به راه مستقیم رهنمون شود.به واسطه امام است که خداوند بندگان خویش را از ذلت نجات می دهد و برکت های خویش را بر انسان می فرستد. امام موسی کاظم (علیه السلام) نیز چراغی است که نور هدایت او، همواره روشنی بخش دل های مؤمنان بوده و خواهد بود.
ولایت الهی
ولایت و امامت امام موسی کاظم (علیه السلام) که کرامتی الهی بر امّت اسلامی بود، امری نبود که بتوان در آن خللی وارد آورد. اگرچه خلفای عباسی همواره می کوشید امام را از مردم دور کنند و پیروان واقعی ایشان را شکنجه و آزار دهند، هرگز نتوانستند مانع حکومت امام بر دل های مردم شوند.علم بی کران، احسان بی پایان و ولایت الهی که در درون آن امام همام موج می زد، سبب نفوذ پایدار امام بر باطن جامعه بود. خلفای عباسی که این حکومت باطنی امام را تاب نمی آوردند، مدّت بسیاری آن عزیز را در زندان های مخوف و آزاردهنده خود در بند داشته، راه ارتباط امام با امت اسلامی را بستند. به این دلیل بود که امام مدّت بسیاری از عمر بابرکت خود را در زندان خلفای عباسی گذراند.
آیت پیشوایان
«صفوان جمّال» از جمله اصحاب و یاران امام کاظم (علیه السلام) که به شغل شتربانی مشغول بود، گاهی، برای کسب فیض و بهره مندی از دانش بیکران ائمه (علیه السلام) نزد ایشان شرفیاب می شد. خود می گوید: روزی نزد امام صادق (علیه السلام) رفتم و پرسیدم: «[پس از شما] عهده دار امر امامت چه کسی خواهد بود؟» امام فرمود: «از جمله نشانه های فردی که پیشوا و امام مسلمانان می شود، این است که به سرگرمی نمی پردازد و دل مشغول بازیچه نمی شود و از کارهای بیهوده پرهیز می کند».در همین هنگام فرزند او، موسی بن جعفر (علیه السلام) وارد خانه شد، درحالی که همراه خود بزغاله ای داشت. به او نگریستم و تعجب کردم که چگونه این رفتارش با سخن امام صادق (علیه السلام) سازگاری می یابد. کمی دقت کردم. دیدم او به بزغاله چنین می گوید: «در برابر پروردگار خود فروتن باش!» از دانایی و بینش او شگفت زده شدم. امام صادق (علیه السلام) او را در آغوش کشید و فرمود: «پدر و مادرم به فدایت که به سرگرمی و بیهودگی نمی پردازی».48
نوح آل محمد
یکی از نزدیکان امام صادق (علیه السلام) به نام «فیض بن مختار» می گوید: به منزل امام رفتم. پس از اندکی موسی بن جعفر (علیه السلام) که نوجوانی بود، وارد شد و سلام کرد. به احترامش برخاستم و پیشواز او رفتم. امام صادق (علیه السلام) با دیدن ابراز محبت و احترام من به فرزندش خرسند شد و فرمود:«شما شیعیان ما به سان کشتی ای هستید و این نوجوان که تو به او محبت نشان دادی، کشتیبان شما است».
در این تشبیه زیبا، پیامی ژرف نهفته است؛ یعنی همان گونه که ناخدای کشتی، کشتی را از بی راهه ها و امواج سهمگین دریا، به راه راست و ساحل نجات هدایت می کند، امام معصوم نیز در میان امت چنین نقشی بر عهده دارد. امام موسی کاظم (علیه السلام) در طول سال های امامت خود، این مسئولیت مهم الهی را به خوبی انجام داد و پیروانش را به ساحل امن و امان الهی هدایت کرد. مدتی از دیدار من با امام گذشت و سال بعد برای انجام مناسک حج به مکه مشرف شدم.
پس از انجام اعمال حج، دو هزار سکه ای را که همراه داشتم، توسط شخصی برای امام فرستادم و به او گفتم که هزار سکه آن را از سوی من به امام صادق (علیه السلام) و هزار درهم دیگر را به فرزندش امام کاظم (علیه السلام) بدهد. پس از مدتی، امام را زیارت کردم.
امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: «آیا مرا با فرزندم موسی برابر می دانی؟ [که در هدیه دادن تساوی برقرار کردی]» عرض کردم: «مولای من! من این کار را به دلیل فرمایش خودتان انجام دادم [که فرمودید: شما کشتی نشین و او کشتیبان شیعیان است]». امام به نشانه تأیید سری تکان داد و فرمود: «آری، اما به خدا سوگند من این کار را نکردم، بلکه این پروردگار بزرگ است که چنین مقام شامخی به او داده است.»49
منصب الهی
امامت و پیشوایی امت، منصبی الهی است که دارنده آن، سرپرستی امور دینی و دنیوی مردم را بر عهده دارد. این مقام، به دستور خداوند با تعیین و تصریح هر کدام از پیشوایان معصوم به فرد بعدی انتقال می یابد.مُفَضَّل بن عُمَر جُعفی، از بزرگان و دانشمندان شیعه در زمان امام صادق (علیه السلام) می گوید: از پیشگاه حضرت درخواست کردم که امام و حجت الهی پس از خود را به من معرفی کند. فرمود: «امام و حجت خدا پس از من، فرزندم موسی است که وارث من و آقای شیعیان است. من، تو و یارانت را به او توصیه می کنم».50
حکومت بر دل ها
هارون الرشید، خلیفه عباسی که همچون پدران خود، دوران خلافت را به خوشگذرانی و ستم کاری و دشمنی با علویان و هدردادن بیت المال می گذراند، همواره در ثابت کردن پایه های حکومت خود تلاش می کرد؛ چرا که به خوبی دریافته بود که دل های مردم در گرو محبّت امام موسی بن جعفر (علیه السلام) است.او نه با فریب دادن مردم، و نه با زندانی کردن امام، هرگز نتوانست راه بر نفوذ معنوی امام ببندد؛ تا آن حد که روزی از امام چنین پرسید: «آیا این تو هستی که مردم، پنهانی با تو بیعت کرده و تو را به پیشوایی برگزیده اند؟» و امام فرمود: «آری من بر دل های مردم حکومت می کنم و تو بر تن ها».51
فرزندان حضرت امام کاظم (علیه السلام)
مورخان در مورد تعداد فرزندان امام کاظم (علیه السلام) نظر واحدی ندارند؛ اما از میان فرزندان امام کاظم (علیه السلام)، امام رضا (علیه السلام) و حضرت معصومه (علیها السلام)، برجستگی خاصی دارند.در ایران، علاوه بر بارگاه ملکوتی امام رضا (علیه السلام) در مشهد مقدس و حضرت معصومه (علیها السلام) در قم، امامزاده های زیادی وجود دارند که به فرزندی این حضرت شهرت دارند.
گفته شده امام موسی بن جعفر (علیه السلام)، فرزندان بسیاری داشت. برخی تاریخ نگاران، تعداد فرزندان ایشان را سی و هفت فرزند ذکر کرده اند.52
امّا برخی دیگر، انتساب این شماراز اولاد را به آن حضرت، افراطی و چه بسا خلاف واقع می دانند. درباره فرزندان امام کاظم (علیه السلام)، از دو جهت میان تاریخ نگاران اختلاف نظر وجود دارد؛ یکی از نظر تعداد فرزندان و دیگری از نظر نام و ترتیب آنان. با وجود این اگر بپذیریم که در تعداد فرزندان آن حضرت افراط شده است، دیگر اختلاف نظر در اسامی آنها معنا ندارد. از این رو، برخی نویسندگان به بیان اسامی فرزندان مشهور صاحب نسل و سلاله آن حضرت بسنده کرده اند.53
علی بن موسی الرضا (علیه السلام) از برترین و والاترین فرزندان پسر و از بین دختران آن حضرت، فاطمه معصومه (علیها السلام) گرامی ترین فرزندان ایشان هستند.
مزار این دو گوهر تابناک که در ایران مدفون هستند. زیارت گاه مؤمنان مشتاق و دوستداران خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) است. در بین امام زادگان مدفون در ایران، حضرت معصومه (علیها السلام) جایگاه والایی دارد و به حرم مطهر آن حضرت، خاص و عام توجه ویژه ای دارند.
درباره ارزش و اهمیت زیارت کریمه اهل بیت (علیها السلام)، امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «ان للّه حرما و هو مکة و لرسوله حرما و هو المدینة و لامیرالمؤمنین حرما و هو الکوفة و لنا حرما و هو قم و ستدفن فیه امراة من ولدی سمی فاطمه، من زارها وجبت له الجنة؛ خدا را حرمی است و آن مکه است. پیامبر را حرمی است و آن مدینه است.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را حرمی است و آن کوفه است. برای ما نیز حرمی است و آن قم است. به زودی زنی از فرزندانم که فاطمه نامیده می شود، در قم دفن خواهد شد. هرکس او را زیارت کند، بهشت برای او واجب می شود».54
امام موسی بن جعفر (علیه السلام) و ایران اسلامی
اگرچه مسلمانان ایران اسلامی، زیر پرچم ولایت همه امامان معصوم (علیهم السلام) مسیر سعادت و هدایت را می پیمایند، وجود مقدس امام کاظم (علیه السلام) در زنده نگه داشتن معنویت در کشور ما تأثیر ویژه ای دارد. به هر طرف که می نگری، دل شکسته ای را می بینی که مشغول درد دل با امامزاده ای است که به موسی بن جعفر (علیه السلام) منسوب است.آری، فرزندان امام موسی بن جعفر (علیه السلام) در بسیاری از مناطق کشور همانند نگینی می درخشند. سرآمد همه آنها امام رضا (علیه السلام) وحضرت معصومه (علیها السلام) در قم و امامزاده شاهچراغ (علیه السلام) در شهر شیراز هستند که سالانه، میلیون ها عاشق اهل بیت (علیه السلام)، به زیارت بارگاه نورانی آن بزرگواران می شتابند و از خرمن نور ایشان، بهره می برند.
آراستگی امام کاظم (علیه السلام) برای همسر
حسن بن جهم می گوید: امام کاظم (علیه السلام) را دیدم که محاسنش را رنگ کرده بود و بسیار آراسته به نظر می رسید. پرسیدم: «فدایت شوم چرا محاسنت را رنگ کرده ای؟» در پاسخ فرمود: «آری، آراستگی و آمادگی، سبب تأکید بر حفظ عفّت زن می شود. همانا برخی زنان به دلیل آن که شوهرانشان به مسئله نظافت و آرایش بی اعتنا هستند، از مرز عفّت خارج می شوند».سپس فرمود: «آیا دوست داری همسرت را آن گونه بنگری، که او تو را آن گونه (ژولیده و نامنظم) بنگرد؟» عرض کردم: نه. فرمود: «زن نیز دوست ندارد تو را ژولیده بنگرد» سپس افزود: «مِن اخلاقِ الانبیاء التّنَظُّفُ وَالتَّطَیبُ و حَلقُ الشَّعر؛ از اخلاق پیامبران، پاکیزگی، خوش بویی و زدودن موهای زاید بدن است».55

شهادت حضرت امام کاظم (علیه السلام)
زمان شهادت امام کاظم علیه السلام
در 25 رجب سال 183ق عالم خاکی در سوگ اختری تابناک و ستاره ای فروزان نشست. امام موسی کاظم (علیه السلام)، هفتمین چراغ روشن هدایت و پرچم سرافراز رستگاری، پس از 55 سال نورفشانی، به عرش عروج کرد و دیدگان حسرت بار یاران خود را در سوگی عظیم فرو نشاند. امّا پرتوهای هدایت و رهنمایی او همچنان تا پایان جهان، خواهد درخشید و راهنمای ره جویان راه رستگاری خواهد بود.مدتی مدید از عمر بابرکت و دوران پرنور امامت امام موسی کاظم (علیه السلام) در زندان خلفای عباسی گذشت. در تمام این مدّت، شب پرستی خلفا باعث می شد تا خورشید امامت را در چاه زندان های خود در بند کشند و راه بر پرتوافشانی آن ببندند، امّا دیوار زندان هرگز راه را بر پرتوهای الهی و آسمانی حضور آن امام همام نمی بست؛ تا آنجا که هارون به خیال خام خود برای محکم کردن پایه های حکومت به دست یکی از شقی ترین عمّال خود، امام را به شهادت رساند. براساس روایات بسیار، امام (علیه السلام) را با خرمایی که به زهر آلوده بود مسموم کردند و بدین گونه دست عالم را از دامن حضور مبارک و حیات بخش او بریدند.
زمانی که حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) را مسموم کردند، وجود مبارکش سه روز در آتش تب می سوخت. بعد از سه روز، زهر، کار خود را کرد و هارون را به خواست پلید خود رساند.56 آن حضرت مدت ها تنها و غریب، با غل و زنجیر و زهر جفا هم نشین بود تا سرانجام به اجداد پاکش پیوست.
مقدمات شهادت حضرت امام کاظم (علیه السلام)
هارون برای استمرار خلافت در خانواده اش تصمیم گرفت از میان چهار فرزندش، سه فرزند خود یعنی محمّد امین، عبداللّه مأمون، قاسم مؤتمن را یکی پس از دیگری به امر خلافت برساند.در این میان، یحیی برمکی، وزیر هارون، با خویش اندیشید که اگر خلافت پس از هارون به محمّدامین منتقل شود، دولت از سلسله یحیی بیرون خواهد رفت؛ زیرا محمد بن اشعث، زمامدار امین خواهد شد. از این رو، یحیی در صدد برآمد تا محمّدبن اشعث را از بین ببرد. بدین سبب همواره از او بدگویی می کرد و ابن اشعث را شیعه و از معتقدان و دوستداران امام کاظم (علیه السلام) جلوه می داد.
با توجّه به سخنان یحیی برمکی، هارون برآشفته شد و به این اندیشه افتاد که چگونه از اوضاع آن امام باخبر گردد. در این میان، یحیی برمکی و دیگران علی بن اسماعیل بن جعفر را که برادرزاده موسی بن جعفر (علیه السلام) است، به هارون معرّفی کردند. خلیفه، نامه ای برای علی بن اسماعیل نوشت و او را احضار کرد.
در این هنگام، پس از آگاه شدن حضرت از ماجرا، علی بن اسماعیل را به حضور طلبید و پس از گفت و گوی فراوانی، آن بزرگوار مبلغ سیصد دینار طلا و چهارهزار درهم به او داد و علی بن اسماعیل از حضور امام مرخص شد. امام، او را از شرکت در کشتن خود بر حذر داشته بود، ولی به حاضران فرمود: «به خدا سوگند! این علی بن اسماعیل در خون من شریک است و فرزندانم را یتیم می کند.»
هنگامی که علی بن اسماعیل وارد بغداد شد، یحیی بن خالد برمکی او را به خانه خود بُرد و توطئه و تبانی کرد که هنگام حضور نزد هارون، اموری را به آن حضرت نسبت دهد تا هارون را خشمگین کند. پس از ورود علی بن اسماعیل بر هارون، سلام کرد و گفت: «ای هارون! هرگز ندیده بودیم که در یک زمان، دو خلیفه وجود داشته باشد؛ تو در بغداد و موسی بن جعفر (علیه السلام) در مدینه؛ زیرا مردم برای آن حضرت مالیات می آورند و ملکی را به مبلغ سی هزار درهم خریده و نام او را یسیره نهاده است.»
هارون برای این خوش خدمتی، دستور داد مبلغ دویست هزار درهم به او عطا کنند، امّا علی بن اسماعیل خیری از آن پول ندید تا بدرود حیات را بدرود گفت، و پول ها را دوباره به منزل خلیفه برگرداندند.
هارون در سال 179ق، برای دستگیری حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) و تحکیم پایه های خلافت فرزندان خود، عازم مکه شد. وی به فرمانداران خود نامه نوشت تا علما و سادات و اعیان و اشراف برای بیعت با ولی عهد او در مکه حاضر شوند.
هنگامی که هارون وارد مدینه شد، به خانه یحیی برمکی رفت. داود بن یعقوب از قول یحیی می گوید:: امروز هارون به نزد قبر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رفت و خطاب به او گفت: «یا رسول اللّه! پدر و مادرم به فدای تو باد، من از آن تصمیمی که درباره موسی بن جعفر (علیه السلام) گرفتم، از تو پوزش می طلبم؛ زیرا می خواهم وی را زندانی کنم تا فتنه ای از سوی او در بین مردم ایجاد نشود و سرانجام خون های امّت تو ریخته نشود».
هارون صبح هنگام، فضل بن ربیع را برای دستگیری آن حضرت فرستاد. در حالی که حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) کنار قبر پیامبر بزرگ اسلام مشغول خواندن نماز بود، او را دستگیر کردند و نزد هارون بردند.
هارون، به آن حضرت بسیار ناسزا گفت و دستور داد آن امام را با غلّ و زنجیرببندند. هارون فرمان داد دو محمل برای انتقال حضرت آماده کنند تا مردم ندانند که موسی بن جعفر (علیه السلام) را به کدام سو می برند. یکی از آن محمل ها را به سوی بَصره و دیگری را به سوی بغداد حرکت دادند، درحالی که موسی بن جعفر (علیه السلام) در محملی قرار داشت که به سوی بصره می رفت.57
.jpg)
امام کاظم علیه السلام در زندانهای گوناگون
امام کاظم (علیه السلام) را همواره از زندانی به زندان دیگر منتقل می کردند. آن بزرگوار مدّتی طولانی بین 7 تا 10 سال در زندان های مختلف هارون بود.58 کمترین مدّتی که گفته شده این است که آن حضرت چهار سال در زندان بود.59 در اینجا به دوران حضور ایشان در چهار زندان، به طور کوتاه اشاره می شود:الف) امام کاظم (علیه السلام) در زندان عیسی بن جعفر
امام کاظم (علیه السلام) یک سال در بصره، در زندان عیسی بن جعفر (نوه منصور دوانیقی) به سر برد. پس از یک سال، عیسی برای هارون چنین نوشت: «موسی بن جعفر (علیه السلام) را از من تحویل بگیر و به دست هرکس می خواهی بسپار وگرنه او را آزاد می کنم. بسیار کوشیدم تا حجّتی بر علیه او بیابم، ولی چیزی به دستم نیامد. تا آنجا که هنگام دعاکردن او، مخفیانه گوش فرا دادم تا ببینم آیا به تو یا من نفرین می کند، چیزی نشنیدم، جز این که برای خود دعا می کرد و از درگاه خدا رحمت و مغفرت می طلبید».نیز روایت شده است که عیسی این دعا را از آن حضرت بسیار می شنید:
اَللّهُمَّ اِنَّک تَعْلَمُ اَنِّی کنْتُ اَسْئَلُک اَنْ تُفَرِّغَنِی لِعِبادَتِک، اَللّهُمَّ وَ قَدْ فَعَلْتَ وَ لَک الْحَمْدُ؛ خدایا! تو می دانی که من جای خلوتی برای عبادت، از تو می خواستم، اینک تو چنین جای خلوتی را برایم آماده ساخته ای، شکر و سپاس می گویم تو را.60 (که دعایم را به استجابت رسانده ای.)
ب) امام کاظم (علیه السلام) در زندان فضل بن ربیع
هارون پس از دریافت نامه عیسی، مأموری به بصره فرستاد و امام کاظم (علیه السلام) را از عیسی تحویل گرفت و به بغداد آورد. وی امام را به فضل بن ربیع (یکی از کارگزاران سطح بالای رژیم) تحویل داد و ایشان، مدّتی طولانی را در زندان او به سر برد.61ج) امام کاظم (علیه السلام) در زندان فضل بن یحیی برمکی
هنگامی که امام کاظم (علیه السلام) در زندان فضل بن ربیع بود، هارون در نامه ای از فضل خواست تا آن حضرت را بکشد. او از اقدام به چنین جنایتی خودداری کرد. هارون در نامه ای به او نوشت که امام (علیه السلام) را به فضل بن یحیی برمکی تحویل دهد.با این فرمان، فضل بن یحیی، امام کاظم (علیه السلام) را از فضل بن ربیع تحویل گرفت و به خانه اش برد و در اطاقی او را تحت نظر نگاه داشت. آن حضرت روزها روزه می گرفت و همواره به عبادت و مناجات با خدا می پرداخت. فضل بن یحیی تحت تأثیر عظمت معنوی امام کاظم (علیه السلام) قرار گرفت و به آن حضرت احترام می کرد.
این خبر به هارون رسید و او را خشمگین ساخت. هارون در نامه ای به فضل بن یحیی، او را از احترام به امام کاظم (علیه السلام) نهی کرد و از او خواست که امام را به قتل رساند. او نیز مرتکب چنین جنایتی نشد.
از سوی دیگر هارون، خادم مخصوص خود به نام «مسرور» را طلبید و به او نامه ای داد و گفت: «این نامه را به «عباس بن محمّد» (رییس دژخیمان سپاه) برسان و به او دستور بده تا آنچه در نامه نوشته شده است، اجرا کند». نامه دیگری نیز به مسرور داد و گفت: «این نامه را نیز به دست «سندی بن شاهک» (یکی از دژخیمان بی رحم) برسان و به او دستور بده تا از «عبّاس بن محمّد» اطاعت کند.»
مسرور خادم، به بغداد آمد و به خانه فضل بن یحیی رفت و امام کاظم (علیه السلام) را در آنجا در آسایش دید. همان لحظه نزد عبّاس بن محمّد و سندی بن شاهک رفت و نامه های هارون را به آنان داد. عباس پس از خواندن نامه، فضل بن یحیی را احضار کرد و به سندی بن شاهک دستور داد تا بدن فضل را برهنه کند و صد تازیانه به او بزند. سندی این دستور را اجرا کرد. از آن پس، امام کاظم (علیه السلام) را به زندان سندی بن شاهک منتقل کردند.62
د) امام کاظم (علیه السلام) در زندان سندی بن شاهک
سندی بن شاهک، از عناصر پلید و خشن مهره های دستگاه طاغوتی هارون بود، که بی رحمی و خونخواری خود را نزد هارون به اثبات رسانده بود. از این رو، هارون او را به عنوان زندان بان امام کاظم (علیه السلام) برگزید. زندان امام بسیار هولناک، تاریک و وحشتناک بود و برخوردهای خشن سندی بن شاهِک با امام کاظم (علیه السلام) فراوان.در فرازی از زیارت نامه ای که عالم بزرگ سید بن طاووس، آن را در کتاب مصباح الزّائر نقل کرده است، در وصف زندان امام کاظم (علیه السلام) چنین آمده است: «... وَ صَلِّ عَلی موسی بن جعفر... اَلْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَم الْمَطامِیرِ، ذِی السّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحِلَقِ الْقُیودِ؛ سلام و درود بر آن شکنجه دیده در قعر زندان ها، و تاریکی های گودال ها، صاحب ساق پای کوفته شده به وسیله حلقه های زنجیرها».63
سلام بر آن شکنجه دیده
حضرت امام کاظم (علیه السلام) مدتی طولانی بین هفت تا ده سال در زندان های مختلف هارون زندانی بود.64 آخرین بار که حضرت زندانی شد و در آن دوره آزار فراوانی دید، سِندی بن شاهَک، زندان بان بود. زندان سندی، سیاه چال هایی بسیار هولناک، تاریک و وحشتناکی داشت و او در آنجا با پیشوای هفتم شیعیان، عبد صالح زمان، حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) بسیار بدرفتاری می کرد.امام کاظم (علیه السلام) در زندان در سخت ترین شرایط به سر می برد، با وجود این هارون الرشید نتوانست وجود حضرت را تحمل کند. از این رو، تعدادی خرما را با سوزن و نخ، زهرآگین ساخت. سپس آنها را به خادم خود داد و به او گفت: این خرماها را به زندان برای موسی بن جعفر ببر و بگو: امیرمؤمنان (هارون) از این خرما خورده و مقداری را برای شما فرستاده است شما را به حقّش سوگند می دهد که از این خرما بخورید؛ زیرا دستچین خود من است و آن را برای شما برگزیده ام! خادم به زندان رفت و از آن خرمای مسموم به امام خوراند. امام کاظم (علیه السلام) بر اثر این توطئه مسموم به شهادت رسید.65

چگونگی شهادت حضرت امام کاظم (علیه السلام)
شرح حال نویسان شهادت امام کاظم (علیه السلام) دو گروه اند. گروهی به شهادت یا مسموم شدن امام تصریح نکرده اند، اما اعتراف دارند که مرگ ایشان در زندان هارون رخ داده است. بسیاری نیز معتقدند امام با غذا یا خرمای مسموم شهید شده است.مطلب دیگر درباره شهادت امام، اختلاف تاریخ نگاران درباره انگیزه های هارون از قتل ایشان است. گروهی، خبرچینی و فتنه گری علیه امام و برخی دیگر، جمع شدن خراج و مالیات نزد امام را بهانه اقدام هارون دانسته اند.
شماری نیز برخورد بی پروای امام را با هارون کنار قبر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) زمینه ساز اقدام وی برشمرده اند. بی تردید، قتل امام موسی کاظم (علیه السلام) به دستور هارون الرشید صورت گرفته، ولی تاریخ نگاران درباره قاتل امام اختلاف دارند. بسیاری، سندی بن شاهک را قاتل امام دانسته اند، ولی برخی مانند دیار بکری66 گفته است یحیی بن خالد برمکی، امام را به شهادت رسانده است.
ابن ساعی67 در کتاب اخبار الخلفاء، شهادت با سمّ را صحیح دانسته و می نویسد: «در روز جمعه، 25 رجب سال 183ق، بر اساس اخبار صحیح، با سمّ و مظلومانه از دنیا رفت.»68
علامه شبراوی، زمینه های شهادت امام را چنین بیان می کند: «علت دستگیری و زندانی شدن امام به دست هارون، خبرچینی بود. گروهی گزارش دادند مالیات و وجوه شرعی به سوی امام سرازیر می شود تا جایی که وی مزرعه ای به نام یسیریه به مبلغ سه هزار دینار خرید. همچنین نوشته اند وقتی هارون در راه مکه، وارد مدینه شد، امام با جمعی از بزرگان شهر به استقبال وی رفتند.
سپس هارون وارد مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله شد و گفت: یا رسول اللّه! به خاطر کاری که می خواهم بکنم، از تو عذر می خواهم. قصد دارم موسی بن جعفر را دستگیر کنم؛ چون می خواهد امت تو را پراکنده سازد و به جان هم اندازد، ولی قصد من حفظ جان مردم است. آن گاه از مسجد پیامبر بیرون رفت و دستور داد امام را دستگیر کردند. سپس وی را به بصره فرستاد و به استاندار سپرد تا او را زندانی کند و سرانجام به شهادت برساند، ولی چون او پس از مدتی به بی گناهی امام پی برد، از اجرای دستور قتل امام سر باز زد.69
سپس هارون الرشید، سندی بن شاهک را مأمور کرد تا به بصره رود و امام را از استاندار بصره تحویل بگیرد و دستور قتل امام را اجرا کند. سندی با غذای مسموم، امام را به شهادت رساند. گفته اند او خرمای تازه (رطب) را به سمّ آغشته کرد کرد و امام پس از خوردن آن خرما، تا سه روز تب دار و بیمار بود و آن گاه شهید شد.»70
عبداللّه فکری نیز در این زمینه می نویسد: «گفته اند با غذای مسموم از دنیا رفته است. این جنایت به دست سندی و با دستور هارون انجام شد».71
عبداللّه شبراوی می نویسد: «شخص سندی عهده دار کشتن امام شد. او سمّی داخل غذا کرد یا خرمای تازه را سمّی کرد و به امام خوراند و امام پس از تحمل سه روز تب و بیماری به شهادت رسید. پس از شهادت، سندی بن شاهک، فقیهان و شخصیت های بغداد از جمله ابوالهیثم بن عدی و دیگران را حاضر کرد تا گواهی دهند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است و هیچ نشانه ای از زخم یا غل و زنجیر یا خفگی در بدن امام نیست.»72
خطیب بغدادی نیز در این باره می نویسد: «ابراهیم بن عبدالسلام بن سندی بن شاهک از قول پدرش می گوید: موسی بن جعفر (علیه السلام) زندانی ما بود. وقتی شهید شد، به دنبال گروهی از مردم (عادل) محله کرخ بغداد فرستادیم و آنان را بر مرگ طبیعی موسی بن جعفر (علیه السلام) گواه گرفتیم.»73
علامه دیاربکری درباره قاتل امام نوشته است: «گفته اند یحیی بن خالد برمکی به دستور هارون، خرمای تازه را مسموم کرده و به امام خوراند.»74
بنابراین، امام با مرگ طبیعی از دنیا نرفته است، بلکه با غذا یا خرمای مسموم و به احتمال زیاد به دست سندی بن شاهک و به دستور هارون به شهادت رسیده است.
حضرت امام کاظم (علیه السلام) در بستر شهادت مظلومانه
هارون برای حفظ ظاهر، جمعی از بزرگان طالبیین، عباسیین و قضات و دیگران را که تعدادشان هفتاد نفر بود طلبید و جنازه امام کاظم (علیه السلام) را به آنان نشان داد و گفت: ببینید که او به مرگ طبیعی از دنیا رفته است...75روایت شده است که امام کاظم (علیه السلام) پس از مسموم شدن، سه روز در بستر شهادت بود. پس از آن دنیا را بدرود گفت. سندی بن شاهک برای ظاهرسازی، چند قاضی و افراد عادل نما را کنار بستر امام حاضر کرد و به آنان گفت: «ببینید که موسی بن جعفر (علیه السلام) هیچ گونه آسیب و ناراحتی بدنی ندارد.» ولی آن حضرت به آنان فرمود: «گواهی دهید که مدّت سه روز است، مسموم شده ام و به زودی بر اثر آن از دنیا می روم» و در پایان روز سوم به شهادت رسید.76
ایشان در مورد دیگر فرمود: «من با نُه عدد خرما مسموم شده ام، فردا چهره ام سبز می گردد و پس فردا از دنیا می روم.»77

سرپوش گذاشتن بر قتل حضرت امام کاظم (علیه السلام)
در روزهای شهادت امام کاظم (علیه السلام) هارون به شام رفت تا نشان دهد در شهادت آن حضرت نقشی نداشته است. یکی از بزرگان بغداد نیز خبر داد که روزی سندی بن شاهک مرا با جماعتی از بزرگان که هشتاد نفر بودیم جمع کرد و به خانه ای برد که موسی بن جعفر (علیه السلام) درآن خانه بود.وقتی نشستیم، سندی بن شاهک گفت: به این مرد بنگرید، آیا آسیبی جسمانی به او رسیده است یا نه؟ مردم گمان می کنند که ما آزار و اذیت بسیاری به او رسانده ایم.
وقتی سخن سندی به اتمام رسید، حضرت چنین فرمودند: «ای گروه بزرگان! آنچه درباره مکان و منزل و رعایت جسم من دیدید و شنیدید، ظاهری است و بدانید و گواه باشید که او مرا مسموم کرده است و فردا رنگ من زرد خواهد شد و پس فردا از خانه رنج و سختی رحلت کرده، به دار بقا و رفیق اعلی ملحق خواهم شد.» از کلام امام لرزه بر اندام سندی افتاد و مانند شاخه های درخت می لرزید.78
رسوایی دشمن در به شهادت رساندن حضرت امام کاظم (علیه السلام)
پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) سندی بن شاهک، بی شرمی را به نهایت رساند و دستور داد چهار غلام سیاه، بدن شریف آن حضرت را بر تخته ای به دوش کشیدند و روی پل بغداد گذاشتند.راوی می گوید: جنازه امام کاظم (علیه السلام) را میان تابوت نهاده و (از میان زندان) بیرون آوردند. شخصی در کنار جنازه، فریاد می زد: «هذا اِمامُ الرّافِضَةِ فَاعْرِفُوهُ؛ این امام رافضیان (شیعیان) است، او را بشناسید».
جنازه را به بازار آوردند و در آنجا بر زمین نهادند. سپس در آنجا اعلام کردند: «این جنازه موسی بن جعفر (علیه السلام) است که به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. بیایید و جنازه او را بنگرید».
مردم از هر سو می آمدند و به جنازه نگاه می کردند. اثر زخم و خفگی در بدن او ندیدند بلکه در پای او اثر حَنا می دیدند. سپس دست اندرکاران حکومت، به علما و فقها دستور دادند گواهی خود را در مورد این که موسی بن جعفر (علیه السلام) به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، بنویسند و امضا کنند... .79
غسل و کفن حضرت امام کاظم (علیه السلام)
در روز تشییع جنازه امام هفتم، سیلمان بن ابی جعفر، عموی هارون که یکی از بزرگان دولت عباسی بود، از غلامانش پرسید چه خبر است؟ گفتند: سندی بن شاهک مردم را به دیدن جنازه موسی بن جعفر (علیه السلام) دعوت می کند. او دستور داد که هر طور شده جنازه را از سندی بن شاهک بگیرند.سپس آن را در چهار راهی گذاشته و ندا کردند: هر کس می خواهد پاکیزه ترین انسان ها را ببیند بیاید. پس از آن وسایل بساط غسل و کفن برپا ساختند.80
حاضران گمان می کردند که آنها امام را غسل می دهند و کفن می کنند؛ حال آنکه امام رضا (علیه السلام) آن کارها را انجام می داد و آنها او را نمی شناختند؛81 یعنی حضرت با قدرت امامت، از مدینه برای غسل و کفن پدر بزرگوارش به بغداد رفته بود.
ماجرا را به هارون گزارش دادند، هارون برای سلیمان نوشت: «ای عمو! صله رحم کردی، خداوند بهترین پاداش را به تو بدهد. سوگند به خدا! سندی بن شاهک ملعون، این کارها را به فرمان ما انجام نداده است.»82
از مدینه تا بغداد
از خادم امام کاظم (علیه السلام) نقل است که: وقتی آن حضرت را از مدینه می بردند، به فرزندش امام رضا (علیه السلام) چنین فرمود: «تا زمانی که من زنده ام، هر شب در دهلیز خانه بخواب.»ما هر شب رختخواب حضرت رضا (علیه السلام) را در دهلیز خانه می انداختیم و آن حضرت بعد از نماز عشا می آمد و می خوابید و صبح به منزل خود برمی گشت. چهار سال این کار ادامه داشت.
یک شب آن حضرت نیامد و اهل خانه از نیامدن ایشان به وحشت افتادند. فردای آن روز علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نزد ام احمد، بانوی خانه آمد و فرمود: «امانت پدرم را به من تحویل بده.»
آن بانو با شنیدن این سخن فریاد کشید و با گریه گفت: واللّه مولای من وفات کرده است. امام رضا (علیه السلام) او را اکرام کرد و فرمود: «آرام باش تا خبر رحلت پدرم به والی مدینه برسد.»
چند روز بعد، خبر شهادت آن حضرت به مدینه رسید و معلوم شد که شهادت امام کاظم (علیه السلام) در همان شبی روی داده بود که امام رضا (علیه السلام) به خانه نیامد.83
مرقد مطهر حضرت امام کاظم (علیه السلام)
پیکر پاک امام کاظم (علیه السلام) را در محلی به نام مقابر قریش یا شونیزیه در غرب بغداد به خاک سپردند، ولی دیری نپایید که بارگاه او پناهگاه مردمان و زیارت گاه سالکان راه حق شد.شیخ یاسین سنهوتی شافعی می نویسد: «در گورستان شونیزیه به خاک سپرده شد و قبرش زبانزد است و بارگاهی بس عظیم دارد. چلچراغ هایی از زر و سیم، انواع زیورآلات و فرش های بسیار در آنجا نهاده شده است.»84
ابن عماد حنبلی درباره مقام والای امام هفتم و امام نهم (در کاظمین) نزد عامه مردم و توجه و توسل آنان به آن دو بزرگوار چنین می نویسد: «بارگاه آن دو بزرگوار، زیارت گاه عامه مردم است.»85
مددجویی بزرگان از قبر حضرت امام کاظم (علیه السلام)
ابوعلی خلال، بزرگ حنبلی های عصر خویش، در گرفتاری ها به بارگاه امام هفتم پناه می برد و به مدد امام، گرفتاری هایش را حل می کرد. خود او در این باره مینویسد: «هر گاه مهمی برایم رخ می داد، به بارگاه موسی بن جعفر (علیه السلام) می رفتم و به او توسل می جستم و آنچه م یخواستم، خدای تعالی برآورده می کرد.»87
فضیلت زیارت حضرت امام کاظم (علیه السلام)
شخصی از محضر مبارک امام رضا (علیه السلام) پرسید: ثواب کسی که قبر پدر بزرگوارتان را زیارت کند چیست؟حضرت در جواب فرمود: «ثواب و فضیلت کسی که او را زیارت کند، مانند ثواب کسی است که قبر امام حسین (علیه السلام) را زیارت کند».88
در روایات دیگری نیز زیارت آن حضرت را مانند زیارت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امیرمؤمنان علی (علیه السلام) بیان فرمودهاند.89
.jpg)
سلام به محضر باب الحوائج
سلام بر تو ای مولای من، ای موسی بن جعفر و رحمت و برکات خدا بر تو باد. شهادت می دهم که تو امام و پیشوای هدایت کننده امتی و ولی بر حق و رهبر خلق تویی. تو منبع فروفرستادن وحی الهی و صاحب مقام علم تأویل کتب آسمانی هستی.مقام کامل علم و عدالت و صدق و حقیقت و عمل خالص از آن توست. مولای من! از دشمنانت سخت بیزارم و دوستی تو را وسیله نزدیکی به خدا قرار داده ام. رحمت و درود و برکات خدا بر تو و پدران و اجداد و فرزندان و شیعیان و دوستان تو باد.90
جمعبندی و نتیجهگیری
زندگی حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) نه تنها به دلیل مقام والای ایشان به عنوان یک پیشوای دینی، بلکه به خاطر درس های انسانی و اجتماعی که از آن حاصل می شود، اهمیت دارد. ایشان با محوریت صبر، شجاعت و هدایتگری، شخصیتی برجسته در تاریخ اسلام و جامعه انسانی شکل دهد.مشکلاتی که امام کاظم (علیه السلام) در طول زندگی خود با آنها مواجه شد، حکمتی عمیق از دغدغه های انسانی و دینی را نمایان می سازد.
تجارب و رفتارهای آن بزرگوار در مواجهه با ظلم، جلوگیری از بیعدالتی ها و حمایت از مردم، درس های بسیاری برای انسان امروز دارد. در دنیایی که با چالش های اجتماعی و فرهنگی متعددی مواجه است، تحلیل زندگی و آموزه های امام کاظم (علیه السلام) به ما یادآوری می کند که همواره باید بر اصول اخلاقی، انسانی و دینی پایبند باشیم و برای احقاق حقوق خود و دیگران کوشش کنیم.
با توجه به دعای حضرت امام کاظم (علیه السلام) برای انسانها و پیروانش، می توان گفت ایشان به تمام مومنان آموخت که در پی تحقق اهداف بلند انسانی، از چیزی نهراسند و به خدا توکل کنند.
بنابراین، یادگیری از زندگی حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) باید به عنوان یک راهنمای معنوی و عملی در زندگی امروز ما تجلی یابد و بتوانیم با الگو قرار دادن ایشان در صحنه های مختلف زندگی، گامی به سوی بهبودی و رشد فردی و اجتماعی برداریم.
پینوشتها:
1. سیره معصومین (علیهم السلام)، ص598 .
2. العبر فی خبر من غبر، ج1، ص221؛ سبائک الذهب وقایع سال 183ق، ص334.
3. سبائک الذهب وقایع سال 183، ص334؛ احسن القصص، ج4، ص285؛ وسیلة النجاة، ص364؛ تاریخ الخمیس فی احوال انفس نفیس، ج2، ص287.
4. تاریخ الخمیس، ص287؛ صفة الصفوة، ج1، ص399؛ جامع کرامات الاولیاء، ج2، ص496.
5. الصواعق المحرقه، ص203؛ منهاج السنّة النبویة، ج2، ص124؛ العبر فی خبر من غبر، ج1، ص221.
6. تذکرة الخواص، ص312.
7. بحارالانوار، ج48، ص3.
8. منتهی الامال، ج2، ص335.
9. زندگانی 14 معصوم (علیهم السلام)، ص305.
10. مطالب السؤول، ص83 ؛ وسیله النجاة، ص364؛ تهذیب التهذیب، ج10، ص302؛ الصواعق المحرقه،ص 203؛ تاریخ بغداد، ج13، ص29؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج29، ص43.
11. معجم الفاظ الفقه الجعفری، ص356.
12. لغتنامه دهخدا، ج38، ص250، واژه «لقب».
13. تاریخ بغداد، ج13، ص29؛ الصواعق المحرقه، ص202؛ سبائک الذهب، ص334؛ مطالب السؤول، ص83 . عبارت متن، از کتاب مطالب السؤول است.
14. مطالب السؤول، ص83 .
15. همان، ص339.
16. سِیرُ اَعْلامِ النّبَلاء، ج6، ص270، ح 118.
17. مِنْهاجُ السّنّةِ النّبَویةِ، ج2، ص124.
18. وَسِیلةُ النَّجاة، ص364.
19. البته کنیه ایشان «ابوالحسن الماضی» و کنیه امام هشتم، «ابوالحسن الثّانی» است تا از همسانی کنیهها پرهیز شود. (حیاة الأمام الرضا، ج1، ص25).
20. برگرفته از: لغتنامه دهخدا، ج36، ص280، واژه «کنیه»؛ ص277، واژه «کنیت».
21. الصواعق المحرقه، ص203.
22. الفصول المهمه، ص213؛ الروضة النَدیة، ص11.
23. مطالب السؤول، ص83.
24. اِسعاف الراغبین، ص247.
25. الأنوارُ القدسیه، ص38.
26. اعلام الوری، ص289؛ اصول کافی، ج2، ص468.
27. انوارالبهیه، صص 278 ـ 279.
28. اصول کافی، ج2، ص467.
29. مقدس اردبیلی، حدیقة الشیعه، ج2، ص832.
30. منتهی الامال، ج2، ص335.
31. مناقب، ج4، ص323.
32. منتهی الامال، ج2، ص335.
33. موسی بن جعفر، ص11.
34. سبائک الذّهب فی معرفة قبائل العرب، ص334؛ احسن القصص، ج4، ص285.
35. بربرها تیره ای بزرگ بودند که در کرانه های جنوبی دریای مدیترانه و شمال غربی آفریقا پراکنده بودند. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج1، ص368. برخی نیز او را اروپایی و اهل اندلس (اسپانیا) دانسته اند. (یوسف بن قزعلی سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص312؛ الفصول المهمه، ص232) به هر حال، زادگاه آن بانوی ارجمند، کرانه شمالی یا جنوبی مدیترانه بوده است.
36. وسیلة النجاه، لکهنو، ص364.
37. سیره چهارده معصوم (علیهم السلام)، ص604.
38. نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، ص149.
39. تاریخ ابن خلدون، ج4، ص115.
40. سبائک الذهب، ص334.
41. فصول المهمه، ص231.
42. همان.
43. بحارالانوار، ج48، ص17.
44. اعلام الوری، ص288.
45. بحارالانوار، ج48، ص18.
46. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
47. مفاتیح الجنان، اعمال مشترکه ماه شعبان، صلوات شعبانیه.
48. بحارالانوار، ج48، ص107؛ مناقب آل ابی طالب، ج3، ص432.
49. مناقب آل ابی طالب، ج1، ص311.
50. دورنمایی از زندگی موسی بن جعفر (علیه السلام)، ص20.
51. سیره پیشوایان، ص431.
52. سیره معصومان (علیهم السلام)، ص279.
53. همان، ج5، ص116.
54. حیاة الامام موسی بن جعفر (علیه السلام)، ص439.
55. سیره چهارده معصوم (علیهم السلام)، ص664.
56. عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج1، ص97؛ بحارالانوار، ج48، ص212.
57. منتهی الآمال، صص 386 ـ 388.
58. الائمة الاثنی عشر، ص338.
59. نظر به این که مطابق تاریخ، امام کاظم (علیه السلام) در سال 179ق دستگیر شده و در سال 183 به شهادت رسیده است، نتیجه می گیریم که آن حضرت، چهار سال در زندان بود.
60. ترجمه ارشاد مفید، ج2، صص 231 ـ 232.
61. همان؛ بحارالانوار، ج48، ص233.
62. اقتباس و تلخیص از ترجمه ارشاد مفید، ج2، صص 231 ـ 234.
63. مصباح الزائر، ص 382.
64. همان، ص647.
65. سیره چهارده معصوم (علیهم السلام)، ص652.
66. تاریخ الخمیس، ج2، ص287.
67. علی بن انجب، ملقب به تاج الدین و معروف به ابن ساعی است. وی در عراق زاده شد و در 674ق در همان جا درگذشت. او تاریخنگاری مشهور بود. (تذکره الحفاظ، ج4، ص1469؛ الأعلام، ج4، ص265).
68. شرح احقاق الحق، ج28، ص541، برگرفته از: تاریخ ابن ساعی؛ نک: معجم المطبوعات العربیه، ج1، ص115.
69. الأتحاف بحب الأشراف، ص300.
70. الصواعق المحرقه، ص203.
71. احسن القصص، ج4، ص285.
72. الأتحاف، ص304.
73. تاریخ بغداد، ج13، ص31.
74. تاریخ الخمیس، ج2، ص287.
75. همان.
76. بحارالانوار، ج48، ص248.
77. همان، ص212.
78. امالی شیخ صدوق، مجلس 29، حدیث 239.
79. انوار البهیه، ص313.
80. کمال الدین، ج1، ص39؛ عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج1، ص99؛ منتهی الآمال، باب نهم، فصل پنجم.
81. عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج1، ص104.
82. همان، ص100.
83. منتهی الآمال، باب نهم، فصل پنجم؛ اصول کافی، ج1، ص381؛ خاندان وحی، ص566.
84. الأنوار القدسیه، ص38.
85. الغدیر، ج5، ص194؛ شذرات الذهب، ج2، ص48.
86. البصائر لمنکر التوسل باهل المقابر، ص42.
87. الغدیر، ج5، ص194.
88. کامل الزیارات، باب 99، ح 3.
89. همان، ح 6.
90. مفاتیح الجنان، زیارت امام موسی (علیه السلام).
منبع: دریای حلم (رهیافتی بر شخصیتشناسی، سیرهشناسی و اندیشهشناسی امام موسی کاظم علیه السلام)، تهیهکننده و ناشر: اداره کل پژوهشهای اسلامی رسانه صدا و سیما، 1398ش.
تهیه و تنظیم: تحریریه راسخون