انجمن هاي سياسي و فرهنگي خراسان در عصر مشروطيت (1)

انقلاب مشروطيت و به تبع آن ورود افکار و آراء جديد، اثرات عميقي بر تحولات اجتماعي و فرهنگي ايران بر جاي گذاشت و باعث تغييراتي شگرف در جامعه ايراني آن زمان گشت. يکي از اين تحولات، تشکيل انجمن هاي ايالتي و ولايتي و دخالت مستقيم مردم در امر تصميم گيري امور حکومتي از راه انتخاب نمايندگان بود. هر چند اين انجمن ها عملاً در راه تحقق
شنبه، 20 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انجمن هاي سياسي و فرهنگي خراسان در عصر مشروطيت (1)

انجمن هاي سياسي و فرهنگي خراسان در عصر مشروطيت (1)
انجمن هاي سياسي و فرهنگي خراسان در عصر مشروطيت (1)


 

نويسنده:ابوالفضل حسن آبادي*




 

 

چکيده
 

انقلاب مشروطيت و به تبع آن ورود افکار و آراء جديد، اثرات عميقي بر تحولات اجتماعي و فرهنگي ايران بر جاي گذاشت و باعث تغييراتي شگرف در جامعه ايراني آن زمان گشت.
يکي از اين تحولات، تشکيل انجمن هاي ايالتي و ولايتي و دخالت مستقيم مردم در امر تصميم گيري امور حکومتي از راه انتخاب نمايندگان بود. هر چند اين انجمن ها عملاً در راه تحقق اهداف خود در بعد تئوري و عملي با مشکلاتي از قبيل عدم هماهنگي بين اعضاي انجمن ها، عدم همکاري دستگاه هاي اجرايي مرتبط و مناسب نبودن زمينه هاي سياسي و اجتماعي روبرو شدند، ليکن به عنوان بازوي اجرايي مجلس شوراي ملي در مشهد و ساير شهرها توانستند در راه تحقق اهداف سياسي، اجتماعي و فرهنگي، گام هاي بلندي بردارند.
انقلاب مشروطيت به عنوان يک خيزش و بيداري عمومي، نقطه ي عطفي در تاريخ کشور ايران محسوب مي شود؛ خيزشي که پايه گذار دگرگوني هاي وسيعي در تمامي ساختارهاي سياسي و اجتماعي جامعه ي ما گشت.
از اثرات جانبي مشروطيت در خراسان و خصوصا در مشهد با توجه به قلت منابع تحقيقي باقي مانده، نمي توان به برداشت درستي رسيد، اما با توجه به همين منابع اندک مي توان گفت که اثرات مشروطيت به دو دليل عمده در خراسان کمتر و زودگذارتر از مناطقي مانند گيلان و آذربايجان بوده است.

1-موقعيت خراسان و آشفتگي هاي سياسي
 

خراسان از ديرباز يکي از مراکز برخورد دو قدرت خارجي انگليس و روسيه بوده است، کنسولگري هاي هر دو کشور در مشهد حوادث را به دقت زير نظر داشته، گزارش هاي دقيقي از چگونگي وقايع ارائه مي داده اند. وجود اين کنسولگري ها بيانگر اهميت منطقه خراسان بوده است. هر چند که اين دو کشور هيچ گاه به طور مستقيم در حوادث شرکت نداشتند، اما مداخلات غير مستقيم آن ها، خصوصاً روسيه، منجر به وقوع حوادث تلخي از جمله بمباران حرم رضوي در مشهد گرديد(1). علاوه بر اين تاخت و تاز تراکم در شمال، اختلافات سياسي بين حشمة الملک و شرکت الملک و غارت بلوچ ها در جنوب، عدم وجود قدرت مرکزي در مشهد و اختلاف هاي سياسي بين انجمن ايالتي با حکومت و آستان قدس و عدم وجود رجال سياسي کارآمد باعث بروز آشفتگي و هرج و مرج سياسي در خراسان و سست شدن ريشه هاي مشروطيت گرديد.

2-ضعف فکري مردم
 

نه تنها مردم مشهد بلکه اکثر مردم ايران درک صحيحي از مشروطيت نداشتند، اما فضاي عمومي مشهد به دو دليل با ساير مناطق تفاوت داشت.
الف) افکار عمومي در مشهد متمايل به دولت و طرفداري از استبداد بود و پذيرش مشروطيت نيز نه به خواست قلبي عموم بلکه به دليل موقعيت و هيجانات به وجود آمده صورت گرفت(2). مجاهدان هيچ گاه در مشهد نتوانستند کنترل کامل شهر را به دست آورند و شهر در طي چند سال بين مخالفان و موافقان مشروطه دست به دست شد. علاوه بر اين به علت موقعيت جغرافيايي خراسان و عدم دسترسي مردم به افکار نوين به نسبت بعضي مناطق ديگر، زمينه هاي مشروطيت در خراسان چندان مهيا نشده بود. حيدرخان عمواوغلي که مدت يک سال در سمت مهندس برق در مشهد مشغول به کار بوده و سعي در ايجاد حزب سياسي داشت در اين مورد مي گويد:
«در مدت يازده ماه که من در خراسان اقامت داشتم، هر چه سعي و تلاش کردم بتوانم يک فرقه سياسي به دستور روسيه تشکيل دهم ممکن نشد، چون کله هاي مردم به قدري نارس بود که سعي من در اين ايام بي نتيجه ماند و مطلقاً معني کلمات را درک نمي کردند. در اين مدت فقط يک نفر مشهدي ابراهيم نام ميلاني که کارخانه گيلزسازي آورده، مشغول ساختن گيلز سيگاري بود، با خود هم عقيده يافتم»(3).
علاوه بر اين ميرزا محمدصادق طباطبايي در روزنامه مجلس در مورد عدم آمادگي خراسانيان مي گويد:

 

کوه و صحرا و درختان همه در تسبيحند
نه کم از بلبل تو بنال اي هوشيار

از قرار معلوم اهل خراسان با توجه به آن همه لطف و کرم غيبي که از وجود مرقد حضرت رضا (ع) شامل حال ايشان است، باز چشم و گوششان بسته و خيالشان پست و افکارشان محدود ماند [...] گويا نشاء ترياک ادراک را از آن ها و از آن خاک برانداخته است(4).
در مورد شروع قيام در خراسان، نقش ترکان و اقدامات آن ها را به هيچ وجه نمي توان رد نمود، زيرا اقدامات اوليه آنان بود که رجال و سپس مردم مشهد را به واکنش در قبال مشروطيت وا داشت(5). علاوه بر عدم آگاهي عمومي و آماده نبودن عموم براي پذيرش مشروطيت، نقش مذهب و خصوصاً روحانيان چه در بعد همراهي و موافقت با مجاهدان و چه در بعد مخالفت با مشروطيت بسيار مهم بوده است و روحانيان مشهد نسبت به تهران نفوذ بسيار بيشتري در ميان عامه مردم داشته اند. واقعيت اين است که در مورد اين همراهي يا عدم همراهي نمي توان دليل قاطعي ارائه نمود؛ زيرا روحانيت مشهد در هر دو بعد بسيار فعال بوده است. به عنوان مثال افرادي مانند آقازاده، شيخ ذبيح الله مجتهد قوچاني(6)، ميرزا حبيب الله مجتهد، محمد باقر مدرس رضوي و صدرالعلما،در جبهه موافق و افرادي مانند سيستاني، حسن مجتهد بالاخياباني و ميرزا ابراهيم رضوي، جزء مخالفان بودند. در يک جمع بندي نسبت به حضور روحانيت مي توان گفت که اکثريت موافقت چنداني با آن نداشتند و حتي همراهي برخي از آنان با مشروطيت بيشتر از روي اجبار عامه و فشار افکار عمومي بود تا تمايل شخصي خود (7).
 

انجمن هاي مشهد در عصر مشروطيت
 

يکي از مهمترين نمادهاي استقرار مشروطيت، تشکيل انجمن ها و گروه هاي بررسي در تهران و شهرستان ها بود که قدرت آن بنابر وضعيت شهرها و جو عمومي، از شدت و ضعف برخوردار بود- برخي از شهرها مانند رشت و تبريز و تهران از قدرت بيشتر و در مناطقي مانند مشهد از قدرت کمتر. در مشهد انجمن ها در قالب اهداف گوناگون سياسي، اجتماعي، فرهنگي، شکل گرفتند. اين انجمن ها به علت عدم نياز به مرامنامه و خط مشي سياسي و برخوردار بودن از پايه هاي مردمي، خيلي زود در خراسان گسترده شدند.
در مورد شکل گيري انجمن هاي مردمي نمي توان به مورد خاصي اشاره نمود، زيرا اکثراً بر پايه ي احساسات و خواست هاي گروهي شکل يافته بودند. اين انجمن ها در اين سال ها به دو شکل انجمن هاي رسمي ايالتي - ولايتي و انجمن هاي مردمي به وجود آمدند.

انجمن معدلت رضوي
 

انجمن معدلت رضوي پايه و اساس انجمن ايالتي و در واقع هسته اوليه مشروطه طلبان در مشهد بوده است. بعد از رسيدن خبر موافقت علماي نجف با مشروطه، شيخ ذبيح الله مجتهدي قوچاني به فکر تشکيل انجمن به منظور حمايت از مشروطه در مشهد افتاد که ابتدا طرح آن را با شيخ حبيب الله مجتهد مطرح و بعد از کسب حمايت، آن را با سيد اسدالله قزويني نيز در ميان نهاد که با موافقت وي نيز روبرو شد. اعضاي انجمن مرکب از تجار و روحانياني مانند حاج محمد صادق مغازه، رضا يوسف عمواغلي، حاج سيد حسين خرازي و شيخ علي اصغر تهرانيان، شيخ محمد کاظم تهرانيان، رکن التجار، صدرالعلما، و... بود که جلسات ابتدا در منزل رکن التجار در کوچه شيخ محمدتقي بجنوردي و سپس در منزل حاج سيد صادق مغازه در کوچه حوض نو تشکيل مي شد(8).
همزمان با انعقاد فرمان مشروطيت، در خراسان همچون ساير شهرها اقداماتي براي تشکيل انجمن صورت گرفت. از جمله در روز چهاردهم محرم 1325ه.ق تمام مغازه ها و بازارها بسته شده و طبقات گوناگون مردم در صحن مسجد گوهرشاد تحصن نمودند و خواستار تشکيل انجمن مانند ديگر شهرها شدند. بعد از آن به طرف منزل ميرزا حبيب الله مجتهد رفته، بناي فرياد و فغان گذاشتند و درخواست تشکيل انجمن را نمودند و قرار شد از طبقات شش گانه، شش نفر ناظر انتخاب و از هر صنف يک نفر، از علما و تجار هر کدام دوازده نفر و از طلاب نيز از هر مدرسه يک نفر، اعضاي انجمن تشکيل دهنده (9)، از اعضاي انجمن مي توان به حاج علي اکبر، نماينده ي صنف خبازان، حاج رمضانعلي از طرف شعربافان، ميرزا محمد رضا قطب الواعظين نماينده صنف ذاکرين، سيد عبدالباقي و فاضل قايني از طرف طلاب، صدرالعلماء حاجي ابوالقاسم، ناظم التجار، معين التجار، محمد کاظم، محمدباقر مدرس رضوي، اشاره نمود(10). جلسات انجمن روزهاي يکشنبه، چهارشنبه، و پنج شنبه، در منزل ميرزا حبيب الله مجتهد (11) منعقد مي شد و رياست آن با خود وي بود (12).
ناميده شدن انجمن به نام معدلت رضوي به علت انتساب به آستان قدس امام رضا (ع) بوده است، ولي به جهت درخواست عموم و همخواني آن با انجمن هاي شهرهاي ديگر در سوم شوال 1325ه.ق به انجمن ايالتي تغيير نام داد (13).
انجمن به عنوان نماينده ي مجلس در مشهد شروع به کار نمود ولي به علت آشفتگي هاي سياسي در اوضاع خراسان و نبود حاکم قدرتمند در مشهد، و نيز وجود برخي اختلافات داخلي، نتوانست وظايف خود را به خوبي انجام دهد. کنسول انگليس در 24محرم (18اسفند 1286ه.ش) در گزارش مي آورد: «عاقبت انجمن ايالتي با زحمات بسيار و دشواري بيشمار تشکيل يافت [...]
انجمن ايالتي که عاقبت به شوراي ولايتي تبديل يافته است. به هيچ وجه از ضديت داخله آزاد نيست و تجار و علمايي که در انجمن عضويت دارند اظهار کراهت و بي ميلي از آن انجمن مي نمايند، روز يازدهم مارس [20اسفند 1286ه.ش 26 محرم 1325ه.ق) ما بين اعضاء مجادله و بحث مهيجي به ميان آمد. علما در سکوت تجار سعي بسيار نمودند ولي تجار ايشان را مخاطب ساخته گفتند بسي چيزهاست که علما در آن ها علم و اطلاعي ندارند. يکي از علما با کمال تشدد جواب داد که رؤساي روحاني از سايرين شايسته ترند در پيش بردن از هر کاري. و نبوده است چيزي که از عهده اجراي آن برنيامده باشند. بواسطه اين مذاکرات جمعي از تجار متنفر شده و از شورا برخاسته، بيرون آمدند»(14).
اين ضديت و تداخل کارها که بعد از استبداد صغير به اوج خود رسيده بود، باعث جدايي بعضي از اعضاي مهم مانند ميرزا حبيب الله مجتهد و محمدباقر مدرس (15) رضوي گرديد. به هر حال نقش انجمن را در دو بعد موضعگيري عمومي و فرهنگي، و سياسي و خارجي مي توان بررسي نمود:

1-موضع گيري هاي عمومي و فرهنگي
 

همان طور که گفته شد، اعضاي انجمن متشکل از اصناف گوناگون بود و بنابراين مسائل مختلفي را مورد بررسي قرار مي داد و به علاوه، انجمن مرکزي علاوه بر رسيدگي به تظلمات و شکايات مردم، هماهنگ کننده ساير انجمن هاي خراسان بود و اقداماتي از قبيل بستن قهوه خانه ها (16)،ترياک خانه ها و جمع آوري فواحش را انجام داد (17). از ديگر کارهاي انجمن مي توان رسيدگي به وضع بهداشت شهر، بستن درياچه ها،رسيدگي به شکايات مردم از حکام شهرستان ها، امور وقفي، سيل، قحطي و ماليات اشاره نمود. انجمن در امور عمومي که ارتباطي مستقيم با مردم داشت به علت همکاري مردم تا حدودي موفق بود، اما در کارهايي که به نحوي با مقامات حکومتي سرو کار داشت، به علت عدم همکاري مقامات، در مواردي مانند ارتباط با ادارات و قشون نظامي توفيق چنداني کسب نکرد.
متن تلگراف انجمن به مجلس شوراي ملي در تهران در مورد عدم همکاري ادارات چنين است:
«مجلس شوراي ملي شيدالله ارکانه
مدت دو ماه و نيم است که اهالي انجمن معدلت به اهتمام تام و احتياط تمام در امور تظلمات رسيدگي نموده و هر موردي که راجع به هر کدام از ادارات بوده به همان اداره ارجاع نموده، اصلاً و بدواً بناي کارشان بر مخالفت با دولت و ارباب ادارات نبوده ولي از جانب ايالت و ادارات به هيچ وجه همکاري نکرده و عناد مي کنند و مدتهاست از اداره وزارت صورت ماليات رعايا را خواسته اند که بدانند چقدر [...] مگر اعتنا نگذاشته، بدتر از وضع سابق ماليات مي گيرند مدتي است از ادارات دولتي اغتشاش شهر را فراهم آورده، هر شب ده خانه را سرقت مي کنند، هر مرد را [...] مي کنند به ايالت و تمامي ادارات حکمي صادر شود که بعد از صدور حکم از حجج اسلام و اهالي در مقام اجرا برآيند و الا در صورت تخلف و عدم همراهي حکومت و ادارات جلو گرفتن از عموم در قوت انجمن نيست(18).
علاوه بر مسأله ادارات مسأله قشون خراسان نيز از مسائل بحث انگيز انجمن بود (19) وضعيت لشکر خراسان در اين زمان بسيار نامناسب بود و عموماً لشکريان بي جيره و مواجب بوده و حتي توپ و تفنگ به اندازه کافي نداشتند در يکي از جلسات شيخ محمد کاظم از اعضاي انجمن از نماينده رکن الدوله در مورد قشون خراسان مي پرسد:
«شنيده ايم مملکت خراسان قريب بيست هزار قشون از سواره و پياده دارد که سالي دويست هزار تومان نقد و بيست و چهار هزار خروار غله از بابت مواجب و جيره قشون به خرج دولت منظور مي شود. حالي آن که از اين عده لشکر جز اسمي چيزي نشنيده ايم. پس چرا همه ساله اين مبلغ از خزانه خارج مي شود (20).
اين نابساماني ها باعث ناتواني قشون در عکس العمل نسبت به تاخت و تازهاي تراکمه در شمال و بلوچ ها در جنوب شده و در نتيجه سيل شکايات از شمال و جنوب به انجمن ايالتي سرازير شد و انجمن علي رغم تشکيل جلسه هاي مکرر و فرستادن تلگراف به تهران نتوانست اقدام مفيدي انجام دهد. علاوه بر آماده نبودن لشکر براي واکنش در مقابل حوادث، مزاحمت هايي که سربازان براي مردم مشهد فراهم مي نمودند نيز مزيد بر علت و افزون بر مشکلات انجمن شده بود.
«از انجمن معدلت ارض اقدس به عموم اهالي مشهد مقدس، محض آسودگي قاطبه واردين شهر و حفظ بارهاي مردم از هر قبيل از انجمن محترم قدغن اکيد شد که احدي از قراولخانه شاخه هيمه و کنده و ساير اجناس و تعرض به هيچ باري ندارند.
چنانچه در اين باب از طرف حضرت اشرف والا ايالت جليله کبري حکم نيز صادر شده، هر گاه احدي از قراولان و سربازان، متعرض بارهاي مردم بشوند، مورد موأخذه سخت خواهند بود (21).
يکي از مشکلات مهم انجمن در مهشد مسأله چگونگي ارتباط با آستان قدس و رؤساي خدام بود. وضعيت آستانه در اين زمان از لحاظ مالي و تشکيلاتي خوب نبود و عموم خدام و مردم از آن ناراضي بودند و حتي انجمني به نام رضويه به منظور پي گيري امر اصلاحات در آستان تشکيل شده بود و انجمن مذاکراتي را با توليت به خاطر خرابي امور آستان قدس داشته، کميسيوني براي پي گيري امر اصلاحات نيز تشکيل داد (22). علاوه بر خرابي امور، مسأله مخالفت روساي خدام در آستان قدس با مشروطيت نيز از معضلات آن شده بود، افرادي مانند اعتضادالتوليه (23)، رکن التوليه، قائم مقام (24)، حاجي فاضل (25) آستان قدس را پايگاهي براي مخالفان مشروطه قرار داده بودند (26).
ديگر از مشکلات داخلي انجمن در شهر مسأله ارتباط با حاکم شهر بود، اين اختلافات تا حدي بود که رکن الدوله در ابتدا هيچ نماينده اي در انجمن نداشت و انجمن بارها از وي خواسته بود تا نماينده اي را به آن جا بفرستد، اين کدورت ها و اثرات جانبي آن مانند درخواست تعويض حاکم از انجمن و کارشکني هاي وي باعث شد تا روابط انجمن، با نماينده حکومت هيچ گاه مثبت نگردد و برخي همراهي هاي ظاهري نيز به جهت فشارهاي وارده بود تا به جهت خواست طرفين (27).

 

 

پی نوشت ها :
 

*کارشناس مرکز اسناد کتابخانه مرکزي آستان قدس رضوي
1-در مورد نقش روس ها در حوادث مشروطيت و بمباران حرم رضوي، ر.ک:حسيني الهي: «ريشه هاي يک تهاجم در خراسان: نشريه دانشکده ادبيات، پاييز و زمستان 1379،و: محمد حسن هروي: حديقه الرضويه، ص197و: رابينو: مشروطه گيلان به انضمام وقايع مشهد در سال 1912،ص129.
2-ملک زاده در تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، ج2،ص1146؛ در مورد مشهد مي گويد: «در مشهد نيز چون ساير شهرهاي ايران انجمن ملي تشکيل شد و دودستگي و اختلاف مشروطه و مستبد، تعطيلي عمومي و زدوخوردهايي را به دنبال داشت که بيشتر جنبه ي شخصي داشت و خراسان هيچ وقت در راه مشروطيت قدم موثري برنداشت و مشروطه خواهان حقيقي در آن سامان نفوذي نداشتند.
3-سعدي نفيسي: «حيدرخان عمواغلي»، يادگار [مجله]،دي ماه 1325،ص48.
4-مجلس [روزنامه]،شوال 1324،ص2.
5-نقش ترکان در پيروزي انقلاب مشروطيت بسيار بارز و آشکار است، آنان چه در تشکيل انجمن و چه در حفظ و حراست از مشروطيت نقش اصلي را بازي نمودند هر چند که اظهارات متناقضي در مورد نقش مثبت و منفي آن ها در حوادث شده است. براي اطلاع بيشتر در اين مورد ر.ک: حبيب الله خراساني، ديوان ميرزا حاج حبيب خراساني، ص59و: رجبعلي تجلي سبزواري، ديوان تجلي سبزواري، ص13و14و ناظم الاسلام کرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، ج5،ص372.
6-براي اطلاع بيشتر در مورد نقش ميرزا ذبيح الله مجتهد قوچاني در مشروطيت ر.ک:غلامرضا جلالي «حيات و حرکت ضد استبداي شيخ ذبيح الله قوچاني»، نگاه حوزه (اردبيهشت 76).
7-کتاب آبي، به اهتمام احمد بشيري، ج1،ص34.
8-غلامرضا جلالي، حيات و حرکت ضد استبداي شيخ ذبيح الله قوچاني، نگاه حوزه [نشريه ]،ارديبهشت 76،ص7؛2-انتخاب شش نفر ناظر براي نظارت بر انتخابات مجلس شوراي ملي بود و اين شش نفر عبارت بودند از تجار: ميرزا حسن افشار، 2-از علما ميرزا عبدالباقي 3-از شاهزادگان جليل ميرزا4-از اشراف رکن التوليه 5-از ملاکين معين التجار، 6-از اصناف محمد کاظم بلور فروش.
9-غلامرضا جلالي، اعضاي انجمن هاي ايالتي را شش نفر ذکر نموده که اشتباه مي باشد و احتمالاً منظور شش نفر ناظر از طبقات شش گانه براي نظارت بر انتخابات بوده است. براي اطلاع بيشتر ر.ک: غلامرضا جلالي «مروري بر تاريخچه احزاب و تاريخچه احزاب و انجمن هاي سياسي خراسان» مجله پانزده خرداد، پاييز1275صص93-95. تعداد منتخبين کرسي هاي ايالات دوازده نفر بوده و از هر انجمن ولايتي يک نفر به انجمن ايالتي فرستاده مي شد، بر طبق تصويب قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي منحصر به نظارت در اجراي قوانين و رسيدگي به امور ايالت فرستاده مي شد بر طبق تصويب قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي منحصر به نظارت و اجراي قوانين و رسيدگي به امور ايالت مانند شکايت از شهرستان ها، از حکام، دعاوي مختلف، نظارت بر ماليات، نظارت بر خرج بودجه مملکتي و... بود و اعضا براي مدت چهار سال انتخاب شدند. براي اطلاع بيشتر رک: قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي، تهران، مطبعه شاهنشاهي، 1325.
10-بشارت (23 محرم 1325)ص3. در مورد مغايرت تعداد اعضاي انجمن با قانون مصوب مجلس به اين جهت است که ظاهراً تصويب بعد از تشکيل انجمن ها بود و در واقع اکثر انجمن هاي شهرها با قانون هماهنگي نداشتند، ليکن به خاطر قدرت و نفوذ انجمن ها، انتخابات به صورت صحيح و مصوب مجلس برگزار نشد و تنها بعد از پايان يافتن مدت اعتبار آن، انتخابات مجدد برگزار شد. بشارت (1صفر1325)،ص2.
11-در مورد نقش ميرزا حبيب الله مجتهد در مشروطيت و همکاري با انجمن ايالتي ؛رک: حبيب الله خراساني: ميرزا حبيب خراساني، کتابفروشي زوار، 1361،صص55-59.
12-خورشيد [روزنامه] (29ربيع الاول 1325)ص6.
13-همان (سوم شوال 1325)،ص4.
14-کتاب آبي، به اهتمام احمد بشيري، ج1،ص34.
15-محمدباقر مدرس رضوي نماينده علما در انجمن ايالتي و در دوره ي دوم نيز هم به سمت نمايندگي انجمن و هم مجلس انتخاب شد، که آن را رد نمود براي اطلاع بيشتر راجع به وي رک:محمدباقر رضوي، شجره طيبه، صص19-23.
16-از طرف انجمن تلگرافي بدين مضمون در مورد بستن قهوه خانه ها و ترياک خانه ها صادر شد، به موجب مفاسدي که بر اطاق شيره کش خانه ها و منازل عرق فروشي و منازل فواحش مترتب بود، راضي بانسداد و بستن آنها شده و از جانب سني الجوانب بندگان حضرت مستطاب اشرف ارفع اعظم والا ايالت کبري دامت شوکته قدغن اکيد به جانب بيگلربيگي و کدخدايان محلات شده که تمام آن ها موقوف و مسدود مي باشد لهذا به موجب اين اعلان هر کس از اهل محلات مطلع شود در همسايگي و اطراف آن شيره کشخانه و عرق فروشي يا منزل يکي از فواحش باشد، فوراًبه جانب بيگلربيگي اطلاع بدهند که رفع آن ها را بنمايد و خودشان قبل از اطلاع بيگلربيگي اقدام در کار ننمايد و چنانچه از جانب معزي اليه کوتاهي شود، اطلاع به انجمن محترم بدهند که اقدان صحيحه بشود. خورشيد (30ربيع الثاني 1325).
17-همان (14ربيع الثاني 1325)
18-همان (14ربيع الاول 1325) ص3.
19-کنسول روس در گزارش خود مي نويسد: «هرج و مرج در اداره قواي نظامي خراسان انجمن مشهد را به خود مشغول کرده است و انجمن در مورد هزينه هنگفتي که صرف قواي نظامي محلي مي شود ولي آن ها در موقع لازم، آمادگي داشته اند [کاري از پيش نبرده اند] از تهران توضيح خواسته است [...]. کتاب نارنجي به اهتمام احمد بشيري، ج1،ص54.
20-با بالا گرفتن مسأله ناامني در اطراف و اکناف خراسان، انجمن ايالتي جلسه فوق العاده تشکيل داد و در آن از شوکت الدوله رئيس سوارهاي تيموري و شجاع الملک رئيس سوارهاي هزاره اي و لشکر نويس باشي مستوفي قشون خراسان دعوت نمودند که در آن جلسه حضور به هم رسانند و بعد از شور و مشورت راي انجمن براين قرار گرفت که از دولت درخواست پول براي اين افراد نموده تا تعداد افراد مورد نياز را لشکر فراهم کنند بعد از تلگرافات پياپي و عدم نتيجه گيري توسط انجمن و رکن الدوله از تهران، با مشورت وزير و سالار مکرم با هم به انبار ذخيره قشون رفتند تا به حساب خود مقدار زيادي اسلحه به دست بياورند، ولي با کمال تعجب هيچ اسلحه اي در آن جا پيدا نکردند و معلوم شد که تفنگ ها را آصف الدوله و مظفر نظام براي فايده شخصي بفروش رسانده بودند. کتاب آبي، به اهتمام احمد بشيري، ج1،ص124.
21-خورشيد (20ربيع الثاني 1325)،ص2.
22-همان (21رجب 1325)،ص4.
23-عبدالرضا شريف ملقب به اعتضادالتوليه، سرکشيک پنجم آستان قدس رضوي از مخالفان مشروطه در مشهد
به حساب مي آمد وي در جلسه اي که در خانه خود در محله پاچنار مشهد با مخالفان مشروطه داشت، در 19جمادي الاول 1327به دست مجاهدان ترور شد. گفته شده به هنگام ترور وي پنج تير به دست وي اصابت کرده بود.
24- محمدعلي رضوي ملقب به قائم مقام توليت سادات رضوي و از بزرگان آستان قدس بود که در جريان مشروطه مورد تهديد مشروطه خواهان قرار گرفته و به خارج از مشهد رفت وي هر چند با مشروطه خواهان علناً مخالفت ننمود، ليکن همراهي وي نيز از روي اجبار بود. رجبعلي تجلي سبزواري، تاريخ خراسان يا بناي مشروطيت 1320،ص13،صص14-15.
25-فاضل خراساني با ميرزاحبيب در باب مشروطه همفکر بود و مجاهدان وي را که بيش از هفتاد سال سن داشت ترور کردند. غلامرضا جلالي، «ميرزا حبيب خراساني» نگاه حوزه، (مهر و آبان 1375).
26-متن تلگرافي از آستان قدس به تهران در باب مخالفت با مشروطيت: «تمام خدمه آستانه به استثناي يک نفر از آن ها که عمل تجدد را در مشهد مروج و مهيج بوده به شاه نوشتند که مجتهدين و علما و سادات آستانه که همگي اولاد و نائب امام بزرگوارند، مايل نيستند که پيروي مجلس شوراي ملي يا اطاعت احکام جز اوامر با شاه نمايند و بدين واسطه خود را از هر جهت حامي خدمات مرجوعه پادشاه نموده، هر اقدامي را که او بر ضد طرفداران مشروطه ميل داشته باشد که نموده شود، در عهده خواهد داشت، کتاب آبي، به اهتمام احمد بشيري، ج1،ص34.
27-به طور مثال بعد از واقعه به توپ بستن مجلس و بالا گرفتن زد و خوردها در مشهد که نهايتاً منجر به صلح بين دولت و انجمن گرديد. تنها با فشار کنسول روس و انگليس بود که جلسه اي در کنسولگري انگلستان با حضور نماينده دولت و دو تن از اعضاي انجمن و در کنسول روس و انگليس برگزار شد. و صلح برقرار گرديد. کتاب آبي، به اهتمام احمد بشيري، ،ج1،ص647،همچنين اين اختلافات به حدي بود که در طي چند سال اول مشروطيت رکن الدوله چند بار معزول گرديد و اين امر باعث کدورت بين طرفين شده بود.
 

منبع:پايگاه نور- ش 15

 

ادامه دارد...



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.