مقدمه :
جهان هستی، از نگاه قرآن، نظامی منسجم و دووجهی است که در آن، هر مقولهٔ مادی، نشانهای از حقیقتی معنوی است. خداوند نه تنها "زمین و آسمان" را آفرید، بلکه تمام موجودات را در خدمت انسان قرار داد تا در میان این نعمتهای ظاهری، به حضور او پی ببرد.اسلام، هر عمل مادی را با معنایی بالاتر همراه میکند؛ غذا تنها سیرکردن شکم نیست، بلکه فرصتی برای شناخت خالق است. لباس فقط پوشش بدن نیست، بلکه نمادی از کرامت و تقواست. سفر، جابجایی فیزیکی نیست، بلکه نماد حرکت وجودی به سوی خداست. در این نگاه، مادیات نه متضاد معنویات، بلکه پلی به سوی آن هستند.
قرآن، با استفاده از تصاویر ملموس — از باغهای بهشت تا لباس تقوا — به انسان یاد میدهد که چگونه در میان امور روزمره، به حقیقت معنوی پی ببرد.هر آیه، هر دستور، هر نمونه از زندگی پیامبران، نشان میدهد که دنیا و آخرت، جهانهای جدا نیستند، بلکه دو بعد یک واقعیت واحدند.
این مقاله، با بررسی 8 مورد از این همسوییها — از خوراک تا رزق، از هجرت تا پدری — به نشان دادن این نظام الهی میپردازد؛ نظامی که در آن، هر چیز مادی، زبانی از معناست و هر عمل معنوی، در قالبی مادی تحقق مییابد.
«از غذا تا ایمان، از لباس تا تقوا: همراهی دو جهان در قرآن»
1. خوردن از پاکیزگی تا تأمل: همراهی مادی و معنوی در تغذیه
1-1. خوراک مادی: پاکیزگی در مصرف، بنیان زندگی پاکقرآن کریم، ابتدا انسان را به مصرف غذاهای پاک و حلال دعوت میکند. خداوند متعال فرموده است: «کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَاعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ عَلیمٌ»[1] (از چیزهای پاک بخورید و کار نیکو انجام دهید، من به آنچه میکنید آگاهم.)
این دستور، تنها به رفع گرسنگی اشاره ندارد، بلکه نخستین گام در ساختار زندگی معنوی است. پاکیزگی در مصرف، پاکیزگی در عمل و قلب را میسر میسازد. اسلام، غذا را تنها یک مادهٔ زیستی نمیداند، بلکه آغازگری برای عبودیت و طاعت است.
بدن انسان، ظرفی است که از آنچه درونش میریزد، شکل میگیرد. اگر غذایش حرام و ناپاک باشد، قلبش تاریک، شهودش کور و روحش سنگین میشود. اما اگر از طیبات بخورد، قلبش روشن، نفسش آرام و عملش قابل قبول نزد خدا میشود.
بنابراین، توجه به پاکیزگی غذا، تنها یک امر بهداشتی نیست، بلکه نشانهای از وجدان معنوی و رعایت حدود الهی است.
2-1. خوراک معنوی: تأمل در منشأ غذا، دروازهای به شناخت خالق
اما قرآن، انسان را فقط به "خوردن از پاکیزگان" محدود نمیکند، بلکه او را به تأمل در خودِ غذا دعوت میکند. خداوند میفرماید:«فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ * أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا * ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا * فَأَنبَتْنَا فِیهَا حَبًّا * وَعِنَبًا وَقَضْبًا * وَزَیْتُونًا وَنَخْلًا * وَحَدَائِقَ غُضًّا * وَفَاکِهَةً وَأَبًّا * رِزْقًا لَّکُمْ وَلِأَنْعَامِکُمْ»[2]
(پس انسان باید به غذای خویش بنگرد! ما آب را ریختیم، زمین را شکافتیم، در آن غله، انگور، پیاز، زیتون، نخل، باغهای سرسبز، میوه و علوفه رویاندیم؛ روزی برای شما و چوپانانتان.)
این آیات، یک سفر هوشیارانه از قطره آب تا سفرهٔ انسان هستند. این تأمل، تبدیل به عرفانی از طبیعت میشود که در آن، هر ذره از غذا، نشانهای از قدرت، حکمت و رحمت الهی است.
امام محمد باقر (علیهالسلام) در تفسیر «انسان باید به غذای خویش بنگرد» میفرمایند:«الی علمه» — یعنی، ببیند چه میآموزد.[3]
آیا این غذا، فقط برای سیر کردن شکم است؟ یا فرصتی است برای شناخت خالق، شکرگزاری، و تقویت ارتباط با حق؟
وقتی انسان قبل از خوردن، به منشأ غذای خود فکر کند، قلبش از شکر پر میشود، نفسش از تجمل خالی میشود، و وجودش از داخل مطمئن میگردد.
3-1. همسویی مادی و معنوی در تغذیه: تعادلی که به کمال میرساند
تغذیه، تنها یک نیاز زیستی نیست، بلکه آزمونی از تعادل انسان میان مادی و معنوی است. جامعهای که تنها به تولید غذا توجه کند، اما از شکر و تأمل در نعمتها غافل باشد، به زودی به افراط، تبذیر و بیثباتی دچار میشود.
و جامعهای که تنها به شکر معنوی بسنده کند، اما از تأمین غذای پاک غفلت ورزیده باشد، در معرض ضعف، فقر و تسلیم در برابر دیگران قرار میگیرد.اما جامعهای که هم غذای پاک تولید و توزیع میکند، و هم مردمش به منشأ آن فکر میکنند، جامعهای متوازن و کامل است.
چون در آن، جسم سالم و قلب شاکر همدیگر را تقویت میکنند.این همسویی، نه تنها برای فرد، بلکه برای تحول فرهنگی و معنوی جامعه حیاتی است. چرا که جامعهای که از درون شاکر و آگاه باشد، به سوی کمال انسانی گام برمیدارد.
2. لباس پوششی و لباس تقوا: همراهی مادی و معنوی در پوشش انسان
1-2. لباس مادی: پوششی برای تن و زینتی برای وجودقرآن کریم، لباس را نه تنها به عنوان یک وسیلهٔ عملکردی برای پوشاندن بدن یا محافظت در برابر عوامل طبیعی معرفی نمیکند، بلکه آن را نعمتی الهی و جزئی از نظام آفرینش میداند که در آن، ظاهر و باطن، مادی و معنوی، در کنار هم جای میگیرند. خداوند متعال در آیهای فرموده است:
«یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَرِیشًا»[4] (ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم که اندامهای ننگتان را میپوشاند و مایه زینت شماست.)
این آیه، لباس را در دو بعد معرفی میکند: اول، عملکرد محافظتی و حریممحور: پوشاندن سوآت (اندامهای نهان)، که نشانهای از حفظ کرامت انسانی و مرزهای اخلاقی است.
دوم، بعد زیبایی و تمدنی: «وَرِیشًا» — یعنی زینت، شان و شوکت. این بخش نشان میدهد که اسلام به زیبایی و شکوه انسانی تنفر ندارد، بلکه آن را در چارچوب حلال و معنوی جای میدهد.
همچنین در سوره نحل، خداوند میفرماید: «وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ الْأَنْعَامِ سَرَابِیلَ تَقِیکُم بِهَا مِن بَأْسِکُمْ»[5] (و از چهارپایان برای شما پیراهنهایی آفرید تا شما را از سرما و گرما و ضربه حفظ کند.)
اینجا، لباس حتی از موی حیوانات نیز منشاء میگیرد — یعنی خداوند تمام موجودات را در خدمت انسان قرار داده تا نیازهای او فراهم شود. این نشان میدهد که مادیات، در خودشان پلی به معنویت هستند، چون هر پارچه، هر پشم، هر پوست، نشانهای از قدرت، حکمت و رحمت الهی است.
بنابراین، لباس مادی، تنها یک شیء مصرفی نیست، بلکه: ابزاری برای حفظ کرامت انسانی (پوشاندن عورت) و وسیلهای برای حفاظت جسمی (در برابر سرما، گرما، آسیب) و نمادی از زیبایی و تمدن (ریش، زینت)
این سه وجه، لباس را از یک شیء ساده به یک موضوع فرهنگی و اخلاقی تبدیل میکند. جامعهای که در آن لباس تنها به عنوان وسیله نمایش تجمل یا جلب توجه مصرف شود، از بعد معنوی آن غافل است. اما جامعهای که لباس را با آگاهی از منشأ الهی و مقاصد انسانی آن انتخاب کند، در مسیر تعادل مادی و معنوی گام برمیدارد.
2-2. لباس معنوی: تقوا، بهترین پوشش انسان
اما قرآن، پس از اشاره به لباس مادی، بلافاصله توجه انسان را به بعد بالاتری از پوشش جلب میکند. خداوند میفرماید: «وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَلِکَ خَیْرٌ»[6] (و لباس پرهیزگاری، آن بهتر است.) این جمله کوتاه، انقلابی در نگرش به پوشش است.
اگر لباس مادی بدن را از سرما و گرما حفاظت کند، لباس تقوا قلب را از وسواس، حسد، غضب، ریا، تجمل و دوری از خدا حفاظت میکند.اگر لباس مادی، عورت جسمی را میپوشاند، لباس تقوا، عورت معنوی — یعنی گناهان پنهان — را میپوشاند.
تقوا، در واقع، پوشش داخلی انسان است. مثل یک زره نامرئی که در مقابل هر نوع آسیب معنوی مقاوم است.در حدیثی امام علی (ع) فرمودهاند:«التَّقْوَىٰ جُنَّةٌ وَاقِیَةٌ»(پرهیزگاری، زرهی محافظ است.)[7]
این تشبیه، نشان میدهد که تقوا فقط یک مفهوم اخلاقی نیست، بلکه تجهیزاتی معنوی است که انسان را برای زندگی در دنیای پرتنش و پرتلاطم آماده میسازد. همانطور که جنگجو بدون زره مستعد آسیب است، انسان بدون تقوا در برابر وسوسه شیطان، فتنه دنیا و نفسامّاره ضعیف و آسیبپذیر است.
اما چرا قرآن میگوید «ذَلِکَ خَیْرٌ» — «آن بهتر است»؟چون لباس مادی، فاسدشدنی است. روزی میسوزد، میپوسد، یا از مد خارج میشود.اما لباس تقوا، تنها پوششی است که: فاسد نمیشود، قد نمیآید و نه تنها در دنیا، بلکه در آخرت نیز انسان را میپوشاند.
در روایات آمده است که در قیامت، مؤمنان لباسی از نور خواهند داشت — نماد تقوا و ایمان این، اوج تحقق «لباس تقوا» است:از پیامبر (ص): «یُکشَفُ الغِطاءُ فَلاَ مَرحَباً بِأَحدٍ وَلاَ أَهلًا إِلاَّ بِأَصحابِ القُبُورِ، وَأَصحابِ القُبُورِ هُمُ المُؤمنونَ، لِباسُهُمْ مِنَ النُّورِ» — (غیبت الغطاء، و هیچکس به جز صاحبان قبور شادی نمیآید؛ و صاحبان قبور، مؤمنانند، لباسشان از نور است.) .[8] پوششی که از دنیا شروع شده و تا جاودانگی ادامه دارد.
3-2. همراهی لباس مادی و معنوی: تعادلی که به کمال میرساند
انسان، موجودی است که در آن، جسم و روح در کنار هم زندگی میکنند.او نه حیوان است که فقط به پوست و مو اکتفا کند،نه ملک است که فقط از نور و معنویت تشکیل شده باشد.
پس نیازمند دو لباس است: یکی برای بدن: لباسی از پارچه، پشم یا پوست و یکی برای قلب: لباسی از تقوا، شکر و ایمان.
وقتی این دو همراه شوند — فردی که هم پوشش حرام نمیپوشد، هم از گناهان بزرگ و کوچک پرهیز میکند، هم به زیبایی توجه دارد اما نه به صورت تجملگرایانه — آنگاه به تعادل انسانی دست مییابد.
قرآن، در توالی آیات سوره اعراف، ابتدا لباس مادی را معرفی میکند، سپس بلافاصله لباس معنوی را اضافه میکند: «یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ... وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَلِکَ خَیْرٌ»[9]
این ترتیب، نشان میدهد که اسلام به تدریج انسان را به سوی کمال میبرد:ابتدا به او یاد میدهد چگونه بدن خود را بپوشاند،سپس به او میگوید: «اما این کافی نیست — قلب تو هم نیاز به لباس دارد.»
این، همان هماهنگی مادی و معنوی است که در فرهنگ اسلامی جایگاه ویژهای دارد.بدون لباس مادی، انسان در معرض سرما و تحقیر قرار میگیرد.بدون لباس تقوا، در معرض گناه و دوری از خدا قرار میگیرد.اما وقتی هر دو را داشته باشد، به انسان کامل نزدیک میشود.
این تعادل، نه تنها برای فرد، بلکه برای تحول فرهنگی جامعه حیاتی است. جامعهای که در آن مردم به پوشش حرام گناه نمیکنند، اما به زیبایی و نظم هم توجه دارند، و در عین حال، قلبهایشان از تقوا و شکر سرشار است، جامعهای است که در آن، مادیات در خدمت معنویات قرار گرفته است.
3. زینت ظاهری و زینت باطنی: دو وجه یک نعمت الهی
1-3. زینت مادی: زیبایی در حرکت به سوی خداقرآن کریم، استفاده از زینت مادی را نه تنها مجاز، بلکه در موقعیتهای معینی، مستحب و توصیهشده میداند. خداوند متعال فرموده است: «خُذُوا زِینَتَکمْ عِنْدَ کلِّ مَسْجِدٍ»[10] (زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود ببرید.)
این دستور، نشان میدهد که اسلام به زیبایی و شکوه ظاهری اعتقاد دارد، به شرطی که در جایگاه مناسب و با نیت درست باشد. مسجد، محفل قربت به خدا است، و ورود به این مکان مقدس با آراستگی، نشانهای از ادب، احترام و تشکر از نعمتهای الهی است.
زینت در اینجا فقط به معنای لباس زیبا نیست، بلکه شامل تمیزی، بوی خوش، نظم و سلامت شخص میشود؛ همه نشانههایی از شناخت نعمت و پاسخگویی به آن. این دستور، در مقابل تصویری از دین است که تنها بر فقر و انزوا تأکید کند؛ برعکس، اسلام زیبایی را به عنوان بخشی از فطرت انسان و نشانهای از شکرگزاری میپذیرد.
البته این زیبایی مشروط است: نباید منجر به تجمل، ریا یا فتنه شود، و نباید به جایگاه خودش، هدف اصلی قرار گیرد. در واقع، زینت مادی، وقتی در چارچوب تقوا و معنویت قرار گیرد، تبدیل به عملی عبادی میشود؛ زیرا انسان با آراستن بدنش، نشان میدهد که محفل الهی را جایگاهی والا میداند.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «إن الله جمیلٌ یُحبُّ الجمال» (خداوند زیباست و دوست دارد زیبایی را ببیند)[11] — این حدیث، زیبایی را نه تنها مشروع، بلکه مورد رضای الاهی معرفی میکند، به شرطی که نشانهای از تواضع و شکر باشد، نه غرور و تفاخر.
2-3. زینت معنوی: ایمان، زیباترین تزئین قلب
اما قرآن، انسان را به سوی زیباییای بالاتر دعوت میکند؛ زیباییای که نه در مو، لباس یا گردنبند است، بلکه در قلب و روح جای دارد. خداوند میفرماید: «حَبَّبَ إِلَیکمُ الْإِیمانَ وَ زَینَهُ فِی قُلُوبِکمْ»[12] (ایمان را بر شما محبوب داشته و آن را در دلهایتان زینت بخشیده است.)
این آیه، یکی از عمیقترین بیانیههای قرآن دربارهٔ تحول درونی انسان است. ایمان، فقط یک باور ذهنی نیست، بلکه تزئینی الهی است که خداوند خودش در دل انسان قرار میدهد.
مثل گردنبندی از نور که در درون میدرخشد و وجود را متحول میکند. زینت معنوی، برخلاف زینت مادی، نمایشی نیست، فاسد نمیشود و نه تنها دیگران، بلکه خود صاحبش را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. وقتی ایمان در قلب زینت یابد، انسان دیگر نیازی به زینتهای بیرونی برای اثبات ارزش خود ندارد.
او از درون زیبا میشود — در نگاهش، سخنش، رفتارش و حتی سکوتش. این، همان "زیبایی ایمان" است که پیامبر (ص) آن را بالاتر از تمام زیباییهای دنیوی میدانستند. در روایات آمده است که «زینت مومن، التقوی» (زینت مؤمن، تقواست)[13] — یعنی هرچه قلب انسان پاکتر و ایمانش محکمتر باشد، زیباتر است، حتی اگر لباسش ساده و مویش سفید باشد. بنابراین، زینت معنوی، تنها نوع زیبایی است که: با گذشت زمان نمیپوسد، با فقر کم نمیشود، و در قیامت نیز به عنوان نوری بر پیشانی مؤمنان ظاهر خواهد شد.
3-3. همراهی زینت مادی و معنوی: زیبایی متوازن در نگاه اسلام
زینت، در نظام اسلامی، تنها یک بعد فیزیکی ندارد، بلکه دارای دو وجه متوازن و مکمل است: یکی در بیرون، به عنوان نمادی از ادب و حرمتگذاری نسبت به محافل الهی، و دیگری در درون، به عنوان تحقق کمال انسانی و تجلی ایمان در قلب. این دو زینت، نه رقیب یکدیگرند، بلکه در تعادل و هماهنگی، تصویر کاملی از انسان مؤمن را خلق میکنند.
اسلام از انزوا و رد کلی زیباییهای ظاهری دوری میکند، اما از تجمل و نمایش نیز برحذر میدارد؛ بنابراین، راه میانهای را پیشنهاد میدهد: زیباییای که بدن را با حجاب و آراستگی مناسب میآراید و همزمان قلب را با ایمان، تقوا و شکر میآفریند.
وقتی این دو همراه شوند، انسان به تصویری از «زینت الهی» تبدیل میشود؛ موجودی که نه تنها در بیرون، بلکه در باطن نیز درخشنده است. قرآن، در توالی آیات، ابتدا به زینت مادی دعوت میکند: «خُذُوا زِینَتَکمْ عِنْدَ کلِّ مَسْجِدٍ»، [14] سپس به زینت معنوی اشاره میکند: «حَبَّبَ إِلَیکمُ الْإِیمانَ وَ زَینَهُ فِی قُلُوبِکمْ». [15]
این ترتیب، نشان میدهد که اسلام ابتدا انسان را از بیرون آماده میکند، سپس او را به سوی زیبایی درونی دعوت میکند. و در نهایت، انسان کامل، کسی است که به مسجد با زینت میرود و در آنجا، قلبش از ایمان و شکر زینت یافته است. این، همان تعادل است که در فرهنگ اسلامی، زیبایی را از یک عمل تجملگرایانه به یک عمل عبادی و تربیتی تبدیل میکند.
4. سفر فیزیکی و سفر معنوی: حرکت در دو بعد هستی
1-4. سفر مادی: جابجایی در فضای ظاهریقرآن کریم، سفر را به عنوان بخشی از حیات انسان میپذیرد و در بسیاری از احکام، آن را پیشبینی و تنظیم میکند. خداوند متعال میفرماید: «وَ إِنْ کُنتُمْ عَلَىٰ سَفَرٍ»[16] (و اگر در سفر بودید...)
این عبارت، که در متون قرآنی بارها تکرار شده است، نشان میدهد که سفر، نه یک حالت غیرعادی، بلکه واقعیتی طبیعی و قابل پیشبینی در زندگی انسان است.
اسلام، تنها به حالت ثبات و سکون توجه نکرده، بلکه برای وضعیت جابجایی نیز قوانینی دقیق در نظر گرفته است: از کوتاه کردن نماز گرفته تا اصلاح روزه، از اخلاق رفتار در سفر تا مسئولیتهای اجتماعی. این نشان میدهد که سفر، در نگرش اسلامی، فقط یک جابجایی فیزیکی نیست، بلکه تحولی در شرایط انسان است که نیازمند تنظیمات خاصی در عملکرد عبادی و اجتماعی است.
سفر مادی، هدفهای مختلفی دارد: تجارت، زیارت، آموزش، دیدار خانواده، یا حتی گشت و گذار در آفرینش الهی. قرآن از انسان میخواهد که در سفر نیز به خداوند یاد بکند و در طبیعت، نشانههای او را مشاهده کند.
بنابراین، سفر مادی، وقتی با آگاهی و هوشیاری انجام شود، تبدیل به تجربهای تربیتی میشود؛ فرصتی برای دیدن تنوع مخلوقات، شناخت تمدنها، و تقویت روحیه توکل و صبر.
2-4. سفر معنوی: حرکت رو به بالای انسان به سوی خدا
اما قرآن، انسان را به سوی نوع دیگری از سفر دعوت میکند؛ سفری نامرئی، اما عمیقتر و مهمتر: سفر معنوی به سوی خداوند. خداوند میفرماید: «إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ»[17] (تو با تلاش و رنج بسوی پروردگارت میروی، و او را ملاقات خواهی کرد!)
این آیه، تصویری عمیق و همهجانبه از حیات انسان ارائه میدهد. تمام عمر انسان، یک "کَدْح" است — یعنی تلاش مستمر، حرکت پیوسته، جستجوی معنا.ما همچون مسافری هستیم که در طولانیترین سفر زندگی، از ابتدا تا انتها، در حال حرکت به سوی مقصدی نهایی هستیم. این سفر، مثل سفر مادی، شامل مراحل، موانع، فرسودگی و امتحان است، اما مقصد آن، نه شهری در زمین، بلکه حضور نزد خداست.
در این سفر، اسباب ما، ایمان و عمل نیک است، همراه ما، تقواست، و راهنمای ما، قرآن و نبوّت. سفر معنوی، تنها زمانی موفقیتآمیز است که انسان با آگاهی حرکت کند، نه اینکه به صورت خودکار و بدون جهت، در جریان زندگی بغلتد. پیام این آیه روشن است: تو در حال حرکتی، و در پایان این مسیر، ملاقاتی حتمی با پروردگارت داری.
بنابراین، باید بدانی که به کجا میروی، و چه چیزی را برای آن مسیر آماده کردهای. این، سفری است که در آن، هر نفس، گامی است به جلو، و هر عمل، تعیینکنندهٔ سرنوشت مسافر.
3-4. همراهی سفر مادی و معنوی: حرکتی با جهت و هدف
سفر، در نظام اسلامی، تنها یک جابجایی فیزیکی نیست، بلکه نمادی از حرکت وجودی انسان است. هر بار که انسان از جایی به جای دیگر میرود، فرصتی برای تأمل در این سؤال فراهم میشود:
آیا من فقط در فضا جابجا میشوم، یا در وجودم نیز در حال حرکت هستم؟ سفر مادی، اگر بدون جهت معنوی باشد، تنها باعث خستگی بدن و تلف وقت میشود، اما اگر همراه با سفر معنوی باشد، تبدیل به وسیلهای برای نزدیکی به خدا میشود. قرآن، با ذکر «وَ إِنْ کُنتُمْ عَلَىٰ سَفَرٍ»[18] و سپس تأکید بر «إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا»[19]، نشان میدهد که هر حرکت بیرونی باید با حرکت درونی همراه باشد.
مسافری که در راه زیارت به مدینه میرود، اگر قلبش از گناهان پاک نشده باشد، فقط بدن او به آنجا رسیده است، نه روحش. اما کسی که با توبه، شکر و ادب سفر میکند، در هر قدمش، به خدا نزدیک میشود. این، همان تعادل است که اسلام میطلبد:
حرکت در فضا و همزمان حرکت در معنا. و در نهایت، انسان کامل، کسی است که نه تنها به مکانهای مقدس سفر میکند، بلکه قلبش نیز در طول این مسیر، از صفات ناشایست پاک شده و به سوی کمال انسانی گام برمیدارد.
5. رزق ظاهری و رزق باطنی: نعمتهای الهی در دو بعد زندگی
1-5. رزق مادی: پایهای برای استمرار حیاتقرآن کریم، منشأ تمام رزقهای مادی را در دست خداوند میداند و تأکید میکند که هر آنچه انسان میگیرد، از فیض اوست. خداوند متعال میفرماید: «وَأَنزَلَ لَکُم مِّنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ ۖ وَالثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّکُمْ»[20] (و برای شما از چهارپایان هشت جفت نازل کرد و میوهها را روزی شما قرار داد.)
این آیه، تنوع و گستردگی رزق مادی را نشان میدهد: از محصولات کشاورزی گرفته تا دامهای پرورشی، همه از نعمتهای الهی هستند که خداوند به عنوان "رزق" برای انسان فراهم کرده است.
رزق مادی، فقط به پول یا غذا محدود نمیشود، بلکه شامل تمام امکاناتی است که برای حفظ حیات و توسعه تمدن لازم است: آب، خاک، نور خورشید، سلامتی، کار و فرصتهای اقتصادی. اسلام، کسب رزق حلال را عبادت میداند و آدمی را به تلاش و کار فرا میخواند، نه به تسلیم و بینهایت.
اما در عین حال، یادآوری میکند که حقیقتاً بخشندهٔ رزق، خداوند است و همه اسباب — اعم از کار، هوش، زمین یا سرمایه — خودشان نعمتهای الهی هستند. بنابراین، رزق مادی، وقتی با شکر و تقوا همراه شود، تبدیل به وسیلهای برای قربت به خدا میشود.
کسی که از روزی خود شکرگزار است، نه تنها از فقر درونی در امان است، بلکه قلبش از حسد، حرص و تجمل پاک میشود. رزق، در این نگاه، تنها وسیلهٔ زیست نیست، بلکه آزمونی الهی است: آیا انسان با آن مغرور میشود یا شاکر؟ آیا آن را وسیلهٔ تجاوز میکند یا عبادت؟
2-5. رزق معنوی: بالاترین نعمت الهی
اما قرآن، انسان را به سوی نوعی از رزق دیگری دعوت میکند؛ رزقی که نه به صورت مال یا غذا است، بلکه به صورت قرب، توفیق عبادت و ایمان. در دعای معروفی، پیامبر (ص) میفرماید: «وَارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ»[21] (و زیارت خانهٔ محترمت را نصیبم کن.)
این دعا، نمونهای بارز از درخواست رزق معنوی است. حج، یک عمل فیزیکی است، اما در واقع، نعمتی روحانی است که خداوند به بندگانش عطا میکند. نه هر کسی میتواند به حج برود — نه تنها به دلیل فقر مالی، بلکه به دلیل فقدان توفیق الهی. بنابراین، حج، مثل ایمان، هدیهای از جانب خداوند است. رزق معنوی، شامل این موارد است:
توفیق به عبادت، پاکی قلب، ملاقات با اهل حق، فهم قرآن، شوق به آخرت، دعوت به خیر و نهی از منکر...اینها، در واقع، بالاترین انواع رزق هستند، زیرا مستقیماً به کمال انسانی و سعادت ابدی مربوط میشوند.
پیامبر (ص) فرمودند: «خیرُ الناس أنفعُهم للناس» (بهترین مردم، کسی است که به دیگران مفید باشد)[22] — اما برای اینکه انسان به دیگران مفید باشد، نخست باید خودش از رزق معنوی برخوردار باشد. کسی که قلبش تاریک است، نمیتواند برای دیگران روشنایی باشد.
بنابراین، رزق معنوی، پیششرط هر نوع خدمت واقعی به جامعه است. و مهمتر از همه، این رزق، تنها از طریق دعاست که دریافت میشود، چون نشانهای از توجه و نزدیکی به خداوند است.
3-5. همراهی رزق مادی و معنوی: تعادلی که به سعادت میرساند
رزق، در نظام اسلامی، تنها به معنای مال و ماده نیست، بلکه شامل دو بعد است: یکی برای حفظ حیات فیزیکی، و دیگری برای تحقق کمال معنوی.
انسان نباید یا به سمت انزوا و رد تمام دنیا برود، یا به سمت تجمل و فراموشی آخرت. اسلام راه میانهای را نشان میدهد: استفاده از رزق مادی با شکر و حلالخواری، و در عین حال، تلاش برای کسب رزق معنوی از طریق عبادت، دعا و ایمان. قرآن، با ذکر «الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّکُمْ»[23] و پیامبر (ص) با دعا کردن «وَارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ»[24]، نشان میدهند که انسان باید همزمان از هر دو نوع رزق بگذرد. کسی که فقط به رزق مادی فکر کند، مانند کسی است که غذای بدن را فراهم میکند، اما قلبش از شکر و ایمان میمیرد.
و کسی که فقط به رزق معنوی فکر کند، اما از کسب حلال و تأمین نیازهای خانواده غفلت کند، از موازین اسلام دور است. اما کسی که هر دو را در کنار هم ببیند — که میوهای که میخورد، نعمت الهی است، و حجی که آرزویش را دارد، توفیق الهی است — آنگاه به تعادل انسانی دست مییابد. این، همان رزق کامل است: زندگیای که در آن، بدن از رزق مادی سیر میشود و قلب از رزق معنوی روشن میگردد.
6. پاداش زمینی و پاداش الهی: دو وجه اجر در نظام قرآنی
1-6. پاداش مادی: نشانهای از فیض الهی در آخرتقرآن کریم، برای عملکرد صالح و تقوای انسان، پاداشی عظیم در آخرت تصور میکند که با زبان مادی و ملموس بیان شده است. خداوند متعال میفرماید: «جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»[25] (باغهایی که نهرها از زیر آنها جاری است.)
این تصویر، یکی از پرکرارترین نمادهای بهشت در قرآن است و حدود 27 بار در آیات مختلف تکرار شده است. استفاده از زبان مادی — جویار، باغ، میوه، طعام، حوض، لباس — نشان میدهد که خداوند، برای انتقال مفاهیم غیبی، از مصادیق دنیوی که انسان آشناست، استفاده میکند.
این باغها، تنها به معنای درخت و آب نیستند، بلکه نمادی از آرامش، سیری، زیبایی و دائمیت هستند؛ چیزهایی که در دنیا موقت و ناقص اند، اما در آخرت، در قالبی کامل و جاودان تجربه خواهند شد.
این پاداش مادی، نه تنها نشانهٔ عظمت بهشت است، بلکه انگیزهای الهی برای تقویت ارادهٔ انسان در دنیاست. وقتی مؤمن میداند که عمل نیک او به چنین نعمتهایی منتهی میشود، پایههای صبر، توکل و مقاومت در برابر گناه تقویت میشود.
البته، این تصاویر، فقط برای درک انسان است؛ چرا که حقیقت بهشت، فراتر از تصور است. قرآن میگوید: «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ»[26] (هیچ نفسی نمیداند آنچه را که برایش از لذتهای چشم پنهان نگاه داشته شده است.)
بنابراین، "باغهایی با نهرهای جاری"، تنها شبهای از حقیقت است تا انسان بتواند به نحوی به آن پاداش باور کند و در مسیر طاعت گام بزند.
2-6. پاداش معنوی: خشنودی خدا، بالاترین ارزش
اما قرآن، انسان را به سوی نوعی از پاداش بالاتر دعوت میکند؛ پاداشی که نه با چشم دیده میشود، نه با دستان لمس میشود، اما ارزش آن از تمام نعمتهای مادی بیشتر است. خداوند میفرماید: «وَ رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ»[27] (و رضای خدا، از همه اینها برتر است.)
این آیه، نقطه اوج مفهوم پاداش در اسلام است. تمام باغها، نهرها، حوریان و طعامهای بهشت، در مقابل "رضای خدا" کوچک میشوند. چون چیزی که انسان کامل به دنبالش است، نه فقط لذت، بلکه قبولی نزد معبود است. رضای خدا، یعنی اینکه بندگیات پذیرفته شده، تلاشت ارزش داشته، و وجودت در نظر او محبوب بوده است.
این، عمیقترین نیاز روح انسان است: شناخته شدن، پذیرفته شدن، و داشتن ارزش در نظر حق. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «إذا رضی الله عن العبد قال للجنة: استقبلیه، وإن کانت ضیقة فسیّعها علیه، وإذا سخط علیه قال لها: استقبلیه وإن کانت واسعة فضیّقیها علیه»[28] — یعنی، رضای خدا، حتی فضا و شرایط بهشت را تغییر میدهد.
بنابراین، رضای الهی، نه تنها یک پاداش، بلکه مبدأ و منشأ تمام پاداشها است. کسی که رضای خدا را کسب کند، همه چیز را دارد؛ و کسی که آن را نداشته باشد، هرچه داشته باشد، بیفایده است. این، همان "پاداش معنوی" است که تنها با تقرب، شکر، و اخلاص به دست میآید.
3-6. همراهی پاداش مادی و معنوی: تعادلی که به کمال میرساند
پاداش، در نظام قرآنی، تنها یک بعد مادی ندارد، بلکه دارای دو وجه است: یکی قابل تصور و ملموس برای درک انسان، و دیگری عمیق و معنوی که هدف نهایی است. این دو، نه متضاد، بلکه مکمل یکدیگرند. پاداش مادی، مثل "باغهایی با نهرهای جاری"، به عنوان نقطه جذب و انگیزه عمل میکند تا انسان به سوی خیر حرکت کند.
اما پاداش معنوی، یعنی "رضای خدا"، همان هدف نهایی است که تمام تلاشها به سوی آن متمایل میشوند. قرآن، با ذکر «جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»[29] و سپس تأکید بر «وَ رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ»[30]، نشان میدهد که اسلام ابتدا انسان را با تصاویر ملموس جذب میکند، اما او را به سوی ارزشهای والا و معنوی هدایت میکند.
انسان کامل، کسی است که نه تنها بهشت را آرزو دارد، بلکه بیش از همه، خشنودی خدا را میطلبد. او میداند که بدون رضای الهی، هیچ نعمتی لذتبخش نیست، و با آن، هر سختی تحملپذیر است. این، همان تعادل است که در فرهنگ اسلامی، پاداش را از یک مفهوم مادی به یک تجربه معنوی و عرفانی تبدیل میکند.
7. پدری فیزیکی و پدری روحانی: نگاهی دووجهی به والدیت در نظام الهی
1-7. پدر مادی: رابطهای زیستی و نمادی از استمرار هستیقرآن کریم، پدری فیزیکی را نه تنها به عنوان یک رابطه بیولوژیکی، بلکه به عنوان یکی از نمادهای عمیق هستی و استمرار نسل معرفی میکند. خداوند متعال در سورة البلد میفرماید: «وَالْوَالِدِ وَمَا وَلَدَ»[31] (و به پدر و آنچه او آفریده است قسم میخورم.)
این قسم، خود یک شاهد بر اهمیت این رابطه است؛ چرا که خداوند تنها به چیزهایی قسم نمیخورد که حامل معنا و عظمت باشند. با قسم به «والد» و «ما ولد»، قرآن به دو بعد مهم اشاره میکند:
اول، پدر به عنوان محرک اصلی آفرینش فرزند، و دوم، فرزند به عنوان ثمره و امتداد وجود پدر. این رابطه، تنها یک انتقال ژنتیکی نیست، بلکه حامل ارزشهای اخلاقی، فرهنگی و تمدنی است. پدر مادی، نخستین مربی، محافظ و الگوی فرزند است. او ستون فقرات خانواده و نقطه شروع تربیت نسل جدید است.
در اسلام، احترام به پدر، جایگاه والایی دارد و در کنار احترام به مادر، به عنوان یکی از بزرگترین حقوق انسانی شمرده میشود. قرآن در جای دیگر میفرماید: «وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا»[32] — یعنی، بعد از توحید، نخستین وظیفه اخلاقی، احسان به والدین است. بنابراین، پدر مادی، در نظام الهی، فقط یک عامل زیستی نیست، بلکه نمادی از ادامه حیات، تربیت و مسئولیتپذیری است.
2-7. پدر معنوی: رهبری روحانی و تربیت نفس
اما در کنار این والدیت فیزیکی، اسلام مفهومی عمیقتر از "پدری" معرفی میکند: پدری معنوی و روحانی. در حدیثی مشهور، پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند: «أنا و علیٌ أبوا هذه الأمة»[33] (من و علی پدران این امت هستیم.)
این حدیث، مفهوم والدیت را از حوزه بیولوژی به حوزه تربیت معنوی و رهبری انتقال میدهد. پیامبر (ص) و امام علی (ع)، به عنوان "پدران معنوی"، نه تنها نسب دارند، بلکه حامل فهم، ایمان، تقوا و اخلاق ناب اسلامی هستند.
آنها، مثل پدری فیزیکی، نگران رشد، سلامت و سعادت فرزندان خود هستند، اما فرزندانشان، تمام مؤمنان جهان است. این نوع پدری، مبتنی بر محبت، تربیت، راهنمایی و فداکاری است.
پدر معنوی، وقتی فرزندش گمراه میشود، غمگین میشود؛ وقتی گناه میکند، براش دعا میکند؛ وقتی ضعیف است، او را حمایت میکند. این رابطه، در روایات شیعه، با ادبیات عاطفی و عرفانی بسیاری توصیف شده است.
اهل بیت (ع) را "آبادان" مینامند، یعنی آبدهنده، مادر و پدر معنوی. این عنوان، نشان میدهد که والدیت در اسلام، فقط به خانواده محدود نمیشود، بلکه به همه مؤمنان تسری دارد. بنابراین، پدر معنوی، کسی است که نه تنها ایمان را منتقل میکند، بلکه آن را میرباید، میآموزد و در وجود دیگران زنده نگه میدارد.
3-7. همراهی پدر مادی و معنوی: تعادلی در تربیت انسان کامل
والدیت، در نظام اسلامی، دارای دو وجه است: یکی در بدن، به عنوان ادامه نسل و تربیت فیزیکی، و دیگری در روح، به عنوان ادامه ایمان و تربیت معنوی. این دو، نه رقیب، بلکه مکمل یکدیگرند.
پدر مادی، اگر بدون روحیه معنوی عمل کند، تنها یک نگهدارنده از نسل است، نه مربی. اما پدر معنوی، اگرچه ارزش بالایی دارد، اما نباید منجر به انزوا از خانواده و واقعیتهای زندگی شود.
اسلام، انسان را به سوی تعادل دعوت میکند: خانوادهای که در آن، پدر مادی، ارزشهای معنوی را به فرزند منتقل میکند، و فرزند، نه تنها نسب را ادامه میدهد، بلکه ایمان را نیز زنده نگه میدارد.
قرآن با قسم به «والِدٍ وَ ما وَلَدَ»[34] و احادیث با بیان «أنا و علیٌ أبوا هذه الأمة»[35]، نشان میدهند که هر دو نوع والدیت ارزشمند هستند.
انسان کامل، کسی است که هم نسب خود را حفظ میکند، هم ایمان خود را تقویت میکند، و هم در تربیت نسل بعدی، هم به لحاظ فیزیکی و هم معنوی، نقش پدری ایفا میکند. این، همان تعادل است که در فرهنگ اسلامی، والدیت را از یک رابطه شخصی به یک وظیفه اجتماعی و الهی تبدیل میکند.
8. هجرت ظاهری و هجرت باطنی: دو نوع حرکت به سوی پاکی
1-8. هجرت مادی: جابجایی فیزیکی برای حفظ ایمانقرآن کریم، هجرت را به عنوان یک عمل انقلابی و استراتژیک در تاریخ اسلام معرفی میکند. خداوند متعال در بسیاری از آیات، مؤمنانِ مهاجر را ستوده و اعمال آنان را نمونهای از ایمان عمیق و تسلیم کامل میداند. در سوره توبه آمده است: «الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا»[36] (کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند.)
هجرت مادی، در رویداد تاریخی هجرت پیامبر (ص)، تنها یک جابجایی جغرافیایی نبود، بلکه گذاری از محیط شرک و ستم به سوی محیط ایمان و عدالت بود. مهاجران، خانه، مال، زمین و حتی نسب خود را ترک کردند، نه برای یافتن آسایش، بلکه برای حفظ ایمان. این عمل، نشانهای از قطع تمام ارتباطاتی بود که مانع از ولایت خدا و پیامبر میشد.
اسلام، هجرت را در شرایطی که ایمان در خطر باشد، واجب میداند. قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنتُمْ ۖ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجَرُوا فِیهَا»[37] — یعنی، زمین خدا وسیع است، و اگر ایمان تو در خطر است، موظف به هجرت هستی. بنابراین، هجرت مادی، تنها یک اقدام فردی نیست، بلکه نشانهای از مقاومت در برابر طغیان، حفظ نفس ایمانی و تأسیس جامعهای مبتنی بر عدالت الهی است.
در دوران ما نیز، هجرت میتواند شامل ترک محیطهای فتنهآمیز، شبکههای مخرب، یا نظامهای غیراخلاقی باشد تا انسان بتواند در فضایی پاک، ایمان خود را حفظ و تقویت کند.
2-8. هجرت معنوی: قطع ارتباط با ناپاکی در وجود
اما قرآن، انسان را به نوعی دیگر از هجرت دعوت میکند؛ هجرتی که نه از شهری به شهر دیگر، بلکه از گناه، شرک و نفسامّاره است. خداوند میفرماید: «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ»[38] (و از ناپاکی به کلی دوری گزین.)
این آیه، در سوره مدلّث آمده و به صورت مستقیم و بدون توضیح اضافی، فرمان هجرت از «رُجْز» را صادر میکند. «رُجْز» به معنای ناپاکی، شرک، بتپرستی و هر چیزی است که از ذات پاک خدا دور میکند. هجرت معنوی، یعنی قطع تمام پیوندهای درونی با گناه: از حسد تا ریا، از تجمل تا کینه، از فریب شیطان تا تسلیم نفس.
این نوع هجرت، حتی سختتر از هجرت فیزیکی است، چون دشمن در اینجا نه بیرون، بلکه در درون است. پیامبر (ص) فرمودند: «المهاجر من هجر ما حرم الله»[39] — یعنی، واقعیترین مهاجر، کسی است که از هر آنچه خدا حرام کرده، دوری کند.
این، تعریفی گسترده و عرفانی از هجرت است که فراتر از حرکت در فضا میرود و به حرکت در وجود اشاره دارد. هجرت معنوی، وقتی کامل میشود که انسان نه تنها از گناهان بزرگ دست بردارد، بلکه قلبش از ذکر غیر خدا بیزار شود و تنها برای خدا زنده باشد. این، همان "هجرت قلب" است که در احادیث با عنوان «الهجرة إلى الله» آمده است.
3-8. همراهی هجرت مادی و معنوی: رهایی از شرک در تمام ابعاد
هجرت، در نظام اسلامی، تنها یک عمل تاریخی یا جغرافیایی نیست، بلکه یک رویه وجودی است که در دو بعد انجام میشود: بیرونی و درونی. هجرت مادی، مثل هجرت به مدینه، نمادی از قطع ارتباط با محیط شرک و ستم است.
اما اگر این حرکت با هجرت معنوی همراه نباشد، فقط یک تغییر مکان است، نه تحول وجودی. کسی که از محیط فتنه مهاجرت میکند، اما قلبش هنوز به گناه متصل است، هنوز در "مکه" باقی مانده است. اما کسی که هم از محیط ناپاک دوری میکند و هم از گناهان باطنی، آنگاه واقعاً به "مدینه ایمان" رسیده است.
قرآن، با ذکر «وَ هاجَرُوا»[40] و سپس دستور«وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ»[41]، نشان میدهد که اسلام ابتدا انسان را از بیرون آزاد میکند، سپس او را از درون پاک میسازد.
انسان کامل، کسی است که نه تنها از محیطهای محرّم مهاجرت میکند، بلکه قلبش نیز از هر نوع شرک و غفلت پاک شده و تنها به سوی خدا سیر میکند. این، همان تعادل است که در فرهنگ اسلامی، هجرت را از یک اقدام تاریخی به یک عمل تربیتی و روزانه تبدیل میکند.
نتیجه:
در پایان این سفر فکری، روشن میشود که اسلام نه به رد دنیا، نه به فراموشی آخرت دعوت میکند، بلکه به تعادلی عمیق دعوت میکند: زندگیای که در آن، مادیات در خدمت معنویات قرار گیرند. هر مقولهٔ مادی، از غذا تا لباس، از سفر تا رزق، نه صرفاً وسیلهای برای بقا نیست، بلکه فرصتی برای عبودیت و شناخت خداست.قرآن، با گفتاری دوگانه — یکی با کلام، یکی با نماد — به انسان میآموزد که چگونه در میان امور روزمره، به حقیقت معنوی پی ببرد. این هماهنگی، تنها راه تحقق انسان کامل است؛ کسی که نه در مادیات غرق شده، نه از معنویات منزوی است.
وقتی این دو جهان در وجود انسان همآوایی پیدا کنند، زندگی تبدیل به عبادتی مستمر میشود. این، همان نظام الهی است که در آن، هر نفس، نمازی است، هر حرکت، سجدهای است، و هر لحظه، فرصتی برای قربت به حق. بنابراین، مهم نیست چه میخوریم، چه میپوشیم یا کجا میرویم؛ مهم این است که با چه نگاهی این کارها را انجام دهیم. نگاهی که مادی را پلی به معنا بداند و هر عمل را شروعی برای ملاقات با خدا.
ارجاعات :
[1] قرآن کریم، سوره مومنون، آیه 51[2] قرآن کریم، سوره عبس، آیات 24 تا 32
[3] کشی، احمد بن علی، رجال کشی، ج4، ص3
[4] قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 26
[5] قرآن کریم، سوره نحل، آیه 81
[6] قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 26
[7] ابن شعبه حرانی، محمد بن علی، صحیفه سجادیه، دعاء 15؛
[8] حدیثی— بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج79، ص102
[9] قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 4-6
[10] قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 31
[11] موطأ مالک، حدیث رقم 1456؛ سنن الترمذی، ج3، ص190
[12] قرآن کریم، سوره حجرات، آیه 7
[13] قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 31
[14] قرآن کریم، سوره حجرات، آیه 7
[15] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج2، ص83؛ حدیث مشهور با معنا
[16] قرآن کریم، سوره نساء، آیه 101
[17] قرآن کریم، سوره انشقاق، آیه6
[18] قرآن کریم، سوره نساء، آیه 101
[19] قرآن کریم، سوره انشقاق، آیه 6
[20] قرآن کریم، سوره زمر، آیه 6
[21] طبرسی، شیخ محمد علی، مجمع البیان، تفسیر آیه 28 سوره آل عمران — دعای مشهور حضرت زکریا و پیامبران
[22] ابن حبان، أبو حاتم، صحیح ابن حبان، ج10، ص154 — حدیث رقم 4197
[23] قرآن کریم، سوره زمر، آیه 6
[24] طبرسی، شیخ محمد علی، مجمع البیان، تفسیر آیه 28 سوره آل عمران
[25] قرآن کریم، سوره توبه، آیه 72 (نمونه از 27 بار تکرار)
[26] قرآن کریم، سوره السجدة، آیه 17
[27] قرآن کریم، سوره توبه، آیه 72
[28] ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج4، ص598 — حدیث رقم 2386؛ حدیث حسن
[29] قرآن کریم، سوره توبه، آیه 72
[30] قرآن کریم، سوره توبه، آیه 72
[31] قرآن کریم، سوره البلد، آیه 3
[32] قرآن کریم، سوره اسراء، آیه 23
[33] طبرسی، شیخ محمد علی، مجمع البیان، تفسیر آیه 5 سوره الحجرات؛
[34] قرآن کریم، سوره البلد، آیه 3
[35] بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج43، ص180
[36] قرآن کریم، سوره توبه، آیه 20
[37] قرآن کریم، سوره نساء، آیه 97
[38] قرآن کریم، سوره مدلّث، آیه 4
[39] ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج5، ص263
[40] قرآن کریم، سوره توبه، آیه 20
[41] قرآن کریم، سوره مدلّث، آیه 4