منزلت هارونی علی (ع): ابعاد جامع ولایت و جانشینی در حیات و ممات پیامبر (ص)

برای بررسی منزلت هارونی علی (ع) و ابعاد جامع ولایت و جانشینی ایشان در حیات و ممات پیامبر (ص)، در ادامه مطلب همراه ما باشید.
چهارشنبه، 21 خرداد 1404
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
منزلت هارونی علی (ع): ابعاد جامع ولایت و جانشینی در حیات و ممات پیامبر (ص)

مقدمه:

ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، از اساسی‌ترین مباحث کلامی و تاریخی در جهان اسلام است که ریشه‌های عمیق در آموزه‌های قرآنی و سنت نبوی دارد.
 
 در این میان، حدیث شریف منزلت جایگاهی محوری ایفا می‌کند و به عنوان سندی متقن، پیوند ناگسستنی جایگاه امام علی (ع) با مقام نبوت را تبیین می‌نماید.
 
این نوشتار، با اتکا به آیات گرامی قرآن کریم و روایات متعددی که از منابع معتبر فریقین نقل شده‌اند، به بررسی ابعاد گوناگون این منزلت می‌پردازد.
 
از جایگاه خاص اهل بیت (ع) در قرآن گرفته تا فداکاری بی‌نظیر علی (ع) در لیلة المبیت و نقش ایشان به عنوان وزیر و جانشین بلافصل پیامبر (ص)، تماماً به اثبات ولایت و امامت آن حضرت اشاره دارد.
 
 هدف این تحلیل، روشن ساختن هرچه بیشتر حقیقت غدیر و بنیان‌های الهی ولایت حضرت علی (ع) است که ایشان را شایسته‌ترین فرد برای هدایت و رهبری امت پس از خاتم‌الانبیاء (ص) قرار می‌دهد.
 

منزلت هارونی: از برادری و نبوت تا وزارت و جانشینی در حیات و ممات پیامبر (ص).

جایگاه قرآنی اهل بیت و علی (ع)

«فَقَالَ النَّبِیُّ ص بِمَا تَعْجَبُونَ إِنَّ الْقُرْآنَ أَرْبَعَةُ أَرْبَاعٍ فَرُبُعٌ فِینَا أَهْلَ الْبَیْتِ خَاصَّةً وَ رُبُعٌ فِی أَعْدَائِنَا وَ رُبُعٌ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْکَامٌ وَ إِنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ فِی عَلِیٍّ کَرَائِمَ الْقُرْآنِ.»

«پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: "از چه تعجب می‌کنید؟ همانا قرآن چهار بخش است: یک چهارم آن، به طور خاص درباره ما اهل بیت است، یک چهارم درباره دشمنان ماست، یک چهارم حلال و حرام است، و یک چهارم فرایض و احکام است. و همانا خداوند کرائم (آیات گرامی و ارزشمند) قرآن را در مورد علی (علیه‌السلام) نازل کرده است."»(1)
 
این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) به چند دلیل مهم، بر جایگاه ولایی و جانشینی اهل بیت و به ویژه امام علی (ع) دلالت دارد:
 
- قرآن، کتاب هدایت و معیار
 قرآن کریم، منبع اصلی هدایت و شریعت اسلامی است. تقسیم‌بندی پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشان می‌دهد که بخش مهمی از آن، یعنی یک چهارم، به طور خاص به اهل بیت (ع) اختصاص دارد.
 
- "فِینَا أَهْلَ الْبَیْتِ خَاصَّةً"
 این عبارت "خاصة" (به طور خاص/انحصاراً) بسیار کلیدی است. یعنی آیاتی از قرآن (مانند آیه تطهیر، آیه مودت، آیه مباهله، و بسیاری از آیات فضائل) وجود دارند که به طور ویژه و منحصر به فرد در شأن اهل بیت (ع) نازل شده‌اند. این انحصار، نشان‌دهنده جایگاه برتر و متمایز اهل بیت (ع) از سایر افراد امت است.
 
- "إِنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ فِی عَلِیٍّ کَرَائِمَ الْقُرْآنِ"
 این بخش، به طور خاص بر امام علی (ع) تأکید می‌کند و می‌فرماید که خداوند آیات گرامی و ارزشمند قرآن را در شأن ایشان نازل فرموده است. این "کرائم القرآن" همان آیاتی هستند که فضائل بی‌نظیر علی (ع) را بیان می‌کنند و او را به عنوان شایسته‌ترین فرد برای امامت و ولایت معرفی می‌نمایند.
 
- دلالت بر ولایت و جانشینی
 وقتی بخش عمده‌ای از قرآن (که خود قانون اساسی دین است) به اهل بیت (ع) و به طور خاص به علی (ع) اختصاص دارد، این بدان معناست که فهم حقیقی قرآن، تفسیر صحیح آن، و تبیین معارف الهی، تنها از طریق آنان میسر است.

این جایگاه مرجعیت علمی و معرفتی، پایه و اساس ولایت تشریعی و عملی آن‌ها را تشکیل می‌دهد. کسی که آیات گرامی قرآن در شأن او نازل شده و محور بخشی از کتاب الهی است، به طور طبیعی، باید رهبر و ولی امت پس از پیامبر (ص) باشد. غدیر خم، اعلام عمومی همین جایگاه قرآنی و الهی بود که از طریق بیان ولایت امیرالمؤمنین (ع) تجلی یافت.
 

اثبات خلافت بلافصل علی (ع) از حدیث منزلت: رفع ابهامات و تبیین دلالات.

تفسیر حدیث منزلت و اثبات خلافت بلافصل

«أَ تَرْوِی قَوْلَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم لِعَلِیٍّ علیه السلام أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی قُلْتُ نَعَمْ قَالَ أَ مَا تَعْلَمُ أَنَّ هَارُونَ أَخُو مُوسَی لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ قُلْتُ بَلَی قَالَ فَعَلِیٌّ علیه السلام کَذَلِکَ قُلْتُ لَا قَالَ وَ هَارُونُ نَبِیٌّ وَ لَیْسَ عَلِیٌّ کَذَلِکَ فَمَا الْمُنْزَلَةُ الثَّالِثَةُ إِلَّا الْخِلَافَةَ وَ هَذَا کَمَا قَالَ الْمُنَافِقُونَ إِنَّهُ اسْتَخْلَفَهُ اسْتِثْقَالًا لَهُ فَأَرَادَ أَنْ یُطَیِّبَ بِنَفْسِهِ وَ هَذَا کَمَا حَکَی اللَّهُ تَعَالَی عَنْ مُوسَی علیه السلام حَیْثُ یَقُولُ لِهَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ فَقُلْتُ إِنَّ مُوسَی خَلَّفَ هَارُونَ فِی قَوْمِهِ وَ هُوَ حَیٌّ ثُمَّ مَضَی إِلَی مِیقَاتِ رَبِّهِ تَعَالَی وَ إِنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم خَلَّفَ عَلِیّاً علیه السلام حِینَ خَرَجَ إِلَی غَزَاتِهِ فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ مُوسَی حِینَ خَلَّفَ هَارُونَ أَ کَانَ مَعَهُ حَیْثُ مَضَی إِلَی مِیقَاتِ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ قَالَ أَ وَ لَیْسَ قَدِ اسْتَخْلَفَهُ عَلَی جَمِیعِهِمْ قُلْتُ بَلَی قَالَ فَکَذَلِکَ عَلِیٌّ علیه السلام خَلَّفَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم حِینَ خَرَجَ إِلَی غَزَاتِهِ فِی الضُّعَفَاءِ وَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْیَانِ إِذَا کَانَ أَکْثَرُ قَوْمِهِ مَعَهُ وَ إِنْ کَانَ قَدْ جَعَلَهُ خَلِیفَةً عَلَی جَمِیعِهِمْ وَ الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّهُ جَعَلَهُ خَلِیفَةً عَلَیْهِمْ فِی حَیَاتِهِ إِذَا غَابَ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله و سلم عَلِیٌّ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی وَ هُوَ وَزِیرُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم أَیْضاً بِهَذَا الْقَوْلِ لِأَنَّ مُوسَی علیه السلام قَدْ دَعَا اللَّهَ تَعَالَی وَ قَالَ فِیمَا دَعَا وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی هارُونَ أَخِی اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی فَإِذَا کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام مِنْهُ صلی الله علیه و آله و سلم بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی فَهُوَ وَزِیرُهُ کَمَا کَانَ هَارُونُ وَزِیرَ مُوسَی وَ هُوَ خَلِیفَتُهُ کَمَا کَانَ هَارُونُ خَلِیفَةَ مُوسَی علیه السلام»(2)
 
«آیا سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه‌السلام) را روایت می‌کنی که فرمود: "تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی"؟ گفتم: بله.
 
(امام/راوی) فرمود: "آیا نمی‌دانی که هارون برادر موسی (ع) از پدر و مادر بود؟" گفتم: بله. فرمود: "آیا علی (ع) نیز چنین است؟" گفتم: خیر.
 
فرمود: "و هارون پیامبر بود، در حالی که علی چنین نیست. پس منزلت سوم (که باقی می‌ماند)، جز خلافت (جانشینی) نیست."
 
منافقان  گفتند: "پیامبر او را بخاطر بی‌رغبتی جانشین قرار داد." ولی (پیامبر) در مقابل برای رد حرف منافقین خواست تا خاطر او را آسوده کند.(لذا حدیث مزلت را بیان کرد)

و این (تفسیر منزلت) همانند چیزی است که خداوند متعال از موسی (علیه‌السلام) حکایت کرده، آنجا که به هارون می‌گوید: «جانشین من در قومم باش و (به اصلاح امور بپرداز) و راه مفسدان را پیروی مکن.» (3)
 
پس گفتم: "موسی، هارون را در میان قومش جانشین قرار داد در حالی که زنده بود، سپس به میعادگاه پروردگارش رفت. و پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز علی (علیه‌السلام) را هنگامی که به غزوه خود (تبوک) خارج شد، جانشین قرار داد."
 
(امام/راوی) فرمود: "مرا خبر ده درباره موسی، هنگامی که هارون را جانشین خود قرار داد، آیا کسی از اصحابش همراه او بود هنگامی که به میعادگاه پروردگار عزوجلّ رفت؟" گفتم: "بله."
 
فرمود: "آیا او (هارون) را بر همه آن‌ها (قوم) جانشین قرار نداد؟" گفتم: "بله."
 
فرمود: "پس همین‌گونه علی (علیه‌السلام) را پیامبر (صلی الله علیه و آله) هنگامی که به غزوه خود خارج شد، در میان ضعیفان و زنان و کودکان جانشین قرار داد، با اینکه بیشتر قومش همراه او بودند. و هرچند او را خلیفه بر همه آن‌ها قرار داد."
 
و دلیل بر اینکه او را در زندگی خود، هنگامی که غایب بود، و پس از مرگش، جانشین بر آن‌ها قرار داد، سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که فرمود: «علی نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی است، جز اینکه پس از من پیامبری نیست.»
 
و او (علی) وزیر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز هست با این سخن، زیرا موسی (علیه‌السلام) از خداوند متعال دعا کرد و در دعایش گفت: «و برای من وزیری از خاندانم قرار ده، هارون برادرم را، که پشتم را به او محکم سازی و او را در کارم شریک کنی.» (4)
 
پس اگر علی (علیه‌السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) به منزله هارون از موسی باشد، پس او وزیر اوست همان‌گونه که هارون وزیر موسی بود و او خلیفه اوست همان‌گونه که هارون خلیفه موسی (علیه‌السلام) بود.»
 
این گفت‌وگو، که به احتمال زیاد بین امام رضا (ع) و یکی از راویان یا علمای دیگر (شاید در همان مجلس مأمون) رخ داده است، به طور دقیق و استدلالی، دلالت حدیث منزلت بر خلافت و جانشینی بلافصل امام علی (ع) را روشن می‌سازد:
 

بررسی ابعاد منزلت هارونی

- برادری
 راوی تأیید می‌کند که هارون برادر تنی موسی بوده، اما علی (ع) برادر تنی پیامبر (ص) نبوده است. امام (یا راوی) این تفاوت ظاهری را می‌پذیرد تا به نقاط اصلی‌تر بپردازد. (هرچند از نظر شیعه، برادری خاص پیامبر (ص) با علی (ع) در عقد اخوت نیز برقرار بود.)
 
-نبوت
 راوی تأیید می‌کند که هارون پیامبر بود، اما علی (ع) پیامبر نیست (به دلیل "لا نبی بعدی").
 
- استنتاج "خلافت" به عنوان منزلت باقی‌مانده
پس از کنار گذاشتن "برادری تنی" و "نبوت" از مناصب هارون، امام (ع) به نقطه اصلی می‌رسد: "فَمَا الْمُنْزَلَةُ الثَّالِثَةُ إِلَّا الْخِلَافَةَ" (پس منزلت سوم، جز خلافت (جانشینی) نیست).
 
این جمله، قلب استدلال است. یعنی از میان تمام مناصبی که هارون برای موسی داشت، تنها دو منصب (برادری تنی و نبوت) قابل استثناء هستند؛ مابقی مناصب (وزارت، پشتیبانی، مشارکت در امر و مهمتر از همه، خلافت و جانشینی) برای علی (ع) نیز ثابت می‌شود.
 
این استدلال منطقی و بدیهی است. اگر هارون در غیاب موسی (ع) جانشین او بود، پس علی (ع) نیز در غیاب پیامبر (ص) (چه در زمان حیات و چه پس از وفات) جانشین ایشان خواهد بود.
 

پاسخ به شبهه منافقان (جانشینی از روی بی‌میلی)

امام (ع) به سخن منافقان اشاره می‌کند که می‌گفتند پیامبر (ص) علی (ع) را به دلیل "سنگینی" یا بی‌میلی جانشین خود قرار داد تا خاطر او را (که از جنگ جا مانده) آسوده کند.
 
- امام (ع) این شبهه را با استناد به رفتار موسی (ع) رد می‌کند
 موسی (ع) هارون (ع) را با فرمان الهی «اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ» (جانشین من در قومم باش و اصلاح کن و راه مفسدان را پیروی مکن) جانشین خود قرار داد. این جانشینی، فرمان الهی و از روی حکمت بود، نه بی‌میلی.
 
این پاسخ نشان می‌دهد که جانشینی علی (ع) نیز امری الهی و مبتنی بر حکمت بوده، نه صرفاً یک مصلحت‌اندیشی ظاهری پیامبر (ص).
 
- جانشینی فراگیر و دائمی (در حیات و ممات)
راوی سؤال می‌کند که جانشینی هارون در زمان حیات موسی و برای یک دوره موقت بوده است. امام (ع) با استدلال دقیق، این شبهه را پاسخ می‌دهد.
 
سؤال از اینکه آیا کسی از اصحاب موسی همراهش بود، نشان می‌دهد که هارون (ع) بر تمام قوم جانشین بود، نه فقط بر افراد خاص (مانند ضعیفان یا زنان).
 
سپس امام (ع) آن را به علی (ع) تعمیم می‌دهد و می‌فرماید: "همین‌گونه علی (علیه‌السلام) را پیامبر (صلی الله علیه و آله) هنگامی که به غزوه خود خارج شد، در میان ضعیفان و زنان و کودکان جانشین قرار داد، با اینکه بیشتر قومش همراه او بودند.
 
و هرچند او را خلیفه بر جمیع آن‌ها قرار داد." این جمله نفی نمی‌کند که علی (ع) بر ضعیفان و زنان جانشین بود، بلکه تصریح می‌کند که خلافت او بر "جمیع قوم" بود، حتی اگر در آن لحظه بخش اعظم قوم (نظامیان) همراه پیامبر (ص) بودند. این به معنای خلافت عامه است.
 
- نقطه اوج استدلال
 "وَ الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّهُ جَعَلَهُ خَلِیفَةً عَلَیْهِمْ فِی حَیَاتِهِ إِذَا غَابَ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله و سلم عَلِیٌّ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی." این عبارت به صراحت بیان می‌کند که حدیث منزلت، دلیل بر خلافت علی (ع) هم در زمان حیات پیامبر (ص) (در غیبت‌های ایشان) و هم پس از وفات ایشان است. این مهمترین دلالت حدیث بر خلافت بلافصل و دائمی است.
 
اثبات وزارت و خلافت از طریق آیه طه/۲۹-۳۲
امام (ع) سپس با استناد به آیه «وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی هَارُونَ أَخِی اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی» (5)، نتیجه می‌گیرد که اگر علی (ع) به منزله هارون (ع) است، پس او هم وزیر پیامبر (ص) و هم خلیفه او است، همان‌گونه که هارون وزیر و خلیفه موسی (ع) بود.
 
این استدلال، پیوندی محکم بین حدیث منزلت، آیات قرآن و مفهوم جانشینی الهی برقرار می‌کند.
 
ارتباط با ولایت، جانشینی و غدیر
این بخش از روایت، عمیقاً به موضوعات اصلی ما می‌پردازد و آن‌ها را به طور قوی تثبیت می‌کند:
تصریح بر "خلافت" به عنوان محور منزلت هارونی: این روایت به وضوح بیان می‌کند که از میان تمام وجوه تشابه هارون با موسی (ع)، مهمترین و باقی‌مانده‌ترین وجه، "خلافت" است که برای علی (ع) ثابت می‌شود. این یعنی حدیث منزلت یک نص بر خلافت بلافصل است.
 
- خلافت عامه و دائمی
 استدلال امام (ع) نشان می‌دهد که جانشینی علی (ع) محدود به حضور در مدینه یا صرفاً سرپرستی زنان و کودکان نبود، بلکه شامل تمام امت می‌شد و این جانشینی نه فقط در زمان غیبت موقت پیامبر (ص)، بلکه پس از وفات ایشان نیز اعتبار دارد.
 
- تأیید قرآنی وزارت و خلافت
 با استناد به آیه درخواست موسی از خداوند برای وزارت هارون، امام (ع) نشان می‌دهد که مقام وزارت (که مقدمه خلافت است) و نیز خلافت، هر دو ریشه قرآنی دارند و برای علی (ع) ثابت می‌شوند.
 
- غدیر خم، ابلاغ این خلافت
این روایت به روشنی توضیح می‌دهد که حدیث منزلت چگونه بر خلافت دائم و فراگیر علی (ع) دلالت دارد. واقعه غدیر خم در واقع، ابلاغ عمومی و رسمی همین خلافت و ولایت بود که در این حدیث با استدلال‌های محکم تبیین شده است.
 
این روایت، یکی از محکم‌ترین دلایل بر ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین (ع) است که با استناد به قرآن و سنت، تمام شبهات احتمالی را پاسخ می‌دهد.
 
 فضیلت سکونت علی (ع) در مسجد پیامبر (ص) و تشبیه به هارون در مسجد موسی (ع(
وفی روایة أبی رافع أنّه صلی الله علیه و آله صعد المنبر، وقال: إنّ رجالاً یجدون فی أنفسهم أن سکن علیّ فی المسجد وخرجوا، واللّه ما فعلت إلاّ عن أمر ربّی، إنّ اللّه تعالیأوحی إلی موسی أن یسکن مسجده فلا یدخل جنب غیره وغیر أخیه هارون وذرّیته، واعلموا رحمکم اللّه أنّ علیّاً منّی بمنزلة هارون من موسی، إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی، ولو کان کان علیّاً...
 
در روایتی از ابی رافع آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر منبر رفتند و فرمودند: "مردانی در دل خود ناراحت هستند از اینکه علی در مسجد ساکن شد و دیگران از آنجا خارج شدند.
 
 به خدا سوگند، این کار را جز به فرمان پروردگارم انجام ندادم! همانا خداوند متعال به موسی (علیه السلام) وحی فرمود که در مسجدش ساکن شود و هیچ جنب (جنب‌دار) دیگری جز خودش و برادرش هارون و ذریه‌اش وارد آن نشود.
 
و بدانید – خدا شما را رحمت کند – که جایگاه علی برای من، همانند جایگاه هارون برای موسی است؛ جز آنکه پس از من پیامبری نیست. و اگر قرار بود پیامبری باشد، قطعاً او (علی) می‌بود..."»(6)
 
این روایت از ابی رافع، یک روایت بسیار مهم و کلیدی است که به موضوع بحث ما ارتباط مستقیم دارد. اجازه دهید این روایت را بررسی کنیم:
 
این روایت، حدیث منزلت را در یک بستر بسیار خاص و با توضیحات منحصر به فردی بیان می‌کند که آن را از سایر نقل‌های حدیث منزلت متمایز می‌سازد و اهمیت آن را دوچندان می‌کند:
 
- مناسبت صدور حدیث
روایت به وضوح بیان می‌کند که این حدیث در پاسخ به اعتراض عده‌ای از مردم صادر شده است که از سکونت امام علی (ع) در مسجد و خروج سایر صحابه از آنجا (مبنی بر نهی از ورود افراد جنب به مسجد، به جز کسانی که استثناء شده‌اند) ناراحت بودند. این نشان می‌دهد که پیامبر (ص) برای توضیح یک حکم الهی و رفع ابهام و اعتراض، این حدیث را بیان فرمودند.
 
 - فرمان الهی
پیامبر (ص) تأکید می‌کنند که این کار (سکونت علی (ع) در مسجد در شرایط خاص و نهی از ورود دیگران) "واللّه ما فعلت إلاّ عن أمر ربّی" یعنی به فرمان و وحی الهی انجام شده است. این نکته بسیار مهم است؛ زیرا نشان می‌دهد که جایگاه ویژه علی (ع) در این زمینه، نه یک تصمیم شخصی از سوی پیامبر (ص)، بلکه یک امر الهی است.
 
-  تشبیه به موسی (ع) و هارون (ع)
پیامبر (ص) برای تبیین این حکم الهی و رفع اعتراض، به داستان موسی (ع) و هارون (ع) اشاره می‌کنند: "إنّ اللّه تعالی أوحی إلی موسی أن یسکن مسجده فلا یدخل جنب غیره وغیر أخیه هارون وذرّیته". این تشبیه، دلیل و پایه اصلی برای استثنای علی (ع) است. همان‌طور که هارون (ع) و ذریه‌اش از این حکم الهی مستثنی بودند و می‌توانستند در مسجد موسی (ع) سکونت داشته باشند، علی (ع) نیز به دلیل جایگاه ویژه‌اش در نزد پیامبر (ص) از این قاعده مستثنی شده است.
 
- تکرار حدیث منزلت و استثنای نبوت
 در ادامه، پیامبر (ص) صراحتاً حدیث منزلت را تکرار می‌کنند: "واعملوا رحمکم اللّه أنّ علیّاً منّی بمنزلة هارون من موسی، إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی". این بخش، تأکیدی مجدد بر همان جایگاه رفیع امام علی (ع) است که در آن تمام مناصب و اختیارات هارون (به جز نبوت) برای علی (ع) ثابت می‌شود.
 
تأکید بر قابلیت نبوت علی (ع) در صورت عدم وجود پیامبر (ص): جمله پایانی "ولو کان کان علیّاً..." یک نکته بسیار عمیق و حائز اهمیت است.
 
 این جمله به این معناست که اگر قرار بود پس از من پیامبری باشد، قطعاً علی (ع) بود. این عبارت، نه تنها نهایت نزدیکی و همتایی جایگاه علی (ع) با پیامبر (ص) را می‌رساند، بلکه نشان می‌دهد علی (ع) از نظر کمالات و شایستگی‌ها در حدی است که اگر مانع "خاتمیت" پیامبر (ص) نبود، می‌توانست نبی باشد.
 
 این کلام، فراتر از هرگونه مدح و ستایش عادی است و جایگاه معنوی و وجودی امیرالمؤمنین (ع) را در بالاترین حد ممکن قرار می‌دهد.
 
ارتباط با بحث غدیر و برادری
این روایت، هرچند به طور مستقیم به "عقد اخوت" (برادری) اشاره نمی‌کند، اما به دلیل تشبیه علی (ع) به هارون (ع) که "برادر" موسی (ع) بود، مفهوم برادری را به طور ضمنی و بسیار قوی القا می‌کند.
 
هارون نه تنها برادر نسبی موسی بود، بلکه یار و وزیر او در رسالتش نیز به شمار می‌رفت. این تشبیه، دلالت بر نهایت قرابت، همراهی، و جایگاه ویژه علی (ع) نسبت به پیامبر (ص) دارد.
 
از سوی دیگر، این روایت پایه و اساسی برای فهم استدلالات غدیر خم است. وقتی پیامبر (ص) می‌فرمایند "من کنت مولاه فهذا علی مولاه"، یکی از پشتوانه‌های این "ولایت" و "اولویت"، همین جایگاه منزلت و فضایل بی‌شمار علی (ع) است که در روایاتی مانند این مورد، به صورت وحیانی و الهی بیان شده است.
 
استثنای علی (ع) از حکم عمومی (عدم ورود جنب به مسجد) و تشبیه او به هارون، نشان‌دهنده یک جایگاه منحصر به فرد و الهی برای اوست که او را شایسته "ولایت" پس از پیامبر (ص) می‌سازد.
 
این روایت تأکید قوی بر این نکته دارد که فضائل علی (ع) و جایگاه او، نه از سر تفضل صرف، بلکه از سر امر و اراده الهی است. این امر الهی، در غدیر به صورت رسمی و علنی ابلاغ شد.
 
خلاصه: این روایت یکی از شواهد قوی برای جایگاه ویژه امام علی (ع) است که از طریق وحی الهی به پیامبر (ص) ابلاغ شده و تشابه با هارون (ع) در مورد حکم ورود به مسجد، یکی از مصادیق این جایگاه را به روشنی بیان می‌کند. جمله پایانی آن نیز عمق این فضیلت را تا مرز قابلیت نبوت بالا می‌برد.
 

تأیید اصحاب بر ولایت و منزلت علی (ع) از طریق برادری و تشبیه به هارون

«... ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَی أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَ لَیْسَ کَذَلِکَ قَالُوا بَلَی یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ علیه السلام یَا أَخَا الْیَهُودِ هَذِهِ الْمَوَاطِنُ الَّتِی امْتَحَنَنِی فِیهِ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ مَعَ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله فَوَجَدَنِی فِیهَا کُلِّهَا بِمَنِّهِ مُطِیعاً لَیْسَ لِأَحَدٍ فِیهَا مِثْلُ الَّذِی لِی وَ لَوْ شِئْتُ لَوَصَفْتُ ذَلِکَ وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَهَی عَنِ التَّزْکِیَةِ فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَعْطَاکَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْفَضِیلَةَ بِالْقَرَابَةِ مِنْ نَبِیِّنَا صلی الله علیه و آله وَ أَسْعَدَکَ بِأَنْ جَعَلَکَ أَخَاهُ تَنْزِلُ مِنْهُ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی وَ فَضَّلَکَ بِالْمَوَاقِفِ الَّتِی بَاشَرْتَهَا وَ الْأَهْوَالِ الَّتِی رَکِبْتَهَا وَ ذَخَرَ لَکَ الَّذِی ذَکَرْتَ وَ أَکْثَرَ مِنْهُ مِمَّا لَمْ تَذْکُرْهُ وَ مِمَّا لَیْسَ لِأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ مِثْلُهُ یَقُولُ ذَلِکَ مَنْ شَهِدَکَ مِنَّا مَعَ نَبِیِّنَا صلی الله علیه و آله وَ مَنْ شَهِدَکَ بَعْدَهُ...»
 
«... سپس (امام علی علیه‌السلام) رو به اصحاب خود کرد و فرمود: "آیا چنین نیست؟" گفتند: "بله، ای امیرالمؤمنین!" پس (علی علیه‌السلام) فرمود: "ای برادر یهودی (یا: ای یهودی)، این‌ها (آن مواضعی که ذکر شد، مانند فتح خیبر و ابلاغ برائت) مواطنی است که پروردگار عزوجلّ مرا در آن‌ها همراه پیامبرش (صلی الله علیه و آله) آزمود و به لطف و فضل خود، مرا در همه آن‌ها مطیع و فرمانبردار یافت. هیچ کس در آن‌ها (مانند من) جایگاه و فضیلتی ندارد. و اگر می‌خواستم، آن را (جزئیات آن فضایل را) وصف می‌کردم، ولی خداوند عزوجلّ از خودستایی نهی کرده است."(7)
 
اصحاب گفتند: "ای امیرالمؤمنین، راست گفتی! به خدا سوگند، خداوند عزوجلّ فضیلت را به واسطه نزدیکی با پیامبرمان (صلی الله علیه و آله) به تو عطا کرده و تو را سعادتمند گردانیده به اینکه برادر او قرارت داد و جایگاهت را نسبت به او همچون جایگاه هارون نسبت به موسی قرار داد و تو را به خاطر مواضعی که خود به عهده گرفتی و سختی‌هایی که متحمل شدی، برتری بخشید.
 
و برای تو آنچه را ذکر کردی و بیشتر از آن را که ذکر نکردی و چیزی که برای هیچ یک از مسلمانان مانند آن نیست، ذخیره فرموده است. این را کسانی از ما می‌گویند که تو را همراه پیامبرمان (صلی الله علیه و آله) مشاهده کرده‌اند و نیز کسانی که تو را پس از او دیده‌اند..."»
 
این قسمت از روایت، پس از ذکر فضائل و رشادت‌های امام علی (ع) در میادین مختلف (که در متن کامل روایت به آن‌ها اشاره شده، مانند فتح خیبر و ابلاغ سوره برائت)، در واقع به جمع‌بندی این فضائل و تأکید بر جایگاه منحصر به فرد ایشان می‌پردازد.
 
 نکات مهم آن عبارتند از:
- امتحان الهی و اطاعت مطلق
امام علی (ع) خود تصریح می‌کنند که خداوند ایشان را در مواقف مختلف همراه پیامبر (ص) آزموده و ایشان را در همه آن‌ها مطیع و فرمانبردار یافته است. این نکته بر عصمت عملی و اولویت اطاعت ایشان تأکید دارد که لازمه مقام ولایت و جانشینی است.
 
- عدم وجود شریک در فضائل
 جمله "لَیْسَ لِأَحَدٍ فِیهَا مِثْلُ الَّذِی لِی" (هیچ کس در آن‌ها مانند من جایگاه و فضیلتی ندارد) نشان‌دهنده انحصار فضائل و جایگاه ویژه امام علی (ع) است که ایشان را از دیگران متمایز می‌کند. این انحصار، بستر لازم برای اثبات برتری مطلق و اولویت در جانشینی است.
 

تأیید اصحاب و مفاهیم کلیدی

مهمترین بخش برای بحث ما، پاسخ اصحاب به امام علی (ع) است. آن‌ها صراحتاً به چند نکته کلیدی اشاره می‌کنند:
- فضیلت به واسطه قرابت
 "أَعْطَاکَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْفَضِیلَةَ بِالْقَرَابَةِ مِنْ نَبِیِّنَا صلی الله علیه و آله" (خداوند فضیلت را به واسطه نزدیکی با پیامبرمان به تو عطا کرده). این قرابت، صرفاً نسبی نیست، بلکه قرابت معنوی و وجودی است که در روایات دیگر نیز بر آن تأکید شده.
 
-  برادری با پیامبر (ص)
"جَعَلَکَ أَخَاهُ" (تو را برادر او قرار داد). این تأیید مستقیم بر عقد اخوت بین پیامبر (ص) و امام علی (ع) است که پیشتر به آن اشاره شد.
 
این برادری، صرفاً یک پیوند عاطفی نیست، بلکه دلالت بر هم‌سنخی، هم‌گامی، و تکیه‌گاه بودن علی (ع) برای پیامبر (ص) دارد. در روایات دیگر، عقد اخوت پیامبر (ص) با علی (ع) به عنوان امری الهی و نشانه جایگاه خاص علی (ع) بیان شده است.
 
-  حدیث منزلت
"تَنْزِلُ مِنْهُ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی" (جایگاهت نسبت به او همچون جایگاه هارون نسبت به موسی است). این عبارت، تأیید صریح و مستقیم حدیث منزلت از سوی اصحاب است.
 
این نشان می‌دهد که این حدیث در میان مسلمانان شناخته شده بوده و اصحاب آن را به عنوان یک حقیقت مسلم پذیرفته بودند. همان‌طور که پیشتر گفته شد، حدیث منزلت تمام مناصب هارون (وزارت، یاری، جانشینی در غیبت، و...) را برای علی (ع) ثابت می‌کند، به جز نبوت.
 
-  فضائل عملی و ذخیره الهی
 "فَضَّلَکَ بِالْمَوَاقِفِ الَّتِی بَاشَرْتَهَا وَ الْأَهْوَالِ الَّتِی رَکِبْتَهَا وَ ذَخَرَ لَکَ الَّذِی ذَکَرْتَ وَ أَکْثَرَ مِنْهُ..." (و تو را به خاطر مواضعی که خود به عهده گرفتی و سختی‌هایی که متحمل شدی، برتری بخشید و برای تو آنچه را ذکر کردی و بیشتر از آن را ذخیره فرموده).
 
این بخش تأیید می‌کند که فضائل علی (ع) صرفاً کلامی نیست، بلکه در عمل و در سخت‌ترین شرایط به اثبات رسیده است و این فضائل انباشته شده (ذخیره شده) برای ایشان، نشان از جایگاه خاص و ولایی او دارد.
 
-  شهادت حاضران و آیندگان
 جمله "یَقُولُ ذَلِکَ مَنْ شَهِدَکَ مِنَّا مَعَ نَبِیِّنَا صلی الله علیه و آله وَ مَنْ شَهِدَکَ بَعْدَهُ" (این را کسانی از ما می‌گویند که تو را همراه پیامبرمان مشاهده کرده‌اند و نیز کسانی که تو را پس از او دیده‌اند) اهمیت بالایی دارد
 
. این جمله نشان می‌دهد که این فضائل و جایگاه نه تنها توسط معاصران پیامبر (ص) و علی (ع) تأیید شده، بلکه آیندگان نیز (کسانی که علی (ع) را پس از پیامبر (ص) دیده‌اند) به آن شهادت می‌دهند. این می‌تواند اشاره‌ای به پذیرش عمومی این جایگاه پس از غدیر و در دوران خلافت ظاهری ایشان باشد.
 
ارتباط با ولایت، جانشینی و غدیر
این بخش از روایت به وضوح نشان می‌دهد که مفاهیم برادری پیامبر (ص) و علی (ع) و حدیث منزلت در نزد اصحاب، نه تنها صرفاً فضیلت‌های شخصی، بلکه پایه‌ای برای ولایت و جانشینی تلقی می‌شده است.
 
 وقتی اصحاب به علی (ع) می‌گویند: "خدا تو را برادر او قرار داد و جایگاهت را نسبت به او همچون هارون نسبت به موسی قرار داد"، این خود تأیید ضمنی بر این است که همانند هارون که جانشین موسی در غیاب او بود، علی (ع) نیز از چنین جایگاهی (جانشینی و ولایت) برخوردار است.
 
واقعه غدیر، در حقیقت، تجلی و ابلاغ علنی همین فضائل و جایگاه است که در این روایت به تأیید اصحاب رسیده است. مفاهیمی چون "برادری" و "منزلت هارون" در این روایت به عنوان دلایل و بسترهایی برای اثبات جایگاه ولایی علی (ع) مطرح شده‌اند.
 
 این روایت تأکید می‌کند که این جایگاه، امری الهی و مورد پذیرش بخش قابل توجهی از صحابه بوده است، و این تأیید، پشتوانه‌ای قوی برای پیام غدیر خم است.
 
 

اجماع مفسرین بر نزول آیه "یشری نفسه" در شأن علی (ع) و دلالت آن بر برتری مطلق ایشان

فداکاری علی (ع) و آیه "یشری نفسه"
«ابن ابی الحدید... می گوید: آیه «مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه» (8) آیه ای است که حضرت علی (علیه السلام) جای پیغمبر خوابید. تمام مفسرین آیه را مربوط به حضرت علی (علیه السلام) دانستند و جز کافر یا دیوانه این را انکار نمی کند. یعنی اگر کسی این را قبول نکند، یا کافر است یا دیوانه.»
 
«ابن ابی الحدید... می‌گوید: آیه «و از میان مردم کسی است که جان خود را در طلب خشنودی خدا می‌فروشد.» (10)، آیه‌ای است که در مورد خوابیدن حضرت علی (علیه‌السلام) به جای پیامبر (صلی الله علیه و آله) در شب هجرت (لیلة المبیت) نازل شده است.
 
همه مفسرین این آیه را مربوط به حضرت علی (علیه‌السلام) دانسته‌اند و جز کافر یا دیوانه، کسی آن را انکار نمی‌کند. یعنی اگر کسی این را قبول نکند، یا کافر است یا دیوانه.»
 
شرح و تحلیل:
این بخش به یکی از برجسته‌ترین فضایل امام علی (ع)، یعنی واقعه لیلة المبیت (شب هجرت پیامبر از مکه به مدینه) اشاره دارد که ایشان برای نجات جان پیامبر (ص) در بستر ایشان خوابیدند.
 
- نزول آیه بقره/۲۰۷
تصریح ابن ابی الحدید (یکی از علمای بزرگ اهل سنت) به نزول این آیه در شأن امام علی (ع)، و اعتراف به اجماع مفسرین در این باره، بسیار حائز اهمیت است. این آیه، بالاترین درجه فداکاری و ایثار (فروختن جان در راه خدا) را برای علی (ع) ثابت می‌کند.
 
-معیار ایمان و عقل
جمله «جز کافر یا دیوانه این را انکار نمی‌کند» نشان‌دهنده قطعی بودن و تواتر این فضیلت در حدی است که انکار آن به منزله انکار بدیهیات تلقی می‌شود.
 
- دلالت بر ولایت و جانشینی
 فداکاری در لیلة المبیت، نمادی از جان‌فشانی مطلق در راه پیامبر (ص) و دین خداست. کسی که تا این حد در راه حفظ جان پیامبر (ص) پیشرو و بی‌باک است، شایسته‌ترین و مطمئن‌ترین فرد برای حفظ دین و امت پس از ایشان خواهد بود.
 
 این ایثار، نشان‌دهنده آمادگی کامل علی (ع) برای بر دوش کشیدن سنگین‌ترین مسئولیت‌ها، از جمله ولایت و جانشینی است. این فضیلت، پایه‌ای محکم برای پذیرش ولایت بلافصل ایشان است.
 

پایه قرآنی منزلت هارونی علی (ع) و دلالت آن بر معاونت و جانشینی الهی.

حدیث منزلت و جایگاه هارونی علی (ع)
«وقتی خدا به موسی (علیه السلام) گفت که «وَ اجْعَل لیّ ِ وَزِیرًا مِّنْ أَهْلیِ، هَارُونَ أَخِی» (10) خدا به موسی گفت: نزد فرعون برو. گفت: هارون بیاید، دو تایی برویم. حدیث داریم که «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی» (11) همینطور که هارون برای موسی بازو بود، یا علی تو هم برای پیغمبر بازو هستی.»
 
«وقتی خداوند به موسی (علیه‌السلام) گفت: «و برای من دستیاری از خاندانم قرار ده، هارون برادرم را.» (12)، خدا به موسی گفت: نزد فرعون برو. (موسی) گفت:
 هارون بیاید، دو تایی برویم. حدیث داریم که «تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی.» (13) همانطور که هارون برای موسی یاور و پشتیبان بود، ای علی، تو هم برای پیامبر یاور و پشتیبان هستی.»
 
این بخش مستقیماً به حدیث منزلت و ریشه‌های قرآنی آن اشاره دارد و مفهوم وزارت و معاونت را برای امام علی (ع) برجسته می‌کند:
 
-  درخواست موسی و اجابت الهی
اشاره به آیه طه/ (14)که در آن موسی (ع) از خداوند درخواست می‌کند هارون را "وزیر" و "برادر" و "یار" او در امر رسالت قرار دهد و خداوند نیز این درخواست را اجابت می‌کند. این آیه نشان‌دهنده آن است که وزارت و معاونت پیامبران، امری الهی و نه انتخابی بشری است.
 
- "أنتَ مِنّی بمنزلة هارونَ مِن موسی"
این حدیث، همان‌طور که پیشتر اشاره شد، تمام مناصب هارون (برادری، وزارت، مشارکت در امر، و جانشینی در غیبت) را برای امام علی (ع) نسبت به پیامبر (ص) ثابت می‌کند، جز نبوت.
 
- تعبیر "بازو" و "پشتیبان"
عبارت "همینطور که هارون برای موسی بازو بود، یا علی تو هم برای پیغمبر بازو هستی" به وضوح نقش یاری‌گری، پشتیبانی و اتکاء را برای امام علی (ع) بیان می‌کند. در عرف عرب، "بازو" (عضد) به معنای یاور و مددکار قوی است.
 
دلالت بر ولایت و جانشینی: وزیر و بازوی پیامبر (ص) بودن، صرفاً یک فضیلت شخصی نیست؛ بلکه به معنای نهایت اعتماد و واگذاری امور مهم است.
 
کسی که در انجام رسالت پیامبر (ص) تا این حد یار و شریک است، شایسته‌ترین فرد برای به عهده گرفتن امور پس از رحلت ایشان خواهد بود. این وزارت، مقدمه‌ای برای ولایت و جانشینی است، زیرا امور امت پس از پیامبر (ص) باید به دست همان وزیری سپرده شود که در زمان حیات، بار سنگین رسالت را با پیامبر (ص) تقسیم کرده بود. این جایگاه، مشروعیت غدیر را که ابلاغ رسمی این ولایت بود، تقویت می‌کند.
 

کشف حقیقت ولایت علی (ع) از طریق مقایسه با انحراف بنی‌اسرائیل در غیبت موسی (ع).

مقایسه صفین و گوساله‌پرستی (اشاره‌ای به جدایی از ولایت)
«یکی از آیات قرآن این است که موسی (علیه السلام) وقتی برگشت دید مردم سراغ گوساله رفتند... موسی (علیه السلام) برگشت .گفتند: «لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عاکِفینَ حَتَّی یَرْجِعَ إِلَیْنا مُوسی» (15) ما دست از این گوساله برنمی داریم تا موسی برگردد.
 
بعد می گوید: «وَ کَذَلِکَ أَنْتَ لَمَّا رُفِعَتِ الْمَصَاحِفُ» (16) علی جان تو هم همینطور. وقتی قرآن ها را در صفین سر نیزه کردند، مردم گفتند: نه ما دست از قرآن برنمی داریم.
 
همینطور که موسی (علیه السلام) را رها کردند، رفتند سراغ گوساله، همینطور در جنگ صفین امام علی (علیه السلام) را رها کردند، چشمشان به نیزه ها بود. هرچه حضرت علی (علیه السلام) گفت: من قرآن واقعی هستم. قرآن ناطق من هستم. گفتند: نه قرآن سر نیزه!»
 
«یکی از آیات قرآن این است که موسی (علیه‌السلام) وقتی برگشت، دید مردم سراغ گوساله رفتند... موسی (علیه‌السلام) برگشت. (قوم) گفتند: «ما پیوسته بر پرستش آن می‌مانیم تا موسی به سوی ما بازگردد.» (17). سپس (روایت) می‌گوید: «و تو نیز چنین بودی، هنگامی که مصحف‌ها (قرآن‌ها) بالا برده شدند.» (18)
 
ای علی، تو هم همینطور بودی. وقتی قرآن‌ها را در صفین بر سر نیزه کردند، مردم گفتند: نه، ما دست از قرآن برنمی‌داریم. همانطور که (قوم) موسی (علیه‌السلام) را رها کردند و سراغ گوساله رفتند، همینطور در جنگ صفین امام علی (علیه‌السلام) را رها کردند، چشمشان به نیزه‌ها بود. هرچه حضرت علی (علیه‌السلام) فرمود: من قرآن واقعی هستم. قرآن ناطق من هستم. گفتند: نه، قرآن سر نیزه!»
 
این بخش، یک مقایسه عمیق و دردناک بین دو واقعه تاریخی ارائه می‌دهد که به طور غیرمستقیم، اما با قدرت به مسئله ولایت و جانشینی و چالش‌های آن اشاره دارد:
 

شباهت گوساله ‌پرستی با ماجرای صفین

- هارون جانشین موسی
در غیاب موسی (ع) که برای دریافت الواح به کوه طور رفته بود، هارون (ع) به عنوان جانشین او در میان بنی‌اسرائیل بود. اما قوم او را رها کرده و به پرستش گوساله سامری روی آوردند.
- علی جانشین پیامبر
 پس از رحلت پیامبر (ص)، امام علی (ع) جانشین و ولی بر حق ایشان بودند. در جنگ صفین، معاویه با بالا بردن قرآن‌ها بر سر نیزه، مردم را فریب داد.
 
-  رها کردن جانشین برحق
همان‌طور که بنی‌اسرائیل با وجود حضور هارون (جانشین موسی)، او را رها کرده و به سوی گوساله برگشتند، در صفین نیز با وجود حضور علی (ع) (جانشین پیامبر و قرآن ناطق)، مردم ایشان را رها کرده و به سوی "قرآن‌های سر نیزه" (نمادی از فریب و تفسیر نادرست) روی آوردند.
 
- «قرآن ناطق» در برابر «قرآن صامت»
 تأکید امام علی (ع) بر اینکه "من قرآن واقعی هستم، قرآن ناطق من هستم" نکته بسیار مهمی است. این به معنای آن است که تفسیر و تبیین حقیقی قرآن و راهنمایی امت، در زمان ایشان، تنها از طریق ایشان امکان‌پذیر بود. رد شدن این کلام و اصرار بر ظاهر قرآن‌های سر نیزه، نشان‌دهنده گمراهی از ولایت حقیقی و مرجعیت علمی و عملی امام (ع) است.(19)
 
-  دلالت بر ولایت و جانشینی
 این مقایسه نشان می‌دهد که پس از رحلت پیامبر (ص)، همان‌طور که موسی (ع) جانشینی چون هارون (ع) داشت، پیامبر (ص) نیز جانشینی چون علی (ع) داشت. انحراف از ولایت این جانشینان، به همان اندازه گوساله‌پرستی بنی‌اسرائیل، خطرناک و گمراه‌کننده است.
 
 این بخش از روایت، جایگاه امام (ع) به عنوان مرجع هدایت و تبیین‌گر حقیقی دین را برجسته می‌کند و غصب این جایگاه و انحراف از آن را به تصویر می‌کشد. غدیر خم، ابلاغ و تبیین همین مرجعیت و ولایت بود که متأسفانه پس از رحلت پیامبر (ص) با چالش و انحراف مواجه شد.
 
 
با در نظر گرفتن درخواست شما مبنی بر ارائه مطالب به صورت تحلیلی و متمرکز بر ولایت و جانشینی، و اجتناب از فرم داستانی، این متن بازنویسی و تحلیل می‌شود.
 

غزوه تبوک: بستر صدور حدیث منزلت و تبیین جانشینی علی (ع)

غزوه تبوک، آخرین غزوه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، صحنه ظهور حدیث منزلت بود که جایگاه ولایی و جانشینی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به وضوح تبیین کرد.
 
این غزوه با توطئه مثلث شرک، نفاق و یهود برای کودتا در مدینه همزمان شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای خنثی کردن این نقشه و حفظ مرکز حکومت اسلامی، حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان جانشین خود در مدینه منصوب فرمودند. این تنها غزوه ای بود که حضرت علی (علیه السلام) در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله) حضور نداشتند، که نشان از اهمیت این ماموریت و جایگاه خاص علی (ع) داشت.(20)
 

حدیث منزلت: نص بر جانشینی و ولایت

با وجود این تدبیر پیامبر (صلی الله علیه و آله)، منافقان از حضور نداشتن حضرت علی (علیه السلام) در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله) سوءاستفاده کرده و با طعنه و کنایه، ایشان را تحقیر نمودند.
 
 آنان این غیبت را ناشی از عدم تمایل پیامبر (صلی الله علیه و آله) به همراهی علی (علیه السلام) در جنگ وانمود کردند. در واکنش به این جوّسازی، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خود را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) رساندند و سخنان منافقان را بازگو کردند.
 
در پاسخ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:«ارْجِعْ یَا أَخِی إِلَی مَکَانِکَ فَإِنَّ الْمَدِینَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا بِی أَوْ بِکَ فَأَنْتَ خَلِیفَتِی فِی أَهْلِی وَ دَارِ هِجْرَتِی وَ قَوْمِی أَ مَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی؛
 
برادر من، به جای خود بازگرد، زیرا مدینه جز با بودن من یا تو اصلاح نمی‌پذیرد. پس تو جانشین من در میان خاندانم، محل هجرتم و عشیره‌ام هستی. آیا خشنود نیستی که تو نسبت به من همانند هارون باشی نسبت به موسی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست؟»
 

تحلیل دلالت حدیث منزلت بر ولایت و جانشینی:

این روایت که به حدیث منزلت شهرت دارد، از مهمترین دلایل شیعه امامیه بر خلافت بلافصل حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. مفاهیم کلیدی این حدیث عبارتند از:
 
"أَخِی" (برادر من): این خطاب، نشان‌دهنده نهایت قرابت، همراهی و پیوند ناگسستنی بین پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام علی (علیه السلام) است. این برادری، صرفاً عاطفی نیست، بلکه از یک پیوند معنوی و الهی حکایت دارد که زمینه ساز پذیرش ولایت است.
 
"فَأَنْتَ خَلِیفَتِی" (پس تو جانشین من هستی): این عبارت، نص صریح و آشکار بر جانشینی حضرت علی (علیه السلام) است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) ایشان را به عنوان خلیفه و نماینده تام‌الاختیار خود در مهمترین مرکز حکومت اسلامی (مدینه) معرفی می‌کنند.
 
این جانشینی نه تنها در امور نظامی و سیاسی، بلکه در مدیریت اهل بیت و عشیره پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز تأکید شده است.
 
"الْمَدِینَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا بِی أَوْ بِکَ" (مدینه جز با بودن من یا تو اصلاح نمی‌پذیرد): این جمله نشان‌دهنده ضرورت و انحصار شایستگی رهبری مدینه در آن زمان، در وجود پیامبر (صلی الله علیه و آله) یا حضرت علی (علیه السلام) است.
 
 این بدان معناست که هیچ فرد دیگری توانایی لازم برای اداره و اصلاح امور در این جایگاه حساس را نداشته است. این ویژگی، بر اولویت و برتری مطلق علی (ع) برای رهبری و ولایت دلالت دارد.
 
"بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی" (همانند هارون نسبت به موسی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست): این بخش، قلب حدیث منزلت است و تمام مناصب و جایگاه‌های هارون (ع) را برای علی (ع) ثابت می‌کند، به جز نبوت.
 
 مناصب هارون (ع) شامل:
1- برادری: پیوند نزدیک و عمیق.
2- وزارت و معاونت: یاور و پشتیبان در انجام امور رسالت.
3- شرکت در امر رسالت: همراهی در ابلاغ پیام الهی (حتی اگر نبوت مستقل نداشت).
4- جانشینی در غیاب پیامبر (ص): همان‌طور که هارون در غیاب موسی، جانشین او بود، علی (ع) نیز جانشین پیامبر (ص) در امور امت است.
5- اطاعت و حجیت: پیروی از هارون بر بنی‌اسرائیل واجب بود، و این برای علی (ع) نیز صادق است.
 
تنها استثناء، مقام نبوت است، که با توجه به خاتمیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، امری منطقی و ضروری است. این حدیث در واقع، اثبات می‌کند که جایگاه علی (ع) در همه ابعاد (به جز دریافت وحی جدید) مشابه پیامبر (ص) است، و او شایسته‌ترین فرد برای ولایت و رهبری امت پس از ایشان است.
 

تواتر و پذیرش حدیث منزلت در منابع اسلامی

اهمیت و قطعیت حدیث منزلت به حدی است که محدثان و مورخان اسلامی از تمامی فرق، بر نقل و صحت آن اجماع و اتفاق نظر دارند.
 
- ابن عبدالبرّ (از علمای اهل سنت) این روایت را از درست‌ترین و استوارترین روایات دانسته است.    حاکم نیشابوری طریق حدیث را صحیح دانسته و حافظ ذهبی نیز در تلخیص المستدرک بر صحت آن تأکید کرده است.
 
- ابن ابی الحدید (مفسر و مورخ معتزلی اهل سنت) نیز آن را مورد اتفاق جمیع فرق اسلامی معرفی کرده است.حتی برخی از مخالفان و معاندان امام علی (علیه السلام) نیز نتوانسته‌اند این حدیث را انکار کنند و ناگزیر به پذیرش آن شده‌اند.
 
- ولید بن عبدالملک اموی با وجود پذیرش اصل حدیث، در تحریفی آشکار، لفظ «هارون» را به «قارون» تبدیل می‌کرده است که خود نشان از ناتوانی در رد آن دارد.
 
-  مأمون عباسی در مناظرات خود با فقها، به این حدیث استناد کرده است.
- عمر بن خطاب با استناد به حدیث منزلت، فردی را که به علی (علیه السلام) دشنام می‌داد، منافق خواند.
- معاویه نیز حدیث منزلت را انکار نکرد و هنگامی که از سعد بن ابی وقاص پرسید چرا علی را دشنام نمی‌دهی، سعد به سه فضیلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای علی (علیه السلام) اشاره کرد که نخستین آن‌ها همین حدیث منزلت بود. این امر سبب شد که معاویه از واداشتن سعد به دشنام‌گویی علی (علیه السلام) منصرف شود.
 
- زید بن ارقم (یکی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله)) نیز این حدیث را نقل کرده و افزوده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در پاسخ به تصور غلط برخی از مردم که گمان می‌کردند پیامبر (صلی الله علیه و آله) از علی (علیه السلام) ناراحت است، این حدیث را بیان فرمودند.
 

شباهت جایگاه علی (ع) و هارون (ع) در برخورد با انحراف امت

تشبیه امیرالمؤمنین (علیه السلام) به هارون (علیه السلام) در این حدیث، تنها به جنبه‌های فضیلت و جانشینی محدود نمی‌شود، بلکه به شباهت در مواجهه با انحراف و عدم یاری امت نیز اشاره دارد:
 
- هارون در غیاب موسی (ع)
در نبود حضرت موسی (ع)، مردم فریب سامری را خوردند و گوساله‌پرست شدند و کسی به یاری هارون (ع) آن گونه که باید نشتافت. هارون (ع) نیز برای حفظ دین نوپا و جلوگیری از تفرقه، مصلحت را در صبر کردن دید و قیام مسلحانه نکرد.
 
- علی (ع) پس از رحلت پیامبر (ص)
حدیث منزلت و دیگر روایات، این واقعه را برای امام علی (علیه السلام) نیز بیان می‌کنند. پس از رحلت پیامبر (ص)، با وجود نص صریح بر ولایت ایشان، امت از مسیر صحیح منحرف شد و امام علی (ع) نیز برای جلوگیری از تفرقه و حفظ اصل اسلام، مجبور به صبر شدند.
 
این شباهت، نشان‌دهنده این است که ولایت و جانشینی الهی، همواره با چالش‌ها و انحرافاتی از سوی امت مواجه بوده است.
 
 حدیث منزلت، نه تنها مقام و منزلت علی (ع) را تبیین می‌کند، بلکه به نوعی پیش‌بینی و آگاهی‌بخشی نسبت به وقایع آینده و برخوردهای مشابه با جانشین الهی نیز محسوب می‌شود
 
این موضوع، ارتباط تنگاتنگی با واقعه غدیر دارد که در آن پیامبر (ص) برای جلوگیری از چنین انحرافاتی، به طور علنی و با تأکید، ولایت علی (ع) را ابلاغ فرمودند.
 

نتیجه‌گیری

بررسی جامع آیات و روایات، به‌ویژه حدیث متواتر منزلت، به وضوح نشان می‌دهد که جایگاه امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) در نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، فراتر از یک صحابی عادی بوده است.
 
 ایشان نه تنها برادر معنوی، وزیر و شریک در امر رسالت بودند، بلکه از منصب عصمت و شایستگی مطلق برای جانشینی و ولایت بر امت نیز برخوردار بودند.
 
فداکاری‌های بی‌بدیل، مانند لیلة المبیت، و تأکید قرآن بر جایگاه خاص اهل بیت (ع)، همگی مؤید این حقیقت هستند که علی (ع)، قرآن ناطق و ولیّ الهی، برترین و شایسته‌ترین فرد برای رهبری جامعه اسلامی پس از پیامبر (ص) در حیات و ممات ایشان بود.
 واقعه غدیر خم، ابلاغ رسمی و عمومی همین ولایت و امامت الهی بود که استمرار مسیر هدایت نبوی را تضمین می‌کرد.
 

پی نوشت ها:

1-تفسیر فرات الکوفی ؛ ص248
2.عیون أخبار الرضا علیه السلام ؛ ج 2 ؛ ص194
3. اعراف/۱۴۲
4. طه/۲۹-۳۲
5. طه/۲۹-۳۲
6.مناقب آل أبی طالب ج 2 ص 40، بحار الأنوار ج 39 ص 30، نهج الإیمان ص 444.
7. المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب علیه السلام ؛ ص311
8. بقره/207
9. سوره بقره، آیه ۲۰۷
10. طه/29 و30
11. بحارالانوار/ج5/ص69
12. سوره طه، آیات ۲۹ و ۳۰
13.بحارالانوار/ج۵/ص۶۹
14. آیه طه/۲۹-۳۰
15. طه/91
16. بحارالانوار/ج97/ص367
17. سوره طه، آیه ۹۱
18. بحارالانوار/ج۹۷/ص۳۶۷
19. امالی طوسی ص 709.الامامه و السیایه ج1/19 الی 20
20. مجمع الزوائد ج 1 ص 110. مسند احمد ج 5 ص 390 - 391 و 453
 

منابع:

اسنتاد به روایات، کتاب سید علی بحرینی: مناسبت های ایام غدیر در ماه ذیحجه: ناشر ستاد احیای غدیر.
https://www.alefbalib.com/index.aspx?pid=14&GID=80013&ID=10602
https://hawzah.net/fa/Article/View/90700
تهیه و تنظیم: تحریریه راسخون


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط