شاکله شناسي تبليغات و رسانه ها
نويسنده: ع . شورورزي
چکيده
در آغاز به چيستي تبليغ پرداخته شده است. در اين راستا، تبليغ ديني، رساندن عقايد ديني و آموزه هاي آن به فرد و جامعه تعريف شده و در واقع تبليغ، فرايندي دانسته شده است که اهداف، آموزه ها و مرام نامه هاي مکتب و شريعت به درون جامعه رسانده مي شود. در واقع تبليغ ديني دو نشانه ي اثر گذار دارد:
1) نفوذ؛
2) تغيير.
نفوذ، رسوخ عقايد ديني و آموزه هاي آن در باطن است که امري پيچيده و سنگين بوده و مستلزم پذيرفتن حقايق براساس پيدايش آگاهي دروني و اعتقاد به صحت پيام ها و ايجاد تصميم در واکنش مثبت نسبت به آنهاست.
نفوذ کلام با ايجاد الزام باطني در نهاد فرد رابطه ي تنگاتنگي دارد.
تغيير، پديده اي قابل رويت است که نماد تبديل فرد و جامعه به عنصري ديگر محسوب مي شود. از اين پس، فرد و جامعه در معرض تغييري همه جانبه، بنياني، ساختي، همه جانبه قرار مي گيرد. اين تغييرات در روان و انديشه، در عمل، در ساختارهاي اجتماعي متبلور مي شود.
رسانه ي ديني، در اين بررسي، عبارت است از ابزار و وسايل ارتباطي خاصي که امروز متداول اند و در خدمت نهاد دين و آموزه هاي بلند آن مي باشند. رسانه در واقع در خدمت تبليغ ديني دانسته شده و در ماهيت شناسي آن بايدهايي ملحوظ گرديده است، که در اين نوشتار انعکاس يافته اند.
چنين تبليغ و رسانه اي منجر به بازآفريني در سه حوزه ي کلان مي گردد»
1) آگاهي بخشي اجتماعي، اعم از آگاهي هاي انساني، يا خودآگاهي انساني، خودآگاهي تاريخي، خودآگاهي ملي و اجتماعي و خودآگاهي ديني، که بسيار شورآفرين است.
2) انگيزش فردي و اجتماعي، زيرا پيام هاي دين در درون خود برانگيزاننده و همان گونه که نبي را برانگيخته اند، مخاطبان دين را هم در سطوح بعدي بر مي انگيزانند و سطوح انگيزش گستره ي وسيعي دارد. در اين راستا، تعريفي نوين از انسان، تأکيد بر لزوم تغييرات بنياني، رها سازي انسان از بندها و زنجيرها کارساز و موثر است.
3) نظارت، که منجر به ايجاد جامعه ي نظارتي پويا و فعال مي گردد. حيطه ها و قلمروهاي مختلف در مقوله ي نظارت، خود مي نمايانند. پس از آن نظارت بر رفتارهاي افراد جامعه، مديريت هاي اجتماعي رهبران اجتماعي، ساختارها و...، با انگيزه هاي الهي به قصد به سازي اجتماع صورت مي پذيرد.
واژگان کليدي: تبليغ، رسانه، نفوذ، الزام، آگاهي، انگيزش، نظارت، بازآفريني، تحول.
مقدمه
جامعه ي ديني، جامعه اي است که به توزيع آگاهي ها اهتمام فراوان مي ورزد، چه اين که عنصر آگاهي در جوهر ديانت قرار گرفته است. اصل ديانت، پذيرش آن و عمل به آموزه هاي آن در گرو آگاهي هاي کليدي و بنيادي است.
آموزه هاي ديني، آموزه هايي منجمد، خشک و بي روح نيستند، بلکه آموزه هايي برانگيزاننده مي باشند. آموزه هاي ديني از عنصر هويت بخشي و اقدام برخوردارند. لذا انگيزه مي دهند و پيام هاي ديني به تحرک، پويايي و فعاليت دعوت مي نمايند.
همچنين در جامعه ي ديني، به حکم مسؤوليت عام افراد مومن، عنصر نظارت عام مورد تأکيد و توجه قرار گرفته هيچ مسلماني نمي تواند چشم را بر کاستي ها، ناهنجاري ها و نابسماني ها ببندد، لذا اصل سازنده امر به معروف و نهي از منکر، از عمده ترين دعوت هاي ديانت شمرده شده است.
بررسي اين نکته ي کليدي از ضرورتي تام و حياتي برخوردار است که در عنوان تبليغ و رسانه، چه نقشي در فرايند آگاهي بخشي، انگيزش و نظارت جمعي بازي مي کنند. به عبارت ديگر، اين نکته مورد بررسي قرار مي گيرد که تبليغ با چه مکانيسمي و رسانه به چه رويکرد و ساختاري به توزيع آگاهي هاي ديني خواهد پرداخت، و با چه مکانيسمي، انگيزش لازم براي تکاپو، شدن و ساختن و پرداختن را به فرد و جامعه، منتقل مي نمايد؟
شاکله شناسي تبليغات ديني
تبليغ، واژه اي عربي و مصدر باب تفعيل است که در لغت به معناي رساندن مي باشد و ريشه ي ساختماني کلمه، از سه حرف «ب»، «ل»، «غ» تشکيل يافته است. در لغت نامه ي دهخدا، به نقل از فرهنگ نظام، تبليغ به اين گونه معنا شده است: «رسانيدن عقايد ديني يا غيرديني با وسايل ممکنه» (دهخدا، 1335، 343).
در فرهنگ معين آمده است: «موضوعي را با انتشار اخبار، به وسايل مختلف، مانند راديو، تلويزيون، روزنامه و غيره، در اذهان عمومي ايجاد کردن» (معين، 1354، 238).
تبليغ، عبارت است از انتقال و ايصال پيام ها، آموزه ها، اصول و ارزش ها به فرد و جامعه، که يا در قالب بيان زباني و شفاهي صورت مي گيرد و يا در قالب هنر، نوشته، روزنامه، مطبوعات، کتب و مجلات، که همه ي اين ها در راستاي القا تبيين و ايصال مفاهيم، ارزش ها و آموزه ها به جامعه مي باشد.
«به عبارت ديگر، تبليغ، رساندن شيء يا موضوعي از ساده ترين و نزديک ترين راه ممکن، به شرط فهماندن آن به مخاطب است» (عادل نجيب، 1980، 34)
در تعريف اصطلاحي ديگر، تبليغ فرايندي است که در نتيجه ي آن اهداف و برنامه ها و آرمان هاي يک فرد و جامعه و يا يک مکتب به اطلاع رسانده مي شود و ديگران در جريان آن اهداف و برنامه ها و آرمان ها قرار مي گيرند.
تبليغ عبارت است از نشر و پخش يک اصل و مقصود نهايي آن از طريق افزايش يا گسترش و تکثير طبيعي در شرايط زمان و مکان مخصوص... تبليغ، تئوري ارتباطات است (حميد مولانا، 1367، 6).
امام خميني (ره)، تبليغات را اين گونه معنا مي کنند:
تبليغات همان شناساندن خوبي ها و تشويق به انجام آن و ترسيم بدي ها و نشان دادن راه گريز و منع از آن است (امام خميني، 1367، 280).
تبليغ اسلامي، اعلامي است که اقدام به انتشار انديشه و آموزه هاي اسلامي مي کند و عهده دار تصحيح افکار و انديشه ها و عمل ها و اقدامات خرد و کلان جامعه در بخش هاي مادي و معنوي و فردي و اجتماعي است و مي خواهد نقش پيش تاز تفکر اسلامي را در نماياندن راه تکامل به بشر، ملموس و عيني نمايد و درصدد آن است که نيروهاي فرهنگي و فکري و علمي و اقتصادي جامعه را در مسير ارزش هاي اسلامي و آموزه هاي ديني بسيج نمايد و آرمان ببخشد و انگيزه هاي عالي را به درون ذهنيت و وجدان جمعي منتقل نمايد.
تبليغ اسلامي، عبارت از بيان حق و زيبا کردن آن براي مردم به هر راه و روش و وسيله ي مشروع ممکن، با پرده برداشتن از چهره ي باطل و زشت نمودن آن از راه هاي مشروع، به منظور جلب عقل ها به سوي حق و مشارکت مردم در رسيدن به خير و هدايت اسلام و دور ساختن آنها از باطل (عادل نجيب، 1980، 19).
بنابراين، تبليغ اسلامي، عبارت است از ابلاغ آرمان ها و آموزه هاي اسلامي به درون جامعه و نهادينه سازي آن آرمان ها، که همه ي آموزه ها جنبه ي عملياتي و عيني و ملموس اجتماعي بيابد، اخلاق ديني، اقتصاد ديني، معارف ديني، فرهنگ ديني، جنبه ي نظري عام يافته و سپس در حوزه ي عمل، تحقق عيني بيابد.
تبليغ، تضمين کننده ي بقا و حضور اسلام در متن اجتماع است. بنابراين، تبليغ اسلامِي، تکليفي الهي است و مسأله ي بنياني است و سرنوشت اسلام با اين مسأله ارتباطي وثيق و غيرقابل انفکاک پيدا نموده است.
گسترش ايمان اسلامي، افزايش حوزه ي مسلماني، نفوذ اسلام در مناطق مختلف جهان، همه از پرتو تبليغات ديني برآمده و حاصل گرديده است.
نشانه هاي تبليغ کارآمد
1) نفوذ؛
2) تغيير.
1) نفوذ
گذر نمودن شيء در شيء يعني از او گذر کرد و پاره اش نمود و از آن خارج شد، در جوف و باطنش قرار گرفته و از طرف ديگر خارج شد. در حديث ابن مسعود است که گفت: همگي شما در مجموعه اي واحد قرار داريد که ديده ها در شما نفوذ مي کند، يعني احساس ديده ها در شما اثر گذاشته و به شما مي رسد و از شما هم تجاوز مي نمايد.
نفوذ کلام، در واقع تأثيرگذاردن کلام است که از گوش به درون برسد و در آن جا گيرد و در تأثيرگذاري اش به گونه اي ابراز اعمال و رفتارهاي خود را متبلور نمايد.
در واژه ي تبليغ دقت و ظرافتي وجود دارد که فراتر از واژگان بلاغ و ابلاغ است، که در اين مقام درصدد اين نوع بررسي نيستيم.
پس تبليغ دين، در واقع رساندن حقايق به قلب و درون انسان هاست و رساندن به روح و ضمير انسان هاست؛ خواه آن فردي که حقايق ديني به او رسانده شود، به اين مفاهيم عامل باشد يا نباشد. لذا تبليغ، صرف ابلاغ به حس و يا عقل نمي باشد، بلکه رساندن به دل و باطن و ضمير و وجدان انسان هايي است که در معرض نسيم هاي اين تبليغات قرار گرفته اند. تبليغ نافذ و با صفت نفوذ، آن است که حقايق از حس عبور نموده و به عقل ايصال گردد و از آن جا به باطن و قلب و لب اصيل انسان، که همان دل و خصلت هاي باطني است، سرايت نمايد. پس در نفوذ، کلام به دل مي رسد و در دل تأثيري عميق مي نهد و وجود انسان را دگرگون مي کند. مانند سخني از امام موسي بن جعفر (ع) به بشر بن حارث بن عبدالرحمان مروزي فرموده و وجود او را به کلي در معرض نسيم حيات بخش و جان بخش کلمات الهي خويش قرار داده است.
دشواري ابلاغ به دل
نفوذ، يا ابلاغ به دل، کاري آسان و ساده نمي باشد، بلکه در نهايت صعوبت قرار دارد و بايد حسي دروني از گوينده به مخاطب منتقل شود؛ حسي عميق، ناشناخته و فوق العاده معنايي، اثر بخش و همه جانبه.
تبليغ نافذ، بلاغ مبين است، يعني در عين که بيان در اوج انطباق با حقيقت است، ساده، نرم، متين و اثربخش است؛ همچون آبي گواراست که از شريعه اي زلال و جوشان سرازير شده و به باطن نفوذ مي نمايد.
جنس تبليغ نافذ به گونه اي است که تا اعمال روح نفوذ مي نمايد و با شنيدن سخنان تبليغ کننده و پيام رسان، عموم آن را مي فهمند و مستمع و مخاطب، با دامني پرحرکت مي کند، زيرا کلمات، راه گشايند، حامل پيام هاي الهي اند و روبه گستردگي و روشنايي دارند. بدين روي تبليغ نافذ، چند خصوصيت دارد.
1) ناظر به بيان حقيقت است؛
2) ساده، نرم و در کمال وضوح است؛
3) از قلبي پاک و ضميري روشن بر مي خيزد و در آن تکلف و تحميل وجود ندارد؛
4) داراي صلابت، استحکام و اتقان است؛
5) مستند و مستدل است؛
6) برانگيزاننده، گدازنده، گيرا و آگاهي بخش است؛
7) با اعتقاد و اعتماد به نفس، بيان مي گردد، يعني گوينده به آن مضامين ايمان دارد و با اعتماد به نفس بالايي به تبيين آنها مي پردازد و شک و دودلي و اضطراب و عدم اعتماد را نشان نمي دهد.
بيان چنين مضامين و کلماتي، کاري فوق العاده دشوار است. اين کار ساده اي نيست که کسي بي وقفه و بدون محاسبه ي مقدمات و برخوراري از شرايط بتواند سخن خود را در اعماق روح آدميان بنشاند و به آدميان نور و روشنايي آگاهي بخش و برانگيزاننده را ارزاني کند. به همين جهت است که خداي متعال به پيامبر اکرم(ص) مي فرمايد:
ما بر تو سخني سنگين و سهمگين را القا مي کنيم (مزمل، 5)
سخن يعني چه که سنگين باشد؟ خود سخن از آن جهت که سخن است، که سبکي و سنگيني ندارد محتواي سخن و اجراي مدلول سخن است که ممکن است سخت و دشوار باشد و ممکن است آسان باشد.
مسأله ي دعوت مردم به سوي حق، مسأله ي تبليغ مردم، مسأله ي ارشاد و هدايت مردم، مسأله ي حرکت دادن مردم به سوي حق، مسأله ي تبليغ مردم، مسأله ي هدايت و ارشاد مردم، مسأله ي حرکت دادن مردم به سوي خدا که سخن، سخن حرکت دادن است،... حرکت دادن بشر است، آن هم به کجا؟ بشر را از خودي خود رهانيدن و به حق رساندن، يعني بشر را از درون خودش، عليه خودش برانگيختن، نه تنها مظلوم را عليه ظالم برانگيزد، ظالم را هم احياناً و در خيلي موارد عليه خود بر انگيزد، که اسمش مي شود توبه، بازگشت، حرکت دادن انسان ها از خودي و نفس پرستي به سوي حقيقت پرستي کاري مشکل است (مطهري، 1381، 186).
در جريان نفوذ، مقاومت دروني گيرندگان پيام و مخاطب، حذف مي شود و آنها را از تعصب و تصلب در عقايد خودش خارج نموده و به پذيرش عقايدي که اغلب مخالف عقايد موجودي آنهاست، وا مي دارد. در جريان نفوذ، به دليل رسوخ سخن و عقيده ي تبيين شده در انديشه ي مخاطب، سه مسأله ي اساسي رخ مي دهد.
1) پذيرفتن حقايق، براساس پيدايش آگاهي دروني؛
2) اعتقاد به صحت پيام هاي جديد و حرکت در مسير اجراي آنها، انگيزش؛
3) ايجاد تصميم در واکنش مثبت به آن پيام ها و آگاهي ها.
حقايق، معارف عالي، اخلاق فاضله، ارزش ها و کرامت هاي اخلاقي در صورت تبيين قاعده مند و رسا، روشن و بي تکلف و برخاسته از ضميري روشن، مومن و پر اعتماد جلب توجه مي کنند و رضايت و اطمينان خاطر مخاطبان را سبب مي گردند. مخاطبان هم در نتيجه ي شنيدن، طرف دار حق و حقيقت مي گردند، زيرا که کلمات تا اعماق روحشان نفوذ کرده و نشسته است.
محور القا، در حقيقت هدفي است که «القاگر» براي القا در جامعه برگزيده و منظوري است که براي تحقق آن برنامه ريزي کرده است، اين محور اگر مطابق با واقعيات باشد، در حقيقت، يک تبليغ ارشادي صورت مي پذيرد و نام تبليغات مبتني بر چنين واقعياتي را تبليغات ارشادي مي گذاريم، نه القايي، ولي هنگامي که اين محور براساس برنامه ريزي هاي سياسي و هدف هاي اقتصادي امپرياليستي تنظيم مي شود، و به خلاف واقعيات اجتماعي و تاريخي و علمي و فرهنگي شکل مي گيرد، در حقيقت، يک حرکت القايي صورت مي پذيرد (زورق، 1368،69).
تبليغات تنفيذي، تفاوت جوهري با تبليغات غيرنافذ و يا غيرتنفيذي دارد. تبليغات تنفيذي در خدمت بيداري و شوق و برانگيزاندن احساس هاي عالي و به جريان انداختن احساس هاي بلند فطري است. اين نوع از تبليغ در جهت تحقق آرمان هاي انبياء (ع) حرکت مي نمايد، لذا مبلغ ديني که در راستاي آرمان هاي پيامبر اکرم (ص) حرکت مي کند، بايد توجه داشته باشد که به کر و فرهاي ظاهري و ژست هاي کاذب تبليغ بسنده ننمايد، بلکه بايد پيام الهي و آسماني را به گونه اي در عمق ضمير خود نشانده باشد که گويا هم اکنون به وسيله ي بيانات عالي پيام آوري شده و به او وحي گرديده و رسالتي بزرگ را بر دوش گرفته که اگر ابلاغ ننمايد، به شدت از وظيفه عدول کرده است.
حقيقت اسلام، پيامي عالي و بلند مي باشد، از خداي متعال به انسان، و مجموعه اي است منطبق بر نواميس اصلي آفرينش و حيات و بر گوهر تکامل معنايي، پايدارترين و ثابت ترين و کارآمدترين مجموعه اي است که با جنبه هاي مختلف وجود آدمي تطابق دارد؛ گوهر اصلي و منشور عالي جهان آفرينش است که مي تواند بشر را به حقيقت و کمال و بهرورزي رهنمون گردد و شرط اساسي آن قاعده هاي ابلاغ را رعايت کردن است که در اين صورت، نسخه اي شفا بخش مي باشد.
و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمومنين (اسراء، 82)، و ما از قرآن چيزهايي را نازل کرديم که آنها شفا و رحمت براي مومنان مي باشند.
منبع:انديشه حوزه، ش80-79
ادامه دارد...
/ج