
آبگوشت نامه
دستور طبخ آبگوشت هاي اصيل دوران قاجار
نادر ميرزا قاجار
آبگوشت ساده:بهترين آبگوشت ها به نيرو و مزه آن است که از گوشت گوسپند نر يک ساله فربه پزند.از گوشت پارچه ها کنند و چند دانه پياز پوست گرفته با نخود به اندازه نخست آب را به جوش آورده و در ديگ مسين يا کوزه سفالين ساده يا شيشه ماليده که به همه ايران بجوشانند تا کف گوشت به روي آيد.با کفگير برگيرند تا ديگر کف نيارد.پس آتش آن نرم کنند و سر آن سخت بر بندند و هشيار (خردمندانه)بوند که آب آن به اندازه ماند.اگر آب کم گردد و گوشت پخته نگردد،آب جوشان به اندازه ريزند.تبريزيان دو گونه پزند؛يکي چونان که ياد کردم،مگر آنکه به جاي نخود نيمه نخود(لپه)ريزند و اين نيکوتر است.گونه ديگر که گوشت را نخست به ديگ يا کوزه ريزند بي آب و به آتش نهند با کفگير بر يک ديگر افکنند تا به چربي خود اندکي تافته گردد،آن گاه آب و پياز و نيمه نخود يا نخود ريزند و به جاهاي ديگر به جاي نخود ژاژومک (لوبيا)افکنند،آن نيز مزيدن ديگر دارد.فرخنده همال گفت:«اين روش پختن آبگوشت ساده است که همه پزند،مگر آنکه هر که را خواهش باشد بر آن ترشي ها زند چنانکه در بهاران آلوچه تازه با اندکي نعنع ريزند و به تابستان غوره افکنند و به زمستان آلوچه خشک،بس نيکوست».
آبگوشت بهي(=به)و آبگوشت سيب:بهترين اين گونه آن است.به فصل خزان که آبي رسيده باشد ترش آن را پنج شش باره کنند با پوست که بوي خوش آن در پوست است.از تخم،پاک کرده در آبگوشت افکنند.بس نيکو و بامزه است.برخي سيب ترش ريزند.آن نيز نيکوست نه بدان پايه که آبي(به)را بود.
آبگوشت بره:کدبانو گفت:«اين دو گونه است.يکي آنکه بزرگان و نازک مزاجان و پيران با آب و جاه را شايد و جوانان با نيرو و خورندگان بي ترس و بيم را پسنده نباشد.از ايراکه چون پختن آن گويم،داني که اين خورش پهلوانان نيست و اين خوردني آن گاه سزاست که چکامه گويي گفته:طرف چمن چو روضه خلداست و بيد و سرو/حورا مثال صف زده بر طرف جويبار/...و آن ،چنان پزند که بره شير مست که دهان به سبزه نيالوده به دست آرند و پوست بر گيرند و همگي آن با سر و گردن با نخود يا نيمه آن به اندازه بر آن ريزند و به ديگ نهند و آب نيک بر آن ريزند و نرم نرم پزند.چون نيم پخت گردد،چند دانه پيازبر آن افکنند که تا پختن گوشت،پياز نيز پزد.چون نيک پخته گردد،بر زيغالي (پياله)بزرگ کشند و به خوان نهند و با نان برشته اسپيد خورند.کدبانو گفت:«اين آبگوشت را چنان بايد پخت که آب آن کم تر باشد و نمک پس از پختن بايد افکند که رنگ آن تباه نگردد.پلپل و دارو به خواهش خورنده است.اگر ترش خواهند جز آب ليموي ،ترشي ديگر سزاوار نيست».
تنک آب:بانو گفت:«اين نيز از بره شير مست بايد و آن،چنان باشد که گوشت را پاره ها کرده با روغن پاک که سخت تافته باشند اندکي بتابند و آب ريزند و پياز و نيمه نخود،دارو و نمک و پلپل به اندازه ريزند،با نان،پس خوش مزه و نيک است».
غورابه:کدبانو گفت:«اين خوردني بس نيکوست.و خوب پختن آن دشوار است و هنگام خوردن،تابستان است که غوره تازه به دست آيد و آن چنان باشد که گوشت پاکيزه بره چنان که در آبگوشت ساده ياد کرديم با افزار نيکو پزند و نعناع تازه و غوره و برخي برگ چغندر و اندکي از چغندر در آن ريزند،آن نيز نيکوست.
آبگوشت کشک:خاتون سراي گفت:اين خورش به زمستان بس نيکوست،...و آن،چنان باشد که گوشت فربه با نيمه نخود(لپه)و همه افزار آبگوشت پزند و به گاه خوردن،کشک ساييده بر آن ريزند و گرم سازند چنان که کشک بريده و تباه نگردد.خورشي خوش خوراک و نيکوست و اين گونه را کشکينه گويند به پهلوي زفان.اگر ماست به جاي کشک به کار برند ماستينه نامند آن نيز نيک است.
گوشتابه:که از پرده ها و لشقه (لشکه:پاره)هاي گوشت توان کرد.من گويم:به تبريز پزشکي مسيح دم بود...روزي به پزشکخانه او بودم.هنگام ناهار شکستن آمد.برخاستم.فرمود:نان آرند.بنشستم.خواني پاکيزه و سره بنهادند.همه چيز بدان خوان بود،شامي بروجردي که ياد کرده ام.زيغالي آبگوشت بس با مزه.گفت:اين آبگوشت از پرده ها و آن چيزها که کوفته نگردد و شامي را نشايد پخته اند.بس نيرومند است.مزيدني خوش داشت.گفتم:اين گه گونه و از چه پزند؟گفت:چون گوشت شامي را خرد کوبيم ،هر چه از پرده و پي کوفته نگردد،آبگوشت پزيم.من به بانو گفتم،پخت و نيکو بود.آن بزرگ مرد نام اين خورش را گوشتابه فرمود.
آبگوشت مرغ خانگي و ديگر پرندگان :گفت:«تا بگفتيم از سمرقند چو قند»بهترين خورش هاست و خوردني بس نيکو و گوارا و هيچ جا اين خورش نپزند مگر به خان ما؛از ايراکه اين خوردني ويژه خان مان ماست به ويژه آنکه از کبک سازند و نيکوتر آن است که از فره کبک و جوجه پزند و اين بدان روزگار سره است که:...فصل بهار گشت مگر نقشبند چين/باد صبا فشاند مگر نافه تتار/زلف بنفشه باد فشاند رواست صبح/از آب آبگوشت شکوفه به گوشوار،پختن آن ،چنان است که مرغ يا کبک يا فره و جوجه نمکسود را در روغني که پياز در آن سرخ کرده باشند افکنند تا اندکي سرخ گردد،پس آب ريزند چون به جوش آيد،نيمه نخود(لپه)و چند دانه پياز پوست گرفته در آن افکنند چون نزديک به پختن گردد،ليموي عماني خشک چند دانه افکنند و آب ليمو چاشني دهند و داروي خوشبوي پراکنند.همچنين از همه پرندگان اين خورش توان کرد،مگر آنکه اين دو مرغ بهتر است،پس وُشم (بلدرچين)و يَلوه(قرقاول)
منبع:همشهري ماه ،شماره ي 47
/ج