پاي گريز نيست که گردون کمانکش است شاعر : خاقاني جاي فزاع نيست که گيتي مشوش است پاي گريز نيست که گردون کمانکش است برخيز از جهان که نه بس خوب مفرش است ماويز در فلک که نه بس چرب مشرب است کاندر درون کشنده و بيرون منقش است چون مار ارقم است جهان گاه آزمون کان کو فرشته بود کنون اهرمنوش است با خويشتن بساز و ز کس مردمي مجوي بنگر که انس چيست مصحف ز آتش است با هر که انس گيري از او سوخته شوي گردون هنوز هفت و جهت همچنان شش است عالم نگشت و ما و...