قرآن و بازتاب تربيتي روابط چهارگانه انسان(6)

قرآن طبيعت را با دو کنش يا واکنش مثبت و منفي براي بشر معرفي مي کند. نابودي فرعونيان، لشکر ابرهه، قوم ثمود، قوم عاد و ... به دست طبيعت صورت گرفته است. قرآن ضمن بازخواني نابودي ملت هاي مختلف با خشم طبيعت مي افزايد:
جمعه، 15 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قرآن و بازتاب تربيتي روابط چهارگانه انسان(6)

ر

قرآن و بازتاب تربيتي روابط چهارگانه انسان(6)
قرآن و بازتاب تربيتي روابط چهارگانه انسان(6)


 

نويسنده:سيد ابراهيم سجادي




 

 

د) بهره هاي طبيعت (تعامل با طبيعت)
 

قرآن طبيعت را با دو کنش يا واکنش مثبت و منفي براي بشر معرفي مي کند. نابودي فرعونيان، لشکر ابرهه، قوم ثمود، قوم عاد و ... به دست طبيعت صورت گرفته است. قرآن ضمن بازخواني نابودي ملت هاي مختلف با خشم طبيعت مي افزايد:
(ان ربک لبالمرصاد) (فجر/14)
«بي ترديد پروردگارت البته در کمين گاه است.»
سرانجام نابودي نسل بشر نيز پيش از قيامت، گويا با زلزله زمين، خشم دريا و ساير تحولات طبيعي صورت مي گيرد. تصور چنين صحنه هايي وحشت آفرين است. درعين حال بشر حس دشمني با طبيعت را در ضميرش نمي پروراند، شايد بدان جهت که مقصر اصلي در اين رابطه خود اوست، نه طبيعت!
يقيناً معرفي طبيعت با کنش يا واکنش مثبت، ديدگاه اصلي قرآن را تشکيل مي دهد و مي خواهد بشر را اقناع کند که طبيعت براي خيررساني خلق شده است و اين نقش را حتماً ايفا مي کند، البته مشروط بر اينکه خود انسان به تعامل مثبت بپردازد.
قرآن طبيعت را مادر، بستر، خاستگاه تولد انسان و انسانيت، محل رشد و تکامل و منبع تغذيه او معرفي کرده (مطهري، 223/24) و مي گويد:
(لقد خلقنا الانسان من سلالة من طين * ثم جعلناه نطفة في قرار مکين* ثم خلقنا النطفة علقةً فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاماً فکسونا العظام لحماً ثم انشاناه خلقاً آخر فتبارک الله احسن الخالقين) (مؤمنين /14-12)
«ما انسان را از عصاره اي از گل آفريديم. سپس او را نطفه اي در قرارگاه مطمئن [رحم] قرار داديم. سپس نطفه را به صورت علقه [خون بسته]، و علقه را به صورت مضغه [چيزي شبيه گوشت جويده شده]، و مضغه را به صورت استخوان هايي درآورديم و بر استخوان ها گوشت پوشانيديم. سپس آن را آفرينش تازه اي داديم. پس بزرگ است خدايي که بهترين آفرينندگان است!»
(و جعلنا لکم فيها معايش) (اعراف/10؛ حجر/20)
«انواع وسايل زندگي را براي شما فراهم ساختيم.»
طبيعت با سه نوع سودرساني متفاوت و به هم پيوسته ي هدايت به سوي خدا، تأمين نيازهاي معيشتي و نوازش حس زيبايي دوستي، منتظرتعامل با انسان است و به تناسب نوع سودخواهي او، همگامي يا خشونت نشان خواهد داد. بر اين اساس عروج و تکامل انسان و سقوط او در اسفل سافلين با تصميم خود او و واکنش طبيعت رقم مي خورد.
قرآن از درک و شعور طبيعت سخن مي گويد. همين شعور خاستگاه واکنش او در برابر رفتارانسان است. سجده آنچه در آسمان ها و زمين است در برابر خداوند (نحل/49؛ جمعه/1؛ تغابن/1) و به سخن درآمدن زمين در روز قيامت (زلزال/8)، در حقيقت بازتاب دهنده شعور طبيعت است؛

 

جمله ذرات عالم در نهان
با تو مي گويند روزان و شبان

ما سميعيم و بصيريم و هشيم
با شما نامحرمان ما خامشيم

خامشيم و نعره تکرارمان
مي رود تا پاي تخت يارمان

چون شما سوي جمادي مي رويد
آگه از جان جمادي کي شويد؟

از جمادي در جهان جان رويد
غلغل اجزاي عامل بشنويد

فاش تسبيح جمادات آيدت
وسوسه تأويل ها بزدايدت

واکنش طبيعت بي ارتباط با درک و شعور آن نيست که قرآن بر آن اصرار دارد و از انسان مي خواهد که همگام با هستي در برابر خداوند خضوع داشته باشد.
 

بهره عقيدتي
 

بين بهره هاي سه گانه، بهره عقيدتي از اهميت بيشتري برخوردار است. ارتباط گيري با طبيعت به قصد رشد معنويت در تفکر شرقي انکارناپذير مي نمايد؛ «مطالعه طبيعت بايد در خدمت ارتقاي درون گرايي و تأکيد بر زندگي دروني باشد.» (هواردا، /186) قرآن ارتقاي دروني ناشي از طبيعت شناسي را اين گونه توضيح مي دهد:
قرآن بر اين باور است که هستي، ماهيت اشاره اي دارد. تمام تحولات بر پايه اصل عليت و سببيت استوار است و هدفمندانه به وقوع مي پيوندد. نظام يافتگي
استوار براين دو پايه، ذهن جستجوگر و حقيقت ياب انسان را به سوي خداوند هدايت مي کند. قرآن به صورت مکرر خلقت آسمان ها، زمين، رفت و آمد شب و روز، حرکت سودمندانه کشتي در دريا، بارش برف و باران که مايه حيات زمين و جانداران مي شود، به گردش درآوردن باد و ابر بين آسمان و زمين (بقره/164)، خلقت خود انسان و تسخير آنچه در آسمان ها و زمين است (جاثيه/4 و13)، بستر نشانه ها و دلايلي مي داند که به سوي خداوند هدايت مي کند.
خداجويي با مراجعه به طبيعت از طريق جستجوي علت ها صورت مي گيرد که انگيزه آن ريشه در وجود انسان و روح او دارد. (مطهري، 488/3) تقويت روحيه جستجو در حوزه عليت زماني ميسر است که رشد علمي و رشد و پرورش فطرت سير تکاملي داشته باشد. پرورش عشق و علاقه به حقيقت از راه مطالعه علم طبيعي و انساني امکان پذيراست (موريس ديس، /121) و عروج عرفاني راهي جز اين ندارد. علامه جعفري درباره به هم پيوستگي رشد علمي و مطالعه آيات الهي مي گويد:
«شناخت علمي هستي با هدفگيري واقع يابي که موضوعش آيات الهي در آفاق و انفس است، به اندازه مطلوبيت حيات معقول که زمينه را براي عرفان مثبت آماده مي کند، مطلوبيت دارد. آن کس که مي خواهد ازاين دنيا عروج کند، چگونه مي تواند بدون شناخت واقعي اين دنيا احساس کند و بفهمد که عروج کرده است؟!» (جعفري، تعليم و تربيت اسلامي، /192)
قرآن تفکر در هستي و نشانه هاي توحيد را براي «اولوا الالباب» قابل عملي شدن مي داند. اين عنوان از آن کساني است که ضمن تقويت فطرت و گرايش هاي فطري، آن را از اسارت باورها، انديشه ها، خوي ها، عواطف و نيت هاي باطل دور نگه داشته اند. اين همان پرورش واقعي انسانيت است. چنين بينايي وقتي همراه مي شود با علوم تجربي، آدمي را به عمق اسرارهستي هدايت مي کند و عظمت، قدرت و علم الهي را در معرض درک و شعور او قرار مي دهد و خوف و خشيت خداوند را بر وي چيره مي گرداند؛
(ان في خلق السماوات و الأرض و اختلاف الليل و النهار لآيات لأولي الألباب*الذين يذکرون الله قياماً و قعوداً و علي جنوبهم و يتفکرون في خلق السماوات و الأرض ربنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النار) (آل عمران/192-191)
«مسلماً در آفرينش آسمان ها و زمين و آمد و رفت شب و روز، نشانه هاي (روشني) براي خردمندان است. همان ها که خدا را در حال ايستاده و نشسته و آن گاه که بر پهلو خوابيده اند، ياد مي کنند و در اسرار آفرينش آسمان ها و زمين مي انديشند (و مي گويند:) بارالها! اينها را بيهوده نيافريده اي! منزهي تو! ما را از عذاب آتش نگاه دار!»
(انما يخشي الله من عباده العلماء) (فاطر/28)
«از بندگان خدا، تنها عالمان از او مي ترسند.»

تعامل با نعمت هاي هستي
 

رابطه انسان با طبيعت را قرآن با ملاحظه گرايش ها، توانايي ها، نيازها و رستگاري او تنظيم مي کند. با عبارت (و لقد مکناکم في الأرض) (اعراف/10) قدرت و توانايي و کارايي او را در هستي گوشزد مي کند. (فضل الله، 31/10) با اشاره به حس زيباپسندي انسان و پاسخگويي به آن، آرايش زمين (کهف/7) و ايجاد پوششي گياهي پرطراوت بر روي آن (ق/7؛ حج/5 و 63) و آرايش و زيباسازي آسمان (ق/6؛ فصلت/12؛ حجر/16) را فرا روي او قرار مي دهد. آن گاه نعمت هاي نامحدود زميني و کيهاني را (اعراف/10؛ جاثيه/13) يادآور مي شود تا در فضاي دل انگيز ناشي از زيبايي محيط طبيعي - کيهاني، قدرت نامحدود و خدادادي خويش را به کار انداخته و به آباداني زمين (هود/62) و بهره گيري مشروع از نعمت هاي انباشته شده در طبيعت بپردازد. واژه هاي «مکن» ، «سخر» و «استعمر» اشاره ضمني به انعطاف پذيري و مهار طغيان طبيعت نيز دارد. همان گونه که در امر هدايت به سوي خداوند، طبيعت همکار انسان است، در بهره دهي و کمک به راه اندازي آباداني و نهضت رفاه زا نيز آماده همياري مي باشد.
پس بايد نظريه خيرطبيعي را پذيرفت و باور کرد که بدي هاي طبيعت ناشي از جهل و ناداني است و شرور و بليات طبيعي از قبيل زلزله ها و سيل ها تنها بدين خاطر عامل بدبختي و نکبت هستند که انسان هنوز هم از شناخت کافي نسبت به
قوانين طبيعي براي کنترل يا جلوگيري از حوادث قانونمند برخوردار نيست. (فليپ جي، /225-226)
بي ترديد قرآن قدرداني و استفاده بهينه از تمام نعمت ها را شرط بندگي مي داند. (نحل/114) کفران نعمت را - که با دو مصداق استفاده ناروا و مورد بهره برداري قرار ندادن قابل تعريف است - مستحق کيفر شديد مي شناسد (ابراهيم/7). قدرداني نعمت ارتباط ناگسستني با تقواورزي دارد (آل عمران/123) که ثمره رشد اعتقادي و اخلاقي مي باشد. ارتباط انسان با انسان و ارتباط انسان با طبيعت نيز در قلمرو آن قرار دارد. امام علي (ع) مي فرمايد:
«اتقوا الله في عباده و بلاده فانکم مسؤولون عن البقاع و البهائم.» (نهج البلاغه، خطبه 167)
«در برخورد با بندگان و سرزمين هاي خداوند، تقواي الهي را پيشه خود سازيد؛ بدان جهت که در رابطه با سرزمين ها و چهارپايان مورد بازخواست قرار مي گيريد.»
بدين ترتيب رشد گرايش هاي فطري و تقواورزي و همگاني شدن آن، تمدن جديدي را پايه گذاري مي کند. با افزايش توان علمي و انساني، تمام برکات زميني و آسماني مورد بهره برداري قرار مي گيرد؛
(ولو أن اهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم برکات من السماء و الأرض) (اعراف/96)
«و اگراهل شهرها و آبادي ها ايمان مي آوردند و تقوا پيشه مي کردند، برکات آسمان و زمين را بر آنها مي گشوديم.»
براساس اين آيه، توسعه تقوا و عدالت اجتماعي، سخاوت طبيعت و رفاه معيشتي را به ارمغان مي آورد که نماد شکوفايي و حراست از طبيعت است. روي اين مبنا، قرآن مي گويد: روي کارآمدن انسان تربيت نشده و فاقد رشد اعتقادي و اخلاقي، فساد و نابودي زراعت و نسل بشر را در پي دارد (بقره/204) و اگر نيروهايي از اين دست تحت کنترل قرار نگيرد، زمين به تباهي کشيده مي شود (بقره/251) و اگر معيار حق و حقيقت هوس هواپرستان مي بود، آسمان ها، زمين و هر که در آنهاست نابود مي شد (مؤمنون/71).
امروزه آسيب يافتگي لايه ازن، آلودگي هوا، زوال طراوت چهره زمين و عذاب دريازيستان، نمونه هايي است از اعمال قدرت انسان هاي فاقد تربيت الهي. روند رو به گسترش اين وضعيت، خشونت حيات سوز طبيعت را به سراغ بشر خواهد فرستاد.
منابع و مآخذ:
1. قرآن کريم.
2. ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بيروت، دارالفکر، بي تا.
3. ابن ابي فراس، ورام؛ مجموعه ورام، قم، مکتبة الفقيه، بي تا.
4. ارسطو؛ السياسه، ترجمه: احمد لطفي السيد، به نقل از جعفري، محمدتقي؛ تعليم و تربيت اسلامي، تهران، پيام آزادي، 1378ش.
5. استيس، والتزتي؛ «در بي معنايي معنا هست»، فصلنامه نقد و نظر، سال هشتم، شماره 29-30، 1382ش، 123-108.
6. امام صادق (ع)؛ مصباح الشريعه، چاپ سوم، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1413 ق.
7. آمدي، عبدالواحد؛ غررالحکم، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1407ق.
8. براون و همکاران؛ علائم حياتي کره زمين، ترجمه: حميد طراوتي، مشهد، جهاد دانشگاهي، 1374ش.
9. برزينکا، ولفگانگ؛ نقش تعليم و تربيت در جهان امروز، ترجمه: مهرآفاق بايبوردي، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، 1371ش.
10. جعفري، محمدتقي؛ عرفان اسلامي، تهران، دانشگاه صنعتي شريف، 1373ش.
11. .......؛ فلسفه و هدف زندگي، تهران، انتشارات قدياني، 1375ش.
12. جوادي آملي، عبدالله؛ تفسير تسنيم، قم، مرکز نشر اسراء، 1380ش.
13. ........؛ صورت و سيرت انسان در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، 1379ش.
14. ........؛ فطرت در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، 1381ش.
15. حراني، حسن بن شعبه، تحف العقول، چاپ سوم، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1414ق.
16. خميني، سيد روح الله؛ چهل حديث، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1371ش.
17. ......؛ صحيفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1371ش.
18. دورکيم، اميل؛ تربيت و جامعه شناسي، ترجمه: علي محمد کاردان، تهران، انتشارات دانشگاه، 1376ش.
19. شعيري، تاج الدين؛ جامع الاخبار، چاپ دوم، قم، انتشارات رضي، 1363ش.
20. شفيلد، هري؛ کليات فلسفه آموزش و پرورش، ترجمه: غلامعلي سرمد، تهران، نشر قطره، 1375ش.
21. صادقي، محمد؛ الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن، چاپ دوم، قم، انتشارات فرهنگ اسلامي، 1365ش.
22. صدوق، محمد بن بابويه؛ الامالي، چاپ چهارم، تهران، کتابخانه اسلاميه، 1362ش.
23. طباطبايي، سيدمحمدحسين؛ الميزان في تفسيرالقرآن، چاپ دوم، قم، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، 1393ق.
24. فرانکل، ويکتور؛ خدا در ناخودآگاه، ترجمه: ابراهيم يزدي، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1375ش.
25. فروم، اريک؛ جامعه سالم، ترجمه: اکبر تبريزي، چاپ دوم، تهران، انتشارات کتابخانه بهجت، 1360 ش.
26. فضل الله، محمد حسين؛ من وحي القرآن، چاپ دوم، بيروت، دارالملاک، 1419ق.
27. فلبپ جي، اسميت؛ فلسفه آموزش و پرورش، ترجمه: سعيد بهشتي، مشهد، شرکت به نشر، 1370ش.
28. قرشي، سيدعلي اکبر؛ قاموس قرآن، چاپ دهم، تهران، دارالکتب الاسلامية، 1384ش.
29. کليني، محمد بن يعقوب؛ الاصول من الکافي، چاپ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامية، 1365ش.
30. گاندي، مهاتما؛ اين است مذهب من، ترجمه: محمد باقر موسوي، چاپ پنجم، تهران، بنگاه مطبوعاتي صفي علي شاه، 1345ش.
31. لاهوري، اقبال؛ اشعار فارسي اقبال، چاپ چهارم، تهران، انتشارات جاودان، 1370ش.
32. مجلسي، محمدباقر؛ بحارالانوار، چاپ دوم، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
33. مزلو، ابراهام هارولد؛ افق هاي والاي فطرت انسان، ترجمه: احمد رضواني، مشهد، آستان قدس رضوي 1374ش.
34. مطهري، مرتضي؛ مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1368ش.
35. مکارم شيرازي، ناصر؛ تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامية، 1374ش.
36. موريس دبس؛ مراحل تربيت، ترجمه: علي محمد کاردان، چاپ دهم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1374ش.
37. مولوي، جلال الدين؛ مثنوي معنوي، تهران، نشرطلوع، بي تا.
38. هواردا، اوزمن و سموئل ام؛ مباني فلسفي تعليم و تربيت، ترجمه: گروه علوم تربيتي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1379ش.
39. هيک، جان؛ بعد پنجم، بهزاد سالکي، تهران، قصيده سرا، 1382ش.
نشريه پژوهش هاي قرآني ،شماره60-59.

 




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط