تلاش مهاجران نادم در شوروي براي بازگشت به ايران (3)
ممنوعيت بازگشت
1-کساني که عضو ارتش ايران بودند.مثلاً نصرالله .پ.س.متولد 1294 ساکن تهران. صفي عليشاه نمره 240 سروان ارتش که پدرش منشي اول اجرايي وزارت عدليه اعظم بود.وي در سال 1325 از مرز آستارا به شوروي فرار کرد. پس از سکونت در باکو به دليل نادم شدن از کار خويش و با اين عنوان که دچار بيماري رواني شده قصد بازگشت به ايران را داشت که به شدت با ورود وي مخالفت شد.
2-کساني که بعد از بازگشت به ايران بدون اجازه دولت دوباره مهاجرت کردند اجازه بازگشت مجدد داده نمي شد. ابوالفضل .م. از ده هزين خلخال که در شوشي ساکن بود پس از بازگشت دوباره به آذربايجان شوروي که با ورود مجدد وي مخالفت شد(1)(پ 1779).
خانم دنيا.خ از ارامنه نيز وضعيت مشابه ابوالفضل .م را داشت با ذکر اين نکته که در ملاقات حضوري مادر اين فرد با يکي از مسئولان وزارت خارجه ايران به وي گفته شد دختر وي ترک تابعيت نيز نموده است(پ 1822).
3-امکان بازگشت کساني که تابعيت شوروي را پذيرفته بودند به ايران وجود نداشت؛ مگر آنکه به سفارت ايران در مسکو مراجعه مي کردند و پس از ترک تابعيت شوروي و با دريافت گذرنامه ايراني اجازه بازگشت مي يافتند.(پ 1822و1766 و1765 و1764)
4-اگر فردي از ايران همسري از اتباع شوروي اختيار کرده بود خود مي توانست بدون همسرش به ايران مراجعت کند ولي ورود همسرش با تابعيت شوروي ممکن نبود(2)(پ 1500 و 1464 و 1448). تنها راه اين بود تا مطابق بند 6 ماده 976 کتاب تابعيت، ازدواج آنان در دفاتر مربوطه سفارت ايران در مسکو به ثبت رسيده سپس با ترک تابعيت شوروي به تابعيت دولت ايران درآيد(پ 1599)و در مرحله آخر گذرنامه ايراني جهت ورود از سفارت ايران در مسکو دريافت کند(پ 1466). قبل از ترک تابعيت شوروي هرگونه اقدامي از سوي سفارت بي فايده و منجر به ضبط گذرنامه ايراني وي از سوي مقامات شوروي مي شد(پ 1602).
5-اگر دو فرد ايراني با هم ازدواج کرده بودند ورود هردو به آساني ميسر بود اما ورود فرزندان متولد شده در شوروي را دولت ايران مصلحت نمي دانست(3). خانم آغابيگم.ن ساکن روستاي هوشتق نمين که در علي بايراملي اطراف بادکوبه ساکن بود با فردي به نام قهرمان .پ اهل اردبيل که او نيز در آذربايجان شوروي بود ازدواج کرد که شش اولاد حاصل اين وصلت بود (پ 1604 و 1582 و 1503) با وجود آمدن پدر و مادر ورود فرزندان وي ميسر نشد. البته موارد معدودي با شرط ترک تابعيت اجازه ورود به تهران داده شد(4) (پ 1609) با بازگشت پدر ومادرها به ايران و امتناع فرزندان به بازگشت و نظر به روابط عاطفي پدريا مادر و يا هر دوي ايشان نسبت به فرزندان در شوروي مانده، آنان خواستار بازگشت به شوروي براي ديدار يا آوردن فرزندان خود مي شدند که دولت ايران اجازه خروج مجدد را نمي داد و همين امر بازگشت مهاجران به ايران را کند کرد(5)(پ 1635 و 1588و1547 و1521) در مقابل براي ورود دختر خانمي که در هنگام خروج از ايران ده ماهه و در آغوش پدر و مادرش بوده، با وجود داشتن شناسنامه روسي بلافاصله موافقت شد(6)(پ 1766). نکته قابل توجه درميان مهاجران ايراني مستقر در آسياي مرکزي و قفقاز انتخاب اسامي ايراني- اسلامي براي فرزندانشان است؛ نام هايي چون روح انگيز، فريده، نصرت، نسرين گل، خانم گل،حميد، فايق، پروانه، فرخ، رعنا، جيران، کمال، عادل و عارف.(پ1624 و 1604 و1575 و1527 و 1521 و 1464). اکثريت قريب به اتفاق مهاجران پس از تقاضا از سوي بستگانشان در ايران بلافاصله آمادگي خود را براي ورود به ايران در کمترين زمان ممکن اعلام داشتند؛ ولي تعدادي هم به اين درخواستها پاسخ مثبت ندادند. عمده ترين دلايل براي امتناع در بازگشت را مي توان در موارد زير شماره کرد:
1-پذيرش تابعيت شوروي يا ازدواج با شهروند تابع شوروي(پ 1514).
خانم زهرا.ک اهل تبريز با ش.ش 90 جزو محصلين اعزامي روابط فرهنگي ايران و شوروي در سال 1324 با وجود اتمام تحصيلات به علت داشتن همسر روسي با وجود صدور رواديد چون نتوانست براي همسرش رواديد بگيرد. سفارت ايران در مسکو براي کمک، رواديد اين زن ايراني را به مدت ششماه ديگر تمديد کرد(پ 1411).
2-به دست آوردن املاک يا برخورداري از وضعيت مطلوب معيشتي و تحصيلي به رغم داشتن همسر در ايران(پ 1589).
3-عده اي از افراد که در دوره حاکميت فرقه در آذربايجان، از جمله محصلين اعزامي به باکو يا در شمار محصلين اعزامي روابط فرهنگي ايران وشوروي در سال 1324 ش.بودند، آمدن خود را موکول به اتمام تحصيل کردند(7)(پ 1520)
4-باوجود اتمام تحصيلات مقامات شوروي مانع خروج افراد از شوروي مي شدند. اکبر.ه از بخش 2 تبريز، متولد 1300 که در رشته طب تحصيلاتش را به اتمام رسانده از جمله اين افراد بود(پ 1586).
5-تعداداندکي هم با پر نکردن پرسشنامه ارسالي از سوي سفارت يا پرهيز از دادن پاسخ مکتوب به نامه سفارت عملاً اعلام داشته اند که خيال مراجعت ندارند(8)(پ 1484).
مردان مهاجري که با ازدواج با زنان اتباع روسيه شوروي قصد بازگشت به ايران را نداشتند؛ همسران ايراني آنها خواستار طلاق شده اند که سفارت ايران در مسکو وکالتنامه طلاق را از همسران آنها گرفته و به ايران فرستاده است(9)(پ 1629 و 1589 و 1516).
در مواردي امور مربوط به مهاجران به صورت تعداد کثيري، کندتر پيگيري مي شد.از تقاضاکنندگان از داخل ايران بدون داشتن نشاني مشخصي و صرفاً براساس اين که مي دانستند فرزند يا همسرشان به شوروي رفته تقاضاي مراجعت داشتند که عملاً فايده اي دربرنداشت. مشکل ديگر: کساني که تقاضاي معاودت بستگان خود را داشتند بايد سه قطعه عکس از فردي که خواستار معاودتش بودند به وزارت خارجه ارسال مي کردند. مثلاً دختري که در سال 1325 و به هنگام کودکي والدينش او را ترک کرده بودند چگونه مي توانست سه قطعه عکس از پدر و مادر فراري خود آن هم در روستايي يا در شهر کوچکي در اختيار داشته باشد. عملاً اين درخواستها به جايي ختم نمي شد(پ 1474). سليقه حاکم بر افراد نيز در روند مهاجرت تأثيرگذار بود. مثلاً آدميت سفير کبير ايران در مسکو کلاً با بازگشت مهاجران ارمني نظر موافقت نداشت. موقعي که ساواک با ورود يحيي.ه ق که از مرند مهاجرت کرده بود موافقت کرد سفارت ايران در مسکو در راستاي سختگيري بيشتر؛ خواستار رونوشت شناسنامه شد تا خود به يقين برسد. پس از آن بود که اجازه عبور صادر شد(پ 1768).
سخن پاياني
چون اين شخص هيچ يک از تشريفات قانوني تابعيت دولت ايران را براي خروج انجام نداده و سرخود به تابعيت بيگانه درآمده است از نظر دولت ايران مناسب نبود که به وي مرقوم فرماييد اقدام لازم جهت ترک تابعيت بيگانه عمل آورد؛ زيرا اين اخطار کتبي ممکن است به شناسايي تابعيت خارجي او از نظر آن سفارت تعبير شود. حال آن که در اين موارد آن نمايندگي نبايد خود را آشنا نشان دهد و همان ترتيبي را که درباره معاودت ديگران انجام مي دهند نسبت به آن نيز اعمال کنند و اگر راهنمايي لازم باشد به تذکر شفاهي اکتفا فرمايند(پ1519).گاه اشتباهاتي نيز دراين ميان رخ ميداد. يکي از موارد صدور رواديد و گذرنامه ايراني براي فردي بود که تابعيت شوروي را پذيرا شده، ترک تابعيت نکرده بود(10)(پ 1539). بعد از پذيرفته شدن استوارنامه آدميت در مقام سفارت، سختگيري سفارت ايران در مسکو بيشتر شد و اين بازگشت ايرانيان با دقت بيش تري دنبال شد. در خصوص عبدالحسين ش.ساکن آذربايجان شوروي، رايون شامخور، کالخوز خصي اصلان اوف پاسخ سفارت بعد از موافقت ساواک چنين بود:
«از عمال مؤثر دستگاه متجاسرين بوده و به اعتراف خودش مرتکب جنايات و عمليات خرابکارانه مفصلي گرديده است.»چون با معاودت وي از سوي سفارت موافقت نشد. ساواک نامه خود را راجع به مراجعت وي از وزارت خارجه مطالبه نمود تا در پرونده وزارت خارجه سابقه اي از اشتباه ساواک در اين مورد نباشد(11)(پ 1811). در جاي ديگر آدميت مقامات وزارت خارجه را به دليل موافقت سريع در بازگشت يکي از مهاجران زير سوال مي برد:
«وصول موافقت مذکور با وجود سابقه فراوان آن هم با چنين سرعت و سهولت توليد سوءظن و ترديد نمود که مبادا مقامات صلاحيت دار از مساله بي خبرند به همين دليل از صدور گواهي خودداري نمود تا از طريق مقامات انتظامي مورد بررسي قرار گيرد.»
پس از استعلام، سازمان امنيت پاسخ گنگي نوشت: «چنانچه با بند ب نامه شماره فوق مطابقت دارد با معاودت وي موافقت مي شود، در غير اين صورت مخالف است (پ 1814). در واقع منبع اصلي تعيين صلاحيت پس از 1340 ش در خصوص بازگشت مهاجران سفارت ايران در مسکو بود که ضمن تحقيق و تفحص پرونده تشکيل شده از طريق اداره دوم سياسي را در اختيار ساواک قرار مي داد و ساواک نيز بر پايه مدارک گردآوري شده به قضاوت مي پرداخت. هرگاه سفارت در خصوص برگشت شخصي مخالفت خود را اعلام مي کرد، ساواک ناگزير از تبعيت مي شد.
پي نوشت ها :
* استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا
1. شوشي. رژنگيز. خانه شماره 4.
2.عباسقلي.ع.ف از روستاي حور و يلکيج نمين متولد 1270 ش؛ قدير. ش از اردبيل قبل از بازگشت به ايران در اوايل سال 1337 با زني مسلمان به نام صوره عباسوا ازدواج کرد اما امکان آوردن همسر و فرزندانش ممکن نشد؛ غلام.ش متولد 1310 فرزند اکبر ساکن سومغائيت. برنجي قوارتال ايو نمره3. اتاق نمره 22.
3. قربان. الف. متولد آستارا ساکن در شماخي، ساوخوزلنين.
4. حسين خان. ظ متولد چهارم فروردين 1310 اجارود ساکن در آذربايجان شوروي. قوبا. ساوخوز شماره 12 توانست با همسرش عوض، متولد 1935 در آستاراخان- که در سال 1938 به ايران آمده بود- و شش نفر اولاد به ايران برگردد.
5. نريمان. الف ساکن آذربايجان شوروي. شهر قوبا در سال 1337 به تهران آمد اما نتوانست همسر و سه فرزندش را به ايران بياورد.
6. عادله. ج (آخوندوا) ساکن بادکوبه. کوچه قديرلي. شماره 108 که در نامه اش تاکيد کرده که تمام افراد خانواده مادر و خواهرم در تهران هستند.
7. حسين.ه از تبريز ساکن در قزاقستان جنوبي. ساري آغاج ايسکي.
8. مير اشرف ر. از قريه حيران استارا.
9. خانم رخساره از صوفيان تبريز شوهرش احمد. ص ساکن در قزاقستان ساري آغاج ايسکي همچنين خانم سکينه.م از روستاي شجاع جلفا همسرش عباس. الف ساکن بادکوبه دو نمونه از اين گروه مي باشند.
10. مريم.گ. فرزند داود متولد دوم فروردين 1304 روستاي گوگ تپه اجازه نامه ورود با شماره 11 به تاريخ 1338/5/21 براي وي صادر شد؛ ولي بعداً معلوم شد تابعيت شوروي داشته است.
11. آذربايجان شوروي. رايون شامخور. کالخوز خفي اصلان اوف.
سال 1334 ش.کارتن 1.پرونده 1 تا3، سال 1337 ش.ک32.پرونده 1382 تا 1407 ؛ سال 1337 ش.ک.34 .پرونده 1510تا 1610 ؛ سال 1337 ش .ک 33 .پرونده 1431 تا 1504؛ سال 1338 ش.ک.37 .پرونده 1576 تا 1638؛ سال 1341 ش.ک.40.پرونده 1761 تا 1826؛
فصلنامه مطالعات آسياي مرکزي و قفقاز، سال شانزدهم، دوره چهارم، شماره 58، تابستان 86.
/ج