درآمدي بر درك جرم سازمان يافته و مظاهرفرا ملي آن(3)
نویسنده : محمد شريف بسيوني و ادوارد وتر
مترجم : محمد ابراهيم شمس ناتري
مترجم : محمد ابراهيم شمس ناتري
جرم سازمان يافته و گروه هاي تروريستي
خشونت تروريستي چه به وسيله افراد دولتي يا افراد غيردولتي اگر نياز به رويكرد متفاوتي در ارتباط با پيشگيري، كنترل و سركوب داشته باشد- تنها به همين دليل- به روشني پديده متمايز و مجزاي از جرم سازمان يافته بوده و با آن مشتبه نخواهد شد.
توسّل به استراتژي و تاكتيكهاي خشونت زاي تروريستي توسط گروه هاي جرم سازمان يافته در زمينه هاي مختلف ، الزاماً آنها را با گروه هاي تروريستي در يك طبقه قرار نمي دهد. در واقع هرگاه گروه هاي جرم سازمان يافته متوسل به استراتژيها و تاكتيكهاي خشونت آميز تروريستي ميشوند، آنها به عنوان يك ابزار جهت تحصيل منافع و حمايت از خويش اين اعمال را مرتكب ميشوند. به همين صورت گروه هاي تروريستي نيز به استراتژيها و تاكتيكهاي جرم سازمان يافته متوسل ميشوند، ولي آنها چنين اعمالي را براي تحصيل قدرت مورد نظر يا تأمين بودجه عمليات خود انجام ميدهند. آنها انگيزه مكتبي و ايدئولوژيك دارند و بنابراين نميتوانند همان گروه هاي جرم سازمان يافته به نظر برسند. شباهتهاي موجود در استراتژيها و تاكتيكهاي خشونت آميز بين اين دو گروه نبايد منجر به مشتبه شدن اين دو گردد.
در عين حال نكته اي وجود دارد كه در پي آن ويژگي هاي يك گروه مشخص، ويژگي غالب گروه ديگر را به دست مي آورد و همين مطلب ممكن است گروه را از طبقه خود خارج كرده در طبقه ديگري قرار دهد. اين كه چگونه بايد ويژگيهاي متغير را شناخت و گروهها را در طبقه هاي مختلف قرار داد به سبب عدم اطلاعات مناسب از اين گروهها در اين مرحله شناخت ما از اين سازمانها، كار مشكلي است. علاوه بر اين، ادعاي ارتباط بين اين دو طبقه تاكنون بسيار نامنظم و پراكنده بوده است و به ما اجازه نمي دهد كه نتايج كلي وعمومي را نسبت به اين مطلب بگيريم.
ارتباط بين سازمانهاي مواد مخدر و سازمانهاي تروريستي براي مثال در بعضي از كشورهاي آمريكاي لاتين به طور جزئي صورت گرفته وعلت آن اين بوده كه قاچاقچيان مواد مخدر جهت موفقيت در كار خود نياز به امتياز گروه هاي موجود، قدرت نظامي و آموزش گروه هاي تروريستي داشته اند. اين گروهها هم به نوبة خود سبب مبالغ بالاي پول و پيشنهاد شده و فرصتهاي جديدي كه براي تامين منابع مالي وبهرهمندي از عمليات بدون نتيجه قبلي فراهم شده بود، جهت همكاري جذب شدند، ولي به نوبة خود بعضي از سازمانهاي قاچاق مواد مخدر از خشونت براي ارعاب حكومت، دادگستري، پليس يا ارتش استفاده كردند تا بدين وسيله عمليات غيرقانوني خود را از كنترل دولت خارج نمايند و در نتيجه اعضاي آن از توقيف، تعقيب و حبس و استرداد در امان مانده اند. اين همان چيزي است كه عموماً از آن به عنوان «تروريزم مواد مخدر» تعبير مي گردد. ولي «تروريزم مواد مخدر» در واكنشهاي اجتماعي كه خودش باعث آن است، خودش ضد آن واكنشها بوده است. در واقع هرجامعهاي به سطحي مي رسد كه نمي خواهد ديگر در قبال ظواهر خارجي خاص از خود تحمل نشان دهد. هنگامي كه جامعه به اين سطح رسيد، واكنش ِآن جامعه در قبال گروه هايي كه اين وضعيت غيرقابل تحمل را پيش آوردهاند براي اين گروه ها بسيار زيان بار خواهد بود.
گروه هاي تروريستي و جرم سازمان يافته دو گونه رابطة مادي با محيط زيست خود دارند، يكي رابطة متجاوزانه آنجا كه عمليات مجرمانهاي چون آدمربايي را براي باجگيري و سرقت مسلحانه مرتكب ميشوند ويكي هم رابطة انگلي آنجا كه گروه مجرمانة استثمار كننده امتيازات يا پول را براي خود مي گيرد ولي منبع درآمد را آنچنان عاجز نميكند كه روند را به نابودي بكشاند.
تفاوتهاي اساسي بين دوگروه باقي ميماند: گروه هاي «تروريست» به طور ايدئولوژيك وادار به عمليات تروريستي ميشود و هدف آنها هم اين است كه قدرت را در دست بگيرند، درحالي كه گروه هاي جرم سازمان يافته براي تحصيل منافع مادي وارد عمل ميشوند و به دنبال تحصيل قدرت نيستند. يكي از نتايج منطقي اين تفاوت اين است كه گروه هاي تروريستي به دنبال سرنگوني يا اضمحلال حكومت هستند در حالي كه گروه هاي جرم سازمان يافته عموماً به دنبال كاركردن در يك سيستم اجتماعي خاص براي تداوم بخشيدن به فعاليتهاي خود مي باشند-تفاوت اساسي دراين است كه سازمان هاي مجرمانه يك رابطة همزيستي با دولت را به دست ميآورند درحالي كه سازمانهاي تروريستي به دنبال سرنگوني دولت يا تغيير روابط سياسي موجود مي باشند. بنابراين اهداف اين دو گروه آن چنان از هم جدا و متفاوت است كه اگر در زماني از استراتژي و تاكتيك يكسان استفاده كردند، اين مطلب موجب مشتبه شدن آنها بر ديگران نمي گردد. همچنين اين دو گروه نبايد به دليل پيمانهاي استراتژيك موقت شان با هم مشتبه گردند.
يك تمايز مهم ديگر بين گروه هاي تروريستي وگروه هاي جرم سازمان يفاته را ممكن است در رفتار حكومتها يافت. بعضي از حكومتها با نمايندگان گروه هاي انقلابي كه به عمليات ترور خشونت آميز مشغولند. مذاكره مي كنند، چنين مذاكراتي براساس تصميم دولتها جهت به رسميت شناختن چنين گروه هايي است بدون در نظر گرفتن نوع كارهايي كه اين گروهها مرتكب آن شدهاند و مكرراً چنين مذاكراتي منجر به شكلي از مشروعيت بخشيدن به چنين گروه هايي گرديده است ولي چنين روشي را دولتها در برخورد با گروه هاي جرم سازمان يافته نداشته اند.
بنابراين آنچه كه بيشتر مورد نياز است مطالعه و بررسي اين دو طبقه متفاوت از يك منظر تجربي است تا اينكه بتوان تدابير مؤثري را جهت پيشگيري، كنتر و سركوب مظاهر مجرمانه آنها گسترش داد واعمال نمود.
جرم سازمان يافته ودرگيريهاي داخلي
اين قرباني كردن چه به وسيلة نيروهاي دولتي يا غيردولتي كه در جنگهاي اخير در كامبوج، رواندا و يوگسلاوي سابق رخ داد، كه آن را بايد بدترين اعمال دوران ما ناميد، محدودة وسيعي از تكنيكهاي متجاوزانه را در بر ميگيرد. جنگجويان دشمنان خود را از سرزمين و متعلقشان اخراج كرده و جرايم بين المللي و جرايم داخلي را مرتكب ميشوند كه توسط تقريباً تمامي سيستمهاي حقوقي جهان ممنوع شده است. برده دارانه،قاچاق مواد مخدر، سرقت، انهدام و غارت اموال فرهنگي و سرقت از اموال دولتي و خصوصي ميباشند. در سطح داخلي اين جرمها شامل قتل عمد، تجاوز جنسي، شكنجه، تهديد، ضرب وشتم، سرقت مسلحانه و سرقت معمولي است. در بعضي از جنگها اين اعمال منجر به گرسنگي شهروندان، مهاجرتهاي تودهاي جمعيت و انهدام اقتصاد و تأسيسات زيربنايي جامعه، انهدام ساختار اجتماعي و نابودي فرهنگهاي سنتي ميشود. ولي بيشترين گرفتاري در اين جنگها وجنگهاي مشابه، فروپاشي يا عدم وجود سيستم ملي اجراي قانون و عدم يك سيستم اجراي قوانين بين المللي مؤثر ميباشد كه بتواند خلاء موجود را پر نمايد.
فروپاشي سيستمهاي كنترل اجتماعي داخلي فرصتها را براي گروه هاي موجود جرم سازمان يافته فراهم و تقويت ميكند و فرصتهايي را براي گروه هاي نوظهور به وجود مي آورد. گروه هاي نوظهور ممكن است به راحتي براي مدت يا هدف محدودي مرتكب اعمال مجرمانة سازمان يافته گردند كه ممكن است گروه هاي جرم سازمان يافته موقت يا فرصت طلب ناميده شوند، زيرا دوره زندگي آنها ممكن است از دورة فروپاشي سيستم كنترل اجتماعي در مدت جنگ بيشتر نباشد، ولي ممكن است آنها همچنين مراحل موقت يا فرصتطلبانه را پشت سرگذاشته و برمبناي ويژگيهايي كه خارج از اين تحليل ميباشد به گروه هاي جرم سازمان يافته سنتي تحوّل يابند.
جنگهاي اجتماعي كه در طول تحقق و ادامة آن كنترل هاي اجتماعي داخلي غالباً وجود ندارد و يا ضعيف ميباشد وكنترل هاي بين المللي نيز موجود نمي باشد، نه تنها فرصت هايي را براي رشد گروه هاي جرم سازمان يافته و ظهور گروه هاي جديد ايجاد
مي كند بلكه همچنين فرصتهايي را براي گروه هاي سياسي كه در اين درگيريها شركت مي كنند ايجاد مي كند تا به سوي ارتكاب فعاليتهاي مجرمانه سازمان يافته سرازير شوند:
مفهوم سرازير شدن (sPIll over) نسبت به وضعيتهايي اعمال ميشود كه در آن گروه سياسي خاصي درگير انجام جرم سازمان يافته شده واز آن به عنوان ابزاري براي فعاليتهاي شبه نظامي يا سياسي خود بهره ببرد. گاهگاهي چنين اعمالي نيز براي بهره مند شدن مالي رهبران اين گروه انجام مي گيرد. در چنين صورتي اينها واقعاً جرم سازمان يافته هستند كه از پوشش جنگ براي خود لباس مشروعيت مي دوزند.
تغيير شكل و دگرگوني به يكي از سه طريق رخ ميدهد. اوّل، هرگاه يك گروه شورشي به قدرت مورد نظر خويش در نتيجه مساعي و كوششهاي خود برسد و در وضعيت سوءاستفاده از قدرت قرار گرفته مرتكب اعمال فسادآميز گردد و چنين كارهايي را تحت يك پوشش قانوني مرتكب شود. چنين عملي ميتواند يا توسط كل گروه انجام گيرد كه در چنين صورتي يك رژيم فاسد خواهد شد و يا از طرف تعداد كمي از افراد موجود در گروه انجام ميشود كه در اين صورت از اعتباري كه در ابتدا اين گروه به سبب جنگها و مبارزات به دست آورده براي فعاليتهاي فاسد بيشتر يا جرم سازمان يافته مسلم بهرهبرداري ميكند. دوم،هنگامي كه حركتي شورشي نتواند به طور كلي به هدف خود كه به دست آوردن قدرت بودهب رسد و تمام يا بعضي از اعضاي آن به مبارزات زيرزميني كشيده شوند، متقابلاً به فعاليتهاي جرم سازمان يافته مثل سرقت مسلحانه يا قاچاق مواد مخدر روي مي آورند. چنين فعاليتهايي در حد وسيعي مبتني بر فرصتهايي است كه در آن منطقه مورد نظر موجود ميباشد. سوم، گروه شورشي چه در به دست آوردن اهداف قدرت طلبانة خويش موفق باشد يا نباشد، مبارزان چريك خود را كه ديگر فرصتي براي اجتماعي شدن مجدد و به كار گرفته شدن منفعت زا ندارند، منفصل و منحل ميكند، در چنين صورتي چريكهاي فوق الذكر ممكن است مهارتهاي نظامي خويش را جهت استفاده و تشكيل يك گروه جرم سازمان يافته به كار بندند. كميسيون كارشناسان كه پس از قطعنامه 780 شوراي امنيت 1992 جهت بررسي تجاوزات به حقوق انساني بينالملل در يوگسلاوي سابق تشكيل شد در ضميمه شماره 1 گزارش نهايي خويش 89 نيروي شبه نظامي را معرفي كرد كه بدترين جرمهاي ممكن را مرتكب شدهاند و نشان داد كه چگونه بعضي از اين گروهها، استراتژيهاي تاكتيكهاي جرم سازمان يافته را براي منافع خصوصي به كار برده اند.
فرضيه هاي متعددي در باره رابطة بين گروه هاي درگيرجرم سازمان يافته و گروه هاي درگير تجاوزات تروريستي خصوصاً درشرايط درگيريهاي داخلي وجود دارد.يك نظر معتقد است كه همگون بودن اين استراتژيها و تاكتيكها اين نتيجه را به دست ميدهد كه آنها براي همديگر به يك اندازه مفيد تلقي ميشوند. نظر ديگر اين است كه بين آنها رابطه اي وجود دارد كه منجر به تداخلها و هم پوشيها گرديده و آنها را به يك اندازه مفيد تلقي مي كند. سرانجام تز دگرگوني تز ديگري است كه براساس آن يك گروه به گروه ديگر تغيير ماهيت مي يابد.
در حالي كه تمام اين فرضيه ها درحد خود شايسته هستند، اين مفهوم كه يكسان بودن و برابري در كارآمدها ماهيت ونوع سازمان را تغيير ميدهد متقاعد كننده نميباشد. آنچه كه بيش از نقشه ها و اعمال استراتژيك و تاكتيكي آنان را وادار به مبارزه و جنگيدن مي كند، اهداف آنان مي باشد.
منبع: www.lawnet.ir
/ن