انجمن هاي سياسي و فرهنگي خراسان در عصر مشروطيت (2)

از ابتداي تشکيل انجمن تا استبداد صغير به علت آرامش ظاهري که در تهران و مشهد حاکم بود، فعاليت ها بيشتر ماهيت عمومي داشت و فعاليت هاي انجمن محدود به هماهنگي با انجمن هاي ولايتي استان و ايالتي ساير شهرها مي شد. با به توپ بسته شدن مجلس و وقوع استبداد صغير، فعاليت هاي انجمن به اوج خود رسيد. با تعطيل شدن مجلس، در مشهد
شنبه، 20 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انجمن هاي سياسي و فرهنگي خراسان در عصر مشروطيت (2)

انجمن هاي سياسي و فرهنگي خراسان در عصر مشروطيت (2)
انجمن هاي سياسي و فرهنگي خراسان در عصر مشروطيت (2)


 

نويسنده:ابوالفضل حسن آبادي*




 

 

2-موضع گيري سياسي و خارجي انجمن
 

از ابتداي تشکيل انجمن تا استبداد صغير به علت آرامش ظاهري که در تهران و مشهد حاکم بود، فعاليت ها بيشتر ماهيت عمومي داشت و فعاليت هاي انجمن محدود به هماهنگي با انجمن هاي ولايتي استان و ايالتي ساير شهرها مي شد. با به توپ بسته شدن مجلس و وقوع استبداد صغير، فعاليت هاي انجمن به اوج خود رسيد. با تعطيل شدن مجلس، در مشهد بازارها و ادارات تعطيل شد و انجمن چهار نفر به نام هاي محمد اسمعيل تاجر کاشاني، حاجي ملامحمود تاجر، حاجي عبدالقادر تاجر يزدي و آقا سيدحسن تاجر يزدي را به تلگرافخانه فرستاده، تلگرافي به تهران فرستادند:
«خدمت حجج اسلام و امنا مجلس مقدس دامت برکاتم
امروزه عموم ملت در انجام مشروطيت... ايستاده از بذل جان و مال دريغ ندارند و خود را رعيت سلطان مشروطه طلب مي دانند؛ تمام ادارات هم تعطيل و رؤساي ملت و اشراف در انجمن ايالتي حاضر و منتظر فرمايشات هستند»(1).
بعد از استبداد صغير، محمدعلي شاه به علت تهي بودن خزانه دولت اقدام به واگذاري امتياز به دول خارجي نمود، اکثر انجمن هاي ايالتي با تلگرافاتي به مرکز مخالفت خود را با اين امر ابراز نمودند. انجمن ايالتي خراسان نيز به تبع ساير مراکز تلگراف هايي به شخصيت هاي مختلف در تهران و کنسول گري هاي عثماني، انگليس، روسيه، فرانسه، اطريش، هلند و ايتاليا فرستاده، مخالفت خود را اعلام کرد. متن يکي از تلگراف ها چنين است:
«البته خاطر مبارک از دستخط مظفرالدين شاه مرحوم مورخه 14جمادي الثاني 1324و امضاء محمد علي شاه به تفصيل مستحضر است. اوضاع حاليه ايران را هم بعد از انفصال و به توپ بستن مجلس توسط محمدعلي شاه مطلع مي باشيد معلوم است که به توپ بستن مجلس باعث انفصال مشروطيت ايران نخواهد بود و ملت ايران همانطور که به مشروطيت معرفي شده خود را جزء دول مشروطه و داراي قانون اساسي دانسته و مي دانند. اهالي مملکت خراسان مطابق قانون اساسي انجمن ايالتي را منعقد و به مراسم مشروطيت قيام نموده اند. لازم شد مراتب ذيل را به نمايندگان دول متحاً «متحداً» به پروتست اعلان شود که مطابق اصل 24و25و26قانون اساسي اعطاي امتيازات و بستن عهود و انقراض و غيرها بايد به تصويب دارالشوراي کبراي ملي باشد و در اين موقع که پارلمان ايران منفصل است هرگاه امتياز اداره اي از ادارات دولتي را به يکي ازدول، بدون تصويب انجمن ايالتي که امروزه قائم مقام پارلمان است، بدهند، فردي از افراد ملت ايران نخواهد پذيرفت و اهالي بر حکم مذهب جداً مخالفت خواهند نمود. از قرار مسموع در اين اوقات محمدعلي شاه اراده دارد اداره تذکره را به دولت بهيه ي دوس به عنوان رهن واگذار نمايد لهذا عموم ملت خراسان به نماينده ي آن دولت بهيه رسماً پروتست نموده و لازم دانست که به ساير نمايندگان محترم دول هم اطلاع بدهيم تا بدانند احدي از ماها زير بار اين گونه معاملات نخواهد رفت (2)
البته انجمن تلگراف هاي شديداللحن ديگري را نيز به مقامات مخالف در تهران فرستاد که از جمله است:
«جناب نبيل الدوله مامور اداره استبداد از قرار معلوم غاصبين حقوق شما را براي کارگذاري خراسان تعيين و مامور نموده اند اين فقره را بدانيد که ملت براي خراسان تعيين کارگزار نموده و ابداً شما را نمي پذيرند و هر گاه بخواهيد به مشهد بياييد صرفه نخواهد بود. البته از همانجا به تهران معاودت نماييد (3).
به هر حال انجمن فراز و نشيب هاي زيادي را بعد از تشکيل در سال 1324ه.ق تا انحلال در سال 1329ه.ق از سر گذارند. بعد از فوت مظفرالدين شاه فعاليت هاي مشروطه طلبان در مشهد به سستي گراييد و به تبع آن فعاليت هاي انجمن نيز که ابتدا به اختلاف هاي داخلي نيز دچار بود، کاهش يافت. اين فتور تا آن جا رسيده بود که برخي از مشروطه طلبان قصد پناهنده گرفتن در سفارت انگليس داشته، و براي برخي ديگر مشکلات عديده اي پيش آمد. به طور مثال رکن الدوله در 22رمضان 1326عمادالمحدثين پسر ميراز يحيي طباخ، واعظ مشروطه طلب را دستگير و به کلات تبعيد کرد(4)، و حتي در جريان قدرت گيري مستبدان از محله ارگ منزل شيخ ذبيح الله مجتهد را گلوله باران نمودند که گلوله اي به بادگير حوضخانه و گلوله اي به جلوي «مسجد سه در» خورد و حتي پيرمرد خورده فروشي را از پاي درآورد (5). عجب که کار اختلاف اعضاي انجمن به جايي رسيد که عليه يکديگر نيز اقدامات خصمانه اي را انجام دادند:
«بنا به تحريک بعضي از اعضاي انجمن سربازها به بهانه نرسيدن حقوق يکي از اعضاي انجمن را که معروف به اصلاح طلبي بود سخت کتک زده اند. از قرار معلوم اين شخص اصرار به تجديد انتخابات به ترتيب صحيحي داشته و ساير اعضاي حاليه انجمن مايل بودند دوباره انتخاب گردند»(6)
با رسيدن مکتوب آخوند خراساني از نجف و ورود آقازاده (7) به مشهد انجمن و کلاً مشروطيت جان دوباره اي گرفت. با گسترش اعتراضات مردمي در ذيقعده 1326ه.ق مطابق آذر 1287ه.ش قدرت انجمن به اوج دوران حيات خود رسيد و عملاً بر خلاف رويه گذشته اقدام به امر و نهي به ادارات و ارسال تلگرافات تند به مرکز نمود. اين قدرت گيري منجر به بروز برخي مشکلات از جمله تهديد و ارعاب مخالفان (8)، انداختن بمب و نارنجک در خانه ها (9) و ترور برخي از افراد معروف مانند حاجي فاضل و يوسفخان بيگلربيگي شد(10).مخالفان مشروطه از جمله شجاع التوليه در پاسخ به اين کارها اقدام به غارت محله ارگ و جنگ با مجاهدان نمودند. قسمتي از نامه شيخ محمد کرماني به ناظم الاسلام در تهران بيانگر اوضاع مغشوش اين دوره است:
«بعد از معزول شدن رکن الدوله اوضاع به هم خورده است و 20نفر از مجاهدين بازارها را بسته و علما و وکلا سابق از خانه بيرون آمده و انجمن ايالتي را داير کردند، بعد از انعقاد انجمن با دسيسه رکن الدوله دويست نفر از مستبدين تفنگ برداشته، اطراف مجاهدين را گرفته اند که نبايد ترک خارج ولايت ما را مشروطه کنند... بر اثر اختلافات حاجي محمد شالفروش کشته شد و مستبدين 20 نفر زن فاحشه را با جنازه مقتول به انجمن آورده و زنان اعضاء انجمن را با سنگ و چوب زدند و روز بعد در بالاخيابان يک نفر ارمني را که تبعه روس بود کشتند تا 20 نفر ترک به تربت رفتند و انجمن آن جا را داير کردند(11)
در پي اين ناآرامي ها که حتي چند گلوله به کنسولگري روس ها نيز اصابت کرد، و دابيژا کنسول روس ميانجي گري نموده و شرايطي را از جمله، تسليم کردن تلگرافخانه و اسلحه و دستگير کردن قاتلين رئيس خدام و بيگلربيگي و اخراج اراذل به طرفين ارائه نمود (12).انجمن ابتدا پيشنهاد را نپذيرفته (13) و براي رفع اختلاف بين مجاهدين و مخالفان گردهمايي بزرگي را در باغ عنبر تشکيل داد. در اين گردهمايي مخالفان و موافقان مشروطه اعيان و تجار از هر محله حدود400 نفر نيز حضور داشتند و نهايتاً پيمان اتحادي بين آن ها بسته شد و بيانيه اي بين محلات، معابر، پخش گرديد سپس جمعيت به سوي منزل سيد محمدباقر مرحوم معروف به شفتي که جنب مسجد جامع بود رفته و قرار شد محل جديد جلسات انجمن باشد (14). از تصميمات انجمن مي توان به انتخاب دو رئيس جداگانه براي ترک ها و فارس ها نام برد هر چند که بعداً به علت بالا گرفتن اختلافات، ترک ها از مشهد اخراج شده و به تربت رفتند (15). با شروع به کار انجمن در محل جديد بعضي از اعضاي اصلي آن مانند حبيب الله مجتهد و محمدباقر مدرس رضوي از آن کناره گيري کردند و انجمن با اعضاي سابق به کار خود ادامه داد. با آغاز به کار مجلس دوم در 22آبان 1288، و انتخاب سيد اسدالله قزويني به نمايندگي، انتخابات براي تعيين اعضاي جديد برگزار شد و در نتيجه در 15صفر 1328اعضاي ذيل به عضويت انجمن درآمدند، شيخ ذبيح الله مجتهد (16)، شيخ محمد کاظم بلور فروش، ميرزا محمدباقر مدرس، ميرزا عبدالشکور تبريزي، رکن التجار يزدي، حاج غلامعلي يزدي، شيخ حسن کاشي، حاج سيدحسين خرازي، شيخ عبدالرحيم مدرس، شاهزاده ارفع السلطان، ناظم التجار، فاضل بسطامي، منشي، شيخ کاظم تهرانيان منشي اول و غلامعلي يزدي به سمت تحويلداري تعيين شدند. در واقع انجمن از اين زمان تا پايان حيات خود عملاً قدرت زيادي نداشت.
از آخرين اقدامات انجمن تلگراف به انجمن ايالتي آذربايجان و حمايت از شرکت 5 نفر از علما طراز اول در مجلس بود:
به مدلول ماده دوم قانون اساسي و امر مطاع حضرات آيات الله دام ظله که 5 نفر از طراز اول علما از عده بيست نفر منتخب در جلسات مشرف حضور بهم رسانند و مورد حمايت اهالي خراسان هم باشد، اين ماده قانون را که زياد از حد قابل توجه و طالب قلوب عامه خلق است در کليه جلسات مجلس مقدس مراعات فرموده، منظور فرمايند (17).
با ورود نيروهاي روسي و کارشکني مخالفين مشروطه که در اين زمان با حمايت ايالت و روسيه قدرتمند شده بودند، قدرت انجمن بسيار کاهش يافت و در 17محرم 1329با رفتن صاحب اختيار کاشاني و آمدن منيرالدوله، عجله انجمن به پايان رسيد (18).

انجمن اثني عشري
 

همان طور که گفته شد، انجمن هاي گوناگون با اهداف مختلفي در مشهد عصر مشروطيت تشکيل يافتند که بعضاً برخي موفق و برخي ناموفق در راه رسيدن به اهداف خود بودند. يکي از انجمن ها که بعد از انجمن ايالتي صاحب بيشترين نفوذ بود و از اعضاي شاخصي برخوردار بود، انجمن اثني عشري است، که در سال 1324ه.ق به وجود آمد. هدف از تشکيل انجمن در تلگرافي که از مشهد به تهران فرستاده شده، چنين آمده است:
«...144نفر از اصناف و يک نفر از علما متحد شده، جهت ترويج امتعه ي وطني مي خواهند، تأسيس شرکتي بکنند موسوم به اثني عشريه، مأذون به اقدام هستند يا اين که منتظر قوانين شرکتي مجلس شوراي ملي باشند، هر گاه اجازه حاصل شد، اذن چاپ کردن نشان مبارک شيروخورشيد را هم در بليط هاي سهامي شرکت متوقعند و هر کدام از متحدين بليط پنج توماني بانک ملي را خريدارند مطالب راجع به شرکت عليحده تلگراف شود (19).
فعاليت هاي انجمن اثني عشري بيشتر اجتماعي و فرهنگي بوده و اقداماتي مانند تأسيس قرائت خانه را انجام داد و در بعد سياسي اقدامات خود را با انجمن ايالتي هماهنگ مي نمود. برخي از اهداف انجمن عبارت بود از:
1-ترتيب و نظم اداره عدليه و ارجاع محاکمات و رسيدگي به عرايض مردم
2-رسيدگي به امور ماليه به صورت سريع
3-تنظيم امور قشون خراسان
4-ترتيب و نظم امور داخلي انجمن ايالتي.
علاوه بر فعاليت هاي فرهنگي در مواقع نياز انجمن به عنوان بازوي سياسي انجمن ايالتي کار مي نمود؛ خصوصاً به هنگام استبداد صغير، دوشادوش ساير انجمن ها و همگام با انجمن ايالتي عليه حکومت استبدادي مبارزه کردند. متن يکي از تلگراف هاي انجمن چنين است:
«خدمت وکلاي محترم خراسان و انجمن مرکزي:
از قرار اخبار موحشه تهران مغشوش، دکاکين بسته، مجلسيان محصور، دولت جداً درصدد تضييع حقوق ملت و تخريب اساس مشروطيت، وزير ماليه تبعيد و رئيس مجلس محبوس مفسدين در ميدان با اجامره و اوباش مخالف عدالت، جمعي تاکنون مقتول، عموم خراسانيان حاضر جان بازي مراتب اطلاع منتظر اوامر، باقي خود براي حفظ حقوق حاضر جواب»(20).
همچنين نقش فعالي در تحصن مشروطه خواهان در مدرسه نواب به مناسبت اعتراض به توپ بستن مجلس داشتند. از اعضاي فعال انجمن مي توان به حاج شيخ علي اصغر تهرانيان، شيخ محمد جواد تهرانيان، متين السلطنه رئيس گمرگ، مشهدي علي اصغر عسکرزاده، محمدتقي بهار، شيخ احمد بهار، حاج احتشام کاويان اشاره نمود(21).

انجمن سعادت
 

انجمن سعادت، اولين انجمن خيريه ملي است که به همت چند تن از خيرين و علما در مشهد تشکيل شد بيشتر سعي اعضاي مؤسسين انجمن، ترويج امور خيريه از قبيل تأسيس و افتتاح مدارس، قرائت خانه، نشر معارف و ساير اموري که باعث پيشرفت و ترقي جامعه مي شود، بود(22). انجمن هفته اي يک بار در منزل حاج ميرزا ابوتراب خان اقبال التوليه تشکيل مي شد و اعضاي آن 14نفر بودند که همه از تحصيل کردگان و معاريف شهر محسوب مي شدند. برخي از اعضاي انجمن عبارت بودند از محمدحسين ميرزا سرتيپ مهندس، ميرزا اسمعيل خان، مترجم اداره گمرگ، حاجي اقبال التوليه، حاج محمد اسمعيل آقا تاجر کاشاني، محمد صادق تبريزي (23). اقدامات انجمن را به طور کلي در دو بعد مي توان بررسي نمود:
1) اجتماعي و فرهنگي: اغلب کارهاي انجمن در اين زمينه صورت مي گرفت: از جمله تأسيس مدرسه رحيميه (24) و قرائت خانه که محل آنرا عبدالرحيم آقا صراف مجاناً در اختيار انجمن قرار داده بود، در قرائت خانه هر گونه جرائد فارسي و کتاب، روزنامه نگاهداري مي شد و از صبح تا شب براي استفاده عموم باز بود(25). در ضمن برخي از جلسات انجمن نيز در اين محل تشکيل شد علاوه بر امور فرهنگي، انجمن در بعد بهداشتي نيز بسيار فعال بود به عنوان مثال در رابطه با آبله کوبي، با هماهنگي انجمن، دکتر فتحعلي خان در کوچه چهارباغ و آقاي معتمدالحکمادر دارالشفاء و ضيادالاطبا در صحن جديد به صورت مجاني آبله کوبي مي کردند (26). انجمن به مناسبت هاي مختلف براي کمک به ساير هموطنان نيز اقدام مي نمود از جمله بعد از رسيدن خبر ساوجبلاغ و حمله عثماني برخي از اعضاي انجمن اقدام به جمع آوري پول نمودند (27).
2-سياسي: در بعد سياسي فعاليت هاي اعضاء بيشتر در راستاي همگامي با انجمن ايالتي و انجمن شخصاً فعاليت بارز سياسي نداشت. از جمله موضع گيري مهم انجمن يکي موضع گيري مورد شيخ فضل الله نوري بود:
«جواب عموم انجمن هاي طهران، بي رنج ميسر نشود گنج، اين آخرين شبهه نخواهد بود که مفسدين و مستبدين برخواهند انگيخت، تلگرافات لازم تبعات عاليه مخابره شد و در دفع اين انواع اشخاص با تمام قواي خود حاضريم؛ انجمن سعادت»(28)
و يا در اعتراض به تهاجم تراکمه به شمال خراسان در انجمن ايالتي تحصن کردند و ضمن خواستار شدن دفع حمله ترکمن ها، از حکومت مرکزي درخواست اسلحه و قورخانه باي قشون خراسان نمودند (29).
در کل انجمن به دليل فعاليت هاي خيرخواهانه از حمايت تمام طبقات و اصناف از جمله مستخدمان دولت، مدارس علوم ديني و تجاري برخوردار بود و سيد محمود طباطبايي در زمان اقامت خود در مشهد در برخي از اين جلسات شرکت مي کرد (30)

انجمن خيريه رضوي
 

اين انجمن بعد از يورش و غارت تراکمه در مشهد تشکيل شد و اعضاي انجمن هدف خود را اصلاح برخي از نابساماني ها در امور آستان قدس اعلام کردند از جمله اقدامات انجمن مي توان به بهبود وضعيت غذا، تنقيه نهر خيابان، فرش کردن حرم اشاره نمود و در امور سياسي مانند مشروطيت و حوادث تهران، موضع گيري خاصي نداشتند (31).

انجمن همت
 

انجمن همت در نوقان تشکيل شده بود. محله نوقان در عصر مشورطيت از محلاتي بود که مرکز مخالفان مشروطه بوده و افرادي همچون نائب علي اکبر حسني در اين محله مدت ها با مجاهدين در زدوخورد بودند. محمدتقي بهار در مورد اين انجمن که مرکز مخالفان و مرتجعان شده بود چنين گفته است:

 

باز بر شاخسار حيله و فن
انجمن کرده اند زاغ و زغن

زاغ خفته در آشيان هزار
خار رسته بر جايگاه سمن

بلبلان را شکسته بال نشاط
گلبنان را دريده پيراهن (32)

 

انجمن اتحاد خراسانيان
 

اين انجمن تنها انجمن خراساني هاي مقيم تهران بود که در کنار دهها انجمن موجود در تهران فعاليت مي نمود.
از اعضا و کارکرد آن خبري در دست نيست و فقط اعلاميه تأسيس انجمن بيانگر برخي اهداف آن مي باشد:
«اعتصموابحل الله جميعاً؛ از آن جايي که محض بيضه ي اسلام و تقويت دارالشوراي ملي شيدالله ارکانها هر طايفه و سلسله در هر کوچه و محله طهران بعناوين مختلف انجمن دارند و مجمع ها مي نمايند و به السنه ي مختلف و بيانات شافيه مردم را از خواب غفلت چندين ساله بيدار و از محبسهاي ظلم و هواهاي استبداد بفضاي دلگشاي شوراي مقدس مساوات و ما تري في خلق الرحمن من تفاوت دعوت مي نمايند و به صراط مستقيم امنيت و عدالت ارشاد مي فرمايند بخصوص انجمن هاي بلاد از قبيل انجمن فارسي و عراق و... که علاوه بر همراهي از اهالي ايالات بلاد منسوبه خود را نيز به عهده گرفته اند، لهذا ما جماعت خراسانيان ساکنين طهران هم موافق نظامنامه عليحده، انجمن مسمي به انجمن خراسانيان تشکيل داده با ساير برادران هيأت اجتماع هم آوا شده و در حراست دارالشوراي و تشييد مباني مشروطيت بقد و قوه بشريت خود را حاضر کرده و آن برادران وطني را از اين اجتماع و انعقاد، اخطار و اعلان مي نماييم و حتي الامکان انجام مهام آن برادران و رفع ظلم اهالي آن سامان را فرضيه آدميت و اسلاميت خود مي شماريم(33).
علاوه بر انجمن هاي ذکر شده، انجمن هاي ديگر از جمله انجمن سادات حسيني، مهاجرين هرات، فيض حسيني نخريسي، اخوت آذربايجان، اتفاقيه تجار يزدي، سادات رضوي، و مواسات نيز بودند که اطلاعات دقيق و کاملي از آن ها به دست نيامد.

انجمن هاي ولايتي
 

همزمان با تشکيل انجمن ايالتي در مشهد، شهرهاي کوچکتر نيز اقدام به تشکيل انجمن هاي ولايتي که مجلس قانون آن را تصويب نموده بود کردند. انجمن هاي ولايتي متشکل از منتخبين شهر و منتخبين توابع شهرها بودند که تعداد اعضاي شهر (شش نفر) و بقيه مطابق با تعداد توابع و بلوکات بود. در واقع انجمن هاي ولايتي شاخه اي از انجمن مرکزي بودند که وظايف آن در ابعاد کوچکتري انجام مي شد ولي در مورد امور سياسي و موضع گيري کشوري بايد با مرکز ايالت هماهنگ مي کردند. از اين انجمن ها مي توان به انجمن حقانيت بيرجند(34)، انجمن تربت حيدريه(35)، نيشابور، درگز، طبس، قوچان، بجنورد (36) اشاره نمود.
با توجه، اسناد باقيمانده و مطالب آورده شده در منابع، و قانون تصويب شده اين انجمن ها نمونه اي کوچکتر از انجمن ايالتي بود که درست مانند مشهد برخي از آن ها مشکلات متعددي با حاکم شهرها، قتل و غارت تراکمه در شمال، بلوچها در جنوب، دفع دعاوي و اختلافات بين افراد، و وضع ماليات داشتند.

 

 

پی نوشت ها :
 

1-خورشيد، (22ذيقعهده 1326)ص1.
2-ناظم الاسلام کرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، ج5،ص575.
3-محمد مهدي شريف کاشاني، واقعات اتفاقيه در روزگار، ج1،ص298.
4-ناظم الاسلام کرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، ج4،ص236
5-غلامرضا جلالي، حرکت استبدادي شيخ ذبيح الله مجتهد قوچاني، نگاه حوزه (ارديبهشت 76)،ص8.
6-کتاب آبي، به اهتمام احمد بشيري، ص179.
7-بعد از به توپ بستن مجلس آقازاده وارد مشهد شد و شهر براي استقبال از او تعطيل گشت و عده اي با مکاري کجاوه تا نيشابور و عده اي تا شريف آباد و طرق رفتند و زنان نيز از مزرعه گل خطمي تا صحن امام رضا (ع)از او استقبال کردند. آقازاده پس از ورود به منزلي که توسط عبدالرحيم صراف، حاجي مجلل التوليه، امين الشريعه در کوچه سرحوضان پايين خيابان تهيه شده بود رفت و بعد از سه ماه به منزلي که توسط حجة الاسلام بخارايي در کور گوهر بود پشت سراي ازبک ها براي او تهيه ديده بودند رفت.
8-کنسول روسيه در گزارش خود در اين زمان مي نويسد: «بازارها بسته و مردم به کارگزاري حمله کردند و همه به ارگ پناهنده شدند و برخي 20نفر را براي اعدام صورت نويسي کرده اند ، کتاب آبي، به اهتمام احمد بشيري، ج1،ص147.
9-«مشهد بيست روز است که به طوري مغشوش گرديد که شب تا به صبح از صداي تير و تفنگ کسي خواب ندارد چند ترک فدايي آمده اند اينجا را هم مانند ساير ولايات کرده اند، اگر مقصودشان در واقع مشروطه باشد باز دل شخص نمي سوزد، مقصودشان پول است و پول است باز پول، از هر کسي پول که مي خواهند اگر دادند در امان مي باشند والا شبها بمب و نارنجک در خانه ها مي انداختند، با نقط در خانه ها را مي سوزانند...» نقل از ناظم الاسلام کرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، ج5،ص372.
10-نائب يوسفخان بيگربيگي، به دليل مساعدت با شجاع التوليه و نائب علي اکبر حسني به انجمن ايالتي احضار و مورد توبيخ قرار گرفته و در موقع بيرون رفتن از انجمن به وسيله يکي از مجاهيدن کشته شد. جنازه وي را به دم قاطر بستند و پس از گردش در پايين خيابان مقابل کوچه ي عباسقليخان بردند مردم تا غروب به تماشاي جنازه رفتند و جنازه قاتل وي را که از مردم آذربايجان بود با احترام تمام مشايعت کردند و بازارها تعطيل شد، حدود ده هزار مجاهد در رديف چهار نفري ايستاده، و جنازه را در داخل صحن به خاک سپردند. محمد حسن اديب هروي، حديقه الرضويه، ج1،ص179،وي در 17خردارد 1287ه 18جمادي الاول 1324کشته شد.
11-ناظم الاسلام کرماني، ج5،ص372.
12-هر چند انجمن در ابتدا پيشنهاد صلح و خلع سلاح را نپذيرفت اما با بالا گرفتن اختلافات و درگيري ها با دخالت روسيه و انگليس بين طرفين صلح شد و قرار شد تا انجمن خلع سلاح و اراذل از مشهد اخراج شوند. براي اطلاع بيشتر به رک کتاب آبي، به اهتمام احمد بشيري، ج3،ص647.
13-در تلگراف مستشارالدوله از طهران به تبريز در مورد انجمن خراسان آمده است: «انجمن خراسان به اظهارات قانوني کميته واسطه اعتنا نکرده، نه تلگرافخانه را توقيف خارج کردند و نه حکومت رکن الدوله را تصويب» خاطرات و اسناد مسشارالدوله، به کوشش ايرج افشار، ص181.
14-اسناد آستان قدس رضوي، سند شماره 9343.
15-براي ترک ها ميرزابابا و براي فارس ها شجاع الاسلام به سمت رياست انتخاب شد.شجاع الاسلام لقب کربلايي سيد آقا کوچک بود که از محله نوقان بود که نائب علي اکبر حسني در محله نوغان را شکست داد و تلگرافخانه باغ عنبر را تصرف کرد و براي همين انجمن به وي لقب شجاع الاسلام داد وي در تهران مدتي تحت نظر بوده و در خانه اي که تحت اختيار وي قرار داده بودند زندگي مي کرد. ميرازبابا نيز در تهران به ضرب گلوله فرد ناشناسي کشته شد. روزنامه خراسان (16مرداد 1341)ص7،به نقل از غلامرضا جلالي «مروري بر تاريخچه انجمن ها و احزاب سياسي» فصلنامه 15خرداد (پاييز 1375)ص99.
16-جلال، غلامرضا: «حيات و حرکت استبدادي شيخ ذبيح الله مجتهد قوچاني»، نگاه حوزه (ارديبهشت 76)،ص9.
17-روزنامه مجلس (12ذيقعده 1325)،ص2.
18-ناظم الاسلام کرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، ج4،ص9و59.
19- نمونه سندي از آخرين فعاليت هاي انجمن ايالتي خراسان در باب امور مختلف ايالتي، اداره اسناد آستان قدس رضوي، سند شماره 4339.
20-خورشيد (13محرم 1326)،ص4.
21-خراسان (14مرداد 1341)،ص2.
22-خورشيد (13ربيع الاول 1325)،ص2.
23-همان(6ربيع الثاني 1325)،ص1.
24-همان، ص2.
25-مدرسه رحيميه که به همت افراد و به منظور رشد و تعالي فرهنگ در مشهد تاسيس شد. ناظم مدرسه، سيدحسن مجدالسادات، معتمد السلطان، ميرزا حسين اردبيلي، و حاجي عليخان از معلمان آن بودند، مدرسه80 نفر شاگرد داشت که30 نفر از آن ها مجاني پذيرفته شده بودند، شاگرادن مدرسه در برگزاري جشن مشروطيت در مشهد نقش عمده اي داشتند، خورشيد (17جمادي الثاني 1325).
26-همان (21ربيع الاول 1325) ص2.
27-خورشيد (12محرم1326) ص2.
28-همان (4جمادي الثاني 1325)،ص3.
29-همان (5ذي القعده 1325)،ص2.
30-محمد تقي بهار، تاريخ مختصر احزاب سياسي، ج1،ص الف
31-خورشيد (26شوال 1327) ص4.
32-محمد تقي بهار، ديوان اشعار، ج1،ص154.
33-خورشيد (4جمادي الثاني 1325)،ص3.
34-اداره اسناد آستان قدس رضوي، سند شماره 4416.
35-همان، سند شماره 4340.
36-همان، سندشماره 5173.
 

منابع:
الف: کتابها
-اديب هروي، محمد حسن، حديقه الرضويه، مشهد، چاپخانه خراسان [بي تا ]
-بهار، محمدتقي: ديوان اشعار، تهران امير کبير، 1344.
- بهار،محمد تقي، تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران، تهران امير کبير، 1371.
تجلي سبزواري، رجبعلي: تاريخ خراسان و بناي مشروطيت آن [بي جا، بي نا]،1227ه.ق.
-خراساني، حبيب الله: ديوان حاج ميرزا حبيب الله خراساني، به کوشش علي حبيب، تهران، کتابفروشي زوار 1361.
-رابينو: مشروطه گيلان به انضمام وقايع مشهد در سال 1912،به کوشش محمد روشن، 1352.
-رضوي، محمد باقر، شجره طيبه، به کوشش محمد تقي رضوي، چاپخانه، 1352.
-شريف آبادي، محمد مهدي: واقعيات اتفاقيه، به کوشش منصوره اتحاديه، سيروس سعدونديان، تهران، نشر تاريخ ايران 1362.
-ملکزاده محمدي، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، تهران، انتشارات علمي، 1363.
-ناظم الاسلام کرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، به کوشش علي اکبر سعيدي سيرجاني، تهران، انتشارات بنياد فرهنگ، آگاه، لوح 1357.
-خاطرات و اسناد مستشارالدوله صادق، به اهتمام ايرج افشار، تهران، انتشارات فردوسي، 1362.
-کتاب آبي، به اهتمام احمد بشيري، تهران، نشر نو، 1362.
-کتاب نارنجي، به اهتمام احمد بشيري، تهران، نشر نو، 1367.
-قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي، تهران، مطبعه شاهنشاهي، 1325.
ب:مقالات
الهي، حسن: «ريشه هاي يک تهاجم در خراسان» مجله دانشکده ادبيات مشهد (پاييز و زمستان 1379)
-جلالي، غلامرضا: «مروري بر تاريخچه ي احزاب و انجمن هاي سياسي» فصلنامه پانرده خرداد (پاييز1375)
-جلالي، غلامرضا: «حيات و حرکت ضد استبدادي شيخ ذبيح الله مجتهد قوچاني»،نگاه حوزه، ارديبهشت 1276.
-جلالي، غلامرضا، «ميراز حبيب خراساني» نگاه حوزه (مهر و، آبان 1375).
-نفيسي، سعيد: «حيدرخان عمواوغلي»،يادگار (دي ماه 1325)
روزنامه ها
-بشارت: 1325ق
-خورشيد1225ق
-خراسان: 1341

 

منبع: پايگاه نور- ش 15



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.