مناسبات ايران و گرجستان از آغاز تا عصرصفوي (2)
نويسنده :علي اکبر کجباف*
گرجستان در دوران اسلامي
حبيب بن مسلمه،سردار فاتح ارمنستان و گرجستان،آزادي مذهبي مردم را تضمين کرد ،اما عبدالرحمن بن جار را به تفليس فرستاد تا آيين اسلام را گسترش دهد و البته مردم به آساني دين اسلام را نپذيرفتند (اميراحمديان،1384،ص294).
از زمان عمليات نظامي حبيب تا حکومت متوکل عباسي،گرجستان شرقي و غربي به فرمانده ي نظامي تفليس ماليات و خراج مي پرداختند(مسعودي،1370،ج2،ص65).در سال 17ق/735م.مروان حمار،واپسين خليفه ي اموي به ارمنستان و گرجستان حمله و آنجا را تصرف کرد .در سال 301ق/914م .اعراب براي آخرين بار به گرجستان لشکر کشيدند و پس از آن گرجستان از وجود بيگانگان پاک شد،اما هنوز در تفليس امير مسلمان باقي بود وگرجيها در فکر يکپارچه ساختن کشور خود بودند.در دوره ي عباسيان امراي منصوب خلفا، گرجستان را اداره مي کردند.گرجيها خزيمة بن خازم، خشن ترين فرماندار منصوبي عباسيان را سجيم عاصم ناميدند (بلاذري،1346،ص210).
در دوره ي خلافت امين ،اسحاق بن ابراهيم قريشي در گرجستان مستقر شد و در دوره ي فرمانروايي متوكل ،بوغاالكبير الشرابي ترك به ارمنيه فرستاده شد (امير احمد يان ،1384،ص297).
حمله ي اعراب در ميانه ي سده ي هفتم ميلادي و حضور طولاني انان ،در توسعه ي اقتصادي گرجستان خرابي به وجود اورد .از ميانه ي سده ي هفتم ،تحمل اعراب نا ممكن شده بود و نيروهاي مبارز زير پرچم مسيحيت متمركز شدند واز استيلاي اعراب كاستند ودر نهايت انها را اخراج كردند(منزولي،1377،ص17).
محمدبن ابي الساج،از خاندان بني ساج در سال 286ق/899م.به تفليس تاخت و از انجا را تصرف كرد (فراي،1372،ص9-198).مملان بن ابوالهيجا در سال 388ق/988م.با سپاهيان خود در برابر سپاه متحد گرجي و ارمني قرار گرفت و شكست خورد(همان،ص6-205).
فضول بن محمد شدادي ،در زمان باگرات سوم ،اختلاف ميان حاكمان كارتل وكاخت را غنيمت شمرد وبه كاخت و هرات تاخت.باگرات نيز از گاليك اول،شاه ارمني ،كمك خواست ،انها فضلون را در شمكور محاصره كردند و وي به ناچار پذيرفت تا زمان مرگ به باگرات خراج دهد و او را در جنگ با دشمنانش ياري كند (مينورسكي،1375،ص57).
گرجستان در دوره ي حکومت ترکان
در سال 1065م.آلب ارسلان وارد گرجستان شد .وي در سال 1068م .همراه شاهان ارمنستان ، کاخت و امير تفليس به باگرات يورش برد و همه ي کارتل را اشغال کرد و بسياري از مسيحيان را کشت(امير احمديان، 1384،ص300).
در نبرد پارتسخي که در سال 466ق/1076م.ميان ترکان سلجوقي و گيورکي دوم، پادشاه گرجستان،روي داد ترکها شکست خوردند و به عقب رانده شدند .ملکشاه سلجوقي با اطلاع از فتوحات گيورکي درسال1076/471م .رهسپار گرجستان شد و او را شکست داد.از آن پس شمار ترکها در سراسر گرجستان افزايش يافت و به همين دليل مردم، آن زمان را نخستين ترکيزم بزرگ ناميدند.با وجود اين پس از فتوحات سلجوقيان در قفقاز، گرجستان تنها شاه نشيني بود که به صورت يک دولت مسيحي مستقل به حيات خود ادامه داد(بويل 1371،ص69).
باگرات خان که خبر ارشاد و تبليغ قطب الدين را شنيده بود در سال 600ق/1203م.با ده هزار نفر از گرجيان به کلخوران و سپس اردبيل، محل اختفاي قطب الدين،لشکر کشيد و آنجا را چپاول کرد(حسيني استرابادي، 1346،ص17).
گيورکي دوم در سال 482ق/1089م به نفع پسر شانزده ساله اش داويد از سلطنت کناره گرفت.داويد به زودي نشان داد که فرمانروا و رهبري برجسته است.در زمان وي اقدامها و اصلاحا نظامي ، اقتصادي ، فرهنگي و سياسي مهمي صورت گرفت.وي در نبرد ديدگوري، سلجوقيان را به سختي شکست داد و آنها را اخراج کرد.
در زمان حکومت ملکه تامارپويايي، گرجستان به اوج قدرت خود رسيد.او به ياري سپهسالا ر خود زاخاريا و برادرش برگرفتاريها چيره شد(بويل، 1371،ص177).در سال 606ق/1210م.ارتش گرجستان شهرهاي مرند، ميانه، تبريز ،اهر ، زنجان، و قزوين را تصر ف کرد و آنها را خراجگزار خود ساخت(منزولي،1377،ص26).سلسله اي گرجي به نام بشکنيها چندين سال بر ناحيه ي مهم اهر در آذربايجان حکومت کردند.
جلال الدين خوارزمشاه،در سال 622ق/1225م.در جنگ کارنيسي، گرجيان را شکست داد وتفليس را فتح کرد .وي سال بعد پس از سرکوب شورشهاي داخلي، دوباره به گرجستان تاخت و تفليس را تصرف کرد.جلال الدين خوارزمشاه به بي رحميها و وحشيگريهاي خانمان سوزي دست زد. سپاهيان وي به کسي رحم نکردند،نوزادان شيرخوار را از سينه ي مادران جدا کردند و در برابر چشم مادران کشتند و سپس مادران را به قتل رساندند . کوچه هاي تفليس لبريز از خون شده بود.در اين حمله ي وحشيانه حدود صد هزار گرجي مظلوم و بي گناه در خون غلتيدند.
گرجستان از دوره ي مغول تا صفويه
در زمان گيوک،به مسيحيان کشورهاي فتح شده توجه شدو آنان در دربار مغولها نفوذ بسياري يافتند(پيرنيا، 1376،ص474).گرجيها چنان نزد مغولها محبوبيت يافتند که نويسنده اي گرجي از قول باتو مي نويسد:«گرجيان در نظر وي از تمام ملل مغلوب پرارزش تر بوده اند».
هنگام حمله ي هولاکوخان به ايران، گرجيها اظهار فرمانبرداري کردند و در محاصره ي شهر ميافارقين به سپاه هلاکوخان ياري رساندند(خاور شناسان روسي، 1354،ص343).ديمتري دوم، پادشاه گرجستان،آباقاخان مغول را در نبرد بر ضد مماليک به سپاهي سه هزار نفري به سرداري بکاجاتلي ياري کرد.مغولها سازمان سياسي کشور گرجستان را در هم شکستند.تجاوز مغولها و ايلخانان به گرجستان فجايع بسياري به همراه داشت و همه ساله هزاران زن و مرد و کودک کشته مي شدند(منزولي، 1377،ص36).آنان اسيران گرجي را در قريه ها و مناطق دور دست به کار مي گرفتند و پس از خود نيز آنها را وقف مي کردند(لمبتن،1372،ص59-157).
در دوره ي مغول و در زمان ايلخانان،روابط با گرجيها فراز ونشيبهاي فراواني داشت .مغولها گاهي به گرجيها محبت مي کردند و از آنان کمک مي گرفتند و گاهي آنها را غارت مي کردند و مي کشتند.تيمور لنگ که به لشکرکشيهاي خود عنوان جهاد مي داد(ميرجعفري، 1375،ص29)در ميان سالهاي 788تا 850ق/1386 تا 1403م هشت بار به گرجستان حمله کرد.در حمله ي سال 802ق/1400م.زماني که گيورکي در گرجستان حکومت مي کرد، وي به گرجستان تاخت و شصت هزار نفر را به اسارت گرفت.در اين حمله ها سپاهيان تيمور همه چيز را غارت و ويران مي کردند.مزارع و باغها، کليساها و مدرسه ها ويران و هزاران انسان بي گناه کشته شدند.تيمور لنگ پس از خود، حکومت گرجستان را به امير زاده عمر بهادر سپرد(حافظ ابرو، 1372،ص34).
قرايوسف قراقوينلو پس از تحکيم قدرت خود در ايران رهسپار گرجستان شد. در جنگ 810ق/1407م .گيورکي هشتم، پادشاه گرجستان قهرمانانه تا پاي مرگ جنگيد .پسر او کنستانتين در نبرد چالاقان به دليل خيانت شيروانيان حاضر در سپاهش، با سيصد نفرديگر به اسارت قرايوسف درامد.قرايوسف به دست خود ،كنستاتين را به قتل رساند ودستورداد سيصد نفر از بزرگان را نيز قتل عام کردند.جهانشاه قراقوينلو نيز در سالهاي 846ق/1442م.به گرجستان تاخت و در تفليس و اطراف آن قتل و غارت کرد و با اسيران بسياري به تبريز بازگشت (ميرجعفري،1375،ص307).
اوزون حسن،برجسته ترين شخصيت اق قوينلو پنج بار به گرجستان لشکر کشي کرد.لشکر کشي او در 867ق/1472م.مقدمه اي بود براي جنگ با سلطان عثماني و آخرين جنگ وي پيروزمندانه ترين آنها بود .
سلطان يعقوب نيز پس از چيرگي بر سلطان خليل و بر تخت نشستن، به گرجستان لشکر کشيد .دو حمله به اين سرزمين براي او پيروزي ،شهرت و ثروت فراوان به ارمغان آورد(همان،ص4-380).
در پي حمله هاي گسترده ي ايرانيان در دهه ي نخست سده ي پانزدهم گرجستان، تاخت و تاز ترکان عثماني آغاز شد.ترکان، اين خطه را از دسترسي به راههاي بين المللي و ارتباط با ديگر کشورهاي اروپايي محروم ساختند.بدين ترتيب گرجستان سقوط کرد ،قدرت سلطنتي کاهش يافت و فئودالها قدرت يافتند.گرجستان وحدت خود را از دست داد و به واحدها ي سياسي جداگانه اي مانند پادشاهي کارتل در مرکز، پادشاهي کاخت در شرق، پادشاهي ايمرت در سواحل شرقي درياي سياه و شاهزاده سامتسخه در جنوب تقسيم شد.در نتيجه ي حمله هاي پي در پي و ويرانگرانه مغولها و تيموريان و عثمانيها به گرجستان، حکومت مرکزي و يکپارچگي ايالات اين منطقه از دست رفت و زمينه ي لازم براي تجاوزها و دخالتهاي عثمانيها و صفويان فراهم شد.
پي نوشت ها :
* عضو هيئت علمي گروه تاريخ دانشگاه اصفهان
ادامه دارد ....
/ج