مناسبات سياسي دولت صفوي با امپراتوري عثماني(4)
نويسنده :دکتر ابوالفضل عابديني**
شکست قطعي عثماني در اروپا و تحميل پيمان پاساروريچ بر عثماني، نقطه ي آغاز عقب نشيني آن دولت از اروپا و مقدمه ي زوال امپراتوري بود.اين پيمان در تاريخ 20شعبان 1130/12ژوئيه 1718ميان عثماني و فاتحان جنگ، يعني اتريش و ونيز امضا شد .*
ماده ي 19پيمان پاساروويچ به درخواست اتريشي ها که از يک سو به تجارت با ايران علاقه مند بودند و از ديگر سو به سبب دشمني با روسيه، نمي خواستند کالاهاي ايران از راه بندر حاجي طرخان در بحر خزر به اروپا برود، به شرح زير آمده بود:
«...اگر بازرگانان ايران از امپراوري اتريش از راه رودخانه دانوب به مرز عثماني بيايند، طبق معمول فقط يکبار حقوق گمرکي و ترانزيت از قرار صدي پنچ پرداخت خواهند کرد، و از ماموران گمرک عثماني رسيد خواهند گرفت و از آن پس نبايد دوباره با مطالبه حقوق گمرکي و حق العبور، اسباب آزار آنان فراهم گردد.همچنين اگر بخواهند با کالاهاي خود از کشور ايران بيايند و از خاک عثماني به سوي امپراتوري اتريش بگذرند، پس از اينکه فقط يکبار در درياي سياه يا رودخانه دانوب، حقوق گمرکي از قراري صدي پنج پرداختند، ديگر نبايد با مطالبه حقوق گمرکي مورد مزاحمت قرار گيرند.»( شاو،1370،ص401).
ماده ي 19که آزادي تجارت ايران را تأمين مي کرد و از طرف اتريشي ها به عثماني تحميل شده بود، ضرورت داشت که به اطلاع دولت مردان ايران برسد و از طرف ايران هم پذيرفته شود؛ اين بود که سفير اتريش در استانبول، بابعالي را وادار کرد که سفيري به ايران بفرستد؛ از سويي دولت عثماني هم مي خواست در مقابل سرزمينهايي که در اروپا از دست داده بود، با استفاده از وضع نابسامان ايران، مناطقي از ايران را به دست آورد و از اين راه شکست خود را جبران کند .
دولت عثماني براي اينکه بتواند اوضاع ايران را از نزديک بررسي کند، تصميم گرفت احمد دري افندي را به ايران بفرستد، اما موضوع پنهان نگاه داشته شد و گفتند که وي براي فراهم آوردن مقدمات اجراي پاره اي از مواد پيمان پاساروويچ در مورد راههاي ترانزيت بازرگاني ايران و اتريش که از داخل مرزهاي عثماني مي گذرد، به ايران مي رود.
احمد دري افندي پس از ملاقاتهاي مکرر با شاه سلطان حسين و اعتماد الدوله و ديگر ارکان دولت و دقت در وضع اشفته ي ايران، در سفرنامه ي خود وضع کشور ايران و دولت صفوي را چنين توصيف مي کند:
«...همه کشور قزلباش ، ابادان است و ويرانه آن بسيار کم است. اما عياذاً بالله چنين مي نمايد که انقراض دولتشان نزديک است.چاکر آشکارا و پنهان وضعشان را موبه مو رسيدگي کردم، کشورشان بغايت اباد است اما دولتشان رجالي ندارد، گويي قحط الرجال است و از آن رو، نظامشان اشفته و پريشان و دولتشان متزلزل است .به امر خداوند، نکبت و نحوستي به رخسارشان سايه افکنده است.هرگز خنده اي بر لبانشان ديده نمي شود و همه همداستان اند و آشکار مي گويند:بخت شيخ زاده يعني شاه برگشته و فر دولتش رفته و روزگارش به سر امده است »(رياحي، 1368، ص97؛ راشد افندي 1153ق،3ج، ضمن حوادث 1144؛ جودت،1309ق، ص 64).
دري افندي هنگامي به ايران آمد که کشور دچار شورش و طغيان بود و توطئه و خيانت بر دربار حاکم بود وزبون ترين و نالايق ترين افراد بر کشور حکومت مي کردند .مقارن بازگشت دري افندي در تاريخ 1133ق/1771م. شاه سلطان حسين نامه اي به سلطان احمد سوم ، سلطان عثماني و نامه اي نيز به ابراهيم پاشا، داماد و وزير اعظم او نوشت که هر دو نامه تشريفاتي و شامل مسائلي درباره ي دوستي طرفين بود (نوائي، 1363، ص 165،) مرتضي قلي خان که مردي دانا و دل آگاه بود و در مقابل مأموريت دري افندي، به سفارت استانبول فرستاده شد، اين نامه ها را با خود برد(هنري، 1367،ص86)از سفير ايران به گرمي استقبال و پذيرايي شد و روز سه شنبه 16ربيع الثاني سال 1134به حضور سلطان رسيد و نامه ي شاه ايران را به وي تقديم کرد .
مذاکره هاي مهمي ميان سفير ايران و دولت عثماني انجام شد، اما با رسيدن خبرها و شايعه هايي از ايران، مذاکره ها قطع شد و مرتضي قلي خان به ايران بازگشت، پيداست که اين همه نامه نگاري و مذاکره، ظاهر سازي بوده است و حريفان در انتظار به هم ريختن اوضاع ايران بوده اند.
مرتضي قلي خان پس از ايفاي وظيفه ي خود به ايران بازگشت، اما هنگامي به کشور رسيد که نفس دولت صفوي به شماره افتاده بود.
زياده خواهي، قدرت نمايي، تعرض ارضي با توجه به مرزهاي مشترک طولاني دو کشور همسايه و اختلاف مذهبي (تشيع و تسنن)، که بسياري از شيعيان در خاک عثماني و شماري از اهل تسنن در سرزمين ايران زندگي مي کردند، تأثيري بسيار بر مناسبات دو کشور داشته است.مسائل ياد شده سبب تغيير مرزها ، نا آرامي در مرزها، دست به دست شدن برخي از شهرها و مناطق مرزي و مهاجرت پيروان تشيع و تسنن به کشورهاي همسايه شد که براي دو کشور مشکلاتي بسيار در پي داشت.
ضميمه شماره ي 1:سواد اصل معاهده ي زهاب در آرشيو نخست وزيري استانبول -دفتر علي اميري -شماره ي 767
1اصف، محمد هاشم ( رستم الحکماء)رستم التواريخ ، به اهتمام عزيز الله عليزاده ، تهران :فردوس ، 1380
2اعتماد السلطنه ، محمد حسن، تاريخ منتظم ناصري، به تصحيح محمد اسماعيل رضواني، تهران: دنياي کتاب،1364
3براون، ادوارد گرانويل، تاريخ ادبيات ايران، برگردان:صالح علي پاشا، تهران:مرواريد ،1366
4تاورينه، برتران ، سفرنامه ي ايران، برگردان:ابوتراب نوري، تهران، کتابخانه ي سنائي، 1336
5ثابتيان ، ذبيح الله اسناد و نامه هاي تاريخي در دوره ي صفويه، تهران: تابان،1343
6جودت، احمد، تاريخ جودت،ج1، استانبول:سعادت مطبعه عثماني،1309ق
7خواجگي اصفهاني، محمد معصوم، خلاصه السير، به کوشش ايرج افشار ، تهران:علمي 1368
8رازپوش، شهناز ، پاساروفچه، دانشنامه جهان اسلام، ج5، تهران:بنياد دائرة المعارف اسلامي، 1379
9راشد افندي، تاريخ راشد افندي، ج3،قسطنطنيه ، بي جا،1153ق
10رياحي ، محمد امين ، سفارتنامه هاي ايران، تهران:قوس، 1368
11سواد معاهده زهاب، استانبول:آرشيو نخست وزيري ، تصنيف علي اميري ،شماره ي 767
12شاملو ولي قلي، قصص الخاقاني، تهران :وزارت ارشاد، 1371
13شاو، استانفورد جي، تاريخ امپراتوري عثماني و ترکيه جديد ، برگردان: محمود رمضان زاده، مشهد :استان قدس رضوي، 1370
14شعباني ، رضا، تاريخ تحولات سياسي و اجتماعي ايران در دوره هاي افشاريه و زنديه، تهران:سمت ، 1377
15فسائي، حسن بن حسن، فارسنامه ي ناصري، تهران :اميرکبير ،1367
16فلسفي ، نصر الله ، «دستهاي خون آلود »، مجله ي يادگار، ش11، 1329
17کارري، جملي سفرنامه کارري ، برگردان:عباس نخجوان و عبدالعلي کارنگ، تبريز :اداره ي فرهنگ و هنر اذربايجان بي تا
18کمپفر ، انگلبر ، سفرنامه کمپفر برگردان:کيکاوس جهانداري، تهران: خوارزمي، 1350
19لاکهارت ، لارنس ، انقراض سلسله ي صفويه، برگردان:اسماعيل دولتشاهي ، تهران:بنياد فرهنگ ايران ،1343
20مجله ايرانشهر، ش22، چاپ يونسکو، دانشگاه تهران،1342
21مجموعه معاهدات ايران با دول خارجه ، تهران :مطبعه مؤنمن الملک، 1326ق/1908م
22مستوفي ، محمد حسن، زبدة التواريخ، به کوشش بهروز گودرزي ، تهران:دانشگاه تهران،1375
23مشير الدوله، ميرزا جعفرخان(مهندس باشي)رساله تحقيقات سرحديه، به اهتمام محمد مشيري، تهران:بنياد فرهنگ ايران،1348
24نصيري، محمد ابراهيم زين العابدين، دستور شهرياران، تهران:بنياد موقوفات محمود افشار،1373
25نعيم، مصطفي تاريخ نعيما، ج1و3، استانبول :بي نا، 1281ق
26نوائي، عبدالحسين ، اسناد و مکاتبات سياسي ايران 1105تا1135ق تهران:مؤسسه مطالعات و تحقيقاتي فرهنگي، 1363
27وحيد قزويني ، محمد طاهر، عباسنامه، به تصحيح ابراهيم دهگان، اراک: کتابفروشي داودي ،1329
28هدايت، رضا قلي خان، تاريخ روضة الصفاي ناصري، به تصحيح جمشيدي کيان فر، چ1و8تهران:اساطير 1380
29هنوي، جونس، هجوم افغان و زوال دولت صفوي ، برگردان: اسماعيل دولتشاهي ، تهران :يزدان ، 1367 منبع :پژوهش علوم سياسي شماره سوم ، پاييز و زمستان 1385،صص73،96
/ج
ماده ي 19پيمان پاساروويچ به درخواست اتريشي ها که از يک سو به تجارت با ايران علاقه مند بودند و از ديگر سو به سبب دشمني با روسيه، نمي خواستند کالاهاي ايران از راه بندر حاجي طرخان در بحر خزر به اروپا برود، به شرح زير آمده بود:
«...اگر بازرگانان ايران از امپراوري اتريش از راه رودخانه دانوب به مرز عثماني بيايند، طبق معمول فقط يکبار حقوق گمرکي و ترانزيت از قرار صدي پنچ پرداخت خواهند کرد، و از ماموران گمرک عثماني رسيد خواهند گرفت و از آن پس نبايد دوباره با مطالبه حقوق گمرکي و حق العبور، اسباب آزار آنان فراهم گردد.همچنين اگر بخواهند با کالاهاي خود از کشور ايران بيايند و از خاک عثماني به سوي امپراتوري اتريش بگذرند، پس از اينکه فقط يکبار در درياي سياه يا رودخانه دانوب، حقوق گمرکي از قراري صدي پنج پرداختند، ديگر نبايد با مطالبه حقوق گمرکي مورد مزاحمت قرار گيرند.»( شاو،1370،ص401).
ماده ي 19که آزادي تجارت ايران را تأمين مي کرد و از طرف اتريشي ها به عثماني تحميل شده بود، ضرورت داشت که به اطلاع دولت مردان ايران برسد و از طرف ايران هم پذيرفته شود؛ اين بود که سفير اتريش در استانبول، بابعالي را وادار کرد که سفيري به ايران بفرستد؛ از سويي دولت عثماني هم مي خواست در مقابل سرزمينهايي که در اروپا از دست داده بود، با استفاده از وضع نابسامان ايران، مناطقي از ايران را به دست آورد و از اين راه شکست خود را جبران کند .
دولت عثماني براي اينکه بتواند اوضاع ايران را از نزديک بررسي کند، تصميم گرفت احمد دري افندي را به ايران بفرستد، اما موضوع پنهان نگاه داشته شد و گفتند که وي براي فراهم آوردن مقدمات اجراي پاره اي از مواد پيمان پاساروويچ در مورد راههاي ترانزيت بازرگاني ايران و اتريش که از داخل مرزهاي عثماني مي گذرد، به ايران مي رود.
احمد دري افندي پس از ملاقاتهاي مکرر با شاه سلطان حسين و اعتماد الدوله و ديگر ارکان دولت و دقت در وضع اشفته ي ايران، در سفرنامه ي خود وضع کشور ايران و دولت صفوي را چنين توصيف مي کند:
«...همه کشور قزلباش ، ابادان است و ويرانه آن بسيار کم است. اما عياذاً بالله چنين مي نمايد که انقراض دولتشان نزديک است.چاکر آشکارا و پنهان وضعشان را موبه مو رسيدگي کردم، کشورشان بغايت اباد است اما دولتشان رجالي ندارد، گويي قحط الرجال است و از آن رو، نظامشان اشفته و پريشان و دولتشان متزلزل است .به امر خداوند، نکبت و نحوستي به رخسارشان سايه افکنده است.هرگز خنده اي بر لبانشان ديده نمي شود و همه همداستان اند و آشکار مي گويند:بخت شيخ زاده يعني شاه برگشته و فر دولتش رفته و روزگارش به سر امده است »(رياحي، 1368، ص97؛ راشد افندي 1153ق،3ج، ضمن حوادث 1144؛ جودت،1309ق، ص 64).
دري افندي هنگامي به ايران آمد که کشور دچار شورش و طغيان بود و توطئه و خيانت بر دربار حاکم بود وزبون ترين و نالايق ترين افراد بر کشور حکومت مي کردند .مقارن بازگشت دري افندي در تاريخ 1133ق/1771م. شاه سلطان حسين نامه اي به سلطان احمد سوم ، سلطان عثماني و نامه اي نيز به ابراهيم پاشا، داماد و وزير اعظم او نوشت که هر دو نامه تشريفاتي و شامل مسائلي درباره ي دوستي طرفين بود (نوائي، 1363، ص 165،) مرتضي قلي خان که مردي دانا و دل آگاه بود و در مقابل مأموريت دري افندي، به سفارت استانبول فرستاده شد، اين نامه ها را با خود برد(هنري، 1367،ص86)از سفير ايران به گرمي استقبال و پذيرايي شد و روز سه شنبه 16ربيع الثاني سال 1134به حضور سلطان رسيد و نامه ي شاه ايران را به وي تقديم کرد .
مذاکره هاي مهمي ميان سفير ايران و دولت عثماني انجام شد، اما با رسيدن خبرها و شايعه هايي از ايران، مذاکره ها قطع شد و مرتضي قلي خان به ايران بازگشت، پيداست که اين همه نامه نگاري و مذاکره، ظاهر سازي بوده است و حريفان در انتظار به هم ريختن اوضاع ايران بوده اند.
مرتضي قلي خان پس از ايفاي وظيفه ي خود به ايران بازگشت، اما هنگامي به کشور رسيد که نفس دولت صفوي به شماره افتاده بود.
نتيجه
زياده خواهي، قدرت نمايي، تعرض ارضي با توجه به مرزهاي مشترک طولاني دو کشور همسايه و اختلاف مذهبي (تشيع و تسنن)، که بسياري از شيعيان در خاک عثماني و شماري از اهل تسنن در سرزمين ايران زندگي مي کردند، تأثيري بسيار بر مناسبات دو کشور داشته است.مسائل ياد شده سبب تغيير مرزها ، نا آرامي در مرزها، دست به دست شدن برخي از شهرها و مناطق مرزي و مهاجرت پيروان تشيع و تسنن به کشورهاي همسايه شد که براي دو کشور مشکلاتي بسيار در پي داشت.
ضميمه شماره ي 1:سواد اصل معاهده ي زهاب در آرشيو نخست وزيري استانبول -دفتر علي اميري -شماره ي 767
پي نوشت ها :
*در مورد پيمان پاساروويچ ر.ک :شاو 1370،ص401؛ شهناز رازپوش، دانشنامه جهان اسلام ، ج5، ص420-426
**استاديار گروه تاريخ دانشگاه تهران
1اصف، محمد هاشم ( رستم الحکماء)رستم التواريخ ، به اهتمام عزيز الله عليزاده ، تهران :فردوس ، 1380
2اعتماد السلطنه ، محمد حسن، تاريخ منتظم ناصري، به تصحيح محمد اسماعيل رضواني، تهران: دنياي کتاب،1364
3براون، ادوارد گرانويل، تاريخ ادبيات ايران، برگردان:صالح علي پاشا، تهران:مرواريد ،1366
4تاورينه، برتران ، سفرنامه ي ايران، برگردان:ابوتراب نوري، تهران، کتابخانه ي سنائي، 1336
5ثابتيان ، ذبيح الله اسناد و نامه هاي تاريخي در دوره ي صفويه، تهران: تابان،1343
6جودت، احمد، تاريخ جودت،ج1، استانبول:سعادت مطبعه عثماني،1309ق
7خواجگي اصفهاني، محمد معصوم، خلاصه السير، به کوشش ايرج افشار ، تهران:علمي 1368
8رازپوش، شهناز ، پاساروفچه، دانشنامه جهان اسلام، ج5، تهران:بنياد دائرة المعارف اسلامي، 1379
9راشد افندي، تاريخ راشد افندي، ج3،قسطنطنيه ، بي جا،1153ق
10رياحي ، محمد امين ، سفارتنامه هاي ايران، تهران:قوس، 1368
11سواد معاهده زهاب، استانبول:آرشيو نخست وزيري ، تصنيف علي اميري ،شماره ي 767
12شاملو ولي قلي، قصص الخاقاني، تهران :وزارت ارشاد، 1371
13شاو، استانفورد جي، تاريخ امپراتوري عثماني و ترکيه جديد ، برگردان: محمود رمضان زاده، مشهد :استان قدس رضوي، 1370
14شعباني ، رضا، تاريخ تحولات سياسي و اجتماعي ايران در دوره هاي افشاريه و زنديه، تهران:سمت ، 1377
15فسائي، حسن بن حسن، فارسنامه ي ناصري، تهران :اميرکبير ،1367
16فلسفي ، نصر الله ، «دستهاي خون آلود »، مجله ي يادگار، ش11، 1329
17کارري، جملي سفرنامه کارري ، برگردان:عباس نخجوان و عبدالعلي کارنگ، تبريز :اداره ي فرهنگ و هنر اذربايجان بي تا
18کمپفر ، انگلبر ، سفرنامه کمپفر برگردان:کيکاوس جهانداري، تهران: خوارزمي، 1350
19لاکهارت ، لارنس ، انقراض سلسله ي صفويه، برگردان:اسماعيل دولتشاهي ، تهران:بنياد فرهنگ ايران ،1343
20مجله ايرانشهر، ش22، چاپ يونسکو، دانشگاه تهران،1342
21مجموعه معاهدات ايران با دول خارجه ، تهران :مطبعه مؤنمن الملک، 1326ق/1908م
22مستوفي ، محمد حسن، زبدة التواريخ، به کوشش بهروز گودرزي ، تهران:دانشگاه تهران،1375
23مشير الدوله، ميرزا جعفرخان(مهندس باشي)رساله تحقيقات سرحديه، به اهتمام محمد مشيري، تهران:بنياد فرهنگ ايران،1348
24نصيري، محمد ابراهيم زين العابدين، دستور شهرياران، تهران:بنياد موقوفات محمود افشار،1373
25نعيم، مصطفي تاريخ نعيما، ج1و3، استانبول :بي نا، 1281ق
26نوائي، عبدالحسين ، اسناد و مکاتبات سياسي ايران 1105تا1135ق تهران:مؤسسه مطالعات و تحقيقاتي فرهنگي، 1363
27وحيد قزويني ، محمد طاهر، عباسنامه، به تصحيح ابراهيم دهگان، اراک: کتابفروشي داودي ،1329
28هدايت، رضا قلي خان، تاريخ روضة الصفاي ناصري، به تصحيح جمشيدي کيان فر، چ1و8تهران:اساطير 1380
29هنوي، جونس، هجوم افغان و زوال دولت صفوي ، برگردان: اسماعيل دولتشاهي ، تهران :يزدان ، 1367 منبع :پژوهش علوم سياسي شماره سوم ، پاييز و زمستان 1385،صص73،96
/ج