تعزيه ؛ بدعت يا سنت ؟

تعزيه خواني و شبيه خواني، نمايشي است كه در يك محوطه، با حضور مردم توسط چند نفر انجام مي گيرد كه در نقش قهرمانان كربلا و با لباسهاي مخصوص و ابزار جنگي وهمراه با دهل و شيپور، نيزه، شمشير و غيره ايفاي نقش مي كنند . صحنه ، بر مبناي حوادث كربلا و مقتل ها تنظيم مي شود. تعزيه، اگر بصورت صحيح و با حفظ موازين معصومين انجام شود، تاثير مهم مي گذارد .[1]
شنبه، 20 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تعزيه ؛ بدعت يا سنت ؟

تعزيه;بدعت يا سنت؟
تعزيه ؛ بدعت يا سنت ؟


 

نويسنده:محمد مهدي مهوري حبيب آبادي
منبع : سایت راسخون
از مقالات برگزیده ی مسابقه ی روایت محرم


 

چكيده
 

تعزيه خواني و شبيه خواني، نمايشي است كه در يك محوطه، با حضور مردم توسط چند نفر انجام مي گيرد كه در نقش قهرمانان كربلا و با لباسهاي مخصوص و ابزار جنگي وهمراه با دهل و شيپور، نيزه، شمشير و غيره ايفاي نقش مي كنند . صحنه ، بر مبناي حوادث كربلا و مقتل ها تنظيم مي شود. تعزيه، اگر بصورت صحيح و با حفظ موازين معصومين انجام شود، تاثير مهم مي گذارد .[1]
تعزيه خواني ، عبارت از مجسم كردن و نمايش دادن شهادت جانسوز امام حسين «ع» و ياران آن بزرگوار يا يكي از حوادث مربوط به واقعه كربلا بود . شبيه خواني ناطق، ظاهراً در دوره ناصرالدين شاه در ايران معمول شد، يا اگر از قبل بود ، در دوره سلطنت ناصرالدين شاه رونقي بسزا يافت وشبيه خوانهاي زبردستي پيدا شدند. ظاهر آن كه مشاهدات شاه در سفرهاي خود از تئاترهاي اروپا در پيشرفت كار تعزيه و شبيه خواني بي تاثير نبوده است . شبيه خواني و تعزيه خواني سنت هنري و نمايشي اهل تشيع است كه سيماي وجيه و معصوم قديسين را از روزگار كهن تا به امروز در برابر ديدگان اهل معني عيان داشته است . [2]
درباره كيفيت اجراي تعزيه، تحقيقات ارزشمندي انجام گرفته و آثاري تأليف شده است. در يكي از منابع آمده است:« تعزيه به احتمال قوي بصورت هيئت فعلي خويش در پايان عصر صفوي پديد آمد و از همه سنت هاي كهن نقالي و روضه خواني و فضائل و مناق بخواني و موسيقي مدد گرفت و تشكيلاتي محكم براي خود ترتيب داد . تعداد تعزيه هاي اصلي كمي از صد مي گذرد .كيفيت تعزيه نامه ها غالبا منظوم و در هر حال آهنگين يعني مركب از بحر طويل و شعر است . به اقتضاي نقشي كه افراد مختلف در اجراي تعزيه داشتند و حال و هواي شعرها و نحوه خواندن، اصطلاحات خاصي هم رايج بود، مثل: رجزخواني، شبيه خواني، نوحه خواني، بحرطويل خواني، مقتل خواني، شهادت خواني، هجران خواني (از زبان اسرا)، اشقياخواني و شمرخواني (از زبان سپاه عمر سعد). آنچه نقل شد، گوشه اي از كيفيت اجراي آن را نشان مي دهد. [3]
مساله شبيه خواني از ديدگاه فقهي و اعتقادي نيز مورد بحث و بررسي عالمان شيعه قرار گرفته است. برخي آن را تحريم و بعضي تجويز كرده اند . تاثيرگذاري عاطفي و نيزروحيه ضد ظلم كه در پي ديدن نمايشهاي تعزيه در افراد ايجاد مي شود، از نقاط قوت و مثبت اين نمايش مذهبي است. به همين جهت در ايران پس از انقلاب اسلامي، رواج و توسعه بيشتري يافته و همراه اين توسعه، تحولاتي هم در سبك اجرا، هم در محتواي اشعار و جهت گيري سياسي اجتماعي پديد آمده است. در واقع، انقلاب اسلامي به تعزيه روح جديدي بخشيد و اين هنر جان گرفت. صاحب نظران اين فن، خود به تأثير آن در روحيه سربازان و افسران در طول سالهاي دفاع مقدس اعتراف كرده اند . [4]

عزاداري در مقياسي وسيع
 

ابوريحان بيروني يادآور مي شود ملت اسلام همواره عاشورا را بزرگ مي دانستند و اين روز برايشان خجسته بود تا آنكه قتل امام حسين(ع) در اين زمان روي داد و از اين تاريخ مسلمانان ، عاشورا را روزي شوم و منفور دانستند، ولي بني اميه در اين روز لباس نو بر تن كردند ، زيب و زيور نمودند و آن را عيد گرفتند . شيعيان در روز عاشورا از راه تأسف نسبت به شهادت سيد شهيدان در شهرهاي اسلامي گريه و نوحه سرايي مي كنند و تربت مسعود حسيني را در كربلا، در اين روز، زيارت مي نمايند. [5] به گفته برخي مورخان، آل بويه نخستين كساني بودند كه دامنه سوگواري بر شهيدان كربلا را گسترش دادند و مجالس عزا براي امام حسين (ع) و يارانش را كه به صورت خصوصي در خانه ها و احياناً در محافلي غيرعلني برگزار مي گرديد، به سوگواري در بازارها و معابر عمومي به طور آشكار و همراه با جوش و خروش مبدل ساختند .
موافق نوشته ذهبي و برخي تاريخ نگاران ديگر، در سال 352 هجري احمد معزالدوله ديلمي، عزاداري رسمي عاشورا را در بغداد متداول ساخت . وي امر نمود در دهه اول ماه محرم بايد مردم تمامي بازارها را بسته ، لباس عزا بپوشند و به تعزيه سيدالشهدا بپردازند.[6] بعد از آن در سال هاي ديگر تا هنگام انقراض دولت ديالمه شيعيان در دهه اول محرم در شهرهاي شيعه نشين يا مناطقي كه اكثراً شيعه بودند رسم سوگواري بجاي مي آوردند و در بغداد اين سنّت تا اوايل حكمراني سلجوقيان برقرار بود . شيخ عباس قمي ضمن اشاره به اين نكته مي افزايد:« علماي سنّي با چنين فرماني مخالفت كردند ، ولي چنين تخلفي مؤثر واقع نگرديد و معزالدوله ديلمي در عملي ساختن منظور خود مبني بر رسمي ساختن مراسم عاشورا ، پيروز گرديد.» [7]
ادوارد براون در تاريخ ادبيات خود به نقل از تاريخ ابن كثير شامي اين نكته را مورد تأييد قرار داده و اضافه مي کند:« احمد بن ابوالفتح در كتاب احسن القصص نوشته كه عزاداري در سال 963 م. در بغداد توسط معزالدوله بويه اجرا شده است.» مقريزي هم در كتاب الخطط خود مي نويسد :« در سال 363 هجري المعزالدين لله فاطمي، از حكمرانان فاطميان در مصر، سوگواري روز عاشورا را در قلمرو دولت خويش كه مصر و سودان و توابع آنها بود، مرسوم ساخت.»
صاحب بن عباد وزير دانشمند و مرثيه سراي آل بويه كه اشتياق ويژه اي در ترويج سوگواري براي امام حسين (ع) داشت، چكامه هايي چند در منقبت آن امام تصنيف كرد كه در ايام عزاداري عاشورا جهت تشويق سوگواران خوانده شد . در يكي از اين مرثيه ها آمده است:« خون دوستان محمد (ص) جاري است. اشك هايمان آكنده از درد است . لعن و ننگ بر دشمنان گذشته و آينده باد . سينه بسوزانيد از آنچه كه بر كودكان كربلا گذشته است. فرشتگان آسمان بر شهادت شهيدان كربلا شيون كردند. پس تو بايد چندي سرشك را از ديدگان خويش جاري نمايي، زيرا پس از واقعه عاشورا، خنده و شادي حرام است.» [8]
بنا به نوشته ابوبكر خوارزمي، در مقتل خود ، صاحب بن عباد در عموميت بخشيدن تعزيه و مرثيه سرايي تلاش زيادي نمود و ارزش سوگواري براي امام حسين(ع) را فزوني بخشيد. ابن عميد ، وزير ركن الدوله ديلمي، نيز در ترويج عزاي حسين نقش فعال و تأثيرگذاري را بر عهده داشت. آمده است كه ديليميان شيعه مذهب، مظالم بني اميه و حوادث جانگداز كربلا را به صورت شبيه خواني مجسم مي نمودند، اما اين نمايش ها صامت بود و افراد نمايش با لباس مناسب سوار و پياده در صحنه حضور مي يافتند . [9]

عزاداري در عصر صفويه
 

با روي كار آمدن دولت صفويه و رسمي گرديدن مذهب تشيع ، برگزاري هر چه باشكوه تر مراسم عزاداري در اشكال روضه خواني ، نوحه خواني ، مرثيه سرايي و سينه زني در قالب اجتماعات وسيع شكل فراگيري به خود گرفت . اروپاييان كه در قالب فرستادگان سياسي، نظامي، بازرگان، مبلغ مذهبي در اين دوران به دربار ايران آمده اند ، در سفرنامه هاي خود به چنين اجتماعاتي اشاره دارند . اما گرچه در پاره اي از اين يادداشت ها به صحنه هاي نمايش گونه سوگواري ها توجه شده و از اشخاصي سخن گفته اند كه با لباس هاي رنگارنگ مشغول عزاداري بوده اند و نبردهاي ساختگي توسط صدها تن عزادار صورت مي گرفته است ، ولي با كاوشي در اين منابع، ردپايي از مراسم تعزيه خواني، به شكل تكامل يافته در اعصار بعد، در زمان صفويه مشاهده نمي شود. آنتونيودي گووآر كشيش اسپانيايي كه از طرف فيليپ پادشاه اسپانيا در عهد حكومت شاه عباس اول ، چندين بار به دربار ايران مسافرت نموده ، در سال 1011 هجري از مشاهدات خود در شيراز چنين گزارش ارائه داده است:« ... در پيشاپيش دسته هاي عزادار شتراني ديده مي شد كه بر پشت هر يك پارچه اي سبزرنگ افكنده، زنان و كودكان را بر آنها سوار كرده بودند ، سر و روي زنان و كودكان گويي توسط نيزه زخمي شده بود و تظاهر به گريه مي كردند...» [10]
پيتر دلاواله سياح ايتاليايي در سال 1026 به اصفهان آمد و با مشاهده عزاداري در اين شهر به نگارش آن چه ديده بود پرداخت:« از تمام محلات اصفهان دسته هاي بزرگي به راه افتادند . بر روي اسبان آنان سلاح هاي مختلف و عمامه هاي متعدد قرار دارد و به علاوه چندين شتر نيز همراه دسته ها هستند كه بر روي آنها جعبه هايي حمل مي شود كه درون هر يك سه چهار بچه به علامت بچه هاي اسير حسين (ع) قرار دارند.»
توماس هربرت سياح انگليسي كه در عصر شاه عباس اول به ايران آمد ، با وجود آنكه مطالب دقيقي را در سفرنامه اش مطرح كرده، صحنه هاي عزاداري را از روي سرگرمي مشاهده نموده و نتوانسته است تصوير درستي از اين مراسم بر روي كاغذ بياورد .
آدام اولئاريوس كه در ايام محرم سال 1047 هجري در عصر شاه صفي در اردبيل به سر مي برده است ، نسبت به ديگر سياحان اروپايي اين دوره ، گزارش دقيقتري از مراسم سوگواري ايام عاشوراي شهر اردبيل دارد:« ... روي بعضي از شترها و اسب ها كودكان و پسربچه ها را به عنوان بازماندگان شهيدان كربلا نشانده بودند و به زين و روپوش نيلگون اين اسب ها و شترها تيرهايي فرو رفته بود كه به منزله تيرهايي بود كه دشمنان حسين (ع) به طرف آنها پرتاب كرده بودند. روي بعضي از اسب ها و شترها هم تير و كمان و شمشير و كلاه خود و زره و ساير سلاح هاي قديمي را به عنوان سلاح باقي مانده از شهدا حمل مي كردند.» [11]
سر ژان شاردن كه در اين عصر به ايران مسافرت كرده و گزارش سفرنامه اش به فارسي ترجمه شده ، در جلد چهارم اين مجموعه اشاراتي به عزاداري عصر صفوي دارد:« ... در جلو هر دسته بيست علم ، بيرق ، هلالي ، پنجه هاي فلزي مزين به نقوش رمزي كنده كاري شده از محمد(ص) و علي(ع) سوار بر دسته هاي نيزه مانند حركت مي كردند . اين وسايل براي مسلمانان نمادي مقدس بود از غزوات صدر اسلام...».
ژان باتيست تاورنيه، جهانگرد فرانسوي كه بين سا لهاي 1049 تا 1101 هجري به مدت 6 بار به ايران مسافرت نموده، در بخش هفتم از كتاب چهارم خود به برخي سوگواري هاي نمايش گونه و عمليات شبيه سازي اشاره مي كند:« ... هر دسته [عزادار] يك عماري داشت ، در بعضي از آن عماري ها طفلي شبيه نعش خوابيده بود و آنهايي كه دور عماري را احاطه كرده بودند گريه و زاري مي كردند . آنها كه به عدد كثيري براي تماشا در ميدان ايستاده بودند، از ديدن اين اطفال يك مرتبه به اجماع فريادكنان گريه مي كردند و عقيده ايشان اين است كه به واسطه اين گريه ها همه گناهانشان آمرزيده مي شود...» [12]
آخرين گزارش مهم از مراسم عزاداري در عهد صفوي به قلم جهانگردي است به نام كورني يل لابرون كه در سال 1704 م گواه شكوه رو به افزايش اين مراسم در عصر صفوي است . وي از عزاداراني سخن مي گويد كه از طريق حركات نمايش صامت صحنه هاي حزن انگيز كربلا را به تصوير مي كشيده اند و برخي براي نشان دادن چگونگي و شدت جراحات وارده پيكرهاي خود را به رنگ سرخ و سياه مي كردند.[13]
با بررسي گزارشهاي نگارش يافته توسط سياحاني كه در دوران صفويه به ايران آمده اند، ما شاهد رشد سالانه و شكوه و جلال مراسم عزاداري براي شهيدان كربلا در اين دوران مي باشيم. همچنين اين نوشته ها بيانگر آن هستند كه دسته هاي عزادار در سير تقويمي دوران اقتدار صفويان متنوع تر شده و با اشكال نمايشي مي كوشيده اند وقايع عاشورا را در اذهان زنده نگاه دارند. گر چه تمامي اين مراسم سير تكامل سوگواري را در شكل و محتوا مورد تأييد قرار مي دهند، ولي نمي توان از اين آداب و رسوم به عنوان نمايش تعزيه سخن گفت و تنها بايد خاطرنشان ساخت كه زمينه هاي اجراي تعزيه از طريق صحنه هاي نمايش مورد اشاره فراهم گرديده است. در اين عزاداري ها به قول لابرون جاي اشعار سوزناك كاملاً خالي بوده است؛ همان كه در تعزيه ركن اصلي و اساسي را به وجود مي آورد.

سوگواري هاي نمايشي
 

دو نفر جهانگرد اروپايي به نام هاي سالامون انگليسي و وان گوگ هلندي كه در دوران افشاريه و سال هاي 1734- 1736 م در ايران به سر مي برده اند، از اجراي يك نوع تعزيه خواني كه روي ارابه ها صورت مي گرفته خبر داده اند. نويسندگان ضمن شرح مفصلي از مراسم سوگواري ، نوشته اند : جالب ترين بخش هاي اين برنامه ها، نمايشي است كه در مجالس مجلل عزاداري روي ارابه ها به اجرا درمي آيد و در آن اعمال، رشادت ها، جنگها و زندگي امام حسين(ع) به نمايش گذاشته مي شود.[14]
اين نظر را كه اين دو سياح، نخستين اروپايياني بوده اند - كه تعزيه خواني را به عنوان صحنه اي نمايشي ضبط نموده اند و يا اين وصف اين نمايش مذهبي ايراني در دوران نادرشاه افشار پديد آمده است - دكتر پرويز ممنون مورد تأمل قرار مي دهد، زيرا قرائن حاكي از آن است كه در اين عصر، تعزيه به شكل تكامل يافته امروزين اجرا نمي شده ، بلكه صحنه هايي از حوادث محرم در كوچه و بازار به حالت نمايش نزديك به زبان حال و نوحه گري اجرا مي شده است. ساموئل هملين كه طي سا لهاي 1770- 1772م از جنوب ايران ديدار كرده و ناظر مراسم محرم بوده است، در اثر خود از نخستين نوع تكيه در شمال ايران (رشت) سخن مي گويد و مي افزايد :« هر قصبه اي براي خود اماكني خاص داشت كه وقتي دسته روي محرم به پايان مي رسيد، صحنه هاي زنده اي از واقعه كربلا در آنجا نمايش داده مي شد». [15]
از جالب ترين گزارشهاي تعزيه در دوران زنديه، مشاهدات ويليام فرانكلين يكي از افسران ارتش انگلستان در هندوستان بود و سفري به ايران انجام داد. وي كه در شهر شيراز شاهد اجراي كامل مراسم تعزيه عروسي قاسم (ع) بوده است، تعزيه را به عنوان والاترين نمونه تئاتر بشري، معرفي مي كند و در سفرنامه اش مي نويسد:« يكي از مؤثرترين صحنه هايي كه به نمايش گذارده مي شود، صحنه عروسي قاسم جوان، پسر امام حسن (ع) و برادرزاده حسين (ع) با دختر حسين(ع) است. اين ازدواجي است كه هرگز به فرجام نمي رسد، زيرا قاسم(ع) در روز هفتم محرم در كنار رود فرات به شهادت مي رسد. در اين نمايش به پسربچه اي لباس عروسي زنانه مي پوشانند و او را به شكل نوعروسي جوان درمي آورند. اين پسر توسط زنان خانواده كه نوحه سرايي مي كنند، احاطه شده است. در اين نوحه سرايي سرنوشت دلخراش شوهر او را كه توسط بي دينان به وجود آمده است ، بازگو مي كنند. جدايي بين نوعروس و شوهرش نيز نشان داده مي شود و به هنگامي كه شوهر جوان به صحنه نبرد مي رود، زن به مؤثرترين وجه ناراحتي خود را بروز مي دهد و وقتي شوهر تركش مي كند، زن كفني به وي هديه مي كند و آن را به دور گردنش مي بندد...». [16]
كريمسكي و برتلس كه آثاري درباره تعزيه دارند، از اجراي اين نمايش در دوره زنديه سخن گفته اند ؛ در اين خصوص كه چرا تعزيه در اين دوران حضور خود را نشان داد؟ حسن مشحون نوشته است:« در زمان كريم خان زند، سفيري از انگلستان به ايران آمد و در خدمت او شرحي در تعريف تئاترهاي حزن انگيز بيان كرد . شاه با شنيدن سخنان وي دستور داد كه صحنه هايي از وقايع كربلا و سرگذشت شهيدان عاشورا ساختند و از اين حوادث غم انگيز مذهبي، نمايش هايي ترتيب دادند كه به تعزيه معروف گشت.» [17]
نصراللَّه فلسفي ضمن اشاره به نكته مزبور و تأييد آن، به نقل از يك نسخه خطي، اجراي اين نمايش مذهبي را مربوط به عصر زنديه دانسته است. مرحوم دكتر محمدحسين محجوب نيز در مقاله اي نوشته است:« در ميان اخبار شفاهي شنيده ام كه از زمان كريم خان زند ( 1750-1779 م) چندين تعزيه نامه در فارس وجود داشته اند، اما از آنجا كه كاغذ آنها پوسيده بود، از متن هايشان نسخه برداري شد و دست نويس ها را به دليل آنكه نام خدا و معصومين دين رويشان گذاشته بودند، با آب شستشو دادند.» [18]
هانس روبرت رويمر پيدايش تعزيه را به ابتداي قرن نوزدهم ميلادي برمي گرداند:« به روزگار صفويه بازگرديم . هنوز مي توان از آثاري صحبت كرد كه وقف تحقيق در اوضاع اجتماعي و اقتصادي ايران آن عهد است . بدواً بايد از نوشته اي درباره تعزيه ذكر كرد ؛ يعني صورت خاصي از نمايش كه تا به امروز نيز براي تجديد خاطره كربلا بر صحنه مي آيد. در اين اثر، ثابت شد كه تعزيه نه آن طور كه بعضي از نويسندگان پنداشته اند، به دوره رواج تشيع در ايران [عصر صفويه] راجع است، بلكه بايد ابتداي آن را سال 1800 م.دانست...»
هرمان اته هم عقيده دارد، تعزيه در آغاز قرن نوزدهم ميلادي حضور خود را در ايران نشان داده است:« درست از آغاز اين قرن در ايران مانند يونان و آلمان و اكثر ملل مغرب زمين، به مناسبت بعضي از مراسم مذهبي، نمايش هاي صحنه اي پيدا شده و مقدمه اشعار نمايشي فراهم آمده است».[19]
از بررسي نظراتي كه بدان ها اشاره شد، مي توان اين گونه برداشت نمود و نتيجه گرفت كه مراسم شبيه خواني در دوران افشاريه و زنديه نخستين تجربه ها را سپري كرد و در اواخر اين دوران به نوع تكامل يافته اي دست يافت، اما اين نمايش هاي عاشورايي با آنچه كه بعداً در دوره قاجاريه به شكوه و رواج فزاينده اي رسيد، از لحاظ شكل ظاهر، امكانات، نوع اجرا، محتواي اشعار، مضامين و جلوه هاي هنري، تفاوت هاي عمده و آشكاري داشته است.

نشيب و فرازهاي شبيه خواني
 

در عصر قاجار و به خصوص در زمان حكمراني فتحعلي شاه و ناصرالدين شاه قاجار، تعزيه رونق گسترده اي يافت و اجراي آن در سراسر ايران متداول گرديد، اما غالباً دست اندركاران و برگزاركنندگان شبيه خواني، وابسته به سلاطين و وابستگان دربار قاجاريه بوده اند؛ به نحوي كه نفوذ فرهنگ شاهان را به خوبي مي توان در مجالس تعزيه اين عصر شاهد و ناظر بود. از شواهد رواج تعزيه در چنين دوراني برپا شدن تكيه و مرسوم شدن تكيه سازي مي باشد؛ اما مشهورترين، مجلل ترين و مهم ترين اين بناها تكيه دولت است. هنگامي كه ناصرالدين شاه براي نخستين بار به فرنگ رفت و تئاترهاي اروپا را ديد، پس از مراجعت به ايران در سال 1290 هجري، اين تكيه را تأسيس نمود كه رضا قلي خان هدايت در كتاب روضةالصفا گزارش مفصلي از اين مكان آورده است. تكيه دولت، محوطه وسيع دوطبقه اي بود كه طبقه بالاي آن را به صورت غرفه غرفه ساخته بودند كه هر يك به شاه، بانوان حرمسرا و درباريان اختصاص داشت و در صحن آن جايگاهي براي اجراي تعزيه در نظر گرفته بودند و باشكوه ترين تعزيه ها در آن به اجرا درمي آمد و بهترين
افراد تعزيه خوان را از نقاط گوناگون كشور براي برگزار شدن اين مراسم به تهران فراخوانده بودند. شاهزادگان به تقليد از شاه و برخي از تاجران و كسبه نيز به منظور خودنمايي و تثبيت اعتبار خويش و در مواردي هم به قصد ثواب، احداث تكيه و اجراي تعزيه را رونق بخشيدند و در اين برنامه از يكديگر سبقت گرفتند و تنها در شهر تهران متجاوز از سيصد تكيه، در مدتي كوتاه، ساخته شد.[20]
ساموئل گرين ويلر بنجامين نخستين امريكايي بود كه به عنوان سفير امريكا طي سال هاي 1882-1885 م. در ايران به سر مي برد. وي فصل سيزدهم سفرنامه اش را به تعزيه اختصاص داده و شرح مبسوطي از تكيه دولت آورده است. معاصر وي، چارلز جيمز ويلز در اثر معروف خود - ايران آن گونه كه هست - كه به سال 1886 م. در لندن به طبع رسيده است ، مطالبي درباره شبيه خواني عصر قاجاريه دارد. خانم ليدي شيل كه در نيمه دوم قرن نوزدهم به ايران آمده، در دنباله گزارشي كه درباره مراسم سوگواري نوشته، شرح نسبتاً جالبي از مجلس تعزيه حضرت امام حسين (ع) ارائه داده است. كارلا سرناهم در سال 1883 م. تماشاگر تعزيه در ايران بود. وي در سفرنامه اش نوشته است:«... خيل اسيران مركب از زنان وكودكان خانواده امام، وارد صحنه مي شوند. آنان را مدتي در كوچه هاي شام مي گردانند و مردم بي سر و پا به سويشان سنگ مي پرانند. بالاخره اسيران از مركب هاي خود پايين آمده و با غل و زنجيرهايي روي سكو ظاهر مي شوند. سردار يزيد هر چه به دهنش مي آيد، مي گويد. سربازان او سرهاي بريده امام و يارانش را كه آنها را در سيني هاي نقره اي گذاشته اند و بر رويشان تور نازكي كشيده اند، حمل مي كنند... .» [21]
كلنل چارلز ادوارد پيت - كه از سوي انگلستان در عصر ناصرالدين شاه قاجار به سمت كنسول بريتانيا در مشهد منصوب شده بود - درباره تعزيه اي كه در اين شهر ديده، نوشته است:« ...بعداز ظهر مردم در مراسم شبيه خواني شركت جستند. هر روز صحنه اي مربوط به واقعه كربلا را اجرا مي كنند و امروز اوج اين نمايش، يعني شهادت امام حسين (ع) بود. مي گفتند كسي كه نقش امام حسين (ع) را بر عهده دارد، سرانجام از اسب بر زمين مي افتد و در حالي كه با پارچه اي روي او راپوشانند، صحنه هاي مربوط به جدا كردن سر آن حضرت اجرا مي گردد. در آخر يك سر مجسمه اي را به عنوان سمبل بر سر نيزه حمل مي كنند... .» [22]
همين كه اشرافيت به تعزيه راه يافت ، نسخه هاي آن دچار تحريف گرديد و نسخه نويسان تعزيه، براي خوش آمد عوامل حكومتي و تأمين اهداف سلاطين، مضاميني را به تعزيه وارد نمودند و صحنه هايي را بدان اضافه كردند كه ارتباطي به سوگوار ي هاي محرم و عاشورا نداشت . نمايش هاي مضحكي چون تعزيه امير تيمور گوركاني، عروسي دختر قريش كه صحنه هاي خنده آور و افسانه اي داشت، تدارك ديده شد. حتي در مجالس تعزيه شهيدان كربلا، برخي مضامين را جاي دادند كه جنبه هاي شادي آور داشت و در آخر اين تكه هاي نمايشي ، يكي از رويدادهاي كربلا را ترسيم مي نمودند تا جنبه عزاداري آن حفظ شود! [23]
مجالس تعزيه خواني به اندازه اي رسيد كه بنا به اظهارات بهرام بيضايي، تعداد آنها در تهران به سيصد مجلس مي رسيد . علاقه مندي پادشاهان و اعيان قاجاريه در گسترش ظاهري اين مراسم، بسيارمؤثر بود. اما بر خلاف اين رونق ظاهري و شكوفايي استعداد تعزيه خوانان در ايفاي نقش خويش و بروز خلاقيت هاي هنري از آنان ، مضامين و پيام تعزيه ها مسيري نزولي را طي كرد؛ به نحوي كه برخي سروده ها و نيز اجراي پاره اي از نمايش هاي تعزيه با فرهنگ قرآن و عترت مغايرت پيدا كرد و اين روند مخدوش ، علماي شيعه را وادار نمود تا شبيه خواني را مورد انتقاد قرار دهند . استاد سيدمحمد محيط طباطبايي مي نويسد:« مخالفت برخي از فقها با تشبيه و برخي ازمراسم تعزيه از اهميت آن در كار عزاداري محرم كاست و به تدريج از حوزه دولتي بركنار رفت و جاي آن را حركت دسته هايي گرفت كه در ضمن آنها، برخي از مراسم صوري تعزيه خواني حفظ شده بود و هنوز هم گوشه هايي از آن در برخي نقاط كشور به چشم مي خورد... .» [24]
دليل مخالفت علما با تعزيه آن بود كه در وهله اول مطالب تحريفي گوناگوني به آن راه يافت و از مقصد اصلي آنكه سوگواري براي خامس آل عبا بود ، فاصله گرفت و جنبه سرگرم كننده و تفريحي آن بر حالت سوگواري و ماتم سرايي پيشي گرفت و حتي اجراي تعزيه هاي مضحك و نمايش هاي وهن انگيز در برخي تكيه ها عموميت يافت. اعتمادالسلطنه در روزنامه خاطرات خود (جمعه هفتم محرم 1306 هجري) مي نويسد:« شنيدم ديشب در تكيه دولت، تعزيه دير سليمان بود و سفراي انگليس و ايتاليا با اتباعشان آمده بودند تماشا . بعد از ختم تعزيه، اسماعيل بزاز مقلد معروف با قريب بيست هزار مقلدين و عمله طرب بودند كه با ريش هاي سفيد و عاريه و لباس هاي مختلف از فرنگي و رومي و ايراني ورود به تكيه كردند و حركات قبيح از خودشان بيرون آوردند؛ به طوري كه مجلس تعزيه از تماشاخانه بدتر شده بود...» [25]
ميرزا تقي خان اميركبير كه مشاهده كرد ، خرافات و مطالب وهن انگيز به مجالس تعزيه و سوگواري راه يافته است، تصميم به اصلاح آن گرفت ؛ امير مثل يك مسلمان روشن و معتقد، با پاره اي از خرافات و اباطيل كه توسط جهال و مغرضان، به نام دين در ميان مسلمانان رواج يافته بود، مخالفت مي كرد و در عين حال به بسياري از امور كاملاً تعبدي اسلام كه سند محكم ديني دارند ... معتقد بود ... امير درصدد بوده است كه وضع روضه خواني و تعزيه داري را به صورت آبرومند و دنياپسندي درآورد ... به يكي از شعرا به نام شهاب (متوفي به سال 1291 هجري) دستور داد كه اشعار شيوا با مضامين عالي و آموزند هاي بسرايد تا اشعار نارسا و سبك را از مراثي سيدالشهدا حدف كنند... .» [26]
در تذكره گنج شايگان آمده است :« ... از آنجا كه در مجالس تعزيت و محافل شبيه ماتم و مصيبت حضرت خامس آل عبا (ع) اشعاري كه في ما بين اشباه اهل بيت مكالمه مي شد ، غالباً سست و غيرمربوط و مهمل و مغلوط بود ، ميرزا تقي خان وي [شهاب] را مأمور داشته چنين گفت كه دوازده مجلس از آن وقايع را متضمناً بالبدايع والصنايع به اسلوبي كه خواص بپسندند و عوام نيز بهره مند شوند، موزون سازد . شهاب نيز آن اشعار را چنان گريه خيز ساخت و بدانگونه غم انگيز بپرداخت كه اگر دل سامع به سختي حجر موسي است ، استماعش را اثري است كه در همان عصاست... .» [27]
دكتر رضا خاكي عقيده دارد مجموعه باارزش نسخه هاي خطي از شبيه نامه ها كه در كتابخانه ملك نگاهداري مي شود، همان مجموعه اي است كه شهاب به تشويق اميركبير تدوين و تنظيم كرده است. [28]
به تدريج ايرانيان با تئاتر غربي و نمايش هاي اروپايي ها آشنا شدند . ترجمه نمايش هاي غربي نيز وضع جديدي را پديد آورد . اين وضع ادامه يافت تا انقلاب مشروطيت به وقوع پيوست و نوعي تجدد ظهور خود را نشان داد كه از رونق تعزيه به شدت كاست . با روي كارآمدن رضاخان، اجراي تعزيه و مراسم سوگواري مشابه آن ممنوع گرديد و از سال 1312 ش در اثر جلوگيري از تعزيه خواني، دست اندركاران اين نمايش، شهرها را رها كرده ، روانه روستاها و نقاط دور افتاده كشور شدند .
در وضع جديد ، تعزيه خوانان و مجريان شبيه خواني براي در اختيارگرفتن اماكن پرسود، جهت اجراي تعزيه با هم در رقابتي شديد قرار گرفتند كه اين رقابت هاي شديد و خشن نيز در زوال تعزيه مؤثر واقع گرديد ؛ چرا كه دست بردن در نسخه هاي اصيل، دگرگون نمودن متن ها، روي آوردن به آداب و رسوم آميخته به خرافات و ايجاد تحريف در برخي صحنه ها به منظور تأمين اهداف خوانين محلي، از آفات غير قابل اغماض آن به شمار مي رفت . گرچه در اين انتقال تعزيه از فرهنگ شاهي و سنّت هاي درباريان مصون ماند ، ولي در روستاها گرفتار مطالب موهوم و فرهنگ هايي عاميانه گرديد كه از آسيب اولي كمتر نبود .
پس از سقوط رضاخان و از سال 1320 شمسي به اين طرف، تعزيه با قوت بيشتر و تجديد حيات گذشته از دهه هاي قبل، حضور خود را در برخي محافل شهري نشان داد ؛ ولي به دوران اوج خود « عهد ناصري » نرسيد و همچنان به صورت موروثي و عاداتي مذهبي با شيوه هاي ابتدايي و امكانات بسيار ساده اجرا مي شد و اثري از تكامل، بازسازي متون و پالايش هاي اساسي در آن مشاهده نمي گرديد. با به اجرا درآمدن مجلس تعزيه عبداللَّه عفيف در سال 1344 شمسي در تهران و نيز به نمايش گذاشتن چند مجلس تعزيه در شيراز، تعزيه در شهرهاي بزرگ متداول گرديد . اما رونق آنچناني نداشت . با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و بر اثر تأكيدهاي مكرر رهبري انقلاب، حضرت امام خميني (ره)، مبني بر اجراي عزاداري سنتي باشكوه هرچه افزون تر، تعزيه خواني رواج فزاينده اي يافت و بيانات آن فروغ فروزان از سوي برخي دست اندركاران تعزيه حمل بر تشويق و تكريم تعزيه بر همان روال آفت زاي قبلي گرديد و حتي پاره اي از مراكز فرهنگي و نهادهاي ذي ربط، به انتشار متن هاي مخدوش تعزيه روي آوردند و به بهانه نشر ميراث ملي و ذخاير هنرهاي مردمي و حمايت از سوگواري هاي سنتي و بومي، در اين راستا تلاش هايي از خود نشان دادند. (12)

انواع تعزيه
 

1) تعزيه دوره : عبارت است از به نمايش درآوردن چندين دستگاه تعزيه به گونه هم هنگام توسط چندين گروه تعزيه خوان در يك محل يا محلهاي مختلف، چنان كه از نظر زماني با تاريخ وقوع حوادث مطابقت داشته باشد. شيوه كار بدين گونه است كه گروه نخست پس از پايان بخشيدن به كار خود در محل نخست، به محل دوم مي رود و در آنجا همان دستگاه را تكرار مي كند، و دسته دوم جاي آن را گرفته دستگاه ديگري را به نمايش در مي آورد. آنگاه گروه نخست پس از به پايان بردن كار در محل دوم به محل سوم مي رود، و گروه دوم نيز كه كار خود را در محل يكم پايان بخشيده جاي گروه نخست را در محل دوم مي گيرد. اكنون گروه تازه سوم جاي گروه دوم را در محل نخست مي گيرد و بدين سان چندين دستگاه تعزيه به صورت همهنگام به نمايش در مي آيد. در برخي از جاها تعزيه دوره را در ميداني گرد و پر از تماشاگر بازي مي كردند. روشن است كه در اين حالت تغيير محل در پيرامون ميدان انجام مي شد. در سده اصفهان و سلطان آباد اراك هنوز هم تعزيه را در حال حركت از جايي به جاي ديگر مي خوانند. نوع مقابل اين تعزيه را كه معمولا در جايي به صورت ساكن برگزار مي شود، برخي « تعزيه زميني » مي نامند. [29]
2) تعزيه زنانه : نمايش تعزيه اي است كه روزگاري به وسيله زنان و براي تماشاگران زن ، معمولا در دنباله مجالس روضه خواني اجرا مي شد . گويند اين نوع تعزيه با حمايت و همت قمرالسلطنه- دختر فتحعلي شاه- و بعدها عزت الدوله- خواهر ناصرالدين شاه - در منزل نامبردگان پا گرفت و چون جنبه خصوصي و اشرافي داشت ، تنها به صورت كاري تفنني برجا ماند وعموميت و توسعه اي نيافت . اين تعزيه ها را در فضاي حياط ها، يا تالارهاي بزرگ خانه ها بازي مي كردند. بازيگران شبيه خوان هاي زني بودند موسوم به « ملا» كه پيش از آن در مجلس هاي زنانه روضه مي خواندند و يا پاي چنين مجالسي راه و رسم بازيگري را آموخته بودند . نقش مردان مجالس مختلف را نيز خود بازي مي كردند. درون مايه هاي اين تعزيه ها همچون مضامين تعزيه معمولي بود ، با اين تفاوت كه قهرمان هاي اصليش را بيشتر زنان تشكيل مي دادند از آن جمله اند : تعزيه شهربانو و غيره . آنها كه نقش مردان را بازي مي كردند سعي مي نمودند با به كارگيري لباس ها و خرده وسايل ديگر، وضع ظاهر خود را به قيافه مردان نزديك كنند، حتي صدايشان را هم به هنگام بازي تغيير مي دادند و چون تماشاگران نيز همگي زن بودند، پوشاندن چهره نيز ديگر معني نداشت. تعزيه زنانه تا ميان عهد قاجار گاه در خانه هاي اشرافيان بازي مي شد و كم كم تا اواخر اين دوره از ميان رفت . [30]
3) تعزيه مضحك : تعزيه اي است شاد با مايه هايي سرشار از طنز، كنايه، لعن و نفرين و خميرمايه آن تمسخر دين ستيزان و كساني است كه به پيامبر و امامان و خاندان آنها ستم و يا بي ادبي كرده اند . در اين تعزيه، كه در واقع نشانه اي است از تكامل كمي و كيفي پيش واقعه ها و واقعه هاي اصلي آن غلو، نقش مهمي دارد و در همه جنبه هاي آن به چشم مي خورد . اگر اولياخواني در اين تعزيه ها نقش داشته باشد، حضورش چه در گفتار و چه در رفتار توأم با متانت است، در حالي كه ديگران هر يك به جاي خود با حركت هايي مضحك ظاهر مي شوند و شادي مي آفرينند . گاهي نيز مثلا براي نشان دادن مجلس كفار از مطربان و تقليدگران استفاده مي كردند كه چون مراد از اين استفاده توهين و تمسخر به آنها بود ، طبعا منعي نيز نمي توانست داشت . قنبر يا غلام حبشي در هيأت « سياه » در اين تعزيه ها بازي جالب و پرطنزي دارد . اسباب اين مجالس معمولا تجملي و چشمگير است . عروسي رفتن فاطمه زهرا (س) [عروسي دختر قريش ] و مجلس شهادت يحيي بن زكريا از نمونه هاي تعزيه مضحك اند. اين نوع تعزيه ها معمولا در جمعه ها، عيدهاي مذهبي و جز پنج روز دوم از دهه محرم به صورت درآمدي بر يك واقعه اصلي بازي مي شد . [31]

تعزيه نامه
 

تعزيه نامه، عبارت است از متني كه تعزيه گردان براي اجراي تعزيه اي گرد آورده يا مي نگارد و پيش از آغاز تعزيه ميان شبيه خوان ها پخش مي كند . گاهي به تعزيه نامه نسخه نيز مي گويند .
پيشينه سرايش تعزيه را كه معمولا به صورت اشعار عاميانه توسط شاعراني گمنام و تعزيه گردانان سروده مي شد، به سال هاي مياني سده دوازدهم هجري مي رسد . زمينه پيدايي و تكامل تعزيه ها را نيز بايد در مرثيه ها جستجو نمود . سرايش مرثيه ها با زمينه رويداد كربلا از گذشته هاي تقريبا دور آغاز گشته بود، چنان كه شايد بتوان به اشعاري چند از حديقة الحقيقة سنايي را در ديباچه تاريخي مرثيه به شمار كرد. اما آغاز مرثيه سرايي با اين مفهوم مشخص و به گونه گسترده به سده نهم مربوط است . مرثيه سرايان نامداري چون رفيعاي قزويني ، كمال غياث شيرازي، ابن حسام قهستاني ، باباسودايي ابيوردي، تاج الدين حسن توني سبزواري، لطف الله نيشابوري و كاتبي ترشيزي نيز اشعاري در رثاي شهيدان كربلا سرودند . اما نامدارتر از همه اينها محتشم كاشاني است كه تركيب بند مشهور او جاني تازه در مرثيه سرايي ايران دميد، به گونه اي كه از آن پس سرودن مرثيه بسيار رايج گشت و در عهد قاجاريه به اوج خود رسيد . منابع داستاني تعزيه ها غالبا كتابهاي مقاتل و حماسه هاي ديني و احاديث و اخبار بوده اند . از جمله شاعراني كه در اين زمينه تلاشي ارزشمند كرده اند يكي ميرزا نصرالله اصفهاني (شهاب) است كه در دوره ناصرالدين شاه و به تشويق اميركبير به گردآوري و تكميل اشعار تعزيه پيش از خود پرداخت و خود نيز تعزيه هايي به نگارش آورد كه تعزيه مسلم، از جمله آنهاست، و ديگر بايد از محمد تقي نوري و نيز سيد مصطفي كاشاني (مير عزا) نام برد. كاشاني خود تعزيه گرداني بنام بود و « تعزيه حر » بدو منسوب است. ماندگاري برخي از تعزيه ها تا اندازه زيادي مرهون ذوق ادبي برخي از كارگزاران خارجي در ايران است . تني چند از اين كارگزاران از سر علاقه نسخه هايي از مجالس مختلف تعزيه را گردآوري كرده اند ، از آن جمله عبارتند از :
1) مجموعه خوچكو : مجموعه اي است خطي از 33 تعزيه نامه كه هم اينك در كتابخانه ملي پاريس نگهداري مي شود . بر روي نخستين صفحه اين مجموعه عنوان« جنگ شهادت » نقش بسته است . اين مجموعه در هفتم ژانويه سال 1878 م به كتابخانه وارد و ثبت شده است. دارنده قبلي و سفارش دهنده تهيه آن در ايران الكساندر ادمون خوچكو شاعر، ديپلمات و نخستين ايران شناس لهستاني بود كه چندي نايب سفارت روسيه در تهران بود و سپس به عنوان نايب كنسول به رشت رفت . در 1840 م استعفا كرد و به فرانسه رفت و پس از انجام كارهاي فرهنگستاني مختلف در 87 سالگي در همان جا درگذشت . وي كه زبان فارسي را بسيار خوب مي دانست و به واقع، نخستين ايرانشناس متخصص فرهنگ عوام بود، در سال 1877 م فهرست اين 33 تعزيه نامه را در كتابي به نام نمايش ايراني به همراه ترجمه اي از پنج تعزيه نامه جنگ شهادت به چاپ رساند . با در نظرگرفتن تاريخ استعفاي خوچكو مي توان فهميد كه وي اين مجموعه را بايد پيش از اين سال، يعني در سالهاي خدمتش در ايران و بي گمان در دوره هشت ساله ميان 1833 م تا 1840 م يعني اواخر دوره فرمانروايي فتحعلي شاه و اوايل عصر محمد شاه قاجار تهيه كرده باشد . اما آنچه مسلم تر است اين است كه، به هر حال، اين تعزيه نامه هاي سي و سه گانه بايد پيش از اين دوره در عصر فتحعلي شاه سروده و اجرا شده باشند. خوچكو از فروشنده اين كتاب نيز در مقدمه نمايش ايراني نام مي برد و مي گويد :« حسين علي خان خواجه كه مدير نمايش دربار است و اين تعزيه نامه ها را به من فروخته، به عنوان سراينده و مؤلف اين تعزيه نامه نيز شهرت دارد و اگر خود آنها را نسروده باشد، بي شك در ويراستن بعضي از آنها دست داشته است ». از اين سي و سه تعزيه نامه كه به گمان خوچكو از همه مجموعه هاي ديگري كه وي مي شناخته كامل تر است ، پنج تعزيه نامه دوبار آمده است ، يعني شمار مجالس آن در واقع از بيست و هشت بيشتر نيست . از همين جا مي توان فهميد كه شمار مجالس رايج و معمول آن روزگار بسي بيش از اينها نبوده و مثلا نمي توانسته به دو يا سه برابر اين تعداد برسد . فهرست تعزيه نامه هاي خوچكو به ترتيبي كه درمجموعه وي آمده بدين شرح است : 1) خبر آوردن جبرئيل بر پيغمبر (ص) كه امام حسن (ع) از زهر شهيد شود و امام حسين (ع) را در كربلا به ستم شهيد كنند ؛ 2) وفات پيغمبر (ص)؛ 3) غصب فدك ؛ 4) وفات فاطمه (ع)؛ 5) وفات حضرت امير (ع)؛ 6) شهادت امام حسن (ع)؛ 7) شهادت امام حسين (ع)؛ 8) رفتن مسلم بن عقيل به كوفه؛ 9) شهادت طفلان مسلم؛ 10) شهادت طفلان؛ 11) حركت امام حسين (ع) از مدينه به كوفه؛ 12) آمدن حر سر راه حضرت (ع)؛ 13) ورود حر سر راه حضرت امام (ع)؛ 14) راه گم كردن امام حسين (ع) ؛ 15 ) ايضا راه گم كردن؛ 17) شهادت حضرت عباس، برادر امام حسين (ع)؛ 18) شهادت علي اكبر پسر ارشد امام حسين (ع)؛ 19) شهادت قاسم بن حسن برادر زاده امام حسين (ع) ؛ 20) شهادت طفلان زينب خواهر امام حسين (ع)؛ 21) گل فرستادن فاطمه صغري دختر امام حسين (ع) از مدينه به كربلا؛ 22 ) كتاب نوشتن فاطمه صغري دختر امام حسين (ع) به پدر بزرگوار؛ 23) شهادت علي اصغر طفل شيرخوار امام حسين (ع)؛ 24) شهادت حضرت امام حسين (ع)؛ 25) آمدن پيغمبران بر سر نعش امام حسين (ع)؛ 26) آب آوردن زنان بني اسد جهت اهل بيت امام حسين بعد از شهادت امام حسين (ع)؛ 27) رفتن سكينه به مجلس ابن سعد براي گرفتن اجازه دفن اجساد شهيدان ؛ 28) مجلس غارت خيمه گاه امام حسين (ع)؛ 29) مجلس خطيب وليد؛ 30) مجلس ديران فرنگي؛ 31) دفن كردن جماعت بني اسد شهدا را؛ 32) ايضا مجلس ديراني فرنگي؛ 33) خبر فرستادن خاندان امام حسين (ع) به مدينه .
2) مجموعه پلي : مجموعه اي است از سي و هفت مجلس تعزيه ، كه به كوشش سرهنگ سرلوئيس پلي كارگزار دولت انگلستان در جنوب ايران فراهم آمده است. پلي ، به گفته چلكووسكي چندان از نمايش هاي محرم (تعزيه) متأثر گشت كه هر سي و هفت مجلسي را كه از قرار معلوم شفاها شنيده و ضبط كرده بود ، به انگلستان گردانيد و آنها را پايه نگارش كتابي قرار داد با نام تعزيه حسن و حسين كه به سال 1879 م در لندن انتشار يافت و چندي پيش نيز بار ديگر به چاپ رسيد . اين مجموعه كه صورت فارسي تعزيه نامه ها در آن به چشم نمي خورد ، در مقايسه با مجموعه خوچكو- كه به چهل سال پيش تعلق دارد - از موضوعات گسترده اي برخوردار است. بدين معني كه مجالس آن از هنگامي كه شهادت براي حضرت امام حسين (ع) مقدر مي شود تا روز رستخيز را - كه حضرت از سوگواران خود شفاعت مي كند- در بر دارد .
3) مجموعه چرولي : اين مجموعه با در برداشتن 1055 تعزيه نامه از مجالس مختلف تعزيه، از نظر شمار و حجم، مهم ترين مجموعه تا به امروز است. اين مجموعه را انريكو چرولي، كه روزگاري سفير ايتاليا در ايران بود، با ياري علي هانيبال گرد آورده و به كتابخانه واتيكان در روم هديه كرده است. هموطنش ، اتو روسي به تهيه فهرستي توصيفي آغاز كرد كه پس از مرگش ديگر هموطن او ، آلسيوبومباچي آن را تكميل و در سال 1961 م زير عنوان فهرست درام هاي مذهبي ايران چاپ و منتشر نمود .
4) مجموعه ليتين : مجموعه اي از پانزده مجلس ، كه به كوشش ويلهلم ليتين- كنسول اسبق آلماني در بغداد- فراهم گشت . وي از نسخه اصلي اين پانزده عكسبرداري كرد و بر آن بود كه آنها را به آلماني ترجمه كند، كه البته چنين نشد . اين مجموعه نخستين بار به كوشش فردريك روزن زير عنوان نمايش در ايران به چاپ رسيد و چند سال پيش نيز تجديد چاپ شد . يان ريپكا در بررسي مجموعه ليتين بر اهميت آن تأكيد ورزيده ، از آن رو كه به گفته وي چهارده مجلس آن متعلق است به سالهاي 1831 م تا 1834 م و تنها يكي از آنها از سده بيستم است . اگر چه در ايران تلاش هايي توسط شماري از پژوهشگران و دوستداران نمايش تعزيه براي گردآوري، تنظيم، چاپ و نشر تعزيه نامه ها صورت گرفته- كه از آن جمله اند متون به چاپ رسيده از مرتضي هنري، صادق همايوني، بهرام بيضايي، فرخ غفاري، جابر عناصري و همچنين«کانون نمايشهاي سنتي و مذهبي- اما نسخه هاي متعدد ديگري نيز هستند كه شايان نام بردن اند، از آن جمله اند: 1) نسخه هاي مرحوم سيد مصطفي - مير عزا كاشاني؛ 2) نسخه اي از مرحوم حاج ملا كريم جناب قزويني كه گويا در موزه مردم شناسي ضبط شده باشند؛ 3) نسخه هاي ده روزه عاشورا كه بنا بر گفته هايي به وسيله مرحوم حاج ميرزا حسين علامه نوري و تني چند از علما به نگارش آمده است . [32]

تعزيه و ارزش هاي تشيع
 

سوگواري ها به عنوان شعائر شعورآفرين ، در احياي فضايل و روي آوردن مردم به درستي ها مؤثرند و سنّت عزاداري مي تواند از ارزش هايي كه رسول اكرم (ص) و جانشينان راستين او براي استواري و گسترش آنها اهتمام ورزيده اند ، صيانت كنند . در اين رسم ديني همچون ديگر آداب مذهبي، بايد احكام الهي مراعات شود و مردم با روي آوردن به نمايش هاي مذهبي عاشورا بايد دين شناس تر از گذشته شوند و روح معنويت در آنان احيا گردد و مجالس سوگواري در هر شيوه اي كه به اجرا درمي آيد، تنها موقعي موجب خشنودي خداوند است كه در حدود بندگي خداوند به انجام برسد و مشتمل بر دروغ و حرامي نباشد و از تحريفات و خرافات دور گردد . چنين مراسمي با آن جنبه هاي مقدسي كه دارد، مي تواند در پرورش هاي اخلاقي مردم مؤثر باشد و بر سلامت افراد اجتماع بيفزايد و هرگاه غير از اين باشد، بايد آفات آن را شناخت و نسبت به پيرايش آنها اقدام نمود.
همان گونه كه وظيفه شيعيان زنده نگاه داشتن عاشوراست ، بر آنان فرض است كه سنّت هاي آن را از مجرايي صحيح و منطبق بر شئونات اسلامي اجرا كنند و نبايد اجازه دهند اين سنّت معطر به عطر عترت و عاشورا از آرمان هاي اصيل حماسه آفرينان كربلا فاصله گيرد و با مفاهيم و اعتقادات اسلامي در تباين باشد. تعزيه بايد شعله محبت اهل بيت را در دل هاي تماشاگران به گونه اي زنده كند كه مردم همنوا با زندگي عملي ستارگان درخشان آسمان امامت و ولايت، برنامه زندگي فردي و اجتماعي خود را تنظيم نمايند و به فضايل روي آورده و از رذايل پرهيز كنند .
چون تعزيه هنري مذهبي است ، بايد عنصري سازنده از انديشه اسلامي در آن نهفته باشد و حقيقتي زنده و پويا را نويد دهد و بر معرفت و بصيرت حاضران در مجلس نسبت به فرهنگ عاشورا بيفزايد. هيجان هاي مردم نيز طي اين برنامه ها بايد به سوي حقايق ناب سوق داده شود و خون آنان براي حفظ مقاصد اسلام و پاسداري از مكتب تشيع به جوش آيد. اين تصور غلط است كه اگر سنتي قيافه مذهبي دارد، پسنديده بوده و متضمن اجر و ثواب است، اگرچه روح دين و آورنده آيين اسلام از آن نفرت داشته باشد. برخي از دست اندركاران عزاداري هاي محرم ذكر كرده اند كه وقتي تشريفاتي نام مقدس امام حسين (ع) را داشته باشد، موجب سربلندي دنيا و آخرت است، هر چند آن مراسم آلوده به خرافات و تحريفات باشد و خاطر امام را به دليل كژ روي هايي كه دارد برنجاند و آن روح قدسي را در فشار قرار دهد. استاد شهيد مطهري از روند آغشته به تحريف تعزيه ها برآشفته و به شدت چنين مراسمي را كه از فرهنگ و فضيلت حسيني دور باشد، مورد انتقاد قرار داده است:« ... گريستن بر امام حسين (ع) كار خوبي است و بايد گريست. به چه وسيله بگريانيم؛ به هر وسيله كه شد؟ هدف كه مقدس است، وسيله هرچه شد، شد. اگر تعزيه درآورديم يك تعزيه اهانت آور . همين قدر كه اشك جاري شد، اشكال ندارد! شيپور بزنيم. طبل بزنيم. معصيت كاري بكنيم. به بدن مرد لباس زن بپوشانيم. عروسي قاسم درست كنيم. جعل كنيم. تحريف كنيم! ... در نتيجه افرادي دست به جعل و تحريف زدند كه انسان تعجب مي كند... .» [33]
امام حسين(ع) در واقعه كربلا نيز انساني است در اوج عظمت و همان شكيبايي است كه حتي كلمه اي برخلاف سير طبيعي هدايت قرآني از دهان مباركش خارج نمي شود و قول، رفتار و تصميم گيري هاي آن امام براي پيروانش حكم قانون و سنتي مسلم را دارد و امام در تمامي شرايط و لحظه ها در نظر و عمل شخصيتي جامع است . در همان لحظات مصيبت بار كربلا كه حوادث ناگوار رخ مي دهد، شخصيت امام از حقيقت ، آرامش و صلابت موج مي زند و از هرگونه قباحتي ، مبراست . حتي نسبت به دشمنان به دليل غوطه خوردن آنان در گرداب ضلالت تأسف مي خورد و مي كوشد تا آنها را به سوي مسير رستگاري كه همان راه فطرت دروني انسان هاست، رهنمون سازد . اما در برخي مضامين شبيه خواني امام به گونه اي معرفي مي شود كه شايسته شأن آن وجود ملكوتي نمي باشد و متأسفانه صحنه هاي شكوهمند و حماسي كربلا به صورت ذلت آور و منحرف به نمايش گذاشته مي شود و امام به صورت انساني معرفي مي گردد كه به دليل برخي رخدادهاي ناگوار، شكيبايي خود را از دست داده و از نفله شدن خود و يارانش در رنج به سر مي برد ؛ ولي چون فلك غدار سرنوشتي محتوم را برايش ترسيم كرده است، تن به حوادث مي دهد تا با كشته شدن و اسارت اهل بيتش، گناهكاران را از عذاب دوزخ نجات دهد و در واقع فداي امت گنهكار شود؟![34]
آيا غم انگيز نيست كه خاطره هاي حيات آفرين دشت نينوا را كه بر كالبدهاي اجتماعات فرو رفته در خواب غفلت و ملت هاي ستمديده، روح آزادگي مي دمد و حوادثي كه در آن سرزمين عدل و آزادي واقع شد هريك عالي ترين درس عزت و فضيلت به جهان انسانيت مي دهد، به صورت مبتذل و ذلت آوري ياد كنيم و به بهانه زبان حال از قول سالار شهيدان بخوانيم كه: شدم راضي كه زينب خوار گردد!؟ . [35]
زبان حال امام بايد منطبق با واقعيت و مطابق با شأن آن وجود مقدس باشد. به همين دليل فقهاي شيعه نسبت دادن دروغ به شخص امام را گناه و مبطل روزه دانسته اند و از نظر برخي مراجع تقليد، جعل مطالب زائد و افزودن آن بر تاريخ زندگي معصومين ، كذب و افترا و حرام است. البته اگر صحنه آرايي ها و ازديادها از باب بيان حال و يا به صورت توضيح، شرح و بسط نمايش در تعزيه باشد، بدون آنكه مطالب زائدي در كنار اصل قصه جعل نمايند، اشكال ندارد. در تعزيه به تماشاگران چنين القا مي گردد كه امامي كه شهادتش سبب لرزش كاخ ستمكاران در هميشه تاريخ شد، از دستمان رفت و بايد براي فقدان امام سوگوار باشيم ! در حالي كه امام حسين (ع) آرزوي شهادت مي كرد و با جان خويش مكتب اسلام را احيا كرد و زنده نمودن يادش در مراسم محرم براي اين است كه پرتوهايي از آن خورشيد فروزان معنويت بر روح و ذهن و قلب آدميان بتابد و اشك ريختن براي امامي كه حماسه آفريد و موجب اعتلا و عزت اسلام و مسلمين گرديد ، حاوي مفاهيمي ارزشمند و فضيلت آفرين است و سوگواري براي حماسه پرشكوه كربلا، نشانه اي از هماهنگي با برنامه عاشورا و پيروي از پيام رهبر اين نهضت است و ارزش والايي دارد. اما گريستن براي كسي كه از دستمان رفته و ديگر از فرهنگ و معرفت بصيرت آفرين آن خبري نيست ، نه تنها خاصيتي ندارد ، بلكه موجب جمود، ركود و سكون اجتماع اسلام مي گردد و محروميت از شمس پرتابش عاشورا را به دنبال خواهد آورد . شهيدمطهري در اين باره گفته است: « غلط ترين غلط ها اين است كه ما امام حسين (ع) را نفله شده حساب كنيم . امام حسين (ع) به عكس، به هر قطره خون خود يك دنيا ارزش داد. [آيا] كسي كه موج ايجاد كرد كه قرن ها پس از [شهادت] او، پايه هاي كاخ ستمگران را متزلزل كرد و از جا كند و حتي در قرون خود ما غالب حوادث داغ در محرم ايجاد مي شود، خون او هدر رفته است؟! كسي كه ميليو نها نفر نمازخوان و روزه گير و فداكار ساخت، هدر رفت؟!.» [36]
عظمت معنوي امام حسين (ع) و منزلتي كه آن بزرگوار در پيشگاه آفريدگار جهان دارد و مقام شفاعت عظمايي كه خداوند به آن حضرت در قيامت عنايت فرموده ، قابل انكار نبوده و حقيقتي اجتناب ناپذير مي باشد . ترديدي نيست كه آن چشمي كه بر اباعبداللَّه (ع) نگريد و آن دلي كه براي مصايب شهيدان كربلا نسوزد، چشم و دل بشري نمي باشد . اما اين مطلب از آن سخن موهوم و باطل جداست كه امام حسين(ع) به شهادت رسيد تا مردم دور هم جمع شوند و بر مصيبت او گريه كنند و بعد هم آمرزيده شوند! امام حسين (ع) كشتي نجات است ، اما نه براي انسان هايي كه همچون فرزند حضرت نوح (ع) كه عمري را در نافرماني و عصيان به سر مي برده اند . امامي كه در آن شرايط بحراني با آن همه مشكلات جنگ و دفاع، براي چند لحظه نبرد با اشقيا را قطع مي كند تا با خداي خويش راز و نياز كند و نمازش را اقامه نمايد ، چگونه راضي مي شود كه كسي بجاي انجام دادن عبادات و بجاي آوردن فريضه هاي الهي و اجتناب از معاصي، برايش عزاداري كند و يا به اطمينان شفاعت آن امام، واجب شرعي را انجام ندهد . گناه آن وقت بخشيده مي شود كه روح آدمي با حماسه حسيني پيوند بخورد و علامت عفو الهي آن است كه ديگر دنبال آن گناه نرويم .اصولاً كسي كه فضيلت رادوست ندارد و با رفتارش رذايل را ترويج مي كند و براي ارزش هاي مقدس احترامي قائل نيست ، نمي تواند ادعا كند كه مريد امام حسين (ع) است ؛ اين تصور كه مي توان با يك سلام امام معصوم را طرفدار خود نمود و با اعتماد به شفاعتش به امور خلاف روي آورد، به آن جهت است كه راهش را نشناخته ايم و در مكتب حسيني پرورش نيافته ايم. عظمت امام حسين (ع) بر پايه بندگي خداوند استوار است و سوگوارانش هم از راه عبادت، ذكر و تقوا مي توانند مريد او شوند ؛ چنان كه حضرت امام باقر(ع) فرموده اند : شيعه و پيروان واقعي ما، كسي است كه از مخالفت با خداوند بپرهيزد و او را اطاعت كند . به همين دليل علّامه سيد محسن امين، تأكيد مي نمايد كه در عزاداري ها بايد از سيره ائمه پيروي كرد و اگر آن بزرگواران تصريحي در اين مورد نكرده اند، بايد از شيوه اي منطقي و عاقلانه متابعت نمود .

تعزيه در قلب مردم
 

اگرچه حاكمان ايران در قرون اخير مي كوشيده اند تعزيه را در اختيار بگيرند و رأساً در اجراي آن نظارت كنند و فرهنگ خويش را به ظاهر و محتواي آن راه دهند، اما نمي توان از اين حقيقت چشم پوشيد كه مردماني صادق نيز در تكاپو بوده اند كه عزاداري سالار شهيدان را با شور و شوق افزون تري برگزار كنند و از طريق برپايي مجالس روضه خواني، مرثيه سرايي و به راه انداختن دسته جات سينه زني و زنجيرزني، ارادت خود را به ساحت مقدس خاندان عصمت و طهارت (ع) به ثبوت رسانند.
آنان به تدريج اين انديشه را در ذهن خود پرورش داده اند كه چه كنند تا بتوانند عزاداران را نسبت به وقايع كربلا بيش از گذشته متأثر كنند و با تداعي صحنه هايي رقت انگيز به تحريك و تحريض احساسات حاضرين بپردازند. از اين رهگذر تعزيه با اقتباس از نوحه هاي سينه زني، روضه ها و الهام از تاريخ پيامبران و حماسه هاي ديني و تأثيرپذيري از اسطوره هاي پهلوانان ايراني قبل از اسلام ، حضور خود را اعلام مي كند و با استقبال گرم مردم مواجه مي گردد. دكتر محمد جعفر محجوب مي نويسد:« آنچه توده ها را به پذيرش مشتاقانه همه اين موضوعات برمي انگيخت، يعني عاملي كه واقعاً بيش از هر عامل ديگر در انتشار تعزيه و پذيرش آن از سوي مردم بزر گترين تأثير را داشت، عشق غيرتمندانه و ارادت پايدار عوام به امامان و اعضاي خاندان پيامبر و بالاخص شهيدان كربلا بود . در حقيقت مردم در انتظار اخگري بودند كه باروت احساسات و عواطف آنان را منفجر سازد.» [37]
نمايش تعزيه نخست، سوگواري ساده و در عين حال سوزناكي بود كه به ترسيم وقايع كربلا مي پرداخت . نقال تعزيه براي برانگيختن عواطف عزاداران اغلب آه و ناله و اشارات را با واژه هاي عاميانه درهم مي آميخت و موسيقي آن براساس نوعي صداي خوانندگان نواخته مي شد و روابط منطقي بين حوادث داستان هاي تعزيه چندان مشهود نبود . در واقع تعزيه ميوه اي پرثمر از نوحه هايي است كه مردم سوگوار در مراسم عزاداري با نوايي سوزناك مي خواندند ؛ ولي رفته رفته از نوحه سرايي فاصله گرفت و با استقلال ويژه اي حضور خود را اعلام كرد . به نظر « كنت دوگو بينو » تعزيه به صورت فعلي از نوحه سرايي يك نفر شروع شد و به مرور ايام، شاخ و برگ هايي بر آن افزوده گشت تا صورت امروزين خود را به دست آورد. به نظر وي ، تعزيه از ايمان و ايقان مذهبي، تنفر از ظلم و بيزاري از ستمگري حكايت مي كند و آميختن تمام اين احساسات گوناگون در ضمير ايرانيان، ايجاد تأثراتي مي كند ،كه واقعاً اعجاب آميز است. در تعزيه اعتقادات مذهبي و مسائل اجتماعي با يكديگر درهم مي آميزند و آن را تبديل به نمايش مي كند كه هم تجلي جهان بيني عامه مردم است و هم توقعات اجتماعي و باورهاي سنتي را متبلور نموده است. [38]
سينه زني از سوگواري هاي سنتي است كه تأثيرپذيري تعزيه از آن كاملاً مشهود و محسوس است . در تعزيه هم از مضاميني كه در دسته جات سينه زني خوانده مي شود ، مواردي قابل مشاهده است و هم خود برنامه مذكور در برخي شبيه خواني ها ديده مي شود . معمولاً شهادت خوان با خواندن ابياتي، حاضران در مجلس را به سينه زدن دعوت مي كند و اين پديده قرابت تعزيه را با سينه زني كاملاً به اثبات مي رساند.
ويليام.ا. بيمن در اين باره نوشته است :« شايد بارزترين نمونه براي شناخت ساخت بي مانند نمايش تعزيه ، علامت نمادين سينه زني باشد. در اكثر تعزيه هايي كه من شاهد آنها بوده ام ، تعزيه گردان با زدن بر سينه خود، به شبيه خوانان علامت سينه زني مي دهد ، سپس سينه زني آغازين تعزيه گردان را شبيه خوانان پي گيرند . پس از آنكه سينه زني از حالت دستور صحنه اي به علامت نمايش تبديل مي شود ، رفته رفته سراسر حسينيه را در بر مي گيرد تا اينكه به صورت عملي نمادين همه تماشاگران را يكپارچه نموده و آنها را به شركت كنندگان در تعزيه تبديل مي سازد. در اين لحظه، نواي سينه زني گسترده حسينيه به صحنه حاكم مي شود و به عنوان زمين هاي قدرتمند منجر به حركت نمايشي و سوگواري شبيه خوانان مي شود.» [39]
سينه زني در تعزيه، نوعي يگانگي بين مردم تماشاگر و شبيه خوانان است و اين ويژگي هنري يكي از جلوه هاي جالب تعزيه به شمار مي آيد و قدرت معنوي و تأثير آن را بر اذهان افزايش مي دهد.
تأثير اشعار سوزناك محتشم كاشاني در متون تعزيه در حدي است كه ژان كالمار در اين مورد گفته است:« اگر محركي مانند هفت بند محتشم كاشاني كه بسياري از آن تقليد نموده و در گسترش بعدي ذكر مصائب اهميت شاياني داشته، نمي بود، تعزيه خواني بجاي مهمي نمي رسيد». [40]
اشتياق مردم براي مشاركت در تعزيه به اندازه اي است كه از نان و آب خود مايه گذاشته اند تا بر رواج اين گونه مجالس بيفزايند و اگر كاستي ها و نارسايي هايي در آن ديده مي شود، به خاطر استفاده از منابع مخدوش و يا اجراي آن در حضور پادشاهان و اميران بوده است و اين گونه كاستي ها به هيچ عنوان از ميزان اخلاص، صداقت و ارادت مردمان عاشق و عاشورايي، چيزي كم نمي كند و اصولاً چنين شيفتگي و هيجان هاي مقدسي موجب شده كه كاستي هاي تعزيه را به ديد اغماض بنگرند و چون به فضيلت و خوبي مي انديشند ناخودآگاه موارد ضعف را هم حسن بشمارند . دكتر جابر عناصري پژوهشگر برجسته و تنها مدرس درس تعزيه شناسي دانشگاه، مي گويد:« تعزيه، هميشه وسيله اي بوده است براي تشفي خاطر و براي آسايش مردم كوچه و بازار و حتي اگر يك موقع مي بينيم به دربار كشيده، مردم اينها را در خلوت سراي خودشان اجرا كرده اند و مجريان تعزيه هم خود مردم بوده اند و شبيه خوانان هم خودشان بوده اند.» [41]

آيا تعزيه مزيت و حسني دارد ؟
 

تعزيه صرفاً به تشريح وقايع كربلا نمي پردازد و طيف وسيعي از صحنه هاي تاريخي صدر اسلام و حتي حوادث عصر پيامبران و نيز وقايع امامان پس از امام حسين (ع) را دربرمي گيرد . با اين حال ، كربلا كانون و هسته اصلي اين نمايش است و در هركدام از مجالس تعزيه قبل و بعد از عاشورا به حوادث نينوا گريز زده مي شود . حتي در تعزيه هاي مضحك اين حالت ديده مي شود . در اين شيوه هنري، حوادث ديگر نقش فرعي دارند و همچون جويباري از چشمه كربلا منشأ مي گيرند. از جنبه هاي جالب تعزيه اين است كه در پاره اي از صحنه هاي هيجان انگيز آن ، تمامي تماشاگران در تعزيه دخالت دارند و با ديدن برخي وقايع از خود عكس العمل نشان مي دهند : بر سر و سينه مي زنند، اشك مي ريزند، فرياد مي كشند، دستخوش هيجان مي گردند، فرياد يا حسين (ع) آنان صحن حسينيه را تحت الشعاع خود قرار مي دهد، بر دشمنان اهل بيت نفرين مي فرستند و شدت هيجان آنان در حدي است كه در مواردي از خود بيخود مي شوند و گويي احساس مي كنند، ناظر صحنه اي واقعي هستند. آنها مي دانند كه سير نهايي تعزيه به كشته شدن اوليا و پاكان مي انجامد، ولي اين شكست ظاهري را يك پيروزي غرورآفرين مي دانند و از اين لحاظ در تلاشند خود را با شهادت جويان يكي كنند و چنين حالتي مي تواند فضيلت را در آنان پديد آورد.[42]
از اين جهت است كه گوبينو اعتقاد دارد، تعزيه براي ايرانيان در حكم يك تئاتر و تماشاي معمولي و صرف نيست، بلكه در نظر آنها از هر تظاهر ديگري مقدس تر و با فخامت تر است و با اجر جميل و ثواب بسيار توأم است. ايرانيان نمي توانند در مقابل تعزيه سرد و بي اعتنا باقي بمانند و نزد آنان كسي را كه اشك نريزد، نشايد كه نامش نهند آدمي، و بر اين باورند كه هر كس در مقابل ستمگري و قساوت ، دستخوش تأثر عميق نگردد و سر تا پاي وجودش جولانگاه تنفر و شعله انتقام نگردد، مسلمان واقعي نيست . وي تعزيه را تئاتري پر قدرت مي داند كه صبغه حقيقت دارد. [43]
در تعزيه بازيگر و تماشاگر ، حالت نمايشي ماجرا را فراموش مي نمايند و همه جا را كربلا و همه روزها را عاشورا تصور مي نمايند و همه خون هاي به ناحق ريخته را گواه ستم اشقيا و استمرار خون سيدالشهدا قلمداد مي نمايند . تركيبي از باورهاي مذهبي و مقدس با خواست هاي اجتماعي در پديد آمدن اين حالت كه نوعي هيجان مقدس است، دخالت عمده اي دارند. آندره زيچ ويرث در نوشتاري تحت عنوان « جنبه هاي نشانه شناختي تعزيه» مي نويسد:«هيچ زمان نمايشي در تعزيه وجود ندارد . در اجراي تعزيه، گذشته، حال وآينده به طور همزمان جريان مي يابند. مكان نيز منحصر بجاي خاصي نيست؛ بلكه تمامي جاها به طور هم زمان بر صحنه نمايش داده مي شوند.» [44]
وي در ادامه مي افزايد: « شعار دادن و سينه زني ارتباط دو جانبه ميان بازيگران و تماشاگران را امكان پذير مي سازد. در حقيقت لحظات اين ارتباط دو جانبه از نقاط اوج تعزيه به شمار مي آيد و نشان مي دهند كه هدف اصلي تعزيه، تقويت و تحكيم يگانگي ميان مؤمنان روي صحنه و حاضران در حسينيه است. اين هدف در تعزيه شكل عرفاني به خود مي گيرد و جزء لاينفك اين آيين مذهبي را تشكيل مي دهد.[45]
برخي امكاناتي كه در مجلس تعزيه به كار گرفته مي شود، براي مردم جنبه مقدس دارد؛ حتي به قصد تشفي بدان ها مي نگرند.به عنوان نمونه طشت پايه داري كه نمادي از فرات است، براي تماشاگران متبرك است و افرادي كه مشكلي در زندگي دارند، يا دچار بيماري هستند، به قصد حل گره هاي زندگي ، از آب اين طشت مي نوشند. پارچه اي كه شهادت خوان به عنوان كفن در بر مي كند ، براي مردم ارزش ويژه اي دارد و با پايان گرفتن تعزيه، آن را پاره پاره كرده و هر كدام از افراد، تك هاي از آن را به قصد تبرك برمي دارند.
تعزيه خوانان براي ترسيم مصائب كربلا و ساير وقايع صدر اسلام، در دو جبهه كاملاً مشخص، اوليا و اشقيا، به ايفاي نقش خود مي پردازند. نوع لباس، رنگ جامه، صوت (موسيقي صدا) مضامين مورد استفاده،همراهي گروه موزيك (طبال، شيپورزن و ني زن) با بازيگر، موضع او را در اين صف حق و باطل روشن مي كند. شهادت خوان به عنوان چهره اي برجسته در گروه موافق خوان به هنگام روبه رو شدن با اشقيا كاملاً حالت حماسي به خود مي گيرد؛ از مكارم اهلبيت سخن گويد؛ نفرت خود را از ستم اعلام مي نمايد؛ امام را با حترام مورد خطاب قرار دهد و چون در مقابل اطفال و زنان حرم قرار مي گيرد با صدايي سوزناك و تأثر برانگيز تكلم مي نمايد. شهادت خوان براي آنكه تماشاگران را با خود همگام نمايد و مظلوميت خود را به اثبات برساند، گاهي با خويشتن سخن مي گويد. در مواقعي با ادوات رزم، مناظر طبيعي و مركب خويش صحبت مي كند و در اين جلوه هنري مي كوشد، پيامي معنادار را به تماشاگر منتقل كند.
روبه روي صف اوليا ، اشقيا قرار دارند. اشقياخوان با صدايي بريده، مطنطن، نعره كشيدن، پاي به زمين كوبيدن، حالت جانيان را به خود گرفتن و در خيام حرم دويدن، نفرت تماشاگران را نسبت به ستمگران برمي انگيزد و ترحم آنان را در خصوص اهلبيت امام حسين(ع) تقويت مي كند. مخالف خوان ضمن آنكه به ميدان رزم مي شتابد و (هل من مبارز) مي طلبد و درنده خويي نقش اصلي خويش را بروز مي دهد، امام را با ستايشي عالي وصف مي كند و ضمن تأييد عظمت و مقام قدسي اهلبيت پيامبر، به حقارت و ستمگري خود و اربابان خويش اعتراف مي كند. شبيه اشقيا ضمن آنكه مي كوشد با جولان دادن اسب در ميدان جنگ، كوبيدن بر طبل شقاوت، هياهوي گستاخانه، مكر وستم گستري خيانتكاران كربلا را در اذهان تداعي كند، حالت هايي را به خود مي گيرد تا به حاضرين القا كند كه او تنها عزادار حسين (ع) است و شبيه شمر بر احوال حضرت عباس گريد ؛ چرا كه او مسلمان است و دوستدار اهلبيت. مخالف خوان بر خود لعنت مي فرستد و اصولاً اشقيا را هم ملامت مي كند و گاه اين شماتت ها به حدي مي رسد كه تعزيه شكل فكاهي به خود مي گيرد. اين گريه ها و ناسزاگويي هاي اشقيا براي آن است كه از نقش اصلي خود فاصله گيرند، چون از درون نفرتي آشكار از ستمگران كربلا دارند و نيز تماشاگران هم از نقش اصلي او دل خوشي ندارند .
در تعزيه، امكانات به سادگي قابل تهيه است و گاهي وسيله اي با اندك تغييري چندين كاربرد دارد. به عنوان نمونه يك صندلي چوبي معمولي گاهي به تخت شاهي تبديل مي شود و در مواقعي از آن به عنوان منبر و خطبه خواني استفاده مي كنند. گاهي مؤذن بر روي آن مي رود و اذان مي گويد. قاصدي كه از شام يا كوفه به كربلا رسد، بجاي رفتن بر فراز ساختماني مرتفع، روي صندلي قرار مي گيرد و نامه اي را براي اهل مجلس قرائت مي كند. شهادت خوان وقتي مي خواهد از مظلوميت و تشنگي كودكان كربلا سخن بگويد، طفلي را در آغوش گرفته و بر روي صندلي رفته و از ناگواري هاي آن كودك با حالتي سوزناك سخن مي گويد. مخالف خوان وقتي به جنايتي دست مي زند و سري را از تن جدا مي كند، تنديسي از سري بريده را به دست مي گيرد و روي صندلي قرار مي گيرد و از جنايت خود و اربابان ستم و نيز اوضاع غمبار شهادت خوان و اهل و عيالش گزارشي ارائه مي دهد. علائم نمادين در تعزيه از جلوه هاي هنري اين نمايش است. لحظه اي كه شهادت خوان كفن بر تن مي كند، زماني است كه مي خواهد به سراي ديگر كوچ كند و كفن نشان از شهادت او دارد. لكه هاي سرخ رنگ روي كفن از شدت جراحات او حكايت مي كند. كاه بر سر ريختن علامت فرا رسيدن زمان اندوه مي باشد. مشك خشكيده، نشانه تشنگي و عطش طفلان است. شاخه اي از درخت نمادي از نخلستان است. طشتي آب، يادآور رودخانه فرات است. گاهي علايم نمادين در رفتار و حركات افراد تعزيه خوان تجلي مي يابد. دست را سايبان چشم قرار دادن، نشان تماشاي صحنه اي شگفت انگيز يا نگريستن بجايي دور است. انگشت بر لب گرفتن، از بهت زدگي حكايت مي كند.

كتاب روضة الشهداء
 

يكي از منابعي كه به مضامين نوحه ها و مرثيه ها راه يافت و منبعي مهم براي تنظيم اشعار شبيه نامه هاي عاشورا تلقي گرديد ، كتاب روضةالشهدا تأليف كمال الدين حسين بن علي واعظ كاشفي (متوفي به سال 910 هجري) مي باشد . وي اين كتاب را به دستور سيد مرشد الدين عبداللَّه معروف به سيد ميرزا داماد سلطان حسين پايقرا تأليف نمود . كتاب مورد اشاره شامل يك پيشگفتار و ده باب است كه هر باب به حالات يكي از انبيا و اوليا و يا افرادي از خاندان عصمت و طهارت اختصاص دارد. باب هفتم تا دهم اين كتاب به حوادث و وقايع كربلا اختصاص يافته است. مرحوم خوانساري در كتاب روضات الجنات در معرفي اين اثر مي نويسد: « ... روضةالشهدا نخستين كتابي است در مقاتل كه به فارسي تصنيف شده ذاكرين مصائب اهلبيت (ع) آن كتاب را تلقي به قبول نموده و در رئوس منابر آن را قرائت مي كردند.» [46]
در واقع چون افرادي بر سر منابر از روي اين كتاب براي مردم مطالبي را در سوگ اهلبيت (ع) مي خوانده اند از آن زمان سنّت روضه خواني - خواندن كتاب روضةالشهدا - مرسوم و متداول گرديد . سعيد نفيسي مي نويسد:« ... ملا حسين كاشفي يكي از معروف ترين دانشمندان زبان فارسي در قرن نهم است . كاشفي در شعر كاشفي تخلص مي كرده است . روضةالشهدا كه معروف ترين كتاب فارسي در واقعه كربلاست و چون مدت هاي مديد آن را بر سر منبر مي خواندند، اصطلاح روضه خواني از نام همين كتاب آمده [است]... [47]
اين كتاب بعدها به عنوان مهم ترين ماخذ مورد مراجعه تعزيه نويسان قرار گرفت و بخش عمده اي از نسخه هاي تعزيه ، تأثير پذيرفته از مندرجات آن است و در مواقعي عين مطالب منثور آن توسط شاعران به صورت نظم درآمده و در تعزيه از آنها استفاده شده است. روي آوردن به اين اثر در اشعار رثايي و سوگواري هاي نمايشي محتوا و مضامين آنها را مورد تأمل و خدشه قرار داد ، چرا كه مطالب روضةالشهدا وقتي به منابع موثق روايي و مقاتل معتبر عرضه مي گردد ، كاملاً رنگ مي بازد و متأسفانه قصه هاي جعلي به آن راه يافته و اين نوشتار را از اعتبار انداخته است. محدث نوري نخستين كسي است كه تحريفات اين كتاب را مورد انتقاد قرار داد و خاطر نشان ساخت دروغ هاي راه يافته بدان همچون داستان عروسي قاسم و ... اولين بار در كتاب اين نويسنده آمده است .[48]
منابع تاريخي مشخص نكرده اند كه مسلك كاشفي چه بوده است . اما از برخي قرائن برمي آيد كه ملاحسين مذهب شافعي داشته است، زيرا چون از امام حسين (ع) نام مي برد ، مي گويد: اميرالمؤمنين و اين رسم متداول در بين سني هاست و شيعيان تنها به علي(ع) اميرالمؤمنين مي گويند. نكته ديگر اينكه نامبرده تفسير مواهب عليه را با گرايش به مذهب تسنن تأليف نمود. شهيد مطهري درباره اين مؤلف و كتابش اين گونه اظهارنظر كرده است:« تاريخش را كه مي خوانيم معلوم نيست شيعه بوده يا سني و اساساً مرد بوقلمون صفتي بوده است ، بين شيعه كه مي رفته خودش را شيعه معرفي مي كرد و بين سني ها كه مي رفته خودش را حنفي نشان مي داده است ... وقتي كه اين كتاب [روضةالشهدا] را خواندم ديدم حتي اسم ها جعلي است ... از وقتي كه اين كتاب به دست مردم افتاد ،كسي تاريخ واقعي امام حسين (ع) را مطالعه نكرد... .» [49]
مولانا محمد بن سليمان فضولي (متوفي 962 ه) ، شاعري كه به زبان هاي تركي ، عربي و فارسي مسلط بود ، روضةالشهدا را با همان سبك و سياق و افزودن تعليقاتي بر آن به زبان تركي درآورد ، كه به حديقة السعداء معروف است .
ملا آقاي دربندي مطالب روضةالشهدا را به انضمام مطالبي ديگر تدوين كرد و كتابي به زبان عربي با نام اسرارالشهادة نگاشت.شهيد مطهري مطالب اين اثر را جعلي مي داند و مي گويد:« واقعا مطالب اين کتاب انسان را وادار مي كند كه به [حال] اسلام بگريد ...». [50] به اعتقاد شهيد مطهري پديدآورنده اين اثر انسان خوبي بوده و نسبت به امام حسين (ع) اخلاص داشته و هر وقت نام آن امام را مي شنيده اشكش جاري مي گرديد ، اما به كتابش تحريف راه يافته است. حتي مرحوم محدث نوري در كتاب لؤلؤ و مرجان ضمن انتقاد از مضامين اسرارالشهادة مؤلفش را مورد تأييد قرار داده است. استاد شهيد مرتضي مطهري يادآور مي شود:« با اينكه [مرحوم دربندي] مرد عالمي است ولي اسرارالشهادة را نوشته كه به كلي حادثه كربلا را تحريف كرده است. كتابش مملو از دروغ است...». [51]
در ادامه به چهار مورد از معروف ترين تحريفات وارده به فرهنگ عاشورايي و تعزيه اشاره خواهد شد .

افسانه ي عروسي قاسم
 

حضرت قاسم بن الحسن (ع) از شهداي والا مقام عاشوراست . با آنكه در بهاران زندگي بود و در حدود سيزده سال از عمر شريفش گذشته بود، همتي بس بزرگ داشت. در عظمت روحي آن قهرمان نوجوان ، همين بس كه در تعريف مرگ در راه حق و شهادت فرمود:« شهادت، شيرين تر از عسل است .» و در ميدان اقدام و عمل نيز چون پروانه اي پاكباخته به دور شمع وجود امام حسين (ع) مي چرخيد و مي گفت : تا زماني كه من زنده ام و شمشير در دست دارم، عمويم هرگز كشته نخواهد شد.
با اين حال، داستاني درباره ي قاسم (ع) مبني بر عقد كنان ايشان با دختر امام حسين (ع) ساخته شده است كه با هيچ توجيهي معقول به نظر نمي رسد و بيشتر به افسانه شبيه است تا به واقعيت.
براي اولين بار تنها در تصور ملا حسين كاشفي (متوفاي 910 ق) است كه اين عروسي و عقدكنان برگزار مي شود. پس از وي نيز فخر الدين طريحي (متوفاي 1085 ق) اين قصه را از فارسي به عربي ترجمه مي كند [52] و از اينجا به بعد است كه اين قصه در ميان عربها نيز شهرت مي يابد و كشورها و شهرهاي شيعه نشين را يكي پس از ديگري در مي نوردد و بر سر زبانها مي افتد.
اما امروزه ديگر براي همگان روشن است كه اين داستان بي اساس و ساختگي است؛ پس ما نيز نيازي به بحث و بررسي نمي بينيم و تنها به نقل ديدگاه چند دانشمند شيعي در اين باره بسنده مي كنيم :
1- حاج ميرزا حسين نوري طبرسي( 1320- 1245ق) معروف به « محدث نوري » و « خاتمة المحدثين » مي نويسد : از آن رقم اخبار موهوني كه علما از آن روي گردانده اند ، يكي هم قصه ي عروسي قاسم است كه قبل از روضه ي كاشفي در هيچ كتابي ديده نشده. از عصر شيخ مفيد تا آن عصر كه بحمدالله مؤلفات اخبار ايشان (كتابهايي كه توسط علماي شيعه در اخبار و احاديث نوشته شده) در هر طبقه، فعلا موجود است و ابداً اسمي از آن (قصه ي عروسي قاسم) در آن كتابها برده نشده است. [53]
چگونه مي شود قضيه اي به اين عظمت و آشكارا ، محقق باشد و به نظر تمام اين جماعت علما نرسيده باشد حتي مثل ابن شهرآشوب كه تصريح كرده اند كه هزار جلد كتاب مناقب نزد او بود؟!
مرحوم محدث نوري سخني نيز درباره ي حجله ي قاسم دارد، حجله اي بي اساس كه در زمان قاجاريه ساخته بودند، كه براي تكميل سخن جا دارد آورده شود : جوان ناكام، قاسم (ع) را آن همه درباره ي تاريخ زندگانيش ظلم كردند، بس نبود كه حال او را از جوار عم اكرم و ساير اعمام و عمو زادگان و برادران بيرون بردند؟! اي احمق كذاب، حال كه اين ظلم را به آن شهيد مظلوم كردي، پس محل دفنش را معلوم كن كه در آنجا زيارتش كنند؛ مثل بسياري از مكانها كه نسبت دهند به بزرگان و اصلا، اصلي ندارد ... به هر حال اين كذاب بي شرم كاش جايي را معين مي كرد كه اگر از او بپرسند كه قبر آن مظلوم كجاست، نشان دهد. سبحان الله! حضرت با دست مبارك، جسد پاره پاره ي قاسم را در بغل مي گيرد و مي آورد پهلوي جسد علي اكبر مي گذارد. همراه باقي شهداي اهل بيت در يك خيمه جاي مي دهد و شيخ مفيد در ارشاد مي فرمايد: همه ي شهداي اهل بيت در شهادتگاه امام حسين (ع) و زير پاي آن حضرت، دفن شده اند... مگر عباس بن علي (ع) كه جدا از شهداي بني هاشم دفن شده است. با اين حال، اين بي انصاف آن جسد شريف را [درخيالش] برداشته، نمي دانم به كجا برده؟ براي چه برده؟ آن مظلوم با او چه كرده بود كه با او چنين كرده؟ و احمق تر از او كساني هستند كه اين اراجيف مي خوانند و ابدا ملتفت نيستند. و علاوه بر آنكه در آن محضر انور، به آواز بلند چنين دروغ مستهجن مي گويند، غالبا معتقدند كه اين كلمات از اجزاي زيارت است و اين خود بدعتي است در دين، و خيانتي است در شريعت حضرت محمد (ص).[54]
2- متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري مي گويد : در همان گرما گرم روز عاشورا كه مي دانيد مجال نماز خواندن هم نبود، امام نماز خود را خواند و باعجله هم خواند؛ حتي دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند كه امام بتواند اين دو ركعت نماز خوف را بخواند، و تا امام اين دو ركعت نماز را خواند اين دو نفر در اثر تيرهاي پياپي كه مي آمد، از پا درآمدند. مجالي براي نماز خواندن به اينها نمي دادند؛ ولي گفته اند: در همان وقت امام فرمود: حجله ي عروسي را بيندازيد! من مي خواهم عروسي قاسم با يكي از دخترهايم را در اينجا، لااقل شبيه آن هم كه شده، ببينم؛ من آرزو دارم. آرزو را كه نمي شود به گور برد!
در صورتي كه اين در هيچ يك از كتابهاي تاريخي معتبر نيست و اصل قضيه صد درصد دروغ است . [55]
3- ذبيح الله محلاتي عسكري ، نويسنده ي تاريخ سامرا و رياحين الشريعه ، مي نويسد : چندان كه كتابهاي معتبر و روايتهاي قابل اعتماد را سير كردم، اثر و اطلاعي از اين عروسي به دست نياوردم و اين مطلب در آثار مثبته و كتب معتبره وجود ندارد و شكي نيست كه فاطمه بنت الحسين، زوجه ي حسن مثني بود و شوهرش در كربلا حاضر بود. چگونه ممكن است اين نقل اصلي داشته باشد، حال آنكه در كربلا دختر ديگري، به نام فاطمه، از امام حسين عليه السلام نبوده است. [56]
4- عبدالرزاق موسوي مقرم مي نويسد: هر چه در عروسي قاسم مي گويند، نادرست است؛ چرا كه قاسم به سن بلوغ نرسيده بود و هرگز نص صحيحي نيز در اين باره از مورخان وارد نشده است. اما شيخ فخر الدين طريحي با آن عظمت و جلالت در علم، امكان ندارد كه چنين داستاني را نوشته باشد و بر كسي روا نيست كه در حق او اين خرافه را تصور كند. در كتاب او، منتخب، دست برده اند و اين افسانه را داخل آن كرده اند؛ طريحي آن كس را هيچ وقت نخواهد بخشيد. [57]
پژوهشگران زيادي عروسي قاسم را رد كرده اند ، كه ما به دليل اطناب سخن نام آنها را ذكر نمي كنيم .

داستان شير و جسد امام حسين (ع)
 

مرحوم كليني در كتاب اصول كافي روايتي را آورده است . كه براساس آن، بعد از كشته شدن امام حسين دشمنان خواستند با اسب بر بدنش بتازند، فضه به زينب گفت: اي خاتون من! سفينه، غلام رسول خدا، در سفر دريا سوار كشتي بود، كشتي شكست و او به جزيره اي پناه برد. ناگاه شيري را ديد، به شير گفت: من غلام رسول خدا هستم، شير غرش كنان در جلوي او به حركت افتاده، راه را به وي نشان داد و آن شير اينك در ناحيه اي آرميده است. به من اجازه دهيد نزد شير بروم و وي را از برنامه فرداي دشمنان آگاه كنم. پس فضه نزد شير رفت و واقعه را نقل كرد. شير برخاسته، آمد و دست هايش را بر جسد امام حسين عليه السلام گذاشت. اسب سواران دشمن به سوي جسد امام آمده، هنگامي كه شير را ديدند، ابن سعد ملعون به آنان گفت: اين، فتنه اي نو است، آن را بر نينگيزيد و برگرديد، آنان هم برگشتند... الخ.
اين داستان ساختگي در اواسط قرن دوم هجري به وسيله سني مذهبي به نام ادريس نقل شده و در كتب اهل سنّت درج و از آن پس رواج يافته است. مؤلف در زمان امام صادق (قرن دوم هجري) زندگي مي كرده، پس قهراً نمي تواند در سال 61 ه. ق در كربلا حاضر باشد. به علاوه وي، داستان مجعول خود را به هيچ مرجع و منبع - معتبر يا نامعتبر - مستند نكرده و اين شايعه را ساخته و پرداخته است. علاوه بر اين با توجه به اين همه قوت و هيبت شير كه تماميت سپاه عمر ابن سعد را مرعوب كرده بود چرا فضه، پيش از شهادت امام، وي را براي چنين كاري نياورده بود؟ به علاوه اين قضيه براي غلام پيامبر - سفينه - اتفاق افتاده و پيامبر به زينب عليها السلام نزديك تر است تا فضه، چطور زينب از اين ماجرا بي خبر است و فضه بايد به وي يادآوري كند؟ مضافاً اينكه پذيرش اين سخن سخيف، ابلهانه است كه سپاهي ده هزار نفري مرعوب هيبت يك شير شوند و نتوانند با آن همه درياي تيغ و نيزه و سنان، حيواني قوي و عظيم الجثه را از پاي درآورند! ضمناً از ياد نبريم كه عمر ابن سعد و سپاهش بر جسد مبارك امام حسين اسب تازاندند و وي هرگز براي خاطر يك فتنه حيواني از فرمان عبيداللَّه بن زياد تخلف نكرد. [58]

آيا ياران امام حسين (ع) شب عاشورا پراكنده شدند ؟
 

از سكينه، دختر حسين (ع)، نقل شده است كه گفت: يك شب مهتابي بود كه در وسط خيمه نشسته بودم. از پشت خيمه صداي گريه شنيدم. با ترس از اينكه زنان چيزي بفهمند، از خيمه خارج شدم؛ در حالي كه با خودم مي گفتم، نبايد خبر خيري باشد. آهسته آمدم تا پدرم را ديدم كه در ميان اصحابش نشسته بود و در حالي که گريه مي کرد، شنيدم که مي گويد:« اي قوم من، شما براي اين به اينجا آمديد كه مي دانستيد من به سوي قومي مي روم كه با من با دل و زبان بيعت كرده اند. اما اينك كار دگرگون شده است. شيطان آنها را گمراه كرده و آنها خدا را فراموش كرده اند و اكنون جز كشتن من قصدي ندارند. من نمي خواهم كسي ناخواسته همراه من كشته شود. هر كس از شما كه نمي خواهد با من همراه باشد، مي تواند برگردد. هنوز وقت نگذشته و راه باز است و سياهي شب همه جا را گسترده است و شما مي توانيد برگرديد...» هنوز حرف پدرم تمام نشده بود كه اصحابش پراكنده شدند. چندنفر چندنفر شروع به رفتن كردند و از آنها جز هفتاد و يك نفر نماند. به پدرم نگاه كردم، ديدم كه سرش را پايين انداخته است. گريه راه نفسم را گرفت و ترسيدم كه پدرم صداي گريه ي مرا بشنود. هرطور بود جلوي گريه ام را گرفتم و دستم را به سوي آسمان بلند کردم و گفتم:« خدايا، همان طور كه آنها ما را واگذاشتند، تو نيز آنها را واگذار و دعايشان را مستجاب نكن و فقر را بر آنها مسلط گردان و شفاعت جدم را روز قيامت، نصيب آنها نگردان...» [59]
يكي از اين نويسندگان، براي اينكه سخن خود را معتبر نشان دهد، در ادامه ي اين خبر مي افزايد:
در ناسخ التواريخ از مروج الذهب نقل نموده كه لشگر حسين عليه السلام هزار سوار و صد پياده بودند و تواند شد كه از اين جماعت كه به جاي مانده بودند، در شب عاشورا يكباره متفرق شدند و افزون از هفتاد و دو تن كسي بجاي نماند. بالجمله سكينه خاتون فرمود، پس برگشتم بسوي خيمه در حالتي كه اشك از ديده هاي من مي ريخت. عمه ام ام كلثوم مرا ديد. فرمود تو را چه مي شود؟ چون قصه را براي او نقل نمودم، صحيحه كشيد و فرياد برآورد: و اجداه، و اعلياه، و احسيناه، و اقلة ناصراه. پس فرمود: اين الخلاص من الاعداء ليت هم يقنعون بالفداء. كجا و چگونه ما از دست دشمنها خلاص خواهيم شد؟ اي كاش به عوض راضي مي شدند و مرا به جاي برادرم مي كشتند [!] و مكشوف باد كه اين خبر را در اسرار الشهادة و مهيج الحزان و مخزن البكاء نيز از نور العين نقل كرده اند.
براي روشن تر شدن مطلب، ناچاريم نكات چندي را در اينجا يادآور شويم:
1- در اين خبر تنها كتاب قابل اعتنايي كه نام برده شده، مروج الذهب، نوشته ي مورخ نامدار ابوالحسن مسعودي است ، كه با مراجعه به آن ملاحظه مي فرماييد در عبارت مسعودي، هرگز سخني از شب عاشورا نيست . بلكه از زماني گزارش مي دهد كه امام حسين (ع) مي خواست به سوي كربلا رود. از اين گذشته، تعداد همراهان حضرتش در اين عبارت پانصد سواره و حدود صد پياده گفته شده است، نه هزار سواره و صد پياده كه تحريفگران گفته اند و از پيش خود بر تخمين مسعودي افزوده اند.
2- از عبارت اشرف الواعظين، نويسنده ي جواهر الكلام في سوانح الايام فهميده مي شود كه تحريف عبارت مسعودي را ، نخست نويسنده ي ناسخ التواريخ انجام داده و سپس با آن برداشت صد درصد نادرست (پراكنده شدن انصار امام حسين عليه السلام در شب عاشورا) به كتابهاي ديگري راه يافته و مشهور شده است. حال بايد ديد ناسخ التواريخ چگونه كتابي است و نويسنده ي آن چه كسي بوده است؟ آقاي هاشمي رفسنجاني در كتاب امير كبير يا قهرمان مبارزه با استعمار در چندين جا از ناسخ التواريخ، جلدهاي قاجاريه، سخناني نقل مي كند كه نشانگر اين معناست كه لسان الملك محمد تقي سپهر فردي نالايق بوده است . [60]
شهيد مطهري در اين مورد مي گويد:« تنها صاحب ناسخ التواريخ اين اشتباه تاريخي را كرده و نوشته است، وقتي امام حسين در شب عاشورا براي اصحاب خود صحبت كرد، عده اي از آنان از سياهي شب استفاده كرده و رفتند؛ ولي اين مطلب را هيچ تاريخي تأييد نمي كند. تنها اشتباه صاحب ناسخ است و غير از او هيچ كس چنين اشتباهي نكرده است. و قطعا در شب عاشورا هيچ كدام از اصحاب اباعبدالله (ع) نرفتند و نشان دادند كه در ميان ما، غش دار و آنكه نقطه ي ضعفي داشته باشد، وجود ندارد.» [61]
3- اگر آن چنان كه اين خبر ساختگي مي گويد: اصحاب امام حسين (ع) از دور حضرتش پراكنده مي شدند و از خود بي وفايي نشان مي دادند، بي گمان تبليغاتچي هاي بني اميه آن را در بوق و كرنا مي كردند ؛ در حالي كه مي بينيم هرگز در كتب قديمي، حتي در كتبي كه هواداران بني اميه نوشته اند، خبري از اين خبر ساختگي نيست. استاد مطهري مي گويد:« اگر در روز عاشورا يكي از اصحاب امام حسين، ضعف نشان مي داد و به لشكر دشمن كه نيرومندتر بود، ملحق مي شد و خودش را به اصطلاح از خطر نجات مي داد و در پناه آنها مي رفت، براي امام حسين (ع) نقص بود. اما برعكس، از دشمن به سوي خود آوردند. دشمني را كه در امنيت بود، بسوي خود آورده و در معرض خطر قرار دادند ؛ يعني خودشان آمدند . اما از كانون خطر
اينها، يك نفرهم به آن مأمن نرفت. اگر حسين (ع) قبلا آن غربالها و اعلام خطرها را نكرده بود، از اين حادثه ها خيلي پيش مي آمد. يك وقت مي ديدي نيمي از جمعيت رفتند و بعد هم، العياذ بالله، بر ضد حسين(ع) تبليغ مي كردند. چون آن كسي كه مي رود، نمي گويد من ضعيف الايمانم، من مي ترسيدم؛ بلكه براي خود توجيهي درست مي كند، دروغي مي سازد كه ما اگر تشخيص مي داديم راه حق همين است ، رضاي خدا در اين است، اين كار را مي كرديم. خير، ما تشخيص داديم كه حق با اين طرف است. قهراً براي خود منطق هم مي سازند. ولي چنين چيزي نشد، و اين يكي از بزرگترين افتخارات حسين (ع) است.» [62]
4- هيچ يك از كتابهاي نور العين، اسرار الشهاده، مهيج الاحزان، مخزن البكاء كه نقل كنندگان خبر پراكنده شدن انصار امام حسين (ع) در شب عاشورا را به آنها استناد كرده اند، اعتبار ندارد و بي اعتباري هر كدام در ميان پژوهشگران تاريخ اسلامي، روشن تر از آفتاب است. [63]

آيا مادر علي اكبر در كربلا بود ؟
 

پاسخ اين پرسش با توجه به منابع معتبر، مثبت نيست و منابع مورد اعتماد، هرگز چنين اجازه اي را به محقق نمي دهد كه بگويد: مادر علي بن اكبر در كربلا حضور داشت. حتي برخي از نويسندگان سختكوشي كه گويي تمايل زيادي به اين كار داشته اند و دلشان مي خواسته به هر نحو جواب مثبتي به اين سؤال بدهند، هيچ گاه توفيق اين كار را نيافته اند و پس از تتبع فراوان ناچار شده اند به نوعي ازكنار قضيه بگذرند . يكي از نويسندگاني كه در تاريخ زندگاني حضرت علي اكبر (ع) كار چشم گيري كرده است ، بزرگترين واعظ و عالم شهر سردرود در نيم قرن گذشته است، كه با نام شيخ محمد حسن سردرودي ، متخلص به « موالي» ناميده مي شود. [64] ايشان كتاب مفصلي را با عنوان الاثر الجديد في تاريخ علي بن الحسين الشهيد در حدود دويست صفحه ي رحلي و با خط ريز نوشته اند كه نسخه اي از آن به خط خود نويسنده، در كتابخانه ي راقم اين سطور موجود است . به هر حال ايشان با اين وسعت كار و گستردگي تلاش درجايي از آن كتاب مي نويسد: بودن مادرعلي اكبر (ع) دركربلا مورد اختلاف است؛برخي او را در كربلا شاهد دانسته و موضوع خداحافظي علي اكبر را با مادر مفصل نگاشته اند، و جمعي بر اين عقيده اند كه قبل از واقعه ي كربلا فوت كرده و بنابراين حدود چهل سال و كسري بيشتر عمر نكرده و يكي از تأثرات حضرت حسين (ع) را فقدان مادر علي اكبر مي دانند و صاحب منتهي الآمال [شيخ عباس قمي] در آن كتاب گويد: و اما والده ي آن جناب در كربلا بود يا نبود؟ ظاهر آن است كه نبوده و در كتب معتبره چيزي در اين باب نيافتم و ما اين موضوع را در باب شهادت علي اكبر (ع) ، تكرار خواهيم كرد. [65]
و در آنجا چنين تکرار مي کند و مي نويسد:« اما مادر علي اكبر جناب ليلي، دركتب قدماي ارباب مقاتل، نامي از او در كربلا نبرده اند ولي در كتب متأخرين گاه گاهي ديده شده است.» [66]
و يكي ديگر از تلاشگران سخت كوش در اين باره، مرحوم عبد الرزاق موسوي مقرم است كه نتيجه ي تحقيق خود را چنين به دست مي دهد:« براي ما نه سال وفاتش ، نه مقدار عمرش و نه حضورش در كربلا، روشن نشد. گر چه حضورش در کربلارا « دربندي» دركتابش ، به بعضي ازمجموعه هايي كه صاحبانش معلوم نيست، نسبت داده است ، اما اكثرمورخان اين موضوع را ترك كرده و يادي از او در كربلا نكرده اند ؛ شايد هم او پيش از حادثه ي كربلا از دنيا رفته بود . محدث بزرگ شيخ عباس قمي در نفس المهموم ، صفحه 16 مي گويد:« به چيزي كه دلالت كند ليلا به كربلا آمده بود، دست نيافتم » زنهار كه اين محدث آگاه و ژرف نگر، تو را از اين قول باز مي دارد. چرا كه دست نيافتن ايشان به دليلي كه نشان دهد ليلا به كربلا آمده بود، براي كسي كه مي خواهد به حقايق تاريخ وقوف پيدا كند كفايت مي كند.» [67]
ما نيزهمصدا با مرحوم مقرم مي گوييم كه اظهارنظر مرحوم شيخ عباس قمي دراين باره كافي است ؛ زيرا كه در دقت نظر و پارسايي شيخ عباس قمي هرگز جاي ترديد نيست و صد البته محدث قمي در اين ديدگاه تنها نيست و مي توان گفت كه بسياري از دانشمندان در اين باره با او هم رأي هستند. در اينجا به نقل سخني از استاد سيد هاشم رسولي محلاتي بسنده مي كنيم . او مي نويسد:« اما اينكه ليلي مادر آن حضرت در كربلا بوده يا نه، معلوم نيست و دليل معتبري بر اين مطلب نرسيده است و زنده بودن آن بانوي محترمه تا آن زمان ثابت نشده و در رياحين الشريعه از قول يكي از مورخين و نيز از اغاني ابوالفرج نقل كرده كه مردي از اعراب كه بر شتري سوار بود، به مدينه آمد و عبورش به محله بني هاشم افتاد . از خانه اي صداي شيون شنيد و آن صدا به قدري حزين بود كه شتر مرد نتوانست بگذرد و همانجا زانو زد . مرد عرب به دنبال آن شيون آمد و به در خانه اي كه صدا از آنجا بلند بود، رفت و از كنيزي كه پشت در آمد پرسيد: اين صداي ناله از كيست؟ و او در پاسخ گفت: از ليلي است كه پس از واقعه ي كربلا تاكنون از شيون آرام نگرفته است.»
اما با تفحص زيادي كه كرديم اين مطلب را در اغاني نيافتيم و بر فرض صحت ، اين داستان نيز ممكن است مربوط به « ليلي» دختر مسعود دارمي، همسر اميرالمؤمنين (ع) و مادر عبدالله و ابوبكر، فرزندان اميرالمؤمنين (ع) باشد كه دركربلا به شهادت رسيدند. از اين رو بر فرض صحت و وجود چنين داستاني باز هم دليل بر اين مطلب نيست و اما زبان حال و اشعاري هم كه در اين باره رسيده نيز نمي تواند دليلي بر اين مطلب باشد و چنانچه مرحوم حاجي نوري (ره) فرموده است، اصلي ندارد و زبان حال نيز همان گونه كه از نامش پيداست زبان حال است و نمي تواند دليل بر مطلبي باشد. [68]

يك ماجرا
 

حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاي حاج سيد احمد خاتمي، از قول حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ حميد مهاجر دامت افاضاته [صاحب تأليفات عديده] نقل كردند كه ايشان فرمودند :« در بحرين مجلس تعزيه خواني برقرار بوده است. شخصي در نقش حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام و ديگري در نقش قاتل حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام نقش ايفا مي كرده اند.
در اثناي تعزيه، بازيگر نقش قاتل حضرت ، شمشير را اشتباها به گردن ايفا كننده ي نقش حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام مي زند و گردن وي از بدن جدا مي شود ؛ در همان لحظه ، خانمي از بين زن ها مي آيد و سر را برمي دارد و به بدن مي چسباند! و فرد مقتول حياتش را باز مي يابد! و آنگاه آن خانم، يک دفعه غيبش مي زند و تعزيه ادامه پيدا مي كند...!» [69]
بعضي از كارهايي كه جنبه خيلي حقيقي ندارد و پرمعنا و پرمضمون نيست به نظر ما بايستي حتماً اجتناب بشود . در گذشته هم گفتيم گاهي شبيه خواني هايي مي شود ما با شبيه خواني موافقيم، مخالف نيستيم؛ اما شبيه خواني خوب، شبيه خواني درست، شبيه خواني منطبق با واقعيت. بعضي از روايات ضعيف را حالا مثلا فرض كنيد كه ماجراي شير فضه را كه حالا اصل قضيه هم معلوم نيست چطور باشد ، اين را بيايند شبيه كنند و شكل يك شيري را مثلا بكشند حالا اين شير چي را مثلا نشان خواهد داد و كدام بعد از ابعاد حادثه حسيني را مي تواند نشان بدهد؟ كه مي بينيم گاهي اين چيزها هست، تلويزيون هم بعضا آنها را نشان مي دهد. شبيه خواني خوب است و مفيد است به شرطي كه درست منطبق باشد با حوادث البته پيداست بيان نمايشنامه اي - كه شبيه خواني هم يك نوع تئاتر و نمايشنامه هست و خوب هم هست - اين با بيان معمولي فرق مي كند. هنرمندانه بايد باشد، خوب بايد باشد، در اين شكي نيست؛ اما دروغ تويش نباشد، خلاف واقع نبايد باشد، حقايق را براي مردم بيان بكنند.[70]

استفتائات مرجعيت معزز شيعه درباره تعزيه
 

1- آيت الله ميرزا محمدحسين نائيني(ره) ، در فتواي خود ضمن تأييد شبيه خواني، اين قيد را بيان نمود كه شعائر مزبور بايد از هرگونه امور ناپسند كه شايسته چنين شعاري نيست پاك شود. [71]
2- آيت الله سيد محسن حكيم(ره) ، ضمن تأييد فتواي ميرزاي نائيني مي افزايد؛ بعضي مناقشاتي كه مي شود ناشي از منضم گشتن برخي چيزها و كارهايي است كه چه بسا با عزاداري و سوگواري براي سيدالشهدا مغايرت دارد . [72]
3- در رساله ذخيرة العباد، آيت الله زين العابدين مازندراني(ره) با حواشي آيت الله ميرزا محمدتقي شيرازي، آيت الله سيد محمد كاظم يزيد و آيت الله سيد اسماعيل صدر، شبيه خواني به عنوان اعمالي ممدوح معرفي شده، مادامي كه مشتمل بر حرامي چون غنا و مانند آن نباشد. [73]
4- آيت الله شيخ عبدالكريم حائري يزدي(ره) در بخشي از نظر خويش درباره تعزيه مي فرمايد:« گمان ندارم كسي منكر خوبي آن باشد، مادامي كه برخي از محرمات شرعي را در بر نداشته باشد؛ مانند استعمال لهو و غير آنها.» [74]
5- علامه سيد محسن امين(ره) تأكيد مي نمايد كه در عزداري ها بايد از سيره ائمه (ع) پيروي كرد و اگر آن بزرگواران تصريحي در اين امور نكرده اند، بايد از شيوه اي منطقي و عاقلانه متابعت نمود .[75]
6- آيت الله سيد عبدالحسين شرف الدين عاملي(ره) خاطرنشان مي نمايد: اگر رويدادهاي ملال انگيز اهل بيت به صورت نمايش برگزار شود، اثر خوبي بر دل ما خواهد گذاشت، ولي اين برنامه بايد از روي اصول صحيح به اجرا درآيد . [76]
7- آيت الله كاشف الغطاء(ره) نيز سوگواري به شكل شبيه خواني را در صورتي كه درست برپا شود، بدون اشکال مي دانست، ولي در ادامه افزوده است:« سعي كنيد عزاداري را از كارهايي كه با حزن و عزا جور در نمي آيد، جدا كنيد. زيرا عزاداري براي زنده ساختن فلسفه قيام امام حسين عليه السلام است، نه براي قصه گويي، نمايش و وقت گذراني. بكوشيد مراسم سوگواري را بدون نقطه ضعف برگزار كنيد و مردم را به ياد خدا بياندازيد و ايمان آنها را زياد كنيد.» [77]
8- آيت الله ميرزا محمد علي شاه آبادي(ره) - استاد عرفان امام خميني - وقتي مشاهده كردند در صحن مطهر امام زاده حمزه عليه السلام مراسم تعزيه خواني با تحريفات و مضامين موهن برگزار مي شود، مانع اجراي آن گرديد و مجلس مذكور را به كانون وعظ و خطابه تبديل نمود. [78]
9- آيت الله بروجردي(ره) ، نيز وقتي ملاحظه نمود شبيه خواني هاي قم وضع نگران كننده اي دارند و توأم با بدعت و تحريف اجرا مي شوند، دست اندركاران تعزيه را فرا خواند و به آنان تأكيد نمود شبيه خواني با اين شكل حرام است و بايد يا اصلاح گردد و يا از برگزاري آنها با اين روند مخرب اجتناب شود و اجازه نمي دادند عزاداري هاي آفت زده اجرا شود. [79]
10- شهيد مطهري (ره) ، در خصوص پالايش و پيرايش تعزيه هشدار مي دهند:« علما بايد با عوامل پيدايش تحريف مبارزه كنند، جلو تبليغات دشمنان را بگيرند، با اسطوره سازي ها مبارزه كنند...». [80]
11- حضرت امام خميني (ره) ، در بخشي از بيانات خود فرموده اند:« اينجا بايد سخني هم در خصوص عزاداري و مجالسي كه با نام حسين بن علي عليهماالسلام برپا مي شود بگوييم. ما و هيچ يك از ديندار نمي گوييم كه با اين اسم، هر كس هر كاري مي كند خوب است. چه بسا علماي بزرگ و دانشمندان، بسياري از اين كارها را ناروا دانسته و به نوبت خود از آن جلوگيري كرده اند، چنانچه همه مي دانيم كه در بيست و چند سال پيش از اين عالم بزرگوار مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري در قم شبيه خواني را منع كرد و يكي از مجالس بسيار بزرگ را مبدل به روضه خواني كرد...». [81]
12- از ديدگاه حضرت آيت الله خامنه اي (مد ظله العالي) ، اگر مراسم شبيه خواني مشتمل بر امور دروغ و باطل نباشد و مستلزم مفسده هم نباشند و با توجه به مقتضيات زمان باعث وهن مذهب حق هم نشوند اشكال ندارد ولي در عين حال بهتر است كه به جاي آنها، مجالس وعظ و ارشاد و ذكر مصائب حسيني و مرثيه خواني برپا شود. [82]
13- از ديدگاه آيت الله مكارم شيرازي ، شبيه خواني، اگر امر خلاف شرعي در آن بناشد و موجب هتك مقدسات نشود اشكال ندارد. [83]
14- از نظر آيت الله ميرزا جواد تبريزي ، تعزيه و شبيه خواني چنانچه مشتمل بر حرام نبوده و وهن به معصومين عليهم السلام نباشد مانعي ندارد. [84]
15- از نظر آيت الله محمد تقي بهجت (ره) ، اگر مشتمل بر حرام و منشأ انتزاع حرام نباشد، مانعى ندارد. البته بايد مرد لباس زن نپوشد و ترك آلاتي مثل طبل ، شيپور ، دهل و ... احوط است . [85]
16- از نظرآيت الله فاضل لنكراني(ره) ، اگرشامل حرام نبوده وموجب وهن مذهب نشود مانعي ندارد.[86]
17- از نظر آيت الله گلپايگاني (ره) ، اگر تعزيه خواني مشتمل بر استعمال آلات موسيقي نباشد و غنا و دروغ نخوانند و مرد لباس مختص به زن نپوشد، اشكال ندارد . [87]
18- از نظر آيت الله علوي گرگاني ، اگر تعزيه و شبيه خواني موجب هتك حرمت به ساحت مقدس بزرگان دين شود، بايد اجتناب شود . [88]
19- از نظر آيت الله صافي گلپايگاني ، به طور كلي تعزيه خواني چنانچه مشتمل بر محرمات نباشد اشكال ندارد. [89]
20- از نظر آيت الله سيستاني ، تعزيه و تعزيه خواني في نفسه اشكالي ندارد . [90]
21- ازنظرآيت الله نوري همداني ، تعزيه اگر شامل امور حرام نبوده و مرد لباس زن نپوشد اشكال ندارد. [91]

نتيجه گيري
 

كم كم به آخر اين نبشته نزديك مي شويم ليكن هنوز ناگفته هاي زيادي وجود دارد كه مجال بيان آن در اين نبشته ي اندك نيست .
همانطور كه در مطالب قبل مشاهده نموديد ، جرقه هاي تعزيه در عصر صفويه زده شد ، ولي اولين تعزيه بصورت نسبتاً مدون در دوران افشاريه و زنديه تجربه شد . در دوران قاجاريه تعزيه به اوج خود رسيد و پس از آن بخصوص در دوران رضاخان ، فراز و نشيب هاي فراواني را تجربه نمود ، تا پس از پيروزي انقلاب دوباره حيات مجددي يافت و بصورت امروزي در اختيار ما قرار گرفت .
تعزيه داراي انواع مختلفي از جمله : تعزيه دوره ، تعزيه زنانه ، تعزيه مضحك است .
تعزيه نامه ها هم كه در تعزيه از اهميت بسزايي برخوردارند ، چند نمونه اند كه از مجموعه نسخ معروف مي توان به مجموعه خوچكو ، مجموعه پلي ، مجموعه چرولي و مجموعه ليتين اشاره نمود .
تعزيه و شبيه خواني تنها به وقايع كربلا و عاشورا اشاره نمي كند ، ولي عاشورا و فرهنگ حسيني هسته ي اصلي اين نمايش را تشكيل مي دهد و حتي در تعزيه با موضوعات ديگر از جمله تعزيه هاي
مضحك گريزي به اين واقعه ي مهم زده مي شود .
شبيه خواني به عنوان يك نوع عزاداري نمايشي داراي مزايا و محاسني است . براي مثال مردم به خوبي با اين گونه ي نمايشي ارتباط برقرار مي نمايند ؛ آن را مقدس مي دانند ؛ در اين گونه دمراسم به راحتي ابراز احساسات نموده و از بعد نمايشي تعزيه خارج مي شوند ؛ صحنه ي موجود در تعزيه را صحنه ي واقعي كربلا و عاشورا دانسته و خود را عاشورايي جلوه مي دهند . در اين مراسم اين پيام کاملا نمود پيدا مي کند که:« كل يوم عاشورا ، كل ارض كربلا و كل شهر محرم ». ولي همين عزاداري مؤثر و مثبت گاه مخرب مي شود ؛ آن هنگام كه موجب ارتكاب به اعمال خلاف شرع شود . يكي از آفت هاي مهم تعزيه مسئله ي تحريفات وارده به اين گونه عزاداري است كه گاهي بصورت خواسته و گاه ناخواسته بوده است . ولي ما بايد آگاهانه با اين مراسم برخورد نماييم و در اجراي اين مراسم از متون معتبر و تأئيد شده توسط علما و پژوهشگران بزرگ و ارجمند شيعه استفاده ببريم و براي گرياندن مردم از هر كذب و دروغي استفاده نكنيم ،كه اين عمل كاملاًحرام تلقي مي شود .
البته نبايد از جنبه ي معنوي تعزيه و شبيه خواني گذشت ، كه اگر اين عمل با اخلاص كامل و بدون ريا انجام شود ، مي تواند منشأ بسياري از بركات باشد ؛ آنگونه كه اينجانب در يك مراسم تعزيه كه به نيت شفاي يك مريض و جهت بزرگداشت حضرت قمربني هاشم (ع) برگزار گرديد ، شاهد شفاي آن مريض بودم و اين مبين همان اخلاص است .
قاطبه ي مراجع معزز تقليد نيز اين گونه عزاداري را تأئيد مي كنند ، ولي به شرط آن كه در آن اعمال خلاف شرع و حرام انجام نشود .
به طور كل از مجموع اين نوشتار مي توان نتيجه گرفت كه تعزيه اگر حاوي امور حرام و خلاف شرع مقدس اسلام و تشيع نباشد ، نه تنها بدعت نيست بلكه يك سنت حسنه و پسنديده است ؛ ولي اگر با مبطلات و خرافات آميخته گرديد ، ديگر سنت نيست بلكه بدعت به حساب مي آيد .
خدايا ما را از گريه كنندگان بر سيدالشهدا (ع) و برپا دارندگان عزاداري سيد و سالار شهيدان حضرت حسين بن علي (ع) قرار ده .
انّك سميع مجيب
كليدواژه
- پيتر چلکوفسکي : شرق شناس، پژوهشگر تاريخ اسلام و ايران و تعزيه شناس معاصر لهستاني كه هم اكنون در نيويورك زندگي مي كند .
- سيد محسن امين : علامه سيد محسن امين ( 1371 - 1284 ه. ق) يكي از مصلحان بزرگ جهان اسلام به شمار مي رود كه روزگاري با رهبري خود، اصلاحات زيادي در انديشه و عمل مسلمانان به عمل آورد. نظريه اصلاحي او در عزاداري اباعبدالله عليه السلام يكي از اقدامات او به شمار مي رود .
- شهاب : از تعزيه نويسان مشهور عصر قاجاريه است كه به تاج الشعرا موسوم گشت. شرح حال وي در اغلب تذكره هاي اين عصر ديده مي شود. ديوان اشعاري دارد كه در سال 1319 هجري به اهتمام فرزند شاعرش ميرزا اسماعيل ثابت انتشار يافت .
- شهربانو : دختر يزدگرد و همسر امام حسين عليه السلام بود. شهربانو، مادر مكرمه ي حضرت زين العابدين عليه السلام است .
- صاحب بن عباد : ابوالقاسم كافي الكفاة اسماعيل بن ابي الحسن ديلمي اصفهاني قزويني طالقاني، وزير مويد الدوله و فخرالدوله ديلمي بود. وي به سال 326 ه. ق در اصطخر فارس متولد شده و به سال 385 ه. ق در ري درگذشت. جسدش را در اصفهان دفن كردند. او ده هزار بيت در مدح آل رسول صلي الله عليه و آله و سلم سروده است .
- عباس قمي : مرحوم شيخ عباس قمي، معروف به« محدث قمي» شاگرد مرحوم ميرزا حسين نوري و صاحب کتاب « منتهي الآمال » است.- علي کاشف الغطاء : شيخ علي بن شيخ جعفر صاحب كشف الغطاء بن شيخ خضر مالكي نجفي، از قبيله ي بني مالك در عراق است. او در نجف متولد شده و عالمي فقيه و اصولي بوده. پايان عمرش را در كربلا گذرانيده و به سال 1253 ه.ق. در كربلا وفات يافته است. او را در نجف دفن كردند .
- فتحعلي شاه : پسر حسينقلي خان و دومين پادشاه سلسله ي قاجار است كه به سال 1212 ه.ق. به سلطنت رسيده است .
- فضولي بغدادي : شاعر معروف قرن دهم است كه به سه زبان فارسي، تركي و عربي شعر سروده. كتاب حديقة السعدا كتاب مقتلي است (به زبان تركي) كه به تقليد از كتاب روضة الشهدا حسين واعظ كاشفي نوشته است. فضولي به سال 970 ه.ق. درگذشته است .
- فضه : فضه كنيز حضرت زينب عليهاالسلام بود. در« انوار الشهاده» آمده است که چون اهل و عيال امام حسين عليه السلام در آن حال نابسامان بماندند در شب يازدهم هيچكس بر ايشان رحم نكرد. حضرت زينب سلام الله عليها فضه را نزد عمر سعد فرستاد كه اي عمر، ما امشب لباس و خيمه و فرش نداريم، بر ما رحم كن و لباسي براي اطفال بفرست. آن ملعون نخست اعتنايي نكرد اما بعد خيمه ي نيم سوخته اي براي ايشان فرستاد .
- ليلي : مادر بزرگوار حضرت علي اكبر عليه السلام . ليلي دختر « ابومرة بن عروة بن مسعود ثقفي » بوده است .
- محتشم کاشاني : حسان العجم، مولانا سيد كمال الدين علي، فرزند خواجه مير احمد كاشاني،متخلص به محتشم، در حدود سال 905 ه.ق در كاشان متولد شد، نزديك به 91 سال زيست و به سال 966 ه در زادگاه خود، رخت به سراي باقي برد. محتشم، پس از تحصيل مقدمات علوم زمان خود، به « شعربافي » پرداخت، كه در اشعار عديده اي به اين حرفه ي خود اشاره كرده است .
- محدث نوري : او همان« ميرزا حسين نوري » مؤلف کتاب « لؤلؤ و مرجان » است.
- مرتضي مطهري : مرحوم شهيد استاد مطهري در سال 1298 ه.ش در شهر فريمان متولد شد .
- ملاحسين واعظ کاشفي : حسين بن علي بيهقي، مشهور به واعظ و متخلص به كاشفي، از علماي معروف ايران كه در فن خطابه تسلط داشته و شعر هم مي سروده است. كتاب« روضة الشهداء »، نخستين كتاب مقتل فارسي بود كه در سال 910 ميلادي توسط ملاحسين واعظ كاشفي به رشته ي تحرير در آمد .
- واعظ قزويني : ملا محمد رفيع يا رفيع الدين، به سال 1207 ه.ق. در صفي آباد قزوين متولد شد. او از علماي اماميه و در وعظ و خطابه سر آمد اقران روزگار خود بود. واعظ در خدمت عباسقلي خان پسر حسن خان شاملومي زيسته است. او منظومه اي به نام «يوسف و زليخا » دارد و ديوان شعرش مشتمل بر هفت هزار بيت به چاپ رسيده است. وفات واعظ را به سال 1089 يا 1099 ه.ق. نوشته اند.
منابع و مآخذ
1- دايرة المعارف تشيع، جلد 4
2- درآمدي بر نمايش و نيايش درايران، جابر عناصري
3- آثار الباقيه عن القرون الخاليه، ابوريحان بيروني، ترجمه اكبر داناسرشت
4- شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، جلد 7
5- الكني والالقاب، شيخ عباس قمي، جلد 2
6- مقتل ابوبكر خوارزمي
7- تعزيه هنر بومي ايران، گردآورنده پيتر چلكووسكي، ترجمه داود حاتمي
8- سفرنامه پيتر دلاواله، ترجمه شجاع الدين شفا
9- تعزيه، هنر بومي پيشرو ايران
10- موسيقي مذهبي، حسن مشحون ، جلد 1
11- تاريخ ادبيات فارسي، هرمان اته، ترجمه دكتر رضازاده شفق
12- سفرنامه خراسان و سيستان، كلنل چارلز ادوارد، ترجمه قدرت اللَّه روشني - مهرداد رهبري
13- روزنامه خاطرات، محمدحسن خان اعتمادالسلطنه
14- اميركبير يا قهرمان مبارزه با استعمار، اكبر هاشمي رفسنجاني
15- حماسه حسيني ، شهيد مطهري، جلد 1، 2 و 3
16- درسي كه حسين به انسان ها آموخت. شهيد سيد عبدالكريم هاشمي نژاد
17- تاريخ اجتماعي ايران، مرتضي راوندي، جلد 6
18- تاريخ نظم و نثر در ايران، سعيد نفيسي، جلد 1
19- لؤلؤ و مرجان، محدث نوري
20- المنتخب للطريحي، نجف،الحيدريه، 1379 قمري
21- تحريف شناسي عاشورا و تاريخ امام حسين (ع) ، محمد صحتي سردري ، انتشارات اميركبير
22- مقتل الحسين عليه السلام للمقرم
23- اللهوف سيد ابن طاووس
24- امير كبير يا قهرمان مبارزه با استعمار، چاپ جامعه ي مدرسين قم، 1363 شمسي
25- سيري در سيره ي ائمه ي اطهار (ع)، شهيد مطهري، چاپ اول
26- علي الاكبر، عبد الرزاق الموسوي المقرم، چاپ دوم
27- زندگاني امام حسين عليه السلام، سيد هاشم رسولي محلاتي
28- چهره ي درخشان جلد 2
29- اشك بايد رازدار باشد ، سيد علي خامنه اي ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي
30- قيام عاشورا در كلام و پيام امام خميني
31- شبيه خواني از زمان ديلميان تا امروز، سيد محمد محيط طباطبايي، روزنامه اطلاعات، شماره 14906
32- مقاله از مرثيه تا تعزيه ، غلامرضا گلي زواره
33- مقاله روايت فضيلت، غلامرضا گلي زواره ، مجله پاسدار اسلام
34- استفتائات مراجع معظم تقليد

پی نوشت ها :
 

1- دايرة المعارف تشيع، ج 4
2- درآمدي بر نمايش و نيايش در ايران، جابر عناصري، ص 86
3- موسيقي مذهبي ايران، ص 33 تا 35
4- كيهان فرهنگي ، مهر 63 ، ص 27 ، مقاله نشستي در ارزيابي تعزيه
5- آثار الباقيه عن القرون الخاليه، ابوريحان بيروني، ترجمه اكبر داناسرشت، ص 524 - 525
6- شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 7، ص 49
7- الكني والالقاب، شيخ عباس قمي، ج 2، ص 430
8- ر.ك: مقتل ابوبكر خوارزمي
9- مقاله از مرثيه تا تعزيه ، غلامرضا گلي زواره
10- تعزيه هنر بومي ايران، گردآورنده پيتر چلكووسكي، ترجمه داود حاتمي، ص 150-151
11- سفرنامه پيتر دلاواله، ترجمه شجاع الدين شفا، ص 123
12- مقاله از مرثيه تا تعزيه ، غلامرضا گلي زواره
13- تعزيه، هنر بومي پيشرو ايران، ص 368
14- مقاله از مرثيه تا تعزيه ، غلامرضا گلي زواره
15- تعزيه هنر بومي پيشرو ايران، ص 188
16- مقاله از مرثيه تا تعزيه ، غلامرضا گلي زواره
17- موسيقي مذهبي، ج 1 (موسيقي تعزيه)، حسن مشحون، مقدمه مؤلف
18- تعزيه هنر بومي پيشرو ايران، ص 188
19- تاريخ ادبيات فارسي، هرمان اته، ترجمه دكتر رضازاده شفق، ص 204
20- تعزيه تراژدي كهن جهان اسلام، بخش 1، محمدمهدي شهيدي، روزنامه همشهري، شماره 458
21- آدم ها و آيين ها در ايران (سفرنامه مادام كارلاسرنا)، ص 161 و 179
22- سفرنامه خراسان و سيستان، كلنل چارلز ادوارد، ترجمه قدرت اللَّه روشني - مهرداد رهبري، ص 135
23- مقاله از مرثيه تا تعزيه ، غلامرضا زواره
24- تعزيه داري و شبيه خواني از زمان ديلميان تا امروز، سيد محمد محيط طباطبايي، روزنامه اطلاعات، شماره 14906
25- روزنامه خاطرات، محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، ص 591
26- اميركبير يا قهرمان مبارزه با استعمار، اكبر هاشمي رفسنجاني، ص 119، 121، 127 و 128
27- تذكره گنج شايگان، ميرزا طاهر ديباچه نگار اصفهاني (چاپ سنگي) ذيل شرح حال شهاب اصفهاني
28- مقاله از مرثيه تا تعزيه ، غلامرضا زواره
29- دايرة المعارف تشيع
30- دايرة المعارف تشيع
31- همان
32- مقاله تعزيه و تاريخچه آن ، سايت تبيان
33- حماسه حسيني ، شهيد مطهري، ج 1، ص 49
34- مقاله از مرثيه تا تعزيه ، غلامرضا گلي زوار
35- ر. ك: درسي كه حسين به انسانها آموخت. شهيد سيد عبدالكريم هاشمي نژاد، ص 392
36- حماسه حسيني ، شهيد مطهري ، ج 3، ص 84- 83
37- تعزيه هنر بومي پيشرو ايران، ص 198
38- تاريخ اجتماعي ايران، مرتضي راوندي، ج 6، ص 708
39- تعزيه هنر بومي پيشرو ايران، ص 65
40- تعزيه هنر بومي پيشرو ايران، ص 165
41- مقاله از مرثيه تا تعزيه ، غلامرضا گلي زواره
42- تعزيه هنر بومي پيشرو ايران، ص 65
43- تاريخ اجتماعي ايران، ج 6، ص 708
44- تعزيه هنر بومي پيشرو ايران، ص 59
45- همان، ص 61
46- مقدمه كتاب روضةالشهدا، به تصحيح و مقابل حاج محمد رمضاني، چاپ اسلاميه، تهران، ص 8
47- تاريخ نظم و نثر در ايران، سعيد نفيسي، ج 1، ص 247- 245
48- ر. ك: لؤلؤ و مرجان، محدث نوري
49- حماسه حسيني، شهيد مطهري، ج 1، ص 53-54
50- همان، ص 55
51- همان، ص 106
52- المنتخب للطريحي، صص 374 -373 ، نجف، الحيدريه، 1379 ق
53- لؤلؤ و مرجان، ص 101- 100
54- تحريف شناسي عاشورا و تاريخ امام حسين (ع) ، محمد صحتي سردري ، انتشارات اميركبير ، ص 184
55- حماسه ي حسيني، ج 1، ص 28
56- فرسان الهيجاء، ذبيح الله محلاتي، ج 2، ص 31
57- مقتل الحسين عليه السلام للمقرم، ص 264
58- اللهوف سيد ابن طاووس، ص 135
59- تحريف شناسي عاشورا و تاريخ امام حسين (ع) ، محمد صحتي سردري ، انتشارات امبركبير ، ص 170
60- امير كبير يا قهرمان مبارزه با استعمار، بيشتر صفحات، بويژه ص 335 ، چاپ جامعه ي مدرسين، قم، 1363 ش
61- حماسه ي حسيني، شهيد مطهري ، ج 2، ص 111
62- سيري در سيره ي ائمه ي اطهار (ع)، شهيد مطهري، ص 104 ، چاپ اول
63- تحريف شناسي عاشورا و تاريخ امام حسين (ع) ، محمد صحتي سر دري، انتشارات امير کبير، ص172
64- همان، 178
65- همان
66- تحريف شناسي عاشورا و تاريخ امام حسين (ع) ، محمد صحتي سردري ، انتشارات امبركبير ، ص 178
67- علي الاكبر، عبد الرزاق الموسوي المقرم، ص 11 ، چاپ دوم، با مقدمه اي از آيت الله مرعشي نجفي
68- زندگاني امام حسين عليه السلام، سيد هاشم رسولي محلاتي، صص 462
69- چهره ي درخشان ج 2 ص 498
شبيه خواني خوب از نگاه مقام معظم رهبري (مد ظله العالي)
70- اشک بايد رازدار باشد، سيد علي خامنه اي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ص 94
71- ر.ك: كتاب بكاء الحسيني، سيد حسين طباطبايي، صص 482- 502
72- فتاوي علماي سلف درباره عزاداري و شبيه خواني، فصلنامه هنر، پاييز 1362 ، ص 297
74و73- الدعاة الحسينيه، شيخ محمدعلي نخجواني، ص 126 و 131
75- التنزيه لاعمال الشيبه ، سيد محسن امين
76- المجالس الفاخرة في ماتم العترة الطاهره، سيد عبدالحسين شرف الدين، مقدمه
77- كاشف الغطاء، سوره خشم، محمد رضا سماك اماني، ص 72
78- مقاله روايت فضيلت، غلامرضا گلي زواره، مجله پاسدار اسلام
79- حماسه حسيني، شهيد مطهري، ج 1، ص 185
80- همان، ج 3، ص 293
81- قيام عاشورا در كلام و پيام امام خميني، ص 92
82- اجوبة الاستفائات ، تهران، الهدي، 1381، ص 322
83- استفتائات جديد، آيت الله مكارم شيرازي، 1381 ، ج 1، ص 158 ، ش 573
84- استفتائات جديد، آيت الله ميرزا جواد تبريزي، انتشارات سرور، 1378 ، چاپ اول، ص 458 ، ش 2019
85- استفتائات مرحوم آيت الله بهجت ، سايت معظم له
86 و 87 و 88- استفتائات مراجع راجع به عزاداري و تعزيه ، سايت تبيان
89- استفتائات جديد آيت الله صافي گاپايگاني ، سايت معظم له
90- استفتائات جديد آيت الله سيستاني ، سايت معظم له
91- استفتائات جديد آيت الله نوري همداني ، سايت معظم له
 



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.