
چرا از سينماي سه بعدي متنفرم؟
سينماي سه بعدي ضايع کردن يک بعد کاملاً خوب است. هجوم ديوانه وار فعلي هاليوود به سمت آن انتحاري است. هيچ چيز اساسي به تجربه ي سينما رفتن اضافه نمي کند. براي بعضي ها، باعث حواس پرتي آزار دهنده اي مي شود. براي ديگران، موجب حالت تهوع و سردرد مي شود. بيش از هر چيز جهت فروختن تجهيزات نمايش فيلم و اضافه کردن پنج تا هفت و نيم دلار هزينه اضافي به قيمت پيش از اين گران بليت هاي سينما از آن استفاده مي شود. تصويرش به شکل واضحي تاريک تر از تصوير استاندارد دو بعدي است. براي فيلم هاي بزرگ سالانه اي که هر نوع جديتي داشته باشند، نا مناسب است. آزادي کارگردان ها را در ساختن فيلم به آن شکلي که درست تشخيص مي دهند محدود مي کند. براي مخاطبان بين رده ي سني 13تا17سال به ندرت تجربه اي را مهيا مي کند که ارزش پرداخت آن اضافه بها را داشته باشد.
موضع من اين است. مي دانم که حرف هايم از جنبه ي تجاري صنعت سينما مثل کفرگويي است. به هر حال، سه بعدي نه تنها بزرگترين سود مالي را نصيب هاليوود کرده (7/ 2ميليارد دلار براي آواتار که همچنان هم فروشش ادامه دارد)، بلکه تعداد زيادي از فيلم هاي موفق ديگر نيز همگي سه بعدي اکران شده اند. سه فيلم پرفروش امسال (آليس در سرزمين عجايب، چگونه اژدهاي خود را تربيت کنيد و نبرد تيتان ها) همه به شکل سه بعدي اکران شدند، و اينها تازه شروع ماجرا بوده است. اما تعداد زيادي از کارگردان ها، تدوينگرها و فيلمبردارها در مورد نقايص سه بعدي با من هم عقيده اند؛ همچنين تعداد زيادي از عشاق سينما. حتي آن دسته از تهيه کننده هاي اجرايي که احساس مي کنند از يکي ديگر از شيفتگي هاي هاليوود نسبت به تکنولوژي صدمه خورده اند؛ تکنولوژي اي که حتي همان زماني که پدربزرگ هايشان داشتند با سيستم استريوسکوپ [سيستم ضبط فيلم به شيوه ي سه بعدي] بازي مي کردند هم بيهوده بوده است، آنها هم با من موافق هستند. دلايل ملحدين، نکته به نکته:
1.ضايع کردن يک بعد است
ذهن ما از قاعده ي پرسپکتيو استفاده مي کند تا بعد سوم را بسازد. اضافه کردن يک بعد مصنوعي باعث مي شود اين توهم بعد سوم، کمتر متقاعد کننده بشود.
2.هيچ چيز به تجربه فيلم ديدن اضافه نمي کند
3.مي تواند باعث پرت شدن حواس شود
4.مي تواند حالت تهوع و سردرد ايجاد کند
5.متوجه شده ايد که فيلم هاي سه بعدي کمي تيره به نظر مي رسند؟
6.از فروش پروژکتورها ي جديد ديجيتال، پول در مي آيد
7.سالن هاي سينما بين 5 تا 5 /7 دلار به قيمت بليت اضافه مي کنند
8.من نمي توانم درامي جدي مثل توي آسمان يا محفظه ي رنج را سه بعدي تصور کنم
تيم برتون را در نظر بگيريد، که مديران بازاريابي مجبورش کردند که يک فيلم سه بعدي قلابي به وجود بياورد که بعد به عنوان آليس در سرزمين عجايب: يک تجربه سه بعدي آيمکس اکرانش کردند (اگر چه به ياد داشته باشيد که سالن هاي آيمکس جديد، آيمکس هاي واقعي نيستند). درست است، فروش خيلي بالاي کرد. اما عناصر سه بعدي اش خيلي کم و نا لازم است؛ يک حقه براي توجيه دريافت اضافه بها.
حتي کامرون هم قصد دارد دوباره تايتانيک را به شيوه سه بعدي اکران کند، و ارزشش را دارد که مستند سه بعدي او، ارواح ژرفنا را به ياد بياوريم، که او شخصاً از مزارع تايتانيک فيلمبرداري کرد. تايتانيک سه بعدي، يک فيلم سه بعدي واقعي نخواهد بود، بلکه احتمالاً کامرون «سه بعدي قلابي » را بهتر از بقيه اجرا خواهد کرد. با اين حال، بحث من کماکان اين است: تايتانيک به همين شکلي که هست، عالي است پس چرا بايد يک عامل پرت کننده ي حواس را به آن اضافه کرد؟ بديهي است، براي بازگرداندن گاو پرفروش شماره ي دو در تاريخ سينما و دوشيدن شير بيشتري از آن.
يک بار گفتم که ممکن است فرمت سه بعدي را بپذيرم اگر کارگرداني مثل مارتين اسکورسيزي از آن استفاده کند. فکر مي کردم که جايم امن است. بعد اسکورسيزي اعلام کرد که فيلم بعدي اش، اختراع هوگو کابرت که داستانش درباره ي يک يتيم و يک ربات است و در سال 2011اکران خواهد شد، به شکل سه بعدي خواهد ساخت. خب، اسکورسيزي سينما را مي شناسد، و عشق شديدي نسبت به امکانات آن دارد. حدس مي زنم سه بعدي را با نيازهايش وفق خواهد داد. و قهرمان من، ورنرهرتزوگ، دارد از سه بعدي استفاده مي کند تا از نقاشي هاي يک غار ماقبل از تاريخ در فرانسه فيلمبرداري کند، تا بهتر بتواند گودي غارهاي باستاني را نمايش دهد. او به من گفت هيچ چيز به سمت مخاطب نخواهد رفت، و فيلمش پشت سطح پرده باقي خواهد ماند. به بيان ديگر، هيچ چيز به سمت مخاطب پرت نخواهد شد، و سه بعدي به ما اجازه خواهد داد تا توهم اشغال کردن فضا با نقاشي را درک کنيم و به آنها نگاه کنيم و آنها را مثل يک هنرمند دوران ماقبل تاريخ که در آن غار ايستاده، تجربه کنيم.
9.هر گاه هاليوود احساس خطر کرده، به تکنولوژي متوسل شده: صدا، رنگ وايداسکرين، سينه راما، سه بعدي، صداي استريو فونيک، و حالا دوباره سه بعدي.
چيزي که هاليوود احتياج دارد يک تجربه ي (اضافي) است که آشکارا و به طور چشم گيري از هر تجربه ي خانگي بهتر باشد، مناسب راي فيلم هاي همه ي رده هاي سني، و به اضافه بهاي پرداختي هم بيرزد. سال هاست که من از پرو سه ي ابداعي دين گود هيل به نام (ماکسي ويژن48) تعريف کرده ام؛ اين پروسه از تکنولوژي موجود استفاده مي کند اما با فيلمبرداري 48فريم در ثانيه، و تصوير رواني به وجود مي آورد که هيچ تکاني ندارد. فيلم هاي مدرن با 24فريم در ثانيه نمايش داده مي شود چون اين پايين ترين سرعتي که در اولين روزهاي ناطق شدن سينما، مي توانست صداي آنالوگ را همراه خود پخش کند. حالا صداي ديجيتال تا حد زيادي جايگزين صداي آنالوگ شده است. ماکسي ويژن 48 ، 48 فريم در ثانيه پخش مي کند که باعث دو برابر شدن کيفيت تصوير مي شود. نتيجه اش به شکل شگفت انگيزي بهتر از دو بعدي فعلي است. به بيان اندازه گيري هاي معمول که در اين صنعت از آن استفاده مي شود، 400 درصد بهتر است. اين عدد اشتباه چاپي نيست، آنها که تصوير ماکسي ويژن 48 را نديده اند هيچ تصوري از ميزان خوب بودن آن ندارند. من آن را ديده ام، و همين طور هم سيستم «شواسکن» که چند سال پيش، داگلاس ترامبل به وجود آورد. اين سيستم ها آن قدر خوب اند که پرده ي سينما مانند يک پنجره به دنياي سه بعدي عمل مي کند. اگر فيلم بين ها مي توانستند آن را ببينند، به سادگي سه بعدي را فراموش مي کردند.
من با سه بعدي به عنوان يک انتخاب مخالف نيستم؛ به عنوان يک روش زندگي براي هاليوود مخالفم؛ روشي که به نظر مي رسد محصولات استوديوهاي اصلي را از آن نوع فيلم هايي که ما به آنها به عنوان فيلم هاي شايسته ي اسکار فکر مي کنيم، منحرف مي کند. اسکورسيزي و هرتزوگ براي بزرگسالان فيلم مي سازند. هاليوود با سر دارد به سمت بازار مناسب کودکان مي رود. اخيراً کمپاني ديزني اعلام کرد که ديگر اصلاً فيلم هاي سنتي توليد نخواهد کرد، بلکه تمام توان خود را روي انيميشن، دنباله ها و فيلم هاي ابر قهرماني خواهد گذاشت. من اين احساس را دارم که هاليوودِ جوان دارد احساس غريزي خود را نسبت به داستان و کيفيتي که نسل هايي از تهيه کننده ها داشتند، از دست مي دهد. حالا همه چيز در بازار يابي خلاصه شده است. هاليوود به يک سيستم تصويري احتياج دارد که براي همه نوع فيلمي - هر فيلمي - مناسب باشد و به راحتي بهتر از هر چيزي باشد که مخاطبان تا کنون ديده اند. مديران بازاريابي درست مي گويند که تماشاگران به سينما مي آيند تا يک تجربه ي اضافي تماشاي فيلم داشته باشند که در خانه به دست نمي آيد. اما آنها دارند روي تجربه ي اشتباهي شرط بندي مي کنند.
منبع:خرد نامه همشهري 24،شماره 49
/م