چيستي و اهداف تربيت(2)

همان سان که گذشت، قرآن کريم به صورت مکرر و افزون، شأن مربي گري انسان ها، بلکه تمامي پديدارها را از آن خداوند مي داند و ازاين واقعيت با تعبيرهاي مختلف که ويژگي مشترک همه آن ها گستردگي و شمول همه آفريده ها مي باشد، ياد کرده است. جاي ترديد وجود ندارد که يادآوري گونه هاي مشخص و معيني از مربيان در قرآن بدين معنا نيست که مربيان ديگري وجود ندارند و يا اگر وجود دارند، قرآن آنها را به رسميت نمي شناسد، بلکه بسنده کردن قرآن به نام بردن از اين
جمعه، 15 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چيستي و اهداف تربيت(2)

چيستي و اهداف تربيت(2)
چيستي و اهداف تربيت(2)


 

نويسنده:سيد حسين هاشمي




 

گونه هاي مربي در قرآن
 

ازجمله مبادي و پيش نيازهاي نظري براي دستيابي و رهيافت هر چه روشن تر و شفاف تر به ديدگاه قرآن در مفهوم تربيت ، جستجو و دستيابي به گونه ها و انواع مربيان و تربيت کنندگاني است که قرآن به مناسبت هاي مختلف از آنان ياد کرده است.

1- خداوند
 

همان سان که گذشت، قرآن کريم به صورت مکرر و افزون، شأن مربي گري انسان ها، بلکه تمامي پديدارها را از آن خداوند مي داند و ازاين واقعيت با تعبيرهاي مختلف که ويژگي مشترک همه آن ها گستردگي و شمول همه آفريده ها مي باشد، ياد کرده است. جاي ترديد وجود ندارد که يادآوري گونه هاي مشخص و معيني از مربيان در قرآن بدين معنا نيست که مربيان ديگري وجود ندارند و يا اگر وجود دارند، قرآن آنها را به رسميت نمي شناسد، بلکه بسنده کردن قرآن به نام بردن از اين مربيان مي تواند به اين معنا باشد که گونه هاي مربيان ياد شده در قرآن ، بيشترين نقش دو کارکرد تربيتي را در تربيت افراد دارند، و ديگر اين که قرآن با تصوير سيماي اين مربيان خواسته است الگوهاي مطلوب مربيان و شاخصه هاي مربيان برتر را بنماياند؛
(... رب العالمين) (حمد/1)
«پروردگار جهانيان.»
(رب السماوات و الأرض و ما بينهما الرحمن) (نبأ/37)
«پروردگار آسمان ها و زمين و آنچه در ميان آن دو است، پروردگار رحمان...»
( الله ربکم و رب آبائکم الأولين) (صافات /126)
«خدايي که پروردگار شما و پروردگار نياکان شماست.»
و جز اينها آيات بسيار ديگري وجود دارد که جملگي در پي اثبات شمول و گستره ربوبيت خداوند بر جهان هستي و پديدارهاست.

کمال گرايي تربيت الهي
 

از جمله رهيافت هايي که فرايند تأمل در آيات مربوط به ربوبيت خداوند به شمار مي رود و با اسلوب ها و شيوه هاي بياني مختلف بيان شده، اين مطلب است که تمامي نيازهاي موجودات - مادي و معنوي- متناسب با ساختار وجودي و کمال متصور براي آنان، از جانب خداوندي که مربي هستي است، تأمين و برآورده مي شود و نيز اينکه خداوند افزون بر دادن استعدادهاي رشد و بالندگي به موجودات، زمينه و بستر رشد و کمال مادي و معنوي هر پديده اي را فراهم ساخته است. نمونه هاي زير بازتاب دهنده بخشي از اين واقعيت در دو عرصه نيازهاي مادي و معنوي است:

الف) خداوند و تأمين نيازهاي مادي کمال انسان
 

(ان ربک يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر...) (اسراء/30)
«به يقين، پروردگارت روزي را براي هر کس بخواهد، گشاده يا تنگ مي دارد...»
(... کلوا من رزق ربکم و اشکروا له...)(سبأ/15)
«...از روزي پروردگارتان بخوريد و شکر او را به جا آوريد...»
(و ما من دابة في الأرض الا علي الله رزقها...) (هود/6)
«هيچ جنبنده اي در زمين نيست مگر اينکه روزي او بر خداست...»

ب) خداوند و تأمين نيازهاي معنوي کمال
 

(و الله أخرجکم من بطون أمهاتکم لا تعلمون شيئا و جعل لعلکم تشکرون) (نحل/78)
«و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالي که هيچ چيز نمي دانستيد و براي شما گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شکر نعمت او را به جا آوريد.»
(... هذا بصائر من ربکم و هدي و رحمة لقوم يؤمنون) (اعراف/ 203)
«... اين وسيله بينايي از طرف پروردگارتان و مايه هدايت و رحمت است براي جمعيتي که ايمان مي آورند.»
(يا أيها الناس قد جاءتکم موعظأ من ربکم و شفاء لما في الصدور...) (يونس/57)
«اي مردم! اندرزي از سوي پروردگارتان براي شما آمده است و درماني براي آنچه در سينه هاست ...»
( و قل الحق من ربکم فمن شاء فليؤمن و من شاء فليکفر...) (کهف /29)
«بگو: اين حق است از سوي پروردگارتان! هر کس مي خواهد ايمان بياورد ( و اين حقيقت را پذيرا شود) و هر کس مي خواهد کافر گردد.»
اين آيات و ساير آيات شريفه قرآن که بر شماري آنان درطاقت اين پژوهش نمي گنجد، جملگي از شأن ربوبيت خداوند به مفهوم فراهم سازي بستر و زمينه رشد و کمال موجودات و از جمله انسان ها در دو ساحت نيازهاي مادي و معنوي خبر داده است.

قداست تربيت و مقام مربي
 

آيات شريفه اي که از شأن ربوبيت خداوند سخن گفته اند، بر قداست شأن ربوبيت الهي و کارها و افعالي که ناشي از اين شأن و صفت باري تعالي است، تأکيد و اصرار ورزيده اند؛ مانند:
(فلما جاءها نودي أن بورک من في النار و من حولها و سبحان الله رب العالمين) (نمل /8)
«هنگامي که (موسي) نزد آتش آمد، ندايي برخواست که: مبارک باد آن کس که در آتش است و کسي که در اطراف آن است [= فرشتگان و موسي] و منزه است خداوندي که پروردگار جهانيان است.»
(سبحان ربک رب العزة عما يصفون) (صافات/180)
«منزه است پروردگار تو، پروردگار عزت (و قدرت) از آنچه آنان توصيف مي کنند.»
(سبحان رب السماوات و الأرض رب العرش عما يصفون) (زخرف/82)
«منزه است پروردگار آسمان ها و زمين و پروردگار عرش از توصيفي که آنها مي کنند.»
براي اثبات وجود عنصر قداست در مفهوم تربيت، مي توان از آيات ديگري که در آنها سخن نه از تربيت خداوند، بلکه ديگر مربيان واقعي و يا حتي پنداري در ميان است بهره گرفت؛
(فقال أنا ربکم الأعلي) (نازعات /24)
«(فرعون) گفت: من پروردگار و مربي بزرگ شما هستيم.»
در اين مورد، فرعون ادعاي قداست، بزرگ مرتبه بودن و برتري خود بر بني اسرائيل را به داعيه پروردگاري و ربوبيت خود بر آنان پيوند مي دهد. چنان که در گفتگوي با موسي (ع) همان گونه که گذشت، از همين مطلب و کارکرد تربيتي خود براي اثبات قدسيت، حقانيت و يا دست کم واداشتن موسي به تعظيم و تسليم در برابر خود ياد کرد.
در داستان يوسف و هم بندهاي زنداني وي نيز همين مطلب را مي توان ديد؛ چه يوسف آن گاه که هم بندهاي زنداني اش را به يگانه پرستي دعوت مي کرد و نيز آن گاه که هم زندني اش آزاد مي شد، براي فرمانرواي مصر واژه «رب» را به کار برد و بدين سان اين نکته را يادآور شد که مصريان و از جمله رفيقان هم زندان وي، مقام فرمانروايي مصر را بزرگ مي شمارند و او را ولي نعمت، مالک و صاحب اختيار و تأمين کننده نيازهاي خود مي شناسند و بر همين اساس بود که فرمود: تقديس و بزرگواري تنها شايسته خداست که تمامي پديدارهاي هستي تحت سيطره و قدرت اوست؛
(يا صاحبي السجن أأرباب متفرقون خير أم الله الواحد القهار) (يوسف /39)
«اي همراهان زنداني من! آيا پروردگارتان پراکنده بهترند يا خداوند يکتاي پيروز؟!»
در تمامي اين موارد سخن بر سر قداست امر تربيت و بزرگي مقام رب و نوعي حق مربي بر تربيت شونده است. بدين ترتيب مي توان گفت از منظر قرآن، هر جا که پاي تربيت در ميان باشد، آميخته با تقديس و بزرگداشت است، مگر آن مواردي
که در حقيقت تربيتي در کار نباشد و تنها ادعا و پندار تربيت وجود داشته باشد، همچون ادعاي ربوبيت فرمانروايان مستبد بر رعايا و شهروندان جامعه خويش. پس تربيت را نمي توان ممدوح و مذموم دانست، آن گونه که برخي گفته اند قرآن دو گونه تربيت ترسيم مي کند: ربوبيت ممدوح و ربوبيت مذموم، و سپس نمونه هاي ياد شده را به عنوان نمونه هاي تربيت مذموم ياد مي کنند و درباره تربيت ربوبيت ممدوح مي آورند:
«اما ربوبيت خداي سبحان که براساس رحمت است، ممدوح و پسنديده است.» (جوادي آملي، 378/1)
هم ايشان، در توضيح هر دو نوع ربوبيت مي افزايد:
«رب گاهي مربوب خود را عادلانه و رحيمانه اداره مي کند و گاهي جاهلانه و ظالمانه، قسم اول ربوبيت محمود و قسم دوم ربوبيتي مذموم و ناپسند است.» (همان، /377)
مگر آنکه گفته شود اين دسته بندي را با نگاه از بيرون درباره آنچه که قرآن بيان داشته است مي توان انجام داد، وگرنه در خود قرآن هرجا پاي تربيت واقعي و حقيقي - و نه موهوم و خيالي - در ميان بوده، همزاد و همنشين تقديس و والايي است.

دلسوزي مربي به تربيت شونده
 

خداوند از آن رو که مربي انسان و جهان است، داراي رحمت وافر و گسترده و پايان ناپذير نسبت به مربوبين و پروردگان تحت قلمرو خويش مي باشد، چندان که تربيت او را مي توان جلوه و پرتويي از مودت و رحمت وي برشمرد. قرآن کريم براي اثبات اينکه در ربوبيت خداوند عنصر رحمت و دلسوزي نهفته است، از دو شيوه بياني اثباتي و نفي، سود جسته است. در يک اسلوب مي گويد:
(و لا يظلم ربک أحداً) (کهف/49)
«و پروردگارت به هيچ کس ستم نمي کند.»
(و ما ربک بظلام للعبيد)(1) (فصلت/46)
«و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمي کند.»
و دراسلوب ديگر مي فرمايد:
(... رب العالمين * الرحمن الرحيم) (حمد/2و3 و جائيه /36)
«پروردگار و مربي جهان هستي که داراي رحمت گسترده و مخصوص است.»
دراين آيه شريفه، پسوند «عالمين» گستره و دامنه شمول ربوبيت خداوند را يادآور مي شود، چنان که در سوره ها و آيات ديگر، شمول رحمت و مهرباني خويش را ياد مي آورد و مي گويد:
(...و رحمتي وسعت کل شيء...) (اعراف /156)
«و رحمتم همه چيز را فراگرفته است.»
(و ربک الغني ذو الرحمة...) (انعام/133)
«پروردگارت بي نياز و مهربان است...»
و در راستاي اثبات گستره رحمت خويش به مربوبين، به يادکرد نمونه هاي عيني، ملموس و در دسترس همگان، اعم از عالم و جاهل اشاره مي کند؛
( و تحمل أثقالکم الي بلد لم تکونوا بالغيه الا بشق الانفس ان ربکم لرءوف رحيم) (نحل /7)
«آنها بارهاي سنگين شما را به شهري حمل مي کنند که جز با مشقت زياد به آن نمي رسيدند؛ پروردگارتان رئوف و رحيم است (که اين وسايل حيات را در اختيارتان قرار داده است.»
و در بيان و اسلوب ديگر، بندگان و مربوبين خود را فرا مي خواند تا با درخواست رحمت و تبيين نيازهاي خود، خويشتن را در معرض رحمت، مغفرت و مهرباني مربي خويش قرار دهند؛
(و استغفروا ربکم ثم توبا اليه ان ربي رحيم ودود) (هود /90)
« از پروردگار خود آمرزش بطلبيد و به سوي او بازگرديد که پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه کار) است.»
(سابقوا الي مغفرة من ربکم ....) (حديد /21)
«به پيش تازيد براي رسيدن به مغفرت پروردگارتان...»
(فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا) (نوح/10)
«به آنها گفتم: از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد که او بسيار آمرزنده است.»
چنان که در شيوه ديگر و از زبان نيايشگران خداباور که رسم و آيين مربوب بودن را مي دانند، به ديگران نويد شمول رحمت رب و نيز چگونه خواستن و نيايش کردن را مي آموزد؛
(... ان ربنا لغفور شکور) (فاطر /34)
«...پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است.»
(... ربنا وسعت کل شيء رحمة و علما فاغفر للذين تابوا...) (غافر /7)
«پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فراگرفته است؛ پس کساني را که توبه کرده اند بيامرز.»

حق مربي بر تربيت شونده
 

در بسياري از آيات شريفه اي که به بيان ربوبيت خداوند پرداخته شده، گاه به تصريح و گاه نيز با اشاره از اين موضوع ياد شده است که چون خداوند رب، تربيت کننده و پرورش دهنده تمامي پديدارها و از جمله انسان ها مي باشد، پس بايد انسان ها همانند، همپا و همسو با پديدارهاي تکويني، فرشتگان و جانداراني که حق گذار مربي خويش اند، حق گذار خداوندي باشند که مربي آنهاست.
مجموعه آياتي را که از عنصر استحقاق مربي و اثبات نوعي حق براي مربي نسبت به تربيت شونده سخن مي گويند، مي توان به چند گروه دسته بندي کرد. دسته نخست آياتي است که مي گويد چون خداوند مربي هستي است، تمامي ستايش ها و حق ها از آن اوست و او مالک و صاحب اختيار تمامي آفرينش است؛ مانند:
(الحمدلله رب العالمين) (حمد/2؛ غافر/65)
«ستايش مخصوص خداوندي است که رب جهانيان است.»
اين ترکيب و ساختار بياني، همان سان که گروهي ازقرآن پژوهان گفته اند، از قبيل ذکر دليل بعد از بيان مدعاست، گويي کسي سؤال مي کند: «چرا همه حمدها مخصوص تربيت کننده هستي است؟» و در پاسخ گفته مي شود: «براي اينکه او رب العالمين است.» (مکارم شيرازي، 54/1)
دسته دوم، آن شمار از آياتي است که به بيان جلوه هاي بارز ربوبيت خداوند در هستي همچون اصل آفرينش پديدارها و خلقت آدميان مي پردازد و آن را منشأ استحقاق پرستش و عبوديت و بندگي انسان ها مي شمرد؛
(رب السماوات و الأرض و ما بينهما فاعبده و اصطبر لعبادته) (مريم /65)
«همان پروردگار آسمان ها و زمين و آنچه ميان آن دو قرار دارد. او را پرستش کن و در راه عبادتش شکيبا باش.»
(يا أيها الناس اعبدوا ربکم الذي خلقکم و الذين من قبلکم) (بقره /21)
«اي مردم! پروردگار خود را پرستش کنيد، آن کس که شما افرادي که قبل از شما بودند را آفريد.»
دسته سوم، آياتي است که آسمان و زمين و فرشتگان و ملکوتيان را فرمانبردار و مطيع حضرت حق و پروردگارشان توصيف مي کند و از اين رهگذر به انسان ها مي آموزد که همچون سايرآفريده ها و مربوبين، اداکننده حق ربوبيت الهي باشند و اگر هم کساني از انسان ها نخواهند حق ربوبيت الهي را ادا کنند، بر ساحت کبريايي او خللي وارد نمي آيد، چه اينکه ستايشگران و نيايشگران خداوند بسيارند؛
(ألم تر أن الله يسبح له من في السماوات و الأرض و الطيرصافات کل قد علم صلاته و تسبيحه ) (نور /41)
«آيا نديدي تمامي آنان که در آسمان و زمين اند، براي خدا تسبيح مي کنند و همچنين پرندگان به هنگامي که بر فراز آسمان بال گسترده اند؟! هر يک از آنها نماز و تسبيح خود را مي دانند.»
( و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه) (اعراف /58)
«سرزمين پاکيزه ( وشيرين) گياهش به فرمان پروردگار مي رويد.»
(وتري الملائکة حافين من حول العرش يسبحون بحمد ربهم) (زمر /75)
«(در آن روز) فرشتگان را مي بيني که بر گرد عرش خدا حلقه زده اند و با ستايش پروردگارشان تسبيح مي گويند.»
(فان استکبروا فالذين عند ربک يسبحون له بالليل و النهار) (فصلت /38)
«و اگر (از عبادت پروردگار) تکبر کنند، کساني که نزد پروردگار تو هستند، شب و روز براي او تسبيح مي گويند و خسته نمي شوند.»
افزون بر اين، در آيات قرآن کريم درباره تعيين مظاهر، مصاديق و ميزان اين حق، از شيوه حق گذاري ربوبيت خداوند نيز سخن به ميان آمده است؛
(فسبح بحمد ربک و کن من الساجدين* و اعبد ربک حتي يأتيک اليقين) (حجر /99-98)
«پروردگارت را تسبيح و حمد گو و از سجده کنندگان باش! و پروردگارت را عبادت کن تا يقين [=مرگ] تو را فرارسد.»
(أقرا باسم ربک الذي خلق) (علق /1)
«بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفريد.»
(و اذکر اسم ربک و تبتل اليه تبتيلا) (مزمل /8)
«و نام پروردگارت را ياد کن و تنها به او دل ببند.»
( ان الله ربي و ربکم فاعبدوه) (آل عمران/51 و مريم/36)
«خداوند، پروردگار من و شماست پس او را پرستش کنيد...»
(و أما بنعمة ربک فحدث) (ضحي /11)
«و نعمت هاي پروردگارت را بازگو کن.»
و در بيان ديگر از پيامبران الهي حکايت مي کند که به مردمان مي گفته اند چون خداوند مربي و پروردگار شماست، از او پيروي و اطاعت کنيد؛
(ان الله ربي و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقيم) (آل عمران /51)
«خداوند پروردگار من و شماست، پس او را بپرستيد که راه راست همين است.»
بر همين اساس، قرآن کريم کساني را که ايمان راسخ و آگاهي به ربوبيت خداوند دارند، چنين توصيف مي کند:
(قل آمنوا به أو تؤمنوا ان الذين أوتوا العلم من قبله اذا يتلي عليهم يخرون للأذقان سجدا*و يقولون سبحان ربنا ان کان وعد ربنا لمفعولا* و يخرون يبکون و يزيدهم خشوعاً) (اسراء /107-109)
«بگو: خواه به آن ايمان بياوريد و خواه ايمان نياوريد، کساني که پيش از آن به آنها دانش داده شده، هنگامي که (اين آيات) بر آنان خوانده شود، سجده کنان بر خاک مي افتند و مي گويند: منزه است پروردگار ما که وعده هايش به يقين انجام شدني است. آنها (بي اختيار) به زمين مي افتند و گريه مي کنند و (تلاوت اين آيات، همواره) بر خشوعشان مي افزايد.»
کيفيت، پيمانه و ميزان اين استحقاق بسته به ميزان، مراحل و دامنه ي تربيتِ تربيت شونده از سوي مربيان تغيير مي يابد و کاستي و فزوني مي گيرد؛ گاه دامنه تربيت چنان وسيع است که مرگ و حيات، رزق و روزي، مرض و سلامت، رشد و کمال
روحي و جسمي و ... متربي را پوشش مي دهد، و در اين فرض است که مربي حق مالکيت و تسلط همه جانبه بر متربي را مي يابد و گويي از همين منظر است که از جمله معاني «رب» را مالک، صاحب و شخص بزرگي که فرمان او مطاع باشد گفته اند. (طبرسي، 22/1) و نيز از همين سبب است که رب، به طور مطلق، تنها به خدا گفته مي شود و اگر به غير خدا اطلاق گردد، حتماً و بايد به صورت اضافه و داراي پسوند باشد؛ مانند «رب الدار» ، «رب الابل» ، «رب البيت» و ... (مکارم شيرازي، 54/1) و نيز از همين رهگذر است که اگر کسي همپاي نظام تکوين و آفرينش، در باور و نظر نيز ربوبيت خداوند را بپذيرد و خود را همه جانبه به او بسپارد، خداوند تربيت و پرورش ويژه براي او منظور مي کند و نيازهاي مادي و معنوي او را فوق محاسبات معمولي و بشري برآورده مي سازد، آن سان که قرآن کريم در داستان تربيت و پرورش ويژه مريم از اين واقعيت سخن گفته است. چه در آن ماجرا پس از آنکه مادر مريم خاضعانه و مخلصانه به درگاه احديت نيايش مي برد، خداوند در پاسخ، نيايش و نذر او را با قيد «قبول حسن» مي پذيرد؛
(اذ قالت امرأة عمران رب اني نذرت لک ما في بطني محرراً فتقبل مني انک أنت السميع العليم... فتقبلها ربها بقبول حسن و أنبتها نباتاً حسناً و کفلها زکريا کلما دخل عليها زکريا المحراب وجد عندها رزقا قال يا مريم أني هذا قالت هو من عند الله ان الله يرزق من يشاء بغير حساب) (آل عمران /35 و 37)
«(به ياد آوريد) هنگامي را که همسر «عمران» گفت: «خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براي تو نذر کردم، که «محرر» (و آزاد، براي خدمت خانه تو) باشد. از من بپذير، که تو شنوا و دانايي!... پروردگار، او [=مريم] را به طرز نيکويي پذيرفت و به طرز شايسته اي (نهال وجود) او را رويانيد ( و پرورش داد) و کفالت او را به زکريا سپرد. هر زمان زکريا وارد محراب او مي شد، غذاي مخصوصي در آنجا مي ديد. از او پرسيد: اي مريم! اين را از کجا آورده اي؟! گفت: اين از سوي خداست. خداوند به هر کس بخواهد، بي حساب روزي مي دهد.»
مفهوم روشن آيات شريفه آن است که هر کسي رشد و تربيت خود را به خدا بسپارد و در راه او گام بردارد، در دنيا و آخرت نيازهاي مادي و معنوي او تأمين مي شود و مادر مريم چون فرزندش را براي خدا نذر کرد، خداوند در اين آيه
مي فرمايد: «هم جسم او را رشد داديم و هم سرپرستي مانند زکريا براي او قرار داديم و هم مائده آسماني بر او نازل کرديم.»
رزق بي حساب به معناي حساب و کتاب نداشتن نيست، بلکه به معناي خارج بودن از محاسبات عمومي است. (جوادي آملي، 378/1)
منبع:نشريه پژوهش هاي قرآني ،شماره60-59.
ادامه دارد...



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.