تکيه به ديوار و درش کرده بس | | چرخ نداند در و ديوار کس |
خانهي يک مردم و صد مردمي | | مردم يک خانه و صد خرمي |
چرخ مه اين است که شد چتر شاه | | چتر شه آنست که شد چرخ ماه |
سحر زبان را به قلم در کشم | | ور قلم از سحر زبان بر کشم |
کوه درامد به تزلزل چو آب | | آب فرو ماند چو کوه از شهاب |
گوشهي هر چشم شده پر جگر | | چشم پدر بهر جگر گوشه تر |