نگاهي به آيين سيك

آيين‌ سيك‌ در ايالت‌ پنجاب‌ واقع‌ در شمال‌ هند، و درفضايى بوجود آمد، كه‌ از مفاهيم‌ بسيارى كه‌ در سرزمين‌ پيدايش‌ رواج‌ داشت‌، بيگانه‌ نبود. اين‌ آيين‌ آميزه‌اى است‌ از مظاهر هندى و اسلامى‌ بويژه‌ از سوى صوفيّه‌ مى‌باشد.
پنجشنبه، 19 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نگاهي به آيين سيك

نگاهي به آيين سيك
نگاهي به آيين سيك


 

تهيه كننده: محمود كريمي
منبع: اختصاصي راسخون




 

ظهور و پيدايش‌
 

آيين‌ سيك‌ در ايالت‌ پنجاب‌ واقع‌ در شمال‌ هند، و درفضايى بوجود آمد، كه‌ از مفاهيم‌ بسيارى كه‌ در سرزمين‌ پيدايش‌ رواج‌ داشت‌، بيگانه‌ نبود. اين‌ آيين‌ آميزه‌اى است‌ از مظاهر هندى و اسلامى‌ بويژه‌ از سوى صوفيّه‌ مى‌باشد.
نخستين‌ بنيانگذار آيين‌ سيك‌ «نانك‌» است‌، كه‌ در سال ‌1469 م‌ از پدر و مادرى هندويى متولد شد. در يك‌ جو دينى هندويى ـ اسلامى زندگى كرد. او اولين‌ كسى نبودكه‌ دست‌ به‌ تلاش‌هايى ‌اصلاح ‌طلبانه‌ مى‌زد بلكه‌ قبل‌ از او فردى به‌ نام‌ «كبير» (1440 - 1518) كه‌ از ميراث‌ هندوئيسم‌ وقرآن‌ كريم‌ اثر پذيرفته‌ بود، به‌ اين‌ كار اقدام‌ كرده‌ بود.
شايد آنچه‌ كه‌، باعث‌ شد كبير و پس‌ از او نانك‌ دست‌ به‌ اين‌ حركت‌ اصلاحى بزنند ، جو تعصبى ‌بود كه‌ در جامعه خود مشاهده‌ مى‌كردند؛ و از همين‌ جاست‌ كه‌ مى‌بينيم‌ نانك‌، آيين‌ سيك‌ را بر اين‌اساس‌ پايه‌گذراى مى‌كند. كه‌ هيچ‌ گونه‌ فرقى ميان‌ لفظ‌ جلاله «الله» در نزد مسلمانها با «ويشنو»(Vishnu به‌ معناى خداى نگه‌دارنده‌) در نزد هندوها وجود ندارد.
ولى او وحى را انكار مى‌كند، او براين‌ باور بود كه‌ خدا كسى است‌ كه‌ روح‌ را نورانى مى‌كند، و علم‌ اوبر ميليونها چيز احاطه‌ دارد و خالق‌ ميليونها شكل‌ و جسم‌ است‌؛ ولى خودش‌ جسم‌ نيست‌، بلكه‌موجودى است‌ غير از مخلوقاتش‌ و اين‌ همان‌ مفهومى است‌ كه‌ از آيه شريفة‌: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» (شورى / 11) فهميده‌ مى‌شود.
Gourou Nanak گورو نانك ‌(1469 ـ 1539م‌.):
نانك‌، اولين‌ پايه‌گذار و مؤسس‌ حقيقى آيين‌ سيك‌ در اواخر قرن‌ 15 ميلادى به‌ شمار مى‌رود. سيك‌ لفظى است‌ هندى‌، به‌ معناى «شاگرد» و همچنين‌ نام‌ فرقه‌اى هندى است‌ كه،‌ مهمترين‌ مركز آن‌ پنجاب‌ مى‌باشد. نانك‌ در پنجاب‌ و دريك‌ خانواده هندويى كه‌ در ميان‌ طبقات‌ اجتماعى ‌موجود در نظام‌ هندوئيسم‌، جايگاه‌ پايينى داشت‌ متولد شد. طبقه آنها پايينتر از طبقه «كشاتريا» ـ كه‌ طبقه نيروهاى نظامى است‌ ـ بود. نانك‌ در آغاز جوانى‌اش‌ در نزد حاكم‌ سلطان‌پور (Sultanpur) به‌ حسابرسى اموال‌ پرداخت‌ و از اين‌ راه‌ در زندگى عملى تجربه‌ و مهارت‌ كسب ‌كرد. او حضور در نزد حاكم‌ سلطان‌پور را غنيمت‌ شمرد، و به‌ يك‌ فرهنگ‌ ابتدايى از هندوئيسم‌ واسلام‌ دست‌ يافت‌. او با فردى به‌ نام‌ «مردانا» (Mardana) كه‌ نوازنده «رباب‌» بود، آشنا شد. وشروع‌ به‌ سرودن‌ شعرهايى طبق‌ آهنگ‌هاى رباب‌ مردانا كرد. آنها گروهى براى سرودهاى دينى‌ تأسيس‌ كردند؛ و با كمك‌ يكديگر غذاخورى محلى كوچكى را بنانهادند، كه‌ مسلمان‌ها و هندوها ازطبقه‌هاى مختلف‌ به‌ آنجا رفت‌ و آمد مى‌كردند. همه اينها باعث‌ شد، كه‌ گورو نانك‌ بيشترين‌ ارتباط‌را با مردم‌ داشته‌ باشد.
هنگامى كه‌ گورو نانك‌ به‌ سن‌30 سالگى رسيد، چند روزى به‌ دور از ديده مردم‌ پنهان‌ شد؛ و سپس‌ با ادعاى اينكه‌ از جانب‌ خدا مامور شده‌ است‌، يا به‌ عرصه‌ زندگى باز مى‌گردد . «اوبا يقين‌ ادعامى‌كند كه‌ بنابر يك‌ نداى والاى الهى به‌ سوى مسلمانها و هندوها و همه طبقات‌ اجتماعى و نيزمردمان‌ با فضيلت‌ و صالحان‌ فرستاده‌ شده‌ است‌.» نانك‌ اظهار مى‌كند كه‌ دعوت‌ او داراى اصول‌ وقواعد اساسى است‌ مثل‌: تلاش‌، سختى‌، رياضت‌ و زهد، احسان‌ و نيكوكارى و تفكرى كه‌ از آن‌ ستايش‌هاى تأليف‌ شده‌ از جانب‌ گورو نشأت‌ مى‌گيرد. و اهميت‌ تفكر و تأمل‌ از آن‌ جهت‌ است‌، كه ‌براى انسان‌ غذاى روحى فراهم‌ مى‌كند؛ به‌ گونه‌اى كه‌ (بنا بر تعبير كلارك Clarke) به‌ او اين‌ امكان‌را مى‌دهد كه‌ وجه‌الله‌ را در چهرگان‌ همه انسانها ببيند.
بدين‌ ترتيب‌ ـ آن‌ طور كه‌ بارندر جفرى مى‌گويد ـ نانك‌، مسافرتهاى طولانى خود را به‌ شهرها ومناطقى مثل‌ مكه‌، بغداد، تبت‌، مناطق‌ مختلف‌ هند و آسياى شرقى آغاز كرد، و از مشرب‌هاى ‌بسيارى كسب‌ دانش‌ نمود. و هرچند اصلاً قصد نداشت‌ كه‌ مذهب‌ و آيين‌ خاصى راتأسيس‌ كند، اما بعد از مدتى‌، صاحب‌ دين‌ جديدى شد. ولى‌، حمله مغولها به‌ سرزمين‌ هند سبب‌ شد كه‌ او سفرهايش‌ را قطع‌ كند؛ و بيشتر سالهاى باقيمانده‌ از عمرش‌ را در يكى از روستاهاى پاكستان‌ به‌ نام‌«كارته‌پور» (Kartur pur) سپرى كند. در اواخر دهه چهارم‌ قرن‌ 16 ميلادى در ماه‌ سپتامبر 1359درگذشت‌. نانك‌ نخستين‌ معبد سيكها را در اين‌ روستا بنيان‌ نهاد.
بستانى در دايره ‌المعارفش‌ با ذكر سلسله‌اى طولاني،‌ از گوروها و مهمترين‌ حوادث‌ زمان‌ آنها مى‌گويد: «بعد از نانك‌ عده‌اى يكى پس‌ از ديگرى به‌ جانشينى او براى رهبرى آيين‌ سيك‌ تعيين‌ شدند كه‌ به‌ هر كدام‌ از آنها لقب‌ «گورو» يعنى معلم‌ داده‌ مى‌شد. به‌ نظر مى‌رسد تحولى در عقيدة ‌سيك‌ نسبت‌ به‌ رهبرانش‌ ايجاد شد. چرا كه،‌ پيروان‌ گورو نانك‌ در ابتدا به‌ «پنتيز نانك‌» (NankPanthis) يعنى هم‌پيمانان‌ نانك‌ خوانده‌ مى‌شدند؛ ولى بعد از مدتى به‌ هريك‌ از آنان‌ نام‌ سيك‌يعنى شاگرد يا مريد اطلاق‌ گرديد.»
پس از گورو نانك 9 گوروى ديگر يكى پس از ديگرى برخاستند و اين فهرست اسامى 10 گوروى سيكان و تاريخ تولد و وفات ايشان :
1. گورو نانك (1469-1539)؛
2. گورو انگد (1504-1552)؛
3. گورو امر داس (1479-1574)؛
4. گورو رام داس (1534-1581)؛
5. گورو ارجن (1563-1606)؛
6. گورو هر گوبيند (1595-1644)؛
7. گورو هرراى (1630-1661)؛
8. گورو هرى كريشن (1656-1668)؛
9. گورو تيغ بهادر (1621-1675)؛
10. گورو گوبيند سينگ (1666-1708).
نانگ رهبر این فرقه به بت و بتخانه اعتقاد نداشت. نانک خداى یکتاى جهان را حق نامید. وى مى گفت خدا به هر نامى که خوانده شود فقط او قادر متعال و حق است. سعادت و وصول به نیروانا همان استغراق در ذکر حق است. وى مایا یا صورت وهمى جهان را که در دین هندو آمده است، پذیرفت و گردونه تناسخ و قانون عمل و عکس ‍ العمل را تا حدودى قبول کرد. نانک خوردن گوشت را براى پیروانش ‍ مباح دانست، ریاضت و بت پرستى را ممنوع کرد، نظام طبقاتى و تعدد زوجات را هم حرام شمرد. در اشعار عرفاى سیک مشرب بت و بتخانه به صورت سمبل به کار رفته و رمزى از حیقیت است. نانگ به ریاضت روى آورد و شیوه درویشى پیشه ساخت. ابتدا به کم خورى پرداخت و بعد از آشامیدن شیرگاو اکتفا کرد. و آنگاه به خوردن روغن و بعد به خوردن باد مشغول شد. دوران باد هوا خورى یعنى فصل رسیدن مائده هاى آسمان است. نانگ از خوردن گوشت خوددارى مى کرد. اما مریدان و پیروانش ‍ بعدها گوشت مى خوردند. نانگ همه مردم را مخلوق مى دانست نه خالق. او منکر حلول و اتحاد بود. وسیله تقرب به حق از نظر نانگ کمک به جانوران و آزار نرساندن به آنها مى باشد.
نانگ در لغت سانسکریت به معناى شفاى درد یا هستى صرف است که به بابانانگ شهرت یافته است و به احترام، وى را گرونانگ دیوجى گویند. نانگ گفته است: آنان که به خدا پیوستند، رو سفید هستند، خالق با مخلوق و خلقت یا خلق است. پس خداوند در همه جا هست و نباید به کسى ناسزا گفت.
نانك‌ پس‌ از خود «آنگاد» (1504ـ1552م‌.) را به‌ جانشينى خود تعيين‌ كرد، و بر مذهب‌پدرش‌ تفسيرهايى را نوشت‌. گورو آنگاد، «گورو امرداس‌» (1479 - 1574 م‌.) را به‌جانشينى برگزيد، كه‌ اقدام‌ به‌ شكل‌دهى هويت‌ سيكى نمود و بعضى آداب‌ و رسوم‌ هندى مانندغسل‌ روزهاى عيد و تأكيد بر زيارت‌ رودها به‌ روش‌ هندى‌ها را به‌ آيين‌ سيك‌ وارد كرد. اوهمچنين‌ با انتقال‌ آيين‌ سيك‌ به‌ روستاها و تبليغ‌ آن‌ در بين‌ روستائيان‌ تغيير ديگرى ايجاد كرد، درحالى كه،‌ اين‌ آيين‌ در زمان‌ مؤسس‌ و جانشين‌ او «آنگاد» محدود به‌ ساكنين‌ شهر بود. پس‌ از گوروى‌سوم‌ نوبت‌ به‌ گوروى چهارم‌ «گورو رامداس‌» (1534 ـ 1581م‌.) رسيد، كه‌ شوهر دختر را مداس‌ بود. گورو رامداس‌ شعرهايى را سرود كه‌ به‌ ميراث‌ سيكى اضافه‌ شد؛ و پنج‌ بيت‌ ازآنها در كتاب‌ مقدس‌ سيك‌ «آدى گرانت‌» AdiGrant وارد شد. مضمون‌ اشعار تأملاتى دربارة‌خداى متعال‌ بود، كه‌ ديده‌ها او را نمى‌بينند و شكلى مجسّم‌ ندارد.
گورو رامداس‌ كسى است‌ كه‌ شهر «امريستار» Amristar را در چهل‌ كيلومترى «جوندفال‌» ازسمت‌ شمال‌ غربى بنا كرد. اين‌ شهر به‌ شهر مقدس‌ سيكها تبديل‌ شد؛ و همچنين‌ مهمترين ‌عبادتگاه‌ سيكها به‌ نام‌ «معبد طلا» Temple d'orLe در اين‌ شهر قرار دارد؛ هرچند ساخت‌ آن‌ درزمان‌ گوروى پنجم‌ «ارجان‌» Arjun به‌ انجام‌ رسيد.
ارجان‌ پنجم ‌(1563 ـ 1606م‌.) كه‌ به‌ حق‌ از پايه‌گذاران‌ اصلى آيين‌ سيك‌ به‌ شمار مى‌آيد، درشهر امريستار ساكن‌ شد و در زمان‌ او و تحت‌ اشرافش‌ عبادتگاه‌ اصلى سيكها يعنى معبد طلا ساخته‌ شد. اين‌ معبد تا به‌ امروز مقدس‌ترين‌ مكان‌ نزد سيكها مى‌باشد. ارجان‌ همچنين‌ تعاليم‌ آيين‌ سيك‌ را در كتابى به‌ نام‌ «آدى گرانت‌» يا «گرانت‌ صاحب‌» Granth Sahib، كه‌ به‌ معناى‌كتاب‌ اول‌ مى‌باشد، جمع‌آورى كرد. پيروان‌ ارجان‌ تحت‌ رياست‌ او هم‌پيمانى سياسى را منعقد نمودند؛ و در نتيجه‌ آيين‌ سيك‌ رشد كرد، و پايه‌هايش‌ استوار گرديد؛ تا جايى كه‌ باعث‌ خشم‌ وناخرسندى مغول‌ها گرديد. حاكم‌ مغول‌ گوروى پنجم‌ را دستگير كرد، و به‌ زندان‌ انداخت‌، و درسال ‌1606م‌. او را به‌ قتل‌ رساند. اين‌ حادثه‌ در روند اخلاقى سيكها تأثير بسيارى گذاشت‌، و صلح‌جويى و راحت‌طلبى آنها را به‌ ستيزگرى و انتقام‌ جويى تبديل‌ نمود. آنان‌ تحت‌ رهبرى «هارگوبيند» گوروى ششم‌ گردآمدند، تا با مسلمانان‌ جنگ‌ كنند، ولى مسلمانان‌ بر سيكها چيره‌ شدند؛ و آنان‌ را از همسايگى شهر لاهور دور كردند. آنان‌ در نتيجه‌ به‌ كوه‌هاى شمالى مجاور پناه‌ بردند. هارگوبيند اولين‌ رهبر آيين‌ سيك‌ بود كه‌ به‌ پيروانش‌ اجازه‌ داد بجز گوشت‌ گاو، گوشت‌ديگر حيوانات‌ را بخورند.
وقتى كه‌ هارگوبين‌ درسال ‌1644 م‌. از دنيا رفت‌، دو فرزندى داشت‌ به‌ نامهاى «سورت‌ سينگ‌» و«تينگ‌ سينگ‌» كه‌ در آن‌ برهه‌ از تعقيب‌ مسلمانان‌ گريخته‌ بودند؛ و در نتيجه‌ او نوه‌اش‌ «هرراى‌» Har Rai را جانشين‌ خود قرارداد. وى در سال‌ 1644 ميلادى «معلم‌» سيكها ناميده‌ شد. هرراى‌بر خلاف‌ سياست‌ گذشتگانش‌ عمل‌ كردو ترجيح‌ داد با مغول‌ها، از درِ آشتى و مسالمت‌ در آيد واز سيره گذشتگانش‌ برگردد، عصر او دوران‌ آرامش‌ سيك‌ بود. هرراى نوه‌ گوراى ششم‌ هارگو بيندمى‌باشد.
هرراى فرزندش‌ «هرى كريشن‌» (1656 - 1664 م‌.) را به‌ عنوان‌ «گوروى هشتم‌»منصوب‌ كرد؛ و درحالى كه‌ كودكى بيش‌ نبود. درسال ‌1661 ميلادى زمامدارى امور به‌ سمت‌ اومعطوف‌ شد؛ ولى زندگى او ديرى نپاييد و به‌ بيمارى آبله‌ (چيچك‌) مبتلا گرديد، و در سن‌ هشت‌ سالگى (1664م‌) درگذشت‌ .
بعد از وفات‌ گوروى هشتم‌، فرزند هرگوبيند (گوروى ششم‌) به‌ نام‌ «تيگ‌ بهادر» (1676 ـ 1622م‌) به‌ عنوان‌ گوروى نهم‌ برگزيده‌ شد اوبه‌ صلح‌، آرامش‌ و دورى ازجنگ‌ گرايش‌ داشت‌ پس‌ از او رهبرى آيين‌ سيك‌ به‌ فرزندش‌ ـ گوروى دهم‌ ـ «گوبيند سينگ‌» (1666 ـ 1708م‌) منتقل‌ شد. گوروى دهم‌ آخرين‌ گوروى آيين‌ سيك‌ درسال ‌1776زمامدارى سيكها را به‌ دست‌ گرفت؛‌ و باوجود كمى سن‌ تصميم‌ گرفت‌ انتقام‌ پدرش‌ رابگيرد، و پيروانش‌ را از دست‌ مغول‌ها نجات‌ دهد. از اين‌ رو، براى آنان‌ قوانينى وضع‌ كرد و دولت‌مستقلى تشكيل‌ داد. او سرگذشت‌ زندگانى پيشينيان‌ خود را به‌ كتاب‌ اولشان‌ اضافه‌ كرد. اوهمچنين‌ براى قومش‌ لباسى ويژه‌ قرار داد و آدابى خاص‌، مثل‌ كوتاه‌ نكردن‌ موى سر و صورت‌قرار داد و آنان‌ را فرمان‌ داد تا همگى سربازانى مسلح‌ باشند. او گروه‌ خالصه (‌ (Khalsa) به‌ معنى‌پاكيزه‌ را تشكيل‌ داد، كه‌ در ميان‌ سيكها به‌ وفاداران‌ آيين‌ سيك‌ معروف‌اند، و بين‌ جوانب‌ مختلف‌واجبات‌ دينى‌، اجتماعى و نظامى سيك‌ها اتحاد برقرار مى‌كنند. و بدين‌ ترتيب‌ آيين‌ سيك‌ به‌سازمانى تبديل‌ شد، كه‌ نظامى‌گرى بر آن‌ حاكم‌ بود. او بين‌ همه‌ برابرى ايجاد كرد و پيروانش‌ را«سينگ‌» نام‌ نهاد، كه‌ به‌ معناى «شير» است‌. گوروى دهم‌ به‌ جنگ‌ با مغول‌ها پرداخت‌ ولى‌نتوانست‌ بر آنان‌ چيره‌ گردد؛ و عاقبت‌ به‌ دست‌ يكى از دشمنانش‌ كشته‌ شد. او آخرين‌ رهبر سيك‌ بود. وى قانونى را وضع‌ كرد و به‌ موجب‌ آن‌ رهبرى را به‌ مجلس‌ ملى (گوروماتا)، كه‌ از رؤساى قوم‌ تشكيل‌ شد، واگذار كرد.

مناطق‌ انتشار سيكها
 

ايالت‌ پنجاب‌ به‌ ويژه‌ قسمت‌ هندى آن‌، موطن‌ اصلى سيكها به‌ شمار مى‌رود. ايشان‌ سمبل ‌پيدايش‌ خود را در آنجا مى‌بينند؛ معبد طلا كه‌ معبد اصلى آنهاست‌ در اين‌ ايالت،‌ و در كناردرياچه‌اى در امريتسار قرار دارد.
سيكها در جنگ‌ با مغول‌ توانستندبر پنجاب‌ سيطره‌ پيدا كنند، و در سال ‌1799وارد شهر لاهور شدند. انگليسى‌ها هنگام‌ ورود به‌ هند خواستند سيكها را زير سلطه خود درآورد كه‌ در نتيجه‌ بين‌آنان‌ جنگ‌هايى در فاصله سالهاى (1845 -1849) در گرفت‌. طى اين‌ جنگها شكست‌ سنگينى‌ به‌ سيكها وارد آمد و انگليس‌، سرزمين‌ پنجاب‌ را به‌ هند -كه‌ تحت‌ اشغالش‌ بود- ملحق‌ كرد.
در سال ‌1947 هنگامى كه‌ پاكستان‌ از هند جدا شد درگيريهايى بين‌ مسلمانان‌ و سيكها رخ‌ داد، كه‌سيكها را وادار كرد به‌ قسمت‌ هندى منطقه پنجاب‌ كوچ‌ كنند.
سيكها از نفوذ قوى در پنجاب‌ برخوردارند. زيرا، مراكز حساس‌ و همچنين‌ زراعت‌ و اماكن‌ حياتى‌ دردست‌ آنان‌ مى‌باشد؛ تا آنجا كه‌ منطقه ايشان‌ را «سبد نان‌ هند» نام‌ نهادند.
سيكها در اثر ظلم‌ و ستم‌ دولت‌ هند در برخورد با آنها، خواستار حكومت‌ خود مختار شدند. اين‌امر هندوها را تحريك‌ كرد و آنان‌ را بر مقامات‌ هندى شوراند. سرانجام‌ كار بدانجا رسيد كه‌ « انديرا گاندى‌» نخست‌ وزير وقت‌ هند دستور سركوبى شورش‌ سيكها را صادر كرد. همچنين‌ به‌ ارتش‌ هند فرمان‌ داد معبد طلايى را محاصره‌ كنند كه‌ به‌ دنبال‌ آن‌ رهبر سيكها «بيندرانواله‌» كشته‌ شد. و همين‌مسأله‌ باعث‌ شد دو نفر از محافظان‌ سيك‌ مذهب‌ گاندى او را در 30 نوامبر 1984 ترور كنند.
به‌ نظر مى‌رسد، برخورد خوب‌ انگليسى‌ها با سيكها، و همچنين‌ مورد اعتماد بودن‌ آنان‌ نزد انگليسى ‌ها در ارتش‌ انگليس‌ به‌ آنان‌ اجازه‌ داد كه‌ در خارج‌ از پنجاب‌ و در مناطق‌ تحت‌ سلطه ‌انگليس‌ منتشر شوند. سيكها علاوه‌ بر انگلستان‌، در كشورهايى چون‌ استراليا، كانادا، ايالات‌ متحده آمريكا و كشورهاى اسكانديناوى‌، كنيا، اوگاندا، تانزانيا، مالاوى‌، زامبيا و كشورهاى مجاور هندمثل‌: پاكستان‌، افغانستان‌، مالزى‌، بنگلادش‌ و ديگر كشورها زندگى مى‌كنند.
با اينكه‌ اطلاعات‌ در مورد تعداد واقعى سيكها در دنيا ضدونقيض‌ است‌، اما به‌ طور قطع‌ مى‌دانيم‌كه‌ حداقل ‌15 ميليون‌ و حداكثر 20 مليون‌ نفر هستند، و نزديك‌ به ‌80 در صد آنها در پنجاب‌زندگى مى‌كنند. رابطه سيكها و انگلستان‌ تا پايان‌ جنگ‌ جهانى اول‌ خوب‌ بود؛ تا اينكه‌، سيكها به‌جنبش‌ آزادى بخش‌ مهاتما گاندى كه‌ انگليسى‌ها را از هند بيرون‌ راند، پيوستند.

كتابها ي سيكها
 

عقيده سيكها بر بزرگ‌ و مقدس‌ داشتن‌ خدا كه‌ خدايى غير مشخص‌ و مبهم‌ است‌ مبتنى مى‌باشد، تا از شائبه هرگونه‌ بت‌پرستى دور و منزه‌ باشد؛ خداوندى كه‌ در اصل‌ آفريننده هستى است‌ و اين‌آفرينش‌ مستند به‌ قدرت‌ خدايى است‌ ، كه‌ هستى را از حالتى بدون‌ كيفيت‌ به‌ حالتى با كيفيت‌هاى‌مختلف‌ تبديل‌ كرد. بنابر اين‌ در نظر يك‌ سيك‌ اعتقاد مسلمانان‌ به‌ وحدانيت‌ خداوند با اعتقادهندوها به‌ ويشنو، خداى خير، تفاوتى ندارد. به‌ عقيده هندوها آفرينش‌ هستى ضرورى است‌؛ تاقدرت‌ خداوند متعال‌ آشكار گردد و آنگونه‌ كه‌ Delaroute در كتابش‌ Les Sikhs آورده‌ است‌:
زمانى بود كه‌ در آن‌ نه‌ آسمانى بود و نه‌ زمينى‌، نه‌ روزى‌، نه‌ شبى و نه‌ خورشيدى‌. و آفريد كار در انديشه‌اى ژرف‌ بود و غير او موجودى نبود. [تا اينكه] هستى با اراده‌اى الهى وجود پيدا كرد. هنگامى كه‌ خداوند اراده‌اش‌ را قطعى ساخت‌، هستى موجود و پديدار شد. خداوند هستى را با قسمتهاى جوهرى و عناصر اصلى و همچنين‌ با عناصر واسطه‌ و ثانويش‌ آفريد. خداوند مطلق‌ ازدريچه آفريده‌هايش‌ بروز پيدا كرد و پرده‌ از ذات‌ و قدرتش‌ برداشت‌.
هر چند سيكها جايگاه‌ ويژه‌اى براى گورو قائل‌ شده‌اند اما اين‌ سبب‌ نشده‌ است‌ كه‌ به‌ او صفت‌ الوهيت‌ بدهند. چراكه‌ تنزيه‌ آفريدگار اساس‌ عقيده آنان‌ است‌. در كتاب‌ مقدشان‌ «آدى گرانت‌» آمده‌ است‌: جز يك‌ خدا خدايى نيست‌، و چيزى مثل‌ و شبيه‌ او نيست‌. گورو نيز وجود دارد و او معلم‌ كل‌ است‌. ثانيه‌ها، دقيقه‌ها، ساعتها، روزها و فصل‌ها همگى نتيجه‌اى هستنداز همان‌ منشأ يكتا و اين‌ همان‌ منبعى است‌، كه‌ خورشيد را آفريد، و هر آفريده‌اى نشأت‌ گرفته‌ از خداوند است‌.
به‌ عقيده سيكها انسان‌ براى رسيدن‌ به‌ اين‌ رهايى نيازمند گورو است‌. گورو در نزد ايشان‌ معصوم‌ است‌. در كتاب‌ آدى گرانت‌ كه‌ منسوب‌ به‌ گوروى پنجم‌ «ارجان‌» است‌ مطالبى صريحاً در اين‌ موردآمده‌ است‌. قسمتى از آن‌ چنين‌ است‌: «بشرى كه‌ مى‌شناسيم‌ همگى خطاكارند. تنها گوروى‌ حقيقى است‌ كه‌ خطا نمى‌كند. اوست‌ پرهيزكار حقيقى به‌ تمام‌ معنا است‌ و اين‌ صفت‌ تنها به‌ اومى‌برازد.»
وضع‌ امروزى سيكها با وضع‌ سابقشان‌، به‌ ويژه‌ پس‌ از گورو گوبيندسينگ‌، بسيار فرق‌ دارد. اينك‌اعتقاد آنان‌ طبق‌ گفته سحمرانى در اين‌ خلاصه‌ مى‌شود: «انسان‌ نمى‌تواندبه‌ تنهايى رهايى پيداكند و در اين‌ راه‌ به‌ گورو نياز دارد؛ و امروزه‌ گوروى آنان‌ كتاب‌ مقدسشان‌ آدى گرانت‌ است‌ كه ‌هميشه‌ در معابد آنان‌ «گوردوارا» موجود است‌ اين‌ كتاب‌ در 1430 صفحه‌ نوشته‌ شده‌ است‌، كه‌سروده‌هايى از بزرگان‌ سيك‌ و غير سيك‌ بويژه‌ بزرگان‌ تصوف‌ اسلامى را در بردارد. آدى گرانت‌يك‌ كتاب‌ دينى سنتى نيست‌ بلكه‌ گزيده‌هايى است‌ در غالب‌ آوازها و سرودها كه‌ موسيقى آن‌بامراسم‌ دينى آنان‌ تناسب‌ دارد.» ايشان‌ كتاب‌ ديگرى به‌ نام‌ «داسام‌ گرانت‌» دارند، كه‌ مجموعه‌متن‌هاى منسوب‌ به‌ گوروى دهم‌ است‌ اما اين‌ كتاب‌ قداست‌ آدى گرانت‌ را ندارد.
كتاب‌ مقدس‌ و اصلى آدى گرانت‌ است‌ كه‌ گوروى پنجم‌ ارجان‌ در سال‌ 1604 آن‌ را تأليف‌ كرده‌است‌. از اين‌ كتاب‌ دسته‌كم‌ سه‌ نسخه‌ وجود دارد؛ كه‌ در برخى جزئيات‌ با هم‌ تفاوت‌ هاى اندكى ‌دارد. نسخه‌اى كه‌ امروزه‌ در نزد سيكها معتبر است‌؛ نسخه‌اى است‌، كه‌ گورو گوبيندسينگ‌ درسال‌1704 تصحيح‌ و مقابله‌ كرده‌ است‌.

معابد سیک ها
 

معابد سیکها به لحاظ معمارى به سبک معمارى اسلامى در هند، ساخته شده است. در هند به معابد سیکها گودواره مى گویند. ديگر معابد موجود در خارج‌ هند به‌ ويژه‌ درانگلستان‌، «گوردوارا» ـ يعنى دروازه‌اى به‌ سوى گوروـ ناميده‌ مى‌شود. مرکز سیکها ایالت کشمیر مى باشد. در ادوار گذشته، برخى از سیکها، مسلمان شدند، برخى به مذهب تسنن روى آوردند و برخى از سیکهاى کشمیر به مذهب تشیع امامیه گرویدند و به کشورهاى اسلامى مهاجرت کردند. معبد طلائى همان طور كه گفته شد، مقدس ترین معبد سیکهاست که در آمریتسار واقع است. این معبد در سال 1589 ساخته شد. در سال 1820 مهاراجه مقتدر پنجاب، بخشهائى از این معبد را از طلاى ناب مزین ساخت و به مبعد طلایى شهرت یافت. در این معبد یکصد و ده کیلو طلا به کار رفته است.

نگاهي به آيين سيك

معبد طلایی یا هری مندیر صاحب (خانهٔ خالق) از زمان تکمیل آن در سال ۱۶۰۱ تا کنون بارها بازسازی شده است.
معابد دیگر سیکها عبارتند از: معبد ننگانه صاحب؛ محل تولد نانگ. معبد گورودواره بال لیدو؛ محل ریاضت نانگ. معبد کیاره صاحب؛ محل چراى احشام نانگ، معبد مال هى صاحب محل تفکر نانگ، معبد مولوى دى پش، محل آموزش زبان فارسى نانگ، معبد بابایى دى پیر یادگار سفر نانگ به سیالکوت. معبد دیره چایل اقامت گاه جد مادرى نانگ، معبد چکى صاحب، محل اقامت نانگ در شهر امین آباد، معبد رودى صاحب، محل بیتوته یک شبه نانگ و ... سیکها داراى سى و سه معبد هستند و هر جا که نانگ قدم گذاشته، معبدى برافراشته اند. کلیه مراسم عبادى و غیر عبادى سیکها در معبد انجام مى گیرد (ازدواج، مرگ و...

گزيده اي از عقايد
 

مسأله مهم‌ ديگر نزد سيكها ـ پس‌ از كتابشان‌ آدى گرانت‌ ـ «پنج‌كاف‌» است‌ كه‌ در واقع‌ پنج‌ كلمه‌ به‌زبان‌ سانسكريت‌ است‌، كه‌ با حرف‌ كاف‌ شروع‌ مى‌شود و برگرداندن‌ آنها به‌ زبان‌ ديگر بر اساس‌پنج‌ كاف‌ دشوار است‌ زيرا الفاظ‌ مختلفند. اين‌ پنج‌ كاف‌ به‌ گوروى دهم‌ گوبيندسينگ‌ نسبت‌ داده‌ شده‌ و همراه‌ وملازم‌ نظام‌ و مقررات‌ «خالصه‌» است‌. نظام‌ خالصه‌، نظام‌ برادرى و اخوت‌ بين‌ سيكها است‌ كه‌ ابعاد مختلف‌ شعائر دينى‌، اجتماعى و نظامى سيكهارا وحدت‌ مى‌بخشد.
اين‌ پنج‌ كاف‌ كه‌ سيكها بر التزام‌ به‌ آن‌ اصرار دارند، طبق‌ گفته «فوزى‌» و «بارندر» عبارتند از:
1 ـ كِس‌ Kesh: يعنى مو كه‌ هر سيك‌ منتسب‌ به‌ خالصه‌ بايد از آن‌ مواظبت‌ كند . خالصه‌ معتقداست‌، كه‌ نبايد موى سر و صورت‌ كوتاه‌ شود يا چيزى از آن‌ چيده‌ شود.
2 ـ كَنگاKanqha : شانه‌اى است‌ كه‌ هر سيك‌ آن‌ را همراه‌ خود دارد. و اين‌ شانه‌ همراه‌ موى سر ومحاسن‌ بلند يك‌ سيك‌ است‌ تا هنگام‌ ضرورت‌ و يا هرگاه‌ كه‌ بخواهد، مويش‌ را شانه‌ كند.
3 ـ كَچه‌ Kaccha: شلوارى است‌ كوتاه‌ كه‌ از زانو فراتر نمى‌رود، و شبيه‌ شلوار كوتاه‌ نظامى است‌.
4 ـ كَراKara : دستبندى فولادى است‌ كه‌ هر سيك‌ آن‌ را به‌ مچ‌ دست‌ راستش‌ مى‌بندد و نزد آنان‌بيشتر به‌ عنوان‌ يك‌ حرز است‌ و مى‌پندارند؛ كه‌ اين‌ دستبند، شر و بدى را از آنان‌ دور مى‌كند.
5 ـ كِرپان‌ Kirpan : خنجر يا چاقويى است‌ از فولاد كه‌ هر مرد سيك‌ آن‌ را به‌ كمر مى‌بندد و آن‌طوركه‌ برمى‌آيد، نماينانگر شخصيت‌ نظامى سيكها و مبتنى بر فلسفه قدرتى است‌، كه‌ گوروگوبيند سينگ‌ آن‌ را بنا نهاده‌ است‌.
سيكها هر كس‌ را كه‌ به‌ اين‌ پنج‌ كاف‌ پايبند نباشد «پاتيت‌» يعنى مرتد مى‌خوانند. آنها به‌ كسانى كه‌اصلاً طبق‌ مراسم‌ دينى آنان‌ پاك‌ نشده‌اند و پايبند به‌ اين‌ امور نيز نبوده‌اند، فرصت‌ مى‌دهند؛ كه‌ آرام‌آرام‌ به‌ پايبند شدن‌ به‌ پنج‌ كاف‌ نزديك‌ شوند، و به‌ آنان‌ سازگارشوند.
نظام‌ كهانت‌ نزد سيكها وجود ندارد؛ بلكه‌ واعظان‌ چه‌ مرد و چه‌ زن‌، مراسم‌ وشعائر دينى را كه‌ شامل‌ خواندن‌ آوازها و سرودها در نماز و ساير مناسبات‌ است‌، به‌ پامى‌دارند.مراسم‌ دينى سيكها از منشأهاى متفاوتى سرچشمه‌ گرفته‌ است‌. بعضى از آنها در اصل‌ْ هندويى وبعضى اسلامى بوده‌اند. بعضى نيز از مسيحيت‌ گرفته‌ شده‌اند مثل‌ مراسم‌ تعميد.
جامعه سيك‌ يك‌ جامعه‌ مردسالار است‌. تصميم‌گيرى در مورد مسايل‌ فرقه‌ با رأى‌گيرى در معبدانجام‌ مى‌پذيرد، كه‌ زنان‌ در اين‌ تصميم‌گيرى مشاركتى ندارند.
اگر چه واژه سیک به معناى شیر آمده، ولى به معناى شاگرد گفته مى شود. نانگ بر خلاف کبیر افکارش را با موسیقى نشر مى داد. نانگ مراسم سوزانیدن زنده را با شوهرش (که مرده بود) ممنوع کرد. سیکها در موقع ورود به معبد کفش را از پاى در مى آورند. زنان یکطرف و مردان در طرف دیگر جلوس مى کنند. در اعیاد همگى با لباس نو وارد معبد مى شوند. هر سیکى که وارد مى شود، از فاصله یک مترى به کتاب مقدس تعظیم مى کند. در مذهب سیکها تعدد ازدواج ممنوع است. در صورتى که زن نازا باشد، با موافقت وى مرد مى تواند زن دیگرى اختیار کند. متوفى باید سوزانده شود و خاکسترش در آب جارى ریخته شود. در قانون اساسى هند مذهب سیکها به رسمیت شناخته شده است.

ازدواج و خانواده در آیین سیک
 

معنای ازدواج در آیین سیک
گوروهای سیک برای تأهل احترام بسیاری قائل بودند، و خود به ازدواج اقدام می نمودند. آنان اصرار داشتند که ازدواج صرفا" یک قرارداد مدنی یا اجتماعی نیست، بلکه امری است که والاترین و آرمانی ترین مقصود آن ایذاب دو روح است، به طوری که از نظر روحانی تفکیک ناپذیر گردند. گوروامارداس چنین می گوید: آنان شوهر و زن نیستند که فقط با هم زندگی کنند. تنها آنهایی را که یک روح در دو بدن دارند می توان شوهر و زن نامید. عباراتی از نوشته های دینی، چون عبارت فوق در اناندکاراج، مراسم ازدواج سیک ها، به منظور تأکید بر اهمیت ازدواج، در مقابل زوجی که در شرف ازدواجند، خوانده می شود. کتاب مقدس گورو در میان آنها قرار دارد، و شاهدی بر ازدواج است. هیچ ازدواجی، نیز در برابر گوروگرانت صاحب، صحیح نیست. درواقع هر جا که این کتاب به شکل مقتضی قرار گرفته باشد، چه در یک گوردوارا در غرب، و چه در زیر سایبانی نزدیک به خانهء عروس در هند، آنجا برای انجام اناند کاراج مناسب است. در حالی که زوج در برابر گورو گرانت صاحب قرار دارند، بخش هایی از لاوان، یعنی سرودهای گورو رام داس خوانده می شود. این سرودها، زندگی گری هست (مرد خانواده، متأهل در برابر مجرد) را تأیید می کند و از حرکت به سوی وابستگی زواجی خبر می دهد. از بعد معنوی، این سرودها موجب پیشروی تدریجی روح در جهت اتحاد با خدا می گردد. اناند کاراج با تصویب قانون ازدواج اناند در سال 1909، به عنوان ازدواج قانونی در هند، به رسمیت شناخته شد. در بریتانیا، بعض گورادوارها مأمور ثبت دارند، که در روز انجام مراسم دینی، ازدواج مدنی کوتاهی نیز انجام می دهند. بیشتر سیک هایی که در غرب ازدواج می کنند، در زمانی نزدیک زمان نامزدی، در یک دفتر رسمی، ازدواج مدنی انجام می دهند، اما تا بعد از انجام تشریفات اناند کاراج با هم زندگی نمی کنند. سنت های هند، و نه در تعالیم دینی سیک، خواستار آن است که زوجین فرزند داشته باشند، بخصوص فرزند پسر، تا نام خانواده را تداوم بخشد و در سالهای زوال عمر از والدین خود مراقبت نماید. درعمل، اخلاق جنسی در مورد زنان، سخت تر اعمال می شود، اما گوروها حتی فکر زنا را از سوی مردان، محکوم کرده اند. چشم خود را بر زیبایی همسر دیگری مینداز! یک همسر داشتن همواره شیوهء معمول مردان سیک بوده است. اما گورو هارگوبیند و گورو گوبیندسینگ هریک سه زن داشتند، شاید بدان دلیل که بعضی سیک های متعبد دختران خود را در زمان تولد، انحصارا" وقف گورو و خویشان او می کردند. ازدواج پیوندی مادام العمری است، ولی هیچ دلیل دینی برای عدم جواز ازدواج مجدد مردان و زنان بیوه وجود ندارد. اما در عمل، شاید تحت تأثیر نظرات هندوان، احتمال وقوع ازدواج مجدد در میان زنان کمتر از مردان است. البته ازدواج زن با خویشان نزدیک شوهر فقیدش از نظر اجتماعی مجاز است. در اغلب کاست ها، سیک ها، برخلاف مسلمانان، نمی توانند با عموزادگان خود ازدواج کنند. در واقع سیک ها قوانین نانوشتهء هندوان پنجاب را مرعی می دارند که ازدواج را به اعضای یک زیر کاست متعلق به کلان های متفاوت محدود می سازد، این قاعده مانع ازدواج با کسانی است که همان نام خانوادگی را دارند، مانند هریک از والدین یا والدین بزرگ. به منظور اجتناب از سست رفتاری اخلاقی زنان، مردان روستایی اغلب با زنانی از روستاهای دیگر ازدواج می کنند. در جامعه روستایی، مردان یکدیگر را برادر و زنان را خواهر خود تلقی می کنند؛ این یک عرف اجتماعی است، که در میان سیک هایی که در شهر یا در خارج زندگی می کنند، رعایت نمی شود. به همین ترتیب، در بیشتر ازدواجهای سیک، والدین و اعضای ارشد خانواده نقش هدایتی برجسته ای در انتخاب همسر ایفاء می کنند. درواقع این یک الزام دینی نیست، بلکه تنها روش معمول انجام کار در جامعه آسیای جنوبی است. از نظر دین، آنچه مقرر شده آن است که عروس و داماد آینده سیک باشند. درعمل، سیک ها اغلب با هندوان ازدواج می کنند، اما این ازدواج، تنها بر پایه قواعد کاست و کلان، ، انجام می گیرد. برای دختران سیک، در مقایسه با پسران سیک، ازدواج با غیر سیک قابل نکوهش تر است، زیرا فرض این است که همسر و فرزندان دنباله رو دین پدر هستند. همچنین، از آنجا که ازدواج اتحاد دو خانواده است، احساس می شود که لازم است با دقت از اصطکاک های غیر ضروری آینده، پرهیز شود. این بدان معنی است که شریک زندگی پسر یا دختر، باید از نظر سمت گیری دینی و جهان بینی کلی، و نیز سطح آموزش و درآمد، مشابه وی باشد.
آیین ازدواج در دین سیک
هنگامی هم که یک زوج جوان تصمیم به ازدواج با یک دیگر گرفته اند، آیین ازدواج شامل چهار مرتبه طواف کتاب مقدس در جهت حرکت عقربه های ساعت و خواندن چهار بیت مربوط به ازدواج (لاوان) است که توسط گورو رام داس سروده شده اند. شرایط شرعی بودن یک ازدواج از دیدگاه سیک های، تنها رضایت طرفین و اجرای ازدواج در محضر گورو گرانت صاحب است.
مراسم ازدواج:
1- قرائت سرودى از کتاب گوروگرانت صاحب که پورى نامیده مى شود که اعتراف به وحدانیت حق تعالى است.
2- مراسم دعا و نماز که داس نام دارد تا مثلا ازدواج مبارک باشد.
3- پیشواى روحانى معبد، ضمن سخنانى به عروس و داماد اندرز مى دهد (در فرقه سیکها طلاق رسمیت ندارد)
4- خواندن بخشى از کتاب مقدس گوروگرانت صاحب که ناپایدارى دنیا را یادآورى مى کند. آنگاه عروس و داماد یک بار دور کتاب مقدس ‍ طواف مى کنند و سپس سه قسمت دیگر از کتاب مقدس خوانده مى شود و بار دیگر عروس و داماد طواف مى کنند... جمعا چهار مرتبه طواف مى کنند، آنگاه روبروى کتاب مقدس ایستاده، تعظیم مى کنند. بعد از خواندن کتاب مقدس، سرور و شادمانى و دعا و نیایش به شکرانه ازدواج صورت مى گیرد. آنگاه همه حاضرین در مجلس از جاى خود برخاسته و براى عروس و داماد دعا مى کنند. و بعد پذیرائى انجام مى شود.
سن ازدواج براى پسر 24 سال و براى دختر 18 سال است. انتخاب همسر به عهده والدین است. دوران نامزدى کوتاه و معاشرت بین دختر و پسر ممنوع است. تعیین زمان ازدواج با رضایت طرفین است (خانواده پسر و دختر) و ...
روابط خانوادگی در آیین سیک
در عمل، ولی نه به دلیل الزامات دینی – روابط خانوادگی برپایه همان انتظارات و پیش فرض های جامعه هندوی پنجاب استوار است. والدین به فرزندان، بخصوص پسران، توجه زیادی دارند، ودر تربیت فرزندان بزرگتر سخت گیری بیشتری از خود نشان می دهند. دختران با آگاهی از اینکه روزی خود را در خانواده دیگری می یابند، که باید محبت و احترام آن را جلب کنند، بزرگ می شوند، اما در این راه به پشتیبانی معنوی مادام العمر برادران خود اتکاء دارند. پسران می دانند که آنها مسئول نگهداری از والدین خود در سنین کهولت هستند. آوازهای عامیانه، بخصوص آوازهایی که در زمان ازدواج خوانده می شود به روابط محبت آمیز (میان مادر و دختر، برادر و خواهر) و اصطکاک بالقوه (بخصوص میان مادرشوهر و عروس) استمرار می بخشد. در غرب، بسیاری از خانواده ها، از نظر تعداد خویشاوندانی که زیر یک سقف زندگی می کنند، حسب ظاهر با هنجارهای خانواده هسته ای مطابقت دارند، اما دید و بازدیدهای مکرر، بخصوص در ارتباط با ازدواج، فرزندان را از علایق و تعهدات خویشاوندی و جایگاه نسبی افراد، دقیقا" آگاه می سازد. مثلا"، هر مردی احساس می کند که لازم است خویشاوندان سببی دختر یا خواهر خود را خشنود سازد، زیرا آنها زنی از خانوادهء او گرفته اند. آنها، در مقایسه با کسانی که زن را داده اند، از وجههء بالاتری برخوردارند. به همین ترتیب، هر زنی، با برادران کوچکتر شوهرش، در مقایسه با برادران بزگتر شوهرش، که از منزلت بیشتری برخوردارند، در مجموع روابطی راحت تر، و در حد شوخی با یکدیگر دارد. این شیوه زندگی، با شیوه زندگی غربی متفاوت است، که در آن ترجیحات فردی، و نه ماهیت روابط، تعیین کنندهء وجود (یا عدم وجود) رابطه با خویشاوندان نسبی وسببی است. در میان سیک ها، همانند خانواده های هندو، عموزادگان و عمه زادگان به مثابه برادر و خواهر تلقی می شوند. درواقع، در روستاهای پنجاب احساس می شود که نوعی رابطهء خونی میان اعضای زات (زیرکاست) وجود دارد.
در میان سیک های مقیم در جامعه غرب، خویشاوندان کمتری با هم زندگی می کنند، زن و شوهر هر دو کار می کنند، و پیوندهای خانوادگی به محک کشیده شده است. در این میان تأثیرات ظریف تری نیز در کارند. مثلا"، ممکن است نسل جوان تر، درقالب ترکیباتی چون "دوستان من" و "دوستان مادر من" فکر کند. در گذشته، دوستان والدین معمولا" "عمو" یا "خاله" فرزند بودند، و از همان احترامی، که نسبت به اعضای مسن تر خانواده ابراز می شد، برخوردار بودند. به دوستی، از چنین منظر فردگرایانه ای که امروزه اغلب درغرب وجود دارد، نگریسته نمی شد.
انحلال نکاح يا طلاق در آیین سیک
اگرچه ازدواج اتحاد دو روح و پیوندی مادام العمر است، ولی تعداد موارد طلاق رو به تزاید دارد. طبق قوانین هند طلاق مجاز است، اما در میان سیک های هند، در مقایسه با سیک های مقیم در غرب، طلاق نادرتر است. یک دلیل آن، این است که زنان در هند، صرف نظر از دین شان، در مقایسه با زنان هندی مقیم در غرب، در موارد معدودتری، از نظر مالی از شوهرشان مستقل اند. سیک ها می کوشند تا در موارد ممکن میان شوهر و زن آشتی برقرار سازند. ملاحظهء فرزندان می تواند مانع طلاق باشد. اگر زن و شوهری از هم جدا شوند، نگرانی برای فرزندان، آنها را وادار به رجوع می کند. اما هنگامی که واقعا" طلاقی صورت می گیرد، بی اندازه بدیمن تلقی می شود. بسیاری از سیک ها، طلاق را کیفر خطاهای گذشته محسوب می دارند. صرف نظر از علت انحلال نکاح، داغ ننگ آن تا ابد بر پیشانی زن مطلقه باقی می ماند. اگر ازدواج اول به طلاق بینجامد، والدین معمولا" ازدواج دومی برای پسر یا دخترشان ترتیب می دهند. زن مطلقه می تواند در گوردوارا مجددا" ازدواج کند. از سیک ها خواسته می شود که از قوانین کشوری که در آن زندگی می کنند، مطاوعت نمایند. امروزه در هند، ازدواج مجدد به صرف نازایی یا دخترزایی همسر، غیرقانونی است. در مانسوکانی آمده است؛ "معمولا" دلایلی چون بدرفتاری، زنا، تغییر دین، ابتلاء به بیماری لاعلاج و در برخی موارد، اختلاف سلایق، برای مقصود طلاق در دادگاه پذیرفته می شود. "
اما سيكها در ايران
طی سال‌های اخیر پیروان ادیان و فرقه‌های مختلف منحرف از جمله مسیحیت، بهائیت، وهابیت، زرتشت، شیطان پرستی و نیز برخی فرقه‌های عرفانی‌های کاذب، برای جذب هر چه بیشتر نیرو و منحرف کردن افکار شیعیان به ویژه جوانان، بر فعالیت‌های تبلیغاتی خود افزوده‌اند.
پیروان آئین «سیک» در ایران نیز که تعداد آنان بسیار اندک است، در حال فعاليت براي جذب هر چه بیشتر نیرو و ترویج افکار و اندیشه‌های منحرف خود هستند. بررسی‌های انجام شده نشان می‌دهد که پیروان این آئین، فضای مجازی را بهترین عرصه برای فعالیت تبلیغاتی خود یافته‌اند از همین رو ملاحظه می‌شود که تعدادی وبلاگ شخصی و گروهی به زبان فارسی توسط پیروان آئین «سیک» راه‌اندازی شده است.

نگاهي به آيين سيك

خاندا، نماد آئین سیک.این نماد معرف بسیاری از اعتقادات پایهٔ سیک است. خاندا (شمشیر دولبه) نماد قدرت و حقیقت، دایره معرف اتحاد و شمشیر خمیده بیانگر روح جنگجویی است.
منابع:
Shia-online.ir
askdin.com
پايگاه اطلاع رساني دفتر آيت الله سيد محمد حسين فضل الله bayynat.ir
كتاب آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي
ویکی‌پدیا
tahoordanesh.com



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.