نمونه عینی و نگرانکننده این موضوع، سامانه گاسپیل «Gospel» است؛ سیستم هوش مصنوعی مکانی ارتش اسرائیل که با بهرهگیری از انواع دادههای جمع آوری شده از ابزارهای دیجیتال، اهداف خود را برای نابودی شناسایی و پیشنهاد میکند.
ردیابی مکانی: تهدیدی نامرئی در زیربنای فناوری
گوشیهای هوشمند مدرن، بدون استثنا، دارای انواع حسگرها و سامانههاییاند که موقعیت مکانی کاربر را با دقت بالا ثبت میکنند. GPS شاید شناخته شدهترین آنها باشد، اما حتی بدون GPS نیز گوشیها میتوانند با استفاده از آنتنهای موبایل، نقاط دسترسی وایفای، سیگنالهای بلوتوث، شتاب سنج، ژیروسکوپ و دیگر حسگرهای داخلی، موقعیت تقریبی یا دقیق فرد را شناسایی کنند.این اطلاعات تنها در اختیار شرکتهای بزرگ فناوری یا اپلیکیشنهایی که کاربر به آنها اعتماد کرده نیست. دادههای مکانی میتوانند مستقیماً یا از طریق فروش اطلاعات توسط شرکتهای واسطه، به نهادهای امنیتی داخلی یا خارجی، ارتشها، گروههای اطلاعاتی و حتی هکرها فروخته شوند یا به سرقت روند. به بیان دقیقتر، ما با هر حرکت، هر اتصال به شبکه، هر پست در شبکه اجتماعی یا حتی هر قدمی که گوشی در جیبمان برمیدارد، در حال ارسال دادهای هستیم که میتواند تحلیل، ذخیره و علیه ما استفاده شود.
Gospel چهرهای جدید از جنگ مدرن
سامانه Gospel که توسط یگان اطلاعاتی 8200 ارتش اسرائیل طراحی و اجرا شده، نقطه تلاقی نهایی میان این انبوه دادهها و کارکرد نظامی آنهاست. این سامانه با تلفیق گسترده اطلاعات مکانی، دادههای بصری، ارتباطی، بیومتریک و رفتاری، در نهایت فهرستی از اهداف احتمالی را برای عملیاتهای نظامی در اختیار ارتش قرار میدهد. نکته حائز اهمیت، «حذف تقریباً کامل تحلیل انسانی» از فرآیند جمعآوری و دستهبندی اطلاعات است. تصمیمگیری به شکلی خودکار، سریع و بیاحساس انجام میشود؛ تنها بررسی نهایی برای صدور فرمان حمله به دست انسانها باقی میماند، آن هم گاه در کمتر از ۳۰ ثانیه!در واقع، Gospel تبلور کامل یک جنگ دیجیتال مبتنی بر داده است. جنگی که در آن هیچ نیازی به مأمور میدانی، تعقیب فیزیکی یا نفوذ به نهادهای دشمن وجود ندارد؛ کافیست هدف یک گوشی هوشمند، حساب گوگل، ارتباط اینترنتی یا رفتوآمد در فضای عمومی داشته باشد.
چگونه Gospel افراد را شناسایی میکند
سامانه گاسپل از چندین محور دادهای برای تحلیل و هدفگذاری استفاده میکند:1. دادههای مکانی اطلاعات مربوط به حضور در مناطق خاص، ترددهای مشکوک، تجمعهای غیرعادی، یا تغییرات در مکانهای نظامی یا عمومی همگی از طریق GPS، وایفای، دکلهای مخابراتی یا تصاویر ماهوارهای رصد میشود.
2. تصاویر زنده و بایگانیشده دوربینهای شهری، پهپادها و تصاویر هوایی با استفاده از بینایی ماشین تحلیل میشوند. تشخیص چهره، پلاک خودرو، نوع وسیله نقلیه یا حتی «سبک راه رفتن» فرد (gait recognition) در این تحلیلها دخیل است.
3. تحلیل ارتباطات (SIGINT): Gospel تماسهای صوتی، پیامکها، چتها و حتی ارتباطات رمزنگاری شده را شنود و با استفاده از NLP واژههای حساس یا مشکوک را شناسایی میکند.
4. رفتار دیجیتال: حضور در شبکههای اجتماعی، جستوجوهای اینترنتی، سفارشهای آنلاین و حتی نحوه استفاده از اپلیکیشنها نیز در ترسیم الگوی رفتاری افراد نقش دارد.
5. بیومتریک و تطبیق چهره: با اتصال به پایگاه دادههای جمعآوری شده از دوربینهای عمومی یا دادههای اپلیکیشنهای مختلف، چهره افراد با اهداف احتمالی تطبیق داده میشود.

ترورهای هدفمند با پشتوانه هوش مصنوعی
آنچه در جریان جنگ۲۰۲۳ غزه رخ داد، آشکارا نشان داد که Gospel تنها یک ابزار نظارتی نیست، بلکه به سامانهای برای تسهیل کشتار هدفمند تبدیل شده است. ارتش اسرائیل با اتکا بر Gospel، در هر روز صدها هدف جدید برای حمله شناسایی میکرد؛ سرعتی که حتی برای کارشناسان امنیتی غربی نیز حیرتانگیز بود. در بسیاری از موارد، پهپادها یا جنگندهها تنها چند دقیقه پس از ثبت هدف، عملیات ترور را انجام میدادند.این یعنی اگر یک فعال رسانهای، فرمانده مقاومت، امدادگر، پزشک یا حتی خبرنگاری بهطور ناخواسته در لیست دادههای Gospel قرار گیرد – به دلیل حضور مداوم در مکانهای خاص یا ارتباط با افراد مشکوک – ممکن است در چند ثانیه مورد حمله قرار گیرد. عملاً، فاصله میان اشتباه دادهای تا مرگ، تنها به اندازه چند الگوریتم است.
مشکل اصلی: زیرساخت جهانی فناوری در خدمت جاسوسی است
در نگاه نخست شاید تصور شود که این سطح از جاسوسی فقط در سرزمینهای اشغالی، مناطق جنگی یا توسط دولتهای اقتدارگرا قابل اجراست. اما واقعیت این است که اکثر زیرساختهای فناوری جهان (از گوگل و اپل گرفته تا واتساپ و اینستاگرام) دادههای کاربران را به گونهای ذخیره و منتقل میکنند که تحلیل آنها توسط نهادهای جاسوسی خارجی از جمله NSA آمریکا یا واحد 8200 اسرائیل بهآسانی انجام میشود.هیچ دولتی نمیتواند به طور کامل از گردش آزاد دادهها در بستر شرکتهای آمریکایی در امان باشد. هیچ گوشی هوشمندی که از سیستم عامل اندروید یا iOS استفاده میکند، نمیتواند ادعا کند که دادههایش محفوظ است. حتی روشن بودن ساده بلوتوث یا اتصال به یک وایفای عمومی ممکن است درهای زیادی را برای جاسوسی باز کند.
چرا Gospel یک زنگ خطر جهانی است؟
سامانه Gospel صرفاً یک پروژه نظامی نیست؛ بلکه مدل و الگویی از آینده جنگها و اشکال جدید تسلط بر ملتهاست. همانطور که جنگهای قرن بیستم به سلاحهای اتمی، شیمیایی و زیستی متکی بود، قرن بیستویکم شاهد سلاحهایی نرم، خاموش، بیصدا و مبتنی بر هوش مصنوعی خواهد بود.کشورهایی که زیرساخت دیجیتال آنها وابسته به سرویسهای خارجی است یا شهروندانشان بدون آموزش امنیتی از فناوری استفاده میکنند، عملاً بدون شلیک یک گلوله، اطلاعات، رفتار، شبکههای اجتماعی و حتی مکان زندگیشان را تقدیم به دشمن کردهاند.
چه میتوان کرد؟ گامهایی برای حفاظت نسبی
در برابر چنین ساختار پیچیده و گستردهای، شاید محافظت صددرصدی ممکن نباشد اما راهکارهایی برای کاهش سطح آسیب وجود دارد:خاموش کردن GPS در زمانهای غیرضروری
محدود کردن دسترسی اپلیکیشنها به موقعیت مکانی
غیرفعالسازی وایفای، بلوتوث و NFC در مواقع بلااستفاده
استفاده از حالت پرواز در مکانهایی که به اتصال نیاز نیست
استفاده از VPN مطمئن برای جلوگیری از رهگیری اینترنتی
حذف تاریخچه موقعیت مکانی از حسابهای گوگل
خودداری از استفاده از اپلیکیشنهای مشکوک یا غیرضروری
آموزش عمومی درباره تهدیدات امنیتی و آگاهیبخشی رسانهای
توسعه زیرساختهای دیجیتال بومی و امن توسط دولتها
زندگی در دوران نظارت فراگیر
ما اکنون در دورانی زندگی میکنیم که مفهوم «زندگی خصوصی» بیش از هر زمان دیگری به چالش کشیده شده است. گوشی همراهی که در جیب داریم، نه تنها ابزار ارتباط، بلکه دستگاهی برای ردیابی، شنود، تحلیل رفتار و شناسایی اهداف است. این حقیقتی تلخ اما واقعیست که باید با تمام توان نسبت به آن آگاه شد و مقابله کرد.سامانه Gospel ارتش اسرائیل نشان داد که دادههای مکانی و دیجیتال چگونه میتوانند در خدمت ماشین جنگی قرار گیرند؛ ماشینی که فارغ از عدالت، انسانیت یا صحت داده، تنها براساس الگوهای رفتاری عمل میکند. اگر جوامع و دولتها نسبت به این تهدیدات واکنش نشان ندهند، بهزودی نه فقط در میدان جنگ، بلکه در زندگی روزمره نیز قربانی تصمیمهایی خواهیم شد که از دلِ خطوط کد و الگوریتمها صادر شدهاند.

توهم بیخطر بودن در عصر نظارت دائمی
حال یک سوال مهم؛ چرا حتی کسانی که تصور میکنند «چیزی برای جاسوسی ندارند»، در واقع بخشی از زنجیره نفوذ اطلاعاتی و امنیتی دشمنان هستند؟ یکی از شایعترین پاسخهایی که هنگام هشدار دادن درباره مخاطرات امنیتی تلفنهای همراه و شبکههای اجتماعی میشنویم، این است: «من که چیز خاصی ندارم، بگذار جاسوسی کنند!» یا «ما که کار خلافی نمیکنیم!» این جملهها، در ظاهر آرامش بخش و منطقیاند اما در باطن، حکایت از نوعی بیاطلاعی خطرناک نسبت به ماهیت جنگ اطلاعاتی و شیوههای نوین جاسوسی دارند.در دنیای امروز، حتی اگر شما هیچ اطلاعات محرمانهای نداشته باشید، اگر مقام سیاسی یا نظامی یا حتی یک مسئول رده پایین هم نباشید، باز هم میتوانید یکی از ارزشمندترین منابع اطلاعاتی برای یک دشمن خارجی یا نهاد امنیتی باشید؛ بدون اینکه خودتان بدانید و فاجعه زمانی رخ میدهد که شما به طور ناآگاهانه، واسطه ترور یا هدف گیری فرد دیگری شوید.
نظامهای اطلاعاتی و ارتشهای مدرن دیگر مانند گذشته دنبال اسناد کاغذی یا جاسوسهایی در قالب نفوذی نیستند؛ آنچه آنها نیاز دارند، فقط گوشی موبایل شماست. کافی است یک فرد عادی در یک مکان خاص حضور پیدا کند یا با فرد خاصی تماس داشته باشد یا پیامی را برای فرد دیگری فوروارد کند یا حتی بهسادگی با گوشیاش در نزدیکی فردی خاص عکس بگیرد. تمام این دادهها، هرچند بهظاهر بیاهمیت، وقتی در کنار هم تحلیل میشوند، میتوانند زنجیرهای اطلاعاتی را کامل کنند که نهایتاً به شناسایی و حتی حذف فیزیکی یک هدف ختم شود.
فرض کنید شما یک شهروند معمولی هستید، نه خبرنگار، نه فعال سیاسی، نه فرمانده نظامی اما در اطراف شما افرادی هستند که ممکن است برای یک نهاد امنیتی خارجی جذاب باشند: یک طلبه جوان با فعالیت رسانهای، یک مهندس صنعت نظامی، یک افسر بازنشسته، یک دانشجوی فعال در زمینه فناوری، یک تاجر که برعلیه تحریمها فعالیت میکند یا حتی یک امدادگر داوطلب و... حالا اگر شما بدون هیچ نیت خاصی با این افراد معاشرت داشته باشید، به خانهشان بروید، با آنها تماس بگیرید یا در فضای مجازی گفتوگو کنید، گوشی شما – که دائماً توسط سرویسهای جاسوسی خارجی در حال ردیابی است – به نقطه اتصال این زنجیره تبدیل میشود. شاید خودتان هرگز متوجه نشوید، اما اطلاعات شما، موقعیت مکانیتان، فایلهایی که ارسال میکنید، یا عکسهایی که میگیرید، خوراک کامل یک سامانه جاسوسی مانند «Gospel» خواهد شد.
در واقع، دشمن از طریق شما به دیگران میرسد. چون دشمن نمیتواند بهراحتی به افراد حساس نزدیک شود، به نزدیکان، آشنایان، هممحلیها یا همکلاسیهای آنها وصل میشود. این دقیقاً همان نقطهای است که یک «فرد بیگناه» بهصورت ناخواسته و ناآگاهانه تبدیل به پُل اطلاعاتی دشمن میشود. این پُل میتواند فقط چند ثانیه باشد، اما برای ثبت مکان یک فرد هدف، کافی است.
در جنگ اطلاعاتی امروز، آنچه بیش از همه اهمیت دارد، «الگوی ارتباط» است، نه فقط محتوای ارتباط. مهم نیست شما چه میگویید؛ مهم این است که با چه کسی، چند بار، کجا، در چه زمانی و از طریق کدام بستر ارتباط برقرار میکنید. حتی اگر هیچ اطلاعات حساسی ردوبدل نشود، همین دادههای به ظاهر کم ارزش میتوانند نقشه روابط اجتماعی یک فرد را ترسیم کنند. این نقشهها برای هوش مصنوعی مانند گنج هستند. سامانههایی نظیر Gospel یا سیستمهای NSA آمریکا میتوانند از این دادهها الگوهای رفتاری افراد مهم را استخراج کرده و آنها را بهصورت خودکار شناسایی و هدفگذاری کنند.
دادههای بیاهمیت؟!
اکنون تصور کنید یک فرد مؤثر در رسانه یا فرهنگ، یا یکی از فرماندهان میدانی مقاومت، یا یک دانشمند صنعت موشکی در یک جلسه غیر رسمی شرکت کرده است و شما نیز بهعنوان یک مهمان معمولی در آن جلسه حضور داشتهاید. فقط حضور گوشی شما در آن مکان، برای یک سیستم ردیابی مکانی، یعنی تأیید حضور آن فرد هدف نیز. کافی است گوشیتان وایفای یا GPS را روشن کرده باشد یا بلوتوثتان در حالت اسکن بوده باشد. حتی اگر گوشیتان در جیبتان باشد، باز هم توسط آنتنهای مخابراتی یا اسکنرهای اطراف ردیابی میشود. در بسیاری از موارد، ترورهای هدفمند دقیقاً از طریق همین «دادههای بیاهمیت» انجام شدهاند.دشمن نیازی ندارد به شما مشکوک باشد؛ او به الگوریتم اعتماد دارد. الگوریتمی که با "بیرحمی" عدد و نمودارها را تحلیل میکند. کافی است گوشی شما بارها در کنار گوشی یک فرد خاص ظاهر شده باشد، کافی است چندبار در کنار او عکس گرفته باشید، کافی است در "مسیر تردد" او قرار گرفته باشید. در این حالت، اگر خود آن فرد تحت نظارت باشد، گوشی شما نیز بهصورت خودکار در زمره منابع اطلاعاتی قرار میگیرد و دادههایش به صورت دائمی استخراج میشود.
ما اکنون در جهانی زندگی میکنیم که به گفته بسیاری از کارشناسان امنیت سایبری، بیش از ۹۰ درصد حملات اطلاعاتی و نظامی مدرن، از طریق تلفنهای همراه یا نرم افزارهای نصب شده روی آنها انجام میشود. این حملات، در ظاهر به چشم نمیآیند؛ اما تأثیرشان مرگبار است. اگر حتی یک بار با فردی حساس تماس بگیرید، یا برای او فایلی ارسال کنید، اگر حتی فقط در محل سکونت او عکس بگیرید و در فضای مجازی منتشر کنید، ممکن است دادههای شما در الگوریتم سامانهای مانند Gospel بهعنوان «تأیید حضور» آن فرد تحلیل شود. و همین تأیید ممکن است حکم آغاز عملیات پهپادی یا حمله موشکی باشد.
تاریخ معاصر نمونههای بسیاری از این نوع حملات را نشان میدهد. در برخی موارد، ترور یک فرمانده مقاومت فقط بهخاطر آن انجام شد که یکی از نزدیکانش – بیآنکه بداند – تصویری از خانه یا ماشین او را در فضای مجازی منتشر کرده بود. در نمونهای دیگر، حضور گوشی یک مهمان در یک نشست خصوصی باعث شد مکان جلسه شناسایی شود و حمله هوایی آغاز گردد. اینها نه داستانهای تخیلی، بلکه گزارشهای مستند رسانهها و سازمانهای امنیتیاند.

نقش آفرینی ناآگاهان
از همین روست که نهادهای امنیتی بسیاری از کشورها، به شهروندانشان هشدار میدهند که امنیت تنها مربوط به «اسرار دولتی» نیست؛ بلکه هر فردی بخشی از امنیت ملی است. وقتی شما تصور میکنید «چیزی برای جاسوسی ندارید»، یعنی از نقش خود در امنیت دیگران بیخبرید. تصور کنید شما پدری هستید که فرزندتان در حوزه فناوری یا نظامی فعال است؛ اگر گوشی شما توسط دشمن آلوده شود، مسیر حمله به فرزندتان هموار میشود یا شما دوستی دارید که خبرنگار حوزه امنیتی است؛ اگر گوشی شما شنود شود، مسیر ترور یا تهدید او هموار میشود. در این بازی، حتی ناآگاهترین افراد نیز نقش آفریناند؛ چه بخواهند چه نخواهند؛یکی از اشتباهات بزرگ کاربران، این است که تصور میکنند چون به ظاهر فعالیتهای آنها معمولی است، اهمیت ندارند. اما واقعیت این است که دشمن از هر دادهای، هر عکسی، هر مکانی و هر ارتباطی استفاده میکند. امروز ارزش اطلاعات در «تجمیع» آنهاست. یعنی دادهای که از گوشی شما به دست میآید، به تنهایی شاید کم ارزش باشد، اما وقتی کنار دادههای هزاران گوشی دیگر قرار میگیرد، تصویری کامل از روابط انسانی، مکانهای حساس، رفتارهای روزمره و حتی الگوی خواب و بیداری شما به دست میدهد. همین اطلاعات میتوانند برای طراحی حمله سایبری، ترور یا عملیات روانی استفاده شوند.
امروز دشمن با روشهای جدید، نه از طریق شکنجه و بازجویی، بلکه از طریق گوشیهایی که داوطلبانه در اختیار داریم، زندگیمان را میخواند. او از ما چیزی نمیپرسد؛ فقط نگاه میکند، تحلیل میکند و نتیجه میگیرد و ما، اگر مراقب نباشیم، ابزار او هستیم.
پس اگر کسی گفت: «من که چیزی برای جاسوسی ندارم»، باید به او گفت: تو شاید چیزی نداشته باشی، اما دشمن از طریق تو به کسانی میرسد که دارند. تو ممکن است هیچ اطلاعات خاصی نداشته باشی، اما برای دشمن یک «مسیر» هستی، یک «لینک» مهم در زنجیره حمله. تو اگر مراقب نباشی، بخشی از پروژهای میشوی که میتواند به مرگ دیگران منجر شود؛ به دستگیری، اخراج، افشای اطلاعات یا حتی حمله نظامی.
امروز مسئولیت امنیتی هر شهروند، محدود به خودش نیست. همه ما مسئول امنیت کسانی هستیم که با آنها در تماسیم. اگر گوشیمان را امن نکنیم، اگر اپلیکیشنهای مشکوک نصب کنیم، اگر دادههایمان را بدون فکر در اختیار شبکههای خارجی بگذاریم، اگر در موقعیتهای حساس گوشیمان را همراه ببریم یا عکس بگیریم، عملاً امنیت اطرافیانمان را تهدید کردهایم.
نتیجتا مراقبت از دادههای شخصی و دیجیتال، نه یک وسواس بیهوده، بلکه وظیفهای انسانی و اخلاقی است. چون در جهانی که جنگها بیصدا و از درون گوشیها آغاز میشوند، بیتفاوتی ما میتواند آغاز فاجعهای بزرگ برای دیگران باشد.