وصيت ميکنم گر بشنود ابرو کمان من

وصيت ميکنم گر بشنود ابرو کمان من شاعر : امير خسرو دهلوي پس از مردن نشان تير سازد استخوان من وصيت ميکنم گر بشنود ابرو کمان من چه خويش بودي اگربودي زبانش در دهان من زبان اوست ترکي گوي و من ترکي نمي‌دانم برون کن از پس سر گر غلط کردم زبان من به شکر نسبت لعل لب جان پرورش کردم منم فرهاد سرگردا ن تويي شيرين زبان من اگر با ما سخن گويي ز روي مرحمت ميگو که از بيرون پيراهن نمايد استخوان من چنان از عشق مي‌سوزد تنم در زير پيراهن که رحمي بر دلت آيد ز...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وصيت ميکنم گر بشنود ابرو کمان من
وصيت ميکنم گر بشنود ابرو کمان من
وصيت ميکنم گر بشنود ابرو کمان من

شاعر : امير خسرو دهلوي

پس از مردن نشان تير سازد استخوان منوصيت ميکنم گر بشنود ابرو کمان من
چه خويش بودي اگربودي زبانش در دهان منزبان اوست ترکي گوي و من ترکي نمي‌دانم
برون کن از پس سر گر غلط کردم زبان منبه شکر نسبت لعل لب جان پرورش کردم
منم فرهاد سرگردا ن تويي شيرين زبان مناگر با ما سخن گويي ز روي مرحمت ميگو
که از بيرون پيراهن نمايد استخوان منچنان از عشق مي‌سوزد تنم در زير پيراهن
که رحمي بر دلت آيد ز فرياد و فغان منمراد خسرو بي‌دل برآور يک زمان بنشين
ندانم تا که فرمودت که دل از دوستان برکنگناهي جز وفاداري من اندر خود نمي‌بينم
شرابي گر نمي‌آزرم سفالي برسرم بشکنالا اي ساقي مستان طفيل جرعه‌ي رندان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط