مفهوم سعادت در اخلاق نيكوماخس و جامع السعادات (2)

تعريف معيار نهايى اخلاق در نظر فايده گرايان «بيش‏ترين سعادت براى بيش‏ترين افراد» است. تصويرى كه اين فلاسفه از اخلاق ارائه داده‏اند بيش‏تر ارزش دادن به نتيجه عمل بود و به انگيزه اهميتى نمى‏دادند. و تاكيد اينان اهميت دادن به فعل بوده نه فاعل; به همين دليل فايده گرايان را ذيل عنوان «نتيجه گرايان‏» نيز شناسانده‏اند.
دوشنبه، 13 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مفهوم سعادت در اخلاق نيكوماخس و جامع السعادات (2)

مفهوم سعادت در اخلاق نيكوماخس و جامع السعادات (2)
مفهوم سعادت در اخلاق نيكوماخس و جامع السعادات (2)


 

نویسنده : حسين لطيفى




 

تعريف معيار نهايى اخلاق در نظر فايده گرايان «بيش‏ترين سعادت براى بيش‏ترين افراد» است. تصويرى كه اين فلاسفه از اخلاق ارائه داده‏اند بيش‏تر ارزش دادن به نتيجه عمل بود و به انگيزه اهميتى نمى‏دادند. و تاكيد اينان اهميت دادن به فعل بوده نه فاعل; به همين دليل فايده گرايان را ذيل عنوان «نتيجه گرايان‏» نيز شناسانده‏اند.
از اين رو، فايده گرايان در پاره‏اى اوقات مجاز به نقض قواعد اخلاقى سنتى هستند، به شرطى كه با اين كارشان توازن ميان سعادت و شقاوت به هم نخورد; براى مثال، اگر يك جراح مغز كه به فايده گرايى اعتقاد دارد و يك گدا، درون قايقى كه در حال غرق شدن است و فقط يك نفر را مى‏تواند حمل كند، باشند. جراح به خود اجازه خواهد داد فرد گدا را در آب بيندازد ; به اين دليل كه وى و مهارت پزشكى‏اش سعادت بيش‏ترى براى مردم به بار خواهد آورد.
«بنتام‏» منفعت را محور اخلاقش قرار مى‏دهد و در تعريف منفعت مى‏گويد: ويژگى و خاصيت، چيزى است كه به واسطه آن، چيز سودمند، لذت، خير سعادت مى‏شود.
در نظر «بنتام‏» منشا رفتارهاى انسان تلاش او است‏ براى به دست آوردن منفعت هر چه بيش‏تر. و چون سعادت همان اجتماع لذات است، پس منشا رفتار هر انسانى تلاش براى به دست آوردن سعادت هر چه بيش‏تر است. (15)
او بر خلاف «اپيكور» كه توجهى به اجتماع و امور جمعى نداشت، و نفع و سود عمومى را جانشين نفع و سود فردى مى‏ساخت، بر اين عقيده بود كه چون بستگى و ارتباط بسيار شديدى ميان تك تك انسان‏ها حكم‏فرما است، تفاوت هر يك از افراد به خوش‏بختى همگانى برمى‏گردد; چون منافع گروهى شامل منافع فرد نيز مى‏شود و بدين خاطر بايد سعادت عمومى مقدم بر سعادت فردى باشد.
«ميل‏» بر خلاف «بنتام‏» اعتقاد داشت فايده‏گرايى به همان اندازه كه ممكن است‏براى قانون‏گذاران يك نظام اخلاقى محسوب شود براى مردم عادى نيز مى‏تواند به صورت نظام اخلاقى درآيد; از اين روى وى بيش‏تر ترجيح مى‏داد از سعادت سخن بگويد تا از لذت.
«ميل‏» تصور مى‏كرد با اولويت‏بخشيدن به گونه‏هاى فرهنگى - معنوى سعادت در مقابل لذت‏هاى مادى‏تر و ناخوش‏آيندتر مى‏توان گرايش به ماده در اخلاق فايده گرايانه را كم‏تر ساخت.
چنين تصويرى از سعادت، مورد نقد صاحبان انديشه قرار گرفته است; ولى فايده‏گرايان دست كم اين فايده را داشته‏اند كه مروج اين نظريه بنيادين، كه وظيفه اصلى دولت‏ها و سعادت‏مند ساختن اكثر شهروندان است، باشند.
«استوارت ميل‏» مى‏گويد: «من در اين جا ايراد و اشكالى را كه مخالفان مذهب اصالت نفع‏طلبى بر اين فلسفه مى‏كنند و احيانا در آن ذى حق هستند بازگو مى‏كنم كه معيار فلسفه نفع‏طلبى منحصر به فرد نيست‏بلكه منظور من از فلسفه نفع‏طلبى آن است كه شامل عده‏ى بى‏شمارى از مردمان باشد و جمع بيش‏ترى را در بر بگيرد» . (16)
بدين ترتيب اجمالا مى‏توان گفت كه تطور انديشه سعادت در غرب پنج مرحله را پشت‏سرگذاشته است: مرحله نخست ناظر به فلسفه‏هاى اخلاقى افلاطون و سقراط است. سقراط فضيلت را معرفت مى‏پنداشت و افلاطون ضمن پذيرش آن كمال مطلوب و خير اعلا را به عنوان چيزى متعالى و جاويدان مى‏انگارد و معتقد است كه براى هر فضيلتى يك نمونه ايده‏آل وجود دارد و يك انسان ايده‏آل، و ايده‏آل‏هاى فضايل انسان و وظيفه اخلاقى انسان تطبيق دادن خود با آن ايده‏آل‏ها است.
در مرحله دوم، ارسطو از مفهوم سعادت تفسير عقلانى و تحليل بسيار عالى به دست مى‏دهد و درباره زندگى خوب هم، فضايل اخلاقى ارائه مى‏دهد و اين امور را خيلى كامل‏تر و منظم‏تر از افلاطون و سقراط تحليل مى‏كند.
در مرحله سوم، مضمون سعادت به شكل ديگرى ظهور مى‏كند در اين مرحله مفهوم سعادت بر ديگر مفاهيم اخلاقى نظير «خير» و «فضيلت‏» و «سعادت‏» سايه انداز مى‏گردد. و سعادت انسان در نوع بهره‏ورى از لذايذ تفسير مى‏شود. بر اين اساس دو روش كاملا متضاد از هم پديد مى‏آيد. يكى روش لذت گرايان كه «اپيكور» و «آريستيپوس‏» از بنيان گذاران اين مكتب بوده‏اند. و مكتب اصالت نفع كه در قرن نوزدهم توسط «جرمى بنتام‏» و «استوارت ميل‏» پايه گذارى شده بود، كه در واقع همان تعديل يافته و تكميل شده اصالت لذت بود; با اين تفاوت كه «نفع جمع‏» را بر «نفع فرد» ترجيح مى‏دادند.
روش دوم روش «كلبيون‏» بود كه برخلاف لذت گرايان، سعادت را در گرو امتناع و دورى جستن از هر گونه لذت دنيوى معرفى مى‏كنند.
در مرحله چهارم، اگر به فلسفه‏هاى اخلاقى قرون وسطى نظر افكنيم با تفسير خاصى از سعادت مواجه هستيم. در اين مرحله، انسان سعادت‏مند كسى شناخته شده كه در اطاعت از امر الهى بوده و سعادت‏مندى را در كليسا و تعاليم انجيلى جست و جو مى‏كند.
اما در مرحله پنجم، كانت مسير انديشه سعادت را دگرگون مى‏سازد و فلسفه اخلاق خويش را مبتنى بر تكليف مى‏سازد و اين باور را مى‏پرورد كه اخلاق سر و كارش با سعادت نيست‏بلكه با كمال است.

مقايسه اخلاق نيكوماخس با جامع السعادات
 

سه كتاب تحت عنوان اخلاق به ارسطو نسبت داده شده است كه عبارت است از: اخلاق كبير، رساله‏اى در فضايل و رذايل موسوم به « اخلاق اوداموس ‏» و اخلاق نيكوماخس كه كتاب اخير ضمن آن كه منظم‏ترين و منسجم‏ترين آثار اخلاقى به شمار مى‏رود، جامع آراى ارسطو در فلسفه اخلاق است.
اين كتاب ده كتاب را در خود جا داده است: اول غايت زندگى است و آن بحث مقدماتى جدلى است; يعنى عقايد و آرايى را مطرح و بررسى كرده و در ضمن آن از روش اين علم سخن گفته شده است.
كتاب دوم در زمينه فضيلت است. و مقاله سوم دو قسمت دارد: يكى در مورد اراده و اختيار كه هر دو اصل فضيلت‏اند. و ديگرى آغاز تفصيل بيان در زمينه فضايل و رذايل كه اين تفصيل تا پايان كتاب نهم ادامه مى‏يابد.
اما كتاب دهم آخرين بحث ثانوى درباره غايت زندگانى است; اما نه آن چنان كه عامه مردم تصور مى‏كنند; بلكه آن چنان غايتى كه فيلسوف آن را در نظر خود پرورده است.
كتاب جامع السعادات مشهورترين اثر علامه نراقى در علم اخلاق است كه او را هم‏چون فيلسوفى بزرگ جلوه‏گر مى‏سازد و هم‏پايه ابوعلى مسكويه و خواجه نصيرالدين طوسى قرار مى‏دهد.
علامه نراقى اين كتاب را در سه بخش تاليف مى‏كند: در بخش اول بحث تجرد نفس ناطقه را پيش مى‏كشد و دلايلى را در تجرد نفس ناطقه ذكر مى‏كند.
از اين رو، به شيوه ابن مسكويه در طهارة الاعراق و ارسطو در اخلاق نيكوماخس به اين مهم اهتمام مى‏ورزد و اين را گوش‏زد مى‏كند كه رسيدن به سعادت و كسب كردن آن مبتنى بر معرفت نفس است. و در ادامه حقيقت‏خير و سعادت و شرايط دست‏يابى به آن را بيان مى‏كند.
در بخش دوم، ضمن بر شمردن فضايل چهارگانه - حكمت، عدالت، عفت و شجاعت - فضايل و رذايل و انواع و اجناس آن را مفصلا به روش اسلامى به بحث فلسفى مى‏گذارد.
و در بخش سوم، همه فضايل و رذايل را بر اساس قواى سه گانه: عاقله، شهويه و غضبيه، به شيوه ارسطو پى‏ريزى مى‏كند و آن‏گاه براى هر قوه‏اى اجناس فضايل و رذايل متعلق به آن‏ها را جداگانه و هم‏چنين به ضميمه ديگرى ذكر مى‏كند. و سپس انواع آن‏ها را برمى‏شمرد و هر نوع را با نظريه حد وسط و اطراف تطبيق مى‏دهد.
كتاب جامع السعادات تفاوت عمده‏اى با اخلاق نيكوماخس ندارد (نگاه كنيد به جدول يك) ; زيرا اخلاق نيكوماخس در واقع مهم‏ترين منبع غيرمستقيم جامع‏السعادات است; ولى در عين حال در طرح سيستم اخلاقى كه علامه نراقى ارائه مى‏دهد، سبت‏به اخلاق نيكوماخس از نواقص و كاستى كم‏ترى برخوردار است و در برخى موارد نسبت‏به منافع پيشين مانند اخلاق ناصرى خواجه نصير طوسى و تهذيب الاخلاق ابن مسكويه و حتى در پاره‏اى موارد از اخلاق نيكوماخس برترى دارد كه در اين‏جا به برخى از آن اشاره مى‏شود:

1. طبقه‏بندى فضايل و رذايل
 

ارسطو نخستين كسى است كه فضايل و رذايل را براساس حدوسط طبقه‏بندى كرد و فقط به دادن معيارى براى شناخت فضايل و رذايل اكتفا نكرد.
ارسطو در كتاب اخلاق نيكوماخس به طور جزيى به بررسى فضايل و رذايل پرداخت و مفاهيم خاص اخلاق را هم‏چون شجاعت و جبن، سخاوت و اسراف، كرامت و لئامت، سخاوت و بخل، رفاقت و ترش‏رويى (نگاه كنيد به جدول 2) بررسى نموده، و نشان داده است كه يك فضيلت مثل سخاوت چگونه واسطه بين دو رذيلت‏بخل و اسراف قرار گرفته است و چه نسبتى با آن دو دارد.
طبقه‏بندى فضايل و رذايل در جامع السعادات مثل كتاب‏هاى اخلاقى چون اخلاق ناصرى و تهذيب الاخلاق و رساله اخلاق ابوعلى سينا متاثر از اخلاق نيكوماخس است.
ولى علامه نراقى بيش‏ترين تلاش خود را در طبقه‏بندى و تقسيم منطقى در بيان فضايل و رذايل به عمل آورده است. (نگاه كنيد به جدول 3) نه تنها ابوعلى مسكويه و خواجه نصير طوسى بلكه ارسطو نيز دقت‏هاى علامه نراقى را در طبقه بندى و نظم منطقى فضايل و رذايل اخلاقى اعمال نكرده‏اند.
چيزى كه در بررسى جزئى اخلاق نيكوماخس از فضايل و رذايل خيلى محسوس است، نبود نظم و تقسيم منطقى در بيان فضايل و رذايل است; زيرا تعداد فضايل و رذايل در اين كتاب به طور منطقى بررسى نشده است و نيروها و قواى انسانى كه منشا چنين صفاتى هستند مورد توجه قرار نگرفته است.
براى مثال ارسطو در فصل هفتم بخش دوم از سخا و اعتدال به عنوان فضيلت نام مى‏برد. و در بخش پنجم كتاب به استقلال از فضيلت عدالت‏بحث مى‏كند كه صرفا جنبه اجتماعى دارد. گفتار مبهم ارسطو درباره اعتدال حداقل اين ابهام را به دنبال خواهد آورد كه آيا سخا و اعتدال فضايل اخلاقى‏اند يا براى نمونه و جنبه غير فردى دارد.
اين ابهام‏گويى و پراكنده‏گويى به برخى از دانشيان علم اخلاق چون فارابى و خواجه نصير نيز سرايت كرده است. فارابى در رساله خود هم چون ارسطو فقط فضايل را به دو صنف اخلاقى و عقلى تقسيم مى‏كند و در تعريف فضايل اخلاقى به همين مقدار اكتفا مى‏كند كه اين‏ها فضايل تمايلى (نزوعى) انسان هستند و به عفت و شجاعت و سخاوت و عدالت مثال مى‏زند. (17)
علامه نراقى با ذكر قواى انسان و صفاتى كه منسوب به يكى از قوا است در يك تقسيم‏بندى جامع، هر يك از فضايل و رذايل اخلاق را به يكى از قوا يا مشتركا به چند قوه نسبت مى‏دهد و در سراسر كتاب با توجه به تقسيم بندى، خود درباره هر يك از فضايل و رذايل به طور مستوعب بحث مى‏نمايد. چنان كه خود مى‏گويد:
«در شمارش فضايل و رذايل و تحت ضابطه درآوردن آن‏ها و ادخال بعضى در بعض ديگر و اشاره به قوه و نيرويى كه علت هر يك از آن‏ها است‏به روشى كه توضيح داديم هر يك از علماى اخلاق متعرض آن نشده‏اند; بلكه تنها بعضى آن‏ها را بيان نموده‏اند و از سخنان برخى از آنان در پاره‏اى از مواضع مخالفت‏با اين تقسيم استفاده مى‏شود» . (18)

2. مفاهيم سه‏گانه اخلاق
 

سه مفهوم خير و فضيلت و سعادت، اساسى‏ترين مفاهيم نهاده‏هاى حكمت عملى است. هر نظام فلسفى و اخلاقى در اصطكاك با اين سه مفهوم شكل مى‏گيرد. تمام نظام‏هاى فلسفى و اخلاقى موجود غرب مبتنى بر يكى از سه مفهوم خير، فضيلت و سعادت است. و در نهاده‏هاى فلسفى ارسطو مفاهيم سه گانه مذكور جاى‏گاه ويژه‏اى دارد.

الف - خير
 

خير، اساسى‏ترين مفهوم رايج در حكمت عملى است; به اين معنا كه هر مكتبى با هر نوع ديدگاه اخلاقى مى‏پذيرد كه هدف او تامين خير است. هيچ مكتبى مدعى طرف‏دارى از شر يا خواهان زندگى شرورانه نيست.
از نظر ارسطو عقيده عمومى معطوف به خير است: «عقيده عمومى بر اين است كه هر فن و تجسس علمى و نظرى و هم چنين هر گونه انتخاب معطوف به خير است و به سوى خير گرايش دارد» . (19)
خير در اصطلاح ارسطو به مطلق و نسبى يا مطلوب بالذات و مطلوب بالعرض تقسيم مى‏شود و مطلوب بالذات فقط خير اعلى است، و جز آن، مطلوب بالعرض است; يعنى وسيله رسيدن به خير اعلى است; اما خيرهاى بالعرض داراى مراتب تشكيكى هستند و بعضى در قياس با برخى ديگر وسيله شمرده مى‏شود. (20)
ارسطو در ادامه مى‏گويد: «چون غايات متعدداند و ما بعضى از آن‏ها را به منظور غايت ديگرى انتخاب مى‏كنيم و وسيله و سبب ابزار قرار مى‏دهيم، پس واضح است كه اين وسايط غايات نهايى و كامل نيستند; در حالى كه خير اعلا كامل است; از اين‏جا نتيجه مى‏گيريم كه اگر غايت اعلا واحد باشد، اين غايت همان خيرى است كه ما مى‏جوييم و اگر غايات متعدد باشد، آن غايتى كه كامل‏تر است آن را خير مى‏پنداريم‏» . (21)
اختلاف عمده ارسطو با افلاطون بر سر مفهوم «خير» است. غايت رفتار اخلاقى، وصول به سعادت انسانى است و سعادت انسان در خير او است و در نظر ارسطو خير به معنايى مى‏گويند به كلى متفاوت با آن‏چه افلاطون در اين مورد باور دارد.
افلاطون معتقد است‏يك مثال خير وجود دارد كه اشياى خوب به نحوى از آن بهره‏منداند. اما ارسطو معتقد است كه خير فقط در اشياى خوب قابل تحقق است و خوبى اشياى خوب متناسب با غايات آن‏ها متفاوت است. حركت از معناى خير در اشيا را بايد جداگانه و در محدوده حوزه كاربرد آن تعريف كرد.
ارسطو در اين باب مى‏گويد: «بر خلاف نظر افلاطون كه گفته است‏خير امر واحدى است، بايد گفت: خير چون در مقوله‏هاى مختلفى در درجات و مراتب گوناگون خودنمايى مى‏كند امر واحدى نيست. مقصود از مراتب خير اين است كه مثلا فرصت‏خوب، خير در مقوله زمان است و جاى خوب خير در مقوله مكان است و عقل خوب در مقوله جوهر و... است‏» . (22)
در جامع السعادات عموميت‏خير در قياس با سعادت و اشتراك سعادت به اكتساب فضيلت پذيرفته شده است. علامه نراقى درباره مفهوم خير مستقلا بحث نمى‏كند و هميشه در كنار مفهوم سعادت از آن ياد مى‏كند. وى غايت تهذيب و پيراستن نفس از رذايل و تكميل آن به فضايل را رسيدن به خير و سعادت مى‏داند.

ب - فضيلت
 

فضيلت‏به عنوان يكى از مفاهيم سه گانه اخلاق مورد توجه دانشيان اخلاق بوده است. ارسطو احراز فضايل نفسانى را وسيله نيل به سعادت مى‏داند و مى‏گويد: «سبب حقيقى سعادت در فعاليت‏بر وفق فضيلت و علت واقعى بدبختى در فعاليت موافق با رذيلت، مندرج است‏» . (23)
مرحوم نراقى در بيان مفهوم فضيلت‏به عنوان يكى از مفاهيم سه گانه اخلاق با توضيح مختصرى از آن گذشته است. و بيش‏تر در قالب مباحث و موضوعات اخلاقى فضايل و رذايل از آن ياد كرده است; اخلاق نيكوماخس هرچند به كاربرد غيراخلاقى مفهوم فضيلت توجهى نمى‏كند، در اخلاق نيكوماخس فضيلت در قالب حالت نفسانى ارزش از مفاهيم اساسى اخلاق است كه هيچ مكتبى از آن روى‏گردان نيست. بدين خاطر ارسطو نيز احراز فضايل نفسانى را وسيله نيل به سعادت مى‏داند.

ج - سعادت
 

سعادت يكى از مكاتب اخلاقى به شمار مى‏آيد و مبتنى بر اين اصل است كه مطلوب نهايى و غايت قصواى انسان، نيل به سعادت و كمال به حساب آمده و انسان‏ها در پرتو اين هدف، ارزش مى‏يابند.
قريب به اتفاق انديشه‏ورزان اخلاق، مبناى اخلاق نظرى را بر اساس انديشه سعادت استوار كرده‏اند. حتى فايده گرايان و لذت گرايان بر ارزش‏مندى سعادت پاى فشرده‏اند.

پي نوشت ها :
 

15) كاپلستون، فلسفه تاريخ، ترجمه بهاء الدين خرمشاهى، (انتشارات سروش 1370) ج 8 ، ص 50- 51.
16) سيد محمد تقى مدرسى، فلسفه اخلاق، (سروش، 1371) ص 190.
17) سيدمحمد تقى مدرسى، فلسفه اخلاق، (سروش 1371) ص 190.
18) محمدمهدى نراقى، جامع السعادات، به تصحيح محمدرضا مظفر، ج 1، ص 107.
19) ارسطو، اخلاق نيكوماخس، دكتر ابوالقاسم پورحسينى، ص 104.
20) همان.
21) همان، ص 15- 16.
22) همان، ص 11.
23) همان، ص 27.
منبع : www.naraqi.com
ادامه دارد ....
ae



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
دیه در نظام حقوقی: مفهوم، محاسبه و چالش‌ها
دیه در نظام حقوقی: مفهوم، محاسبه و چالش‌ها
حکایت حاج علی بغدادی و تشرفش به امام زمان (عج)
حکایت حاج علی بغدادی و تشرفش به امام زمان (عج)
بررسی بالا رفتن آمار طلاق توافقی در جامعه
بررسی بالا رفتن آمار طلاق توافقی در جامعه
مهمترین توصیه امام خمینی به جوانان چیست؟
مهمترین توصیه امام خمینی به جوانان چیست؟
نام های قیامت در قرآن
نام های قیامت در قرآن
واکنش سخنگوی دولت به تحولات اخیر سوریه
play_arrow
واکنش سخنگوی دولت به تحولات اخیر سوریه
کاروان امنیتی نتانیاهو به سمت دادگاه تل‌آویو برای بازجویی
play_arrow
کاروان امنیتی نتانیاهو به سمت دادگاه تل‌آویو برای بازجویی
بازگشت اعتماد به نفس به ملت ایران یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی است
play_arrow
بازگشت اعتماد به نفس به ملت ایران یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی است
کارشناس برنامه شبکه افق صداوسیما: ایران را رهبر محور مقاومت می‌دانند؛ در جنگ با اسرئیل زدیم و خوردیم!
play_arrow
کارشناس برنامه شبکه افق صداوسیما: ایران را رهبر محور مقاومت می‌دانند؛ در جنگ با اسرئیل زدیم و خوردیم!
گزارش متفاوت و خبرساز صداوسیما با عنوان «چرا ایران مانع رفتن بشار اسد نشد؟»
play_arrow
گزارش متفاوت و خبرساز صداوسیما با عنوان «چرا ایران مانع رفتن بشار اسد نشد؟»
نتانیاهو: جولان بخش جدایی‌ناپذیر از اسرائیل باقی خواهد ماند
play_arrow
نتانیاهو: جولان بخش جدایی‌ناپذیر از اسرائیل باقی خواهد ماند
دیدار احمد جولانی با نخست وزیر دولت سابق برای هماهنگی انتقال قدرت
play_arrow
دیدار احمد جولانی با نخست وزیر دولت سابق برای هماهنگی انتقال قدرت
ابومحمد الجولانی کیست؟
play_arrow
ابومحمد الجولانی کیست؟
یارانۀ پردرآمدها حذف می‌شود
play_arrow
یارانۀ پردرآمدها حذف می‌شود
چرا مردم سوریه از رفتن بشار اسد خیلی خوشحال شدند؟
play_arrow
چرا مردم سوریه از رفتن بشار اسد خیلی خوشحال شدند؟