وصلت به آب ديده ميسر نميشود شاعر : انوري دستم به حيلههاي دگر درنميشود وصلت به آب ديده ميسر نميشود هيچم حديث هجر تو در سر نميشود هرچند گرد پاي و سر دل برآمدم يک ذرهش آرزوي تو کمتر نميشود دل بيشتر ز ديده بپالود و همچنان زين يک متاعم اين همه درخور نميشود با آنکه کس به شادي من نيست در غمت گفتي مرا حديث تو باور نميشود گفتم که کارم از غم عشقت به جان رسيد گر باورت همي شود و گر نميشود جانا از اين حديث ترا خود فراغتيست کارت ز بيزريست...